• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن نصف جهان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
نصف جهان (بازدید: 5410)
چهارشنبه 23/11/1387 - 22:42 -0 تشکر 89710
گزارش شركت كاربران اصفهان در همایش بزرگ كاربران تهران

هوالحكیم

سلام و خسته نباشید به تموم دوستان و زحمت كشان انجمن.من میخواستم در این چند روز گزارش رو بزارم ولی بهتر دیدم در انجمن نصف جهان خاطرات حضور در همایش بزرگ كاربران تهران رو براتون بزارم.به دلیل اینكه ما روز 20 بهمن از اصفهان عازم تهران شدیم ،پس ما گزارشمون رو به 4 قسمت تقسیم كرده ایم :1- از قبل رفتن به تهران ، 2- بعد از رسیدن به تهران ،3-  حضور در همایش4-  و بازگشت به سمت اصفهون رو براتون میزاریم.البته سایر دوستان نیز به بنده كمك كنند تا این تاپیك به نحو احسن و خوبی جمع و جور بشه.منتظر گزارش هایی از hayat_e_tayaebe ، حامد عشقی و بنده حقیر باشید.انشالله با گزارشاتی ویژه از این سفر خاطره انگیز در خدمتتان هستیم.

 فعلا

یا علی مددی

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 20:36 - 0 تشکر 91407

هوالحكیمگزارش میدهیم :

بعد از خواندن ، رضا آنلاین و یه نفر دیگه به عنوان نفرات برتر شناخته شدند و اون دو نفر هم بلیط رفت و برگشت مترو به دوشهر زیارتی ری و شاه عبدالعظیم داده شد....ههههههههه....امان از دست حسین رفیعی......بعد از آن هم جلسه پرسش از مسئولین سایت رسید كه مدیر بخش دین و اندیشه (اگه اشتباه نكنم) و مدیر فنی سایت و مدیر بخش انجمن ها(خانم احمدی)قائم مقام سایت تبیان و یكی از اعضاء هیءت مدیره در این پرسش و پاسخ شركت كردند.بعد از چند دقیقه سوالات نوبت به خانم احمدی رسید و از كاربراصفهانی كه در جلسه شركت كرده بودند تشكر كرد و دفتر تبیان اصفهان را دفتری فعال نام بردند و از كاربران اصفهانی تشكر كردند(از طرف تمام بچه های اصفهان در انجمن نصف جهان ممنونیم خانم احمدی) بعد از پایان جلسه پرسش و پاسخ ، نوبت به ریاست محترم سازمان تبلیغات اسلامی رسید كه به سخنذانی پرداختند ، بعد نوبت به كوچولوهای تبیانی رسید كه محفل رو شاد كنند .........البته متذكرشوم كه در قبل از این گروه سرودی آمدند و شعر های قشنگی را سرودند و خواندند كه خال از لطف نبود......خوب داشتم میگفتیم كه كوچولوهای تبیان هم آمدند و فضای مجلس رو كه خسته بود دوباره بیدار كردند....حسین رفیعی از اونها خواست تا خودشون رو معرفی كنند و اینكه شغل آینده اونها چیه ؟ یكی میگفت معلم میشم! رفیعی میپرسید معلم چی ؟ میگفت نمیدونم ؟ اون یكی میگفت دكتر! میگفت دكتر چی ؟ گفت : دكتر پزشك !!!اون یكی میگفت پلیس ، اون یكی میگفت استاد ، اون یكی میگفت خلبان ، تا اینكه به دختر خانم با حجابی رسید كه وقتی ازش پرسید میخوایی چی كاره بشی ؟گفت میخواهم عروووووووووووس بشم......جمعیت همه زدند زیر خنده ........عجبببببب........بعد از اونها خواست جیغ ماوراء بنفش بكشند .......همه یه جیغ زدند تا نوبت به آقا پسر آخری كه رسید جیغی ممتد زد كه گوش ما داشت سوت میكشید.....بعد ازپایین رفتن كوچولوها(یاد ستاره كوچولو افتادیم......جاتون خالی)نوبت به مراسم قرعه كشی رسید.....از جمعی كه برنده شد فكر كنم cliff آشنا ترین بود.....به ایشون تبریك میگم......بعد از آن هم مراسم قرعه كشی پیامك ها بود كه انجام شد و خیلی باحال بود ......بعد هم آخر همایش كه دیگه باید میرفتیم......در جلویه صندلی ما این دوستان نشسته بودند : ممل 92 ، حامد عشقی ، جعفر ، مكلارن ، جهان آرامش ، پارسا زاهد ، مجنون صفت اما یه نفر بود كه از دیدنش خیلی خوشحال شدم اما اون من رو نشناخت و من هم اون رو نشناختم ......هههههه (شاید هم شناخت و من نمدونستم)حالا اون كی بود..........

