• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 70826)
دوشنبه 24/4/1392 - 15:52 -0 تشکر 621751
♦ خاطرات عکس دار ♦

سلام به تمام دوستان و همراهای همیشگی
رسالت انجمن صندلی داغ شناخت و معرفت هست
تمام تاپیک هایی مثل جایی برای خاطرات ما و بیا خودتو معرفی کن و ... که گنجینه ای از بیشترین خاطرات هست از بعد نوشتاری بود و ما میخواییم ازین فضای تک بعدی یک قدم فراتر بریم و آشناییمون رو با عکس تکمیل کنیم
در این تاپیک عکس های خودتون رو با ما به اشتراک بزارید تا نظرات دیگران رو بدونید و یا تصاویری بگذارید برای حدس تصویر
تصاویر سفرها ,دوستانتون ,جاهای دیدنی محل زندگیتون و حتی گل روی خودتون رو با ما به اشتراک بگذارید
یعنی ثبت خاطرات و یا حدس تصاویر با عکس الزامیست

در این قسمت هم لینک تمامی خاطرات عکس دار شما را جهت سهولت دسترسی با لینک صفحه قرار میدهیم(مطالب حدس تصویر با ستاره ی قرمز رنگ مشخص میشوند):
 
soltan_azdad: * * * *
haniehz: * * * *
atiyeh74: * *
samare93: *
talaeieh: * * * *

mitra_mvm: *
seyed68:
* 
برزخ: * *
نفس صبحدم: * * * * * * * * *
لیلای او: * * * * * *
modir_e_movafagh: * * * * *
peymanm001: * 
raha0075: * * *
samapharmacist: *

""قـــاف"": *
Histogram: *
kkkkkkl: * * *
JOMANG: *

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

شنبه 12/5/1392 - 1:15 - 0 تشکر 628267

soltan_azdad گفته است :

سلام
ببخشید جسارت نشه ولی سمت راست چه جایزه ای دادن؟
اون تریبون رو جایزه دادن یا پروژکتورا رو؟؟؟؟
من با اجازه تقلب زدم از رو دست بچه ها سمت چپیه کشوریه:)) دست و جیغ و هوراااااااااااااااااااااا
ولی منو یاد یه خاطره جالبی انداختید که با موضوع مرتبطه
من ترمای اول بودم خاطرم نیست کدوم...
بعد یه پروژه انجام دادم چون به دوتا درس میخورد به دوتا استاد تحویل دادم
حالا صحنه رو ببینید:
اتاق هر دوتا استاد جفت هم بود.اولی رو رفتم تو شدم بین 17 تا 19 و ازین در اومدم بیرون بلافاصله رفتم تو بغلی اونو دو سه نمره کمتر شدم.
بچه هایی که دم در منتظر بودن دیگه داشتن شاخ در میاوردن!! اول اینکه یه پروژه رو به دوتا استاد اونم همزمان دادم!!1 دوم اینکه دوتا استاد یه پروژه رو دوتا نمره با اختلاف زیاد دادن:))
من خودمم داشتم شاخ در میاوردم!
talaeieh گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;627207][quote=talaeieh;773433;626868]دوستان این 3تا عکس هم مال دوتا مسابقه ی کشوری ای که با یک تحقیق شرکت کردیم یکی اول شدیم یکی سوم:)))))داوری درحد....:)
حالا بگید کدوم مال کدومه؟؟؟

really???????????
 oh God!!!!!!!!!!
میگم خب شما که سلطان نفوذ در افکارید نظر خودتون نسبت به اختلاف نمره در این اساتید چی بوده؟ برام جالب بود آخه !! من میگم شاید سر کلاس یکی بیشتر رفتین یا کلا یکیش احتمالا دختر داشته اونیکی نداشته و و و ... :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 1:16 - 0 تشکر 628268

soltan_azdad گفته است :

بچه مایه داریه دیگه
ولشون کن میترا خانم
بیا بریم دم در ساندویچیا از ته مونده غذاشون واسه افطاری یه چیزی جمع کنیم
mitra_mvm گفته است :


بابا باشگاه تیراندازی!!!!
نفس صبحدم گفته است :

سلام..شکر خدا عالی مثل همیشه ولی با سرماخوردگی شدید:دی
این کجاش عالی بود اونوقت:دیییی
خیلی سخته خداییی
اعصاب ادم هم بهم میریزه...هرچی میچرخونی شکلش پیچیده تر میشه
:)))
اره...یکبار میبرم باشگاه تیراندازی داداشم...
این رو میذارم تو دستگاهشون
بجای بشقاب اینو بشکونیم...یا یه سوزن بهش وصل میکنم...بجای سوزن دارت ازش استفاده میکنم:دیییی
soltan_azdad گفته است :


سلام خوبید خوشید؟
آقا این دیگه چیه
اصلا فکر کنم اگر خراب بشه دیگه درست نمیشه دیگه:))
حالت عادیشو بدن دستمون تا روح فیثاغورث احظار نشه حل نمیشه
البته یه قلق اسونی داره ولی این دیگه اصلا برای این درست شده که درست نشه!!!:))
به نظرم از این تو پارک ها مثل پارک ملت که فضاش بزرگتره برای پرتاب و بازی های توپی و هوایی استفاده کنید:))
یا میشه ازش به عنوان هدف پروازی استفاده کرد.پرتابش کنن شما شلیک کنی:))
نفس صبحدم گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;628188][quote=mitra_mvm;699606;628186][quote=نفس صبحدم;705102;628084][quote=soltan_azdad;507077;627896][quote=نفس صبحدم;705102;627733]ســـــــلام...
یادش بخیـــــر...تو خرداد ماه بود...رفته بودم فروشگاه بازی های فکری
چشمم خورد به این روبیک فضایی
20تومن از بابت همین یه ذره مکعب فضایی خالی شدم...:|



