• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 423)
شنبه 5/5/1392 - 11:0 -0 تشکر 626140
بیداری در ادبیات معاصر ایران

http://www.ibnanews.ir/vdce.z8pbjh8we9bij.html

بیداری در ادبیات معاصر ایران
 
 شهرام گراوندی
آیا مفهومی با عنوان ادبیات بیداری داریم؟ آیا ادبیات بیداری می آفریند؟ نقش ادبیات فارسی در پرتو افکنی بر قرن معاصر ایران چیست؟ آیا ادبیات فارسی آن چنان مدرن بوده که روشنایی بیافریند؟ آیا باور داریم که جهان ایرانی ما منهای هنر و ادبیات، جهانی مبهم و تاریک و تار بوده؟ مخاطرات ادبیات چه بوده و ره آورد سه گانه ی تقابل ادبیات، سنت و حکومت را از کدام زاویه می توان به نظاره نشست و از چه منظری می شود کاوید؟ و پیش از همه ی اینها، ایران در قرن بیستم چگونه وطنی بوده و سیر پیشرفت و رقابت در جهان مدرن را چگونه طی کرده؟ بر آن نیستم که به این سوالات یکی یکی پاسخ دهم. چون اصولن جای طرح سوال در این میانه صرفن گشایش روزنی ست بر آغاز این تعریف ؛ و تمام این سوالات خود آیتم هایی هستند که چون پرهای یک بال بزرگ شکل دهنده ی پارادیم اصلی ما هستند در این گذر. ایران در آغاز قرن بیستم ایرانی پیشرفته و مدرن بوده. این را بپذیریم. نهضت مشروطه هنوز یکی از مدرن ترین نهضت های جهان امروز است. برخی قوانین تعبیه شده در آن، هنوز مترقی تر از بسیاری تغییرات اعمال شده در طول یکصد سال اخیر است که بر خلاف تصور بجای گشایش بیشتر شاهد تنگ تر کردن مواد و مفاد قانونی هستیم. ادبیات در این میانه محمل دوراندیشی و بستر بذرپاشی استراتژیکی بوده که با محمدعلی جمالزاده در جهان داستان و با نیما در جهان شعر تمامی سوراخ سمبه هایی را که غول هایی مث فروزانفر و دشتی و نفیسی با انگشت های پترس- وارانه شان می خواستند پر کنند به یک باره با بنیانی دیگرگونه کل آن بساط معظم ولی پوشالی را از جا کندند و طرحی دیگر انداختند و هنوز این کشتی با اینکه گاه کژ می شود و مژ می شود و در نزاع نابرابر حکومت و هنرمند، گاه با پارادوکس های خفیف یا عظیم طرفیم و گاه با گسست های بزرگ که موجب می شود و موجب شده با خلاء و چالش های بزرگ روبرو شویم، ولی راه ادامه دارد و ادبیات به فراخور نگاه هایی که به آن می شود و به قدر بزرگی دست هایی که می خواهد از بستر رود آب بردارد، همواره بر همه ی ارکان هنر تاثیر گذاشته و تاثیر آفریده. سینمای مدرن ما هر چه دارد از ادبیات فارسی ست. نقاشی ، معماری و موسیقی نیز که نیازی به شرح بیشتری ندارد.
بر آنم که در این وادی و در این رابطه و در حد اجمال و توان به نقش کسانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی و بهرام حیدری بعنوان نمونه هایی شایسته و بایسته اشاره کنم و پیشاپیش از تنگی زمان و محدود بودن موقعیت عذر تقصیر می طلبم.

