تبیان، دستیار زندگی
جوان‌ترین مرده‌شوی؛ عنوانی که شاید خیلی‌ها حسی به آن نداشته و با بی‌تفاوتی از کنار آن رد شوند. اما در جنوب تهران و دقیقاً جایی که روزی گذر همه‌مان به آنجا خواهد افتاد، جوانی 21 ساله به شغل شریف «غسالی» یا همان واژه عامیانه «مرده‌شویی» مشغول است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با جوان‌ترین مرده شوی تهران آشنا شوید


جوان‌ترین مرده‌شوی؛ عنوانی که شاید خیلی‌ها حسی به آن نداشته و با بی‌تفاوتی از کنار آن رد شوند. اما در جنوب تهران و دقیقاً جایی که روزی گذر همه‌مان به آنجا خواهد افتاد، جوانی 21 ساله به شغل شریف «غسالی» یا همان واژه عامیانه «مرده‌شویی» مشغول است.


جوان‌ترین مرده شوی تهران

گفت‌وگوی «روزنامه قانون» با اشکان یحیایی غسال 21 ساله بهشت زهرا (س) در پی می‌آید:

چه طور شد که وارد شغل غسالی شدی؟ خیلی از هم سن و سال‌های شما اکنون در حال تحصیل در دانشگاه هستند، اما شما به جای تحصیل، کاری را انجام می‌دهید که خیلی‌ها نمی‌کنند...

راستش به تحصیل علاقه‌ای نداشتم، دوست داشتم کار کنم.‌ این شد که ترک تحصیل کردم. به زور تا سوم راهنمایی یا همان مدرک سیکل خواندم. دیگر هم علاقه به درس خواندن نداشتم.

خب چطور توانستی وارد این شغل شوی؟

این شغل پیشنهاد یکی از بستگانم بود. ابتدا چندان آشنایی با غسالی نداشتم، اما بعد از اینکه یکی از بستگان من را معرفی کرد، خودم هم پیگیر بودم تا اینکه بالاخره موفق شدم وارد این شغل شوم. آموزش خاصی هم لازم نداشت و به جز برخی اطلاعات شرعی و دینی، از نخستین روز، کار را شروع کردم.

پدر و مادرتان درباره شغلتان نظری نداشتند؟ اهل کجا هستند و چه شغلی دارند؟

مخالفت که نه، خیلی هم موافق بودند چون به لحاظ اعتقادی و دینی، ارزش کار غسالی بسیار بالاست. آن‌ها متولد و ساکن تهران هستند. خودم هم تهرانی هستم. مادرم خانه دار است و پدرم شغل آزاد دارد. ما محله پیروزی زندگی می‌کنیم.

ازدواج کرده‌اید؟

بله!

درباره همسرتان می‌گویید؟‌ اینکه چه شغلی دارند؟ و آیا از شغل شما راضی هستند؟

همسرم 20 سال دارد. تهرانی است. البته پدر و مادرش اهل تویسرکان هستند. سال آخر دانشگاه است و روزنامه نگاری می‌خواند. شاید به تبع نگاهی که جامعه نسبت به شغل من دارد، از من می‌خواست که تغییر شغل بدهم. خب متأسفانه خیلی افراد در جامعه نگاهشان به شغل غسالی درست نیست، اما حالا همسر من با شغل غسالی کنار آمده و با آن مشکلی ندارد. (می‌خندد و می‌گوید) حالا هم دیگر همسرم شغل من را دوست دارد و با افتخار از آن جلوی دیگران صحبت می‌کند.

واقعاً والدین خودتان یا همسرتان از شغل شما راضی هستند؟ آیا تا به حال از شما نخواسته‌اند شغلتان را تغییر دهید؟

چرا، پدر و مادر و حتی فامیل می‌گفتند که شغل خوبی نیست، هنوز هم فامیل و بستگان می‌گویند که شغلم را عوض کنم، اما من از شغلم راضی هستم و فکر می‌کنم نظر خودم و رضایت خودم از شغلم مهم‌تر است؛ به همین جهت قصد تغییر شغل ندارم. من به شغلم واقعاً علاقه دارم.

بچه هم دارید؟

نه، هنوز عقد هستیم.

فکر می‌کنید اگر در آینده فرزندی داشته باشید چه نظری نسبت به شغل شما دارد؟

(جوابی ندارد، می‌خندد و می‌گوید تا به حال به این مسئله فکر نکرده، نمی‌داند!)

چه شد که به این شغل علاقه‌مند شدید؟

من قبل از اینکه به این شغل مشغول شوم، هم زیاد به بهشت زهرا می‌آمدم و‌ اینجا را دوست داشتم و از اینجا ترسی نداشتم و هم به خاطر مسائل اعتقادی و هم اینکه حس می‌کردم در این فضا آرامش پیدا می‌کنم.

