• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 22086)
پنج شنبه 27/4/1392 - 23:43 -0 تشکر 622863
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف ب)

 http://tabarestan.ir/
زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است

در این مبحث حرف ب

شنبه 29/4/1392 - 15:54 - 0 تشکر 623773

بند band ۱مستقیم به طرف چیزی یا کسی رفتن ۲بی محابا گذشتن ۳طناب رخت ...
بند bend ته بن
بندا bendaa بینداز
بندا bendaa ۱پرچین – حصار دور حیاط خانه ۲ستون اصلی که چوب های فرعی در ...
بنداختن bendaaKhtan ۱کنایه از:آدم تودار و مرموز ۲ریشه دار ۳حرام زاده
بندار bendaar ۱ارباب ۲معامل،کسی که کشاورز با او به طور دائم به معامله ...
بندار bendaar کنده ی درخت
بندارخل bendaar Khel روستایی از دهستان شهر خواست ساری
بن داشتن ben dashten پایه داشتن – صاحب اصل و ریشه بودن
بندافروز band afrooz روستایی از دهستان اندرود ساری
بندام bandaam ۱بدنام ۲تهمت – پاپوش – افترا به کسی نسبت دروغ و افتراع بستن ...
بندبار bande baar نوعی نفرین و تحقیر و سرکوفت
بندبزئن band bazoen شکسته بندی کردن
بند بمئن band bemoen ۱بند آمدن – سد شدن ۲جلوی پیش روی و نفوذ چیزی گرفته شدن
بندین bande ben روستاهایی از دهستان های چهاردانگه ی هزارجریب ساری،بندپی ...
بندبن band ben ۱زیرکتل ۲پایین بند یا سد ۳مکانی که در جنوب بالا جاده کردکوی ...
بندبن bandben نام روستایی از دهستان لنگای عباس آباد که بقعه ای بنام ایوب ...
بندبن bande ben نام روستایی در خطرکوه سوادکوه
بند بنی bande beni روستایی از دهستان چهاردانگه ی هزارجریب ساری
بندبوردن band baverden محوطه یا زمینی را دیوار کردن
بندبویین band baviyen ۱یک جا قرار گرفتن ۲متصل به جایی گشتن ۳تحمیل شدن به کسی جهت ...
بندبهیتن band bahiten اصابت کردن – مماس شدن و تکیه دادن دو جسم به هم
بندپی band pey ۱روستایی از دهستان خیرود کنار نوشهر ۲دهستانی در بابل
بندتمان bande temaan بندشلوار
بند چی band chi ماهی گیر
بندخال band Khaal ۱شاخه ی نازک و قابل انعطاف درخت برای بستن پشته ی هیزم یا ...
بندد کتن bend daketen ۱از میان رفتن ۲به دام افتادن ۳روی هم قرار گرفتن لایه های ...
بند دینگوئن band dingooan نخستین مرحله ی نمو شالی که بندی بر ساقه پدیدار شود
بن درکه ben darke از پایین به بالا
بند رسه band rese آویزی از طناب که در گذشته غذا را در آن قرار داده و در فضای ...
بندرگز bandergaz از بنادر دریای خزر – که پیشتر بندر جز بود – و اکنون از شهرستان ...
بند درمال bendarmaal اسب یا قاطری که در ناحیه ی کوهستانی به سمت بالا حرکت کند
بن درمه bendarme ۱از جهت پایین ۲سربالا
بن درمه وا bendare vaa از انواع بادهای شمالی
بن درون ben darven حیاط
بن دری بشین bendari besheyan ۱زیر چشمی نگاه کردن ۲با نگاهی تند کسی را نگریستن و ترساندن ...
بندسر bande sar روستایی از دهستان عشرستاق بهشهر
بندسر bande sar از توابع دهستان چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
بندسن bandessen اصابت کردن – برخورد کردن
بندک bandek نخ و طناب کوتاه
بندکالی bande kaali بند
بن دکت ben daket بن بکت
بن دکتن bendaketen ۱منقرض شدن – از بین رفتن ۲پایین افتادن – به زیر افتادن ۳زیر ...
بند کولی bande kooli بند
بندگا bandegaa ۱بستن افسار اسب به میخ یا چوب یا جایی مخصوص ۲آب بندان ۳محل ...
بند دل bandel ۱بار وسایل ۲بار بسته بندی شده
بندلا bendelaa از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
بندلام bande laam ۱عنکبوت ۲تار عنکبوت
بند لام کالی bande laam kaali تار عنکبوت
بندم bandom تهمت – افترا

