• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 10360)
دوشنبه 24/7/1391 - 14:33 -0 تشکر 566748
Life Style (سبک زندگی)

آنها که با سایتهای اینترنتی سروکار دارند و با دایره لغات بین المللی آن آشنا هستند می دانند که "سبک زندگی" (life style) از مقوله هایی است که در سایتهای مطرح  به وفور مورد توجه قرار گرفته و حتی بعنوان یکی از لینکهای ثابت در صفحات اصلی سایتها قرار دارند....

رهبر انقلاب در بیانات اخیرشان در جمع جوانان خراسان شمالی این موضوع را پیش کشیده و مطرح و از فعالان و مدیران برای کار در این زمینه دعوت کرده اند.
ابتدا به درج 20 سوالی که رهبر انقلاب در جریان سفرشان به خراسان شمالی و دیدار با جوانان آن استان در مهرماه 1391،در باب این موضوع مطرح کرده اند می پردازیم و سپس به دیگر مقالات و یادداشتها و اظهار نظرها خواهیم پرداخت....


فعلا قصد این تاپیک جمع آوری نظرات مختلف است.
ان شاالله در آینده با توجه به بانک مقالاتی که در اینجا خواهیم داشت، نقشه را عوض می کنیم ....

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

شنبه 14/11/1391 - 14:7 - 0 تشکر 587002

این هم آبدیت امروزمان:














گفتگوی مشروح با سریع القلم درباره سبک زندگی ایرانی/ خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم
یک استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی مشروح با گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر به بررسی سبک زندگی معطوف به توسعه یافتگی پرداخت و سبک کنونی زندگی ایرانی را نقادی و راهکارهای پیشنهادی خود برای اصلاح آن را مطرح ساخت.

دغدغه پیشرفت و توسعه یافتگی در آثار و آرای دکتر محمود سریع القلم برجسته است. اگر مخاطب آشنایی با سیر فکری این استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی تهران داشته باشد درمی‌یابد که دغدغه سریع القلم توسعه یافتگی و طرح اصول ثابت آن با مطالعات مقایسه‌ای است. کتابهای "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران"، "فرهنگ سیاسی ایران" و "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" از جمله آثار وی در واقع این سیر را مورد بررسی قرار می‌دهند. در حال حاضر، کتاب "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران" به چاپ نهم و کتاب "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" به چاپ پنجم رسیده است.


سریع القلم معتقد است که توسعه یافتگی از دو بخش کلان تشکیل می شود: اصول ثابت و الگوهای مختلف به تناسب شرایط گوناگون کشورها. کشورهایی مثل آلمان، انگلیس و ژاپن و... از اصول ثابت توسعه یافتگی برخوردارند مانند دولت حداقل، صنعتی شدن، توجه فراگیر به علم وعقلانیت، بخش خصوصی فعال، نظام آموزشی کاربردی، نخبگان ابزاری منسجم، مردم پرکار و مسئولیت پذیر، دولت پاسخگو... ولی الگوهایی که طی سالها پرورش و تکامل یافته، متفاوت است.


در بررسی این اصول، فرهنگ و سبک زندگی ایرانی مورد توجه این محقق بوده است. نقدهای وارده بر سبک زندگی و مطالعه و بررسی مقایسه‌ای این سبک با روش زندگی کشورهای توسعه یافته از جمله مطالعات دامنه‌دار این استاد دانشگاه بوده است. بر این اساس و نظر به اهمیت موضوع سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی گفتگویی با دکتر محمود سریع القلم انجام داده‌ایم که از نظر می‌گذرد.


* گروه دین و اندیشه: چه آسیبهایی را برای سبک زندگی ایرانیان به طور کلی می‌توان برشمرد؟


** سریع القلم: در نظر داشته باشید که ما به سبک زندگی هیچ ملتی اصالتاً نمی توانیم ایراد بگیریم چون سبک زندگی نتیجه انباشت تجربیات تاریخی یک ملت است. اما می توانیم معیارهایی را مشخص کنیم و از آن زاویه آسیب شناسی کنیم. در اینجا قصد دارم آسیب شناسی سبک زندگی ایرانی را بر اساس خود فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی مورد خطاب قرار دهم.


*مادیات و خودخواهی کانونهای سبک زندگی ما شده است


** بر اساس تجربه‌ای که در مشاهدات بین‌المللی از جوامعی چون ترکیه، مالزی، کشورهای عربی و اروپایی داشته‌ام اولین وجه مقایسه‌ای که می‌توان در خصوص سبک زندگی ایرانی و همه این کشورها در نظر گرفت و البته بر خلاف ادعاهایی که عموماً در میان ما وجود دارد این است که میانگین ایرانی خیلی دنیا دوست است. علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا دارد ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهرسازی آنرا استتار می‌کند. از این دنیا هم، پول، لوازم زندگی، نمایش خانه و ویلا به دیگران سهم مهمی از دنیادوستی ایرانی دارد. در مقایسه، یک دانمارکی برای نقاشی، موزه، هنر، کتاب، آخرین رمانها، کنسرت، تئاتر، دوستان فرهنگی، کشف کشورها و فرهنگهای دیگر، جا باز می‌کند. در سبد کالاهای میانگین ایرانی، این موارد تقریباً تعطیل است. کافی است صورت آرام و خوش‌رنگ یک شهروند معمولی ترکیه را با یک ایرانی مضطرب و همیشه در حال پول جمع کردن مقایسه کنید.


* ظاهر و باطن میانگین ایرانی بالای 50 درصد شکاف دارد


** این یک پارادوکس است چرا که در جامعه‌ای زندگی می کنیم که مباحث دینی و اخلاقی در آن سهم مهمی از تبلیغات و آموزش را دارد. برای نمونه این مباحث توسط رسانه‌ها، از طریق فضای عمومی، از طریق آموزش و از طریق کتب مذهبی طرح و عنوان می‌شود و آموزش معنوی و دینی جایگاه زیادی دارد اما این بعد دینی به نظر می رسد بیشتر بعدی ذهنی است. یعنی یک مداری در ذهن میانگین ایرانی هست که ارتباط بسیار محدودی با عمل فرد ایرانی دارد. نکته دوم این است که بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزه‌های اخلاقی و دینی است. یعنی شما اگر در طول یک روز هزار نفر ایرانی را نمونه انتخاب کنید مشاهده خواهید کرد که آنها خیلی تذکر می دهند و نکات اخلاقی را مورد اشاره قرار می‌دهند و واژگان دینی، معنوی و اخلاقی زیادی را به کار می برند. واژگانی مانند انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت، راستگویی و وظیفه دائماً مورد استفاده ماست، اما پرسش اینجاست که انعکاس این واژه‌ها در زندگی و عمل ما چیست؟ نیم کره ذهنی ما با نیم کره عملی ما تقریباً هیچ ارتباطی با هم ندارند.


نکته‌ای که حالت معماگونه دارد این است که دایره ذهنی اخلاقی و دایره بیان اخلاقی چه ارتباطی با عمل اجتماعی ما دارد؟
من در منطقه نیاوران تهران به راننده اتومبیلی که سوبله (و نه دوبله) ایستاده بود با زبان خیلی ملایمی گفتم لطف می‌کنید قدری جلوتر پارک کنید چون ترافیک سنگینی در نتیجه توقف شما ایجاد شده است. پاسخ ایشان این بود که من هر کاری دوست داشته باشم می کنم. در اعتراض شهروند دیگری، وی گفت زیاد حرف بزنید شما را مچاله می‌کنم بعد می‌اندازم در جوب. در مورد جملات این راننده متخلف، می توان تحقیقات گسترده‌ای درباره فرهنگ خودخواهانه ایرانی انجام داد.


* انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است


** در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمی‌کنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این اولین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی. بعضی رسانه‌ها که به اروپایی‌ها حمله می‌کنند و می‌گویند آنها مادی هستند، مفید خواهد بود اگر بروند در میان آنها زندگی کنند و بعد منصفانه قضاوت کنند که ما مصرف‌گراتر هستیم یا آنها. ما به پول و جمع کردن مال دنیا و مقام و منصب وابسته‌تر هستیم یا آنها؟ بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.


* خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم


** کم می‌شناسم افرادی را که حتی اگر به پول و امکانات هم می‌رسند از آن برای بهره‌برداری بهینه از زندگی استفاده بکنند. به جای ارتقاء کیفیت زندگی، مصرف‌گراتر می شوند. به نظر می‌رسد بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم و فکر می کنیم تجملات یعنی ایده‌آلهای زندگی. بسیاری از ما، هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نداریم. خلق کنیم؛ تولید کنیم؛ کار به جا ماندنی انجام دهیم؛ چنین افرادی در اقلیت محض هستند.


