• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 12917)
دوشنبه 29/7/1387 - 17:24 -0 تشکر 66410
مرگ تا برزخ

سلام

در این تایپیك قصد دارم با یاری شما اتفاقاتی كه برای انسان از مرگ تا برزخ می افتد را بنویسم.

دوشنبه 21/2/1388 - 13:40 - 0 تشکر 111907

  • اجتماع ارواح در وادى السلام
  • مردم مى خواهند بدانند كه ارواح مؤ منان و كفار بعد از آن كه از بدنشان خارج شدند كجا مى روند و چه مى كنند. آیا با هم هستند و یا هر كدام جاى مخصوص دارند؟
    در روایاتى وارد شده است : ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف جمع مى شوند، وادى السلام به معنى (وادى امن و امنیت ، سلام و سلامت است ). ظهور آن در این دنیا، در سرزمین نجف اشرف كه وادى ولایت است مى باشد و آن در پشت كوفه قرار دارد.
    قبل از دفن جسد مطهر حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام آن جا شهرى نبوده است ، بلكه یك فرسخ دورتر از كوفه ، و بیابانى بوده ، لذا نجف را پشت كوفه گویند.
    احمد بن عمر مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم : برادر من در بغداد است ، مى ترسم در آنجا بمیرد.
    حضرت فرمود: باك نداشته باش و ناراحت مباش ، هر جا كه مى خواهد بمیرد؛ چون هیچ مؤ منى در شرق و یا غرب عالم نمى میرد مگر آن كه خداوند روح او را در وادى السلام با ارواح مؤ منان دیگر قرار مى دهد.
    عرض كردم : وادى السلام چیست و در كجا واقع شده است ؟ فرمود: در پشت كوفه . آگاه باش ، مثل اینكه من منظره اجتماع ارواح مؤ منان را مى بینم كه حلقه حلقه دور هم نشسته اند و با یكدیگر گفت و گو مى كنند.
    نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: روح مؤ من را پس از مرگ به سوى (نهر كوثر) از نواحى وادى السلام مى برند. مؤ من در باغهاى اطراف آن ، گردش مى كند و از شرابهاى آن مى آشامد.
    از روایات دیگرى كه در این باب وارد شده است : استفاده مى شود كه نیكان و مقربان تا روز قیامت ، در وادى السلام (كه اطراف كوفه قرار دارد) جاى دارند و از نعمتهاى بهشتى آن سامان مى خورند و بهره مند مى شوند، از آبها و شرابهاى نهرهاى آن مى آشامند و سیراب مى گردند.
    حال كه معلوم شد ارواح پیامبران و ائمه معصوم علیهم السلام و مقربان و مؤ منان نیك كردار در وادى السلام نجف قرار دارند، یك سئوال پیش مى آید و آن این كه : چرا به زیارت قبور مؤ منان رویم و كنار قبر آنان رفتن چه خصوصیتى دارد؟ (در صورتى كه فقط جسم پوسیده شده آنان در آنها دفن شده است )؟ و چرا این قدر سفارش شده كه به زیارت اموات خود روید تا جایى كه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه معصوم علیهم السلام ، خودشان به زیارت قبرهایى كه در قبرستان بقیع یا سایر قبرستانهاى دیگر بود مى رفتند و در آن جا دعا و زیارت مى خواندند و براى آنان استغفار و طلب آمرزش مى كردند؟
    قبلا گفته شد: ارواح با اجساد خود ارتباط خاصى دارند. وقتى انسانى به زیارت اهل قبور مى رود و بر سر قبر مؤ من حاضر مى شود، روح آن مؤ من از وادى السلام فورا به سوى قبرش پرواز مى كند و از دیدار كننده خشنود مى گردد و با او انس مى گیرد و تا وقتى كه بر سر قبر او است شاد و خوشحال مى شود و موقعى از كنار قبرش بر مى گردد ناراحت مى شود و باز به وادى السلام بر مى گردد.
  • تكلم على با ارواح در وادى السلام
  • حبه عرنى مى گوید: با امیرالمؤ منین علیه السلام به پشت كوفه خارج شدم . حضرت در وادى السلام توقف كرد و گویا مانند اینكه با جمعیتى صحبت مى كند و گفت و گویى دارد. به متابعت از ایشان ایستادم تا خسته شدم ، سپس به قدرى نشستم تا خسته شدم ، چندین بار از خستگى ایستادم و نشستم .
    پس ایستادم و رداى خود را جمع كرده و عرض كردم : اى امیرالمؤ منین ! از طول این قیام بر شما ناراحتم ؛ شما ساعتى استراحت نمایید. سپس رداى خود را روى زمین پهن كردم تا آن حضرت به روى آن بنشیند و استراحت نماید.
    حضرت فرمود: اى حبه ایستادن من نبود مگر براى تكلم كردن یا انس گرفتن با مؤ من . عرض كردم : یا امیرالمؤ منین ! آیا مردگان هم تكلم مى كنند و با هم انس مى گیرند؟
    فرمود: بلى ، اگر پرده از جلوى دیدگان تو برداشته شود آن ها را مى بینى كه حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگرى پشت و ساقه هاى پاهاى خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته اند و گفت و گو مى كنند. عرض كردم : آیا آنها جسمانى هستند یا روحانى ؟
    فرمود: آنان ارواح هستند و هیچ مؤ منى در زمینى از زمین هاى دنیا نمى میرد مگر آنكه به روح او گفته مى شود: به وادى السلام ملحق شود و آن بقعه اى از بهشت عدن است .
    نیز از اصبغ بن نباته نقل شده است : امیرالمؤ منین از كوفه خارج شد تا رسید به غریین  و از آنجا نیز گذشت . من نیز به دنبالش رفتم تا به او رسیدم ، دیدم به پشت دراز كشیده است و جسد مباركش به روى زمین بود و هیچ زیراندازى نداشت .
    قنبر عرض كرد: یا امیرالمؤ منین ! اجازه مى دهى لباسم را براى شما روى زمین پهن كنم ؟ فرمود: نه ، این جا خاك مؤ من ، یا مزاحمت براى مؤ من در نشستن است ؟
    اصبغ گفت : یا امیرالمؤ منین ! خاك مؤ من را مى دانیم و مى شناسیم كه در این جا بوده است . و یا بعدا به این جا مى آید، لیكن معناى مزاحمت با مؤ من در نشستن این جا را نفهمیدم . فرمود: اى پسر نباته ! اگر پرده از برابر چشمهاى شما كنار رود، ارواح مؤ منان را در این جا (پشت كوفه كه همان وادى السلام است ) مى بینید كه حلقه حلقه گرد هم نشسته و با هم به گفت و و شنید مشغول اند و روح هر مؤ منى در این سرزمین وارد مى شود

  • ارواح مؤ منان در بیت المقدس
  • در روایتى وارد شده است : ارواح مؤ منانى كه در وادى السلام نجف به سر مى برند شبهاى جمعه در صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند.
    در جنگ صفین كه حضرت على علیه السلام با معاویه حدود 18 ماه جنگید، پادشاه روم از این قضیه با اطلاع شد. نامه اى به حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام و عین آن را به معاویه نوشت ، در آن دو نامه متذكر شده بود: هر كدام از شما، عالمترین اهل بیت خود را به روم فرستید تااز آن ها سؤ الاتى كنم و بعد از آن ، در كتاب انجیل نظر افكنم و ببینم كدام جواب مرا درست و طبق واقع و كدام به خلاف واقع و بدون علم داده اند و خبر دهم كدامیك از شما به امر خلافت و رهبرى جامعه سزاوارترید.
    معاویه فرزند خود یزید و امیرالمؤ منین علیه السلام امام حسن مجتبى را فرستادند. پادشاه روم سئوالاتى از یزید و سئوالاتى هم از امام حسن مجتبى علیه السلام كرد. اما سئوالاتى كه از یزید نمود هیچكدام را نتوانست جواب دهد، حیران و سرگردان ماند. اما سئوالاتى كه از امام حسن كرد همه را به خوبى و بدون فكر جواب فرمود.
    از جمله سئوالاتى كه از امام حسن كرد این بود كه : آیا ارواح مؤ منان و افراد شایسته بعد از مرگشان كجا جمع مى شوند؟
    امام حسن علیه السلام فرمود: ارواح مؤ منان پس از مرگشان در شبهاى جمعه ، نزد صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند و با هم گفت و گو مى نمایند.
    بیت المقدس عرش نزدیك خداوند است . از آن جا زمین را پهن كرد و بگسترانید و در قیامت هم زمین را در بیت المقدس در هم مى پیچد و محشر از آن جا به پا مى گردد و پروردگار از آن جا بر فرشتگان و آسمان تسلت پیدا نموده است .
    این روایت با روایاتى كه مى گوید: ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف قرار دارند منافات ندارد؛ زیرا روایات سابق مى گفت : ارواح در وادى السلام اجتماع مى كنند و این روایت مى گوید: ارواح فقط در شبهاى جمعه نزد صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند نه در مواقع دیگر.



 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:41 - 0 تشکر 111908

  • بهشت و جهنم برزخى
  • وقتى انسان از دنیا مى رود، در بهشت یا جهنمى برزخى داخل مى شود كه آن ها از بهشت و جهنم دائمى خیلى ضعیف تر است .
    در بعضى از روایات آمده است : هنگامى كه انسان داخل قبر مى شود، درى از بهشت یا درى از جهنم را به سوى او مى گشایند و به وسیله باز شدن آن در و تماشاى منظره هاى جالب و زیبا و حیرت انگیز لذت مى برد و از دیدن آتش و دود و حیوانات گوناگون در وحشت و اضطراب مى افتد و آن ها همان بهشت و جهنم برزخى هستند كه در برزخ وجود دارد.

  • بهشت برزخى
  • در این جا لازم مى دانم آیات و روایاتى كه درباره برزخى وارد شده است را تذكر دهم ، و آن ها از این قراراند.
    قرآن مى فرماید: بهشت هاى جاویدانى وجود دارد و خداوند رحمان آن ها را براى بندگان خالص خود وعده داده است (و ایشان هم ندیده به آن ها ایمان و اعتقاد دارند). و وعده خدا حتما تحقق خواهد یافت و مؤ منان در آن بهشت ها سخن لغو و بیهوده ، دروغ و دشنام ، تهمت و غیبت ، سخریه و زخم زبانى را نمى شنوند.
    در آن جا تنها چیزى كه مرتب به گوش مى رسد سلام است (سلامى كه آن محیط را بهشتى كرده و هر گونه اذیت از آن برچیده شده است ) و هر صبح و شام روزى آنها در انتظارشان مى باشد و به آنان مى رسد.
    بیایند در آن بهشت عدن
    كه كرده است وعده ، خدا در سخن
    بر آن صالحان كه به غیبت اندرند
    بیایند و گویى نكویى برند
    همانا كه این وعده از كردگار
    بود حق و خواهد شدن آشكار
    كسانى كه در باغ جنت روند
    سخن هاى باطل كجا بشنوند
    در آن جا بود احترام و سلام
    بیانید و روزى ، همه ، صبح و شام
    در روایتى آمده است : قرآن كه مى فرماید: روزى نیكان درهر صبح و شام به ایشان مى رسد مقصود بهشت برزخى است كه قبل از قیامت مى باشد. به دلیل این كه بهشت دائمى قیامت ، صبح و شام ندارد؛ زیرا خورشید و ماه در آن جا وجود ندارد. ارواح مؤ منان را بعد از مرگ به داخل بهشت هاى برزخى منتقل مى كنند.
    در آیه دیگر درباره مؤ من آل یاسین جیب نجارمى فرماید: بعد از آن ه قوم خود را نصیحت كرد ولى آن ها او را به شهادت رساندند. به او گفته شد: داخل بهشت شووقتى داخل شد و خود را در ناز و نعمت الهى دید. گفت : اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگار، مرا مشمول آمرزش و عفو خویش قرار داد و در صف اكرام شده گان جایم داد
    بر این مرد مؤ من به برزخ جزاى
    بگویند اینك به جنت در آرى
    بگوید كه اى كاشكى قوم من
    بگشند آگاه از این سخن
    منظور از بهشتى كه به جیب نجارگفته شد: داخل آن شو. همان بهشت برزخى است ؛ زیرا هیچ كس قبل از قیامت داخل بهشت جاوید نمى شود.
    و در رابطه با شهدا مى فرماید: آنها در پیشگاه خداوند روزى مى خورند و از آن چه را كه به آن ه عنایت كرده است مسرور و فرح ناك هستند و به كسانى كه هنوز به آن ها ملحق نشده اند بشارت مى دهند و مى گوید: خوف و وحشت نداشته باشید و آنان ره به نعمت هاى الهى وعده مى دهند
    مبادا نمایید در دل گمان
    همان ها كه در راه رب جهان
    بگشتند كشته همى مرده اند
    كه آنان همه تا ابد زنده اند
    همیشه به درگاه پروردگار
    بر آن ها است رزق نكو برقرار
    نیز معلوم است كه شهدا در بهشت برزخى روزى مى خورند و بشارت دادن به بازماندگان خود در رابطه با نعمت هاى بهشت دنیا است .

