تبیان، دستیار زندگی

به نام خالق یکتا

سلام

موضوع این بحث مشخص کردن فرق و حد دوست داشتن و عشقه!!!! ولی از همین اول بگم که در این تاپیک فقط به عشق منجر به ازدواج فکر می کنیم نه عشق به زندگی و وطن و ... . اکی؟ پس شروع می کنیم:

نظر خواهی :

1: به نظر شما چیزی واقعی که معنای عشق را بیان کنه وجود داره؟

2: آیا این درسته که طرف جوان که می خواهد ازدواج کند بگوید عاشق شدم؟

3: آیا می توان قبل از ازدواج عاشق شد؟

4: سرچشمه عشق چیست؟ ( علی الحساب به غیر از خدا و پیامبر و امام بگید)

5: سوالی دارید در خدمتم!!!!

آنشرلی عزیز : در این تاپیک خودتون به جواب سوالی که در تاپیک کراوات پرسیدید می رسید!!!

MasOud RaD

سلام

بنظر من همه جواب سوالات مثبته اون كه سرچشمه رو پرسیدی هم دل و چشم و نگاه و یاد و خاطرو ازین قسماس.

دوستان بعضیاشون عشق و وستیو مقدمو موخر كردن منم میگم كه دوس داشتن باید تبدیل به عشق بشه اره و دیگه دوس داشتنو توی زندگی ادامه نداد چون شاید عشقه كس دیگه ای بیاد جایگزینش بشه كه همونطور كه ارسو گف اون هیچی حالیش نیس و با قدرتی كه داره دوس داشتنو میتونه له كنه و اولی منجر به شكس بشه اوله فقط سند شدت همون مثال دماسنجه.

تو بعد از ازدواج باید عشق ورزید نه دوس داشت چون دوست داشتن خالی تقریبا شاید تبدیل به یه محبت یه بچه به اسباب بازیش بشه كه اصلا جون نداره اون و بخاطره نفعی كه مثلا سرگرمش میكنه با اون رابطه داره و در اغوش میگیردشو باهاش بازی میكنه و یك طرفه(این یكطرفه رو هم تو یه پاسخ دیدم!!)

دوس داشتن طرفین در طول زندگی تقریبا یه جور ساختنو تفاهمو با هم بودنه و اگر بهتر باشه چرا كه نه مثله بچه كه هر چی تو خیابون میبینه با اسباب بازیه قبلیش تو ذهنش مقایسه میكنه و تصمیم میگیره كه نق نق كنه و گریه كنه تا اینو بدست بیاره چون اینو بیشششششششششتر دوس داره و با معیاراش و شاخصایی كه داره همخونی بیشششششششششششتری داره

دوس داشتن اینجا میشه سازگاری طرفین در طول زندگی با همدیگه این خوبه!؟

موفق

درود

 عشق چدین مرحله داره و یه چیز ذاتیه و آدم با دیدن به محیط اطراف می تونه به معنای عشق پی ببره

آدم با دیدن گردش سیارات به دور هم میتونه به نوعی به عشقی که خدا آفریده پی ببره

مثلا یه اصطلاحیه که میگن عاشق همیشه به دور معشوقش میگرده تا گزندی نبینه

با دیدن پیچک به دور درخت و ...

به نوعی به عشق پی میبریم

که من 3 نمونه اصلی عشق رو میگم

عشق بین آدمیان 3 مرحله داره :

1. دوران کودکی و عشق بلع (مصدر فعل بلعیدن)

یه بچه عاشق اینه که همش بخورهحتی وقتی که گریه میکنه وقتی شما انگشتتون رو بذارین رو لبش شروع میکنه به خندیدن

هرچیزیم بگیرین جلوی دهنش شروع میکنه به خوردنش

2. عشق جوانی :

که این رو نمیتونم توضیح بدم چون جاش اینجا نیست و صحیح نیست که بگم اینجا

3. عشق کهنسالی:

افراد پس از اینکه به سن بالا میرسن و گرد پیری روی موها و سرشون میشینه عاشق اینن که فقط دور هم جمع بشن و شعر بخونن به نوعی عشقشون میره توی سرشون و هیچ لذتی براشون بالاتر از این نیست.

