• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3317)
يکشنبه 23/4/1392 - 14:50 -0 تشکر 621406
امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هند در سال ۶۵۱ هجری قمری در دهلی متولد شد. پس از کسب معلومات به شاعری پرداخت و در دربار پادشاهان هند تقرب حاصل کرد. وی از موسیقی نیز بهرمند بوده و از موسیقیدانان مشهور زمان خود به شمار می‌رفته است. وی در نظم و نثر استاد بود و آثار بسیاری از خود باقی گذاشته که ازجملهٔ آنها دیوان قصاید و غزلیات اوست. علاوه بر آن خمسهٔ نظامی گنجوی را نیز استقبال کرده و آن را جواب گفته است. وی سرانجام در سن هفتاد و پنج سالگی در سال ۷۲۵ هجری قمری در دهلی وفات یافت.

جمعه 28/4/1392 - 11:38 - 0 تشکر 622983



شفاعت آمدم ای دوست دیدهٔ خود را




کزو مپوش گل نو دمیدهٔ خود را






رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم




کجا برم بدن غم رسیدهٔ خود را






بگوش ره ندهی نالهٔ مرا چه کنم




چه ناشنیده کند کس شنیدهٔ خود را






چنین که من ز تولب می‌گزم کم ار گویی




که مرهمی برسانم گزیدهٔ خود را






به چاه شوق فرو مانده‌ام خداوندا




فرو گذاشت مکن آفریدهٔ خود را



جمعه 28/4/1392 - 11:38 - 0 تشکر 622984



من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را




تا نکنی ملامتی غمزهٔ کینه توز را






دین هزار پارسا در سر گیسوی تو شد




چند به ناکسان دهی سلسلهٔ رموز را






قصه عشق خود رود پیش فسردگان ولی




سنگ تراش کی خرد گوهر شب فروز را






ساقی نیم مست من جام لبالب آر تا




نقل معاشران کنم این دل خام سوز را



جمعه 28/4/1392 - 11:38 - 0 تشکر 622985



برقع برافگن ای پری حسن بلاانگیز را




تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را






شب خوش نخفتم هیچ‌گه زاندم که بهر خون من




شد آشنایی با صبا آن زلف عنبر بیز را






دانم قیاس بخت خود کم رانم از زلفت سخن




لیکن تمنا می‌کنم فتراک صید آویز را






بگذشت کار از زیستن خیز ای طبیب خیره کش




بیمار و مسکین را بگو تا بشکند پرهیز را






پر ملایک هیزم است آنجا که عشقت شعله زد




شرمت نیاید سوختن خاشاک دود انگیز را؟






چون خاک گشتم در رهت چون ایستادی نیستت




باری چو بر ما بگذری آهسته ران شبدیز را






بوکز زکوه حسن خود بینی به خسرو یک نظر




اینک شفیع آورده‌ام این دیده خون ریز را



جمعه 28/4/1392 - 11:38 - 0 تشکر 622986



آورده‌ام شفیع دل زار خویش را




پندی بده دو نرگس خون‌خوار خویش را






ایدوستی که هست خراش دلم از تو




مرهم نمی‌دهی دل افکار خویش را






آزاد بنده‌ای که به پایت فتاد و مرد




وآزاد کرد جان گرفتار خویش را






بنمای قد خویش که از بهردیدنت




تربر کنیم بخت نگونساز خویش را






سرها بسی زدی سر من هم زن از طفیل




از سر رواج ده روش کار خویش را






دشنام از زبان توام می‌کند هوس




تعظیم کن به این قدری یار خویش را



جمعه 28/4/1392 - 11:39 - 0 تشکر 622987



ای باد برقع برفگن آن روی آتش‌ناک را




وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را






ریزی تو خون برآستان من شویم از اشک روان




که آلوده دیده چون توان آن آستان پاک را






زان غمزه عزم کین مکن تاراج عقل و دین مکن




تاراج دین تلقین مکن آن هندوی بی باک را






تا شمع حسن افروختی پروانه وارم سوختی




پرده دری آموختی آن امن صد چاک را






جانم چو رفت از تن برون و صلم چه کار آید کنون




این زهر بگذشت از فسون ضایع مکن تریاک را






گویی بر آمد گاه خواب اندر دل شب آفتاب




آندم کز آه صبح تاب آتش زنم افلاک را






خسرو کدامین خس بود کز شور عشق از پس بود




یک ذره آتش بس بود صد خرمن خاشاک را



جمعه 28/4/1392 - 11:39 - 0 تشکر 622989



برو ای باد و پیش دیگران ده جلوه بستان را




مرا بگذار تا می بینم آن سرو خرامان را






به این مقدار هم رنجی برای خاطر نمی‌خواهم




که از خونم پشیمانی بود آن ناپشیمان را






مپرس ای دل که چون می‌باشد آخر جان غمناکت




که من دیریست کز یادت فراموش کرده‌ام جان را






ورت بدنامی است از من به یک غمزه بکش زارم




چرا برخویش مشکل می کنی این کار آسان را؟



جمعه 28/4/1392 - 11:39 - 0 تشکر 622990



از درونم نمیروی بیرون




که گرفتی درون و بیرون را






نام لیلی بر آید اندر نقش




گر ببیزند خاک مجنون را






گریه کردم بخنده بگشا دی




لب شکر فشان میگون را






بیش شد از لب تو گریهٔ من




شهد هر چند کم کند خون را






هر دم الحمد میزنم به رخت




زانکه خوانند برگل افسون را



جمعه 28/4/1392 - 11:39 - 0 تشکر 622991



مهر بگشای لعل میگون را




مست کن عاشقان محزون را






رخ نمودی و جان من بر دی




اثر این بود فال میمون را






دل من کشته شد بقای تو باد




چه توان کرد حکم بی‌چون را






از درونم نمی‌روی بیرون




در گرفتی درون و بیرون را






نام لیلی براید اندر نقش




گر بریزند خون مجنون را






گفت خسرو نگیردت ما ناک




خاصیت سلب گشت افسون را



جمعه 28/4/1392 - 11:39 - 0 تشکر 622992



بهار پرده بر انداخت روی نیکو را




نمونه گشت جهان بوستان مینو را






یکی در ابر بهاری نگر ز رشتهٔ صبح




چگونه می‌گسلد دانه‌های لولو را






سفر چگونه توان کرد در چنین وقتی




ز دست چون بتوان داد روی نیکو را






به باغ غرقهٔ خون است لاله دانی چیست




ز تیغ کوه بریده است روزگار او را






بیا که تا به چمن در رویم و بنشینیم




ببوی گل بکف آریم جام گلبو را



جمعه 28/4/1392 - 11:40 - 0 تشکر 622993



سری دارم که سامان نیست او را




به دل دردی که درمان نیست او را






به راه انتظارم هست چشمی




که خوابی هم پریشان نیست او را






به عشق از گریه هم ماندم چه جویم




باران از کشتی که یاران نیست او را






فرامش کرد عمرم روز را ز اینک




شبی دارم که پایان نیست او را






خط نو خیز و لب ساده از آنست




خوش آن مضمون که عنوان نیست او را






ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز




خیالی هست گرجان نیست او را



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.