  • بهشت و جهنم را نشان داد
  • امیرالمؤ منین علیه السلام در همین دنیا بهشت و جهنم برزخى را به بعضى از مردم زمان خود نشان داد، به طورى با چشم خود دیدند و یقین كردند كه همان بهشت و جهنم است .
    از امان صادق علیه السلام نقل شده است : اصحاب امیرالمؤ منین علیه السلام عرض كردند: یا على ! كاش ! بعضى از چیزهایى كه از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به شما رسیده است براى اطمینان بیشتر به ما نشان مى دادى .
    فرمود: اگر یكى از كارهاى عجیب مرا مشاهده كنید كافر مى شوید و بهترین قضاوت شما درباره من ، این است كه مى گویید: على كافر و كاهن و دروغگو مى باشد.
    عرض كردند: همه مى دانیم كه شما وارث پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى باشید و علم آن حضرت به شما رسیده است . فرمود: قبول علم و ولایت ما براى كسانى كه قلبشان به نور ایمان منور نشده باشد سخت است و تحمل و درك آن را ندارند به جز ملك مقرب یا نبى مرسل یا مؤ منى كه خداوند قلب او را به نور ایمان محكم و آزمایش كرده باشد.
    سپس فرمود: اگر بعضى از عجایب و آنچه را كه خدا به من عنایت فرموده است به شما نشان دهم باز از من راضى نمى شوید. اما پس از نماز عشا همراهم بیایید تا چیزهایى را به شما نشان دهم . بعد از نماز حركت كرد و هفتاد نفر از كسانى كه فكر مى كردند از بهترین شیعیان او هستند به دنبالش ‍ حركت كردند تا به بیابانى رسیدند.
    حضرت به آنان فرمود: چیزى را نشان ندهم تا از شما عهد و پیمان خدا را بگیرم كه بعد از مشاهده آن ، كافر نشوید و امر نادرستى را به من نسبت ندهید؛ زیرا آن چه كه پیامبر صلى الله علیه و آله به من تعلیم كرده است به شما نشان مى دهم و خداوند هم ، آنچه را به پیامبران خود نشان داده از آنان عهد و پیمان گرفته است .
    بعد از عهد و پیمان گرفتن ، فرمود: صورت خود را برگردانید. سپس ‍ حضرت دعایى خواندند كه تا آن ساعت كسى مانندش را نشنیده بود.
    هنگامى كه دعایش به پایان رسید. فرمود: صورت خود را به طرف من برگردانید. وقتى متوجه آن حضرت شدند، نهرها و باغها و درختان پرمیوه ، گوناگونى را مشاهده كردند، به طورى كه انسان از منظره هاى زیباى آنها لذت مى برد. آن باغها، چنان سر سبز و خرم و دلربا بود كه تا آن وقت در هیچ نقطه دنیا كسى آنها را ندیده بود.
    از طرف دیگر، آتشهاى زیاد و فروزانى را مشاهده كردند كه شعله هاى آنها از هر طرف صفیر و زبانه مى كشید، به طورى كه انسان از دیدن آنها به وحشت مى افتاد و هیچ شك و شبهه اى در رابطه با بهشت و جهنم براى آنان باقى نماند.
    بعد از مشاهده كردن آن همه عجایب ، یكى از آنها كه با جراءت تر بود گفت : على عجب سحر بزرگى كرده است و به غیر از دو نفر، همه آنان كافر شدند و حقیقت را قبول نكردند.
    آن چه را كه حضرت به آنان نشان داد بهشت و جهنم برزخى بود؛ زیرا بهشت و جهنم دائمى مربوط به عالم قیامت است و در دنیا قابل دیدن نیست .
  • كوثر، نهر بهشت برزخى
  • حال كه بهشت برزخى و خصوصیات آن را دانستیم لازم دیدم درباره نهرهاى آن بهشت مطالبى از زبان امام صادق علیه السلام كه به عبدالله سنان بیانم فرموده است را بنویسم .
    عبدالله بن سنان یكى از یاران امام صادق علیه السلام ، در رابطه با نهر كوثر برزخى ، چیزى را كه از آن حضرت شنیده است چنین بازگو مى كند.
    از امام صادق علیه السلام پرسیدم : نهر كوثر چیست ؟ فرمود: طول و اندازه اش بین بصرى تا صنعاى یمن است . عبدالله تعجب كرد! حضرت فرمود: آیا دوست دارى آن را به تو نشان دهم ؟
    عرض كردم : آرى ، فدایت شوم فرمود: دست مرا بگیر تا از شهر بیرون رویم . دست او را گرفتم تا بیرون شهر مدینه رفتیم . امام پاى مباركش را به زمین زد و فرمود: نگاه كن . (ناگهان به امر امام پرده ملكوتى از پیش ‍ چشمم كنار رفت و عالم برزخ نمایان شد.) وقتى چشم گشودم نهرى بسیار بزرگ را دیدم كه اول و آخرش پیدا نبود مگر موضعى كه من و حضرت در آن جا ایستاده بودیم كه مانند جزیره بود. نهرى به نظرم آمد كه از یك طرف آن آب و از طرف دیگرش شیر مى رفت كه از برف سفیدتر بود. از میان آن ، شرابى جارى بود كه به نظر مى رسید مانند یاقوت سرخ است و چیزى نیكوتر و خوش نماتر از آن در میان شیر و آب ندیده بودم .
    گفتم : فدایت شوم . این نهر از كجا بیرون مى آید (و به كجا مى ریزد)؟ فرمود: این از چشمه هایى است كه خداوند در قرآن ، وعده آن را داده و فرموده است : در بهشت چشمه اى از شیر و چشمه از آب و چشمه اى از شراب در این نهر جارى مى شود
    در كنار آن نهر، درخت هایى دیدم كه حوریان با گیسوان زیبا و شانه كرده در زیر سایه آن ها آرمیده و هرگز، مویى بدین زیبایى و خوبى ندیده بودم . در دست هر یك از آنها ظرفى كه هرگز به خوبى آن در عمرم ندیده بودم وجود داشت . پس حضرت نزدیك یكى از آن ها رفت و اشاره فرمود كه آب بده . آن حوریه ماه رو، جامى از شراب پر آب كرد و به دست آن حضرت داد، ایشان از آن آشامید. باز اشاره فرمود كه آن را پر كند. آن حوریه جام را پر آب كرد و به آن حضرت داد. ایشان هم آن را به من دادند.
    من هم از آن ظرف آشامیدم . هرگز، ظرفى به زیبایى و شربتى به گوارایى آن ندیده و نچشیده بودم و از جهت لطافت و لذت بى مانند بود، بوى مشك و عنبر مى داد.
    عرض كردم : فدایت شود، هرگز مانند آن چه را كه امروز دیدم ندیده بودم و تا حال گمان نكرده و تصور هم نمى كردم كه چنین چیزى وجود دارد.
    فرمود: این كمترین چیزهایى است كه خداوند براى پیروان و شیعیان ما مهیا كرده است . مؤ من هرگاه از دنیا برود. او را به سوى این محل و این نهر آورند، او در باغستان هاى آن گردش مى كند و از خوردنى ها و آشامیدنى هاى آن مى خورد و مى آشامد. دشمن ما چون از دنیا برود روحش را به وادى برهوت مى برند و در آن جا عذاب مى كنند و در عذاب آن ، همیشه مى ماند و از زقوم و حمیم آن به او مى خورانند و به حلق او مى ریزند. پس فرمود: پناه به خدا از آن وادى .

  • بهشت برزخى وادى السلام است
  • انسان مایل است بداند هبشت برزخى كه از آن تعبیر به بهشت دنیا شده كجا و در چه نقطه از زمین واقع شده است و انسان چه موقع داخل آن مى شود؟
    بعد از آن كه روح از عذاب و ثواب قبر فارغ شد و از عهده سئوال نكیر و منكر بیرون آمد، در قالبى داخل مى شود كه مانند همین بدن است . ولى لطیف تر و سبك تر، به طورى كه مى توان با آن پرواز كرد و مسافت هیا دور را با كمترین زمان طى نمود و از همه جا اطلاع پیدا كرد.
    وقتى روح در قالب مثالى قرار گرفت ، به عالم ارواح ملحق مى گردد. اگر از مؤ منان باشد به وادى السلام كه همان بهشت دنیایى است پرواز مى كند. ارواح مؤ منان كلا در آن جا جمع و در ناز و نعمت اند. هر چیزى كه در بهشت آخرتى موجود است نمونه اى از آن در بهشت برزخى موجود مى باشد. در آن جا، انواع میوه ها و نهرها، آبها و شرابها، غلامان و خادمان ، زنان زیبا و حورالعین ، انواع زینت و زیورها، باغ ها و بوستان ها، كاخ ‌ها و منزل ها تخت ها و فرش ها و پرده هاى استبرق و ابریشمى و هر چیزى كه تصور شود در آن جا موجود است .
    وقتى ارواح مؤ منان به آن جا داخل مى شوند، از میوه هاى رنگارنگ مى خورند، از آبها و چشمه هاى عسل ، از شیر و شراب و كوثر و سلسبیل مى آشامند، با زنان زیباى بهشتى و حورالعین ازدواج مى كنند و در كاخ ‌ها و منزل هاى بهشت قرار مى گیرند، غلامان و خادمان آنان را خدمت مى كنند، از حله ها و زیورهاى بهشتى مى پوشند، تاج هاى بهشتى بر سر مى گذارند، حلقه حلقه دور هم مى نشینند و حكایت نفس مى كنند و به دیدن یك دیگر مى روند مانند وقتى كه در دنیا بودند، عیش مى كنند و لذت مى برند.
    فرقى كه بهشت برزخى با عالم دنیا دارد، این است كه در آن جا تكلیف عبادت و بندگى از انسان برداشته مى شود، سختى و مشكلات وجود ندارد، كسالت و خستگى انسان از بین مى رود، پیرى و ناتوانى جاى خود را به جوانى و قدرت تبدیل مى كند، دردسر و درد اعضاء و جوارح نمى باشد، كمبود و جیره بندى مواد غذایى به چشم نمى خورد، شكایت از كسى نمى شود، ظلم و ستم ، حق كشى و ضایع كردن حق دیگران معنى ندارد، از خوردن و آشامیدن خسته نمى شوند، از كیف كردن و لذت بردن بى حال نمى گردند، از زیاد خوردن و زیاد آشامیدن شكمشان پر نمى شود، از زیادى رفت و آمد خسته نمى گردند، از كمبود وسایل زندگى و پذیرایى ناله و فریاد نمى كنند.
    به خلاف عالم دنیا كه تمام دردها و رنج ها، ناراحتى ها و ظلم و ستم و كمبودها به حد اعلاى خود رسیده و همه را از پاى در آورده و زندگى مردم دنیا را به جهنمى تبدیل كرده است .

  • جهنم برزخى
  • اما آیاتى كه دلالت بر جهنم و عذاب قبر و برزخ دارد از این قراراند.
    خداوند درباره به قوم نوح و عذاب دنیایى و آخرتى آن ها مى فرماید:
    قوم نوح به واسطه گناهانشان غرق شدند و آنها را بدون فاصله داخل آتش كردند، و یارانى جز خدا نیافتند كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند.
    آیه مى فرماید: قوم نوح بعد از غرق شدن ، بلافاصله داخل آتش شدند و این آتش همان جهنم برزخى است ؛ چرا كه طبق گواهى آیات ، گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مى شوند.
    پس آن قوم را غرق كرده الله
    ز فرط گناه و خطا و تباه
    به برزخ فتادند در بطن نار
    نیابند یارى به جز كردگار
    در پایان آیاتى كه درباره نجات مومن آل فرعون و عذاب فرعونیان نازل شده است . مى فرماید: عذاب هاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید
    مجازات دردناك آن ها همان آتش است كه هر صبح و شام بر آن ها عرضه مى شود و روزى كه قیامت بر پا گردد دستور مى دهد آل فرعون را در شدیدترین عذاب وارد كنند.
    آیه مى فرماید: آن ها صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند. اما در قیامت آن ها را وارد شدیدترین عذاب مى كنند این به خوبى دلالت دارد كه عذاب اول ، عذاب برزخى است كه بعد از این عالم و قبل از قیام قیامت است ؛ به دنبال آن مى فرماید: روز قیامت آل فرعون را در شدیدترین عذاب قرار مى دهند.
    نمودند خود قصد آزار او
    خدایش نگه داشت از آن عدو
    به فرعونیا آن گه آمد عذاب
    چسان سخت بود آن عتاب و عقاب
    كنون نار برزخ همه صبح و شام
    بر آنان همى عرض گردد مدام
    چون وقت قیامت بیاید فرا
    خطاب آید انسان ز یكتا خدا
    كه فرعونیان را به روز حساب
    چشانیدشان خود اشد عذاب
    امام صادق علیه السلام در این باره فرموده : عذاب صبح و شام قبل از روز قیامت است ؛ زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد. سپس فرمود: اگر آنها در قیامت ، تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند در میان این دو ئقت باید سعادت مند باشند در حالى كه چنین نیست . این عذاب مربوط به برزخ است كه پیش از قیامت بر آنان عرضه مى شود، آیا سخن خدا را (بعد از این جمله ) نشنیده اى كه مى فرماید: هنگامى كه قیامت بر پا شود فرمان داده مى شود، آل فرعون را در اشد عذاب وارد كنید
    در این حدیث امام مى فرماید: آتش دوزخ جاودانه است و صبح و شام ندارد، آن چه كه مجازاتش صبح و شام دارد عالم برزخ است .
    در حدیثى از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده است كه : هنگامى كه یكى از شما از دنیا مى رود جایگاه او را هر صبح و شام به او نشان مى دهند، اگر بهشتى باشد جایگاهش را در بهشت و اگر دوزخى باشد جایگاهى را در آتش ، به او نشان مى دهند و مى گویند: این جایگاه تو در روز قیامت است .
    از آیات و روایات گذشته معلوم شد: براى انسان بهشت و جهنم برزخى موجود است و این ها غیر از بهشت و جهنم قیامتى است و پس از آن كه برزخ سپرى گردید و در صور دمیده شد، آن وقت انسان به بهشت یا جهنم قیامتى داخل مى شوند و جاودانه در آن جا مى ماند.

  • جهنم برزخى شخصى را سوزاند
  • جهنم برزخى نه تنها كسانى را كه از دنیا رفته اند مى سوزاند بلكه آتش آن در همین دنیا كسانى را هم سوزانده است كه مردم بعضى از آنها را با چشم خو دیده و مشاهده كرده اند. از جمله
    یكى از بزرگان نقل مى كند: در قریه و محل ما مسجدى وجود دارد و متولى آن ، شخصى به نام محمد بن اذینه است . این آقا، هم متولى مسجد و هم استاد و مدرس است . هر روز در وقت معینى به مسجد مى آمد و به شاگردان خود درس مى داد.
    روزى شاگردان هر چه منتظر شدند استاد نیامد. كسى را به دنبالش ‍ فرستادند و از احوالش سئوال كردند؟ در جواب گفتند: شیخ در اثر مریض ‍ و ناراحتى بسترى شده است .
    مى گوید: همه برخاستیم و به عبادتش رفتیم ، دیدیم كه در رختخواب افتاده و قطیفه اى سرتاپایش را پوشانده است و ناله مى كند. دائما فریاد مى زند و مى گوید: سوختم ، وقتى احوالش را پرسیدیم . گفت : سرتاپایم مى سوزد مگر ران هاى پاهایم . پرسیدم چطور شده است كه بدنت مى سوزد؟
    گفت : شب گذشته خوابیده بودم ، در عالم خواب دیدم قیامت برپا شده است ، جهنم را آوردند و پل صراط را روى آن گذاشتند تا مردم از روى آن عبور كنند و به سور بهشت روند. من هم از جمله كسانى بودم كه باید از روى پل رد شوم .
    حركت كردم ، اما هر چه به جلو رفتم سخت تر و زیر پایم باریك تر مى شد و باریكى آن به اندازه مویى رسیده بود. در این بین دیدم زیر پایم آتش ‍ بسیار شعله ور است و مانند تكه هاى كوه موج مى زند. نزدیك بود در آتش ‍ جهنم سقوط كنم اما با پاى خود، خود را نگاه داشتم . بالاخره كار به جایى رسید كه در جهنم افتادم .
    شراره آتش چنان مرا به پایین مى كشانید كه دیگر چیزى را نمى دیدم ، وحشت و حیرت سر تا پاى مرا گرفته بود، هر چه دست به این طرف و آن طرف مى زدم به جایى نمى رسید و فریاد رسى هم در آن جا نبود.
    ناگاه به من الهام شد. مگر نه این است كه على بن ابى طالب علیه السلام فریاد رس همه مى باشد. بى اختیار فریاد زدم و گفتم : یا على !
    تا این جمله را بر دل و زبانم گذراندم ، نور على علیه السلام را بالا سر خود احساس كردم . وقتى سر خود را بالا نمودم ، دیدم آن حضرت روى پل صراط ایستاده است . فرمود: دست خود را به من بده . دستم را دراز كردم . وقتى حضرت على علیه السلام دست خود را دراز كرد آتش كنار رفت . من را از وسط آتش گرفت و بالا آورد و دست خود را روى رانهایم كشید از ترس و وحشت از خواب بیدار شدم . متوجه گردیدم كه تمام بدنم مى سوزد جز همان جایى كه على دست كشیده بود.
    وقتى آن عالم قطیفه را عقب زد دیدیم فقط قسمتهایى از رانش سالم است و بقیه بدنش مجروح و تاول زده بود. مدت سه ماه معالجه مى كرد تا سالم شد. هر وقت در مجلسى از او سئوال مى كردند و ایشان ماجرا را شرح مى داد از هول و وحشت ، ناراحت مى شد و تب مى كرد.


 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:43 - 0 تشکر 111909

  • شنیدن اموات
  • اموات در عالم برزخ با مردم دنیا به خصوص با اقوام و بازماندگانشان ارتباط دارند و حتى حرفهاى آنان را مى شنوند.
    در این جا روایاتى درباره شنیدن اموات در عالم برزخ وارد شده است را مى آوریم تا معلوم شود اموات در برزخ ، هم مى شنوند، هم مى بینند و هم مى دانند و آن روایات از این قرارند.