ادامه دارد....................

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 20:41 - 0 تشکر 91409

هوالحكیم

لطفا با صبر و تحمل به ادامه گزارش توجه كنید تا بعد :

كسی نبود جز شاه شوریده سران......من و حیات كه نشناختیم وقتی رفت تا بیرون وبیاد از حامد عشقی پرسیدیم این كیه ؟ گفت نشناختید ! گفتیم نه؟ گفت : كسی نیست جز شاه شوریده سران....ما تا اون موقع نمیشناختیم اما اون هم من نمیشناخت وقتی بهش گفتم من ممیزی هستم و میخواهم سطح دسترسی رو ارتقاء بدم گفت به حیات طیبه بگو .گفتم میخوام شما انجام بدهی اما گفت من پولی كار میكنم(شوخی میكردیماااااااا......لطفا جدی نگیرید)بعد گفت من فلان قدر میگیرم كه من گفتم حیات میگه من نصف نصف میگیرم .شاه شوریده سران سرخ شد ، سبز شد ،آبی شد ، آبی راه راه شد ، گفت بده همون حیات برات درستش كنه ..........ههههههههه........من و حیات فقط داشتیم میخندیدیم .....بعد در هنگام خروج از همایش داششتیم به بیرون میرفتیم كه ممل 92 ما رو با cliff آشنا كرد و ما هم كه داشتیم میرفتیم بیرون نتونستیم با ایشون حرف بزنیم آخه دمی درب داشتند شام میدادند(قابل توجه حامد عشقی......ههههه.....)و یه لحظه خیلی شلوغ شد.....اما قبل از خروج آنشرلی ونوای آسمانی و همچنین سركار خانم احمدی رو باز زیارت كردیم و ضمن عرض حلالیت واینكه ما مسافر هستیم و هیچ چیز روی سفر ما ننوشته شده از ایشون خواستیم حلال كنند ولی ......(حلال نكردند...) .....ج د ی ن گ ی ر ی د ...........بعد هم درباره طرح آقای خدابنده با خانم احمدی مشورت كردیم و از ایشون خواستیم مدیران انجمن های تبیان رو برای همكاری وسیع با انجمن نصف جهان آماده كنند .....(شاید از مزایا بتونید استفاده كنیدا).......ایشون هم قول همكاری های لازم رو دادند و قرار شد با دفتر تبیان اصفهان تماس بگیرند و همكاری كنند(همینجا تشكر ویژه تا تنورداغه) ....بعد به طرف بیرون رفتیم و وقتی شام رو گرفتیم با دوستان خداحافظی كردیم و داشتیم به طرف درب خروجی میرفتی كه cliff و tear drop سوار بر ماشین بودند به همراه دختر كوچولوشون كه در همین حین حیات خیلی یه باره حالش بد شد و من یه لحظه بهش گفتم حالت خوبه؟ گفتش چیزی نیست و .........

ادامه دارد..............

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 20:50 - 0 تشکر 91411

هوالحكیم

چیزی به پایان این رمان نمونده ها :

