MCLAREN
راستی
حمید همین اول کاری یه سوال، چرا همه میگن صندلیت یخ زده؟ به نظرت دلیل کم سوال
پرسیدن بقیه نیست؟
خوب همش تقصیر
این صدا و سیماست از بس برنامه ی علمی پخش می کنه سوالی برای ملت نمونده که بیان
بپرسن.
حمید
جان فقط جا نمونی، راستی اگه احساس سوزیدگی کردی فقط بگو سوختم، و آما سوالا:
مهدی جان خودت که
میدونی من تنبلم. هر جا حس کردی من دارم میسوزم بگو رفیقم سوخت!
فکر
میکنی که دیگران در موردت چه فکر میکنن؟
نمیدونم.
رک هستی یا نه؟ از رک
گویی دیگران چه حالی بهت دست میده؟
بسته به موقعیت
در هفتاد درصد مواقع رک هستم.
رک گویی دیگران
رو بعضا خیلی خوب قبول می کنم، گاهی ابتدا یکه میخورم اما سریعا سعی می کنم که به
صورت منطقی مسئله رو تجزیه و تحلیل کنم. گاهی هم بی منطق برخورد می کنم.
نظرت راجع به پستهایی
که میدم چیه؟ در مورد پستهای بقیه چیه؟
خوب گاهی صرفا
تایید یا تشکر می کنی و گاهی هم ایده ها و نظرات خیلی خوبی میدی.
در مورد بقیه
هم هر کسی مختاره هر طور که دوست داره پست بزنه. و در مورد انتقادی که یه بنده ی
خدایی اخیرا از پست های بعضی از کاربران مطرح کرده بود. باید بگم که دوست عزیز اگه
این کاربران هم از این انجمن ها برن دیگه اینجا تار عنکبوت می بنده. باید به خاطر
فعالیت این کاربرها ازشون ممنون هم باشید.
پست های چه کسی رو دوست
داری بخونی و تا آنلاین میشی ببینی مطلب داده باشه؟
خیلی تو فکر
اسامی افراد نیستم. بیشتر به مباحث دقت می کنم. در کل حضور هر یک از دوستانم
خوشحالم میکنه.
اگه قرار بشه به ما
شیرینی بدی چی میدی؟ دوست داری خودمان شیرینی خودمان را مشخص کنیم؟
اگه منصف باشید
عیبی نداره.
اصولا منظم هستی یا نه؟
نظم را در چی میبینی؟
نه زیاد. البته طبق منطق فازی یا نظم
در بی نظمی چرا منظمم!!! نظم رو در برنامه داشتن میبینم.
اگه
بطور اتفاقی در جایی یکی از دوستانت را ببینی که ان موقع نمیخواهی ببیندت ,برای
فرار از دستش چه میکنی؟
خیلی طبیعی راهم رو به جهت دیگه ای
عوض می کنم یا سعی می کنم سریع تر از جلوش رد بشم. اما اگه ببینه دیگه نمیشه کاریش
کرد.
دوست
داری جای چه کسی بودی اگه خودت نبودی؟
شخص خاصی توی ذهنم نیست. یکی بهتر از
خودم.
اهل
کر کری خوندن هستی یا نه؟
نه زیاد اما
اگه پاش بیافته خوب ی تا حدودی هستم.
اگه یکی بزنه به در
گوشت بطور ناگهانی, چه عکس العملی نشون میدی؟ اگه اون شخص مثلا مهدی مکلارن باشه
چطور؟
اول یه چند
ثانیه بیخبر از همه جا عین منگ ها نگاه میکنم بعد که دوزاریم افتاد چه اتفاقی
افتاده با توجه به موقعیت خودم، اون شخص دلیل این کارش و ... عکس العمل نشون میدم.
البته به احتمال زیاد کار به دعوا میکشه.
در مورد دوستم
سعی می کنم فقط اونجا رو ترک کنم.
حاضری همه بچه ها
ومدیران را به یک ناهار مفصل دعوت کنید ؟
نه! ولی اگه
اونها من رو به یه ناهار مفصل دعوت کنن رد نمی کنم.
الان چه حالی داری؟
یه حال حال
خوب.
یه سوال و یه پیشنهاد و
یه انتقاد از من بکن!
سوال: به نظرت
پرسپولیس با پیروانی نتایج بهتری نسبت به وینگادا نگرفت؟
پیشنهاد: مدیریت
انجمن های الکترونیک و اتومبیل رو واگذار کن.
انتقاد: بعدا
به خودت میگم.
حمید جون همیشه آنلاینی
؟ چند ساعت ؟چرا ؟
همیشه که نه.
به طور متوسط روزی چهار تا پنج ساعت.
اولین باری که منو دیدی
یادته؟
از نزدیک؟ آره.
بعد از حدود چهل و پنج دقیقه صبر کردن اومدی. البته تو یه ربع تاخیر داشتی، من نیم
ساعت زود رسیده بودم. خودت رو که بلافاصله شناختم ولی چی داش یه خورده دیرتر اما
قبل از اینکه بگی کیه شناخته بودمش.
خداییش تو دلت چی گفتی
درباره من؟!!
یادم نیست.
حمید یه خاطره بگو از
همایش کاربران تبیان87. اصولا چطور بود همایش؟ خوش گذشت؟
یه خاطره ی
جالب همون اوایل همایش بود که سخنران محترم، طی بیاناتی گیرنده فرمودند انقلاب ما
طلوع اسلام بوده و من متوجه شدم که نزدیک به هزار و چهارصد سال ملت سر کار بودن و
الکی فکر می کردن مسلمونن. اسلام تازه سی سال پیش طلوع کرده!
در مورد همایش
و اتفاقاتی که از قبل تا بعش افتاد و نحوه ی برنامه ریزی نظرم رو میدونی. اینجا
خیلی ها طاقت شنیدنش رو ندارن. اما به طور کلی نسبت به همایش قبلی تبیان که شرکت
کرده بودم(پیوند آسمانی) خیلی بهتر بود و خیلی بیشتر به من خوش گذشت.
چرا
2*2 میشه 4؟
چون از اختیار
ما خارجه!
عصبانی میشی چه عکس
العملی نشون میدی؟
نمیدونم. خیلی
در این مواقع قابل پیشبینی نیستم. گاهی خیلی ساده راه خودم رو میرم و سعی می کنم
سریع بیخیال اتفاق افتاده بشم. گاهی بحث مستقیم نمی کنم اما توی صحبت هام خیلی تلخ
میشم. گاهی مستقیما بحث می کنم که با توجه به نحوه ی بحث کردن طرف مقابل لحنم هم
تغییر می کنه. گاهی هم کار به زد و خورد میکشه.
تاحالا با کسی دعوا
کردی؟
آره. به طور
متوسط سالی یه بار!