  • خطاب پیامبر با كشته هاى بدر
  • جنگ بدر اولین جنگى بود كه در كنار چاه بدر بین مسلمین و كفار قریش ‍ رخ داد. در پایان كار، مشركان شكست خورده و مغلوب شدند. آنان با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند.
    پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دستور داد: كشته هاى مشركان را در چاه بدر بریزند. وقتى اجساد آنان در میان چاه ریخته شد، آن حضرت بر دهانه چاه ایستاد و خطاب به كشتگان كرد و آنان را با نام ، یك به یك صدا زد و فرمود: اى عتبه ، شیبه ، امیه ، ابوجهل ...! شما بد همسایگان ، بد همجواران ، بد بستگان و خویشانى براى رسول خدا بودید، مرا تكذیب كردید و دیگران تصدیقم كردند، مرا از منزل و زادگاهم مكه بیرون و طرد كردید و عده اى دیگر مرا جاى دادند و احترامم نمودند، سپس همه با هم اجتماع كردید و با من به جنگ و محاربه برخاستید و دیگران مرا كمك و یارى نمودند.
    آگاه باشید آنچه را خدا، به من وعده داده بود به آن رسیدم كه حقیقت داشت . آیا آنچه را كه پروردگار، به شما وعده داده و برحذر داشته بود حقیقت داشت و آیا آن را یافتید؟
    در این موقع ، گروهى از مسلمانان از جمله عمر، گفتند: یا رسول الله ! آیا كسانى را كه مرده اند و سرهاى آنها از بدنهایشان جدا شده است صدا مى زنید؟ آیا آنان خطاب شما را مى فهمند؟
    فرمود: ساكت باشید، سوگند به خدا، شما از آنان شنواتر نیستید، آنها فقط قدرت بر جواب ندارند. سپس فرمود: اى مردم ! بدانید بین آنها و ملائكه اى كه با گرزهاى آهنین آنها را بگیرند فاصله اى نیست مگر آن كه من صورت خود را بر این طور از آنها برگردانم .
    حسان بن ثابت این واقعه را به شعر در آورده كه معناى آن چنین است .
    هنگامى كه آنان را دسته جمعى در چاه ریختیم ، پیامبر به آنان گفت : آیا كلام مرا حق نیافتید؟ فرمان خدا قلبها و دلها را مى گیرد، ولى آنان سخن نگفتند و اگر مى گفتند، چنین پاسخ مى دادند: یا رسول الله ! راست فرمودید و نظر شما درست بوده است .
    هیچ جمله اى نمى تواند صریح تر از این باشد كه پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید، آنان قدرت بر پاسخ ندارند، هیچ بیانى نمى تواند گویاتر از این باشد كه پیامبر، آنان را یك یك با نامهاى مخصوص خویش صدا بزند و با آنها مانند دوران حیاتشان سخن بگوید.

  • خطاب امیرالمؤ منین به اهل قبرستان
  • هنگام مراجعت امیرالمؤ منین از جنگ صفین ، وقتى نزدیك كوفه كنار قبرستانى كه بیرون دروازه قرار داشت رسید. رو به سوى قبرها كرد و چنین فرمود:
    اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و مكانها خالى و بى آب و نان و قبرهاى تاریك ! اى خاك نشینان ! اى غریبان ! اى تنهایان ! اى وحشت زدگان ! در این راه بر ما پیشى گرفتید و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد. اگر از اخبار دنیا بپرسید. مى گویم : خانه هایتان را دیگران ساكن شده اند، همسرانتان را به نكاح خود در آورده اند و اموالتان را تقسیم كرده اند. اینها خبرهایى بود نزد ما، آیا نزد شما چه خبر است ؟!
    سپس رو به یارانش كرد و فرمود: اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مى شد حتما به شما خبر مى دادند كه بهترین زاد و توشه براى این سفر، پرهیزگارى و دورى كردن از گناهان است .
    چون على برگشت از صفین نزار
    بر مقابر پشت كوفه رهگذار
    رو به سوى اهل گورستان نمود
    با زبانش عقدى دل را گشود
    گفت : اى اهل دیار پر هراس !
    اى گرفتاران جان آس و پاس
    گورتان تاریك و بر سر خاكتان
    وحدت و وحشت شده ، هم چاكتان
    پیش تازانى ز ما هستیدو نك
    ما به دنبال شما بى ریب و شك
    خانه هاتان شد نشین گاه غیر
    با زنانتان شوهران در گشت و سیر
    مالتان بر وارثان قسمت شده
    اعتبار و جاه بى قیمت شده
    این گزارش ، نزد ما بهر شماست
    چه گزارش از شماها بهر ماست ؟
    رو به یاران كرد و مى فرمود: اگر
    رخصتیشان بود در بخش خبر
    این گزارش بودشان اندر زمان
    بهترین توشه است تقوا، اى فلان
    سخنان حضرت على علیه السلام با اهل قبور یك واقعیت است ؛ زیرا انسان بعد از مرگ داراى یك نوع حیات برزخى است . مى فهمد و درك مى كند. اگر اجازه سخن گفتن داشته باشد سخن هم مى گوید:

  • خطاب على علیه السلام با پیامبر
  • اصبغ بن نباته نقل مى كند: روزى حضرت على علیه السلام از كوفه خارج شد و به نزدیك سرزمین نجف آمد و از آن گذشت . وقتى به او رسیدیم دیدیم روى زمین دراز كشیده است . قنبر گفت : اى امیرمؤ منان ! اجازه مى دهى عبایم را زیر پاى شما پهن كنم ؟ فرمود: نه ، این جا سرزمینى است كه خاكهاى مؤ منان در آن قرار دارد و با این كار مزاحمتى براى آنها است .
    اصبغ عرض كرد: فهمیدم خاك مؤ من چیست ؟ اما مزاحمت آنها چه معنى دارد؟
    فرمود: اى فرزند نباته ! اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤ منان را مى بینید كه در این جا حلقه حلقه نشسته اند و یكدیگر را ملاقات مى كنند و با هم سخن مى گویند. این جا، جایگاه مؤ منان و وادى برهوت جاى ارواح كافران است .
    از امام صادق علیه السلام در رابطه با ارواح مؤ منان سئوال كردند: فرمود: آنها در حجره هاى بهشت قرار دارند. از غذاهاى آن مى خورند و از نوشیدنى هایش مى نوشند و مى گویند: پروردگارا هر چه زودتر قیامت را بر پا كن و به وعده هایى كه به ما داده اى وفا نما.

  • خطاب على با پیامبر موقع دفن زهرا علیهاالسلام
  • بعد از درگذشت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله ، موضوع غسل آن حضرت پیش آمد و طبق وصیت او كه نزدیكترین فرد او را غسل دهد، امیرمؤ منان علیه السلام غسل دادن آن جناب را به عهده گرفت . بعد از تمام شدن غسل ، سه روز بدن پیامبر صلى الله علیه و آله روى زمین ماند. در این مدت گاهى اوقات حضرت على علیه السلام خود را روى آن حضرت خم مى كرد و درد دلهاى خود را با او بیان مى نمود.
    از جمله مطالب و درد دلهاى على این بود كه مى گفت : اى پیامبر خدا! پدر و مادرم به فدایت باد. با مرگ تو رشته نبوت قطع گردید، با مرگ تو چیزى قطع شد كه با مرگ پیامبران دیگر قطع نشد و آن نبوت و وحى الهى و اخبار و آگاهى از آسمانها بود.
    یا رسول الله ! اگر مرا، امر به صبر نكرده و از بى تابى منع ننموده بودى ، آن قدر در فراق تو گریه مى كردم و اشك مى ریختم تا اشكم تمام و سرچشمه آن خشك شود. این درد جانكاه و حزن و اندوه ، دائما باقى است و تازه این ها در مصیبت تو كم است ، اما حیف كه نمى توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع كرد و جز این چاره اى نیست .
    یا رسول الله ! پدر و مادرم به فداى تو باد! ما را سراى دیگر و در پیشگاه پروردگارت یاد كن ، به فكر باش و هرگز ما را فراموش ‍ نكن .
    امیرالمؤ منین علیه السلام مانند زمان حیات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با آن حضرت صحبت مى كند و او را مورد خطاب قرار مى دهد.
    چه جمله اى از این بالاتر و روشن تر كه امام مى گوید: یا رسول الله ! ما را پیش پروردگار، در سراى دیگر یاد كن و به خاطر بسپار.
    آیا یك انسان عاقل و خردمندى ، به خود اجازه مى دهد كه بگوید: امام این جمله را به عنوان تسكین دل مى گفت و پیامبر حرفهاى او را نمى شنیده است .

  • خطابات دیگر على علیه السلام
  • بعد از آن كه حضرت فاطمه زهرا (س ) دختر گرامى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ، از رنج ها و اندوه هایى كه مانند پاره هاى شب تاریك ، آسمان زندگى او را فراگرفته بود آزاد گردید و به پدر بزرگوار خود پیوست .
    امیرالمؤ منین ، او را در دل شب غسل داد و كفن نمود و در موقع دفن و خاك سپارى ، كنار قبر آن بى بى این طور با پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله سخن مى گفت و راز و نیاز مى كرد: گویا شخص آن حضرت را مخاطب قرار داده است و با او صحبت مى كرد و چنین مى گفت :
    اى رسول خدا! از فراق دختر برگزیده و پاكت ، پیمانه صبرم لب ریز شد، طاقتم از دست رفت و پوستم نازك شد. ولى با یاد آوردن عظمت جدایى و شدت مصیبت درگذشت تو، براى من تسلى خاطر پیدا مى شود؛ زیرا مصیبت تو جانگدازتر است .
    یا رسول الله ! با دست خود ترا در لحد گذاشتم و هنگامى كه سر نازنینت در روى سینه ام بود روح پاكت پرواز كرد (چاره اى ندارم جز این كه صبر كنم و بگویم :)
    انا لله و انا الیه راجعون
    من مملوك و تسلیم خدا هستم و به سوى او باز مى گردم .
    یا رسول الله ! امانتى كه به دستم سپرده بودى به تو بازگشت و پس گرفته شد و آن یادگارى كه از طرف تو داشتم به خودتان برگردید.
    یا رسول الله ! اندوه من جاودانى و بیدارى من در شبها دائمى است ! تا آن دم كه خداوند متعال سر منزل ترا كه در آن اقامت گزیده اى براى من هم انتخاب كند.
    اى پیامبر خدا! دخترت فاطمه ترا، از اجتماع امت ، بر پایمال كردن حقوق او آگاه مى كند و از فشارهاى خورد كننده اى كه به وى دادند براى تو سخن مى گوید. با فشار و اصرار از او بپرس ! از احوال او جویا شو (این ظلم و ستم ها موقعى انجام گرفت ) كه هنوز از رفتن تو چندان وقتى نگذشته و یاد تو فراموش نشده و از بین نرفته است .
    یا رسول الله ! و یا فاطمه ! سلام و درود من به هر دوى شما باد! سلام وداع كننده ، نه سلام كسى كه خشنود و یا خسته دل باشد. از خدمت تو باز مى گردم و این بازگشت از روى ملامت نیست ! اگر در كنار قبرت اقامت گزینم نه به خاطر سوءظنى است به آنچه كه خدا به صابران وعده داده است .
    آیا مى توان صراحت مذاكره على علیه السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله را نكار كرد؟ خطاب امیرالمؤ منین علیه السلام با رسول خدا صلى الله علیه و آله یكى دو تا نیست ، امام نه تنها سخن مى گوید، بلكه نكته اى را یادآور مى شود و به آن حضرت مى فرمایذ: یا رسول الله ! زهراء به این زودى ترا از ستمى كه بر او شده است آگاه نمى كند، بلكه باید اصرار كنى و از او مطالبه نمایى و جدا بخواهى تا برایت بگوید.

  • خطاب حضرت على علیه السلام به كعب
  • هنگامى كه آن حضرت از جنگ جمل كه در بصره روى داد فارغ شد. سوار مركب گردید و در میان صفهاى لشكر حركت كرد تا به كعب بن سورة رسید. (كعب از طرف عمربن خطاب قاضى بصره بود او از زمان خلافت عمر و عثمان در بصره به قضاوت مشغول بود، هنگامى كه در بصره فتنه اهل جمل ، علیه امیر المومنین علیه السلام بر پا شد كعب قرآنى بر گردن خود حمایل كرد و با تمام زن و فرزند و اهل خود براى جنگ با آن حضرت خارج شد، (و همگى آنها كشته شدند.)
    آن حضرت بر جنازه كعب عبور كرد در حالى كه او در میان كشتگان افتاده بود. حضرت على در آنجا درنگ كرد و فرمود: كعب را بنشانید، او را بین مردگان نشاندند.
    فرمود: اى كعب بن سوره ! آن چه پروردگار به من وعده داده بود یافتم كه تمامش حق بود، آیا تو هم وعیدهاى پروردگارت را كه به تو داده بود حق یافتى ؟ سپس فرمود: او را بخوابانید.

  • خطاب على علیه السلام به طلحه
  • عد از خاتمه یافتن جنگ جمل و پیروزى حق بر باطل حضرت على علیه السلام در میان كشته ها حركت كرد تا رسید به طلحة بن عبدالله كه آن هم در میان كشتگان افتاده بود. فرمود: او را بنشانید وقتى نشاندند همان خطاب را به طلحه كرد و پس از آن گفت : طلحه را بخوابانید.
    یكى از اصحاب عرض كرد: اى امیرالمؤ منین ! در گفتار شما با این دو مرد كشته شده (كعب و طلحه ) كه كلامى را نمى شنوند چه فایده داشت و نتیجه آن چه بود؟
    فرمود: اى مرد! سوگند به خدا، آنها كلام مرا شنیدند همان طور كه اهل (چاه بدر) كلام رسول خدا را شنیدند.

  • اموات جواب على علیه السلام را دادند
  • نه این كه مردگان فقط حرفهاى زندگان را مى شنوند بلكه گاهى بعضى از آنان ، جواب هم مى دهند. نقل شده است :
    روزى امیرالمؤ منین علیه السلام داخل قبرستان شد و اهل را ندا كرد و فرمود:
    یا اهل قبور من المؤ منین و المومنات السلام علیكم و رحمة اله و بركاته

    اى صاحبان قبرها! (اى زن ها و مردهاى ) مومن ! سلام و درود و بركات خداوند بر شما باد
    راوى مى گوید: ناگهان صدایى شنیدیم كه گفت :
    و علیكم السلام و رحمة الله و بركاته یا امیرالمؤ منین
    حضرت فرمود: آیا ما به شما خبر دهیم یا شما به ما خبر مى دهید؟ اهل قبور گفتند: شما اخبار خود را براى ما بیان كنید و ما را آگاه گردانید.
    فرمود: بدانید كه زنان شما را تزویج كردند، وارثین اموال شما را تقسیم نمودند، اولاد شما در زمره یتیمان دیگر قرار گرفتند، منازل و كاخهایى كه پایه و بنیان آنها را محكم كرده بودید دشمنان شما تصرف كردند و در آنها مسكن گزیدند.
    بعد فرمود: اخبارى كه پیش شماست براى ما بیان كنید تا از وضعیت شما اطلاع پیدا كنیم ؟ در این بین ندایى از جانب قبرستان بلند شد و گفت : یا على ! كفنهاى ما پوسیده و موهاى ما پراكنده و پوست بدن ما قطعه قطعه و پاره پاره شده است . چشمهاى ما از حدقه بیرون آمده ، لبها و دهان و بینى ما پر از چرك و خون شده و خون از آنها جارى است .
    بعد گفت : اما چیزهایى كه ما جلوتر از خود فرستاده بودیم ، این جا بدون كم و كاست یافتیم و آن چه را كه در دنیا انفاق كرده بودیم سود بردیم و آن چه كه بعد از خود براى زن و فرزندانمان گذاشتیم ضرر كردیم . ما الان در گروى اعمال خود هستیم و از خداوند امید عفو و غفران و طلب آمرزش ‍ داریم .