شنبه 29/4/1392 - 15:55 - 0 تشکر 623774

بن دمتی ban dameti نوعی زخم شدید که از تماس حشره ای به نام دارکولا پدید آیدنام ...
بندن banden کمربندی که با نخ بافند – کمربندنخی
بندنا bandenaa ساقه های منعطف گیاهی که برای بستن دسته ی گیاهان دیگر به کار ...
بند نرد bande nard از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
بندو bendoo اندود کن
بندواش bande vaash نوعی علف هرز در مزارع که همان مرغ فارسی است
بندور bandoor منتظر بهانه،مترصد فرصت برای عذر از انجام کاری
بند وز band vez آدم زیر و زرنگ
بندوستن bandoosten بندسن
بن دوسن ban davessen بن دوسن
بندو کتل band o katel صخره و موانع طبیعی در کوهسان که عبور از آن ها با دشواری صورت ...
بندوم بزوئن bandoom bazooen تهمت زدن – افترا بستن
بندوم زن bandoom zan تهمت زننده – مفتری
بنده bande آویزی از ریسمان که خوراک را در آن می نهادند تا فاسد نشود
بند هدائن band hedaaen سد کردن – بند آوردن – جلوگیری کردن
بندهکاردن band hekaarden ۱چسباندن ۲پیوندن دادن
بندی bandi شاخه ی منعطف و نازکی که برای بستن دسته ی سرشاخه ها و گیاهان ...
بندی به بندی bandi be bandi فن و شگردی ویژه در بازی ریسمون بازی در این فن بازیگر از روی ...
بندبنا bandinaa ترکه هایی که جهت بستن مجموعه ی دسته های برنج مورد استفاده ...
بن رخی ben roKhi ۱غلتاندن گردکان در بازی ۲غلتیدن اشیا
بن روز bene rooa از ازل
بن زا ben zaa طنابی است که هنگام گستراندن دام برای صید مرغابی از قسمت ...
بن سر کوپا bon sar koopaa توده ی درو شده ی شالی قبل از خرمن کوبی
بن سری آدم besari aadem ۱آدم قد کوتاه ۲فرد دارای شغل ثابت ۳نوعی پرنده ی کوچک و بی ...
بنسکو beneskoo از بنیاد – از ازل – از آغاز
بنسن bansen بندسن
بنسن bannessen برخورد کردن – دعوا کردن
بن سنگ bene sang ۱سنگ زیرین – سنگ زیرین آسیا ۲سنگی پهن در ابعاد تقریبی ۵۰۵۰ ...
بن سه ben se نوعی سیب زمینی وحشی که با آن ترشی تهیه کنند
بنش banesh نشا کن
بنشارده – هادائن beneshaarde haadaaan ۱روی زمین لغزاندن و پیچاندن ۲فشردن و مالاندن بر زمین
بنشکل beneshkel روستایی از شهرستان رامسر
بنشکی beneshki از توابع شهرستان رامسر
بنش مول benesh mool کنایه از:آدم حقه باز
بنشنه benshene با کمی تغییر لحن در تلفظ می تواند دو معنی متفاوت مثبت و منفی ...
بنشه baneshe ۱بنفشه ۲نامی برای دختران
بنشه baneshe نشا کن
بنفش تپه benafsh tappe روستایی در فاصله ی دوازده کیلومتری جنوب غربی بندرگز که نام ...
بنفشه banefshe بنفشه – نوعی گل و نامی برای دختران
بنفشه – ده banefshe de روستایی از دهستان بیرون بشم کلاردشت و آبادی های دهستان پایین ...
بنفشه – ده banefshe de روستایی از دهستان بیرون بشم کلاردشت و آبادی های دهستان پایین ...
بن قت ben ghat ۱بطورکلی قطع کردن – پاره شدن کامل ارتباط ۲ریشه کن ساختن ...
بن قل ben ghol ۱ایجاد سوراخ در کرت ها و مرزبندی های شالی زار جهت انتقال ...
بنقلمون bonghalemoon بوقلمون
بن قلوک – بزوئن benghelook bazooen به یک باره ظاهر شدن – ظهور ناگهانی و غیرمنتظره
بنک benek ۱اتراق گاه ۲محل قرار دادن وسایل و لوازم شخصی در مزرعه و یا ...
بنک benek مرتعی در حوزه ی جنوبی اسبوکلا از لفور سوادکوه تلفظ دیگران ...
بنکا benekaa چوب کج گاوآهن که خیش به آن وصل شود
بن کار ben kaar از بنیاد از ازل

