• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 5285)
چهارشنبه 30/5/1392 - 8:27 -0 تشکر 635660
خاطرات شهدا

داشتم براین نماز ظهر وضو می گرفتم، دست ی به شانه ام زد. سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کردو گفت« علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . » گفتم «مثلا چی کار کنیم؟» گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص،دوم سعی و تلاش .»
شهید حسن باقری


*******************************

سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه آقای « فخر الدین حجازی » آمده بودند منطقه برای دیدار رزمندگان. ایشان در سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند گفتند : من بند کفش شما بسیجیان هستم!یکی از برادران نفهمیدم خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد . از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تأیید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت . جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تأیید کردند!

*******************************

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:4 - 0 تشکر 657681

نگاهش کردم . یک ترکه دستش بود روی خاک نقشه عملیات را توجیه می کرد. به م برخورد فرمانده گردان شسته، یکی دیگر دارد توجیه می کند.
فکر کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع بلند شدیم. میخواست برود، دستش را گرفتم. گفتم شما فرمانده گروهانی؟خندید. گفت نه یکم بالاتر. دستم را فشار داد و رفت.
حاج حسن گفت: تو اینو نمیشناسی؟گفتم : نه کیه؟
گفت یه ساله جبهه ای هنوز فرمانده تیپت رو نمیشناسی؟

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:4 - 0 تشکر 657683

برای راضیه كلاس خصوصی گرفته بودیم معلمش یه آقای خیلی خوب و مورد اعتماد خانواده بود.این آقای معلم بعد از كلاس به دلیل اینكه هوا تاریك می شد. بچه های كلاس را با ماشین شخصی اش به منزل می رساند .
هر چی به راضیه اصرار می كردیم اصلا حاضر نمی شد كه سوار ماشین آقای معلم بشود.
می گفتیم كه این آقای خوبی هست.می گفت كه كار من با این آقا فقط در حیطه ی این كلاس هست .تا اینجادیگه لزومی نداره من ارتباط بیشتری داشته باشم.توی شب تاریك و سرد زمستون سوار اتوبوس می شد و با مشقت خودش رو به خونه می رسوند(شهیده راضیه کشاورز)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:4 - 0 تشکر 657685

رفتم اسم بنویسم برای اعزام به جبهه.گفتند سنّت کمه.یه کم فکر کردم.یه راهی به ذهنم رسید...
رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم،« ه » سعیده رو با دقت پاک کردم شد سعید.این بار ایراد نگرفتند و اعزامم کردند.هیچ کس هم نفهمید.از آن روز به بعد دو تا سعید توی خونه داشتیم...

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:5 - 0 تشکر 657688

با جمعی از رزمنده ها قرار گذاشته بودند که هر جا رزمنده ای داره غیبت کسی رو می کنه ، بلند صلوات بفرستند. با این کار هم طرف رو متوجه اشتباهش می کردند و جلوی غیبت دیگران گرفته می شد ، و هم ثواب صلوات رو می بردند. لذا هر جا یه نفر داشت میزد به جاده خاکی و غیبت می کرد ، یه نفر می گفت : بلند صلوات بفرست...

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:5 - 0 تشکر 657690

هنوز بعضی همکاراش تو بیمارستان بی حجاب بودن؛ همینطور بعضی از زن های فامیل ، ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ می کرد.واسه همین بعضیا بهش توهین می کردن و میگفتن : از تو بعیده که اینقدر ساده باشی و تحت تاثیر جو انقلاب قرار بگیری. آخه ای چیه سرت کردی ؟ مهین هم میگفت : من به بقیه کاری ندارم و برای حجابم هدف دارم! چون مسئله حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادانی ، با حجاب نشدم. به خانوادش هم که به خاطر این توهین ها ناراحت می شدن میگفت : مطمئنم یه روز همینایی که به حجاب اهمیت نمیدن بی شتر از من بهش مقید میشن! (شهیده مهین دانشیان)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:6 - 0 تشکر 657692

خودش را همیشه یك بسیجی قلمداد می كرد . واقعاً هم بسیجی بود .
حقوق بسیجی می گرفت و معتقد بود و حتی می ترسید كه مبادا در تعریف كردن و گفتن این مراتب ، غروری آنی تمام اجرهای ایشان را از بین ببرد .
حتی نزدیك ترین افراد لشگر هم نمی دانستند او یك مهندس است . همیشه خودش را به كم كاری و تقصیر، سرزنش می كرد.( شهید باکری )

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:6 - 0 تشکر 657694

یک روز برای انجام مأموریتی ، سوار ماشین شدیم که حرکت کنیم ، اما هر چه استارت زدیم ، ماشین روشن نمی شد. در این لحظه شهید مهرعلی بهروزی (شهیدی از مرودشت فارس) رو به ما کرد و گفت: فلانی فکر می کنم وضو نداری! به سرعت پریدیم پایین و رفتیم وضو گرفتیم. دوباره وقتی سوار شدیم و استارت زدیم ، بلافاصله ماشین روشن شد و برای انجام مأموریت به راه افتادیم.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:7 - 0 تشکر 657697

نزدیک عملیات بود. تازه دختردار شده بود. یک روز دیدم سر پاکت از جیبش زده بیرون. گفتم: چیه؟گفت:عکس دخترمه.گفتم:بده ببینم .گفت:خودم هنوز ندیدمش.گفتم:چرا؟گفت:الان موقع عملیاته ، می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد.
شهید مهدی زین الدین

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 10/7/1392 - 7:7 - 0 تشکر 657699

خواهد یکی از شبهای زمستان ، فرزند علیرضا به شدت مریض شد و شروع کرد به تشنّج کردن. از علیرضا خواستم که فرزندش را به دکتر برساند. موتور سپاه را در اختیار داشت و به راحتی می توانست این کار رو انجام بده ، اما هر چه اصرار کردیم فایده ای نداشت و می گفت : « اگر فرزندم بمیرد ، از موتور سپاه که بیت المال است ، برای انجام کارهای شخصی استفاده نخواهم کرد »
خاطره ای از زندگی سردار شهید علیرضا تقدسی کارگر

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

پنج شنبه 11/7/1392 - 11:19 - 0 تشکر 659092

لباس نو تنش نمی کرد . همیشه می شد لااقل یک وصله روی لباس هایش پیدا کرد، اما همیشه تمیز واتو کرده بود. پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق می زد. یک پارچه سفید هم داشت می انداخت گردنش . یک بار پرسیدم « این واسه ی چیه ؟» گفت « نمی خوام یقه ی لباسم چرک باشه!»
شهید مهدی باکری

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.