  • خطاب سلمان با اهل قبور
  • نه تنها پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و على بن ابى طالب علیه السلام با مردگان تكلم مى كردند و جواب مى شنیدند. بلكه عده اى از مؤ منان هم با مرده ها صحبت كردند و جواب شنیدند. از جمله آنها سلمان فارسى است كه چندین مرتبه با مردگان صحبت كرد و از آنان جواب شنید. یك مرتبه در زمان سلامتى ، خود و صحبت او از این قرار است .
    نقل شده است : روزى سلمان به قبرستانى عبور كرد و گفت :
    ععع السلام علیكم یا اهل الدیار من المومنین و المسلمین یا اهل الدیار هل علمتم ان الیوم جمعة
    سلام بر شما اى اهل دیار از مؤ منین و مسلمین ! اى اهل دیار خاموشان ! آیا مى دانید كه امروز، روز جمعه است
    بعد از این صحبت به سوى منزل حركت كرد و خوابید. وقتى چشمش به خواب رفت كسى به او گفت : ععع و علیكم السلام یا ابا عبدالله با ما صحبت كردى و ما هم شنیدیم ، بر ما سلام نمودى و ما جواب دادیم .
    بعد از آن گفتى : اى اهل قبور، آیا مى دانید كه امروز، روز جمعه مى باشد؟ بلى ، مى دانیم كه روز جمعه است و حتى مى دانیم كه پرندگان در این روز چه مى گویند و ذكرشان چیست و منطقشان چگونه است .
    سلمان پرسید: پرندگان در روز جمعه ذكرشان چیست ؟ آن شخص گفت : ذكر آنها
    سبوح قدوس رب الملائكة و الروح یا قدوس ربنا الرحمن الملك است

    بعد از آن گفت : خدایا! رحمت تو بر غضبت سبقت گرفته است : نشناخته ترا كسى كه به نام تو قسم دروغ بخورد.(

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:45 - 0 تشکر 111910

  • ناراحتى اموات
  • اموات در عالم برزخ اعمال و كردار بازماندگان را مى بینند و از آنها اطلاع پیدا مى كنند. اگر آنان عمل نیكى انجام داده اند اموات مسرور مى شوند و خوشحالى خود را اظهار مى دارند و اگر كار زشت و زننده اى انجام داده باشند ناراحت مى شوند و آن را بیان مى كنند، حتى اگر صدقه براى آنان به نحو زننده اى داده شود از دست صدقه دهنده گلایه مى كنند و براى آن پیام مى دهند و با خبرش مى سازند. به چند داستان در این باره توجه فرمایید.

  • آلبالو پلو در طشت حمام
  • از مرحوم آیة اله حاج آقا بزرگ تهرانى رحمة اله علیه (صاحب كتاب الذریعة ) نقل شده است كه ایشان فرمود: در ایامى كه طفل بودم ، مادربزرگ مادر پدرمن از دنیا رفت . بعد از مجلس ترحیم و گذشتن چند روز از فوت آن مرحومه .
    یك روز مادر من ، آلبالو پلو پخته بود. هنگام ظهر فقیرى در كوچه ها سئوال مى كرد و از مردم چیزى مى گرفت . مادر من هم كه در مطبخ مشغول كار بود صداى آن را شنید و براى خیرات و صدقه به روح مادر شوهرش ‍ كه تازه از دنیا رفته بود، مى خواست مقدارى از غذا به سائل بدهد ولى ظرف تمیز در دسترس نبوده ، براى آن كه سائل از در منزل رد نشود، با عجله مقدارى از آلبالو پلو را در طشت حمام كه در دسترس بود ریخت و به سائل مى داد و از این موضوع كسى هم خبر نداشت .
    نیمه شب ، پدر من از خواب بیدار شد و مادرم از خواب بیدار كرد و گفت : امروز چكار كرده اى ؟ مادرم گفت : نمى دانم (مگر چه شده است )؟
    پدرم گفت : الان مادرم را در خواب دیدم كه گفت : از عروس خودم گلایه دارم . امروز آبروى مرا نزد مردگان برد، غذاى مرا در طشت حمام فرستاد. مگر امروز چه عملى انجام دادى و چكار كرده اى ؟
    مادرم مى گفت : هر چه فكر كردم چیزى به نظرم نیامد. ناگهان متوجه شدم كه روز گذشته مقدارى آلبالو پلو به سائل دادم و چون به قصد هدیه و صدقه براى روح تازه گذشته داده ام در عالم برزخ ، همان غذاى او بوده است و آن را به همان طریق در عالم ملكوت براى مادر شوهرم برده اند و او از این كارش گلایه مند است .
    او شكوه دارد، چرا غذاى مرا كه آلبالو پلو است و صورت ملكوتیش طبق نور مى باشد كه براى روح متوفى مى برند در طشت حمام ریخته است و اهانت به سائل ، اهانت به روح متوفى است .

  • با عجله از كنار قبر پدر و مادر گذشت
  • نقل شده است : بزرگى عادت داشت هر وقت به قبرستان مى گذشت قبر والدین خود را زیارت مى كرد. روزى با عجله از قبرستان گذشت و قبر پدر و مادر خود را زیارت نكرد. هنگامى كه شب شد پدر را در خواب دید بر او سلام كرد ولى پدر جواب نداد و روى خود را از او گردانید. گفت : اى پدر! مگر چه كرده ام كه جواب سلام مرا نمى دهى و روى خود را از من مى گردانى .
    گفت : اى فرزند! مگر نمى دانى ، اگر كسى بر قبر پدر و مادر گذر كند و آنها را زیارت ننماید عاق والدین مى شود. وقتى تو از خانه به سوى قبرستان مى آیى خوشنود مى شویم كه ما را زیارت مى كنى . آیا روا باشد كه ما را ناامید گردانى و از محرومین قرار دهى .

  • چند شب غذاى من را نفرستادى
  • در رابطه با ارتباط داشتن ارواح با بازماندگان و شكایت كردن از آنان و بیان نمودن ناراحتى خود را از ایشان ، داستانى را بیان مى كنیم : به آن توجه فرمایید.
    در سال 1364 هجرى قمرى مرحوم آیة اله آقا میرزا محمد نجم الدین تهرانى كه از علماى بزرگ و با اخلاص و محل اقامتشان در سامرا بود با تمام خویشان خود به قصد زیارت حضرت ثامن الائمه على بن موسى الرضا علیه السلام به سوى ایران حركت مى كنند و در تهران در منزل آیة اله محمد صادق تهرانى كه آن هم از علماى برجسته تهران بود وارد مى شوند.
    هر روز، جماعتى از علماى تهران و محترمین از تجار و اصناف بازار به دیدن ایشان مى آمدند و منزل دائما پر از جمعیت بود و تا آخر شب در حال رفت و آمد بودند.
    چند نفر هم ، مخصوص پذیرایى از واردین هر روز اول وقت مى آمدند و تا آخر شب مشغول پذیرایى بودند و بعد از صرف شام به منزل خودشان مراجعت مى كردند.
    چند روزى از این قضیه گذشت ، یك روز آقا میرزا محمد كه ایشان هم از علماى بزرگ بود متوجه آقاى سید محمدرضا كه جزو پذیرایى كنندگان بود شد و گفت : دیشب مادرتان را در خواب دیدم كه به من گفت : به فرزندم سید محمد رضا بگو: چرا چند شب است غذاى ما را نفرستاده اى ؟
    سید محمدرضا مى گوید: تعبیر خواب میرزا محمد نجم الدین را پیدا كردم .
    بعد مى گوید: سى سال است هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز براى والدین خود مى خوانم و ثوابش را به روح آنان هدیه مى كنم . در این مدت كه مشغول پذیرایى از میهمانان بودم نتوانستم آن نماز را بخوانم و ثوابش را به روح آنان هدیه كنم .
    روى همین جهت است كه مادرم به خواب میرزا محمد نجم الدین آمده و از من گلایه كرده است كه چرا غذاى ملكوتى او را نفرستادم .

  • مرا چوب زدى
  • o قضیه اى را كه در ذیل مى خوانید، شخصا با گوش خود شنیده ام و گوینده آن را با چشم دیده ام . حدود ساعت یازده ، روز سیزدهم ماه مبارك رمضان سال 1411 قمرى كه مطابق با 10 فروردین سال 1370 بود بنده در دفتر محل كار خود نشسته بودم .
    شخصى كه خود را یداله فرزند محمد اهل راورساكن اسلام آباد از توابع كرمان معرفى مى كرد وارد شد. با حالت ناراحتى گفت : چند لحظه خصوصى با شما كار دارم .
    دفتر را براى ایشان خلوت كردم و گفتم : جریانت را بیان كن . گفت : بنده برادرى داشتم به نام یحیى از خودم كوچكتر بود روزى در اثر ناراحتى چند چوب به او زدم و او را آزردم . ایشان تا زنده بود مى گفت : از تو راضى نیستم ؛ زیرا بدون جهت مرا كتك زدى .
    بعد از مدتى او از دنیا رفت . شبى او را به خواب دیدم بسیار ناراحت بود و گفت : اى برادر! از دست تو راضى نیستم و قیامت دامنت را مى گیرم ؛ زیرا من را چوب زدى و كشتى .
    ایشان گفت : الان وجدانم ناراحت است و دائما براى او خیرات و صدقات مى دهم ، نماز و قران مى خوانم ، براى او استغفار و طلب آمرزش ‍ مى كنم ، باز وجدانم آرام نمى گیرد. اى آقا! فكرى به حال من بكن و مرا از این ناراحتى و عذاب وجدان نجات بده .
    در جواب اوگفتم : چون ایشان از دنیا رفته است و دست ما به او نمى رسد و نمى توانیم مستقیم با او صحبت كنیم و بهترین راه این است كه به نیت او خیرات و صدقات ، نماز و قرآن بخوانید شاید خداوند متعال به وسیله آن اعمال ، رضایت او را براى شما به دست آورد.
    دیدیم در این قضیه روح كتك خورده همین طور كه در حیات و زندگى ، ناراحتى خود را بیان مى كرد بعد از مرگ هم ، در خواب با كتك زننده تماس مى گیرد و ناراحتى و كتك خوردن خود را با صراحت بیان مى كند و از او گلایه و شكایت مى نماید.

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:46 - 0 تشکر 111912

  • به كمال رسیدن اموات
  • چون عالم برزخ از تتمه عالم دنیا به حساب مى آید، بعضى از مستضعفین در دین و عقاید كه از دنیا رحلت كرده اند و هنوز به مقام كمال كه رسیدن به ذات مقدس حق و حقیقت ، نبوت و مقام ولایت است نرسیده اند: اگر معاند نباشند به مرور ایام در عالم برزخ به تكامل مى رسند و در قیامت با كمال واقعى محشور مى شوند.

  • داستانى از مرحوم علامه طباطبایى
  • از باب نمونه داستانى را كه مرحوم علامه بزرگ طباطبایى نقل فرموده و بسیار هم جالب است بیان مى كنیم .
    ایشان فرمود: واعظى به نام سید جواداز اهل كربلا، در ایام محرم براى تبلیغ و ارشاد به اطراف و قصبات دور دست سفر مى كرد و براى مردم نماز جماعت مى خواند و مسئله مى گفت و بعد از ایام محرم به كربلا بر مى گشت .
    در این مسافرتها یك مرتبه گذارش به محلى افتاد كه همه ساكنین آن ، سنى مذهب بودند. در آن جا با پیر مردمحاسن سفید و نورانى بر خورد كرد، متوجه شد كه او سنى است . از در صحبت و مذاكره وارد شد،دید الان نمى تواند مقام امامت را به او بفهماند و او را شیعه كند؛ این پیر مردساده لوح و پاك دل ، قلبش از محبت افرادى كه غصب خلافت كرده اند چنان سرشار است كه آمادگى ندارد و شاید ارائه مطلب نتیجه بد داشته باشد.تا این كه یك روز كه با آن پیر مردصحبت مى كرد از او پرسید: شیخ شما كیست ؟
    سید جوادبا این سئوال مى خواست كم كم راه مذاكره با او را باز كند تا به تدریج ایمان در دل او پیدا كند و او را شیعه و معتقد به امامت نماید
    پیر مرددر پاسخ گفت : شیخ ما یك مرد قدرت مندى است كه چندین مهمان سرا و ضیافت خانه ، چقدر گوسفند و شتر، چهار هزار نفر تیر انداز و چقدر عشیره و قبیله دارد.
    سید جوادگفت : به به از شیخ شما كه چقدر مرد ثروت مند و قدرت مندى است . بعد از مذاكرات ، پیر مردرو كرد به سیدما كیست ؟
    گفت : شیخ ما یك آقایى است كه هر كس هر حاجتى داشته باشد بر آورده مى كند، اگر در مشرق عالم باشى و او در مغرب اگر گرفتارى و ناراحتى براى تو پیش آید و اسم او را ببرى و او را صدا زنى ، فورا به سراغت مى آید و رفع مشكل از تو مى كند و از گرفتارى نجاتت مى دهد.
    پیرمردگفت : به به عجب شیخى است ، اصلا باید شیخ این طور باشد، بعد گفت : اسمش چیست ؟ سید جوادگفت : شیخ على در این باره دیگر سخنى به میان نیامد و از هم دیگر جدا شدند. سیدبه كربلا برگشت .
    اما آن پیرمرداز شیخ على خیلى خوشش آمد و بسیار در فكر و اندیشه او بود. بعد از مدتى كه سیدبه آن محل آمد با عشق و علاقه فراوانى كه مذاكره را به پایان برساند و پیررا شیعه كند. با خود گفت : در آن روز سنگ زیر بنا گذاشتیم و حالا بنا را تمام مى كنیم ، در آن روز نامى از شیخ على بردیم و امروز او را معرفى مى كنیم و پیرمردروشن دل را به مقام مقدس ولایت امیر المؤ منین رهبرى مى نماییم . لذا وارد محل شد و از آن پیر مردپرسش كرد. گفتند: او از دنیا رفته است .
    خیلى متاءثر شد و با خود گفت : عجب پیر مردى رد او دل بسته بودیم كه او را به ولایت آشنا كنیم . حیف ، بدون ولایت از دنیا رفت ، مى خواستیم كارى انجام دهیم و پیررا دست گیرى كنیم ؛ معلوم بود كه اهل عناد و دشمنى نیست ، تبلیغات سوء پیر مردرا از گرایش به ولایت محروم كرده است ، فوت او بسیار در من اثر كرد و به شدت متاءثر شدم .
    به دیدن فرزندانش رفتم و به آن ها تسلیت گفتم و تقاضا كردم مرا بر سر قبر او برند. فرزندانش هم ، مرا بر سر قبر او بردند. گفتم : خدایا! ما در این پیر مردامید داشتیم . چرا او را از دنیا بردى ؟ خیلى به آستانه تشیع نزدیك بود، افسوس كه ناقص و محروم از دنیا رفت .
    از سر قبر او باز گشتیم و با فرزندانش به منزل پیر مردآمدیم . شب را در همان جا ماندم و خوابیدم . در عالم خواب درى را مشاهده كردم و داخل آن شدم ، دالان بزرگ و طولانى دیدم . در یك طرف آن نیمكتى بلند بود كه روى آن ، دو نفر نشسته بودند و آن پیر مرد سنى نیز در مقابل آن ها نشسته است .
    پس از ورود، سلام و احوال پرسى كردم . در انتهاى دالان شیشه اى دیدم كه پشت آن ، باغى بزرگ دیده مى شد.
    از پیر مردپرسیدم : این جا، كجاست ؟ گفت : عالم قبر و برزخ است و این باغى كه از پشت آن ، باغى بزرگ دیده مى شد.
    گفتیم : چرا در آن باغ نرفتى ؟ گفت : هنوز موقعش نرسیده است ؛ زیرا اول باید این دالان را طى كنم و سپس داخل آن باغ شوم .
    گفتم : چرا آن دالان را طى نمى كنى و جلو نمى روى ؟ این دو نفر فرشته آسمانى و معلم من هستند، آمده اند مرا تعلیم ولایت دهند ، وقتى ولایتم كامل شد داخل باغ مى روم .آقاى سید جوادگفتى و نگفتى (یعنى گفتى كه شیخ على ما اگر از مغرب یا مشرق عالم او را صدا زنند جواب مى دهد و به فریاد مى رسد، اما نگفتى این شیخ على اسمش ‍ على بن ابیطالب است ). به خدا قسم ! همین كه صدا زدم : شیخ على به فریادم برس ، همین جا حاضر گردید.
    گفتم : داستان چیست ؟ گفت : وقتى از دنیا رفتم مرا در قبر گذاشتند.بعد از آن ، نكیر و منكر به سراغ من آمدند و پرسیدند:
    من ربك و من نبیك و من امامك ؟
    خداى تو كیست ، پیامبرت كیست ، امام تو كدام است
    در این حال دچار وحشت و اضطرابى سخت شدم و هر چه خواستم پاسخ دهم چیزى به زبانم جارى نشد و توانستم بگویم من اهل اسلامم خدا و پیامبر را قبول دارم هر چه خواستم خدا و پیغمبر خود را معرفى كنم به زبانم جارى نمى شد.
    نكیر و منكر آمدند كه اطراف مرا بگیرند و عذابم كنند. دیدم هیچ راه فرارى نیست ، گرفتار شده ام .
    ناگهان به ذهنم آمد كه گفتى : ما یك شیخى داریم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق یا در مغرب عالم باشد فورا حاضر مى شود و رفع گرفتارى از او مى كند. لذا فورا صدا زدم على به فریادم برس و مرا نجات ده .
    همان وقت على بن ابى طالب امیرالمؤ منین این جا حاضر شدند و به نكیر و منكر فرمودند: دست از این مردبردارید او معاند و از دشمنان ما نیست ، این طور تربیت شده عقایدش كامل نیست ؛ چون اطلاع نداشته است .
    حضرت على علیه السلام آن دو ملك را رد كرد و دستور داد و فرشته دیگر بیایند و عقاید مرا كامل كنند. این دو نفر كه روى نیمكت نشسته اند دو فرشته اى هستند كه به دستور آن حضرت آمده اند و مرا تعلیم عقاید مى دهند.
    حال وقت عقاید من كامل شد از امامت و ولایت اطلاع كافى پیدا كردم ، اجازه دارم كه این دالان را طى كنم و وارد آن باغ بزرگ شوم .

