• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 795)
يکشنبه 26/6/1391 - 17:22 -0 تشکر 560229
دیار خون(به مناسبت هفته ی دفاع مقدس)

((دیار خون))

من از دیار خون می­آیم، من از دیار عشق می­آیم.

دیار كفرستیزان پرشور، دیار جنگجویان سلحشور،

دیار رزمندگان دلیر، دیار مردان شیر،

من از دیار خون می­آیم، من از دیار عشق می­آیم.

دیار سپاهی عاشق، دیار بسیجی جان بركف، دیار ارتش پرتوان.

آری، آری من از جبهه می­آیم، از میعادگاه عشق،

از لاله زار سرخرنگ دشت خوزستان، از كربلای مكرر ایران.

زانجا كه لحظه لحظه اش خاطره هست و افتخار،

زانجا كه هر آنش امید است و آرزو،

زانجا كه ترس واژه­ای بی مفهوم است،

زانجا كه همه را شوق شهادت به سر است.

من از دیار خون می­آیم، من از جبهه می­آیم.

دیار شجاعان، دیار عاشقان حسین، دیار پیروان پیر خمین، دیار مردان مرد،

كنون باید سلاح رزم برگیریم،كنون باید به سوی جبهه بشتابیم،

ندا از جبهه های كربلا آید، پیامی از حسین آن سرور آزادگان آید،

شنو آوای هل من ناصر ینصرنی او را.

بیا آوای وحدت سر دهیم از جان، شعار لاتخف بر لب، سلاح آتشین در دست،

و دل آكنده از ایمان، به جنگ كافران بعثی شوم دغا گردیم.

بیا تا همصدا با رزمجویان و سلحشوران، چو شیر صف شكن بر دشمن كافر هجوم آریم.

اگر بدگهران این دشمنان دین، و گر آن خصم بدآئین،

هزاران نیزه و خنجر، هزاران تیر و تركش سوی ما بارد، نداریم باك.

اگر دشمن هزاران خانه و كاشانه مارا، به زیر موشك و توپش به تلی خاك بدل سازد، نداریم غم.

كه ما فرزند ایرانیم و جانبازان قرآنیم، كه ما دریادلان عشاق الله­ایم،

و ایران را سراسر گور هر بیگانه گردانیم.

می خروشیم و می تازیم به دشمنان دین، بدخواهان وطن، و سرانجام پیروزی از آن ماست.

  آری، من از دیار خون می­آیم، من از جبهه می­آیم.         

بهروز رها

يکشنبه 26/6/1391 - 21:25 - 0 تشکر 560265

یاد جبهه، یاد سنگر میکنم


یاد مردانِ دلاور میکنم


یاد سیزده ساله های غرقه خون


یاد قاسم، یاد اکبر میکنم


خون نوشتاری با دستِ قلم


یادِ عباسِ دلاور میکنم


دست بر پهلو نشسته یاوری


یادی از زهرای اطهر میکنم


یاد سرهای دریده در نبرد


یادی از محرابِ حیدر میکنم


یاد سرهای جدا از تن شده


یاد آن مولای بی سر میکنم


یاد ضجه، ناله های کودکان


یاد عبدالله پرپر میکنم


ناله هم نایی ندارد در عطش


یاد لب های پُر آذر میکنم


یاد بمبارانِ صدها مدرسه


یاد اشک و آهِ مادر میکنم


یاد موشکهای صدام لعین


کینه ام را صد برابر میکنم


یاد فرمانهای آن روح خدا


جان فدای راه رهبر میکنم


یاد تنهاییِّ ایران عزیز


بهرِ فردا فکرِ بهتر میکنم


یاد تحریم بلوک شرق و غرب


جیره ام از قبل کمتر میکنم


یاد سلمان و علی مرتضی


یاد خندق، یاد خیبر میکنم


یاد شیران ژیان پارسی


ارتجاع در خون شناور میکنم


با جهان آرا به خونین شهرِ عشق


شعر خود را هم ،معطر میکنم


رزقتان را ای شهیدان خدا


از صمیمِ قلب باور میکنم


من شهادت را  برایت ای«مبین»


آرزو از حیِّ داور میکنم


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
يکشنبه 26/6/1391 - 21:29 - 0 تشکر 560267

انتشار مجدد:


