• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 7505)
شنبه 6/7/1387 - 14:42 -0 تشکر 60886
پند های حكیمانه

سلام به خدمت شما دوستان قرانی

در این تایپیك قصد دارم با یاری شما دوستان عزیز پند های حكت آموزی از قرآن و ائمه ی معصومین بنویسم و امیدوارم تا شما دوستان عزیز این پند ها را در زندگی خود به كار بندید.

پنج شنبه 18/7/1387 - 16:50 - 0 تشکر 64127

تا به جایى رسى كه یكى از جهان و جهانیان بینى !

بالاخره همه چیز را از او مى گیرند حتى تواى تو را، و مى رسى به جایى كه مى یابى اوست و بس . ان كل من فى السموات و الارض الا آتى الرحمن عبدا لقد اءحصیهم وعدهم عدا و كلهم آتیه یوم القیمة فردا (389)

هر چیز كه دیدم همه بگذاشتنى بود
جز یاد تو اى دوست كه آن داشتنى بود

جمعه 19/7/1387 - 15:31 - 0 تشکر 64329

پندهاى برگزیده از صد دانه در یكدانه

ا- آن كه خود را نشناخت ، چگونه دیگرى را مى شناسد؟! ب - آن كه از صحیفه نفس خود آگاهى ندارد از كدام كتاب و رساله طرفى مى بندد؟! ج - آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ، چه بهره اى از زندگى برده است ؟! د- آن كه خود را فراموش كرده است ، از یاد چه چیز خرسند است ؟! ه - آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است چیست ؟! و- آن كه در صقع ذات خود با تمثلات ملكى همدم و همسخن نباشد، باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد؟! ز- آن كه خود را براى همیشه درست نساخت پس به چه كارى پرداخت ؟! ح - آن كه از سیر انفسى به سیر آفاقى نرسیده است ، چه چشیده و چه دیده است ؟! ط- آن كه مى انگارد در عوالم امكان ، موجودى بزرگ تر از انسان است كدام است ؟! ى - آن كه تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست ؟! یا- آن كه معاش مادى را وسیله مقامات معنوى نگرد سخت در خطاست . یب - آن كه به هر آرمان است ، ارزش او همان است . یج - آن كه از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد. ید- آن كه خداى را انكار دارد، منكر وجود خود است . یو- آن كه در خود فرو نرفته است ، و در بحار ملكوت سیر نكرده است و از دیار جبروت سر در نیاورده است ، دیگر سباحت و سیاحت را چه وزنى نهاده است ؟! یز- آن كه خود را جدولى از دریاى بیكران هستى نیافته است ، در تحصیل معارف و ارتقایش چه مى اندیشد؟! یح - آن كه خود را متسخر در تحت تدبیر متفرد به جبروت نمى یابد، در وحدت صنع صورت شگفتش چه مى گوید؟! یط- آن كه در وادى مقدس من كیستم ؟ قدم ننهاده است ، خروارى به خردلى ! ك - آن كه از اعتلاى فهم خطاب محمدى سرباز زده است ، خود را به مفت باخته است . كا- آن كه طبیعتش را بر عقلش حاكم گردانیده است ، در محكمه هر بخردى محكوم است . كب - آن كه در اطوار خلقتش نمى اندیشد، سوداى او سراسر زیان است كج - آن كه خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند، از سعادت جاودانى باز بماند. كد- آن كه غذا را مسانخ مغتذى نیابد، هرزه خوار مى گردد، و هرزه خوار هرزه گو و هرزه كار مى شود. كه - آن كه كشتزارش را وجین نكند از گیاه هرزه آزار بیند. كو- آن كه من عرف نفسه فقد عرفه ربه را درست فهم كند، جمیع مسائل اصیل فلسفى و مطالب قویم حكمت متعالى و حقایق متین عرفانى از آن استنباط تواند كرد؛ لذا معرفت نفس ار مفتاح خزاین ملكوت فرموده اند. پس برهان شرف این گوهر یگانه اعنى جوهر نفس ، همین ماءثور شریف من عرف بس است . لا- آن كه به سر سوره قدر كشف تام محمدى برسد، انسان را صاحب مقام فوق تجرد بشناسد؛ چه این كه قرآن مجید بیكران در لیله مباركه بنیه محمدیه ، از غایت فسحت قلب و نهایت شرح صدرش به انزال دفعى فرود آمده است . لب - آن كه در معرفت