اومدم...
گفتم دوتا بشکن بزنم حلش کردم

بهمش زدم تا میتونستم
که تبدیل شد به این شکل







الان انقد توهم پیچ خورده و همه چیزش بهم ریخته
که فقط دارم بیشتر بهمش میزنم که یک شکل قشنگی در بیاد بشه برای تزیین ازش استفاده کرد




بعععله بعععله ولی این که کار ماست!!!نه رئیس پولدارا!!! 

از پله های ابر

پایین می آید

بی ذوقی نکن چتر سیاه!

    (M.V.M

شنبه 12/5/1392 - 1:23 - 0 تشکر 628270

Histogram گفته است :

طرحای روشو تفسیر نمیکنین؟! احساس میکنم یه فلسفه پشتشونه!
modir_e_movafagh گفته است :
[quote=Histogram;829323;627255][quote=modir_e_movafagh;723339;626744]یعنی قبلا هم گفتم شاید یاتون باشه ، همون که من یاعلی بگم دیگه یاعمر نمیگم !! یعنی تا همین الان پنج ستاره نشم دست بردار نیستم .



..

 ..

..


دوستان دیگه شرمنده زبون روزه این عکسارو از رنگینک گذاشتم
چند روز پیش اینارو درست کردیم بعد بابام گفت پاشو کاغذ بیار براش شابلون درست کنیم
دیگه یه کل کل اساسی شدا
یکی از اینا تقریبا کار بابامه و سه تاش کار خودم
شما بگید کدوما کار منه و کدوما بابام ؟ :))
و اینکه کدومشو بیشتر دوست دارید؟
اول لایک کن اگه دوسشون داری یه ♥ هم  بذار تو کامنت :))


هیستو خان؟ 
تفسیر؟؟
فلسفه؟؟؟
نه مثل اینکه داستانای سلطان بهتون چسبیده 
باشه عاقا تا ماه رمضون تموم نشده بذارید دل همه رو بدست بیارم بلکه یه ثوابی بکنم !!!
طرحش رو با ایده ی سلمان خان زدم .. چطور؟ چرا؟
خب از اونجا که سلمان خان با اجازه ی شما هندی هستن و هندی ها هم جشنی به نام جشن ببر دارن .. این بنده خدا گفت برا جشن ببر یه طرح بزن رو رنگینک میخوام ببرم خواهر مادرم ببینن عاشقت بشن نه نیارن !! بخاطر همین تمام سعیم رو کردم که مثل راه راهای رو بدن ببر دربیاد تا دیگه یه عروسی هندی با رسومات خاص ! دعوت کنم شما و دوستان رو :))
خوب بود تفسیر و فلسفم؟ باب میلتون بود مهندس؟؟ امری دستوری فرمایشی هست در خدمتم جناب :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 1:24 - 0 تشکر 628271

soltan_azdad گفته است :

پیمان جان میشه شما نگی؟
اقا هرکسی بهم تذکر میده بده ولی این نگه
اقا من با این مشکل دارم.چون این گفت نمیزارم:))  (اخ ازین بچه ها هستن ازین حرفا میزنن آدم حرصش میگیره)
peymanm001 گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;627455][quote=peymanm001;661717;627439]سلطااااااااااااان!! بدو که نوبتت شده!

:)))))))))))
=))))))))))
واااااای یعنی همین دو خط منو خندوندا 
جان من به عنوان اسپم حذف نکنید این پستم رو ها . آخه واقعا با تشکر خالی حسم رو نمیشد بیان کنم :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 1:27 - 0 تشکر 628273

نفس صبحدم گفته است :
[quote=نفس صبحدم;705102;627456]سلام...خوبین...طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه حق باشه


تویکی از کلاس هایی که میرفتم پارسال...سخن از گابریل گارسیا مارکز شد...خیلی حرفش شیرین بود..
توی بحثی که داشتیم به نتیجه خیلی جالبی رسیدم...و من اومدم برای خودم اون نتیجه رو به تصویر کشیدم...
اما الان هرچی فکرمیکنم یادم نمیاد:دییییییییییییییییییییییییییییی

حالا ببینم کی میتونه شرح تصویر بده...:دییی

اوه اوه
همه رو ول کن فقط همون یه چیز! که روش ضربدر خورده رو بچسب که هرچی نکته بوده تو همون بوده:)) البته بچه ها انواع نظر هارو دادن دیگه جا نداره فکر کنم ولی مثلا قرار بوده با این نکته برداری توی کنکور همه چی یادت بیاد اونوقت داری از ما میپرسی قضیه چی بوده؟ بابا دمت گرم ... :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 1:33 - 0 تشکر 628275

soltan_azdad گفته است :

سلام
یحتمل صدای برفکه
فقط الان خیلی وقته که برفک نداریم بیشتر no signal میبینیم:))
نفس صبحدم گفته است :

سلام
میشه سه خط خیش شیخ خیشیشی رو بترجمی؟؟؟لفطن:):دی
mitra_mvm گفته است :
با سلام
خیشششششششششششششششششششششششش
شیخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خییییییییییییسسسییششششششششخخخخخخخسشششششییییی

تصویر ندااااااااریم!!!!
لیلای او گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;627467][quote=نفس صبحدم;705102;627465][quote=mitra_mvm;699606;627080][quote=لیلای او;399461;625869]سلام. قابل توجه عزیزان: میترا،  طلائیه،  راضیه، ثمره

تا اینجا...این کارت ها هنوز بی صاحب مونده...