و داشتیم میرفتیم به طرف بیر ون و با تمام دوستان تهرانی دست و روبوسی كردیم و خداحافظی كردیم و داشتیم میرفتیم به طرف مترو با جهان آرامش.در ضمن ما به چهار راه كه رسیدیم با آقا جعفر هم یه كار كوچیك كه من و حیات میدونیم داشتیم كه قسمت نشد دوباره ببینیمشون.....اما به طرف مترو حركت كردیم من كه خیلی خسته بودم و در راه شامم رو خوردم ولی حیات كه خیلی ناراحت بود حتی نمیتونست نگاه به شام هم بكنه و گفت بعدا میخورم ..... بعدا ناراحتیشو فهمیدم .......خلاصه درب مترو كه رسیدیم با جهان آرامش هم خداحافظی كردیم و به طرف مترو داشتیم میرفتیم كه صدای سوت مترو رو شنیدیم و دوان دوان رفتیم و سوار مترو شدیم .اول من وارد مترو شدم بعد حامد عشقی و تا حیات داشت میومد داخل درب داشت بسته میشد كه كشیدیمش داخل و گرنه بعد حیات باید با تاكسی خودش رو به ما میرسوند چون آخرین مترو بود ......بعد به ایستگاه  كه رسیدیم پیاده شدیم و به طرف ترمینال آرژانتین رفتیم ....... هیچی اتوبوس نبود كه به سمت اصفهان بره.....خیلی بدجوری بود ........اوضاع قاراش میش بود(لهجه خاص)....خلاصه تصمیم گرفتیم به ترمینال جنوب بریم و اونجا برویم و سوار تاكسی بشویم و برویم قم ....چون حیات ماشینشون قم بود و هماهنگی كردیم تا بریم و ماشین رو برداریم و بریم اصفهان.....تا اینكه ما رسیدیم و وقتی رسیدیم سوار یه پژو شدیم و حدود 3500 تومان گفت میگیرم هر نفری تا قم .......آهان داشت یادم میرفت یه چیز با حال ....در حین برگشت از ترمینال آرژانتین به سمت ترمینال جنوب سوار یه تاكسی شدیم و باهاش یكمی انگلیسی حرف زدیم ......... هنگامی كه سوار ماشین شدیم یه پیكان بود با یه راننده حدود 40 سال و وقتی سوار شدیم گفتیم hello .....یارو گفت : هان....ما هم گفتیم : هان no yes < ok یارو كه نمیدونست ما چی میگیم بنده خدا گیج شد تا اینكه گفتم ما میریم ترمینال جنوب ! یه نفس تازه كشید و گفت خدا رو شكر یه آدم كه زبونمون رو بفهمه هست.....عجب حكایتی داشتیم .......ههههههههههییییییییییییییییی .........بنده خدا فكر كرد ما واقعا خارجی هستیم و ما گفتیم نه ما خارجی نیستیم و ما اصفهونی هستیم و اومدیم تهران(عجب حكایت شیرینی بود)....بعد دیدیم كه چند تا اتوبوس ایستادند و میگند اصفهان ...حیات دوید و رفت گفت میره اصفهان و جایه خالی داره ما هم رفتیم و وقتی اومدیم سوار شیم گفت جاها تمام شده و دوتا صندلی خالی كه كنار دست راننده بود خالی بووود....

ادامه دارد............

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 20:52 - 0 تشکر 91412

هوالحكیم

چیزی به پایان این رمان نمونده ها :

حیات طیبه كنار نشست و حامد عشقی هم در كنار حیات طیبه من هم كنار حامد عشقی و راننده در ركاب نشستم و داشتم با راننده حرف میزدم.....اتوبوسشون اسكانیا بود و اون جلو هم خیلی حال میداد و وقتی از ماشینا سبقت میگرفت یاد مكلارن میفتادم.....ههههههههه.........اما در این حین راننده به اون شوفرش كه فامیلش هم فامیل ما بود گفت آقایه ....(به دلیل دلایل امنیتی از گفتن فامیلی معذوریم....ههههه )بعد رو به آن آقا كه اسمش حسین بود گفتم حسین آقا از كدوم نقطه اصفهان هستید و گفتند مشتاق....ولی گفت قبلا یه باغ نزدیك منطقه ما داشته است....از این جمله بسیار مسرور و بسی خوشحال شدم.....بعد حیات طیبه گفت میخواهی برویم قم و ماشین رو برداریم و بریم اصفهان یا برویم به اصفهان......بعد از چند لحظه مكث و اینكه احساس كردم ایشون خسته هستند و به رانندگی حامد هم نمیشه اطمینان كرد گفتم بهتره به اصفهان برویم......بعد زنگ زد و گفت كه برای ماشین نمیاییم....سپس به گفتگو با راننده پرداختیم و در حدود نیم ساعت بعد در اتوبان تهران – قم حادثه دلخراشی اتفاق افتاده بود و یك ماشین كه به طرف تهران میامده بود دچار سانحه آتش سوزی شده بود (معلوم بود تازه اتفاق افتاده)......امیدواریم برای هیچ كدوم از سرنشیناش اتفاقی نیفتاده باشه.....داشتم به بیرون نگاه میكردم كه دیدم حیات طیبه از فرط خستگی خوابشون برده.....نمیدونید كه روی صندلی جلو چقدر سخته خوابببببب........حامد به من گفت بیا جاهامون رو عوض كنیم من هم جام رو با اون عوض كردم و خوابیدم.......ساعت حدود 3 بود كه بیدار شدم و دیدم در یه رستوران اتوبوس ایستاده.....رفتیم داخل و چند دقیقه ای استراحت كردیم و دوباره بعد از نیم ساعت ماشین به حركت خود ادامه داد..................ادامه دارد...........................