یاد آن ایام ،آن دوران بخیر     


 یاد یاران، یاد سرداران بخیر


یاد جبهه ،یاد سنگر، یاد جنگ          


  یاد آن مردان و عیّاران بخیر


یاد شوشِ دانیال و شوشتر            


 یاد سوسنگرد، هم بستان بخیر


یاد کارون ،دار خوئین و ماهشهر     


 یاد آن مردانِ آبادان بخیر


یاد کرخه، قصر شیرینِ غیور  


 یاد فکه، یاد حاج عمران بخیر


یاد خونین شهرِ در گرداب خون        


  یاد خرمشهرِ  پُر بستان بخیر


یاد آزادسازی آن شهر خون            


کرده دنیا را چنان، حیران بخیر


یاد مجنون، یاد هور و یاد فاو     


  یاد آن مرداب و نیزاران بخیر


یاد بانه، پنجوین و دهلران         


  هم شلمچه، میمک ایران بخیر


یاد پاوه، یاد سردشتِ غریب    


 یادِ آن کوههای کردستان بخیر


یاد آن تیری که بر قلبی نشست           


  یاد ترکشهایِ بمباران بخیر


یادِ ذکر هر شهید غرق خون         


 یا علی مولا، شه مردان بخیر


لرزه می افکند بر میدان مین     


   یاد آن دلهای با ایمان بخیر


یاد دستانِ جدا در پای نخل         


 یاد نخل و یاد نخلستان بخیر


یاد ناله، اشک و آه مادری


   بر فراز نعش فرزندان بخیر


یاد آن مادر که بر قبر پسر       


 بیست سالی بود قبرستان بخیر    (ننه علی)


یاد آن بابای پیر قد کمان         


   با سرشک گونه چون، باران بخیر


یاد سنگر ساز بی نام و نشان 


 آن جهادی اسوه ی ایمان بخیر


یاد سروِ قامت رزمندگان      


  پیکر صد پاره در، مهران بخیر


یاد زندانهای صدام پلید           


  یاد در بندانِ در زندان بخیر


یاد پیکرهای بی سر، بی پلاک   


 لاله های خفته در میدان بخیر


بهر رهبر جان نثار و جان بکف      


    یاد غیرتهای جانبازان بخیر


یاد گلگون صورتان دشت خون    


حجله ی خونینِ دامادان بخیر


یاد عاشورا ،کمیل، امن یجیب 


یادِ یارب یاربِ مستان بخیر


یاد احیای شبان در جبهه ها                                                    


نیمه شب بر درگه سبحان بخیر


یاد لب هایی که در داغ عطش                                      


مانده در گرمای خوزستان بخیر


یاد صورتهای گردیده سیه                                                      


زیرآن سرمای کردستان بخیر


آید از هفت آسمان هر دم «مبین »   


یاد اخترهایت ای ایران  بخیر 



وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 28/6/1391 - 8:38 - 0 تشکر 560621

ممنونم دوست گلم
حضور دائمت خوشحالم می كند.

سه شنبه 28/6/1391 - 8:44 - 0 تشکر 560622


سه شنبه 28/6/1391 - 8:46 - 0 تشکر 560624


بعضی شبا، وقتی بابام، کنج دلش غوغا میشه
یا بعضی وقتا، دل شب،وقتی که از خواب پا میشه
میره یه گوشه میشینه،آلبومشو وا میکنه
خوب می دونم گذشتشو،با اونا پیدا میکنه
درد و دل این روزاشو، با اونا نجوا میکنه

میگم بابا اینا کی ان، که با لباس خاکی ان؟
اما هزار تا کهکشون، سرتاسر هفت آسمون
مونده به زیر پرشون

میگه پسرم! نور دلم، باغ گلم، همه حاصلم
الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه
تو هم دعا کن که بابات غریب و تنها نمونه
بعدِ امام و شهدا زیاد تو دنیا نمونه

اینا تو آسمونِ من ستاره های سحرن
بجونِ تو برای من عزیز تر از برادرن
به کی بگم؟ چه جور بگم؟ بعضیاشون تو بیداری
بعضیاشون تو رویاها
جلوه ی مولا رو دیدن، جذبه ی آقا رو دیدن

می گم بابا چرا هر وقت پیش شما
میون کل جبهه ها
اسم شلمچه که می آد
چه سریه، چه رازیه؟
فوری بر افروخته می شی!
مثل شمع سوخته می شی؟

میگه پسرم! ای پسرم،
نمک نزن بازم به زخم جگرم
سر تا سر جبهه همش
طور تجلی خدا بود، به خدا آخر دنیا بود،
به خدا کرب و بلا بود به خدا