زودتر حدس بزنید لدفن...که به خاطرات دیگه بیشتر برسیم.

من جای شما بودم تا فالم دستم نمیومد خوابم نمیبرد بااااااااااابا

یعنی خونسردید در حد کروکودیل:دیییی










سلام
نو سیگنال؟
خخخخخخخخخخ :))
بذارید یه اعترافی کنم
ما اینجا جون لب دریاییم و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس خیلی نزدییییییک ! تا قبل از اینکه دستگاه دیجیتال بذاریم یــــــــــک مکافاتی داشتیم مخصوصا تابستون . آقا خط رو خط میشد مثلا داشتیم جمعه فیلم سینمایی نگاه میکردیم میفتاد رو خط بحرین فیلم هندی پخش میکرد :)) جمعه ها عربا تمام شبکه هاشون فیلم هندی داره ( برا بالا رفتن اطلاعات عمومیتون گفتم عاقا ) بعد دیگه هیچی داداش منم که جوک :)) یه جوری خودشو مینداخت رو کنترل که مثلا شبکه عوض کنه انگار رو نارنجک !! بعد کلی ادای کاماندو هارو درمیاورد که مثلا نذاره ما صحنه محنه ببینیم خلاصه اینقد لفتش میداد میرسید به عروسیشون :))))) شوخی میکنم البته خیلی زود شبکه عوض میکردیم ولی کلا نمیدونم چرا همیشه جاهای خفنش میفتاد رو آنتن :)) مخصوصا موقع اخبار شبکه 1 یک چیزایی میفتاد رو آنتن =)) 

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 1:34 - 0 تشکر 628277

السلام یا اهل المبحث!


مونامی رها!


خداروشکر بهتری. در مورد رشته ت فعلا نمیدونم. روانشناسی مگه چشه؟! رفیق عشقالگر تخس! ماقوت!؟نچ..بیا خونم تا برات بدرستم!دیی


در مورد خاطرتم..خسته نباشی خواهرخانمی! بابا خیلی دمت ایوله ها! چه افطاری بوده با این همه زحمت و جنب و جوشی که داشتید.عشق میکنم با این کارات خانم زرنگ فعال. موفق تر باشی.


در مورد اعتکاف هم که میشناسی منو...حسودیم شد دیگه برگردی باهات قهرم! دیی شوخیکا...خوشی باشیکا...جواب استو هم دیر دادم کلی حالم گرفتید:(



میترا بانو!


فرنی خودتی!خخخ اصلا اینو با فرنی روبه رو نکن که فرنی سرخ میشه!


مغسی..و هاو ایز یور حال؟!:))


ترولهاتم با پسرخالم میخوندیم کلی خندیدیم..اوووف



پرنسس هانا!


ممنون..شله زرد امروز مشرف معده همایونی شد! اینم از بیا بروی دعای ما!


نه با هلیم امتحان کن نهایتا حالت بد میشه شایدم بیفتی! ای جان! شوخی..چاشنی شیرینه دیگه..میشکافی هم خوبه باش..میگی نه بخور..



نفس من!


خاک بر سرم! من و خاک بر سری؟! خدا از دهنت بشنوه فیلترو..کلاسمون میره باااااااااالا باااااااابا!:))


اوهوم از کاکائویی سره. ولی اون بجاش سردش مزه کرم کارامل مییده که دوست دارم. اصلش زعفرونیه اصلا.


دییی



سرورنا..سلطان اضداد!


واااااای میدونستم با دیدن میشکوفی شما هم میشکوفییییی!


من گرم و نرم رو دوست تر دارم!


اونطور که شما پرسیدید "اون وقت خودتون درست کردید؟؟؟؟؟؟؟؟" باید بگم که همانا یکتا خالق آن منم!.


و لیلا میشکافی را آفرید


و در آن رودهای کاکائو جاری کرد


و تپه هایی گردویی قرار داد


و بر سر هر تپه بوته ای


و گلهایی از گردو رویاند


که برای اهل دل!


خواص و لذت فراوانی در آن است!


و در این نشانه هاییست


برای آنها که ادعا میکنند


آیا نمی اندیشند


که چطور هنر آشپزی را


به رخ کشیدیم


و به رقابت کشیدیم؟


نه!


هرگز نتوانند مانند آن بیاورند!


بلکه آنها در گمراهی آشکار خود سرگردانند


:))


خاله راضیه!


ممنون...کماکان خاطرات شما رو دنبال میکنیم و همینجا مینظر دهیم!

======================

صرفه جویی رو از اینجا تمرین کنید!