آدم عشقی که باید از طبیعت یاد بگیره به این 3 مرحله میرسه

اما خوب عشق ما مدرنه و تعریف جدیدی پیدا کرده

خانم آنشرلی:

آقا محمد حرف قشنگی زد

هر کسی تعریفی برای خودش از عشق داره

شما تعریفتون اونجوریه و من و یکی از تفنگداراتون و خیلی های دیگه بر عکس اونه نظرمون

سلام 

با صحبت های که شده من فکر می کنم ما انواع و اقسام دوست داشتن و عشق داریم که هر کدوم برای خودش حکایتی داره...

من کسی رو که دوست دارم تا یک جایی براش وقت میگذارم و جانفانی میکنم .اما به کسی که عشق می ورزم حاضرم هر کاری براش بکنم. و حتی زندگیم رو هم براش فدا کنم . ولی فکر می کنم معنی و مفهوم این عشق به مرور زمان تغییر می کنه و در سنین مختلف افراد مفاهیم مختلفی از عشق دارند که البته برای هر کسی متفاوته. 

ولی این که بالاخره تکلیف این احساسات قبل از ازدواج چی می شه نفهمیدم...عشق ه عشق نیست؟

خودم حس می کنم این ها مراتب مختلفی از عشق ه که انسان در مراحل مختلف زندگی تجربه می کنه.

باسمه تعالی

ترانه عزیز : همون طور که خودت اشاره کردی عشق ( شایدم دوست داشتن خیلی زیاد!!! جدا نمی دونم اسمش چیه!!! ) در مراحل مختلف و در مکان ها و زمان های مختلف و در بین افراد مختلف هر کدام معنی خاصی می دهد مثلا یک بزهکار میگه : از شدت عشق به همسرم اون را کشتم!!!!!!!!!!!!!!

به نظر من واژه عشق اسم جالبی برای این قضیه نیست ( درسته که بعضی ها اون را علاقه شدید قلبی معنی کرده اند ) ولی باز هم در هر هرصورت یادآور داستان لیلی و مجنون است که بی احترامی قابل توجه ی در اون به آقایان شده!!!!! آخه مجنون یعنی دیوانه!!!! من که بمیرم عاشق نمی شوم!!!! آخه باید دیوانه اون دختر بشم که ممکنه به بزهکاری هم برسه!!! ببخشید که این را می گم ولی از نظر من عاشق بیمار روانی است پس اون هایی که اسم عاشق بروی خودشان گذاشته اند و رابطه ی بین خود و همسرشان را عشق و عاشقی می دانند بروند و اسم دیگری دست و پا کنند!!!!!!!!!!!!!! ( باز هم ببخشیدااااا)

حالا که ذهن همه رو مخدوش کردم باید بگم اون هایی که تا عاشق نشوند ازدواج نمی کنند بروند و فکری برای خودشان بردارند و تغییر عقیده بدهند!!

تعریف عشق از نظر من : مناسب ترین موقعیت ( از صفت عالی برای مناسب استفاده کرده ام یعنی (ترین)) در بین سایر موقعیت های مناسب!!!!
سوال های شخصی از خودم : مسعود جان تا حالا عاشق شدی؟؟؟؟؟ جواب: هیچگاه عاشق نشدم و نمی شوم ولی از لحاظ درون خانوادگی وابستگی عاطفی شدیدی به پدر و مادر و خواهر و برادرم دارم و از لحاظ برون خانوادگی و جنس مخالف علی الحساب یک موقعیت مناسب پیدا کردم که از همون خواستگاری به هم خورد!!!!

