بهانه؟
بابا من خودم اولین نفری بودم که تو شبکه عکس گذاشتما
اوکی منو جوگیر نکنید که به مدیر موفق میگم زکی:))
اصلا چه معنی داره عکسای من تو شبکه باشه تو انجمن نباشه؟تو دیار غربت باشه تو خونه نباشه؟
به ترتیب سن میزارم!!(ببینم مدیر موفق میتونه اینقدر مثل من جوگیر باشه؟اصلا هیچ بنی بشری میتونه سر کل کل همچین خود زنی ای بکنه؟:))
این اولین عکس من تو شبکه بود که واسه سن اب نبات خوریمه:))
در این عکس که از زاویه بالا گرفته شده تنها به این جهت بوده ببینم کلاغ ها مارو از بالا چطوری میبینن:))
اینم واسه یکم بعده(حدودا یک سال)...دریاییم!!مشکلیه؟دریا.میترسیدم بچه ها راضی نباشن عکس خودمو گذاشتم فقط.مشکلیه؟!!!
عکس زیر هم واسه یک سال بعده حدودی!!تبیان.طبقه پنجم.خب چیکار کنم من زیاد از خودم عکس نمیگیرم راستش
اینم عکس مشترک من و حامد تو نمایشگاه قرآنه فک کنم سال 90 که اتفاقا این عکس رو هم اتفاقی تو تبیان پیدا کردم.چون دم غرفه تبیان بودیم:)) باز هم عکس تبیانه:))
این هم همون ساله ولی بعد از ماه رمضونش بود جاتون خالی جنگلهای لفور (سمت کوهستان بابل و سد لفور)
البته نمیدونم داشتم چی میگفتم ولی داشتم یه چیزی به عکاس میگفتم که از بس حرفه ای بود عکس رو گرفت و مارو ضایع کرد.اون سمت چپ هم دود جوجه کبابه و به خاطر اینکه در موقعیت بدی هستید عکسای اون جوجه هارو نمیزارم:)) اونی هم که سمت راست منه مرید و جان فشان منه که رو بازوش اسم سلطان اضداد خالکوبی شده:)) شوخی کردم یکی از دوستان خیلی خوب منه.
اینم عکسیه که تو شبکه گذاشتم و چون شبکه از نظر من جای بچه های بده:)) اینجا هم میزارم
فکر کنم تبیان تو سال 91 باشه!
این عکسم هم واسه حدودا مهرماهه که برای کاری جنوب بودم.بندر افتاب.اینو هم یکی از همکاران گرفت:))
اینم حدودا یک ماهه پیشه تو اصفهان که چون دوستم دوربین داشت بالاخره یه عکس از ما هم گرفت و اینقدر از تبیان و بچه ها و ...گدایی نمیکردیم:)) پدر بی پولی بسوزه یه گوشی خوب هم نداریم عکس بگیریم.چقدر اخه به چراق قوش بنازیم:)) یکی دیگه هم مثل این عکس تو اون روز گرفته بودم که جمع عکسایی که گدایی نکردم به 3 رسید که به خاطر اینکه صفحه سرعت لود شدنش پایین نیاد نذاشتم
امااااااااااااااااااااا
عکسی که اینقدر حاشیه سازی کرد
من هستم
البته واسه خیلی وقته (شاید یک سال و نیم پیش)
در ساعت 3-4 نیمه شب پس از دو شبانه روز بی ترمز درس خواندن.نمرات اون دروس رو هم باید پیدا کنم ضمیمه این عکس کنم:)) از اینکه عکس ناجوره و خونهو زندگیمون زرده اول به خاطر نور کم محیطه و دوم به خاطر دوربین ناجور گوشیه
خانم رها اینه عاقبت درس خوندن
با کاپشن ورزشی باید صبح و روز رو بگذرونی که سرد و گرم شدن صبح و ظهر رو متوجه نشی:))
نخون خواهر من
نخون!!
سلاام
تا باشه ازین فتنه ها:دی
این تذکر رو یاد بدین مدنظر داشته باشن؟!:)))
بسه بسه!!! بهانه گیری نکنین دیگه.... قول میدیم اگه دیدیمتون خنده مون رو بخوریم خب!
نه پس!مردیم! و نامردیم دیگه :دیی
سلام
این زمانی هست که فتنه ریشه میزنه!!!