  • اولاد مؤ منان به تكامل مى رسند
  • بر همین اساس افراد ناقص و اولاد مؤ منان كه در سن كودكى از دنیا رفته اند حتى بچه اى سقط شده ، در عالم برزخ به وسیله ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام و زوجه اش ساره و یا به وسیله حضرت زهراء(س ) تربیت مى شوند و آن ها را از درختى كه در بهشت است و پستان هایى مانند پستان گاو دارد شیر و غذا مى دهند.
    وقتى روز قیامت فرا رسد اطفال را لباس پوشانده و به عطرهاى عالى معطر كرده اند و به عنوان هدیه ، آن ها را به پدرانشان مى سپارند و این فرزندان با پدرانشان در بهشت ، حكم پادشاهان را دارند.
    حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: در شب معراج چون مرا به آسمان بردند عبورم به پیرمردى افتاد كه در زیر درختى نشسته است و در اطراف او كودكانى گرد آمده بودند.
    از جبرئیل سئوال كردم : این پیرمردكیست ؟ گفت : پدرت حضرت ابراهیم خلیل (ع ) است . پرسیدم : این اطفال كه در اطراف او هستند چه كسانى مى باشند؟ جبرئیل گفت : این ها اطفال مؤ منانى هستند كه حضرت ابراهیم علیه السلام به آن ها غذا مى دهد.
    در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: اطفال شیعیان ما را كه در سن كودكى از دنیا رفته و به حد كمال نرسیده اند حضرت فاطمه علیها سلام تربیت مى كند.

  • در برزخ رذایل اخلاقى تزكیه مى شود
  • مرحوم محمد شوشترى ، در عالم خواب به دوست عالم خود مى گوید: وقتى من از دنیا رفتم ، ملك الموت روح مرا با كمال مهربانى به سوى خاندان عصمت و طهارت برد.
    در همان لحظات اول متوجه شدم كه در روحم از نظر كمالات ناقص ‍ است و هنوز بعضى از صفات رذیله و پست در من وجود دارد و نباید به خود اجازه دهم با داشتن آن صفات در میان نیكان باشم .
    مى گوید: حال من مانند كسى بود كه با لباس چركین و دست و صورت كثیف و آلوده به مجلس بزرگان وارد شود و بخواهم با آن ها مجالست كند.
    روح آن مرحوم ادامه مى دهد و مى گوید: به مجرد آن كه در خو احساس ‍ شرمندگى كردم ، یكى از اولیاء خدا، نظافت و تزكیه روح مرا به عهده گرفت و از آن روز، مانند یك شاگردى كه به مدرسه مى رود، پیش او مشغول تحصیل كمالات روحى شدم . بنا شد اول خودم را از بعضى صفات رذیله با راهنمایى آن ولى خدا پاك كنم و سپس اعتقاداتم را تكمیل نمایم و خود را به كمالات روحى برسانم تا لیاقت معاشرت با ائمه اطهار را پیدا كنم .
    در این بین گفت : اى كاش ! این كارها را در دنیا انجام داده بودم كه دیگر این جا معطل نمى شدم ؛ زیرا انسان تا لذت مجالست با خاندان عصمت را نچشد. نمى تواند بفهمد كه چقدر معاشرت با آن ها ارزش دارد. وقتى لذت معاشرت با آن ها ارزش دارد. وقتى لذت معاشرت با ایشان را احساس كرد. به او مى گویند: باید مدت ها از ما، دور باشى تا خودت را تمیز و اصلاح نمایى ، آن وقت ناراحتى فراق از آنان عذابى بس دردناك است .
    آن دوست مى گوید: این جا آقاى محمد شوشترى شروع به گریه كرد و گفت : بنابر این به شما توصیه مى كنم هر چه زودتر نفس خود را تزكیه كنید و خود را به كمالات روحى برسانید تا این جا راحت باشید.
    از این دو قضیه به خوبى معلوم مى شود كه در عالم برزخ ترقى امكان دارد و انسان مى تواند صفات رذیله خود را از بین ببرد و به كمالات روحى و معنوى برسد.

  • در برزخ قرآن را یاد مى دهند
  • در عالم برزخ نه تنها ولایت انسان را كامل مى كنند و افراد ناقص و اولاد مؤ منانى كه سقط شده یا در سن كودكى از دنیا رفته اند به تكامل مى رسانند (كه در قیامت نقصى و عیبى نداشته باشند).
    بلكه در روایات وارد شده است : در عالم قبر و برزخ پاره اى از كمبودهاى تعلیم و تربیت افراد مؤ من جبران مى شود. درست است كه آن جا، جاى انجام دادن عمل صالح نیست و انجام آن فقط در دنیاست ، ولى چه مانع دارد كه معرفت انسان در آن جا بیشتر و آگاهى افزون تر باشد؟
    از امام موسى بن جعفر علیه السلام وارد شده است كه به مردى مى فرمود: آیا ماندن در دنیا را دوست دارى ؟ عرض كرد: بلى ، فرمود: براى چه ؟ عرض كرد: براى خواندن قل هو الله احدامام كاظم علیه السلام سكوت فرمود و پس از آن به حفص فرمود: اى حفص ! هر كه از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب یاد نگرفته باشد فرشتگان آن را در قبر به او یاد مى دهند و او را در خواندن قرآن كامل مى گردانند.
    خداوند مى خواهد بدان وسیله درجات شیعیان را بالا؛ چون درجات بهشت برابر با آیات قرآن است . در قیامت به انسان گفته مى شود: قرآن بخوان و بالا رو، پس او مى خواند و از درجات بهشت بالا مى رود.

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:48 - 0 تشکر 111914

  • ارواح كفار در برهوت
    ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
  • حال كه دانستیم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى كنند. لازم مى دانم این مطلب را هم تذكر دهم كه آیا ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
    ارواح كفار و مشركان ، معاندان و منافقان و گناهكارانى كه قابل عفو و بخشش نباشند در وادى برهوت یمن خواهند بود.
    در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سیاه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حیوانات وحشى آن قدر فراوان است كه كسى قدرت عبور از آن جا را ندارد.
    آن چاه به قدرى عمیق است كه كسى قدرت پائین رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان و طاقت فرسایى دارد كه دقیقه اى از آن قابل تحمل نیست . در این باب هم روایاتى وارد شده است . از جمله :
    امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: بدترین آبهاى روى زمین ، آب وادى برهوت مى باشد و آن سرزمینى است در حضر موت كه در اطراف یمن واقع شده است ، تمامى ارواح كفار پس از مرگشان در آن سرزمین گرد هم جمع مى شوند.
    نیز فرمود: بدترین چاهى كه در آتش واقع شده است ، چاه برهوت است كه در آن ، ارواح كفار و معاندین مى باشند.
    حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: در پشت یمن یك وادى است كه به آن برهوت گفته مى شود.
    در آن جا هیچ كسى همسایه انسان نیست و هیچ فردى سكونت ندارد مگر مارهاى سیاه و جغد. در آن وادى چاهى است به نام بلهوت كه هر صبح و شام ارواح مشركان را به آنجا مى برند تا از آبى كه چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرك مخلوط با خون است بیاشامند.
    نیز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بیت از دنیا مى روند، روحشان را به سوى وادى برهوت مى برند و آنها را در آن جا تا روز قیامت شكنجه و عذاب مى كنند و از زقوم آن مى خورند و از آب كثیف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت این وادى !)
    محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارك امام محمد باقر علیه السلام آمد. حضرت فرمود: اى اعرابى ! از كجا آمده اى ؟
    عرض كرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : وادى سیاه و تاریكى را دیدم كه پر از جغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن وادى بزرگ بود كه انتهاى آن دیده نمى شد.
    حضرت فرمود: آیا مى دانى آن كدام وادى است ؟ عرض كرد: سوگند به خدا نمى دانم . فرمود: آن ، وادى برهوت است كه در آن ، روح هر كافرى مى باشد.
    در نامه اى كه پادشاه روم براى حضرت على علیه السلام فرستاد كه عالم اهل بیت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بكنم ، حضرت على علیه السلام هم امام حسن را فرستاد. پادشاه روم از ایشان پرسشهایى نمود. از جمله : پرسید ارواح كفار و محل اجتماع آنان در كجا است .
    امام حسن علیه السلام فرمود: در وادى حضر موت در پشت شهر یمن . سپس فرمود: خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگیزد و به دنبال آن دو باد را بر مى انگیزد، پس از آن مردم محشور مى شوند
    آرى ، كفار و مشركان ، بى دینان و از خدا بى خبران ، دو رویان و منافقان ، ملحدان و معاندان ، ظالمان و ستم پیشگان و كسانى كه بویى از انسانیت نبرده اند و دستشان از علم و معرفت كوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آب زلال نبوت و ولایت معصومین علیهم السلام سیراب نگشته است ، در میان مارهاى سیاه و جغدها و حیوانات و حتى گرماى سوزان وادى برهوت یمن اجتماع مى كنند.
    ذره ذره كاندرین ارض و سماست
    جنس خود را همچو كاه و كهریاست
    نوریان مر نوریان را جاذبند
    ناریان مر ناریان را طالبند
    چقدر گذشت زمان ، براى اهل وادى برهوت دلگیر كننده و سخت ، پرماجرا و دراز و طولانى و كوبنده است گویى هر لحظه اى از گذشت آن ، سالها بلكه قرنها طول مى كشد و آنها را در غل و زنجیر كشیده و در زندانهاى تنگ و تاریك ، مخوف و پروحشت زندانى كرده اند و هر صبح و شام نمونه اى از عذاب و شكنجه روز قیامت را به آنان مى چشانند.
    چقدر، همنشینى با افرادى ناباب و همه رنگ براى اهل آن وادى ناخوشایند و دلگیر كننده و غم انگیز و حسرت آور است .
    چقدر، شنیدن صداى دل خراش آنان و فریاد و ناله جانسوز اهل آن وادى و تازیانه و گرزهاى آتشینى كه بر پیكر آنان فرود مى آید و غرش آتش و غل و زنجیرهایى كه به دست و پاى آنان بسته شده و در اثر این طرف و آن طرف كشیدن مجرمان صداى آنها بلند است ، و كسى را تحمل شنیدن آن صداها نیست . (پناه مى بریم بر خدا از چنین وادى ).
    پس انسان باید در این دنیاى فانى و زودگذار به هوش باشد كه فریب آن را نخورد و زرق و برق آن ، چشم او را خیره نكند، كارى انجام ندهد كه وقتى عمرش به پایان رسید و از دنیا رفت در عالم برزخ و قبر گرفتار عذاب و شكنجه باشد و در وادى پر خطر برهوت گرفتار نیش مارها و عقربها شود، غذاهاى تلخ و میوه هاى زقومى و حنظلى و آبهایى همچون فلز گداخته شده پر جوش و پر حرارت و آبهایى همچون چرك و خون مخلوط به هم ، بد بو و بد طعم گرفتار شود و در قیامت شفاعت پیامبر صلى الله علیه و آله و آل او شامل حالش نشود.
    شفاعت كنندگان شامل حال مجرمان نمى شود، حتى اگر مؤ منانى نیز كردارشان بد و ناپسند باشد از آنان شفاعت نمى كنند و ایشان را گوشمال مى دهند.
    امام صادق علیه السلام فرمود: اما در قیامت همه شما به واسطه شفاعت پیامبر مطاع ، یا وصى او، در بهشت هستید ولیكن من از برزخ شما نگران و در هراس مى باشم .

  • به واسطه سه گناه در برهوت
  • ممكن است مؤ منین هم ، براى بعضى از گناهانى كه توجه به آن ندارند داخل وادى برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند.
    نقل شده است : یكى از نیكان به نام شیخ عبدالطاهرخراسانى در آخر عمرش به سمت مكه معظه حركت كرد و تصمیم گرفت در آن جا بماند تا بمیرد. در آخر عمرش یك نفر، كیسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پیش شخص امینى به عنوان امانت بگذارد شیخ عبدالطاهررا به او معرفى مى كنند و مى گویند: ایشان در مكه معظمه مورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پیش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعى كه لازم دارد از او پس بگیرد.
    بعد از مدتى شیخ از دنیا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتش به درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى كند.
    به او مى گویند: شیخ از دنیا رفته است . پیش وارثان او مى رود و مطالبه امانت خود را مى كند. وارثین مى گویند: اطلاع نداریم و نمى دانیم امانت شما را كجا گذاشته است .
    آن مرد حیران مى شود و نمى داند چه كند. ولى شنیده بود كه ارواح مؤ منان در وادى السلام آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گوید: خدایا! وسیله اى فراهم كن كه من این میت را ببینم و سراغ امانتم را از او بگیرم ، ولى به نتیجه نمى رسد. پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود را نقل مى كند و مى گوید: چگونه است كه هر چه توسل پیدا مى كنم او را نمى بینم ؟ به او گفتند: شاید روح او در وادى برهوت كه براى اشقیاء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در یمن است (وادى مهیبى كه داراى چاه هاى وحشتناكى است و نقل شده : صداهاى ترسناكى از آن به گوش مى رسد و همه از شنیدن آن صداها وحشت مى كنند.)
    او هم به سوى یمن و وادى برهوت حركت مى كند و در آنجا مشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا این كه روزى روح شیخ عبدالطاهررا مشاهده مى كند. سئوال مى نماید: آیا شما جناب شیخ هستید؟ مى گوید: آرى ، گفت : مگر شما همان كسى نیستید كه مجاور مكه بودید؟ گفت : چرا؟
    سئوال مى كند: امانت من چه شد؟ چرا در این جا هستى ؟ تو باید در وادى السلام باشى . در جواب مى گوید: اما امانت تو را در فلان كوزه در فلان قسمت از خانه خود زیر زمین پنهان كرده ام . تو به سراغ آن نیامدى تا این كه من از دنیا رفتم . الان برو به وارثین من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگیر.
    اما سئوال كردى چرا من اینجا هستم ؟ باید بگویم : سه گناه باعث شد كه من را در این وادى بیاورند و مورد عذاب قرارم مى دهند.
    1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترك كردى و در مكه ماندى .
    2 - گفتند: یك دینار به غیر مستحق پرداخته اى . 3 - گفتند: عالمى در كنار منزل تو منزل داشت به او اهانت مى كردى و از او احترام نمى نمودى . خداوند به واسطه این سه عمل مرا به اینجا آورد و عذاب كرد.