انسان و قرآن تو غل كند، قرآن را به صورت كتیبه انسان كامل شناسد، و نظام هستى را صورت عینیه او یابد. له - آن كه خطاب محمدى را درست فهم كند كه انسان ها براى اغتذاى از این سفره الهى دعوت شده اند، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استكمالش پویا و جویا گردد. ن - آن كه در باطن و ظاهر خود تاءمل كند، بدین حقیقت مى رسد كه هیچ گاه باطن از ظاهر غافل نمى شود، حتى نائم در نوم خود و سكران در سكر خود، لذا به اصابت كمترین اءذى و الم بدان ها آگاه مى گردند؛ پس نفس را مظهر لا تاءخذه سنة و لا نوم مى یابد، و از اینجا زیادت بصیرت حاصل كند كه باطن عالم حیات و علم و آگاهى است هیچ گاه از ظاهر غافل نمى شود؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غیرش از باطن غافل مى گردد. نا- آن كه در رشد خود دقت كند، مى بیند كه او را دو گونه غذا باید: غذایى كه مایه پرورش تن اوست ، و غذایى كه مایه پرورش روان اوست . و هر یك را دهانى خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان این گوش . نه از غذاى تن روان پرورش مى یابد و فربه مى شود، و نه از غذاى روان تن . آب مظهر و ظل حیات و علم است ، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است ؛ تن تشنه آب خواهد كه ظل حیات است و روان تشنه علم خواهد كه اصل آن است . امام ملك و ملكوت صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم در تفسیر عام كریمه (فلینظر الانسان الى طعامه )، فرمود: علمه الذى یاءخذه عمن یاءخذه ؛ بنگر كه غذاى جسم و جان تو چگونه است ؟ و بدان كه غذا با همه اختلاف انواع و ضروب آن ، مظهر صفت بقاء و از سدنه اسم قیوم و با مغتذى مسانخ است ؛ و تغذى حب دوام ظهور اسم ظاهر و احكام آن است . عا- آن كه راه آه و سوز و گداز كه روح و ریحان و جنت نعیم اهل دل است ، و راز و نیاز كه قرة عین عارف است ، نباشد پس نشاط و شادى او در چیست ؟! عو- آن كه از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان - اعنى از خفتگان و مردگان - دورى گزیند و حیات ابد آرزو كند، و چندان كه گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشك برآید، او دو صد چندان در جستن زنده زنده كننده . در اصحاح هشتم انجیل متى آمده است كه : یكى از شاگردان حضرت مسیح علیه السلام بدو گفت : اى آقا! مرا بار ده كه نخست بروم پدرم را به خاك بسپارم ؛ بدو فرمود: پیرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان به خاك بسپارند! و در شریعت خاتم صلى الله علیه و آله و سلم مردى انصارى از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم پرسید: هر گاه جنازه و مجلس عالمى پیش آید كدام یك در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم ؟ فرمود: اگر براى تجهیز و دفن جنازه كسى هست ، همانا كه حضور مجلس ‍ عالم برتر از حضور هزار جنازه است . عط- آن كه با یاد خدا همدم نیست آدم نیست ! فه - آن كه خود را دوست دارد، دیگر آفریده ها را دوست دارد كه همه براى او در كارند. فو- آن كه براى خدا یك چله كشیك نفس كشد، چشمه هاى دانش از دلش ‍ بر زبانش آشكار گردد. چنانكه خواجه عالم صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است : من اءخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحكمة من قلبه على لسانه . فح - آن كه در گوهر نفس خود، ساعتى به فكرت بنشیند دریابد كه اگر خود او آن را به تباهى نكشاند، هیچ كس نتواند آن را تباه كند. و آنچه كه او را از تباهى باز مى دارد، دانش بایسته و كردار شایسته است كه دانش آب حیات ارواح است ، چنانكه آب مایه حیات اشباح است . صب - آن كه را درد نیست مرد نیست . ضر- آن كه در احوال والدین نسبت