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 12/5/1392 - 2:16 - 0 تشکر 628283

soltan_azdad گفته است :

بهانه؟
بابا من خودم اولین نفری بودم که تو شبکه عکس گذاشتما
اوکی منو جوگیر نکنید که به مدیر موفق میگم زکی:))
اصلا چه معنی داره عکسای من تو شبکه باشه تو انجمن نباشه؟تو دیار غربت باشه تو خونه نباشه؟
به ترتیب سن میزارم!!(ببینم مدیر موفق میتونه اینقدر مثل من جوگیر باشه؟اصلا هیچ بنی بشری میتونه سر کل کل همچین خود زنی ای بکنه؟:))

این اولین عکس من تو شبکه بود که واسه سن اب نبات خوریمه:))
در این عکس که از زاویه بالا گرفته شده تنها به این جهت بوده ببینم کلاغ ها مارو از بالا چطوری میبینن:))

اینم واسه یکم بعده(حدودا یک سال)...دریاییم!!مشکلیه؟دریا.میترسیدم بچه ها راضی نباشن عکس خودمو گذاشتم فقط.مشکلیه؟!!!

عکس زیر هم واسه یک سال بعده حدودی!!تبیان.طبقه پنجم.خب چیکار کنم من زیاد از خودم عکس نمیگیرم راستش


اینم عکس مشترک من و حامد تو نمایشگاه قرآنه فک کنم سال 90  که اتفاقا این عکس رو هم اتفاقی تو تبیان پیدا کردم.چون دم غرفه تبیان بودیم:)) باز هم عکس تبیانه:))


این هم همون ساله ولی بعد از ماه رمضونش بود جاتون خالی جنگلهای لفور (سمت کوهستان بابل و سد لفور)
البته نمیدونم داشتم چی میگفتم ولی داشتم یه چیزی به عکاس میگفتم که از بس حرفه ای بود عکس رو گرفت و مارو ضایع کرد.اون سمت چپ هم دود جوجه کبابه و به خاطر اینکه در موقعیت بدی هستید عکسای اون جوجه هارو نمیزارم:)) اونی هم که سمت راست منه مرید و جان فشان منه که رو بازوش اسم سلطان اضداد خالکوبی شده:)) شوخی کردم یکی از دوستان خیلی خوب منه.


اینم عکسیه که تو شبکه گذاشتم و چون شبکه از نظر من جای بچه های بده:)) اینجا هم میزارم
فکر کنم تبیان تو سال 91 باشه!



این عکسم هم واسه حدودا مهرماهه که برای کاری جنوب بودم.بندر افتاب.اینو هم یکی از همکاران گرفت:))


اینم حدودا یک ماهه پیشه تو اصفهان که چون دوستم دوربین داشت  بالاخره یه عکس از ما هم گرفت و اینقدر از تبیان و بچه ها و ...گدایی نمیکردیم:)) پدر بی پولی بسوزه یه گوشی خوب هم نداریم عکس بگیریم.چقدر اخه به چراق قوش بنازیم:)) یکی دیگه هم مثل این عکس تو اون روز گرفته بودم که جمع عکسایی که گدایی نکردم به 3 رسید که به خاطر اینکه صفحه سرعت لود شدنش پایین نیاد نذاشتم


امااااااااااااااااااااا
عکسی که اینقدر حاشیه سازی کرد
من هستم
البته واسه خیلی وقته (شاید یک سال و نیم پیش)
در ساعت 3-4 نیمه شب پس از دو شبانه روز بی ترمز درس خواندن.نمرات اون دروس رو هم باید پیدا کنم ضمیمه این عکس کنم:)) از اینکه عکس ناجوره و خونهو زندگیمون زرده اول به خاطر نور کم محیطه و دوم به خاطر دوربین ناجور گوشیه
خانم رها اینه عاقبت درس خوندن
با کاپشن ورزشی باید صبح و روز رو بگذرونی که سرد و گرم شدن صبح و ظهر رو متوجه نشی:))
نخون خواهر من
نخون!!

raha0075 گفته است :


سلاام
تا باشه ازین فتنه ها:دی
این تذکر رو یاد بدین مدنظر داشته باشن؟!:)))
بسه بسه!!! بهانه گیری نکنین دیگه.... قول میدیم اگه دیدیمتون خنده مون رو بخوریم خب!
نه پس!مردیم! و نامردیم دیگه :دیی
soltan_azdad گفته است :

سلام
این زمانی هست که فتنه ریشه میزنه!!!
فقط خواستم به دوستان این تذکر رو یاد بدم مد نظر داشته باشن:))
به زودی عکس بنده هم رو نمایی میشودو و اگر تا الان نشد فقط به این دلیل بود دوستان عکس میزاشتن و اگر من هم عکس میزاشتنم تمرکز بهم میخورد(نمیخورد؟من که میدونم اگر عکسم رو بزارم اونقددددددددددددددرررررر سوژه میکنید منو که دیگه تا سال دیگه هرجا منو ببینید نا خودآگاه میخندین.خیلی نامردید:(  )

raha0075 گفته است :


السلام علیکم ورحمه الله و برکاته :))
خخخ!!! ترس داری از عاق شدنا!! البته منم میترسم همچین یه ذره! تازه این درد ها دارن تسکین می یابند!
دیگه دیگه .... چی حدس میزنی؟!اصلا به نظرت به من چیی میاد؟!
:)) کی میشه این جناب سلطان عکسشون رو بزارن .... خو خسته شدیم بابا!
بیش دوس هانی!
لیلای او گفته است :