  • ارتباط مستقیم با اهل دنیا
  • گاهى ارواح در عالم خواب با اهل دنیا تماس برقرار مى كنند و مطالبى در میانشان رد و بدل مى شود و حتى خبرهاى غیبى را به اهل دنیا مى دهند. گاهى در بیدارى مستقیما با اهل خود تماس برقرار مى كنند و با یكدیگر ملاقات مى نمایند. به چند نمونه از آنها توجه كنید.
    1 - عبیدة بن عبدالله از موسى بن جعفر علیه السلام نقل كرده است : امام موسى علیه السلام فرمود: با پدرم (امام صادق ) براى سركشى به بعضى از اموالش از مدینه خارج شدیم و به سوى عریض  حركت كردیم ، چون به بیابان رسیدیم ، پیرمردى كه موهاى سر و صورتش سفید شده بود بر پدرم وارد شد و سلام كرد.
    پدرم پیاده شد و به نزد او رفت و مشغول صحبت شدند. مى شنیدم كه به آن پیرمرد مى گفت : فدایت شوم و مدت طولانى با هم نشستند و از یكدیگر پرسشهایى كردند.
    پس از مدتى ، آن پیرمرد بلند شد و با پدرم وداع و خداحافظى كرد و رفت . پدرم ایستاد و پیوسته به پشت سرش نظر مى كرد تا او از نظرها پنهان شد.
    عرض كردم : اى پدر جان ! این پیرمرد چه كسى بود كه با او سخن گفتى و با گرمى و مهربانى برخورد نمودى . تا حال ندیده بودم با هیچكس دیگر چنین سخن گفته باشى ؟ فرمود: اى فرزند! آن پدرم امام محمد باقر علیه السلام بود.
    اعمالى كه انسان در دنیا انجام مى دهد (خوب باشد باید در قبر تجسم پیدا مى كنند و) تا روز قیامت همنشین او خواهند بود. بعد از آن كه او را محاكمه كردند (و حساب خوب و بدش را رسیدند) او چه داخل بهشت شود یا داخل جهنم ، باز از او جدا نمى شوند.
    2 - قیس بن عاصم مى گوید: با جماعتى از بنى تمیم خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله رسیدیم ، در حالى كه صلصال بن لهس در پیش آن حضرت بود.
    عرض كردم : یا رسول الله ! ما را موعظه كن ، موعظه اى كه به واسطه آن نفع ببریم ؛ زیرا ما مردمى هستیم در بیابان ها و صحراها زندگى مى كنیم و ممكن نیست كه هر روز به خدمت شما برسیم و از شما موعظه و پند بگیریم .
    فرمود: اى قیس ! با هر عزت ذلتى و بعد از زندگى ، مرگ و با دنیا آخرت و براى هر چیز حسابى و بر هر چیز رقیب و نگهبانى و براى هر حسنة و كار نیك ثوابى ، و براى هر كار زشت و گناه عقابى است .
    بعد فرمود: اى قیس ! حتما با تو قرین و همنشینى دفن مى شود و تو نیز با او دفن خواهى شد، در حالى كه او زنده است و تو مرده اى . اگر او داراى كرامت و بزرگوارى و نیك نفسى باشد ترا گرامى مى دارد، و اگر فرومایه و پست باشد به تو بدى مى كند و ناراحتى به وجود مى آورد و تو را تسلیم حوادث مى نماید و سرانجام فقط او با تو محشور مى شود و تو هم با او محشور مى شوى .
    سئوالاتى كه از تو مى شود فقط درباره اوست نه كس دیگر. سعى كن آنرا به صورت نیك و شایسته اى اختیار كنى و همنشینى صالح برگزینى . اگر او صالح باشد با او انس مى گیرى و شاد مى شوى و اگر فاسد و بدبو باشد به جز وحشت و نگرانى براى تو چیز دیگرى نیست و آن فقط عمل تو است كه مجسم شده و در قبر و قیامت با تو همراه خواهد بود.
    بعد از آن كه موعظه هاى حضرت پایان یافت : صلصال بن دلهس آنها را به شعر در آورد و براى حضرت رسول و قیس بن عاصم خواند. معنى فارسى اشعار چنین است .
    از اعمال و كردار خویشتن ، دوستى براى خود برگزین ؛ زیرا رفیق آدمى ، در قبر و عالم برزخ همان اعمال او مى باشند كه تجسم یافته انداى انسان ! بناچار باید همنشین خود را براى بعد از مرگ (عالم برزخ ) و روز قیامت انتخاب كنى و آماده سازى
    پس اگر به چیزى سرگرم مى شوى مراقب باش كه جز به آنچه خدا مى پسندد مشغول چیز دیگرى نباشى
    آدمى پس از مرگ و در عالم برزخ جز با كردار و اعمال خویش قرین و رفیق نمى گردد
    همانا آدمى در خانواده خود میهمانى بیش نیست كه اندكى در میان ایشان درنگ مى كند و پس از آن كوچ مى كند و مى رود

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:50 - 0 تشکر 111915


  • صورت انسان در عالم برزخ
  • وقتى انسان از دنیا مى رود عالم او عوض مى شود، دنیا عالمى است كه در آن سعادت و شقاوت ، حق و باطل ، دروغ و راست ، خلوص و آلودگى ، نظافت و خباثت ، كفر و ایمان ، صالح در هم آمیخته است . اما عالم قبر و برزخ عالم صدق و حقیقت و واقعیت محض است .
    اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنیا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، یك حقیقت واحداند.
    اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنیا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، یك حقیقت واحدند.
    راه سعادت و شقاوت براى هر كس در این دنیا تا هنگام مرگ مشخص ‍ نیست ولى به مجرد مردن ، راه انسان یك سره به سوى بهشت و یا جهنم مى شود.
    اعمالى و افعالى كه انسان در دنیا انجام داده است به صورتهاى واقعى برزخى براى انسان جلوه گر و مجسم مى شوند.
    اعمال انسان نیك باشد یا بد، در عالم برزخ مجسم مى شوند و صورتى مخصوص به خود دارند. اعمال نیك در آن جا به صورت شخصى زیبا و قد رعنا و خوش اخلاق جلوه مى كند. انسان به او مى گوید: چه كسى هستى ، تا به حال صورتى زیباتر با لباس عالى تر و بوى خوشتر از تو ندیده ام ؟
    در پاسخ مى گوید: همان عمل نیك تو هستم . عمل صالحى كه در دنیا انجام دادى و تا روز قیامت با تو هستم و جدا نمى شوم .
    اعمال قبیح و زشتى كه انسان در دنیا انجام مى دهد به صورت زشت و بدقیافه و بد خلق با لباس كثیف و بوى گند، مجسم مى شود. انسان به او مى گوید: كیستى ؟ تا به حال صورتى مانند تو زشت و بدقیافه و بویى چون بوى تو زنند ندیده ام ؟
    در جواب مى گوید: عمل بد و ناپسند تو هستم ، همان عمل زشت و قبیحى كه در دنیا انجام مى دادى . تا روز قیامت هم با تو هستم و جدا نمى شوم .
    اعمالى كه انسان در دنیا انجام مى دهد دو صورت دارد. اول ، صورت ظاهر كه همان پیكره و جسد عمل است . دوم ، صورت باطن كه همان روح و جان عمل است . انسان از آن خبر ندارد تا اینكه در عالم برزخ آشكار شود.
    مثلا، موقعى كه انسان نماز مى خواند ممكن است براى خدا و به فرمان او آن را انجام داده باشد و ممكن است براى ریا و خودنمایى باشد. پس روح نماز دو تا شد در حالى كه پیكره آن ، كه همان عمل ظاهرى است یكى مى باشد. اگر براى خدا باشد با صورتى زیبا و خوش لباس ، خوش خو و خوش بو به طورى مجسم مى شود كه انسان از دیدن آن لذت مى برد و اگر براى خودنمایى و ریا باشد به صورت زشت و كریه ، بدقیافه ، بدخو و بدجلوه مى كند به طورى كه انسان از دیدن آن ناراحت و شرمنده مى شود.
    در این جا مناسب است صورتهاى برزخى بعضى از افراد و بعضى از چیزها را بیان كنیم و آنها از این قرارند.

  • صورت برزخى مردم را نشان داد
  • افرادى كه در دنیا زندگى مى كنند، در ظاهر همه آنها به صورت انسانند. بیننده ، آنها را انسان حساب مى كند. ولى اخلاق آنان متفاوت است . اختلاف اخلاقى و تفاوت ملكات و غریزه ها، موجب اختلاف شكلها و صورتها مى گردند و آنها در برزخ و قیامت با صورتهاى گوناگون و متفاوت وارد مى شوند.
    از ابى بصیر روایت شده است كه گفت : در خدمت امام جعفر صادق علیه السلام به حج مشرف شدیم ، هنگامیكه در حال طواف بودیم . عرض ‍ كردم : فدایت شوم ، اى فرزند رسول خدا! آیا تمام این خلق را مى آمرزد و از گناهان آنان صرفنظر مى كند؟
    فرمود: اى ابوبصیر! اكثر این افرادى كه مى بینى از میمون ها و خوكها هستند. ابوبصیر مى گوید: عرض كردم : آنان را به من نیز نشان بده .
    آن حضرت تكلم به كلماتى كرد و پس از آن دست خود را روى چشمان من كشید. ناگهان آنها را كه نه صورت خوك و میمون بودند دیدم و این امر موجب وحشت من شد. آن حضرت دوباره دست خود را بر چشمم كشید، آنها را به همان صورتهاى اولیه مشاهده كردم .
    سپس فرمود: یا ابا محمد (كنیه ابابصیر است ) شما در میان بهشت خوشحال و مسرورید و در طبقات آتش شما را مى جویند و یافت نمى شوید. سوگند به خدا كه سه نفر از شما در آتش با هم نخواهید بود. سوگند به خدا دو نفر از شما با هم نخواهید بود. سوگند به خدا یك نفر هم نخواهد بود. (كنایه از اینكه شمایى كه ظاهر و باطنتان یكى است و مؤ من حقیقى هستید به شكل حیوانات نمى شوید و در جهنم نمى روید او در صحراى قیامت و برزخ به شكل انسان وارد مى شوید.)

  • صورت برزخى مردم در حج
  • نقل شده است كه : در سالى كه تعداد زیادى از مردم به حج و زیارت خانه خدا رفته بودند، سروصدا و رفت و آمد اجتماعات بسیار به چشم مى خورد. ابوبصیر به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض كرد: یا بن رسول الله ! (امسال ) چقدر حاجى زیاد و ناله و فریاد بسیار است .
    حضرت فرمود: بلكه چقدر ناله و فریاد بسیار و حاجى كم است ؟ سپس ‍ فرمود: اى ابا بصیر؟ آیا دوست دارى كه راستى گفتار مرا دریابى و آن چه را كه گفتم با دیدگان خود ببینى ؟ پس حضرت دست به چشمان او مالید و دعایى خواند، چشمان ابوبصیر كه سابقا نابینا بود بینا شد. حضرت فرمود: اى ابوبصیر! نگاه كن به سوى حاجى ها!
    ابوبصیر مى گوید: نگاه كردم دیدم اكثر مردم از میمون ها و خوكها هستند و مؤ من در میان آنها، همچون ستاره تابان در شب تاریك مى درخشد. عرض كرد: راست گفتى اى مولاى من ! چقدر حاجى كم و ناله و فریاد بسیار است . پس دوباره آن حضرت دعایى خواند و دست به چشمان ابوبصیر كشید به حالت اول درآمد و نابینا شد. از علت نابینایى خود سئوال كرد. حضرت فرمود: خدا به تو ستم نكرده و اینطور درباره تو پسندیده است .

  • صورت برزخى خود و دیگران را دید
  • نقل شده است : شخصى از اهل فكر، در گوشه اى از صحن حضرت امام رضا علیه السلام نشسته و در دریاى از تفكر فرو رفته بود. یك مرتبه حالتى به او دست داد، صورت ملكوتى افرادى را كه در صحن مطهر بودند مشاهده كرد. دید خیلى عجیب است !
    صورتهاى مختلف زننده و ناراحت كننده از اقسام حیوانات ، بعضى از آنها، صورتهایى بود كه از شكل و قیافه چند حیوان حكایت مى كرد. درست مردم را تماشا كرد، دید در بین جمعیت كسى نیست كه صورتش ‍ سیماى انسان باشد مگر یك نفر سلمانى كه در گوشه صحن ، كیف خود را باز كرده و مشغول اصلاح و تراشیدن سر كسى است و فقط او به شكل و صورت انسان مى باشد.
    آن شخص با عجله خود را از بین جمعیت به او كه نزدیك در صحن بود رسانید، سلام كرد و گفت : اى آقاى سلمانى ! مى دانى چه خبر است ؟
    او خندید و گفت : آقا تعجب مكن ، آئینه را بگیر و خودت را نگاه كن ؟ وقتى آئینه را گرفت و در آن نگاه كرد، دید صورت خود او هم به شكل حیوانى است . عصبانى شده و آئینه را بر زمین زد.
    سلمانى گفت : اى آقا! برو خودت را اصلاح كن آئینه گناهى ندارد.