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 20:57 - 0 تشکر 91415

هوالحكیم

قسمت آخر و پایانی :

ساعت حدودای 6 صبح بود ......اتوبوس نزدیك ترمینال كاوه بود......بوی شهرمون رو كه استشمام كردیم از خواب پریدیم.......حال و هوایی دیگه داشت شهر....آخه روز 22 بهمن بود ......از اتوبوس پیاده شدیم و میخواستیم كرایه رو حساب كنیم..... به اون آقاهه كه هم فامیلمون بود گفتم چند ؟ گفت : 14 هزار تومن.......كله مون سوت كشید(با لهجه بخونید) .......گفتم 14 هزارتومن گفتم بیا این 12 هزار تومن .....دستش رو كه باز كرد دید 10 هزار تومن بیشتر نیست!.....ههههههه.......دوباره كلك سامورایی زده بودیم.......راننده میگفت به خدا این قیمتش هست ...ما هم گفتیم تا بقیشو ازت نگرفتیم برو....بعد گفتیم خدا بده بركت و رفتیم ...به طرف بیرون رفتیم ...حامد یه تاكسی گرفت و به یه مدرسه كه میگفت مال پدرش هست رفتیم و اونجا زود نماز رو خوندیم فكر كنم ساعت 6 و نیم بود پس نمازمون قضا نبوده......الحمدالله.....بعد به استراحت كردن پرداختیم ....موبایل رو برای ساعت هشت و سی دقیقه تنظیم كردم اما چون محل گوشی برای شارژ خیلی دوربود برای بیدار شدن نتونسته بودم صدا رو بفهمم اما كارا خدا راس ساعت 8 و نیم بیدار شدم ولی از فرط خستگی دوباره غش كردم.......غش میكنیم ........هههههه........ اما انگار یه نیروی غیبی میخواست من بیدار بشم ، ساعت 9 و نیم بود كه بیدار شدم و سریع كارهامو كردم ، میخواستم حیات و حامد عشقی رو بیدار كنم ولی دیدم خسته هستند پس بیدارشون نكردم و رفتم برای تظاهرات و هم به قولی كه داده بودم عمل كنم هم خاری در چشم دشمنان اسلام باشم و هم اینكه یه كمكی به دوستان كرده باشیم و تجدید میثاق .....

البته ساعت 10 حیات و حامد عشقی هم اومده بودند ولی نتونستم ببینمشون...حیفففففف........

و این بود كل سفر 1 روزه ما به تهران.....اگه هشتاد روز میتابیدیم باید یه دیوان مینوشتم........ههههههههه....

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 29/11/1387 - 21:1 - 0 تشکر 91416

هوالحكیم

جا داره همینجا از افراد ذیل كمال تشكر و قدردانی رو انجام بدهم:1- آقا جعفر عزیز كه زحمت همراهی ما رو كشیدند واگه نبودن خدا میدونه ما كدوم شهر بودیم الان.....2 – آقای شین مانس عزیز ایشون هم خیلی شرمنده مون كردند و خجالتمون دادند...انشالله جبران كنیم3 – یغما .... درسته ، ایشون هم با بنده تماسی داشتند و میخواستند از ما پذیرایی كنند اما چون مهمان آقا جعفر بودیم نمیشد....یغما جان اگه میخونی شرمنده تم ....انشالله جبران كنیم

4- رضا آنلاین 64 : كه این همه راه رفتیم تا یه فلافل 500 تومنی بخوریم....خدایش خوشمزه و دلچسب بود....ممنون آقا رضا.....