سلام
مونیک مرسیک از جوابای قبلیت..دیگه بسطشون نمیدم عاق نشمیک!
دشمنت نباشه شرمونده!
نههههه..شوخییییی...چی هست حالا؟
بذار عکس جناب سلطان رو ببین و یادبگیر! من مطمئنم متاثر و متاثر! میشیک:)
دوس هانیک

raha0075 گفته است :

شرمنده !!
همین دیروز با یکی بحث بود که تازه داره پا به عرصه دانشجویی میزاره ... داش دل منو میسوزوند منم گفتم همش واس خودتون :دییی
راستی بهت نگفتم که اگه بخوام رشته ای که فعلا مدنظرمه رو ادامه بم فقط تهران اونم 2 تا از دانشگاهاش پذیرش دارن...:((
منم که بچه خرخووووووووووووون!!!!در جریانی دیگه!
باید بشینم ور دل خواهر مادر کهنه بچه بشورم :دیییی
لیلای او گفته است :

خو از بس لفتش میدی تو بزرگ شدن..:|...واسه خودم میگم...مردم تا دانشجو بشی...ایششش...ن اصلا ولش کن همیجوری هم کله بزرگی! همه چی دونی!عقل کلی:)) منو میخوری یه آخیش هم روش:)
raha0075 گفته است :

لیلا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوبی تو؟!!! چی شدی یه دفه؟!
از جونم سیر شدم که سرعت بالا بزنم رو به 30 سالگی!!!
دارم عشق و صفا میکنم بابا:دیی
لیلای او گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;627471][quote=raha0075;557377;627278][quote=soltan_azdad;507077;627206][quote=raha0075;557377;626983][quote=لیلای او;399461;626975][quote=raha0075;557377;626969][quote=لیلای او;399461;626959][quote=raha0075;557377;626883][quote=لیلای او;399461;626805]سلام
خخخخ مدیر تو هنو به من نرسیدی؟! نجنب دیگه دیر شده هتل اسپیناس رو زدن به نام من:))

سخنی با رها!
میگم رها تو پس کی بزرگ میشی بااااااااااابا اه حوصلم سر رفت  چه میکنی؟ جای تو بودم الان سی سالم شده بود:|

بسم الله الرحمن الرحیم
چی؟
جن دیدم که بسم الله میگم؟ خدا مرگم بده این چه فکریه که میکنید؟
بسم الله رو از چند جهت نوشتم 
اول اینکه کار خیلی خوبیه 
بعدش اینکه خواستم با این کار خدا کمکم کنه با نظر دادن به این پست ملت برام حرف درنیارن :))
عاقا من شب اولی خواستم جواب بدم بعد به خودم گفتم یعنی چی الان پست بذاری ملت نمیگن اینهمه پست رو جواب نداده هنوز ، بعد هول بود اومد عکسای سلطان رو جواب داد؟ خبریه؟ خجالت نمیکشه؟ نکنه یادش رفته دوبرابر سن سلطان رو داره ؟ دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ... :))
بعدش ما نظر ندادیم گفتم ادای دخترای سنگین رنگین رو دربیاریم ملت باز حرف دراوردن که : فهمیدین مدیر چرا به پست سلطان جواب نداده؟ یکی گفت آره بابا من میدونم دستشو بریده !! دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ...
بعدی گفت نه بابا من خبر دارم .. مدیر حسودیش شده گفته اگه الان به پست سلطان نظر بدم فکر میکنه خبریه و خوشگله و بادی به غبغب میندازه !!! اییییشششششششششششش دختره فلان فلان ( این دیگه باید سانسور میشد :)) )
و الی ماشالله ...
حالا ما نفهمیدیم نظر بدیم یا ندیم گفتیم اولش یه بسم الله بنویسیم به خیر و خوشی نظر بدیم تموم بشه بره :))
آقا چقد درباره ی آب و هوا و آلودگی تهران حرف بزنیم خب بریم سر اصل مطلب که از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است !! ( میگم این جمله رو تو یه جاهایی میگنا .. کدوم جاها؟ :)) )
اول از همه بگید از اینکه دوبار و خورده ای اسم منو اوردین چه منظوری داشتین؟ هان؟ یعنی میخواید باز منو جوگیر کنید؟ میخواید باز منو تحریک کنید ؟ نکنه میخواید عکسای مستحرک! از خودم بذارم کل تبیان رو تعطیل کنم؟ دیگه هرکی ندونه همه خوب میدونن از بچگی عادت نداشتم اگه کسی گفت میترسی که از این بلندی نمیپری جوگیر بشم و بپرم ولی اگه .. ولی اگه کل کل سر عکس و اینا باشه همه میدونن اصلا آدم محکمی نیستم :)) تازه اینجا انجمنم هست سه سوته اعمال استعفا یا اگه مقاومت کنم اعمال اخراج میشم :))
...
عکس اول : عاقا اون موقع من اییییییینقد تحت تاثیر این عکس قرار گرفته بودم :)) آخه نیست تازه وارد بودم و شما هم کلی تو چشم و تو اوج بودین نسبت به بقیه کلا با خودم میگفتم بابا عجب آدمیه .. یادمه نزدیکای تاپیک نفوذ در افکار بود . دیگه اصن یه وضی :)) ولی همیشه میگفتم چرا اندازه عکس رو جوری نمیکنه که اینقد پهن نیفته !! دیگه شرمنده با صداقت تمام افکارم رو لو دادم :))
..
دوم : از همه عکسا خوشگتر افتاده البته فقط بخاطر اینه که کنار دریا هستین :))
..
سوم : من دوبار کلا تمام انجمنها و تاپیکهارو زیر رو کردم . یه بار اوایل عضویت یه بار اوایل مدیریت که انجمن مربوطه رو زیر و رو کردم و بسی مشعوف گشتم از اینکه یه تاپیک پر از عکس پیدا کردم :)) ..
..
چهارم : جای حامدخان خالیه ...
و اینکه هانیه زحمت کشید و کمی تا قسمتی تعریف کرد حس حضور بهم دست داد .. راستی یه بار زنگ زدم بهش همون موقع . بعد کلی سرو صدا بود گفتم چه خبره گفت بچه ها دارن راجع به انجمن حرف میزنن و نظر میدن . گفتم بگو کیا هستن؟ گفت نمیشه میفهمم زشته :)) بعد من هی میگفتم اسمارو، اون آره نه میگفت :)) 
...
پنجم : اول بگم جدی جدی من شبای قدر تا میخواستم شمارو ( مثل بقیه بچه هایی که دعا کردم ) دعا کنم همش این عکس میومد تو ذهنم !!! یعنی واقعا جلو چشمم محو نمیشد . حالا نمیدونم چرا این عکس !! 
به هرحال هم عکس قشنگیه هم شرمنده ها ، یکم نکته داره !! اونم نکات مورد دار !!! که کباب رو نخواستین نشون بیدن بخاطر همین عکس رو نصف کردین آره؟ حالا اون شلوارایی که اونجا رو درخت دارن خشک میشن چیه؟ هان؟ یعنی از کمر عکس رو سانسور کردین فقط بخاطر کباب؟ بابا این تاپیک پر از عکس غذا شده !!! خب اینم روش ... دیگه شرمنده تا براتون داستان درست نکردم قشنگ قضیه ی عکس کمر به بالا و اون شلوار رو تعریف کنید که همه چی آبرومندانه تموم شه :))
..
ششم : در مورد این عکس با سبحان موافقم . و اینکه با لیلی هم موافقم البته اگه بقیه عکسارو هم ببینه یه کتاب مینویسه :))
..
هفتم : عاقا این دیگه نامردیه . من عاشق این عکس شما شدم ... بابا همه میدونن من عاشق دریام دیگه چیه ؟ بابا بیخیال این فکرا چیه؟ منظورم فقط دریا بود بابا ... هرکی ندونه خودم که دیگه میدونم دوبرابر سن شمارو دارم متاسفانه :))
..
هشتم : میگم اینو خودتون نگرفتین؟ پس دستتون نزدیک دوربین چکار میکنه؟ نکنه دستتونو انداختین دور گردن عکاس ؟ :)) ولی خدایی خیلی مردی کردی اون عکس رو نذاشتی . حداقل روح اون بنده خدا تو قبر نمیره رو ویبره . قضیه چشماو اینا :))
..
نهم : کلا نظری ندارم نسبت به این عکس . . چون کلا با بچه های درسخون حرفی ندارم . مخصوصا که یه پسر درسخون باشه ... اونم درحدی که رنگ به روش نمونه تا این حد !!! :))