یک دلیل مهم علاقه ما به دارایی و مادیات برای نمایش به دیگران و فخرفروشی است. از یک نفر که مدتی قبل در منطقه فرشته تهران قتلی را مرتکب شده بود پرسیدند که چرا این کار را انجام دادید گفته بود که مقتول پولش را خیلی به رخ من می‌کشید. شاید فرهنگی که 45 سال پیش در مناطق فرودست تهران حاکم بود الان در منطقه فرشته تهران می‌بینید. یعنی قتل، درگیری‌ها و نزاعهای خیابانی در تهران به خاطر فخرفروشی و مسائل غریزی و مادیات است.


از اینرو، این سبک زندگی ایرانی که به شدت علاقمند است پول جمع کند و به خصوص در این هشت سال گذشته از هر وسیله‌ای استفاده کند تا به امکانات و مال برسد زندگی را بسیار دچار تنش می‌کند و اضطراب‌آور است. بعد افراد دنبال این هستند که آنچه را که به دست آورده‌اند حالا چگونه باید حفظ کنند.


این نکات را نمی شد بیان کرد اگر وجه مقایسه‌ای وجود نداشت. یعنی اگر یک نفر صرفاً از دریچه فرهنگ داخلی ایران به این مسائل نگاه کند ممکن است آنها را روندهای طبیعی و عادی در جامعه ایرانی تلقی کند. اما در کشوری مثل ترکیه و مالزی دیده می شود که بخش مهمی از رسیدن به ثروت برای این است که افراد هدفی در زندگی دارند و می‌خواهند کالایی را خلق و خط تولیدی را راه‌اندازی کنند و می خواهند چه به صورت محلی و چه بین المللی رقابت کنند و به طور خلاصه می خواهند کار مفیدی انجام دهند. یعنی فضای جامعه برای تولید ثروت و پول و برای یک نوع خلاقیت و نوآوری و افزایش ثروت ملی است. در این بحث مثال آلمان را نمی‌زنم بلکه مثال ترکیه و مالزی را می‌زنم. الان خانواده‌هایی که در ترکیه صاحب ثروت شده‌اند بعضاً نزدیک یک قرن کار و تلاش و فعالیت کرده‌اند و با فکر و زحمت به این جایگاه رسیده‌اند و در سطح ملی و بین‌المللی رقابت کرده‌اند تا توانسته‌اند به این سطح از ثروت برسند.


* میانگین ایرانی فردی کوتاه مدت است


** سبک زندگی ایرانی تا زمانی که تلقی منطقی از پول و امکانات پیدا نکند اصلاح نمی‌شود. بخشی از این مسأله به این برمی‌گردد که ما می‌ترسیم و زندگی را کوتاه مدت می بینیم و عموماً در یک قرن و نیم گذشته در فضاهای بی ثباتی زندگی کرده‌ایم. لذا افراد به دنبال این هستند که نهایت بهره‌برداری را در زمانهای کوتاه انجام دهند و حرصی که برای سریع به دست آوردن پول دارند فروبنشانند. البته این مسایل ریشه‌های طبقاتی هم دارد. فردی را می‌شناسم که سال 1370 راننده تاکسی بوده و هم اکنون با رانت، زد و بند و اجحاف به حقوق دیگران به ثروت دهها میلیاردی رسیده است. او را تشویق کردم به حج برود و آسیا، آفریقا و اروپا را کشف کند. جواب داد که دو کارخانه باید راه‌اندازی کند شاید در هفتاد سالگی فرصت این کارها فراهم شود. کسی که قبلاً در فقر و محرومیت زندگی کرده الان از فرایند ناسالم پول درآوردن در این جامعه به وجد آمده و معنای دیگری برای زندگی قایل نیست. کتاب خواندن و به موزه رفتن برای او مسخره است. رشد قوای فکری و معنوی برای او وقت تلف کردن است. به صورت این شخص با این ثروت نگاه کنید فکر می‌کنید کارگر معدن است. این صورت را مقایسه کنید با مردم و کارآفرینان عادی جامعه ما که با زندگی معمولی، امیدوار و شاداب و سلامتی روانی دارند. بسیار جالب خواهد بود ما حتی در میان مجریان مملکت، 5 نفر پیدا کنیم که خوش رنگ و خوش پوست باشند. صورت انسان، انعکاس آرامش، سلامتی روانی و روحی اوست. پول و سمت به طور باور نکردنی برای میانگین ایرانی قداست پیدا کرده و معما این است که این در جامعه‌ای است که می خواهد الهام‌بخش دیگر مسلمانان باشد!


* سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی در مقایسه با اروپایی‌ها بالاست


** نقد سوم بر سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملتهای دیگر سهم تفریح و خوشگذارانی و دور هم جمع شدنهای متعدد و طولانی بسیار بالاست. همه ملتها دنبال خوشگذرانی و تفریح هستند اما سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی افراطی است. اخلاق، معنویت و حرفهای دلچسب به عنوان پوششی است بر آنچه ما در باطن انجام می دهیم. باید توجه داشت که سرنوشت هر ملتی با روحیه اکثریت آن ملت رقم می خورد.


صحبت من این نیست که همه ایرانیان این ویژگی‌ها را دارند ولی اکثریت آنها چه در داخل و چه در خارج این خصایص را دارند. برای همین تاریخ، فرهنگ و زندگی ما به شدت سینوسی و نوسانی است. یکبار یک فرد ثروتمند هلندی را ملاقات کردم که عمده درآمد خود را صرف امور خیریه می‌کرد. وی در یک آپارتمان نسبتاً متوسطی زندگی می کرد و معتقد بود از این فرصتی که در اختیار دارد و از این امکاناتی که به دست آورده باید کار مفید اجتماعی انجام بدهد.


* سبک زندگی ما به شدت خودمحور است


** نقد چهارم اینکه سبک زندگی ما به شدت خودمحور است. ما بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم و به آن حریم بیشتر توجه داریم. زیرا اگر کسی اجتماعی فکر کند بسیاری از کارها را انجام نمی‌دهد. اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت از اتومبیل آشغال به بیرون نمی اندازم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت اتومبیل خود را دوبله پارک نمی کنم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت زمینه‌های آزار و اذیت همسایگان خود را فراهم نمی‌کنم. در یک مجتمع آپارتمانی، یکی از دوستان می‌گفت همسایه‌ای معتقد بود حتی ساعت دو نصف شب صدای بلند موسیقی پخش کند به کسی مربوط نیست. هر کاری که دوست داشته باشد و خانواده‌اش علاقمند باشند با هر سر و صدا و مزاحمتی حریم آپارتمان ایشان است. این درصد قابل توجهی از توحش است که با زندگی انسانی و مدنی ناسازگار است. من حتی متغیرهای اخلاقی و دینی را در این قضاوت دخالت نمی‌دهم چون فرد اخلاقی و دینی بالاتر از فرد مدنی است. خاطرم هست در دهه 1350 در دوره نوجوانی، همسایه نمازخوانی داشتیم که با نوک پا در کوچه راه می‌رفت و معتقد بود ممکن است صدای کفش باعث ناراحتی همسایه‌ها شود.


* به گونه‌ای تربیت می شویم که نگاهمان اجتماعی نیست


** به طور کلی ما به گونه‌ای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت می شویم که نگاهمان نگاه اجتماعی نیست؛ نگاهمان نگاه عمومی نیست. به عنوان مثال در حال حاضر و در شهر تهران شهرداری همه جا تبلیغ کرده که ما از شهروندان خواهش می کنیم کمتر آشغال تولید کنند. چون ما ظاهراً در دنیا جزو شهروندانی هستیم که استعداد بالایی در تولید زباله دارند. اگر ما خارج از منافع شخصی فکر کنیم، جامعه و انسانهای دیگر هم برای ما اهمیت پیدا می‌کنند. عجیب بسیاری از افراد، خارج از خود و منافع خود به حقوق انسانهای دیگر بی‌تفاوت شده‌اند.


ما ایرانی ها یک ظاهری داریم و یک باطنی. این در حالی است که فرد ژاپنی و آلمانی و ترکیه‌ای یک کاراکتر و شخصیت بیشتر ندارد. اما ما به عنوان یک ایرانی یک ظاهری داریم که خود را موجه معرفی می کنیم و حرفهای بسیار زیبایی می زنیم و از قضا بخش مهمی از حرفهای ما نیز اخلاقی و معنوی و در مذمت دنیا است اما سبک زندگی ما به شدت خودمحور و مادی است و به دنبال جمع‌آوری پول و حفاظت از حریمهای فردی خود هستیم.