5-مكلارن : انصافا سایه به سایه ما میومد و نمیذاشت حتی تنهایی رو حس كنیم6-محسن خسرو : ایشون هم به مانند مكلارن عزیز ...انشالله جبران كنیم7-پارسا زاهد : هر چند خیلی نتونستیم با ایشون گرم بگیریم ولی از زیارتشون بسی خوشحال و مسرور شدیم.8-مینی من : دوست خوبمون كه ما رو تنها نذاشتند و افتخار همراهی با ایشون رو داشتیم.9-جهان آرامش : ایشون هم آرامش خاص خودش رو داشت و در لحظات آخر بیشتر در كنار هم بودیم....از اینكه بار دیگر ایشون رو دیدیم خوشحالیم10-شاه شوریده سران : در جلوی ما نشسته بود در زمان همایش ...واقعا آدم عجیبیه....ههههههه.....اما از زیارت ایشون هم خوشحالم.11-مجنون صفت : متاسفانه نتونستم عرض ادب كنم ...اگه خوندید معذرت ... معذرت...12-دوستدارu : از دیدار با ایشون هم بسیار خوشحال شدیم.از خانمها جا داره تشكر ویژه انجام بدهم‌ :

سركار خانم احمدی (مدیر سیستم )سركار خانم احمدی 2 (جانشین سیستم) ، آنشرلی ، نوای آسمانی و دیگر دوستانی كه قسمت نبود با اونها آشنا بشیم و انشالله بعدها....

تشكرات ویژه ویژه ویژه :

جا داره از دوستان خوبم حیات طیبه و حامد عشقی كه زحمت همه كارها رو كشیدند و باعث افتخار بنده بود كه در خدمت این دو دوست گرامی باشم تشكر ویژه كنم و از خداوند برای این دو دوست عزیز هم آرزوی موفقیت دارم.....

بابت اینكه این گزارش دیرتر از اون چیزی كه انتظار داشتم به پایان رسید از همه دوستان معذرت میخواهم 

به امید فردایی بهتر

یا علی مددی

_________________________________   
|------------------------------------------------------| ______     
|------------------------------------------------------|| O`| __/  
|------------------اصفهان بیابالا----------------------||```|```| 
|____________________________________||___|___|
";===(@)-(@)-(@)---(______)------j(@)j-(____)-(@)=' 

--------------------
اللهم عجل لولیک الفرج

چهارشنبه 30/11/1387 - 9:15 - 0 تشکر 91534

به نام خدا سلام

جناب حاج قدرت الله خیلی جالب نوشتید

حیف که زود تموم شد

فقط جالبه من در صحنه به صحنه ای که آنشرلی و نوای آسمانی بودن حضور داشتمو( به غیر از صحنه غیبت و آخر مراسم ) نادیده گرفته شدم در این گزارش :(

راستی شما یه واحد تهران شناسی رو پاس کنید خیلی خوب میشه

شابدالعظیم شهر ه مگه ؟ ( چشمک )

خلاصه تا باشه از این همایش ها و این گزارشها

شاد باشین

چهارشنبه 30/11/1387 - 11:56 - 0 تشکر 91552

.....وخدایی که در این نزدیکی است.

سلام دوستان

ممنون از گزارش خوبتون .خیلی دقیق بود . کم مونده بود تعداد نفس هایی هم که کشیدید رو بنویسید

فقط یه جاهایی جزئیات رو نگفتیدا ...مثلا اون جا که بچه ها رفتن بالا ..... نگفتید نرگس کوشولو چی گفت . نکنه همون بود که میخواست عروس بشه ؟؟

راستی چه بلایی سر این آنشرلی ما آوردید . این رو هم بگید . قضیه این گز و .... چیه ؟؟؟؟؟قضیه حلالیت چیه ؟؟؟؟؟

كاش معشوق ز عاشق طلب جان میكرد

تا كه هر بی سر و پایی نشود یار كسی

کد بازاریاب :424322

چهارشنبه 30/11/1387 - 17:39 - 0 تشکر 91654

به نام یگانه هستی بخش مهربان

سلام حاجی و سلام دوستان

حاجی جان خسته نباشی داداش.
دست گلت طلا . ایشالله برسه قفل ضریح امام رضا _ بعدم کربلا و امام حسین_بعدم نجف بری یه سر زیارت مولامون ، برای ما هم دعا کنی آدم شیم _چشمک_

اما خیلی شیرین بود این تاپیک / همه سفر ما به یه طرف شیرینی این تاپیک و یاد و خاطره هاش یه طرف دیگه .
خوش زبانی و ساده گوییت حاجی جان در این تاپیک اول از هر چیز دیگری نمود داشت .