فقط خواستم به دوستان این تذکر رو یاد بدم مد نظر داشته باشن:))
به زودی عکس بنده هم رو نمایی میشودو و اگر تا الان نشد فقط به این دلیل بود دوستان عکس میزاشتن و اگر من هم عکس میزاشتنم تمرکز بهم میخورد(نمیخورد؟من که میدونم اگر عکسم رو بزارم اونقددددددددددددددرررررر سوژه میکنید منو که دیگه تا سال دیگه هرجا منو ببینید نا خودآگاه میخندین.خیلی نامردید:( )
السلام علیکم ورحمه الله و برکاته :))
خخخ!!! ترس داری از عاق شدنا!! البته منم میترسم همچین یه ذره! تازه این درد ها دارن تسکین می یابند!
دیگه دیگه .... چی حدس میزنی؟!اصلا به نظرت به من چیی میاد؟!
:)) کی میشه این جناب سلطان عکسشون رو بزارن .... خو خسته شدیم بابا!
بیش دوس هانی!
سلام
مونیک مرسیک از جوابای قبلیت..دیگه بسطشون نمیدم عاق نشمیک!
دشمنت نباشه شرمونده!
نههههه..شوخییییی...چی هست حالا؟
بذار عکس جناب سلطان رو ببین و یادبگیر! من مطمئنم متاثر و متاثر! میشیک:)
دوس هانیک
شرمنده !!
همین دیروز با یکی بحث بود که تازه داره پا به عرصه دانشجویی میزاره ... داش دل منو میسوزوند منم گفتم همش واس خودتون :دییی
راستی بهت نگفتم که اگه بخوام رشته ای که فعلا مدنظرمه رو ادامه بم فقط تهران اونم 2 تا از دانشگاهاش پذیرش دارن...:((
منم که بچه خرخووووووووووووون!!!!در جریانی دیگه!
باید بشینم ور دل خواهر مادر کهنه بچه بشورم :دیییی
خو از بس لفتش میدی تو بزرگ شدن..:|...واسه خودم میگم...مردم تا دانشجو بشی...ایششش...ن اصلا ولش کن همیجوری هم کله بزرگی! همه چی دونی!عقل کلی:)) منو میخوری یه آخیش هم روش:)
لیلا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوبی تو؟!!! چی شدی یه دفه؟!
از جونم سیر شدم که سرعت بالا بزنم رو به 30 سالگی!!!
دارم عشق و صفا میکنم بابا
:دیی
[quote=soltan_azdad;507077;627471][quote=raha0075;557377;627278][quote=soltan_azdad;507077;627206][quote=raha0075;557377;626983][quote=لیلای او;399461;626975][quote=raha0075;557377;626969][quote=لیلای او;399461;626959][quote=raha0075;557377;626883][quote=لیلای او;399461;626805]سلام
خخخخ مدیر تو هنو به من نرسیدی؟! نجنب دیگه دیر شده هتل اسپیناس رو زدن به نام من:))
سخنی با رها!
میگم رها تو پس کی بزرگ میشی بااااااااااابا اه حوصلم سر رفت چه میکنی؟ جای تو بودم الان سی سالم شده بود:|
بسم الله الرحمن الرحیم
چی؟
جن دیدم که بسم الله میگم؟ خدا مرگم بده این چه فکریه که میکنید؟
بسم الله رو از چند جهت نوشتم
اول اینکه کار خیلی خوبیه
بعدش اینکه خواستم با این کار خدا کمکم کنه با نظر دادن به این پست ملت برام حرف درنیارن :))
عاقا من شب اولی خواستم جواب بدم بعد به خودم گفتم یعنی چی الان پست بذاری ملت نمیگن اینهمه پست رو جواب نداده هنوز ، بعد هول بود اومد عکسای سلطان رو جواب داد؟ خبریه؟ خجالت نمیکشه؟ نکنه یادش رفته دوبرابر سن سلطان رو داره ؟ دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ... :))
بعدش ما نظر ندادیم گفتم ادای دخترای سنگین رنگین رو دربیاریم ملت باز حرف دراوردن که : فهمیدین مدیر چرا به پست سلطان جواب نداده؟ یکی گفت آره بابا من میدونم دستشو بریده !! دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ...
بعدی گفت نه بابا من خبر دارم .. مدیر حسودیش شده گفته اگه الان به پست سلطان نظر بدم فکر میکنه خبریه و خوشگله و بادی به غبغب میندازه !!! اییییشششششششششششش دختره فلان فلان ( این دیگه باید سانسور میشد :)) )
و الی ماشالله ...