  • صورت ملكوتى ده طایفه
  • از براء بن عازب نقل شده است كه گفت : معاذ بن جبل در خانه ابو ایوب انصارى نزدیك رسول خدا صلى الله علیه و آله نشسته بود. معاذ از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره آیه :
    یوم ینفخ فى الصور فتاءتون افوجا

    سئوال كرد. حضرت در پاسخ فرمود: اى معاذ! از امر عظیمى پرسش ‍ كردى ! آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله بگریست و فرمود: ده طایفه از امت من متفرق محشور مى شوند به طورى كه خداوند آنها را از مسلمانان دیگر جدا كرده و صورتهاى آنها را به چهره هاى گوناگونى تبدیل نموده است .
    گروهى از آنان به صورت بوزینه محشور مى شوند، آنان سخن چینانند.
    گروهى به صورت خوك اند و آنان حرام خورانند.
    گروهى صورتهایشان به طرف پایین و پاهایشان به طرف بالا قرار دارد و بدین كیفیت روى زمین محشر كشیده مى شوند، آنان ربا خوارانند.
    گروهى نابینا هستند و در حال كورى به این طرف و آن طرف متحیرانه مى دوند.
    آنان كسانى هستند كه در وقت حكم كردن ، مراعات عدالت را ننموده و در بین مردم ، جور و ستم روا داشته اند.
    گروهى كر و لالند و تعقل و ادراك ندارند. آنان كسانى هستند كه به كردار و اعمالى كه انجام مى دهند خودپسندانه مى نگرند.
    برخى زبانهایشان در حالى كه روى سینه هایشان افتاده آن را مى جوند و از دهان آنها چرك و خون جارى است . به طورى كه اهل محشر از این منظره نفرت كنند، آنان علما و خطبایى هستند كه گفتار با كردارشان مطابقت ندارد.
    بعضى دستها و پاهایشان بریده است ، آنان كسانى هستند كه همسایگان خود را اذیت و آزار مى دهند.
    بعضى دیگر به شاخه هایى از آتش به دار آویخته شده اند، آنان جاسوسان و نمامانى هستند كه در نزد سلطان ، به ضرر مردم سخن چینى و سعایت مى كنند.
    عده اى هستند كه بوى گندشان از بوى جیفه و مردار بیشتر است . آنان افرادى هستند كه از لذتها و شهوتها پیروى كرده و از اموال خود حق خدا را نمى دهند.
    گروهى دیگر كسانى هستند كه لباسهایى از ((قطران )) و تیر پوشیده اند و آنها به بدنشان چسبیده است . آنان اهل كبر و خودپسندى و تفاخر هستند.
    در این روایت شریفه خصوصیات صورتهاى ملكوتى اهل گناهان كبیره ، بیان شده است بالاخص آنان كه به صورتهاى میمون و خوك در محشر حضور پیدا مى كنند.
    در آن روز كاندر دمندى به صور
    بشر دسته دسته بیابد حضور
    گشوده شود ز آسمان چند باب
    جبالند آن روز هم چون سراب

  • صورت برزخى ذكر خدا
  • هر كار و عملى كه انسان در دنیا انجام دهد در عالم برزخ با صورت ملكوتى و جلوه مخصوص به خود بروز و ظهور مى كند. اگر او كارى ناپسند انجام داده باشد جلوه برزخى آن ، موقع دیدن آن كار براى ایشان ناخوش آیند است و اگر كار پسندیده و خوبى انجام داده باشد جلوه ملكوتى آن موقع مشاهده اعمال ، براى او زیبا و خوش قیافه است و انسان از دیدن آن شاد مى شود و لذت مى برد.
    یكى از كارهاى خوب و پسندیده ، ذكر خدا گفتن است كه جلوه برزخى آن ، براى صاحبش مسرت بخش و فرح انگیز مى باشد.
    حضرت صادق علیه السلام از جدش رسول خدا، روایت كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم ، دیدم آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم . دیدم آن جا زمین هاى بسیارى بدون زراعت و كشت مانده است و فرشتگانى را دیدم كه در آن جا، گاهى مشغول كار مى شوند، خشتى از طلا و خشتى از نقره روى هم مى گذارند و ساختمان بنا مى كنند و گاهى دست از كار مى كشند و استراحت مى نمایند.
    به فرشتگان گفتم : به چه علت شما گاهى مشغول ساختن مى شوید و گاهى دست از آن برمى دارید و بیكار مى مانید؟
    فرشتگان گفتند: وقتى نفقه و بودجه و مصالح براى ما برسد مشغول كار ساختمان مى شویم و هنگامى كه مصالحى براى ما نرسد دست از كار بر مى داریم و صبر مى كنیم تا موقعى كه نفقه و امكانات براى ما برسد.
    حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم به آنان فرمود: نفقه و بودجه شما چیست ؟ گفتند: نفقه ما ذكر گفتن مؤ من در دنیا است . وقتى مؤ من بگوید:
    سبحان الله ، لا اله الا الله ، الله اكبر
    ما هم براى او ساختمان بنا مى كنیم و زمانى كه از گفتن ذكر لب فرو بندد و مشغول كارى دیگرى شود ما نیز از كار كردن دست بر مى داریم .
    نیز آن حضرت فرمود: زمانى كه به باغ هاى بهشت مرور كردید در آن ها بگردید و از میوه هاى آن ها استفاده كنید. عرض كردند: یا رسول الله ! مراد از باغ هاى بهشت چیست ؟ فرمود: مجالسى كه در آن جا ذكر خداوند عزوجل كرده شود.
    حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روزى عبورشان به مردى افتاد كه در باغ خود مشغول كاشتن درخت بود. ایستاد و فرمود: اى مرد! آیا مى خواهى ترا راهنمایى كنم بركاشتن درختانى كه ریشه آن ها ثابت تر و رشدشان سریع تر و میوه شان خوش بوتر و بادوام تر است ؟
    عرض كرد: بلى ، یا رسول الله ! فرمود: وقتى كه صبح یا شام كردى بگو!
    سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر
    در این صورت خداوند متعال براى هر تسبیحى ده درخت از انواع میوه ها در بهشت براى تو كشت مى كند.
    و فرمود: كسى كه دوست دارد، در باغ هاى بهشت بچرد و از میوه هاى آن بخورد زیاد فكر خداوند متعال را گوید و كسى كه زیاد ذكر خدا را گوید: خداوند او را در سایه هاى درختان بهشت قرار دهد.
    از این چند روایت به دست مى آید كه جلوه ملكوتى و برزخى ذكر خدا، درخت و میوه و سایه و نسیم فرح انگیز بهشت است .

  • صورت برزخى اعمال مؤ من
  • هر عملى كه انسان در دنیا انجام مى دهد دو صورت پیدا مى كند. صورت ظاهرى و باطنى . صورت ظاهرى آن ، همان اعمالى است كه در دنیا انجام مى دهد و چیزهایى است كه مشاهده مى شود. مانند ظاهر نماز و قرآن خواندن ، احسان و نیكى كردن ، جهاد و مبارزه نمودن ، ظلم و ستم روا داشتن ، قتل و غارت و فساد و جنایت كردن ، غیبت و تهمت زدن و هتك آبروى مردم نمودن است .
    صورت واقعى اعمال ، غیر از این ها است كه ذكر شد. هر عملى كه در دنیا انجام مى گیرد. بعد از مرگ ، در عالم برزخ و قیامت تجسم پیدا مى كند و به صورت هاى گوناگونى در مى آید مثلا نماز شب ، صورت واقعى آن چراغ و روشنى در قبر است ، قرآن خواندن ، به صورت واقعیش جوان زیبا در قیامت است ، نماز جمعه و نماز جماعت ، صورت اصلیش عروس زیبا و خوش قیافه است ، غیبت كردن و تهمت زدن به شكل مار و عقرب بروز كردن است ، ظلم و تعدى كردن به حقوق دیگران ، باطن آن تاریكى و ظلمت در قبر و روز قیامت است .
    اعمال و كردار مؤ منان در عالم برزخ ، به زیباترین شكل و قیافه مجسم مى شوند و انسان را از ترس و وحشت آن عالم نجات مى دهند.
    ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل مى كند: چون بنده مؤ من از دنیا برود، شش صورت با او داخل قبر مى شوند كه یكى از دیگرى زیباتر است . در میان آن ها یكى از همه سیمایش نیكوتر و قیافه و جمالش و جمیل تر و بویش پاكیزه تر و صورتش نظیف تر است .
    یكى از آن شش صورت در طرف راست و دیگرى در طرف چپ و سومى در مقابل او، چهارمى در پشت سر و پنجمى در نزد پاى مؤ من قرار مى گیرند و آن صورتى كه از همه نیكوتر است در بالاى سر او مى ایستد و بر همه آن ها نظارت مى كند.
    در این حال اگر مانعى از جانب راست میت پیش آید صورتى كه رد طرف راست او قرار دارد مانع را از آن دفع مى كند، اگر آن مانع از طرف چپ پیش آید صورت طرف چپى او را دفع مى كند و همین طور در هر یك از جهات ششگانه اگر مانعى برسد صورتى كه در همان جهت است آن را دفع مى نماید.
    صورتى كه از همه نیكوتر و در بالاى سر قرار گرفته است ، رو مى كند به صورت هاى دیگر و مى گوید: شما كیستید؟ خداوند جزاى خیر به شما دهد.
    صورتى كه در طرف راست میت است در پاسخ مى گوید: نماز هستم . آن كه در طرف چپ است مى گوید: زكوه هستم . صورتى كه در مقابل رو قرار دارد مى گوید: روزه ام و صورتى كه در پشت سر او واقع شده است مى گوید: حج و عمره او مى باشم و صورتى كه در نزد پاى اوست مى گوید: بر و احسان و نیكى هستم كه از طرف او به برادرانش رسیده است .
    بعد صورت ها به آن صورت نیكوتر مى گویند: تو كیستى كه قیافه ات از همه زیباتر، و بویت پاكیزه تر است ؟ در جواب مى گوید: من ولایت آل محمد هستم . آمده ام كه اگر مشكلى براى این شخص پیش آید و شما نتوانید آن را حل كنید براى او حل كنم و از گرفتارى نجاتش ‍ دهم ).

  • صورت برزخى نیت ها
  • نه این كه تنها اعمال و كردار تجسم پیدا مى كنند، بلكه در عالم برزخ نیت هاى خوب و بد هم ، قیافه به خود مى گیرند و به صورت هاى متناسب با خود در مى آیند و اعمال روحى مانند اعمال بدنى تجسم پیدا مى كند.
    هر خیالى كو كند در دل وطن
    روز محشر صورتى خواهد شدن
    امام صادق علیه السلام فرموده است : وقتى شخص با ایمان را در قبر مى گذارند، درى از بهشت به رویش گشوده مى شود و جایگاه خود را در آن مى بیند. از آن درى كه به عالم غیب گشوده شده است ، مردى با چهره زیبا و اخلاق نیك داخل قبر مى شود. مؤ من به او مى گوید: كیستى كه از تو خوب روتر و خوش سیماتر ندیده ام ؟ پاسخ مى دهد: نیت خوب تو هستم كه در دنیا بر آن بودى و عمل نیك تو هستم كه در دنیا انجام داده اى .
    و موقعى كه كافر را در قبر مى گذارند درى از جهنم به رویش گشوده مى شود و جایگاه خود را در آتش مى بیند. سپس از آن درى كه به آتش ‍ گشوده شده است ، مردى زشت صورت و بداخلاق داخل قبر مى شود. شخص كافر به او مى گوید: كیستى كه من صورتى از تو قبیح تر و زشت تر ندیده ام . پاسخ مى دهد: نیت ناپاك و خبیث تو هستم كه در دل داشتى !

  • صورت اعمال بعد از عالم برزخ
  • تجسم اعمال و نیت ها، تنها مربوط به عالم برزخ نیست . بلكه هنگامى كه قیامت فرا مى رسد اعمال نیك یا بد هر انسانى كه در برزخ تجسم یافته بود با او از قبر خارج مى شوند.
    حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: موقعى كه مردم از قبرها بیرون كشیده مى شوند با هر انسانى ، اعمالى را كه در دنیا انجام داده است هماره او از قبر خارج مى گردد؛ زیرا عمل هر فرد، در قبر با او هم نشین بوده است
    از آیات و اخبار به دست مى آید: همه اعمال خوب افراد با ایمان ، به صورت موجودى زیبا و جمیل ، متمثل مى شوند و در كنار صاحب عمل قرار مى گیرند. نیز استفاده مى شود كه : پاره اى از اعمال نیك آدمى تمثل مستقل دارند. از جمله حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است : بهشت ، زمینى ساده و هموار است . ذكر
    سبحان الله و بحمده ))
    نهالى مى باشد كه در آن نشانده مى شود.
    روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى مؤ من از قبر خارج مى شود. مثالى با او نیز خارج مى گردد و به وى مى گوید: كرامت الهى و سرور و شادمانى بر تو بشارت باد.
    مؤ من در پاسخ مى گوید: خداوند ترا بشارت خیر دهد. آن مثال ، در منزل هاى قیامت پیوسته با اوست و مؤ من را از آنچه مى ترسد ایمنى و رامش داده و به آنچه كه دوست دارد مژده و بشارت مى دهد. این برنامه ادامه مى یابد تا مرد مؤ من در پیشگاه الهى آگاهم ساختى ؟
    مثال در جواب مى گوید: خشنودى و سرورى هستم كه در دل برادرانت ایجاد مى كردى و آنان را شاد و خرسند مى ساختى . من از آن سرور آفریده شده ام تا بشارت و مژده ات دهم و در موقع وحشت ، با تو ماءنوس ‍ باشم .

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
دوشنبه 21/2/1388 - 13:51 - 0 تشکر 111916

  • انتقال جنازه ها
  • در پایان لازم دانستم براى آگاهى بیشتر، در رابطه با ملائكه نقاله و انتقال جنازه ها مطالبى را به عرض خوانندگان برسانم ؛ زیرا ممكن است بعضى فكر كنند همه انسان ها، وقتى از دنیا مى روند تا روز قیامت در قبرهاى خود مى باشند و از همان قبرها هم محشور مى شوند. در حالى كه چنین نیست . بلكه ملائكه نقاله بعضى جنازه ها را وادى السلام نجف یا وادى برهوت یمن یا جاهاى دیگر كه مناسبت با آنها را داشته باشد انتقال مى دهند.
    روایاتى در این رابطه آمده است : از جمله .
    رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند فرشتگانى را به نام ملائكه نقاله خلق كرده است كه جنازه ها را به مكان هایى كه مناسب آنها باشد انتقال مى دهند.
    (
    از میثم تمار نقل شده است كه به حضرت على علیه السلام عرض كرد: فدایت شوم ، آیا اذن مى دهى جنازه برادرم را به سوى مدینه انتقال دهم ؟ فرمود: لازم نیست ، اگر برادر تو از صالحان باشد بدون این كه بدانى و زحمتى درباره انتقال آن بكشى ، او را به آن مكان منتقل مى كنند.
    از كمیل بن زیاد نقل شده است كه گفت : از امیر المومنین علیه السلام شنیدم كه فرمود: هر كجا مایل باشید اموات خود را دفن كنید؛ زیرا اگر آن ها از مؤ منان و صالحان باشند ملائكه نقاله آنان را در جوار بیت الله الحرام و مدینه منوره منتقل مى كنند و اگر از فاسقان و مجرمان باشند آن ها را نقل مى كنند و به سوى مكان هایى كه اهل گناه و فاسقان دفن شده اند.
    ابى بصیر گفت : با امام صادق علیه السلام سالى به حج رفتیم ، وقتى وارد مدینه شدیم رسول خدا را زیارت كردیم . در این بین مردى از بنى یقظان عرض كرد: یابن رسول الله ! این ها (برادران اهل سنت ) گمان مى كنند كه آن دو (عمر و ابابكر) را زیارت مى نمایند و آن ها در این بقعه هستند.
    فرمود: ساكت باش ، آن ها دروغ مى گویند، به خدا قسم اگر قبر آنها رابشكافى ، مى بینى كه داخل آن ها سلمان و باذراند. قسم به خدا كه سلمان و اباذر از آن دو، سزاوارتراند كه در این مكان و بقعه باشند
    ابابصیر عرض كرد: یابن رسول الله ! چگونه میتى را از قبرش منتلق مى كنند و دیگرى را در آن مى گذارند؟
    فرمود: اى ابابصیر! خداوند متعال هفتاد هزار فرشته ، خلق كرده و آن ها را ملائكه نقاله مى گویند و آنان در تمام روى زمین پراكنده اند و جنازه هاى اموات را مى گیرند و در جایى كه مناسب آن ها باشد دفن مى كنند. حتى آن ها جنازه را از داخل تابوت و كفن بر مى دارند و دیگرى را به جان آن مى گذارند به طورى شما نیم توانید ببینید و نه درك كنید و از قدرت پروردگار هم ، بعید نیست .
    بعضى از بزرگان دین ، اعتقاد به ملائكه نقاله را جزء عقاید دینیه مى دانند و مى گویند: این هم یكى از برنامه هاى معاد است ، مانند اعتقاد داشتن به عذاب قبر و سئوال نكیر و كنمر و غیر این ها. بعد از ذكر احادیثى كه در این باره بیان كردیم به بعضى از داستانها و وقایعى كه در این باب وارد شده است مى پردازیم تا بهتر معلوم شود كه فرشتگانى هستند جنازه هاى اموات را از مكانى به مكان دیگر كه شایستگى آن ها را داشته باشد انتقال مى دهند. از جمله :