با آروزی زیبایی و جذابیت روز افزون برای شما :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 2:29 - 0 تشکر 628285

modir_e_movafagh گفته است :

بسم الله الرحمن الرحیم
چی؟
جن دیدم که بسم الله میگم؟ خدا مرگم بده این چه فکریه که میکنید؟
بسم الله رو از چند جهت نوشتم 
اول اینکه کار خیلی خوبیه 
بعدش اینکه خواستم با این کار خدا کمکم کنه با نظر دادن به این پست ملت برام حرف درنیارن :))
عاقا من شب اولی خواستم جواب بدم بعد به خودم گفتم یعنی چی الان پست بذاری ملت نمیگن اینهمه پست رو جواب نداده هنوز ، بعد هول بود اومد عکسای سلطان رو جواب داد؟ خبریه؟ خجالت نمیکشه؟ نکنه یادش رفته دوبرابر سن سلطان رو داره ؟ دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ... :))
بعدش ما نظر ندادیم گفتم ادای دخترای سنگین رنگین رو دربیاریم ملت باز حرف دراوردن که : فهمیدین مدیر چرا به پست سلطان جواب نداده؟ یکی گفت آره بابا من میدونم دستشو بریده !! دختره ایکبیری عقده ای الی آخر ...
بعدی گفت نه بابا من خبر دارم .. مدیر حسودیش شده گفته اگه الان به پست سلطان نظر بدم فکر میکنه خبریه و خوشگله و بادی به غبغب میندازه !!! اییییشششششششششششش دختره فلان فلان ( این دیگه باید سانسور میشد :)) )
و الی ماشالله ...
حالا ما نفهمیدیم نظر بدیم یا ندیم گفتیم اولش یه بسم الله بنویسیم به خیر و خوشی نظر بدیم تموم بشه بره :))
آقا چقد درباره ی آب و هوا و آلودگی تهران حرف بزنیم خب بریم سر اصل مطلب که از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است !! ( میگم این جمله رو تو یه جاهایی میگنا .. کدوم جاها؟ :)) )
اول از همه بگید از اینکه دوبار و خورده ای اسم منو اوردین چه منظوری داشتین؟ هان؟ یعنی میخواید باز منو جوگیر کنید؟ میخواید باز منو تحریک کنید ؟ نکنه میخواید عکسای مستحرک! از خودم بذارم کل تبیان رو تعطیل کنم؟ دیگه هرکی ندونه همه خوب میدونن از بچگی عادت نداشتم اگه کسی گفت میترسی که از این بلندی نمیپری جوگیر بشم و بپرم ولی اگه .. ولی اگه کل کل سر عکس و اینا باشه همه میدونن اصلا آدم محکمی نیستم :)) تازه اینجا انجمنم هست سه سوته اعمال استعفا یا اگه مقاومت کنم اعمال اخراج میشم :))
...
عکس اول : عاقا اون موقع من اییییییینقد تحت تاثیر این عکس قرار گرفته بودم :)) آخه نیست تازه وارد بودم و شما هم کلی تو چشم و تو اوج بودین نسبت به بقیه کلا با خودم میگفتم بابا عجب آدمیه .. یادمه نزدیکای تاپیک نفوذ در افکار بود . دیگه اصن یه وضی :)) ولی همیشه میگفتم چرا اندازه عکس رو جوری نمیکنه که اینقد پهن نیفته !! دیگه شرمنده با صداقت تمام افکارم رو لو دادم :))
..
دوم : از همه عکسا خوشگتر افتاده البته فقط بخاطر اینه که کنار دریا هستین :))
..
سوم : من دوبار کلا تمام انجمنها و تاپیکهارو زیر رو کردم . یه بار اوایل عضویت یه بار اوایل مدیریت که انجمن مربوطه رو زیر و رو کردم و بسی مشعوف گشتم از اینکه یه تاپیک پر از عکس پیدا کردم :)) ..
soltan_azdad گفته است :

