با سلام
خب قسمت اول داستان ممل و شمشیر اژدها آماده شده قسمت های بعدی بعد عید انشالله این قسمت تو عید برگزار میشه و باقی بعدش.حسین جان کارا دیگه با خودت.
خب حالا نوبت قسمت اوله
به نام خداوند بخشنده مهربان
راوی: به نام خالق این جهان به یاد خالق مهربان
می خوام امروز داستان یه پسرک به نام ممل رو بگم که در عین ناباوری قهرمانی در میان مردمش شد.این ممل کوچول موچولو صبح تا شب فقط تو اینترنت پلاس بود و تو یه سایت عضو شده بود و تو انجمنش اسیر فعالیت شده بود.
گهگاهی هم به چت روم مرفت برای وقت تلف کردن در این میون بازی رایانه ای هم می کرد.در کل زندگی اون شده بود کامپیوتر.
ننش بهش می گفت پسر جان بیا درست و بخون فردا پس فردا بری دانشگاه یه کاری بگیری و
ممل می گفت: ننه انقدر گیر نده بذار این مرحله رو تموم کنم میرم درسمو میخونم.خلاصه این شده بود کار این پسرک.یه روز رفیق فابریک پسرک اومد جلوی خونه ممل اینا بهش
گفت: مملی هشتی؟یه باژی گرفتم توپ توپ ژریانش اینه که یه شری موژودات فژایی حمله میکنند به ژمین تو هم باید اژ ژمین محافژت کنی.
پسرک گفت:بابا دیگه خسته شدم یه بازی بیار حال بده اینی که میگی رو بازی کردم گرافیکش مذخرفه حال نکردم با این تریپ بازی.
رفیق فابریک گفت : شی کار کنم بهتر اژ این که کامپیوترم جواب نمیده همینشم به ژور میاره بالا بابا.
بعدش پسرک رفت بالا تو اتاقش نشست پشت رایانه در همین زمان تمام برق دهاتشون رفت طبق معمول صدای ممل بلند شد و شروع به دری بری گفتن کرد.
پسرک:ای بابا دو دیقه خواستیم چت کنیما اگه مخابرات گذاشت. مخابرات! اداره برق.تازه داشتیم سر طرف شیره میمالیدیم تا اینترنت رایگان بگیریم.
خیلی جالبه اداره برق جدیدا برق گوشی ها ی همراه هم قطع میکنه خیلی باحاله!!!
ناگهان بعد چند ساعت زمین لرزه ای اومد و تمام برق دهاتشون وصل شد.غباری کل دهاتو گرفته بود و یه قصر عجیب قریب دم خونه پسرک سبز شده بود.پسرک که اصلا حال بیرون رفتن و نداشت گوشی رو گرفت زنگ زد واسه رفیقش.
به رفیقش گفت:یه نگاه بنداز چی شده این زلزله از کجا بود واسه چی بود خرابی داشت؟؟؟
رفیق فابریک: چند لحژه صبر کن .... واییییی !!! مملی ژلو خونتون.....
این داستان ادامه دارد....