  • انتقال جنازه لواط كننده
  • روایت شده است : روزى عده اى غلامى را نزد عمر آورند و مدعى بودند كه این غلام ارباب و آقاى خود را كشته است . عمر هم دستور داد: كه غلام را به عوض آقایش به قتل رسانند.
    حضرت امیر المومنین علیه السلام در آن جا حاضر بود. از غلام سئوال كرد: كه آیا مولایت را به قتل رسانده اى ؟ عرض كرد: بلى ، فرمود: به چه علت ؟ گفت : به جهت آن كه مى خواست با من عمل لواط انجام دهد، راضى نشدم . پس دست ها و پاهاى مرا محكم بست و با زور با من عمل شنیع لواط را انجام داد (من هم ناراحت شدم و او را به قتل رساندم ).
    حضرت على علیه السلام از خویشان مقتول سئوال كرد: آیا جنازه را دفن كردید؟ عرض كردند: بلى ، یا امیر المؤ منین ! الان از دفن او فارغ شدیم و پیش شما آمدیم .
    حضرت رو كرد به سوى عمر و فرمود: دستور بده غلام را تا سه روز زندانى كنند و روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شوند تا میان آن ها حكم كنم و قضیه را مشخص نمایم .
    روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شدند. حضرت على علیه السلام دست عمر را گرفت و با مردم به سوى قبرستان رفتند و كنار قبر مقتول قرار گرفتند. فرمود: آیا قبر مقتول همین است ؟ عرض كردند: بلى ، فرمود: قبر را بشكافید و جنازه را بیرون آورید.
    وقتى خویشان مقتول خبر را شكافتند و داخل آن شدند جنازه را در قبر ندیدند.
    عرض كرند: یا امیر المؤ منین ! چیزى در قبر نیست و جنازه نابود شده است .
    حضرت فرمود: به خدا قسم دروغ نگفته ام و هرگز دروغ بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نبسته ام ! از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم كه فرمود: هر كس عمل قوم لوط را انجام دهد و بدون توبه از دنیا رود همین قدر مهلت دارد كه او را دفن نمایند و چون دفن كردند سه روز در قبر خود بیشتر نمى ماند كه زمین او را به طرف قوم لوط مى اندازد و در قیامت هم با آن قوم محشور مى شود.
    پس از آن فرمود: غلام را آزاد كنید؛ زیرا آقاى خود را به حق به قتل رسانیده است و جرم و گناهى ندارد.
    در این هنگام عمر فریاد زد و گفت : یا على ! همه قضاوت هاى تو عجیب است و این از همه آن ها عجیب تر است ، خدا مرا بعد از تو باقى نگذارد.
    در این حدیث آمده است : زمین او را به سوى قوم لوط انداخت البته زمین كنایه از ملائكه نقاله است ؛ زیرا ملائكه موكل زمین هم مى باشند.

  • جنازه اى را به نجف انتقال دادند
  • سید مرتضى خراسانى حكایتى از بعضى نیكان نجف اشرف نقل كرده است : عالمى از ساكنان نجف به مكه مشرف شده بود. هنگام مراجعت ، از حج در بیابانى دور از آبادى ، مریض مى شود و از دنیا مى رود. چون امیر حاج مرد ناصبى است نمى گذارد حجاج جنازه این عالم را به نجف اشرف منتقل كنند و مى گوید: باید جنازه در همین بیابان دور از آبادى دفن شود.
    حجاج هم ، جنازه را در همان بیابان دفن كردند، ولى از این كار بسیار ناراحت بودند، اما چاره اى جز این نداشتند
    پس از دفن او، خیمه اى بالاى قبرش زدند و یكى از حاجیان به نام شیخ محمدكه از صالحان و مؤ منان بود بر سر قبر گذاشتند كه شب را تلاوت قرآن كند و بقیه حجاج در خیمه دیگرى جمع شدند و براى او مجلس عزا تشكیل دادند و آن شب را بیدار ماندند.
    موقع سحر دیدند كه شیخ محمداز خیمه اى كه بالاى قبر آن عالم زده بودند مضطربانه بیرون آمده و با حالت تعجب مى گوید: ععع لاحول و لا قوه الا بالله و سبحان الله عععع و داخل خیمه دوستان خود شد. از تحیر و تعجب او سئوال كردند و گفتند: چرا شیخ را تنها گذاشتى و از كنار قبر او بیرون آمدى ؟
    گفت : آن عالم به نجف اشرف منتقل شد. حاضرین از گفتار او خندیدند و گمان كردند مزاح مى كند. از او پرسیدند: آیا شوخى مى كنى ؟
    گفت : به خدا قسم شوهى نمى كنم ! او را در حالت بیدارى و با همین دو چشم خود دیدم كه به نجف رفت و با زبان خودم با او تكلم كردم و او جواب داد.
    حاضرین از كیفیت واقعه سئوال كردند: گفت : شب را مشغول تلاوت قرآن بودم . هنگام سحر تجدید وضو كردم و مشغول نماز شب شدم . بعد از نماز شب باز مشغول تلاوت قرآن شدم . ناگاه صداى پاى اسبى به گوشم رسید و صداى صیحه او را شنیدم . چون نظر كردم دو نفر را در عقب خیمه دیدم كه با سه اسب ایستاده اند و گویا منتظر كسى هستند. ناگهان متوجه شدم كه آن مرحوم ، با لباس هاى فاخر و زیبا و با هیئتى نیكو مهیاى بیرون آمدم از خیمه است . چون نظرش بر من افتاد با عجله از خیمه بیرون آمد و به سوى آن دو نفر رفت . آن ها هم ركاب اسب او را گرفتند و سوارش ‍ كردند و خودشان هم ،
    سوار شدند و مانند ملازمان و نوكران ، از عقب او به راه افتادند و مى خواستند به سرعت به سوى نجف روند.
    چون این حالت را دیدم . به سرعت ركاب او را گرفتم و گفتم : كجا مى روى ؟ گفت : به نجف ، گفتم : من هم ، همراه شما مى آیم . در جواب گفت : الان ممكن نیست . گفتم : ركاب شما را رها نمى كنم و با شما خواهم آمد. فرمود: بعد از سه روز دیگر خواهى آمد و از نظر من غایب شدند.
    حجاج از گفته او تعجب كردند، بعضى هم او را تكذیب نمودند. شیخ محمدگفت : علامت صدق گفتارم آن است كه بعد از سه روز دیگر فوت نمایم . اگر چنین شد، بدانید راست گفتم : شیخ محمدتا دو روز سالم بود چون روز سوم شد تب كرده و در همان روز از دنیا رفت .

  • مى خواستند جنازه اى را منتقل كنند
  • یكى از خادمان حرم امام حسین علیه السلام نقل مى كند: شبى نوبت من بود كه در حرم بمانم و پاسدارى كنم . وقتى كه مردم بیرون رفتند، تمام درها را بستم و بقیه خدام هم خوابیدند. حدود نیمه شب بود كه هنوز بیدار بودم ، ناگهان دیدم دو نفر از درى كه معروف به زینبیه است داخل شدند و آمدند بالاى قبر كه تازه صاحب آن را دفن كرده بودند، قبر را شكافتند و میت را بیرون آوردند.
    ناگهان دیدم ، آن كسى را كه از قبر بیرون آورده اند به آن دو نفر استغاثه و التماس مى كند. ولى آنها به حرفش گوش نمى دهند و به او رحم نمى كنند. او را گرفتند و مى خواستند از همان در، بیرون برند در حالى كه صاحب قبر از آنها ماءیوس بود از اینكه به او رحم كنند.
    پس آن میت روى خود را به طرف حرم مطهر كرد و عرض نمود: یا اباعبدالله ! آیا با همسایه تو باید چنین رفتار نمایند؟
    آن خادم مى گوید: در این هنگام صدایى از حرم مطهر شنیدم ، به طورى كه دیوارها و قندیل ها از مصیبت آن صدا به لرزه در آمدند كه مى فرمود: او را برگردانید.
    ناگهان دیدم آن دو نفر جنازه را برگردانیدند و با عجله ، آن را به جاى خود دفن كردند و رفتند. چون صبح شد، بر سر قبر آمدم دیدم قبر تغییر كرده و اثر شكافتن در آن پیداست .
    (414)
    معلوم مى شود این دو نفر ملائكه نقاله بوده اند و مى خواستند جنازه را از آنجا به جاى دیگر كه مناسب حال او بوده است ببرند و آن جا دفن نمایند. ولى چون او مهمان امام حسین علیه السلام بود و متوسل به آن حضرت شد، او را شفاعت كرد و نگذاشت جزو بدكاران و گناه كاران ببرند.

  • جنازه اش را به كربلا منتقل كردند
  • مولى محمد كاظم هزار جریبى ،، نقل مى كند: روزى در محضر استاد خود مرحوم آیت الله العظمى بهبهانى بودم . مردى وارد شد و كیسه اى تقدیم ایشان كرد و گفت : این كیسه پر از زیور آلات زنانه است ، در هر راهى كه صلاح مى دانید مصرف كنید. استاد فرمود: داستان چیست ؟ قضیه خود را برایم بیان كن !
    گفت : داستانى عجیب دارم : من مردى شیروانى هستم و براى تجارت به روسیه رفتم . در شهرى از شهرهاى آن به بازرگانى پرداختم . روزى به دخترى نصرانى برخورد كردم و شیفته او شدم . نزد پدرش رفتم و از دختر او خواستگارى نمودم .
    گفت : از هیچ جهت مانعى براى ازدواج شما نیست . تنها مانعى كه وجود دارد موضوع مذهب تو است . اگر به دین ما، درآیى این مانع هم برطرف مى شود.
    چون تحت تاءثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم ، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم : براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مى شوم و با این فكر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج كردم .
    مدتى گذشت و آتش شهوتم فرو نشست . از كردار زشت خود پشیمان شدم و خود را (از ضعف نفسى كه به خرج داده و از دینم دست برداشته بودم بسیار سرزنش كردم .)
    بر اثر پشیمانى بسى ناراحت بودم ، نه راه برگشت به وطن را داشتم و نه مى توانستم خود را راضى به نصرانیت كنم . سینه ام تنگ شده و از دستورات اسلام چیزى به یادم نمانده بود، فكر بسیارى كردم ، راهى براى نجات خود از این بدبختى نیافتم . اما به لطف خداى بزرگ برقى در دلم زد و به یاد بزرگ وسیله خدایى ، سالار شهیدان ، امام حسین افتادم . تنها را نجات و تاءمین آینده سعادت بخش خود را در گریستن براى امام حسین علیه السلام دیدم . درصدد بر آمدم كه از اشك چشمم در راه امام حسین علیه السلام (براى شست و شوى گذشته تاریكم ) استفاده كنم .
    این فكر در من قوت گرفت و آن را عملى كردم . روزها زانوهاى غم در بغل مى گرفتم و به كنجى مى نشستم و یك یك مصیبتهاى سید شیهدان را به زبان مى آوردم و گریه مى كردم . هر بار كه زوجه ام علت گریه را مى پرسید، عذرى مى آوردم ، و از جواب دادن خوددارى مى كردم .
    روزى به شدت مى گریستم و اشك از دیدگانم جارى بود. همسرم بسیار ناراحت و براى كشف حقیقت اصرار مى كرد، هر قدر خواستم از افشاى سوز درون ، خوددارى كنم نتوانستم . ناگریز گفتم : اى همسر عزیزم ! بدان من مسلمان بودم و هستم . براى رسیدن به وصال تو ظاهرا به دین نصارا در آمدم . اینك از فرط ناراحتى و رنج درونى خود به وسیله گریستن بر سالار شهیدان امام حسین علیه السلام از شكنجه روحى و ناراحتى خود مى كاهم و آرامشى در خویش پدید مى آورم ، بنابراین من هنوز مسلمانم و بر مصیبتهاى پیشواى سومم گریان هستم .
    وقتى همسرم به حقیقت حال من آگاهى پیدا كرد زنگ كفر از قلبش زدوده شد و اسلام اختیار كرد. هر دو نفر تصمیم گرفتیم مخفیانه مال خود را جمع آورى كنیم و به كربلا مشرف شویم و براى همه عمر مجاورت قبر مقدس امام را برگزیده و افتخار دفن در كنار مرقد امام حسین علیه السلام را به خود اختصاص دهیم . متاءسفانه پس از چند روزى همسرم بیمار گردید و به زندگى او پایان داده شد.
    اقوامش او را با طلاها و زیور آلات زنانه اش به رسم مسیحیان ، به خاك سپردند. تصمیم گرفتم از تاریكى شب استفاده كنم و جنازه بانوى تازه مسلمانم را از قبر بیرون آورم و به كربلا حمل نمایم . هنگامى كه شب فرا رسید از خانه به سوى قبرستان رفتم و قبر همسرم را شكافتم تا جنازه او را بیرون آورم . ولى به جاى اینكه نعش عیالم را ببینم جنازه مردى بى ریش و سبیل نتراشیده اى مانند مجوس در قبر او دیدم .
    گفتم : عجبا! این چه منظره ایست ، آیا اشتباه كرده ام و قبر دیگرى را شكافته ام ؟ دیدم خیر، این همان قبر همسرم مى باشد و با خاطر پریشان به خانه رفتم و با همین حال خوابیدم . در عالم خواب ، گوینده اى گفت : خوشحال باش ملائكه نقاله ، جنازه عیالت را به كربلا بردند و زحمت حمل و نقل را از تو برداشتند. زن تازه مسلمانت اینك در صحن شریف امام حسین علیه السلام دفن است و جنازه اى كه در قبر دیدى از فلان راهزن بود كه به جاى او دفن شده ولى فرشتگان نگذاشتند كه او در آنجا بماند.
    بعد از آن به كربلا آمدم و از خدام حرم جریان را پرسیدم ؟ جواب مثبت دادند و قبر را شكافتند، دیدم درست است . زیور آلات طلا را برداشتم و حضورتان آوردم تا به مصرفى كه صلاح مى دانید برسانید. این بود داستان من و نجات یافتم به بركت توجهات امام حسین علیه السلام .
    تا این جا شمه اى از اوضاع و احوال عالم برزخ و سئوال و فشار قبر و چیزهایى كه باعث عذاب بدكاران و پاداش نیكان مى شود و شنیدن و صحبت كردن اموات در آن عالم و همچنین در رابطه با عالم ارواح و اجتماع آنها در وادى السلام نجف یا وادى برهوت یمن و انتقال جنازه ها را به آن دو وادى و چهره برزخى و ملكوتى نیكان و بدان ، بهشت و جهنم برزخى و ده ها داستان آموزنده دیگر به هر مناسبتى را بیان كردم .
    در ایام شهادت یگانه بانوى اسلام ملكه و سرور و بزرگ زنان اهل بهشت فاطمه زهرا علیهاالسلام در سوم ماه جمادى الثانى 1420 مطابق با 23 شهریور 1378 این جلد به پایان رسید. امید است به بركت و شفاعت آن شفیعه روز جزا و پدر و شوهر و فرزندانش ، مؤ منان حقیقى و پیروان راستین آنان به آسانى و سلامتى از این سفر طولانى و پرخطر و پر فراز و نشیب نجات یافته و با امنیت كامل وارد عالم قیامت شوند.

 .:. واسه ديدن امضاء , اينجا کليک کنيد .:. 
      =========> (کيليک نکني سنگين تري)                              
شنبه 17/11/1388 - 14:9 - 0 تشکر 180551

وای بر ما در ان دنیا

شنبه 17/11/1388 - 17:13 - 0 تشکر 180621

عالی بود

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.