شنبه 29/4/1392 - 15:57 - 0 تشکر 623775

بنکشی خل bankashi Khel از محله های قدیمی آمل
بن کله ben kole ۱اولین شالی درو شده برای چیدن در(کومه) ۲نوعی چیدن پشته های ...
بن کو bene koo پس مانده ی گندم در خرمن که تهی دستان آن را جمع آوری و مورد ...
بن کویی ben kooi انعکاس صدا در کوهستان – پژواک
بن کوتل be kootal بندبن
بنکه beneke زیرزمین و یا طبقه ی هم کف هنگامی که خانه دو طبقه باشد
بنکی beneki آشی که در ته دیگ چسبیده و به صورت ته دیگر در آمده باشد
بنگ beneg اسباب و وسایل خانه
بنگا bengaa ۱سرنهر ۲محل بستن نهر جهت هدایت آب آن به شالی زار
بنگار bangaar چیز حجیم و سنگین
بنگارسن bengaarsson چوب های نازک که برای افروختن آتش به کار رود
بنگاله bengaale خرده چوب هایی که برای روشن کردن اجاق،زیر چوب های بزرگتر ...
بنگام bengaam اتراق گاه و پاتق
بنگ بسوتن bang basooten ۱یکه خوردن ۲تعجب کردن – از تعجب برجای خشک شدن
بنگ – بیتن bang bayten ۱یکه خوردن ۲جست و خیز ناگهانی
بنگتن bengetan ۱انداختن ۲قطع رابطه کردن ۳از کار انداختن
بنگرام bengeraam اتراق گاه هموار و گسترده ی کوهستانی البرز در مسیر کوچ
بنگرام سر bengeraam sar بینک سر
بنگر سلا bengar selaa از توابع دهستان گنج افروز بابل
بنگرسن bengeressan ۱از زیر چیزی رد شدن ۲از پایین به سمت بالا با کسی یا چیزی روبرو ...
بنگرکلا benger kelaa روستایی از دهستان گنج افروز بابل
بنگرم bengerom اتراق گاه هموار و گسترده در کنار راه که به هنگام کوچ مورد ...
بنگلسن bengolsen از شاخه های نازک و خشک جهت افروختن آتش استفاده نمودن
بنگلی bengeli بسیار کوچک
بنگنسن bangenessan اصابت کردن – برخورد کردن
بنگوئن bengooen ۱از کار انداختن ۲انجام کاری را به تأخیر انداختن
بنگوئه نخون bengoe neKhon کنایه از:چیز کم ارزش
بنگ هاییر beng haaeir بلندکن
بنگ هایتن beng haayten بلند کردن
بنگ هایر beng haayr بردار بلندکن
بنگ هوشتن beng hooshten ۱یکه خوردن ۲جست و خیر
بن گیت بنه ben git bene بالا و پایین کردن
بنگیتن bengitan ۱بلند کردن ۲شالوده ریختن ۳کسی را به قصد تنبیه به زیردست ...
بن گیر ben gir بلندکن
بنگیربنه ben gi bene بالا و پایین پریدن جست و خیز بیهوده
بنگیریم bangirim پیدا کنیم
بن لا ben laa ۱کنار ۲پرچین ۳زیرانداز
بن لتر ben latar مرتعی در حوزهی شهرستان نوشهر
بن لتیر benlatir مرتعی در جومه ی شهرستان نوشهر
بنم bannem ۱بند شلوار ۲بند
بنما benmaa نشان بده
بنمائن benmaaen نشان دادن
بنمائن benemaaen ۱نمایش دادن ۲مورد ضرب و شتم قرار دادن
بن مرز ben marz پایین ترین مرز الی زار مرز پایینی
بنمسن bemessan ۱شبیه بودن ۲خیال کردن – تصور کردن – به تصور آوردن – پنداشتن ...
بنمه baneme نشان بده
بنن bannen مرتعی در حوزه ی لفور شهرستان سوادکوه
بن نار ben naar برکه ی عمیق
بن ناشتن ben naashtan ۱اشاره به چاه ها و آبگیرهای بسیار ژرف ۲کنایه از:دختری که ...
بن ندارم ben nedaarem نقاطی از دریا و دریاچه یا مرداب که ژرفای فوق العاده داشته ...