* هنوز کشور و جامعه به معنای علمی کلمه نداریم


** بر این اساس است که معتقدم در این جغرافیایی که ما زندگی می کنیم هنوز دو مفهوم در میان ما شکل نگرفته است. یکی اینکه ما هنوز کشور نداریم و دیگر اینکه ما هنوز جامعه نداریم. ما عده‌ای هستیم که با سنن و خلقیات مشترک در جغرافیایی زندگی می‌کنیم. در علم جامعه شناسی، جامعه اینگونه تعریف می شود که عده‌ای در آن دارای اهداف مشترک و جهت‌گیری مشترک هستند. ما هنوز به آن مرحله نرسیده‌ایم. شاید یک دلیل این باشد که ما امپراتوری بوده ایم. بر این اساس معتقد هستم که ما هنوز کشور- ملت نشده‌ایم. البته ملت هستیم؛ ما ایرانی هستیم و با زبان فارسی صحبت می کنیم و دارای ادبیات غنی و تاریخ کهن و سرزمین گسترده هستیم. اینها همه شاخصهای یک ملت است. اما ما کشور- ملت نیستیم؛ چینی‌ها هستند، اما ما هنوز نیستیم؛ ژاپنی‌ها هستند و ما نیستیم. اگر ما کشور بودیم و جامعه داشتیم، حتماً کسی از بیت‌المال اختلاس نمی‌کرد و راضی نمی‌شد از طریق تلفن، رانت و ارتباطات به ثروت برسد چون تعهد و وفاداری به کشور داشت و از مردم خجالت می کشید. آیا یک آلمانی این کار را می کند؟ قبل از اینکه از قانون بترسد به احترام کشور و هموطنانش این کار را نمی‌کند. دوستان بسیاری در بخش خصوصی دارم که حاضر نشده‌اند پروژه‌های بزرگی را قبول کنند چون نخواسته‌اند رشوه و کمیسیون پرداخت کنند. اینگونه افراد برای خود احترام قایل‌اند و مانند عالی نسب‌ها، خسروشاهی‌ها، خیامی‌ها و ایروانی‌ها، برای کشور، جامعه و شخص خودشان احترام قایل‌اند. البته این گونه افراد از اصالت خانوادگی برخوردارند و تازه به دوران رسیده نیستند. وقتی کسی در فقر مطلق بزرگ شده و هم اکنون صاحب منصب شده، عموماً این گونه افراد دیگر کسی را بنده نیستند و از فرصت به دست آمده نهایت استفاده نامشروع را می‌کنند. کشور، جامعه، دین و اخلاق برای آنها در عمل تعطیل است و صرفاً تزئینات سخنرانی است.


بنابراین وقتی ما می خواهیم سبک زندگی را نقد کنیم در مقایسه با یک سری الگوها و ملاکها باید این کار را انجام دهیم. پرسش این است که آیا مجموعه فعالیتهایی که ما ایرانی‌ها انجام می دهیم تبدیل به سرمایه اجتماعی، ثروت ملی و پرستیژ جهانی می شود یا نه؟ آن موقع می توانیم بگوییم سبک زندگی کارآمدی داریم و نتیجه داده است و توانسته این متغیرها را به صورت کمی و کیفی افزایش بدهد. هر کدام از ما می تواند بر اساس وجدان خود به اینها پاسخ بدهد.


اگر به طور خلاصه بخواهیم بگوییم سبک زندگی ما دارای این ضعف جدی است که خیلی خودمحور بار می آئیم که برای تبیین این نکته مثالهای فراوانی نیز وجود دارد. یکی از دوستان من که مطالعات اجتماعی انجام می دهد به من گفت که آموزش مدنی در مرکز و جنوب شهر تهران به مراتب موفق‌تر از شمال شهر تهران است. این فرد مطرح می کرد که اگر در یکی از مراکز جنوب و مرکز شهر تهران جلسه‌ای برای بهبود فرهنگ آپارتمان نشینی در محله‌ای برگزار شود جمعیت زیادی برای شنیدن این بحث حضور خواهند داشت. در حالی که در شمال شهر تهران به خاطر اینکه افراد پول دارند احساس بی نیازی به فرهنگ مدنی می‌کنند. یعنی برای نمونه کسی که ماشین 200 میلیون تومانی سوار می شود احساس می کند به آموزش نیازی ندارد چون پول دارد. البته اگر کسی با زحمت و تلاش خود، اتومبیل پانصد میلیون تومانی هم سوار شود هیچ اشکالی ندارد. چنین فردی، حتماً تربیت و مدنیت هم دارد.


* رانت باعث به هم ریختگی طبقاتی و اجتماعی در جامعه شده است


** بر خلاف کشورهای صنعتی و یا ملتهایی چون ترکیه و مالزی و یا حتی ملتهای منطقه حاشیه خلیج‌فارس که بسیار مدنی شده‌اند، ما در جامعه‌ای زندگی می کنیم که آنهایی که بر اساس رانت، ارتباطات و تلفن صاحب امکانات و پول شده‌اند از مدنیت بسیار پایین‌تری برخوردارند. اصطلاحاً در فرهنگ ما به این افراد "تازه به دوران رسیده‌ها" گفته می شود. این پدیده نشان از "به هم‌ریختگی طبقاتی" در جامعه ماست. در سالهای گذشته شاهد هستیم که یک دفعه در جامعه ما طبقه‌ای به وجود آمد که عمدتاً از طریق رانت صاحب ثروت شدند. البته این یک پشتوانه علمی هم دارد. هر فردی در هر سمت و جایگاهی که قرار دارد اگر یک دفعه حالت جهشی پیدا کند حتماً نوعی نارسایی رفتاری در او پدیدار می‌شود. برای نمونه آیا می توانیم تصور کنیم که یک طلبه 15 ساله مرجع تقلید بشود! چرا در دانشگاه عنوان می شود که حداقل باید 20 سال بگذرد تا فردی استاد تمام بشود می شد به همه در همان سال اول استاد تمامی اعطا کرد! اخذ این عناوین و درجات مرحله به مرحله است. آیا می شود پزشکی را که یک سال طبابت کرده با پزشکی که 20 سال طبابت کرده یکی دانست؟! آیا می توانیم تصور کنیم که فردی که در سه سال گذشته با حقوق ماهیانه معادل یک میلیون تومان زندگی می کرده حالا گردش مالی او در یک سال برای نمونه 600 میلیارد تومان است. از این تعداد در جامعه بسیار داریم. برای رسیدن به این درجات و مقامات باید زحمت کشید. البته من از معتقدان جدی به تولید ثروت فردی و ملی هستم اما با فکر، زحمت و رقابت. ما در گذشته از اینگونه افراد داشته‌ایم و هنوز هم اقلیتی با کار و زحمت، فعالیت خصوصی می‌کنند اما افراد فراوانی هم در دستگاههای اجرایی داریم که با ارتباطات، بیت‌المال را بلعیده‌اند و به واسطه رسانه‌های فلج و عملکرد ناچیز نهادهای نظارتی، موفق هم بوده‌اند. نقدینگی کشور در سال 1384، 69000 میلیارد تومان بود که هم اکنون به 410000 میلیارد تومان رسیده و در همین مدت، درآمد نفت کشور، 65 درصد درآمد کل نفت از زمان مظفرالدین شاه (108 سال پیش) تاکنون بوده است. آیا این امکانات کم نظیر به ارتقاء استاندارد زندگی میانگین ایرانی، عزت ملی، ساختار عمرانی و جایگاه ویژه در منطقه تبدیل شده است؟ به همین دلیل باید این اصل مقدس سیاسی و اقتصادی را که تجربه چند صد ساله بشری هست از طلا گرفت که حکمرانان یک کشور باید از طبقه متوسط باشند.


بر این اساس یک به هم ریختگی اجتماعی و طبقاتی در جامعه به وجود آمده که پیامدهای آن به ویژه در کلان شهرها قابل مشاهده است. از بسیاری از افراد فرهنگی در دنیا شنیده‌ام که ایرانی‌ها از جهت ادب در میان ملتهای جهان زبانزد بوده‌اند. تهران متأسفانه در حال حاضر به یکی از شهرهایی تبدیل شده که ادب و تربیت در آن در حداقل ممکن خود قرار دارد. این موضوع به دلیل به هم ریختگی طبقات اجتماعی و فقدان آموزش مدنی در این شهر است. ممکن است بعضی مجریان به این نقد من، خرده بگیرند. به نظرم دلیلش این است که رابطه آنها با جامعه، حالت رسمی و مملو از تعارفات رایج ایرانی است. برای من که در شهر تهران رفت و آمد دارم و با جامعه سروکار دارم، بی‌ادبی به یک اصل در شهر تهران تبدیل شده است.



* در کتاب شما با عنوان "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" به نوعی ریشه تفاوت در نظر و عمل، استبداد تاریخی عنوان شده است. در واقع این تفاوت نوعی فرهنگ چاپلوسی است. در آن کتاب عنوان شده که نزدیکان پادشاه برای نزدیک‌تر کردن خود به او چیزی را می‌گویند که پادشاه را خوش آید و در واقع مطالبی را بیان می کردند که بعضاً خود اعتقادی به آن نداشتند. چقدر معتقد هستید که ریشه این مسأله سیاسی است؟


** این موضوع برمی‌گردد به شاخصهای زندگی ما ایرانیان. حرف شما درست است که به دلایل تاریخی و سیاسی ما در جایی آموزش نمی بینیم که مورد نقد قرار بگیریم. شما اگر ملایم‌ترین انتقاد را به میانگین ایرانی داشته باشید احتمالاً دوستی آن شخص را از دست می دهید. فکر کنم هر کسی این تجربه را در زندگی خود داشته است. عادت کرده‌ایم که همواره از ما تعریف بشود. حتی پدرها و مادرها نیز عموماً فرزندان خود را تأیید می‌کنند تا آنها را تربیت کنند.