حالا ما نفهمیدیم نظر بدیم یا ندیم گفتیم اولش یه بسم الله بنویسیم به خیر و خوشی نظر بدیم تموم بشه بره :))
آقا چقد درباره ی آب و هوا و آلودگی تهران حرف بزنیم خب بریم سر اصل مطلب که از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است !! ( میگم این جمله رو تو یه جاهایی میگنا .. کدوم جاها؟ :)) )
اول از همه بگید از اینکه دوبار و خورده ای اسم منو اوردین چه منظوری داشتین؟ هان؟ یعنی میخواید باز منو جوگیر کنید؟ میخواید باز منو تحریک کنید ؟ نکنه میخواید عکسای مستحرک! از خودم بذارم کل تبیان رو تعطیل کنم؟ دیگه هرکی ندونه همه خوب میدونن از بچگی عادت نداشتم اگه کسی گفت میترسی که از این بلندی نمیپری جوگیر بشم و بپرم ولی اگه .. ولی اگه کل کل سر عکس و اینا باشه همه میدونن اصلا آدم محکمی نیستم :)) تازه اینجا انجمنم هست سه سوته اعمال استعفا یا اگه مقاومت کنم اعمال اخراج میشم :))
...
عکس اول : عاقا اون موقع من اییییییینقد تحت تاثیر این عکس قرار گرفته بودم :)) آخه نیست تازه وارد بودم و شما هم کلی تو چشم و تو اوج بودین نسبت به بقیه کلا با خودم میگفتم بابا عجب آدمیه .. یادمه نزدیکای تاپیک نفوذ در افکار بود . دیگه اصن یه وضی :)) ولی همیشه میگفتم چرا اندازه عکس رو جوری نمیکنه که اینقد پهن نیفته !! دیگه شرمنده با صداقت تمام افکارم رو لو دادم :))
..
دوم : از همه عکسا خوشگتر افتاده البته فقط بخاطر اینه که کنار دریا هستین :))
..
سوم : من دوبار کلا تمام انجمنها و تاپیکهارو زیر رو کردم . یه بار اوایل عضویت یه بار اوایل مدیریت که انجمن مربوطه رو زیر و رو کردم و بسی مشعوف گشتم از اینکه یه تاپیک پر از عکس پیدا کردم :)) ..
..
چهارم : جای حامدخان خالیه ...
و اینکه هانیه زحمت کشید و کمی تا قسمتی تعریف کرد حس حضور بهم دست داد .. راستی یه بار زنگ زدم بهش همون موقع . بعد کلی سرو صدا بود گفتم چه خبره گفت بچه ها دارن راجع به انجمن حرف میزنن و نظر میدن . گفتم بگو کیا هستن؟ گفت نمیشه میفهمم زشته :)) بعد من هی میگفتم اسمارو، اون آره نه میگفت :))
...
پنجم : اول بگم جدی جدی من شبای قدر تا میخواستم شمارو ( مثل بقیه بچه هایی که دعا کردم ) دعا کنم همش این عکس میومد تو ذهنم !!! یعنی واقعا جلو چشمم محو نمیشد . حالا نمیدونم چرا این عکس !!
به هرحال هم عکس قشنگیه هم شرمنده ها ، یکم نکته داره !! اونم نکات مورد دار !!! که کباب رو نخواستین نشون بیدن بخاطر همین عکس رو نصف کردین آره؟ حالا اون شلوارایی که اونجا رو درخت دارن خشک میشن چیه؟ هان؟ یعنی از کمر عکس رو سانسور کردین فقط بخاطر کباب؟ بابا این تاپیک پر از عکس غذا شده !!! خب اینم روش ... دیگه شرمنده تا براتون داستان درست نکردم قشنگ قضیه ی عکس کمر به بالا و اون شلوار رو تعریف کنید که همه چی آبرومندانه تموم شه :))
..
ششم : در مورد این عکس با سبحان موافقم . و اینکه با لیلی هم موافقم البته اگه بقیه عکسارو هم ببینه یه کتاب مینویسه :))
..
هفتم : عاقا این دیگه نامردیه . من عاشق این عکس شما شدم ... بابا همه میدونن من عاشق دریام دیگه چیه ؟ بابا بیخیال این فکرا چیه؟ منظورم فقط دریا بود بابا ... هرکی ندونه خودم که دیگه میدونم دوبرابر سن شمارو دارم متاسفانه :))
..
هشتم : میگم اینو خودتون نگرفتین؟ پس دستتون نزدیک دوربین چکار میکنه؟ نکنه دستتونو انداختین دور گردن عکاس ؟ :)) ولی خدایی خیلی مردی کردی اون عکس رو نذاشتی . حداقل روح اون بنده خدا تو قبر نمیره رو ویبره . قضیه چشماو اینا :))
..
نهم : کلا نظری ندارم نسبت به این عکس . . چون کلا با بچه های درسخون حرفی ندارم . مخصوصا که یه پسر درسخون باشه ... اونم درحدی که رنگ به روش نمونه تا این حد !!! :))
با آروزی زیبایی و جذابیت روز افزون برای شما :))