شنبه 29/4/1392 - 15:58 - 0 تشکر 623776

بن نک ben nak گردوی ریز
بنو ben o ۱پایین مزرعه و زمین و یا آبادی ۲آبی که از پایین مزرعه خارج ...
بنواختن benevaaKhten نوازش کردن – تیمار داشتن
بنواری ben vaari مزمن و ریشه دار
بنواز ben vaaz ۱نوازش بده ۲به معنی کنایی:تنبیه کردن – زدن و مضروب ساختن ...
بن واز benevaaz رسمی که براساس آن چوپان ها به اقوام نزدیک یا فرزندان آن ها ...
بنواز بویین benvaaz baviyen ۱پرورش یافتن ۲ریشه گرفتن و تکثیر یافتن
بنه واز هادائن bene vaz haadaen اهدای گوسفند و گاو به افراد فقیر جهت پرورش دادن
بن وازی ben vaazi ۱مال اندک ۲مالی که به عنوان سرمایه اولیه به کسی که مالش از ...
بنوره benore از آغاز
بن وره ben vare از پایین
بنوره – بیتن benore baytan پی ریزی کردن ساختمان یا دیوار
بن وری ben vari ۱زیرچشمی نگاه کردن – چپ چپ نگاه کردن ۲از زیر و قسمت پایین ...
بن وزدی ben vezdi ورجه و ورجه کردن
بنوسن bennoosen اندود کردن
بنوشت banvesht نوشته شده
بنوش تپه banoosh tappe بنفشه تپه – روستایی در جنوب بندرگز
بنوشتن banveshtan نوشتن
بن وشتن ben voshten ۱یکه خوردن ۲جست و خیز
بنوشه banooshe بنشه
بنوم bannoom بندام
بنویشتن banvishten نوشتن
بنه bene زمین
بنه bene ۱باشگاه ۲آغل
بنه bene بوته ی پیاز یا سیب زمینی و مانند آن
بنه bene بن بنه
بنه bene اتراق گاه
بنه bane ۱بیفت ۲بخواب
بنه bene ۱باربنه ۲مسکن
بنه bone بهانه
بن هال bene haal پایین ترین کرت زمین
بن هایتن ban haayten ۱مماس شدن ۲تکیه دادن ۳ته گرفتن
بن هایتن ben haaytan ۱بلند کردن ۲شالوده ریختن
بنه بازی bene baazi سنتی است نیکو،میان دامداران مازندرانی که براساس آن هرگاه ...
بنه بییتن bene baiten ۱نشستن برف بر زمین ۲به زمین افتادن
بنه بخارد bene beKhaard ۱زمین خورده
بنه بخرد bene baKherd ۱زمین خورده – به زمین افتاده ۲از مد افتاده ۳بیکار بلا استفاده ...
بنه بخردن bene baKherden ۱زمین خوردن در ورزش کشتی ۲ورشکستگی مالی
بنه بزئن bene bazoen ۱به زمین زدن ۲از شرایط مناسب و موضع مطلوب کسی را ساقط کردن ...
بنه بزه آش bene baze aash آش ماست
بنه بموئن benebemooen ۱کوتاه آمدن ۲دست پایین گرفتن ۳پایین آمدن
بنه بن banne ben ۱نام روستایی در حوزه خانقاه پی سوادکوه ۲نام مرتعی در حوزه ...
بنه بهشتن bene beheshten ۱بر زمین نهادن ۲کنار گذاشتن
بنه بیتن bene bayiten ۱ساکن شدن – اسکان یافتن ۲کلمه ی بنه به عنوان پسوند مکان ...
بنه پره bene pare ۱روی زمین و در دسترس ۲کنار و اطراف زمین ۳پایین هر نقطه ای ...
بنه په bene pe طرف پایین – قسمت پایین هر چیزی
بنه پشت bene pesht زیر و زبر بالا و پایین – زیر و رو
بنه – تق bene tegh بن کار
بنه تک bene tok لب پایین
بنه چکن bene chaken آرواره ی پایین

شنبه 29/4/1392 - 15:59 - 0 تشکر 623777

بنه چی bene chi زمین مورد سکونت و زندگی
بنه دکتن bene daketen زمین گیر شدن
بنه دنگئن bene dengoen پایین انداختن
بنه را bene raa راه پایین
بنه روز bene rooz از ازل از آغاز از ابتدای کار
بنه روعلف bene roo alef از انواع گیاهان بوته ای و خودرو
بنه ره هارشیئن bene re haarshiyen کنایه از:به واسطه قوت بازو،هرگز و هیچگاه دست نیاز به سوی ...
بنه زئن bene zaan برین
بنه زمین bene zamin از توابع دهستان بندپی بابل
بنه سر bene sar ۱محل اتراق گالشان و چوپانان ۲روی زمین
بنه سره bene sere بار و بنه دامداران
بنه سره bene sere نام مرتعی در شهرستان سوادکوه
بنه سنگ bene sang ۱سنگ زیرین آسیا ۲سنگی که روی آن ادویه سایند
بنه سو bene so طحال طحال گوسفند و گاو
بنه سه bene se ۱سیب زمینی ترشی نوعی گیاه غده ای شبیه به سیب زمینی که ریشه ...
بنه شل bene shel پاجوش که از کنار ساقه ی اصلی روید
بنه فر bene fer سمت پایین
بنه هقی ben haghghi یکسره و از ابتدا
بنه کار bene kaar ۱از دهستان دابوی شمالی آمل ۲ابتدای هرکاری،از روز اول
بنه کاردن bene kaarden کنایه از:رشد کردن و متمول شدن
بنه کاینات bene kaayrnaat ازل از ابتدا
بنه کنار bene kaar از دهستان دابوی شمالی شهرستان آمل
بنه کو bene koo مقدار گندم به جامانده در مزرعه که افراد محتاج،پس از خرمن ...
بنه گوشک bene gooshek قارچی که بر زمین روید قارچ زمینی مقابل قارچ درختی
بنه لس bene les از خاندان های ساکن در روستای امره از نمارستاق نور
بنه مالی bene maali روی زمین مالاندن آماده کردن گل،آب و پهن گاو برای گل اندود ...
بنه مرز bene marz بن سمان
بنه مول bene mool کنایه از:آدم آب زیر کاه
بنه وار bene vaar ۱ریشه نژاد ۲ازدیاد نسل
بنه وار banne vaar دامنه ی کوه
بنه وار بکت bene vaar baket ۱نفرینی است به مفهوم:ریشه کن شده،از بیخ و بن معدوم گشته ۲از ...
بنه وار بکف benevaar bakef بن بکت
بنه واز bene vaaz ۱ازدیاد نسل ۲بن مایه
بنه واز bene vaaz ۱بالا و پایین پریدن – جست و خیز ۲جفتک زدن
بنه واز bene vaaz ۱پرورش طیور و دام ۲گاو یا گوسفند را به صورت شراکت به کسی ...
بنه وازی bene vaazi ۱هدیه ۲گاو و گوسفند بخشیده شده
بنه وال bene vaal جوی قسمت پایین زمین
بنه وج bene vej بنه کن
بنه ور bene var ۱طرف پایین ۲قاشق چوبی بزرگ،شبیه ملاقه
بنه وشت bene vesht نهال تازه رسته و کوتاه
بنه هایتن bene haayten ۱به زمین خوردن ۲ورشکست شدن ۳مرحله ای ابتدایی نشستن برف بر ...
بنی beni زیردیگی ته دیگ
بنی beni رنگ سیاه حاصل از دود
بنی beni آبسه ی دندان
بنی beni ۱زلفین در ۲قلابی که زنجیر،در آن انداخته شود
بنیار beneyaar تکیه گاه
بنیاشتن benyaashtan نتوانستن – قوت و توان نداشتن
بنیان banyaan ۱گذاردن – قرار دادن – گذاشتن ۲سپوختن
بنیه benie حصیرچه ی زیر دیگ – زیردیگی
بنیچه beniche ۱بسته ۲نژاد و اصل