ما به سختی می توانیم به همدیگر تذکر بدهیم و یکدیگر را نقد بکنیم. هم روش این کار را بلد نیستیم و هم آمادگی روحی برای پذیرش نقد نداریم. الان هم در دانشگاه‌های ما و هم در رسانه‌ها می شود گفت که تقریباً نقد تعطیل است. گله و شکایت خیلی زیاد است اما نقد به معنای مطرح کردن نارسایی‌ها با دلیل و استدلال بسیار ضعیف است. ما برای این مسأله در جایی آموزش نمی بینیم. در کشورهای صنعتی هم پدر و مادرها فرزندانشان را نقد می کنند، هم رسانه‌ها مدیران جامعه خود را نقد می کنند و هم یک فرهنگ عمومی برای بهبود امور زندگی از تغذیه گرفته تا رفتار در سطح جامعه وجود دارد. ما اینها را نداریم و در جایی آموزش برای این کار نمی بینیم و به طور طبیعی کسی که در این جامعه بزرگ می شود ناخودآگاهش این است که من باید مورد تقدیر و ستایش قرار بگیرم و هیچ ایرادی ندارم. می توان این را اثبات کرد. برای نمونه بیائید الان به سطح شمال شهر تهران برویم و از افرادی که دوبله پارک کرده‌اند بپرسیم چرا شما دوبله پارک کرده‌اید. عموماً به شما خواهند گفت که اولاً به شما مربوط نیست و ثانیاً من کار دارم و برایم اصلاً مهم نیست که برای انجام کارم حقوق دیگران را نادیده بگیرم و حتی ممکن است که طرح سؤال به نزاع و درگیری هم بیانجامد که نمونه‌های آنرا در سطح شهر تهران شاهد هستیم. شما نمی توانید به کسی حتی نکته‌ای را بیان کنید حال نقد که واژه خیلی غلیظی است جای خود دارد. حتی ملایم‌ترین نکته در مورد نحوه فکر کردن و رفتار کردن شخصی را نمی توان مطرح کرد چرا که خیلی سریع به نزاع و درگیری و کشمکش میان افراد تبدیل می شود. این پدیده و معایب در یک مقطعی در این کشور باید اصلاح شود. به این مسائل و مباحث رسانه‌ها باید اهتمام داشته باشند و مدارس و خانواده‌ها باید در مورد آن کار کنند. مسئولین ایران باید قدری غیرسیاسی فکر کنند و به مسایل عادی هم توجه کنند. موضوع مدیریت که فقط امپریالیسم نیست. اصلاح وضعیت فساد مالی خود یک پروژه ملی است. برگرداندن ادب و تربیت به جامعه خود یک پروژه ملی است. اخیراً تلویزیون گزارشی در مورد قبرستانهای انگلیسی تهیه کرده بود یا قبلاً اعتصاب کارکنان متروی پاریس را دلیلی بر فروپاشی فرانسه، شکست امپریالیسم و اضمحلال اتحادیه اروپا تفسیر می‌کردند. اولویت ما این مسایل نیست. یکی از توانایی‌های یک فرد، یک بنگاه اقتصادی، یک نهاد و یک سیستم این است که اولویتهای خود را تشخیص دهد. اصلاح سبک زندگی ایرانی محتاج این است که ما اینقدر از خودمان تعریف نکنیم و برای اخذ امکانات و مطرح شدن، واقعیتهای جامعه را وارونه جلوه ندهیم.


برخلاف بسیاری از تحصیل‌کرده‌های ایرانی که دولت را مقصر این مسایل و مشکلات می دانند معتقد هستم که جامعه سهم خیلی مهمتری دارد. جامعه، تشکلهای مردمی و اصناف و انجمنها در این مسایل خیلی مهمتر از دولت هستند. در هیچ کجای دنیا دولت به دنبال این نیست که بخشی از قدرت و اقتدار خود را به جامعه منتقل کند. همیشه جامعه بوده که با آگاهی و تشکل و مطرح کردن مسایل سعی می کند که عملکرد دولت را ارتقاء دهد. حداقل تاریخ سیصد ساله اخیر دنیا این موضوع را به ما نشان می دهد. بنابراین خود مردم هم خیلی مهم هستند. این پرسش مطرح است که آیا مردم ما آمادگی تغییر را دارند؟


آیا آمادگی این را داریم که به جای آنکه یک شب برویم پیتزا بخوریم پول آنرا صرف خریدن کتاب کنیم؟ ما باید خودمان را اصلاح کنیم و نه اینکه تماماً نگاه ما این باشد که دولت باید اصلاح شود. نباید نگاه اینگونه باشد که ما مردم همه آداب و رفتار و کردار و خلقیاتمان بسیار عالی است و مشکل فقط در دولت است!







* در بحث توسعه یافتگی، شما معتقد هستید که اصول توسعه را می توان از کشورهای دیگر اخذ کرد و برای توسعه یافتگی به کار برد. اما در خصوص الگوهای توسعه معتقد هستید که این الگوها الزاماً از یک جامعه به جامعه دیگر قابل کاربست نیستند. با وام گیری از این موضوع، چه شاخصها و اصولی از سبک زندگی کشورهای توسعه یافته را می توان در جهت رسیدن به توسعه و پیشرفت مورد توجه قرار داد؟


** حضرت امیر(ع) می‌گویند شما را دعوت می‌کنم به ترس از خدا و نظم در امور. شاید نظم در امور را بتوان اینگونه تجزیه کرد: عقلانیت، علم‌گرایی، قانون‌گرایی، انسجام فکری نخبگان سیاسی، قوه مقننه قابل کارآمد و قوه قضائیه بی‌طرف. این اصول جهانشمول هستند و نتیجه تجربه بشری. هیچ جامعه‌ای نمی تواند بدون علم، نظم و عقلانیت و انسجام و قانون‌گرایی توسعه پیدا کند. اینها را باید همه رعایت کنند و مد نظر داشته باشند. اما کشورها در الگوسازی می توانند راههای مختلف را طی کنند. اصول توسعه چینی با اصول توسعه ژاپنی در قرن نوزدهم یکی است اما مدل و الگوی ژاپنی با مدل و الگوی چینی متفاوت است. در واقع راه و شیوه رسیدن این دو کشور به توسعه متفاوت از یکدیگر است.


سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی، دارای اصولی است. اولین اصل مسأله قانون‌گرایی است. یعنی افراد باید بیاموزند که در چارچوب قانون عمل کنند. قانون نیز باید برای افراد به صورت عادت در آید. اگر یک شهروند در شهر تهران در ساعت 3 صبح پشت چراغ قرمز قرار گیرد و ببیند پلیس نیست و از چراغ قرمز رد شود او بر اساس عادت این کار را انجام می دهد. اگر در شهر هامبورگ آلمان هم کسی پشت چراغ قرمز قرار می گیرد و چند دقیقه می ایستد تا چراغ سبز شود و حرکت می کند او نیز بر اساس عادت این کار را انجام می دهد. راننده آلمانی یک عادت مثبت دارد و راننده ما یک عادت منفی.


مهمترین وجه توسعه یافتگی در سبک زندگی، رعایت قاعده و قانون در یک جامعه است. به دلایل بسیار پیچیده روانی و تاریخی و اجتماعی، میانگین ایرانی علاقمند به قاعده نیست. در عوض خیلی علاقمند است از هر روشی استفاده کند تا به منافعش برسد که عموماً هم منافع دنیوی هستند. این آسیب باید در یک مقطعی اصلاح شود. تا زمانی که این موضوع اصلاح نشود مشتقات مثبت سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی هم اصلاح نمی شود. بالاخره اگر می خواهیم استادی را در دانشگاه استخدام کنیم باید قواعد و قوانینی وجود داشته باشد. اگر می خواهیم در یک دوره انتقال سیاسی قدرت در کشور قرار گیریم باید قاعده وجود داشته باشد. اگر می خواهیم ماشین خود را در جایی پارک کنیم باید قاعده وجود داشته باشد.


در حال حاضر سواحل دریای خزر را در نظر بگیرید. هر اتومبیلی می آید و پارک می کند و سرنشینان آن چندین ساعت از محیط و فضا و غیره استفاده می کنند و چند کیلو آشغال می گذارند و آنجا را ترک می کنند. ما کجا باید یاد بگیریم که این سواحل متعلق به همه ماست و من حق ندارم آن را کثیف و آلوده کنم. باید آموزش ببینیم که چگونه محیط زیست و محیط زندگی خود را تمیز نگه داریم.


