* برگردیم استقلال ، زمان ناصر حجازی به استقلال آمدید.
- خدا رحتمش کند. حجازی از همه نظر به من اعتقاد داشت. شاگردیش را دوست داشتم . روزی که به استقلال آمدم برایم آرزوی موفقیت کرد و این برایم لذت بخش بود.
* به خاطر دارید که چند گل برای استقلال در اولین فصلت حضورت در این تیم به ثمر رساندی؟
- با احتساب جام حذفی و باقی مسابقهها فکر میکنم 20 گل را به ثمر رساندم. آن سال با فرهاد مجیدی همتیم بودم و انصافا چشم بسته همدیگر را پیدا میکردیم.
* اگر موافق باشید برویم سراغ بازی استقلال و دالیان. آن بازی که شاید بهترین بازی تو در استقلال بوده است. آیا برومند در آن بازی گل بدی خورد؟
- سه تا گل بد خورد. حرف و حدیث برایش درست شد و البته باید بگویم توپهای سادهای نبودند. یکی از آنها به قصد سانتر بود که با تغییر مسیر وارد دروازه شد. من چیزی ندیدم که برومند در آن بخواهد کمکاری کند. آن زمان هر کس در یک بازی ضعیف بود از این انگها به او میچسباندند اما واقعا درست نبود. به هر حال بازی با دالیان یک بازی تاریخی بود. آن بازی همزمان با محرم شده بود و 120 هزار تماشاگر هم سینه میزدند و هم خوشحال بودند و در آن زمان به ما شور حسینی دست داده بود و توانستیم هم یک پاس گل طلایی بدهم و هم گل طلایی بزنم.
* نیمه اول با چه نتیجهای تمام شد؟
- 2 بر یک به سود ما تمام شد. ناصرخان آمد و در بین دو نیمه گفت همه چیز خوب است و به همین ترتیب ادامه دهید و به زمین رفتیم و به یکبار 3 بر 2 عقب افتادیم. دقیقه 90 یک پاس خوب به اکبرپور دادم و کار به تساوی 3 بر 3 کشید. در گلهای طلایی هم در دقیقه 117 در حالی که تمام عضلاتم گرفته بود با یک شوت در حالی که به سمت دروازه چرخیده بودم، گل زدم و کار 4 بر 3 به سود استقلال شد.
* به حجازی حق میدهید که برومند را درون دروازه برابر جوبیلو قرار ندهد؟
- حق که میدادم. برومند سه گل بد خورده بود. حجازی از یک لحاظ یقین کرده بود که برومند از قصد آن گلها را خورده است. اما به نظر من به ترکیب نباید دست میزد. به هر حال قسمت بود. ما برابر جوبیلیو بهتر بودیم و باختیم اما برابر دالیان خوب نبودیم و بردیم. به هر حال بدشانسی آوردیم و قهرمان آسیا نشدیم.
* در آن بازی یک موقعیت خیلی خوب را از دست دادی.
- آن گونه نبود که فکر میکنید. یک سانتر برای من شد و خورد به زمین. نشد به خوبی به آن ضربه بزنم. به همین دلیل ضربه سر من از بالای دروازه راهی اوت شد. آن توپ را حتی کامپیوتر نمیتوانست تشخیص دهد.
* از آن بازی دیگر چه چیزهایی در خاطر دارید؟
- آقای رشیدی در بین دو نیمه رفت و در دروازه ژاپنیها آب ریخت. آنها البته قبل از آن درون دروازه خودشان پودر ریخته بودند. گفته بودند آنها دروازهشان را جادو کرده بودند. خلاصه هرچه که میزدیم درون دروازه نمیرفت.