شنبه 29/4/1392 - 15:59 - 0 تشکر 623779

بنیچه benicha راه صعب العبور
بنیچه beniche از آغاز
بنی سر benisar سحرگاه
بنیش banish یکی از رسوم عروسی سنتی مازندران غربی بوده استبر اساس این ...
بنیش banish بنشین
بنیشتن banishten نشستن
بنیشته کیجا benishte kijaa دختر پا به سن که در خانه ی پدر مانده باشد
بنین benyon ۱دیوار گلی – چینه ی کوتاه ۲پایه ی ساختمان ۳بخش صاف و همواره ...
بنیون سنگ benyon sang سنگ های شالوده ی بنا در ساختمان های چوبی روستایی مازندران،برای ...
بنیه benye مکان ومأوا
بنیه benie حصیرچه ی زیردیگ – زیردیگی
بو bo بگو امر به گفتن
بو boo از اصوات در پرهیز و دو ساختن بچه از آتش و هرچیز سوزان
بو boo ۱باش ۲باشد
بوه bave بابا
بوآفتن booaaftan بافتن
بوا bevaa ببا
بواختن bevaaKhten باختن – به هدر دادن
بوار bevaar برنده شواصطلاحی در بازی
بوار bevaar ۱گریه کن ۲ببار
بواردن bevaarden ۱در بازی پیروز شدن ۲ازدواج کردن
بوارسن bevaaressen ۱گریه کردن ۲اشک بسیار ریختن ۳باریدن
بوازندیین bevaazendiyen استفراغ کردن
بوازنیین bevaazoniyen ۱قی کردن ۲دچار اسهال شدن
بواش bevaash ۱باش ۲بشو
بوانه bavaane از دهکده های متروک و قدیمی فخر عمادالدین واقع در استرآباد ...
بوئن booen باشد
بوئه boe باشد
بوبرنگ boo barang ۱بوی خوش غذا ۲کنایه از:اثر حضور مثبت اشخاص
بوبز boo baza ۱بو زده ۲نیم خور
بوبگندسن boo bagendessen ۱گندیدن گندیده شدن ۲بویناک گشتن
بوبمه boobeme ۱گندیده شدن ۲گندیده
بو بوردن boo baverden فهمیدن باخبر شدن
بویتن boo bayten گندیدن گندیده شدن
بوپتال boo pataal سوسک بدبو
بوتن booten کندن از ریشه درآوردن
بوتندان bootendaan روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن
بوته دل bote del دل سوخته
بوته ده boote deh از توابع دهستان میان رود سفلای نور
بوته میری boote miri نوعی بیماری قارچی که ریشه ی بوته ی پنبه را خشک کند
بوج booj بکن – از ریشه درآور
بوجارس boojaares خسته و فرسوده
بوجارسن boojaaressen ۱خسته شدن ۲نابود شدن
بوجارنی boojaareni ۱بسیار خسته ۲غربال شده
بوجاری boojaari بوجاری کردن حبوبات و قلات
بوجه boje بکن – از ریشه درآور
بوجی booji ۱پاک شده ۲سوا شده
بوجی بوجی booji booji ۱جداجدا ۲پافشاری در برگزیدن چیزی
بوجین boojin جدا کن – سواکن – دست چین کن
بوجیین boojien کندن

