فکر میکنید چی تو ذهنشان بود که این قدر برایش وقت میگذاشتند، حتی از وقت خانواده؟
همسرشهید: خیلی هدفشان والا بود.
مادرشهید: اگر قرار بود ما بدانیم که ما هم الان کنار او بودیم. هر کاری میکرد برای خدا بود. مثلا یک بار میگفت آدمها خیلی باید مراقب کارهایی که میکنند باشند. یک نفر که آدم بدی ازآب درمیآید یک وقت بررسی میکنی و میبینی 6 نسل قبلش یک اشتباهی کرده که الان هم اثرش را نشان دادهاست همچنین حرفهایی را از کمتر کسی شنیده بودم.
شهید مطالعات جانبی هم داشتند؟
همسر: در زمان دانشجوییشان، چون فراغت بیشتری داشتند. مسائل اعتقادیشان را در فاصله دبیرستان تا دانشگاه خیلی محکم کردند. اما بعد از دانشگاه اصلا وقت نداشتند. مثلا کتابهای شهید مطهری را خوانده بودند. یک بار خودش به من گفت برای اثبات قضیه غدیر برای خودش، شاید حدود هفت تا کتاب اهل تسنن را خواندهاست.
یا این که میگفت در طول حجشان سال 87، با عربی دست و پا شکسته با یک برادر اهل تسنن در این رابطه بحث میکرده و آن فرد کم آورده بود. در بحث خیلی منطقی میتوانست طرف مقابل را با استدلالهای محکم خود قانع کند.
خیلی محکم و پر بود و متأسفانه به خاطر عدم حضورشان، نمیتوانستیم از ایشان استفاده کنیم.