به اولاد تاءمل كند مى بیند آنچه كه از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پیش آمدن خشم بر وى بر اثر گستاخى فرزند و نافرمانى اوست . از این جا به معنى یا من سبقت رحمته غضبه پى برد، و خود را مظهر این اسم شریف بیند، و به اصیل بودن جنت و طارى بودن جهنم آگاه شود. صح - آن كه در قرآن و انسان تعقل كند، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحیمیه الهى ، و وقف خاص انسان یابد. هم آن را بى پایان یابد كه كتاب الله است قل كل یعمل على شاكلته ، و هم این را كه حد یقف براى او نبود؛ چنان سفره براى چنین كس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار، كلمات آن جوامع كلم ، آیات آن خزاین ، سوره هاى آن مداین حكم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحیم ، وقف خاص مخلوق فى احسن تقویم ، واقف آن رحمن و موقوف علیه آن انسان است . و با توجه بدین كه علم و عمل انسان سازنده و جزاء، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است ، به سر گفتار قرآن و نبى و وصى رسد كه : یس و القرآن الحكیم ، انا مدینة الحكمة و هى الجنة و انت یا على ! بابها، اءن درجات الجنة على عدد آیات القرآن ، فاا كان یوم القیامة یقال لقارى ء القرآن اقراء وارق . قرآن ، حكیم است و آیات او حكمت است و حكمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آیات قرآن اند و جانى كه حكمت اندوخته است شهر بهشت است و ولایت ، در این شهر آرى ! ولایت در بهشت است ، ولایت زبان قرآن است ، ولایت معیار و مكیال انسان سنج است ، و میزان تقویم و تقدیر ارزش انسان ها است . پس هر كس ‍ صحیفه وجود خود را مطالعه كند كه تا چه پایه قرآن است ، یعنى مدینه حكمت و شهر بهشت است . رساله قرآن و انسان ما را در این نكته علیا، رتبه والاست . صط- آن كه در ارتباط بى تكیف و بى قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد، دریابد كه صلاة سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قرة عین محب است . لذا رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: جعلت قرة عینى فى الصلاة ؛ زیرا كه صلاة مناجات بین حق تعالى و عبد اوست ، و چون صلاة مناجات است ذكر حق است ، و ذاكر حق هم نشین حق است و حق جلیس اوست ، و كسى كه جلیس ذاكر خود است او را مى بیند والا جلیس ‍ او نیست . لذا وصى علیه السلام فرمود: لم اءعبد ربا لم اءره پس صلاة مشاهده و رؤ یت است ، یعنى مشاهده عیانى روحانى و شهود روحى در مقام جمعى است ، و رؤ یت عینى در مظاهر فرقى است و به عبارت اخصر؛ مشاهده در مقام جمعى است ، و رؤ یت در مظاهر فرقى . پس اگر مصلى صاحب بصر و عرفان نباشد كه نداند حق تعالى براى هر چیز و از هر چیز متجلى است ، حق را نمى بیند. ق - آن كه در ارزش تكوینى انسان تعقل كند، او را مكیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند؛ یعنى علم و حس انسانى را معیار معلومات و محسوسات یابد، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وى از آن و به تمدن جامعه انسانى وابسته بیند. این انسان است كه در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمى مى نماید، و وى را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه اى كه رسیده است در آن مرتبه توقف نمى كند و به مرحله بالاتر عروج مى یابد، و منصف به صفات كمالیه جمیع موجودات مى گردد، و بر همه تسلط مى یابد، و به حقیقة الحقائق كه حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است مى رسد؛ و به اذن او كه اذن فعلى و اتصاف كمالات وجودى است ، مى تواند در ماده كاینات تصرف كند و رب انسانى شود و خلیفة الله گردد و كار خدایى كند، والسلام .