خداییش واقعا میگم ، اگر به عنوان یه شهرستانی این تاپیک رو میخوندم_جدای از اصفهانی بودنم_ به این مواردی که میگم پی میبردم :(دقیقا عین همین الانم)

اصفهانیا ادمای صاف و ساده و خوش زبانی هستن که نمود واقعی اون رو در مسافرتهاشون میشه به عینه دید
بچه های نصف جهان قبل از اینکه به قول معروف شیله پیله ای داشته باشند معرفتشونو برای هم دیگه خرج میکنند
دوستان نصف جهانی محبتاشونو دریغ نمیکنند
هیچ گونه ریا و تکبر و خودخواهی در وجودشون نیست!
برخودهاشون ، حرفهاشون ، عقایدشون و همه و همه رفتارهاشون نشان از شخصیتی داره که برای زندگی واقعی به وجود اومده باشه

البته همه اینا به شرطی هست که بنده رو از لیست نصف جهانیها خصوصا دوستان عزیزم فاکتور بگیرید _چشمک_

راستی حاجی جان غیر از خانم عشق آبی ، ببخشید ، خانم آرسو (شرمنده ها ، منم خدائیش اصلا به کل یادم رفته بود شما هم تهران هستید  به یکی از دوستان هم گفتم دیدی همه چی رو یادمون بود الا اینکه شما هم اونجائید !!!!!! خلاصه شرمنده از بابت منهم . اون منهم نه ، من تنها )
داشتم میگفتم حاجی جون ، غیر از خانم آرسو یکی دیگه از دوستان که خیلی انتظار دیدارش رو میکشیدیم از قلم شما جا افتاد !
این شخص کسی نیست جز ، جانشین معذول انجمن معارف به نام مجتبی ترشیزیان ( به افتخارش ) .
دیدار با اقا مجتبی هم برای من در نوع خودش خاطره ای شد . قول هم داده که بعد پایان درسش یکی دو سال بیاد پیشمون اصفهان زندگی کنه . یوهووووووووو . چه شود . ضمنا بابت خلبان شدنش ، داشنگا قبول شدنش ، رژه رفتن جلوی... و همه افتخاراتش قراره اشتراک یک ساله شیرینی بهمون بده

در جواب خانم اقایی هم عرض کنم خیر ، اون دختر کوچولویی که شما میفرمائید اسمش رو اشتباهی به عرضتون رسوندن اسم قشنگش نازنین رقیه بود ! بهش گفت میخوای چیکاره بشی ، گفت میخوام ....
بقیه ماجراها هم که تعریف شده . ایشالله میخوائیم از خجالت خانم آنشرلی در بیایم و حتما یه گز سفارشی واسشون ...ایمیل... کنیم

آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
چهارشنبه 30/11/1387 - 17:42 - 0 تشکر 91657

مطلب آخرم در مورد بخشی از صحبتهای خانم احمدی پیرامون انجمن نصف جهان هست که حاج قدرت هم بهش اشاره کرد :
هنگام سوال و جواب بین حضار همایش با مسئولین ، خانم احمدی عزیز (که واقعا از زیارتشون خوشحال شدم.ایشالله باز هم توفیق دیدار با مدیرمون رو داشته باشیم ) به موضوع انجمنها که پرداختند در مورد انجمن ما صحبت کردن و اینکه انجمن نصف جهان با توجه به اهداف و سیاست هاش و با همت بچه های نصف جهانی شکل گرفته .

من و دوستان اونجا بود که به چنین انجمنی افتخار کردیم و ای کاش همه دوستان و همراهان انجمن نصف جهان اونجا در کنار ما میبودن تا بهتر از وضعیت انجمنشون اطلاع پیدا کنند .

از همه اونهایی که در این انجمن میان و میرن درخواست دوستی بیشتری دارم !
بنده باعث خوشحالیم هست که با دوستانی چون حاج قدرت الله ، حامد عشقی ، منهم ، داوود خطر (که قراره بیشتر حضور داشته باشن) و ...اشنا هستم

ما هم از ابتدا به خاطر این انجمن و فعالیتهاش ، تونستیم خاطرات شیرینی رو رقم بزنیم .

پس منتظر همه دوستان عزیز هستیم تا به جمعمون اضافه بشند

جا داره من هم از دوستان گل تهرانیمون علی الخصوص جعفر عزیز ، علی اقا ، اقا مهدی ، اقا رسول و دیگر عزیزان تشکر و قدردانی کنم و بابت همه زحمتاشون ممنونم . ایشالله که باز هم توفیق زیارتتون رو داشته باشیم .

از دوستان عزیزم حاج قدرت الله و حامد عشقی هم ممنونم که زحمت همراهی این سفر پر از خاطره رو کشیدن . اجرتون با صاحب مجلس

علی علی

آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.