حضرت زهرای بتول، با اینکه ما نوکرشیم
مادر ما بود به خدا، مادر ما بود به خدا

اما میون جبهه ها، شلمچه بیشتر از همه
گرفته بوی فاطمه، گرفته بوی فاطمه

شب حمله همهمه بود
روی لبا زمزمه بود
کی تو دلا واهمه بود؟
دعوا سرِ سربند یا فاطمه بود
دعوا سر سربند یا فاطمه بود

ذکر لبا وقتی که یا زهرا می شد
همه گره هامون وا می شد

میگم بابا اینکه علم تو دستشه
صبح دو کوهه مستشه
روی لباش یه زمزمس
اینکه جلوتر از همس
بگو کیه، بگو کیه؟

این رفیقم که می بینی
میون دار هیئتا بود
مسجدی بود، بی ریا بود
با صفا بود، با خدا بود
یه شب توی میدون مین
آخر به آرزوش رسید
ترکشای خمپاره ها
هر دو تا دستاشو برید

این رفیقم پور احمدِه
تو عاشقا سرآمده
دیگه مثلش نیومده
نیومده
عاشق با صفایی بود
خیلی امام رضایی بود

این رفیقم که می بینی
اهل نظر بود به خدا
مرغ سحر بود به خدا
مرد خطر بود به خدا
یه شب توی میدون مین
دیدم بی سر بود به خدا
مرد خطر بود به خدا

این رفیقم که می بینی
انیس و یار و یاورم
عزیز تر از برادرم
نور دو چشمون ترم
وقت وداع آخرش
میگفت بگو به مادرم
از خدا خواستم همیشه
که بر نگرده پیکرم

این رفیقم غلامعلی
نوحه خونه، روضه خونه
وقتی دل بابات می گیره
شعرای اونو می خونه

آخرش حاجتمو من می گیرم
یه روز از عشق تو مولا می میرم
قربون کبوترای حرمت
قربون این همه لطف و کرمت

سه شنبه 28/6/1391 - 8:47 - 0 تشکر 560625

عشق یعنی یه پلاك كه زده بیرون از دل خاك
عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاك
من از اهالی دیار عشقم من از قبیله و تبار عشقم
هنوزم از دم امام امت هلاك عشق و بی قرار عشقم

عشق یعنی یه پلاك كه زده بیرون از دل خاك
عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاك

منم كه جا موندم از شهادت به حق قرآن و حق عترت
امید من اینه كه با ولایت چه رونقی شده به كار عشقم
عشق یعنی یه جوون یه جوون بی نام و نشون
عشق یعنی یه نماز با وضو گرفتن توی خون
عشق یعنی یه پلاك كه زده بیرون از دل خاك

عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاك
به یاد صوت اذان اكبر به یاد ظهر و نماز دلبر
به یاد تسلیم امر داور غلام پروردگار عشقم
عشق یعنی یه پدر كه شب ها بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر خبر یه مفقود الاثر

عشق یعنی یه پلاك كه زده بیرون از دل خاك
عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاك

گرفته دل هوای كربلا رو بیا ببین به روی نی سرا رو
آتیش گرفت دامن خیمه ها رو منم اسیر یادگار عشقم
عشق یعنی یه پیام تا بقیة الله و قیام
عشق یعنی یه كلام پا به پای فرزند امام

عشق یعنی یه پلاك كه زده بیرون از دل خاك
عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاك

سه شنبه 28/6/1391 - 8:51 - 0 تشکر 560626

فصل‌های پیش از این هم ابر داشت
بر کویرم بارشی بی‌صبر داشت

پیش از اینها آسمان گلپوش بود
پیش از اینها یار در آغوش بود

اینک اما عده‌ای آتش شدند
بعد کوچ کوه‌ها آرش شدند

از بلند از حلق آویزها
قلب‌های مانده در دهلیزها

بذرهایی ناشناس و گول و گند
از میان خاک و خون قد می‌کشند

بعضی از آنها که خون نوشیده‌اند
ارث جنگ عشق را پوشیده‌اند

عده‌ای حسن القضاء را دیده اند
عده‌ای را بنزها بلعیده اند

بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی‌ها بسیجی تر شدند

ای بی جان ها! دلم را بشنوید
اندکی از حاصلم را بشنوید

توچه می‌دانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش،‌ رقص مرگ را

تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست
بین ابروها رد قناسه چیست

تو چه می‌دانی سقوط “پاوه” را
“عاصمی” را “باکری” را “کاوه” ‌را

هیچ می دانی”مریوان” چیست؟‌ هان!
هیچ می‌دانی که “چمران” ‌کیست؟ هان!