جمعه 19/7/1387 - 15:31 - 0 تشکر 64330

نامحدود بودند ظرفیت آدمى

امیر المؤ منین على (ع ) فرمود: كل وعاء یضیق بما جعل فیه ، الا وعاء العلم فانه یتسع به ؛ یعنى هر ظرف به آنچه كه در او نهاده شد، گنجایش او تنگ مى شود، مگر ظرف علم كه گنجایش او بیشتر مى گردد. هر یك از ظرف هاى جسمانى را حد معینى است كه گنجایش آنها را تحدید مى كند، مثلا پیمانه ها و بركه ها و دریاچه ها و دریاها، هر یك را اندازه اى است كه بیش از آن اندازه آب را نمى پذیرند، به خلاف نفس ناطقه انسانى كه هر چه مظروف او كه آب حیات علوم و معارف است در او ریخته شود، سعه وجودى و ظرفیت ذاتى و گنجایش او بیشتر و براى فرا گرفتن حقایق بیشتر آماده تر مى شود.

جمعه 19/7/1387 - 15:31 - 0 تشکر 64331

علت نام گذارى فاطمه زهرا

ابى عبدالله (ع ) فرمود: انا انزلناه فى لیلة القدر لیلة ، فاطمه است و قدر، الله است ، پس آن كس كه فاطمه را آنگونه كه سزاست بشناسد، لیلة القدر را ادراك كرده است . علت نامگذارى وى به فاطمه آن است كه خلایق از معرفت فاطمه محروم و بریده شدند. رسول خدا (ص ) فرمود: او را فاطمه نامیدم ، زیرا خداى ، او را و آن كس را كه دوستش داشته باشد از آتش دور كرده است .

جمعه 19/7/1387 - 15:31 - 0 تشکر 64332

كلمات قصار على (ع ) در معرفت نفس (408)

1- بزرگ ترین نادانى ، نادانى انسان در كار نفس خودش است . 2- بزرگ ترین دانش ، خود شناسى است . 3- برترین خرد، شناسایى آدمى به نفس خود است ؛ پس هر كه خود را شناخت باخرد است ، و آنكه خود را نشناخت گمراه است . 4- زیرك كسى است كه خود را شناخت و كارهایش را خالص گردانید. 5- عارف كسى است كه نفس خود را شناخت و آن را آزاد كرد و از هر چه كه دورش مى كند پاك گردانید. 6- معرفت نفس نافع ترین دو معرفت است (معرفت آفاق و معرفت انفس ، سنریهم آیاتنا فى الآفاق و فى انفسهم . 7- در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جوید و خودش را گم كرده و نمى جوید! 8- غایت معرفت این است كه آدمى خود را بشناسد. 9- كسى كه از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مى یابد؟ 10 آنكه خود را شناخت ، به نهایت هر آگاهى و دانش رسید 11- هر كه نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى كند، و آنكه نشناخت آن را مهمل مى گذارد. 12- خود شناسى ، سودمندترین شناسایى هاست . 13- آن كس كه به خود شناسى دست یافت به رستگارى بزرگ رسیده است . هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 14- هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 15- در شگفتم از كسى كه جاهل به خود است ، چگونه مى خواهد عارف به ربش شود.

پنج شنبه 25/7/1387 - 14:44 - 0 تشکر 65472

احترام معلم

لا تجعلن ذرب لسانك على من أنطقك و بلاغه قولك على من سددك

تیزى و برندگى زبانت را، به سوى كسى كه تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد كسى كه به تو قدرت گفتار آموخته است، بكار مبر.
شرح:

امام علیه‏السلام، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش میفرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران، متوجه میساخت. تا جاى كه خود، با آن دریاى علم و دانش كه داشت، همیشه مى‏فرمود:((كسیكه به من یك كلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده او خواهیم بود)).
یك نمونه درخشان و با شكوه دیگر، براى آنكه بدانیم اسلام چه احترام شایانى براى معلم و آموزگار قائل شده است، توجه به وضع اسیر جنگى در صدر اسلام است. در آن جنگها، پیامبر اكرم (ص)، به كسانى كه تا ساعتى پیش، شمشیر بر دست، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه مى‏فرمود كه هر كدام، به ده نفر از مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و پاداش این سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و به پاداش این سواد آموزى از اسارت آزاد شوند.
امام علیه‏السلام نیز، در این كلام عمیق و پر معنى، در همین باره سخن گفته، و دیگران را به احترام نمودن به معلم آموزگار، متوجه ساخته و ترغیب و سفارش فرموده است. ما نیز، باید از پیشواى راستین خود بیاموزیم. یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر كسى كه در راه به سخن آمدن ما زحمت كشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى كلام و قدرت بیانى را كه از معلم و یا شخصى دیگرى آموخته‏ایم، بر ضد خود او بكار بریم. زیرا، چنین كارى نا سپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مى‏شود.