بهانه؟
بابا من خودم اولین نفری بودم که تو شبکه عکس گذاشتما
اوکی منو جوگیر نکنید که به مدیر موفق میگم زکی:))
اصلا چه معنی داره عکسای من تو شبکه باشه تو انجمن نباشه؟تو دیار غربت باشه تو خونه نباشه؟
به ترتیب سن میزارم!!(ببینم مدیر موفق میتونه اینقدر مثل من جوگیر باشه؟اصلا هیچ بنی بشری میتونه سر کل کل همچین خود زنی ای بکنه؟:))

این اولین عکس من تو شبکه بود که واسه سن اب نبات خوریمه:))
در این عکس که از زاویه بالا گرفته شده تنها به این جهت بوده ببینم کلاغ ها مارو از بالا چطوری میبینن:))

اینم واسه یکم بعده(حدودا یک سال)...دریاییم!!مشکلیه؟دریا.میترسیدم بچه ها راضی نباشن عکس خودمو گذاشتم فقط.مشکلیه؟!!!

عکس زیر هم واسه یک سال بعده حدودی!!تبیان.طبقه پنجم.خب چیکار کنم من زیاد از خودم عکس نمیگیرم راستش


اینم عکس مشترک من و حامد تو نمایشگاه قرآنه فک کنم سال 90  که اتفاقا این عکس رو هم اتفاقی تو تبیان پیدا کردم.چون دم غرفه تبیان بودیم:)) باز هم عکس تبیانه:))


این هم همون ساله ولی بعد از ماه رمضونش بود جاتون خالی جنگلهای لفور (سمت کوهستان بابل و سد لفور)
البته نمیدونم داشتم چی میگفتم ولی داشتم یه چیزی به عکاس میگفتم که از بس حرفه ای بود عکس رو گرفت و مارو ضایع کرد.اون سمت چپ هم دود جوجه کبابه و به خاطر اینکه در موقعیت بدی هستید عکسای اون جوجه هارو نمیزارم:)) اونی هم که سمت راست منه مرید و جان فشان منه که رو بازوش اسم سلطان اضداد خالکوبی شده:)) شوخی کردم یکی از دوستان خیلی خوب منه.


اینم عکسیه که تو شبکه گذاشتم و چون شبکه از نظر من جای بچه های بده:)) اینجا هم میزارم
فکر کنم تبیان تو سال 91 باشه!



این عکسم هم واسه حدودا مهرماهه که برای کاری جنوب بودم.بندر افتاب.اینو هم یکی از همکاران گرفت:))


اینم حدودا یک ماهه پیشه تو اصفهان که چون دوستم دوربین داشت  بالاخره یه عکس از ما هم گرفت و اینقدر از تبیان و بچه ها و ...گدایی نمیکردیم:)) پدر بی پولی بسوزه یه گوشی خوب هم نداریم عکس بگیریم.چقدر اخه به چراق قوش بنازیم:)) یکی دیگه هم مثل این عکس تو اون روز گرفته بودم که جمع عکسایی که گدایی نکردم به 3 رسید که به خاطر اینکه صفحه سرعت لود شدنش پایین نیاد نذاشتم


امااااااااااااااااااااا
عکسی که اینقدر حاشیه سازی کرد
من هستم
البته واسه خیلی وقته (شاید یک سال و نیم پیش)
در ساعت 3-4 نیمه شب پس از دو شبانه روز بی ترمز درس خواندن.نمرات اون دروس رو هم باید پیدا کنم ضمیمه این عکس کنم:)) از اینکه عکس ناجوره و خونهو زندگیمون زرده اول به خاطر نور کم محیطه و دوم به خاطر دوربین ناجور گوشیه
خانم رها اینه عاقبت درس خوندن
با کاپشن ورزشی باید صبح و روز رو بگذرونی که سرد و گرم شدن صبح و ظهر رو متوجه نشی:))
نخون خواهر من
نخون!!

