تاریخنویس ناگزیر است از تخیل استفاده کند
گفتهاند که تاریخنویس ناگزیر است که از تخیل خود استفاده کند. او با تخیل است که میتواند مطالب را گردآوری و وقایع را جلو چشم خواننده تجسم ببخشد. خود تخیل تقسیمبندی هم میشود. یکی از تقسیمات آن، صور خیال است. بحث صور خیال در علم بیان جمع میشود و آن را به چهار گونه بخشبندی کردهاند که عبارتاند از: استعاره، تشبیه، کنایه، مجاز. از قرن دوم این بحثها بوده است و دامنهی گستردهای داشته است. بعد از آشنای ما با فرهنگ غربی است که بحثهای تازهای وارد بلاغت میشود. مانند: شخصیت بخشی یا «تشخص». تشخص یعنی اینکه عناصر طبیعت را به شکل شخصیتها تصور کنیم. بحث دیگر جاندارپنداری است. در جاندارپنداری عناصر بیجان طبیعت، مثل خورشید و ماه، دارای جان تصور میکنند. «حسآمیزی» هم نوع دیگری است. این بحثها را در ادبیات کهن داشتهایم اما نامها را از غرب گرفتهایم. بحث «پارادوکس» یا تناقضنمایی، هم هست. یعنی حرفهایی که در ظاهر ارتباطی با هم ندارند اما در کنار هم قرار گرفتهاند.
صور خیال در شعر بیشتر کاربرد دارد اما در آثار نثری هم از صور خیال استفاده شده است و بازتاب دارد. البته در شعر نوع نگاه به صور خیال با نثر تفاوت دارد. شعر هرچه خیال انگیزتر باشد، زیباتر است. ولی در نثر چنین نیست. بیهقی نمیتوانست یک سره خیالپردازی کند. چون به بنیانهای تاریخ خود آسیب میزد. به هر حال استعاره و تشبیه در شعر بیشتر کاربرد دارد و در نثر مجاز و کنایه. در بین شاعران ما، آنهایی که پیرو سبک خراسانی بودند، بیشتر از بقیه به صور خیال توجه داشتهاند. شاعران هنگامی که به زبان گفتار مردم نزدیک میشوند، به کنایه هم نزدیکتر خواهند شد. مثلا شاهنامه را درنظر بگیرید که شاهکار بلاغی ادبیات ماست. فردوسی بسیار بیشتر از حافظ به کنایه توجه داشته است. در شاهنامه، کنایه جایگاه مهم و مطرحی دارد اما در شاعران سبک بازگشت ادبی، کنایه را کمتر میبینیم. چون آنها کمتر با مردم ارتباط داشتهاند. برعکس، در سبک هندی چون ارتباط با مردم بیشتر بوده است، کنایه هم افزونتر است.
در «تاریخ بیهقی» کنایههای بسیاری داریم. میدانیم که پُردامنهترین صور خیال، کنایه است. «مالارمه» میگوید که اگر چیزی را به نام خودش بخوانیم، سه چهارم زیبایی آن را گرفتهایم. باز گفتهاند که در کنایه یک معنی وجود دارد و یک معنی ِمعنی. در کنایه ویژگیهایی هست که باعث میشود خواننده از آن لذت بیشتری ببرد.