پنج شنبه 25/7/1387 - 14:44 - 0 تشکر 65473

تنگدستى و پاكدامنى یا ثروت و زشتكارى

و الحرفته مع العفته خیر من الغنى مع الفجور. -نامه 

ترجمه:

كارگرى، همواره با پاكدامنى، بهتر از داشتن ثروتى است كه با گناهكارى به دست آمده باشد.
شرح:

بسیارى از ثروتمندان هستند، كه به خاطر داشتن مال و دارایى فراوان، ظاهرا همه گونه وسایل راحت و آسایش را در اختیار دارند. اما در حقیقت، آنها، نه تنها آسوده و راحت نیستند، نه تنها در خوشى و خوشبختى به سر نمى‏برد، بلكه روز و شب خود را، با رنج و اضطراب مى‏گذرانند، و عمرشان در دلهره و نگرانى طى میشود. زیرا بیشتر ثروتمندان، مال و دارایى خود را، از راههاى حرام و آلوده به گناه، به دست آورده‏اند. امام علیه‏السلام، در جایى دیگر فرموده است:((هر جا ثروتى هنگفت انباشته شده باشد، حتما در كنار آن، حق پایمال شده گروهى از محرومان جامعه، دفن شده است)) معنى این سخن آن است كه: كمتر ممكن است ثروتى پیدا شود كه تمام آن، از راه حلال بدست آمده باشد. بیشتر كسانى كه به ثروت‏هاى هنگفت مى‏رسند، حق مردم محروم و مستضعف را پایمال كرده و مال دیگران را خورده‏اند یعنى از راههایى مانند دزدى، كم فروش، گران فروش، احتكار(یعنى: انباركردن و مخفى كردن نگاه داشتن اجناس مورد نیاز مردم، و به وجود آوردن قحطى، و سپس فروختن آن اجناس به چند برابر قیمت)، یا خوردن مال افراد ضعیف، بیوه زنان، یتیمان و امثال آنها، و خیانت كردن به افراد ملت به مال و دارایى رسیده‏اند.
چنین ثروتى، كه از راههاى ناپاك و نادرست بدست آمده، آلوده به گناه است و كسى كه چنین ثروتى دارد، اگر هم در ظاهر، راحت و آسوده زندگى مى‏كند، در باطن، آرامش و آسایش ندارد و تمام ساعات روز و شبش، در وحشت و اضطراب مى‏گذرد. از یك طرف، ترس از خدا، و حساب و كتاب روز قیامت او را مى‏ترساند و آرامشش را بهم میزند، و از طرف دیگر، دائما وحشت آن را دارد، كه مبادا مردم محروم و ستمدیده، راز دزدى و مال مردم خورى و خیانت او را بفهمند، و براى گرفتن حق خود، بر سرش بتازند و حكم عدالت اسلامى را، درباره‏اش اجرأ كنند.
اما كسى كه كار كم در آمدى دارد، ولى با تقوى و پاكدامنى آنرا انجام میدهد، و به خیانت و ظلم آلوده نمى‏شود، دل راحت و فكر آسوده دارد، چنین كسى، چون درآمدش حلال و پاك است، حقى را پایمال نكرده و مال كسى را نخورده است، كمترین نگرانى و دلهره و وحشتى هم ندارد. اگر سفره‏اش رنگین نیست ولى در عوض با وجدان پاك كابوسهاى وحشت‏آور و سبكبار بیدار مى‏شود، و خوشبختى واقعى را با تمام و جودش حس میكند.
بخاطر همین است كه امام علیه‏السلام نیز، كار كم در آمد، ولى همواره با پاكدامنى را از ثروتى كه همواره با گناه باشد، بهتر شمرده‏اند.