* رعایت قانون و قاعده‌مندی کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی است


** در سبک زندگی، قانون و قانون‌گرایی خیلی کلیدی است. وقتی انگلستان، آلمان، آمریکا، ژاپن و بعدها برزیل و دیگران را با خود مقایسه می کنیم در می یابیم که کانون توسعه‌یافتگی آنها قانون‌گرایی است. "داسیلوا" در طول 8 سال ریاست جمهوری خود بسیار موفق عمل کرد و برزیل را از یک کشور در حال توسعه تقریباً به یک کشور توسعه یافته تبدیل کرد در حدی که تولید ناخالص داخلی برزیل امروز از انگلستان و روسیه بیشتر است و یک کشور محترم و معتبر بین المللی شده است. به قدری عملکرد این فرد مثبت و موفقیت‌آمیز بود که مردم برزیل به دفعات تظاهرات کردند که او برای دور سوم ریاست جمهوری در قدرت باقی بماند که البته این امر مشروط به تغییر قانون اساسی این کشور بود. آقای "داسیلوا" با شهامت و قاطعیت مطرح کرد که باید به قانون اساسی احترام بگذاریم و دو دوره 4 ساله برای من کافی است و قطعاً افراد و گروه‌های دیگر در کشور هستند که می توانند قطار توسعه و پیشرفت را هدایت کنند.


با اینکه لذت قدرت و سمت داشتن ظاهراً بالاترین لذتهاست ولی آقای "داسیلوا" به عنوان یک برزیلی معقول و قانونمند از قدرت کنار رفت. منظور این است که سبک زندگی ما چه شهری، چه مدنی، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه در حوزه‌های آموزشی باید به سمت قاعده‌مندی پیش برود. از شما می پرسم که مقررات مربوط به ارز در طول چهار سال گذشته در بانک مرکزی چند بار تغییر کرده است؟ ظاهراً تغییرات صورت گرفته چند صدتایی می‌شود!


چگونه کارخانه‌دار و بخش خصوصی می تواند قاعده‌مند عمل کند وقتی که قواعد اقتصادی هر نیم روز عوض می شود. ما در همه حوزه‌ها همین وضعیت را داریم. البته برخی نام این را پویایی می گذارند در حالی که این پویایی نیست و هرج و مرج است. ثباتی که در اندیشه و تفکرات آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها وجود دارد بدون تردید آنها را در موقعیت برتر جهانی قرار داده است. بنابراین رعایت قانون و قاعده‌مندی را در کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی می دانم.



منبع: خبرگزاری مهر

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

يکشنبه 15/11/1391 - 21:47 - 0 تشکر 587314

این هم لینک به یکی از تاپیکهای خوب انجمن "حوزه علمیه" با عنوان :

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 17/11/1391 - 10:13 - 0 تشکر 587556

nayyeri1982 گفته است :
[quote=nayyeri1982;434716;587002]

* انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است


** در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمی‌کنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این اولین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی. بعضی رسانه‌ها که به اروپایی‌ها حمله می‌کنند و می‌گویند آنها مادی هستند، مفید خواهد بود اگر بروند در میان آنها زندگی کنند و بعد منصفانه قضاوت کنند که ما مصرف‌گراتر هستیم یا آنها. ما به پول و جمع کردن مال دنیا و مقام و منصب وابسته‌تر هستیم یا آنها؟ بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.


منبع: خبرگزاری مهر

سلام 
ممنون از شما و این مطالب مفیدتان 
البته ایشون حداقل در این پاراگراف یک مقدار زیادی شبیه مردم عادی صحبت کرده اند. اگر مردم ما دنبال مادیات هستند به چند دلیله که از آن جمله فخرفروشی است ولی به اینکه جامعه ما از لحاظ مادی ثبات نداره و تورم زیاد باعث میشه که خیلیها فکر کنند که حتما نیازمند این هستند که پول ذخیره داشته باشند هم باید توجه داشت. نقصی که در بیمه ها وجود داره این ترس رو بیشتر می کنه. اشکالاتی که در نظام آموزش و پرورش هست و الان مثلا در تهران برای اینکه بچه آدم بتونه کمی در محیط مذهبی باشه باید به چند تا مدرسه خاص مراجعه کرد که قیمتهای گزافی داره و بعضی آداب و رسوم همه و همه باعث این میشه که شما باید مقداری پس انداز داشته باشید و فکر اقتصادی تون خوب کار کنه. از طرفی پدر ها و مادرها خودشون رو موظف می دونن که شرایط زندگی حداقلی رو برای بچه ها فراهم کنن تا بتونن ازدواج کنن و زندگی سالمی داشته باشن لذا مجبورن که فکر آینده بچه هاشون باشن. ولی خیلی از غربیها ( نزدیکان بنده سالهای متمادی در چندین کشور اروپایی و آمریکا زندگی کرده اند ) اصلا وظیفه ای در قبال بچه هاشون  بعد از رسیدن به 18 سالگی حس نمی کنن لذا نیاز نمیدونن که آینده مالی بچه هاشون رو خودشون تامین کنن. بحث جهاز و  مهریه و خونه و .. هم ندارن. لذا این توجه به بعضی مادیات کم میشه


در بعضی از کشورهای اروپایی وقتی فرد داره چیزی جلوی روی شما می خوره اصلا بهت تعارف نمی کنه خب در این صورت این فرد خیلی معنویه یا مادیه؟ اصلا این فرد براش مهم نیست که تو چیزی می خوای یا نه؟
وقتی تفکر کسی مادی باشه ( ایدئولوژیش) آیا اون فرد مادی نیست؟ ایشون خیلی ساده انگارانه این مساله رو بررسی کردن. 
اصلا به دلیل ثبات اقتصادی که خیلی از کشورهای غربی دارن نیازی به نگرانی در این باره وجود نداره و حالا ببینید الان که مشکل اقتصادی در کشورهای جنوب اروپا به وجود اومده چه اتفاقی افتاده؟ شب وروز راهپیمایی برای رفع مشکل!

این مسائل پیچیده تر از اینه که با یک حرف بخواهیم ایرانیها رو مادی تر بدونیم. من این حرفها رو که پشتش هیچ استدلالی نیست رو قبول ندارم. ایشون چند سال غرب زندگی کردن؟ کدوم کشورها؟ نمیشه کلی حرف زد. الان شمال اروپا با جنوبش فرق داره. اتفاقا داشتم مدتی پیش با یکی از بستگان که تازه از انگلیس اومده بود صحبت می کردم. در مورد همین سبک زندگی. گفت که انگلیسیها جلوی روت خیلی تعریف و تمجید می کنن و قربون صدقه ات میرن ولی تا میرن پشت سر شروع می کنن به ایراد گرفتن از تو. می گفت همه این رو میدونن. این مورد در مورد کشور دیگه اروپایی هم صادقه که من اطلاع دارم. 


حرف در این باره بسیار است.
ما ایرانیها مشکل زیاد داریم. آسیب اجتماعی زیاد داریم ولی اگر داریم حرف کارشناسی میزنیم باید پشتش چند تا استدلال قوی باشه نه حرف کلی 
ایشون باید ساختار اقتصادی و اجتماعی کشورها رو با هم مقایسه می کردن بعد نظر می دادن 
چی بگم که حرف بسیار است!





خدا در همین نزدیکی است
شنبه 21/11/1391 - 12:43 - 0 تشکر 588477

heaven_h گفته است :

سلام 
ممنون از شما و این مطالب مفیدتان 
البته ایشون حداقل در این پاراگراف یک مقدار زیادی شبیه مردم عادی صحبت کرده اند. اگر مردم ما دنبال مادیات هستند به چند دلیله که از آن جمله فخرفروشی است ولی به اینکه جامعه ما از لحاظ مادی ثبات نداره و تورم زیاد باعث میشه که خیلیها فکر کنند که حتما نیازمند این هستند که پول ذخیره داشته باشند هم باید توجه داشت. نقصی که در بیمه ها وجود داره این ترس رو بیشتر می کنه. اشکالاتی که در نظام آموزش و پرورش هست و الان مثلا در تهران برای اینکه بچه آدم بتونه کمی در محیط مذهبی باشه باید به چند تا مدرسه خاص مراجعه کرد که قیمتهای گزافی داره و بعضی آداب و رسوم همه و همه باعث این میشه که شما باید مقداری پس انداز داشته باشید و فکر اقتصادی تون خوب کار کنه. از طرفی پدر ها و مادرها خودشون رو موظف می دونن که شرایط زندگی حداقلی رو برای بچه ها فراهم کنن تا بتونن ازدواج کنن و زندگی سالمی داشته باشن لذا مجبورن که فکر آینده بچه هاشون باشن. ولی خیلی از غربیها ( نزدیکان بنده سالهای متمادی در چندین کشور اروپایی و آمریکا زندگی کرده اند ) اصلا وظیفه ای در قبال بچه هاشون  بعد از رسیدن به 18 سالگی حس نمی کنن لذا نیاز نمیدونن که آینده مالی بچه هاشون رو خودشون تامین کنن. بحث جهاز و  مهریه و خونه و .. هم ندارن. لذا این توجه به بعضی مادیات کم میشه


در بعضی از کشورهای اروپایی وقتی فرد داره چیزی جلوی روی شما می خوره اصلا بهت تعارف نمی کنه خب در این صورت این فرد خیلی معنویه یا مادیه؟ اصلا این فرد براش مهم نیست که تو چیزی می خوای یا نه؟
وقتی تفکر کسی مادی باشه ( ایدئولوژیش) آیا اون فرد مادی نیست؟ ایشون خیلی ساده انگارانه این مساله رو بررسی کردن. 
اصلا به دلیل ثبات اقتصادی که خیلی از کشورهای غربی دارن نیازی به نگرانی در این باره وجود نداره و حالا ببینید الان که مشکل اقتصادی در کشورهای جنوب اروپا به وجود اومده چه اتفاقی افتاده؟ شب وروز راهپیمایی برای رفع مشکل!