شنبه 5/5/1392 - 11:10 - 0 تشکر 626159

" آذر، ماه آخر پاییز" و ابراهیم گلستان

فرزند خلف ادبیات آمریکا در ایران ابراهیم گلستان است. ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی را او به ما شناساند اول بار. اگر چه امروز که به ترجمه های او دقیق می شویم می بینیم خیلی هم بد نبوده برای مرتبه ی اول. حتا اگر سهم او از ادبیات ایران ترجمه و معرفی آثار همین دو نویسنده ی بزرگ هم بوده، او نقش خود را خوب بازی کرده. در حالی که گلستان فقط همین نیست. قصه نوشته. فیلم ساخته. سهمش در جریان شعر نو، همین بس که اگر نبود - چه بسا - فروغ هم نبود؛ یا دست کم به این صورتی که قوی و موثر و بزرگ می شناسیمش نبود. فیلم هایش جزو بهترین فیلم های ساخته شده در زمان خودش بوده و اولین رهاوردها را از جشنواره های خارجه به ایران آورده و قصه هایش قرص و محکم ترین قصه هایی هستند که در تاریخچه ی ادبیات معاصر و مدرن ایران بعنوان داستان کوتاه جاپای خود را سفت و محکم کرده است. نکته ای که شاخص و ویژگی منحصر بفرد ابراهیم گلستان هم هست. و هیچ بدش هم نمی آمده که یه روزی گفته بوده: " برای من نقطه ی اساسی یک کار، ساختمان است ... عقیده ای را که برای ساختمان دارم از همان اول داشتم و رعایت کردم ... اگر ساختمان قصه محکم باشد و عقایدش کمونیستی یا فاشیستی، یا کاتولیکی، یا امپریالیستی باشد، در حد این تحلیل فرقی نمی کند" – ابراهیم گلستان، روزنامه آیندگان، فروردین ۱۳۴۹ - ؛ که به دلیل تاکید و راسخ بودن بر همین اصل چارچوب و بنیان شکلی در قصه او را در ردیف بزرگترین مدرنیست های ادبیات معاصر معرفی کرده اند که او خود نیز مخالفتی با این قضیه ندارد. ولی سهم گلستان در ادبیات بیداری چیست؟ آیا این پردازش به صورت و ساختمان او را از پیگیری و هدفمند بودن و نشانه گذاری در ادبیات روشنفکری دور کرده است؟ از قضا، آثار گلستان بیشترین حضور و تاثیر را در نزد خود روشنفکران جامعه ایفا کرده است. هواخواهی و ضدیت با کارهای گلستان و با شخصیت با پرنسیب گلستان و با نثر قوی و سعدی وار گلستان و منش و خوی خاص او، منشا مخاف خوانی های بسیار و هواخواهی های بسیار شده بود که به نظر می رسد دست کم تا زمان حیات وی، همواره این تضارب آرا و دعوت به تناقض و ضدیت از سمت او برقرار و بردوام باقی می ماند. در داستان آذر، ماه آخر پاییز بنیان قصه بر شک و تردید و بدبینی به فعالیت های سیاسی و اجتماعی استوار است. دنیای درونی کاراکتر اصلی قصه که در وضعیت روحی و اجتماعی امروزه ی خود به ایستایی و درجا زدن و بی تحرکی محض افتاده و هر چه هست فقط رفتن و پرسه زدن در گذشته و خاطرات رو به فراموشی راوی است، از گذشته ای حکایت می کند که اکنون از دست رفته و از زمان حالی می گوید که فاقد هر شور و جذبه ای ست. صناعت داستان نو در آثار گلستان فقط صورت پرستانه ی صرف نیست و همراه با دگرگونی محتوایی اتفاق افتاده است. شنیدن خبر اعدام دوست قدیمی راوی در رستوران از زبان دیگر دوستان خود، باعث می شود به خیابان برود و در دنیای خاطرات مشترک خود و رفیق تازه اعدام شده اش غرق شود و هر چه هست فقط مرور این خاطرات و ذهنیات آشفته و مشوش او هستیم. بدون اینکه دلیل دستگیری احمد، دوست راوی تا پایان قصه روشن شود. تمام قصه، تاکید بر بیهوده گی و وحشت راوی از حضور در فعالیت های سیاسی و اجتماعی ست. یادآوری آن دسته آدم هایی که منفعل نشسته اند و جباریت را درک نمی کنند و اگر می کنند، می ترسند و به جلال و جبروت گذشته دلخوش کرده اند. شبی دراز و اندوه بار و در نهایت غرق شدن در پیله ی تنهایی و فردگرایی و دلمرده گی.

شنبه 5/5/1392 - 11:10 - 0 تشکر 626160

" گدا" و غلامحسین ساعدی

ساعدی، شارح پوسیده گی و زوال در اعماق جامعه ی ایرانی ست. هیچ کسی به قوت ساعدی نقب نزده است در پایین ترین طبقات فرودست جامعه. اگر چه بی نصیب نگذاشته فی المثل طبقه ی اعیان و اشراف را در " واهمه های بی نام و نشان " . نگاه موجز و ریزکاوانه ی ساعدی همچون جراحی که زیرپوستی ترین بیماری ها و عوارض را می شناسد هرگز در تاریخ ادبیات ما تکرار نمی شود. سیاهی و کثافت مالامال و بدبختی و فلاکتی که حاکم بر فضاهای قصه های متعدد و گونه بگون ساعدی ست، آدمی را عاصی می کند و به تنگ می آورد. از بس جنس این آدم ها را دقیق تشریح می کند و فضا را که گاه به شدت سوررالیستی و آغشته به متافیزیک هم هست، واقعی و ملموس می نمایاند، راه گریز را بر خواننده مسدود می کند و خواننده تن به تقدیری می دهد که ساعدی با آگاهی برای او از پیش رقم زده است. جهان غریب و شگفت انگیزی که به عنوان نمونه در " ترس و لرز" اگر چه گاه با رگه هایی از طنز همراه می شود، ولی موجب خشم و عصیان فکری در خواننده می شود؛ نه ملاحت رفتار و سرخوشی درونی. قصه ی " گدا" از زاویه دید پیرزنی روایت می شود که نماینده ی اجتماع است و در این اجتماع همه، مانند گرگ در حال لت و پار کردن همدیگرند. دو دستی چسبیدن به حفظ وضع موجود و منافع شخصی حتا روابط عاطفی و مادر و فرزندی را تباه کرده است. تصویری که ساعدی از آشفتگی های ذهنی پیرزن ترسیم می کند، آشفتگی و زوال جامعه است. فضای رعب انگیز و هول آوری که حتا خواننده را دستپاچه و بشدت عصبی و دستخوش افکار وهم انگیز می کند. داستان گدا یکی از شماتیک ترین داستان هایی ست که وضع جامعه ی معاصر نویسنده را تا اعماق لایه های پنهان خود کاویده است. فقر و استیصال و درمانده گی که به شدت عمیق و حسی و دقیق ترسیم شده است.