هیچ می‌دانی بسیجی سر جداست؟
هیچ می‌دانی “دو عیجی”‌ در کجاست؟

این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است

با همان‌هایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند

پای خندق‌ها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند

زنده‌های کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها

بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما

باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست

با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی

باز آیا استخوانی در گلوست؟
باز آیا خار در چشمان اوست؟

ای شکوه رفته امشب بازگرد!
این سکوت مرده را درهم نورد

از نسیم شادی یاران بگو
از “شکست حصر آبادان” بگو!

از شکستن از گسستن از یقین
از شکوه فتح در “فتح المبین”

از “شلمچه”، “فاو”‌ از “بستان” بگو!
از شکوه رفته! از “مهران”‌ بگو!

از همانهایی که سر بر در زدند
روی فرش خون خود پرپر زدند

شب شکاران سحر اندوخته
از پرستوهای در خود سوخته

زان همه گلها که می بردی بگو!
از “بقایی” از “بروجردی” بگو!

پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند

عشق بود و داغ بود و سوز بود
آه! گویی این همه دیروز بود

اینک اما در نگاهی راز نیست
تیردان پرتیر و تیرانداز نیست

نسل های جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه می دانی شدند

روزگاران عجیبی آمدند
نسل های نانجیبی آمدند

ابتدا احساس هامان ترد بود
ابتدا اندوهامان خرد بود

رفته رفته خنده ها زاری شدند
زخم هامان کم کمک کاری شدند

خواب دیدم دیو بی‌عار کبود
در مسیل آرزوها خفته بود

خواب دیدم برفها باقی شدند
لحظه‌های مرده ام ساقی شدند

ای شهیدان! دردها برگشته اند
روزهامان را به شب آغشته‌اند

فصل هامان گونه‌ای دیگر شدند
چشمهامان مست و جادوگر شدند

روحهامان سخت و تن آلوده‌اند
آسمانهامان لجن آلوده‌اند

هفته ها در هفته ها گم می‌شوند
وهم‌ها فردای مردم می‌شوند

فانیان وادی بی سنگری!
تیغ ها مانده در آهنگری

حاصل آغازها پایان شده است؟
میوه فرهنگ جبهه نان شده است؟

شعله ها! سردیم ما، سردیم ما
رخصتی، ‌شاید که برگردیم ما

“یسطرون” ‌هم رفت و ما نون مانده‌ایم
بعد لیلا باز مجنون مانده‌ایم

بحر مرداب است بی امواج،‌آی !
عشق یک شوخی است بی حلاج، آی!

یک نفر از خویش دلگیر است باز
یک نفر بغضش گلوگیر است باز

زخمی‌ام، اما نمک… بی فایده است
درد دارم، نی لبک… بی فایده است

عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشگر چنگیز از روحم گذشت

شعر: محمدحسین جعفریان

سه شنبه 28/6/1391 - 11:51 - 0 تشکر 560774

behroozraha گفته است :
[quote=behroozraha;558041;560621]ممنونم دوست گلم
حضور دائمت خوشحالم می كند.


سلام استاد رهای عزیز و بزرگوار
هفته دفاع مقدس بر دلاور مردان دفاع مقدس و یادگاران عزیز جبهه و جنگ بویژه حضرتعالی که عطر خلوص جبهه ها را در این انجمن گسترده اید مبارکباد

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 28/6/1391 - 15:32 - 0 تشکر 560810

yamohammad133yaali گفته است :


سلام استاد رهای عزیز و بزرگوار
هفته دفاع مقدس بر دلاور مردان دفاع مقدس و یادگاران عزیز جبهه و جنگ بویژه حضرتعالی که عطر خلوص جبهه ها را در این انجمن گسترده اید مبارکباد

behroozraha گفته است :
[quote=yamohammad133yaali;678915;560774][quote=behroozraha;558041;560621]ممنونم دوست گلم
حضور دائمت خوشحالم می كند.


بسیار متشکرم
بر شما مبارک باد این روز و هفته ی بزرگ

پنج شنبه 30/6/1391 - 13:34 - 0 تشکر 561210

یک نفر سر در گریبان مانده است
عاشقی در خط پایان مانده است

پیکر سبز و بلند نارون
در غروبی زرد عریان مانده است

روی گلبرگ شقایق ها هنوز
دست خطی از تو پنهان مانده است

باغبان از پشت پلک پنجره
در نگاه باغ حیران مانده است

خون گرم مویرگ هایم هنوز
سخت در فکر زمستان مانده است

فرصت خوبی است باید گریه کرد
در دلم عشق شهیدان مانده است

فاطمه بلندی منفرد

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.