شنبه 29/4/1392 - 16:1 - 0 تشکر 623781

بوجیئن boojiyen جدا کردن – سوا کردن
بوچکو boochkoo انباشتن دسته های گندم و سالی به گونه ای که باران در آن نفوذ ...
بوچه booche پستان
بود bood دوام – بقا
بوداغ سر boodaagh sar دهکده ای در جنت روبار رامسر
بوداغ سرا bodaagh saraa از توابع دهستان جنت رودبار رامسر
بود داشتن bood daashtan ۱دوام داشتن ۲سالم بودن اجناس و اشیا خاصه پارچه ۳حالت ازدیاد ...
بودونه bodone نوعی میوه ترش که درخت آن در مناطق ییلاقی البرز مرطوب روید ...
بور bavr ببر از گوشت خواران و گربه سانان بزرگ جنگل های البرز مرطوب ...
بور boor ۱شخم زدن شالی زار ۲شخم نخست
بور boor دورشو برو
به ور be ver ۱بی مزه ۲از میل انداختن ۳امساک در پذیرفتن – ابا کردن
بور baver ۱ببر خزری ۲ببر
بور bover باور
بور boor دمق – کنفت
بور boor ۱رنگ زرد مایل به سرخ ۲موی خرمایی رنگ ۳گیاه تمشک
بور boor زمینی که چندسال شخم نشده باشد
بورا booraa گوسفند کبود رنگ
بورا booraa از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
بورا bavraa نامی برای سگ گله
بورات booraat تیغ و آشغال های درون آبندان و مرداب
بوراشار booraashaar مرتعی در قشلاق کجور نزدیک روستای اندرود شهرستان نوشهر
بوراغ boraagh از رنگ هاست
بوران booraan از توابع دشت سر بخش مرکزی آمل
بورانی booraani ماستی که با برخی از سبزی ها به ویژه نعناع و اسفناج مخلوط ...
بور بکنین boor bakkenian شخم زدن زمینی که مدتی شخم شده باشد
بوربوین boor baviyan ۱کنفت شدن – مسخره گشتن ۲از خجالت سرخ شدن ۳تحریک شدن
بور تله baver tale از انواع تله که جهت به دام انداختن ببر مورد استفاده قرار ...
بورچملی boor chammeli خرماچمل
بورجنین boorajannian اثر ضربه روی بدن ۲رنگ کردن
بورخل boorKhel از توابع شیرگاه
بورخنی boorKheni از توابع دهستان لفور سوادکوه
بورد baverd از انشعابات نهرزن مرد،نهری از رودخانه ی هراز آمل
بورد بیارد baverd biyaard ۱جنی شده ۲بسیار زشت(بعضی کودکان که از نظر وراثت و علل ژنتیک ...
بوردن baverden ۱بردن ۲در بازی پیروز شدن ۳ازدواج کردن
بوردن boorden رفتن
بوردن بیموئن boordan bimooan رفت و آمد
بورده – بورده کا borde borde kaa نوعی بازی است که در جشن عروسی و یا شب حنابندان توسط میهمانان ...
بورزین baverziyen ورزیدن – ورز دادن
بورساق boorsaagh نوعی نان شیرینی کوچک که با شیر،شکر و آرد در روغن پزند – باسلق ...
بورستن boorastan ۱سوراخ کردن ۲بریان کردن
بورسر boor sar از توابع دهستان کلارستاق شهرستان چالوس
بور سری boor sari گوسفندی که پوست بدنش سیاه و سرش سفید است
بورسوری boor soori ۱گوسفند سیاه با پیشانی سفید۲گوسفند حنایی(این واژه در نقاط ...
بور شاخ boor shaaKh شاخ گاوی که بخش پایانی و تیز آن به رنگ قرمز است
بورشت booresht ۱برشته و بریان ۲زمین پاک شده از بوته های تمشک با بریدن آن ...
بورک boorek نام گاو نری که رنگ پوست آن زرد روشن باشد
بورگله boor gele گاوی که به رنگ زرد متمایل به قرمز باشد
بورگیری boorgiri ۱شخم اول زمین ۲شخم کردن شالی زار
بورمحله boor mehalle از توابع دهستان دابوی جنوبی(بخش مرکزی آمل)