برخورد همکارانتان با شما چطور است؟ آن‌ها هم به اندازه شما از شغلشان راضی هستند؟

خوبند، آن‌ها هم با این شغل کنار آمده‌اند و از شغلشان راضی هستند. با من هم رفتار خوبی دارند. پدر من هم اوایل از این شغل راضی نبود، اما حالا که شغل من را بیشتر می‌شناسد نه تنها راضی است که من را تحسین هم می‌کند.

پیش آمده که شب هم در غسالخانه باشید؟

بله، تا به حال پنج شب، شب کار بودم. شب را در غسالخانه می‌ماندم، اما این طور نبوده که ترسیده باشم. خیلی‌ها تصوری عجیب و ترسناک از حضور در غسالخانه دارند، اما هر قدر ایمان و اعتقاد آدم بیشتر باشد، بهتر با این موضوع کنار می‌آید.

ساعت کاری‌تان چطور است؟

از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر، ساعت کاری است که البته روزهای تعطیل تا 2 بعد از ظهر است.

درآمد ماهانه شما چه قدر است؟ آیا از درآمدتان راضی هستید؟

یک تا یک و نیم میلیون در ماه حقوقی است که بابت کار در غسالخانه می‌گیرم، از درآمدم راضی هستم و خدا را شکر توجهات مالی و معنوی مدیریت سازمان بهشت زهرا به کارکنان بسیار خوب است. برای من همین درآمد کافی است و مشکلی برای معاش ندارم.

این که در فضایی کار می‌کنید که مدام کسانی که عزیزانشان را از دست داده‌اند می‌آیند و گریه می‌کنند، در روحیه شما اثر نمی‌گذارد؟ ناراحت نمی‌شوید؟

خب طبیعی است که در انسان تأثیر می‌گذارد، شما همین که وارد فضای بهشت زهرا می‌شوید، غم به دلتان چنگ می‌زند. اما ما دیگر عادت کرده‌ایم. اگر بخواهد این گریه و زاری روی روحیه ما تأثیر بگذارد دیگر نمی‌توانیم زندگی کنیم. اگر بخواهیم برای هر جنازه‌ای که می‌آورند غصه بخوریم، چیزی از ما نمی‌ماند. به یک سال هم نمی‌کشیم. اما کم کم مثل هر چیز دیگری عادت می‌کنیم.

اگر قرار بود شغل دیگری داشته باشید، چه شغلی را انتخاب می‌کردید؟ یا اصلاً شغل مورد علاقه شما چیست؟

نمی‌دانم. تا به حال به این مسئله فکر نکرده‌ام. شغل‌های خوب زیاد است، ولی مدرک تحصیلی نیاز دارد که من به تحصیل علاقه نداشتم. بنابراین اصلاً به آن فکر هم نکرده‌ام و از آن گذشته من این کار را دوست دارم. البته این طور نیست که غسال‌ها تحصیل‌کرده نباشند و در بین غسال‌های زن و مرد بهشت زهرا، فارغ‌التحصیلان کاردانی و کارشناسی هم داریم.

تا به حال پیش آمده که جنازه‌ای را بیاورند که وضعیتش شما را متأثر کرده باشد؟ مثلاً جنازه تصادفی؟

اکثر فوت‌شده‌ها تصادفی هستند. آنقدر گفته می‌شود جنازه تصادفی و تصور وحشتناک از آن وجود دارد که همه فکر می‌کنند جنازه تصادفی چه چیز وحشتناکی است. اما نه، جنازه تصادفی اول پزشک قانونی می‌رود. این‌طور نیست که دل و روده جنازه بیرون باشد یا مغزش بیرون پاشیده باشد. پزشک قانونی جنازه را می‌دوزد، بعد به بهشت زهرا تحویل می‌دهد. اما جنازه‌هایی می‌آورند که مدت‌ها از مرگشان می‌گذرد، آن‌ها جنازه‌هایی هستند که ناراحت‌کننده‌اند.

فکر می‌کنی تا چه زمانی به غسالی ادامه بدهی؟ اگر شرایطش پیش بیاید شغلت را عوض می‌کنی؟

دوست دارم در این شغل بازنشسته شوم،‌ این شغل باعث می‌شود که زندگی تو با زندگی خیلی افراد دیگر فرق داشته و آن طور که دیگران برای زندگی چنگ می‌زنند، نباشی. فکر هم نمی‌کنم شرایطی پیش بیاید که شغلم را عوض کنم. مگر اینکه اخراج شوم. (می‌خندد)

و حرف آخر...

حرف آخر اینکه مردم نگاه واقعی به غسالی داشته باشند. واقعاً این شغل شریف است و باید مردم نظر دیگری راجع به آن پیدا کنند.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: bilgisaiar

برگرفته از گروه: مصاحبه و گفتگو