raha0075 گفته است :


سلاام
تا باشه ازین فتنه ها:دی
این تذکر رو یاد بدین مدنظر داشته باشن؟!:)))
بسه بسه!!! بهانه گیری نکنین دیگه.... قول میدیم اگه دیدیمتون خنده مون رو بخوریم خب!
نه پس!مردیم! و نامردیم دیگه :دیی
soltan_azdad گفته است :

سلام
این زمانی هست که فتنه ریشه میزنه!!!
فقط خواستم به دوستان این تذکر رو یاد بدم مد نظر داشته باشن:))
به زودی عکس بنده هم رو نمایی میشودو و اگر تا الان نشد فقط به این دلیل بود دوستان عکس میزاشتن و اگر من هم عکس میزاشتنم تمرکز بهم میخورد(نمیخورد؟من که میدونم اگر عکسم رو بزارم اونقددددددددددددددرررررر سوژه میکنید منو که دیگه تا سال دیگه هرجا منو ببینید نا خودآگاه میخندین.خیلی نامردید:(  )

raha0075 گفته است :


السلام علیکم ورحمه الله و برکاته :))
خخخ!!! ترس داری از عاق شدنا!! البته منم میترسم همچین یه ذره! تازه این درد ها دارن تسکین می یابند!
دیگه دیگه .... چی حدس میزنی؟!اصلا به نظرت به من چیی میاد؟!
:)) کی میشه این جناب سلطان عکسشون رو بزارن .... خو خسته شدیم بابا!
بیش دوس هانی!
لیلای او گفته است :

سلام
مونیک مرسیک از جوابای قبلیت..دیگه بسطشون نمیدم عاق نشمیک!
دشمنت نباشه شرمونده!
نههههه..شوخییییی...چی هست حالا؟
بذار عکس جناب سلطان رو ببین و یادبگیر! من مطمئنم متاثر و متاثر! میشیک:)
دوس هانیک

raha0075 گفته است :

شرمنده !!
همین دیروز با یکی بحث بود که تازه داره پا به عرصه دانشجویی میزاره ... داش دل منو میسوزوند منم گفتم همش واس خودتون :دییی
راستی بهت نگفتم که اگه بخوام رشته ای که فعلا مدنظرمه رو ادامه بم فقط تهران اونم 2 تا از دانشگاهاش پذیرش دارن...:((
منم که بچه خرخووووووووووووون!!!!در جریانی دیگه!
باید بشینم ور دل خواهر مادر کهنه بچه بشورم :دیییی
لیلای او گفته است :

خو از بس لفتش میدی تو بزرگ شدن..:|...واسه خودم میگم...مردم تا دانشجو بشی...ایششش...ن اصلا ولش کن همیجوری هم کله بزرگی! همه چی دونی!عقل کلی:)) منو میخوری یه آخیش هم روش:)
raha0075 گفته است :

لیلا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوبی تو؟!!! چی شدی یه دفه؟!
از جونم سیر شدم که سرعت بالا بزنم رو به 30 سالگی!!!
دارم عشق و صفا میکنم بابا:دیی
لیلای او گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;628283][quote=soltan_azdad;507077;627471][quote=raha0075;557377;627278][quote=soltan_azdad;507077;627206][quote=raha0075;557377;626983][quote=لیلای او;399461;626975][quote=raha0075;557377;626969][quote=لیلای او;399461;626959][quote=raha0075;557377;626883][quote=لیلای او;399461;626805]سلام
خخخخ مدیر تو هنو به من نرسیدی؟! نجنب دیگه دیر شده هتل اسپیناس رو زدن به نام من:))

سخنی با رها!
میگم رها تو پس کی بزرگ میشی بااااااااااابا اه حوصلم سر رفت  چه میکنی؟ جای تو بودم الان سی سالم شده بود:|


از پله های ابر

پایین می آید

بی ذوقی نکن چتر سیاه!

    (M.V.M

شنبه 12/5/1392 - 2:37 - 0 تشکر 628287

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;627475]راستشو بخوایید کل عکسام از خودم همیناس
کلا عکس همیناس!!
نه ازجایی عکسی گرفتم نه از من گرفتن جز چندتای محدود تو کوچیکیم
جدای شوخی واسه خودم خیلی جالبه
گذر عمر رو ببینید
خودم تا الان اینطوری مرتب نکرده بودم...ببینید آدم چطوری عوض میشه...باید مراقب باشه عوضی نشه!!

عاقا فهمیدیم خواستین بگین آدمای از خود متشکر خیلی از خودشون عکس میگیرن واسه همین شما عکس کم دارید ... فهمیدیم خواستین بگید آدمای ... 
با این حال ما همچنان چپ و راست از خودمون عکس میگیریم اصلا هم سرخورده نمیشیم :))
نکته ی ظریفی بود . ممنون.
آقا واقعا بذارید منم بیام عکسامو مرتب و قشنگ اینجا بذارم ببینم عوض شدم اصلا؟ یا شایدم عوضی شدم خبر ندارم . خب عیب نداره شما که عکسامو دیدین بیاید نظر بدین :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.