این مسائل پیچیده تر از اینه که با یک حرف بخواهیم ایرانیها رو مادی تر بدونیم. من این حرفها رو که پشتش هیچ استدلالی نیست رو قبول ندارم. ایشون چند سال غرب زندگی کردن؟ کدوم کشورها؟ نمیشه کلی حرف زد. الان شمال اروپا با جنوبش فرق داره. اتفاقا داشتم مدتی پیش با یکی از بستگان که تازه از انگلیس اومده بود صحبت می کردم. در مورد همین سبک زندگی. گفت که انگلیسیها جلوی روت خیلی تعریف و تمجید می کنن و قربون صدقه ات میرن ولی تا میرن پشت سر شروع می کنن به ایراد گرفتن از تو. می گفت همه این رو میدونن. این مورد در مورد کشور دیگه اروپایی هم صادقه که من اطلاع دارم. 


حرف در این باره بسیار است.
ما ایرانیها مشکل زیاد داریم. آسیب اجتماعی زیاد داریم ولی اگر داریم حرف کارشناسی میزنیم باید پشتش چند تا استدلال قوی باشه نه حرف کلی 
ایشون باید ساختار اقتصادی و اجتماعی کشورها رو با هم مقایسه می کردن بعد نظر می دادن 
چی بگم که حرف بسیار است!





nayyeri1982 گفته است :
[quote=heaven_h;612899;587556][quote=nayyeri1982;434716;587002]

* انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است


** در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمی‌کنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این اولین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی. بعضی رسانه‌ها که به اروپایی‌ها حمله می‌کنند و می‌گویند آنها مادی هستند، مفید خواهد بود اگر بروند در میان آنها زندگی کنند و بعد منصفانه قضاوت کنند که ما مصرف‌گراتر هستیم یا آنها. ما به پول و جمع کردن مال دنیا و مقام و منصب وابسته‌تر هستیم یا آنها؟ بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.


منبع: خبرگزاری مهر


ممنون از شما بابت اینکه این تاپیک را از حالت یک طرفه درآوردین.....

البته هدف اصلی این تاپیک بیشتر ایجاد یک مجموعه بزرگ از انواع خبرها و نظرات و نکات پیرامون "سبک زندگی" است تا یکجا در اختیار پژوهشگران این حوزه باشد ، با این حال اظهار نظر درباره کلیه موارد ثبت شده در این تاپیک هم می تواند بعنوان هدف ثانویه مورد توجه باشد.

ممنون از مشارکت شما .

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

شنبه 21/11/1391 - 12:46 - 0 تشکر 588478

معاون وزیر آموزش و پرورش خبرداد:




برگزاری نشست‌های "سبک زندگی" ویژه فرهنگیان





» سرویس: اجتماعی - آموزش و پرورش


کد خبر: 91112112556

شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۰



arash khamooshi (30 of 38).jpg

رییس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی توسعه مشارکت‌های مردمی و خانواده از برگزاری سلسله نشست‌های "سبک زندگی" خبر داد و گفت: پس از اتمام این نشست‌های تخصصی، طرح‌های نهایی مصوب به استان‌ها ارسال و به شرکت‌کنندگان در این جلسات گواهی ضمن خدمت ارائه می‌شود.



فرشته حشمتیان در گفت‌وگو با خبرنگار «آموزش و پرورش» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: سبک زندگی اسلامی یکی از محورهای مهم نشست‌های تخصصی برای ارائه راهکارهای زندگی ایرانی اسلامی است و با توجه به اینکه خانواده در سند تحول بنیادین از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و به تحکیم بنیان خانواده تاکید دارد، سلسله نشست‌هایی با عنوان "سبک زندگی" برگزار می‌شود.



وی با بیان اینکه اولین جلسه این نشست تخصصی هفته گذشته برگزار شد، گفت: نقش تنظیم متوازن زنان به عنوان مادر، همسر و نقش آنها در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و همچنین تاثیرگذاری آنها در تحکیم بنیان خانواده و تربیت صحیح فرزندان به عنوان موضوع اول نشست تخصصی ویژه خواهران برگزار شد و جلسه دوم این نشست نیز ویژه برادران حوزه ستادی آموزش و پرورش خواهد بود.



حشمتیان، هدف از برگزاری این نشست‌های تخصصی را "بررسی و ارائه راهکارهای مناسب برای داشتن سبک زندگی ایرانی اسلامی و بازگشت به اصالت ایرانی، عنوان کرد و گفت: با توجه به اینکه تحکیم بنیان خانواده در سند تحول بنیادین مورد تاکید فراوان قرار گرفته، در نخستین جلسه این نشست به صورت تخصصی، نقش زنان مورد بررسی قرار گرفت.



معاون وزیر آموزش و پرورش گفت: نتایج این نشست‌های تخصصی به صورت طرح‌های 11گانه سبک زندگی آماده و به استان‌ها ارسال می‌شود. همچنین برای افرادی که در این جلسات و نشست‌های تخصصی شرکت می‌کنند، گواهی ضمن خدمت با هماهنگی مرکز زنان خانواده ریاست جمهوری و مرکز آموزش نیروی انسانی ارائه خواهد شد.

منبع: ایسنا http://isna.ir/fa/news/91112112556/برگزاری-نشست-های-سبک-زندگی-ویژه-فرهنگیان

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

دوشنبه 23/11/1391 - 14:32 - 0 تشکر 589094



این مطلب هم در تبیان خودمان منتشر شده بود (البته برگرفته از نشریه پرسمان)  که بعنوان پست امروز ، اینجا قرارش میدیم


با اجازه وارد سبک زندگی پیامبر می شویم!




پیامبر فرمود: خوش ندارم مسلمانی بمیرد ولی سنت‌های پیامبرش به گردنش مانده باشد و آنها را انجام نداده باشد.








حضرت محمد


چشم‌هایت را ببند تا پیامبر را نشانت دهم


مردی نسبتاً قد بلند با موهای حالت‌دار که تا لاله گوشش می‌رسد. صورتی روشن، پیشانی بلند، ابروهای کمانی و باریک. بین ابروهایش رگی است که وقتی عصبانی می‌شود، باد می‌کند. ریش پرپشت، گونه صاف، چشمان سیاه، گردنی سفید و دندان‌های سفید که وقتی صحبت می‌کند از بین آنها نوری می‌درخشد که فکر می‌کنی بین دندان‌هایش فاصله است. اندامی متناسب، شکم و سینه‌ای هم‌سطح، چهارشانه با استخوان‌های درشت و کمر باریک و شکم کوچک.


موها و ریش‌های شانه زده و مرتب. موهایش را گاهی خودش و گاهی زنانش برایش شانه می‌زنند. ریش‌هایش را با دقت شانه می‌زند. از بالا هفت بار و از زیر چهل بار شانه می‌زند. می‌گوید: این کار حافظه را زیاد می‌کند و بلغم را از بین می‌برد. هرکس هفت بار بر سر و رو و سینه‌اش شانه بکشد، دیگر دردی سراغش نمی‌‌آید.


خیلی برایش مهم است که همیشه معطر باشد. اصلا همه او را از بوی خوبش می‌شناسند. برای خرید عطر بیشتر از غذا هزینه می‌کند. جلوی آینه می‌ایستد و خود را مرتب می‌کند. گاهی هم در آب سر و وضع خود را بررسی می‌کند و بعد بیرون می‌رود. می‌گوید: «خدا دوست دارد بنده‌اش وقتی به دیدن دوستانش می‌رود، خود را برای آنها منظم کند.»


سفر که می‌رود، شیشه روغن، سرمه‌دان، قیچی، مسواک و شانه‌اش از او جدا نمی‌شود. نخ و سوزن هم با خود می‌برد. عایشه می‌گوید: «به خیاطی خیلی علاقه دارد.»


وقتی لباس نو گیرش می‌آید، خدا را شکر می‌کند و بلافاصله لباس قبلی را به فقیری می‌بخشد. می‌گوید: اگر لباس خود را به مسلمان دیگری بدهی، خدا هم در این دنیا هم بعد از مرگ هوایت را دارد.


انگشتر نقره‌ای در دست راست دارد. وقتی می‌خواهد چیزی را یادش نرود، نخی به آن می‌بندد. با انگشترش روی نامه‌هایش مهر می‌زند. می‌گوید: به نامه که مهر بزنی، از تهمت‌های مردم در امان می‌مانی.