شنبه 29/4/1392 - 16:2 - 0 تشکر 623784

بورمنگو boormango گاو ماده ای که به رنگ حنایی باشد
بور می boor e mi موبور
بور نره boor nare از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
بورنگ booreng ۱رنگ بور ۲نام گاوی که به رنگ بور باشد
بورو برو booro beroo ۱رفت و آمد کردن ۲کیا و بیا – رفت و آمد توام با بلندی اقبال ...
بوروج borooj برم
بورون boroon قله ای در شهرستان سوادکوه
بورون booroon بوران
بور هاکردن bover haakerden باور کردن – پذیرفتن
بوره سر boore sar نام دهکده ای در چالوس
بوری boori ۱گاو زرد رنگ ۲نام سگ
بوریت boorit گریخته – در حال فرار
بوریتن booriten فرار کردن
بوریته boorite فراری گریخته
بوریج bavrij بریان کن سرخ کن – کباب کن – امر سرخ کردن
بوریج boorij بگریز فرار کن
برویجان boorijaan فراری بده
بوریجانیین boorijaaniyen فرار دادن – فراری دادن متواری ساختن
بوریجن borijen فراری بده – متواری کن
بوریجندیین bavrijendiyen سرخ کردن – برشته کردن
بوری دم bavri dem دم بریده
بوریشت bavrisht خوب برشته شده
بوریشتن bavrishten ۱سرخ کردن ۲برشته کردن
بوریشته دل bavrishte del دل سوخته
بورین bavrin ببر امر بریدن
بورینسن bavrinessan مصدر بریدن
بوریین bavriyen بریدن قطع کردن
بوزانیئن bavezaanniyan ۱از میدان بدر کردن ۲غلبه کردن ۳در رفتن اشیای فنری از جای ...
بوزین baveziyen ناگهان از جا جهیدن
بوزین baveziyan خروج شدید آب از نقطه ای در سد که سبب ایجاد حفره در آن شود
بوس boos پاره پاره شده
بوسا boosaa گربه ماهی
بوسانیین boosaaniyen پاره کردن – جدا کردن
بوستن bavesten میل داشتن – مایل شدن – هوس کردن
بوسته booste بوسه ماج
بوسن boosen پاره کن – امر پاره کردن
بوسندی بن bosendiyen پاره کردن
بوسنی boosenni پاره – پاره شده
بوسه boosse ۱پاره شد
بوسه بتیم boosse betim ۱بسیار شکم گنده ۲سیری ناپذیر
بوسه بخئردن boosse boKhoerden بوسه کردن
بوسه رونکی boosse rooneki ۱مصر شدن – اصرار کردن ۲ول رها افسارگسیخته ۳هرزه
بوسه قنات boosse ghenaat کنایه از:زن بی حیا زبن بی آزرم
بوش boosh نام مرتعی در شهرستان آمل
بوش boosh بازکن
بوشا booshaa ۱گشاد – باز ۲امر باز کردن – بازکن
بوشائن booshaaen باز کردن
بوشان boshaan بازکن
بوشتن booshten از روی چیزی رد شدن
بوشتن booshten ۱سوختن ۲به ناگهان از جای پریدن

شنبه 29/4/1392 - 16:3 - 0 تشکر 623785

بوشته baveshte برشته
بوشته ال چو baveshte ale choo چوب دستی از درخت ال که دود خورده و روغن اندود شده باشد
بوشندن bavshendan روشن کردن تنور
بوشنیین booshenniyen روشن کردن
بوشه boshe ۱تیراندازی کن – پرتاب کن ۲بازکن
بوشه booshe ۱باشد ۲باش(در کتول)
بوغه boghe تاج
بوفتن booften بافتن
بوکاردن bookaarden خیرات کردن –خیرات کردن حلوا
بوک بزوئن book bazooan واژه ای تحقیرآمیز
بوک بوک book book ۱از اصوات – صدای جوجه ی پرندگان در شب ۲ساکت – آرام ۳صدای ...
بوکری bookari شوید شبت
بوکلات booklaat کسی یا چیزی که بدبو است ماده ی بدبو
بوک هاکردن book haakerdan ۱اخم کردن ۲چانه را به جلو دادن
بوگ boog بگو امر گفتن
بوگر boogar آدم بویناک و کثیف
بول bool ۱شخم عمیق ۲دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جاری
بولا boolaa روستایی از دهستان فریم واقع در شهرستان ساری
بولاخ boolaaKh حفره – سوراخ
بولاردنیین boolaardenniyen پاره کردن
بولارسن boolaaressen چاق شدن
بولاسه boolaasse پلاسیده – پژمرده
بول بول bool bool بلبل
بولسک bolesk ۱ماده ی چسبناک روی کیسه ی دوغ که اگر پس از مدتی زیر و رو نشود ...
بولغلم bolghalam روستایی از بخش بهرستاق آمل
بولک رو bolek roo رودخانه ای در شهرستان لفور سوادکوه
بولک رود په boolek rood pe روستایی از دهستان بندپی بابل
بولکه boolke فیل ماهی
بولند booland بلند
بولنگ boolang ۱برآمدگی عضلانی ۲بادچشم ۳ورم باد
بولنی boolenni لگدمال شده
بوله boole ۱درختچه ۲نهال جوان ۳زغال تهیه شده از شاخه های جوان درختان ...
بوله کلا boole kelaa روستایی از دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
بولی booli لگدمال شده
بولیده boolide روستایی از دهستان جلال ازرک شهرستان بابل
بولین boolin لگدکن – زیرپا له کن
بولیین booliyen لگد کردن – پایمال کردن
بوم boom ۱بام ۲صدای افتادن چیزی
بوم بزه boom baze غلات و محصولات ذخیره شده در پشت بام خانه – پیش از پیدایش ...
بوم بلو boom beloo لب بام
بوم را boom raa بام بر
بوم سر boome sar پشت بام
بومک boomek روستایی متروکه در دهستان هلی پشته ی نور
بوم کیوانی boome kivaani مارخانگی ماری سیاه رنگ و براق با چشمان قرمز که جای گاه زندگی ...
بوم لو boom loo ۱راه بام –سوراخ ورود به بام،حاشیه و کناره ی بام
بومه boome می شوم
بون boon پسوند مکان
بونده boonde ۱می توان ۲می شود
بونکن boonaken نوعی برنج منطقه ی شمال ایران
بونکه boonke بانکه

