به نام او که آرام قلب من است
سلام
اگر دختری هستید كه همه شواهد و مدارك موجود، چون ظاهر و شناسنامهتان،
داد میزند كه دیگر برای خودتان خانمی شدید و كمكم وقت شوهر كردنتان است،
هر چند كه حالا حالاها قصد طی كردن پله های ترقی را دارید(!) باور
بفرمایید "دخترم دست به سیاه و سفید نزده" جملهای است كه تنها در زمان
خواستگاری مایه افتخار است و اینكه چقدر شما نازدانه بابا و مامان هستید.
وگرنه وقتی زندگی مشتركتان شروع شد، وقتی آبگوشت را با گوشت
كیلویی 8 هزار تومان و پیاز كیلویی هزار تومان سوزاندید، وقتی شوهرتان با
آبگوشت دلش تلخان خواست و از گِل لای آن شاكی شد، وقتی دو هفته تمام دکمه
سرآستینش افتاده بود و بلد نبودید بدوزید، وقتی با شلواری سر كار رفت كه
به جای یكی سه تا خط اتو داشت، وقتی مجبور شد از دست نازنین زنش، پیش
مادرتان(البته اگر شانس بیاورید و پیش مادر شوهرتان نرود) گلایه كند آنوقت
دست به سیاه و سفید نردن برایتان سند افتخار نخواهد بود.
قدیمترها زنها كه دوره سبزی و باقالی پاككردن
میگذاشتند و خانه همسایهها
جمع میشدند ذكر هنری كه از هر پنجه دخترشان
میریخت برایشان سند افتخار
خانوادگی بود. دختر تَر گل وَر گلی كه وقتی كه
مهمانی ناخوانده موقع شام ی
ا ناهار وارد خانه میشد سفرهای رنگین از این
سر اتاق به آن سر اتاق پهن میكرد(!)
و چشم ِ مهمانها را به تَر و فرز
خود خیره میكرد...
مادر هم ضمن تعریف و تمجید از دخترش در تمام طول مهمانی
و حین پذیرایی
مهمانان گوشه چشمی دختر را میپایید و در آشپزخانه،
سنگر
امن فرمانروایی زن خانه، دستورات لازم را جهت بهبود كیفیت و كمیت
پذیرایی
از مهمانان و بالا رفتن هنر خانهداری دختر مبذول میكرد:
"میوه را هول
هولكی تعارف نكن، بشقابهای پر را خالی كن، ن
گاه به ظرف غذای مهمانت نكن،
روسریت توی چایی نرود و ..."
امروزترها هم زنها دوره میگیرند و در خانه
همدیگر جمع میشوند،
شوی لباس و فال قهوه. سند افتخارشان هم این است كه
دخترشان در خانه پدر دست
به سیاه و سفید نزده، لای زرورق بزرگ شده و حتی
نگذاشتند آب توی دلش تكان بخورد.
فقط درس خوانده و خانهداری حالا حالاها
برایش زود است..