شنبه 5/5/1392 - 11:11 - 0 تشکر 626163

" پناهگاه" و ناصر تقوایی

ادبیات اقلیمی جنوب که بعنوان شاخصی ممتاز در تاریخ ادبیات معاصر جلوه نمود و بیشتر در حول و حوش دهه ی چهل رخ نمایاند و تاثیرش را بر فضای کلی ادبیات کشور نیز جاری ساخت، با نام های متعددی شناخته می شود. یکی از این نام ها ناصر تقوایی است. فیلمساز، فیلمنامه نویس و نویسنده ی برتری که کم کاری و گزیده کاری اش گاه رنگ تنبلی بخود می گیرد. ولی هر کاری ساخته و یا هر چه نوشته در زمانه ی خودش محل اعتنا بوده و نمی شد آسان و بدون توجه از کنار آن عبور کرد. چه، فیلمی که بر اساس قصه ای از ساعدی ساخته و چه سریالی که که بر اساس رمان طولانی ایرج پزشکزاد ساخته و چه فیلم هایی که بطور عمده فیلمنامه هایشان را خود وی نگاشته و چه تنها مجموعه داستانی که از وی به چاپ رسیده، همه بایسته و آزانگیزند. اگر ابراهیم گلستان فرزند خلف ادبیات امریکاست، ناصر تقوایی ارنست همینگوی ایرانی ست. تمام داستان های تقوایی حول محیط کارگری جنوب اتفاق افتاده. صنعت نفت که با کشف آن توسط انگلیسی ها در مسجدسلیمان و سپس راه اندازی پالایشگاه بزرگ آبادان، دروازه ی نوینی به تمدن اروپا و آمریکا گشوده شده بود، فرهنگی به همراه آورد که سرآغاز بسیاری از منازعات و دسته بندی ها و اختلاف های خرد و کلان در تمامی مناسبات سیاسی روزگار خود شد. داستان " پناهگاه" چشمداشتی بر این رخداد است. شیوه و سبک نگارش، از بنیاد همینگوی وار است. تمام ماجرا و فضا از طریق دیالوگ درک می شود. گفتگوهایی مربوط به حاشیه ی واقعه و نه خود اصل مطلب. و همین جاست که فن تقوایی را مشاهده می کنیم که چگونه از خلال گفتگوها روایتی را شرح می دهد که افکار آدمهای تنها و سرخورده را که در ماتم مرگ یکی دیگر از کارگران نقل می شود، با استادی تبدیل به یکی از قصه های ماندگار و نمادین اقلیمی جنوب می کند. محیطی خشن و زنده و داغ بر اساس مناسبات دیکته شده ی استثماری که مرگ رفیق قهرمان قصه را رقم می زند و قهرمان ماجرا را از رفتن به دریا باز می دارد و نزاعی که با صاحبکار خارجی اتفاق می افتد، با توجه به فرم نگارش، همینگوی را بیاد می آورد. مثل داستان " آدم کشها" فی المثل. تقوایی اگر ادامه می داد نوید تولد نویسنده ای استثنایی را در ادبیات معاصر اعلام می کرد. ولی تا همین جا هم او کار خود را کرده است.

