کل آیتم ها 44
به قربان افطار و خرما و نجوای تو
سحرهای پر گریه و سوزش و آه تو
کجا می نشینی اذان ها ، فدایت شوم
به قربان آن سفره ی سرد و تنهای تو
آه ای خدا دار و ندار ما نیامد
آقا و صاحب اختیار ما نیامد
ماه مبارک سفره اش را پهن کرده
خوب است اما سفره دار ما نیامد
گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است
آرامش دلهای پریشان رمضان است
مجموعه ی گلهاست شب وروز عزیزش
یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است
یا اله الخلق یا رب الفلق
ای خدای انجم و شمس و شفق
از تو می خواهم در این ماه شریف
چشم پوشیدن ز جرم ما سبق .
ای دوست ز رحمت دل اگاهم ده
در ماه دعا سیر الی اللهم ده
ماه رمضان و ماه مهمانی توست
در محفل مهمانی خود راهم ده
ماه رمضان شد آقا تو کجایی
هنگام اذان شد آقا تو کجایی
گفتند که درین ماه،مهمانی بیاید
مَه هم که عیان شد آقا توکجایی
حکمت روزه داشتن بگذار
باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس
و ز تو شیطان تو رمیده شود
رمضان آمد و آمد دل و جان دگری
ماه شعبان پدر بود و بیامد پسری
گر شما مثل من زار ، کم و دربدری
آمده فرصت دیگر ، مکنش کم نظری