پنج شنبه 25/7/1387 - 14:44 - 0 تشکر 65474

 آنچه دارى قدر بدان
و حفظ ما فى یدیك أحب الى من طلب ما فى یدى غیرك‏-نامه

ترجمه:

نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى، در نظر من، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است، بهتر و دوست داشتنى‏تر است.
شرح:

كسانى هستند كه هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى‏شوند، دائما در فكر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنكه صرف كسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم كه بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى‏شود و نگاهشان به مال دیگران است. و گاهى، كار را به جایى مى‏رسانند كه شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى‏گذارند، تا براى مدتى كوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده كنند.
شاید شما هم دیده‏اید كه: بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن كه خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى، بیشتر خود نمایى كنند.
یا وقتى مهمان در خانه دارند، كاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را كنار مى‏گذارند، و در عوض، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى‏گیرند و جلوى مهمان مى‏آورند.
این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و كارى هم كه میكنند، بر خلاف دستورات اسلام است.
امام علیه‏السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نكته را در یك جمله كوتاه، بیان فرموده است:
1- قناعت: به آنچه دارى اكتفا كن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش. 2- عزت نفس: شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ كن، و از آنچه دارى خوشنود باش، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران، آسوده باشى.
3- حفظ آبرو: با دورى كردن از زیاده‏طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران، آبروى خود را به باد مده.
4- شكر نعمت: نسبت به آنچه خداوند به تو داده است، كفران نعمت مكن، بلكه شكر نعمت خداوندى را - به هر اندازه كه باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بكوشى. نه آن كه مال خود را، بخاطر ناچیز و كم قیمت بودن، خوب حفظ نكنى و آن را از بین ببرى، و بعد، محتاج دیگران بشوى.

پنج شنبه 25/7/1387 - 14:44 - 0 تشکر 65475

 همت عالى و شكم پرورى
لا تجتمع عزیمه و ولیمه

ترجمه:

همت عالى، با سورچرانى و شكم پرورى، سازگار نیست.
شرح:

كسى كه صاحب همت عالى است به شكم پرورى برود، نمى‏تواند همت عالى داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممكن نیست كه همت عالى، و شكم پرورى، در وجود انسان، یكجا جمع شده باشد.
زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شكم خوش است، و تمام فكر و كوشش او صرف آن میشود كه چطور و از چه راهى، خود را به سفره‏یى رنگین برساند و شكمش را از خوراكیهاى لذیذ انباشته كند. آشكار است كه چنین كسى، نه فرصت آن را دارد و نه اصولا در فكر آن است كه ذهن و اندیشه‏اش را در كارهاى با شكوه به كار اندازد، و تصمیمهاى عالى و والا بگیرد، و اراده و همت خود را در انجام كارهاى با ارزش و انسانى نمایان سازد. شخص شكم پرور و سورچران، از آغاز صبح، دائما به این فكر میكند كه ظهر، چگونه ناهار لذیذى بدست آورد، و از ظهر به بعد، ذهن و اندیشه‏اش در این جهت كار میكند كه براى شب، از كجا و چگونه شام چرب و شیرینى فراهم كند. و طبیعى است كه چنین شخصى، شب هم با این فكر به بستر میرود كه صبح، چه خوراكیهایى سر سفره صبحانه در انتظارش خواهد بود.
اما كسى كه همت عالى دارد، فكر و ذهنش، آنقدر مشغول مسائل مهم و كارهاى عالى و انسانى است، كه اصولا فرصتى براى فكر كردن به شكم پیدا نمى‏كند. و تازه وقتى هم سر سفره بنشیند، غذایش، ساده‏ترین غذاها خواهد بود. نمونه درخشان این افراد، خود حضرت على علیه‏السلام است كه غذایش، بیشتر اوقات، چیزى جز نان خالى، یا نانى همواره با كمى خرما، یا كمى پیاز، یا كمى نبوده است. تا جایى كه اگر اندكى بیش از این برایش غذا مى‏آورد، به شدت اعتراض میرد.

چهارشنبه 9/4/1389 - 10:38 - 0 تشکر 208189

گمان می کردم چون گرفتارم از خدا دورم
اما فهمیدم چون از خدا دورم گرفتارم

ابوالحسن خدايي مقدم 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.