مسعود جان بعد از بهم خوردن خواستگاری چه احساسی بهت دست داد؟؟؟؟ جواب: اگه منظورتون حرف های اون هاست که برید به تاپیک کراوات و رد پیشنهاد ازدواج ولی اگر منظورتون از لحاظ عاطفی و احساس من نسبت به اون خانم باید صادقانه بگم که کمی از یک کم بیشتر ناراحت شدم به علت این که احساس کردم یکی از مرغوب ترین موقعیت های امسالم و به احتمال زیاد سال آینده ام از دست رفت!!!! ( آخه احساسی که من به اون پیدا کردم تا به حال توی زندگی ام تجربه نکرده بودم!!!!!) 

از نظر من انسان در مورد ازدواج باید تو زندگی اش دنبال بهترین موقعیت باشه!!!!!

مفهوم بهترین موقعیت : موقعیت در زندگی فراوان است برای مثال اگر تا سر کوچه خودتون برید حداقل با 10 تا موقعیت ( این جا جنس مخالف ) روبرو می شوید ولی حساب که می کنید می بینید که بدرد شما نمی خورند ( نمی دونم شاید به درد شما ، آره خود خود شما که داری این مطلب رو می خونی بخوره چون موقعیت تا موقعیت داریم!!! ) حالا یا شما رفتار و شکل ظاهری و ... اون ها رو دوست ندارید یا اینقدر اون ها رو دیدید که برای شما مثل خواهر و برادر می مونن یا کلا هیچ احساسی نسبت به اون ها ندارید!!!!!! پس موقیت مناسب سخت گیر میاد که هم از لحاظ شخصی و هم از لحاظ خانوادگی . هم از لحاظ عاطفی به هم بخورند!!!! تا حالا مثلا 10 موقعیت مناسب که تقریبا همه چیزتون باهاش جوره پیدا شده!!! حالا انتخابی که شما از بین اون ها دارید میشه بهترین موقعیت که حتما بیشترین سازگاری رو با شما از بین تمامی اطرافیانتان دارد!!! بعدش هم خواستگاری و بدو بدو مبارک باد!!!!! ( البته اگر اون ها هم شما رو موقعیت مناسب خودشون بدونن هاااا وگرنه مثل من رد می شوید هاااااا )

باز هم اگر سوالی هست در خدمتم

MasOud RaD

به نام خدا

سلام

شنیدم صراط مستقیم راهیه که هر چقدر ازش بپیماییم به همون مقدار به چیزی برسیم.

مثل کسب علم که اگه یه صفحه هم درس بخونیم یه چیزی یاد گرفتیم.

اگه عشقمون یه عشق پاک و والا باشه حالا هر چقدر هم که عاشق شده باشیم چه کم چه زیاد باید یه سودی ببریم.

درود

راستی جواب سوالات از دید من:

1. بله وجود داره

2. اگه واقعا عاشق شده بد نیست که بگه اما الکی و از روی هوس نگه

3. بله میشه

4.  خود انسان

                                     به نام خدا

                                       سلام

فکر می کنم دچار حالتی شبیه" دوست داشتن" شده باشم!

نمی توانم اسمش را بگذارم عشق. برای اینکه به قول همیشه ی تو،

عشق ساده نیست.

ولی دوست داشتن چرا!

(مهدی شجاعی،طوفان دیگری در راه است،154)

این کتاب رو تو عید خوندم، خیلی قشنگ بود. وقتی به این قسمتش رسیدم یاد این تاپیک افتادم و اینکه هنوز سردرگمم که آیا واقعا "دوست داشتن یا عشق؟"

یه جورایی هم اوردمش که بگم عشق بالا تر از دوست داشتن ه، برای اونهایی که گفته بودند غیر از اینه!!!

2.جناب مسعود راد به هر حال شما هم یا به صورت منطقی ازدواج می کنید یا مجنون و به قول خودتون دیوانه!!(ولی کی گفته هرکس مجنون شد بزهکار هم میشه؟!! اینطور باشه اکثر ادم های این جامعه بزهکارند! :)

خیلی به عاشق ها توهین کردین ها!!..حالا چرا بیمار روانی!....بنده خداها دست خودشون نبوده که..(همون طور که شما دست خودتون نخواهد بود!)..عاشق شدن دیگه!!...