شب که می‌خواهد بخوابد روی پهلوی راست می‌خوابد و دستش را زیر صورتش می‌گذارد و می‌گوید: «خدایا! آن روز که همه را بیدار می‌کنی، مرا از عذابت حفظ کن.» و آیة الکرسی می‌خواند. از خواب که بیدار می‌شود، اول از همه به سجده شکر می‌رود و می‌گوید: «سپاس خدایی را که مرا بعد از مردن زنده کرد. خدای من آمرزنده و شکرگزار است». بعد مسواک می‌زند.



در خانه


با اجازه وارد خانه پیامبر می‌شویم. خودش عادت دارد هرجا که می‌رود سه بار اجازه می‌گیرد. محال است بی‌خبر به خانه کسی برود.




اگر بین او و کسی مشکلی پیش بیاید، چنان محرمانه مسأله را حل می‌کند که هیچ کس از این جریان بویی نمی‌برد. وقتی از دست کسی عصبانی می‌شود، نهایت کاری که می‌کند این است که رویش را برگرداند. به همه سفارش کرده و گفته اگر کسی پشت سرم چیزی گفت به گوشم نرسانید. دوست ندارم ذهنیت بدی از کسی داشته باشم





روی حصیر نشسته است. جای حصیر روی پاهایش مانده است. عمر می‌گوید: «لاأقل فرشی، تشکی چیزی برای خودت بگیر.» پیامبر پاسخ می‌دهد: «یک روز گرم تابستان به سفر رفته باشی. سر راه درختی ببینی زیر سایه‌اش کمی استراحت کنی و بروی. دنیا برای من مثل آن درخت است. فرش می‌خواهم چه کار!»


وقتش را سه قسمت کرده است. یک قسمت برای عبادت و طاعت خدا، یک قسمت برای کارهای خانواده و یک قسمت هم برای کارهای شخصی‌اش. از وقت عبادت و خانواده‌اش نمی‌زند، ولی نیمی از وقت شخصی‌اش را به دیگران اختصاص می‌دهد. مردم می‌آیند سوال می‌کنند. او جواب می‌دهد و می‌گوید این را به بقیه هم بگو. با کوله‌باری از مشکلات به خانه‌اش می‌آیند و سبکبار و لبخندزنان بیرون می‌‌آیند.



سر سفره


سر سفره پیامبر بنشینیم که غذا خوردن دسته‌جمعی را خیلی دوست دارد. می‌گوید: «غذا وقتی می‌چسبد که دسته‌جمعی بخوریم.»


برای اینکه مهمان‌ها خجالت نکشند، اول از همه شروع به خوردن می‌کند و آخر از همه تمام می‌کند.



از جلوی خودش غذا می‌خورد


عجله هم ندارد که غذا را داغ داغ بخورد. می‌گوید: «خدا که نمی‌خواهد آتش به خوردمان بدهد. غذای داغ برکت ندارد. صبر کنید سرد بشود بعد بخورید.»


لقمه‌هایش را با سه انگشت بر‌می‌دارد. می‌گوید: «با دو انگشت لقمه برداشتن کار شیطان است.»


نه اهل تعارف است، نه اهل گیر دادن. نه از غذا تعریف می‌کند، نه بدی می‌گوید. اگر غذایی را دوست نداشته باشد، چیزی نمی‌گوید که غذا از دهان بقیه هم بیفتد.




هیچ کس را سرزنش یا مسخره نمی‌کند. اگر کسی حرف اشتباه یا بیهوده‌ای بزند، بازخواستش نمی‌کند. به مسائل شخصی مردم هم کاری ندارد. دایرة المعارف علوم است ولی وقتی با کسی سخن می‌گوید، مخاطبش ذره‌ای احساس حقارت نمی‌کند





هرکس دعوتش کند، حتی اگر برده‌ای باشد، می‌پذیرد. اما اگر روی میز تعارفش کنند، قبول نمی‌کند. فقط روی زمین غذا می‌خورد.


آخر غذا هم ظرفش را با انگشتانش تمیز می‌کند و می‌لیسد. می‌گوید: «ته‌مانده غذا پربرکت‌ترین قسمت آن است!» بعد از غذا هم دستانش را خوب می‌شوید که هیچ بویی به آنها نماند. می‌گوید: «هیچ چیز تمیز‌تر از دست آدم نیست». برای همین گاهی با دستانش آب می‌نوشد. در سه نفس آب می‌نوشد و قبل از هر جرعه بسم الله و بعد از هر جرعه الحمدلله می‌گوید. اگر بخواهد وسط آب نوشیدن نفس بکشد، ظرف آب را دور می‌کند که بازدمش وارد آب نشود.


برای خداحافظی با میهمانانش عجله نمی‌کند. صبر می‌کند خودشان بلند شوند. هرکس که می‌خواهد برود، پیامبر به احترامش بلند می‌شود.



در کوچه


از خانه بیرون می‌رود. از طرز راه رفتنش می‌شود فهمید که چه بدن سالمی دارد. سرعت راه رفتنش طوری است که انگار در سرازیری است.


بچه‌ها مشغول بازی‌اند. با آنها سلام می‌کند و بینشان خوراکی تقسیم می‌کند.


به سمت مردی می‌رود. مرد به لرزه می‌افتد. پیامبر می‌گوید: آرام باش! من که پادشاه نیستم! من پسر همان مردی‌ام که قرمه (غذایی ساده و فقیرانه) می‌خورد.


هرکه را می‌بیند سلام می‌کند. هیچ کس نتوانسته در سلام کردن از پیامبر پیش‌قدم شود. وقتی دست می‌دهد، صبر می‌کند اول طرف مقابل دستش را رها کند.


به هر خانواده‌ای که سر می‌زند، به بزرگشان احترام می‌گذارد و سفارش او را به بقیه می‌کند. اگر کسی در جمع نباشد، سراغش را می‌گیرد. اگر کار خوبی از کسی ببیند، تحسین می‌کند و کار بد را تذکر می‌دهد. هر جا می‌رود، آخر مجلس می‌نشیند. طوری مردم را تحویل می‌گیرد که هرکس پیش خودش فکر می‌کند پیامبر او را بیشتر از همه دوست دارد!



حضرت محمد


در جمع


وارد جمع مردم می‌شود. هیچ کس برایش بلند نمی‌شود. همه می‌دانند که از این کار خوشش نمی‌‌آید.


حلقه‌وار دورش می‌نشینند. هیچ وقت چهارزانو نمی‌نشیند. دو زانو می‌نشیند و تکیه هم نمی‌دهد. نماز جماعتی کوتاه و سخنرانی مختصری می‌کند. شمرده و با فاصله سخن می‌گوید که شنوندگان فرصت نوشتن داشته باشند. همیشه سخنانش مختصر و مفید است. گاه گاهی میان صحبت‌هایش تبسم می‌کند. وقتی سخن می‌گوید، همه سر به زیر می‌اندازند و ساکت می‌شوند. وقتی ساکت می‌شود، بقیه سخن می‌گویند.


وقتی کسی سخن می‌گوید، تا آخر سخنش ساکت است و فقط گوش می‌دهد. وقتی مطمئن می‌شود حرفش تمام شده، جواب می‌دهد. حرف کسی را قطع نمی‌کند مگر اینکه زیادی پرحرفی کند.



از سه چیز بیزار است: بحث کردن، پرحرفی و حرف‌های بیهوده.


وقتی کسی شروع می‌کند جر و بحث کردن و ساکت هم نمی‌شود، پیامبر زود ساکت می‌شود تا بحث تمام شود.


وقتی می‌داند کسی از چیزی بدش می ‌آید، در مورد آن موضوع در حضور او چیزی نمی‌گوید.


در چهار حالت ساکت است. یا کسی دارد سخن می‌گوید و او صبر به خرج می‌دهد. یا در مورد بود و نبود مخلوقات فکر می‌کند. یا از چیزی عصبانی شده و خشمش را با سکوت فرو خورده است. یا می‌خواهد به مردم یاد بدهد که آنها هم اگر گاهی سکوت کنند بد نیست!




وقتش را سه قسمت کرده است. یک قسمت برای عبادت و طاعت خدا، یک قسمت برای کارهای خانواده و یک قسمت هم برای کارهای شخصی‌اش. از وقت عبادت و خانواده‌اش نمی‌زند، ولی نیمی از وقت شخصی‌اش را به دیگران اختصاص می‌دهد. مردم می‌آیند سوال می‌کنند. او جواب می‌دهد و می‌گوید این را به بقیه هم بگو. با کوله‌باری از مشکلات به خانه‌اش می‌آیند و سبکبار و لبخندزنان بیرون می‌‌آیند





هیچ کس را سرزنش یا مسخره نمی‌کند. اگر کسی حرف اشتباه یا بیهوده‌ای بزند، بازخواستش نمی‌کند. به مسائل شخصی مردم هم کاری ندارد. دایرة المعارف علوم است ولی وقتی با کسی سخن می‌گوید، مخاطبش ذره‌ای احساس حقارت نمی‌کند.