شنبه 29/4/1392 - 16:4 - 0 تشکر 623787

بونه boone ۱میتوان ۲می شود
بونه کریکه boonne kerike اتاق لبنیات در گاوسرا و استنگاه دامی
بوه bave پدر
بوه bavve بشود
بوه beve بیوه – زن شوهرمرده
بوهاکردن bo haakerden بوکردن – تشخیص بو از طریق حس شامه
بوهکردن bo hekorden بوهاکردن
بوی bevi مادربزرگ
بویین baviyen شدنپذیره شدن – تبدیل شدن
بویج bavij بریان کن – سرخ کن – کباب کن
بویجن bavijen سرخ کردن – برشته کردن
بویشت bavisht برشته – بریان شده
بویشتن bavishten ۱سرخ کردن – برشته کردن ۲جا افتادن غذا
بوین bavin نگاه کن
بوینا bavinaa از الفاظ اشاره به معنی:این را نگاه کن
بوینسن bavinessan دیدن
بویین baviyen ۱دیدن ۲شدن
به be ۱بو بویناک شدن ۲طعم
به bah ۱کلمه ای برای ترساندن ۲در گوشه ای پنهان شدن یا از پشت،کسی ...
به beh میوه ی به
به آب روون be aabe revon به آب جاری قسم(از انواع سوگند)
بهار behaar ۱شکوفه ی مرکبات ۲فصل بهار
بهار بن behaar ban مرتعی در حوزه ی شهرستان نوشهر
بهار پشته behaar peshte روستایی از شهرستان تنکابن
بهار پشم behaar pashm پشم بهاره ی گوسفندان که از نوع پاییزی زیرتر و نامرغوب تر ...
بهارپه behaar pe ۱هنگام بهار ۲پس از بهار
بهار تاش behaar taash محصولات زودرسی که اواخر بهار درو شود
بهارچر behaar char چراگاه بهاره ی دام
بهار خمن behaar Khaman مرتعی بین کدیر و کالج نوشهر
بهارخون behaar Khoon بهارخوان نوروزخوان
بهارخونی behaar Khooni نوروز خونی
بهار دم behaar dam ۱اوایل بهار ۲نزدیکی های بهار
بهارسری behaar serey مرتعی بین روستاهای کدیر و کالج نوشهر
بهارک behaarek از مناطق کوهستانی و ییلاقی واقع در استرآباد
بهار کار behaar kaar کشت بهاره
بهار کتی behaar keti مرتعی در حوزه ی علمده نوشهر
بهارکتی behaar keti مرتع و چشمه ای در روستای کدیر نوشهر
بهار کل behaar kel شخم بهاره ی زمین
بهار کول behaar kool مرتعی جنگلی در مسیر مالرو سی سنگان به کجور
بهارلو نسوم behaarloo nessoom نام مرتعی در آمل
بهار ما behaar maa فصل بهار – ایام بهار
بهارمی behaar mi پشم بهاره ی گوسفندان که از نوع پاییزی زبرتر است
بهاره behaare ۱آواز قرقاول نر به هنگام بهار ۲شکوفه ی پرتقال
به افراگلام be efraa gelaam به کلام خدا قسم
بهان behaan نام دهکده ای در دهستان بالا لاریجان آمل
به بنک beh benak روستایی از شهرستان لاویج نور
به به ba ba ۱پدر بابا ۲پدربزرگ
به پشت be pesht از مراتع لنگای عباس آباد
به جبشی be jebshi ۱چندش نفرت داشتن ۲شخص بی نظم و کثیف
به جر be jer ۱دورتر دوردست ۲پایین

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.