شنبه 5/5/1392 - 11:11 - 0 تشکر 626164

" کلاغ " و بهرام حیدری

وقتی از ادبیات اقلیمی یا بومی سخن به میان می آید، ناخواسته و در ابتدا ادبیات فولکلوریک به ذهن ما راه می یابد. ادبیاتی که " امثال و حکم" دهخدا و یا " کتاب کوچه " ی شاملو و یا " نیرنگستان" هدایت، بارزترین نمونه های آن هستند. ولی در اواسط دهه ی چهل، گروهی از نویسندگان موفق آن سالها که متوجه شدند تنها اشاره و پرداختن به وضعیت طبقه ی متوسط و اداری جامعه ی شهری ایران نمی تواند بصورت جامع و کامل مبین فضای اصلی حاکم بر اوضاع کشور باشد، گرایش پیدا کردند به کند و کاو در مسائل روستایی و اقلیمی گوشه و کنار مملکت. حقایق حاکم بر زندگی روستایی با همه ی تلخی و سیاهی و نکبتی که بر آن حاکم بود برای طبقه ی شهرنشین، همراه با تعجب و تاثر و شگفتی و جاذبه های بسیار بود. انگار به یکباره آدم های غریب - آشنایی را کشف کرده بودند که از سیاره ای دیگر بر خاک ایران نازل شدند. پیش از همه، نویسندگان جنوبی و سپس نویسندگان دیگری در دنباله ی راه، ادبیات اقلیمی شمال را شکل دادند. فضای پر از ابهام و پر از خرده فرهنگ های عجیب و غریب که با سیل بنیان برانداز صنعت وارداتی جهان غرب هم آغشته شده بود، محیط مستعدی را برای آفرینش ماندگارترین قصه ها و تحقیقات ادبی فرهنگی فراهم آورد. این فضا آنچنان وسوسه انگیز و بکر بود که حتا نویسندگان دیگر نقاط کشور را هم مجذوب خود کرده بود. فی المثل کتاب های " مد و مه " ابراهیم گلستان یا " با شبیرو " محمود دولت آبادی یا " شراب خام " اسماعیل فصیح . بهرام حیدری در این میانه جنوبی ماند و جنوبی زیست و جنوبی از مملکت رفت و اثری هم از وی نیست. سه کتاب چاپ شده از وی در پیش از انقلاب، یادگار قلم توانای اوست که هر سه کتاب جزو شمایل ادبیات اقلیمی و مکتب قصه نویسی خوزستان هستند. پیش از این قصه ی " رادیون" از بهرام حیدری بیش از بقیه ی داستان های کوتاهش به دفعات مورد نقد و توجه قرار گرفته است. ولی داستان " کلاغ " که از مجموعه داستان " لالی" انتخاب شده، به دلیل فضای بشدت ناتورالیستی و غمزده و اندوهباری که حاکم بر محیط ماجرای قصه است و با غرق شدن و تن سپردن به روند قصه، خواننده بناگهان خود را بعنوان یکی از خود روستاییان حاضر در واقعه در می یابد، اوج هنر بهرام حیدری را بما نشان می دهد که با چه تبحری توانسته کسالت و رخوت موجود و بی هدفی و تباهی زندگی و از سویی میل و اندوه و حسرت زندگی کردن را در وجود تک تک کاراکترها به ما نشان دهد. روزگار یکنواخت و بدون تحرکی که حتا دیگر، گفتگوها تکراری و یاس برانگیز شده، ناگهان با خبر آمدن یک کلاغ به روستا که کارش دزدیدن و خوردن کشک ها و مرغ های آبادی ست، تحرک غریبی به خود می گیرد. گویا روستا و مردمش از خوابی طولانی و رخوتناک بیدار شده اند. این تحرک ماندگار نیست و اگر چه با طنز غریب بهرام حیدری برای مجالی کوتاه فضای نکبت بار را از یاد می بریم، در پایان ماجرا بیادمان می آید که با چه اوضاع مزخرفی درگیر هستیم و آه از نهادمان بر می آید.

شنبه 5/5/1392 - 11:12 - 0 تشکر 626165

تکمله 

نویسندگان بسیاری بویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، آگاهانه و با تسلط بر شرایط فرهنگی سیاسی کشور و متاثر از فضای اختناق، داستان ها و کارهایی را خلق کردند که در زمانه ی خود باعث و بانی تحرکات بسیار و یا روشنگری و پرتوافکنی بر اعماق تیره ی جامعه ی خود شدند. نمی توان از ادبیات بیداری حرف زد و از نقش دهها نویسنده ی دیگر سخن به میان نیاورد. فضا و مجال این مقاله آنقدر کوتاه بوده که فرصت نگارش و یا تحقیق را به درستی و به روشنی بر من بسته و این نوشته بیشتر کارکردی کوتاه دارد که به مثابه تشویقی است برای نگاه عمیق تر و جامع تر بر آنچه به عنوان ادبیات دوره ی بیداری برای ما به ارث رسیده است. اگر چنین هدفی را به درستی به انجام رسانده باشم که تشویقی و شوقی برانگیخته باشم از حاصل کار خرسندم

شنبه 5/5/1392 - 11:14 - 0 تشکر 626167

منابع :
- هزار و یک شب  
- کلیله و دمنه
- سمک عیار 
- قصه نویسی رضا براهنی 
- صد سال داستان نویسی در ایران

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.