وقتی همه تعجب می‌کنند، او هم تعجب می‌کند! وقتی همه می‌خندند، او هم می‌خندد. چهره‌اش موقع شادی دیدنی است. چشمانش را چند ثانیه می‌بندد و خنده‌ای ملیح می‌زند که سفیدی دندانها از لابلای لب‌هایش چشمک می‌زند. با مردم شوخی می‌کند تا دلشان شاد شود. می‌گوید: «من مزاح می‌کنم. ولی نه با دروغ!»


در مجلسی که او باشد، نه صدای کسی بلند می‌شود، نه از کسی غیبت می‌شود نه حرف بیهوده‌ای به میان می‌‌آید. در مهمانی او همه نسبت به هم تواضع و احترام دارند. غریبه‌ها را هم تحویل می‌گیرند. اگر غریبه‌ای وارد جمع شود و با بی‌احترامی حرفی بزند، با صبر و تحملش او را شرمنده می‌کند.


خوشش نمی‌آید کسی از او تعریف کند، ولی اگر کسی تعریف کند، او هم متقابلا تعریف می‌کند.


هیچ وقت به کسی خیره نمی‌شود. گاهی نگاهی محجوب به زمین دارد، گاهی نگاهی امیدوار به آسمان و گاهی از گوشه چشم نگاهی به مردم می‌اندازد. فرق هم نمی‌گذارد. چنان حساب شده نگاه‌هایش را تقسیم می‌کند که چشمانش عدالت را از بر شده‌اند.


اگر بین او و کسی مشکلی پیش بیاید، چنان محرمانه مسأله را حل می‌کند که هیچ کس از این جریان بویی نمی‌برد. وقتی از دست کسی عصبانی می‌شود، نهایت کاری که می‌کند این است که رویش را برگرداند. به همه سفارش کرده و گفته اگر کسی پشت سرم چیزی گفت به گوشم نرسانید. دوست ندارم ذهنیت بدی از کسی داشته باشم.




بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان






منبع: مکارم الاخلاق/ فصل اول/ با تلخیص و تصرف. (نشریه پرسمان، شماره 120)




لینک: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=236909


هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

پنج شنبه 26/11/1391 - 18:12 - 0 تشکر 589763

تالارهای گفتگوی اندیشه یکی از قوی ترین تالارهای سطح وب مخصوصا در حورطه دین و اندیشه است

امروز مواجه با دوتا تایپیک خوب در این تالار شدم که بصورت خودجوش و بدون کپی و پیست مطالب به تبادل نظر در این مورد پرداخته ....
برای همین هم خود این دو تا تاپیک می تونه بعنوان سورسهای خوبی در اینجا قرار داده بشه  تا در تکمیل اطلاعات دوستان محقق مورد استفاده قرار بگیره:


عنوان تاپیک اول: لزوم داشتن سبکی برای زندگی
پاره ای از پستهای این تاپیک:

[تصویر: 202.png]


یکی از مباحثی که امروزه در محافل داشگاهی و حوزوی کشور مطرح شده مسئله ی سبک زندگیست. رهبر معظم انقلاب اسلامی سبک زندگی را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از صاحبان فکر و اندیشه برای پرداختن به این مفهموم مهم، آسیب شناسی وضع موجود، سبک زنگی در ایران و چاره جویی در این زمینه تاکید کردند.



سبک زندگی، آمیزه و معجونیست از فرهنگ و تمدن و به تعبیری می توان گفت مهمترین محصول فرهنگ و تمدن سبک زندگیست.
اگر جامعه را به کارخانه ای تشبیه کنیم; فرهنگ بعد مهندسی فکری و طراحی و نقشه کشی آن را شامل می شود و تمدن بعد فیزیکی، ساختمان و امکانات آن را دربر می گیرد و محصول ایندو، پدیده ایست به نام سبک زندگی.
به بیان دیگر خروجی این نرم افزار و سخت افزار مسیری می سازدبرای سلوک انسانی.




ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان رستگاری و فلاح است باید به سبک زندگی اهمیت دهیم. اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، باز پرداختن به سبک زنگی مهم است.

وقتی به ظاهر ماجرا نگاه می کنیم هزاران کالا از غرب صادر می شود. محصولاتی در حوزه ی صنعت و تکنولوژی، ارتباطات و اطلاعات، دانش و هنر و آموزش، تغذیه، پوشش و آرایش، کامپیوتر و فضای مجازی و ... اما سوال این است که مهمترین محصولی که غرب در پی ترویج آن است چیست؟!
با عبور از ظواهر و قدری تامل در عمق ماجرا می توان گفت محصول استراتژیک تمدن غرب که سعی در فراگیری آن می شود
سبک زندگی یا Life Style است. به نحوی که وقتی سخن از Life Style به میان می آید نخستین مفهموم ملازم آن American Life Style است و این خود گویای اپیدمی سازی فرهنگ زندگی امریکاییست.
تعابیری همچون جهانی سازی، غربی سازی، دهکده ی جهانی و اصطلاحات مشابه انها در واقع بیان دیگری از صدور سبک زنگی مشترک با غرب یا همان American Life Style می باشد.





[تصویر: sabke%20zendegi.jpg]


خب تا اینجا فقط قصد داشتم مقدمه ای کوتاه از مبحث سبک زندگی رو خدمت شما دوستان ارائه بدم تا وارد اصل جریان تاپیک بشویم.
برای ورود به این این موضوع ابتدا باید به یک سوال اساسی پاسخ دهیم و آن اینکه آیا لزوما برای زندگی باید شیوه و سبک خاصی داشه باشیم؟! آیا نمی توان بدون داشتن این سبک و قانون هم، به اهداف عالیه ی خود برسیم؟!
بدون پاسخگویی به این سوال صحبت کردن از تبین سبک زندگی راه به جایی نخواهد برد.





هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

پنج شنبه 26/11/1391 - 18:13 - 0 تشکر 589764

واما دومین تاپیک :


عنوان تاپیک دوم: این است سبک زندگی

و پاره ای از اولین پست این تاپیک:
مجید املشی:

بسم الله الرحمن الرحیم






[تصویر: Sabke%20Zendegi%20Eslami.gif]




این تاپیک در ادامه ی مبحث لزوم داشتن سبکی برای زندگی می باشد.
در مبحث قبلی به این نتیجه رسیدیم که برای زیستن نیاز به سبکی برای زیستن هم داریم و قله ای را که انسان از دید اسلامی باید به عنوان هدف و چشم انداز مدنظر داشته باشد همانا مقام عبد شدن است و لزوما باید سبکی برای نزدیک شدن به این مقام برگزینیم.
اگر هم وقت کافی برای پیگیری همه ی مبحث قبلی ندارید می توانید جمع بندی آنرا در این ارسال مشاهده نمایید:

http://forum.bidari-andishe.ir/thread-23...#pid176187


[تصویر: Sabke%20Zendegi.jpg]




برای دقیق شدن میخوام خودمونی و خیلی مصداقی بگم آقا اصلا میدونی چیه؟؟ میدونی چجوری باید زندگی کنی؟؟ راه و روش چیه؟؟ چه جوری حرف بزنی ؟؟ چه جوری لباس بپوشی ؟؟ خونت باید چه جوری باشه ؟ رفتارت باید چجوری باشه با خانواده با دوستان و..؟؟ چه جوری باید فکر کنی؟؟ چه جوری باید تصمیم بگیری ؟؟ و همه این چجوری ها که ریز به ریز تو زندگی همه ما هست.


نکته بسیار بسیار مهم اینه که حالا هر چقدر برویم جلوتر نکات بسیار کاربردی می شوند و می توان آن ها را در زندگی روزمره خیلی راحت عملی کرد. در مورد هر بندی سعی کنیم آن را عملی کنیم.


منبع: تالار بیداری اندیشه

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 27/11/1391 - 14:47 - 0 تشکر 589901

مبحث خیلی خوبیه

واقعا دست همه درد نکنه

البته نشد همه اش رو بخونم ولی 

تا جایی که خوندم عالی بود

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

جمعه 27/11/1391 - 23:18 - 0 تشکر 590009

ملك الشعرا گفته است :
[quote=ملك الشعرا;119644;589901]
مبحث خیلی خوبیه

واقعا دست همه درد نکنه

البته نشد همه اش رو بخونم ولی 

تا جایی که خوندم عالی بود




ممنونم از اظهار لطفتون
باید عرض کنم این تاپیک یک مقاله آماده نیست که با خواندنش به نتایجی منسجم و هدف مند برسیم..
همونطور که قبلا هم گفته ام اینجا فقط مکانی برای همه مطالبیست که در موضوع "سبک زندگی" در نت به تورم می خورن...
و درواقع یک بانک اطلاعاتی "طبقه بندی نشده" برای محققین و پژوهشگران این موضوع می تونه باشه برای دسترسی سهل به مطالب مختلف....
لذا نمی شه از این تاپیک انتظار داشت هدفمند باشه و مثلا مطالب پشت سر هم و با ترتیبی منطقی آورده شده باشند... یا به نتیجه یا الگویی خاص برسند.


باز هم از همراهی دوستان سپاسگزارم

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.