• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 10461)
دوشنبه 24/7/1391 - 14:33 -0 تشکر 566748
Life Style (سبک زندگی)

آنها که با سایتهای اینترنتی سروکار دارند و با دایره لغات بین المللی آن آشنا هستند می دانند که "سبک زندگی" (life style) از مقوله هایی است که در سایتهای مطرح  به وفور مورد توجه قرار گرفته و حتی بعنوان یکی از لینکهای ثابت در صفحات اصلی سایتها قرار دارند....

رهبر انقلاب در بیانات اخیرشان در جمع جوانان خراسان شمالی این موضوع را پیش کشیده و مطرح و از فعالان و مدیران برای کار در این زمینه دعوت کرده اند.
ابتدا به درج 20 سوالی که رهبر انقلاب در جریان سفرشان به خراسان شمالی و دیدار با جوانان آن استان در مهرماه 1391،در باب این موضوع مطرح کرده اند می پردازیم و سپس به دیگر مقالات و یادداشتها و اظهار نظرها خواهیم پرداخت....


فعلا قصد این تاپیک جمع آوری نظرات مختلف است.
ان شاالله در آینده با توجه به بانک مقالاتی که در اینجا خواهیم داشت، نقشه را عوض می کنیم ....

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 15:14 - 0 تشکر 586320




سبک زندگی نبوی در مقابل سبک زندگی آمریکایی





پیامبر اکرم به همان اندازه که گوینده بود شنونده بود بلکه بیشتر. شونده چی؟ شنونده درد دل مردم، مشکلات مردم، گرفتاری‌های مردم، شنونده اعتراضات مردم؛ انتقاد، اعتراض، اهانت می‌کردند. شنونده دیدگاه‌های مختلف بود.






استاد حسن رحیم پور ازغدی  در جمع حدود صد نفر از زنان و دختران ترکیه‌ای در مرکز جامعه المصطفی، درباره سبک زندگی نبوی و حضرت زهرا (س) و الگو بودن ایشان برای زنان امروز به سخنرانی پرداخت.

این برنامه در حاشیه همایش «سبک زندگی نبوی در مقابل سبک زندگی آمریکایی» که قرار است در روزهای شنبه و یکشنبه در ترکیه برگزار شود صورت گرفته است.

این همایش در ترکیه توسط موسسه المصطفی(ص) و موسسه تایدر ترکیه برگزار خواهد شد و به موازت آن در پاکستان، اندونزی نیز برگزار می گردد و پیش از این در کشمیر برگزار شده است. هدف این مجموعه نشست‌ها، زمینه سازی برای محقق کردن سبک زندگی نبوی است.

بخشی از سخنان ایشان به این شرح است:

مردم از دورت پراکنده نشوند

تو باید مردم را، بشریت را، با خودت ببری. نمی توانی وسط راه بگویی ما گفتیم و رفتیم شما می‌خواهید بیاید نمی‌خواهید نیاید. باید کنار مردم بایستی و کاری کنی که آنها متنفر نشوند، خسته نشوند و پراکنده نشوند.

«لن فضوا من حولک» یک خط قرمز است هر نحوه حرف زدن و کار کردنی که، هر نوع تبینی از اسلام که باعث شود مخاطب افکار عمومی و بشریت متنفر شود از اسلام و فرار کند «ان فضوا من حولک» این خط قرمز است و نباید انجام شود.

برای سختی‌ها آماده باش و بگذر ازشان

شما به عنوان طلبه باید آمادگی داشته باشید بهتان اهانت بشود، که آب دهان روی صورتتان بندازند، سنگ به سر و رویتان بزنند، فحش بدهند، اهانت کنند، زباله‌های خانه‌شان را بریزند برسرتان، همان کارهایی که با پیامبرکردند. منتظر نباشید دست‌تان را ببوسند. آماده باشید هر نوع اهانت و جسارت بهتان بکنند و تو اعفوا عنهم؛ ببخشید. باید این روح بزرگ را داشته باشید که تو حق می‌گویی، آن‌ها به تو اهانت و جسارت می‌کنند و تو ببخشی. بخشیدن از ته قلب نه به زبان بگذر ازشان. واستغفر لهم، یعنی کافی نیست خودت ببخشی. دلسوزانه از خدا بخواه و برای شان طلب مغفرت کن.

دعای پیامبر برای دشمنانش

شما دیدید در جنگ احد نقل شده که پیامبر را می زدند و دندان پیامبر و پیشانی پیامبر شکست و تا مرز شهادت رفتند. شایعه شد که ایشان شهید شدند و بعضی‌ها فرار کردند.

آنجا نقل شده که یکی از مشرکین می گوید من کنار پیامبر بودند آن لحظه‌ای که می زدندش، دیدم زیر لب چیزی می‌گوید، ما فکر کردیم دارد ما را نفرین می کند. ولی دیدیم دارد ما را دعا می کند! می گوید «اللهم اغفر لقومی انهم لا یعلمون». خدایا همین‌هایی که دارند من را می‌زنند همین‌ها را ببخش، این‌ها متوجه نیستند، نمی‌فهمند، جاهل‌اند. این‌ها درس است برای من و شما که چطور با مخاطب رفتار بگوییم و سخن بگوییم.

سخنان مردم را بشنوید

سبک دیگر از سبک زندگی و همینطور تبلیغ و تربیت پیامبر که باید الگو باشد برای من و شما که کار طلبگی می‌کنیم آمادگی برای شنیدن سخنان مردم است. ما فکر می‌کنیم همش ما باید حرف بزنیم، ما فکر می‌کنیم، ما فقط گوینده‌ایم. مردم شنونده‌اند. هر جا یک جمعی را پیدا کردیم، زود بنشین بسم الله الرحمن الرحیم موعظه‌ات می‌خواهم بکنم. پیامبر اینطور نبودند.

پیامبر شنونده درد مردم بود

در روایت دارد در بسیاری از جلسات ایشان هرگز شروع به صحبت نمی‌کردند. سکوت می‌کردند تا کسی سئوال کند. اگر سئوال نمی‌کرد پیامبر حرف نمی‌زد. اگر کسی صحبت می‌کرد پیامبر صحبت‌اش را قطع نمی‌کرد. می‌گذاشت همه حرف‌هایش را بزند. خب این‌ها روش‌های ماها نیست. این تعبیری است که خداوند در قرآن سوره توبه آیه ۶۱ اشاره می‌کند که «قل اذن هو خیر لکم»؛

پیامبر اکرم به همان اندازه که گوینده بود شنونده بود بلکه بیشتر. شونده چی؟ شنونده درد دل مردم، مشکلات مردم، گرفتاری‌های مردم، شنونده اعتراضات مردم؛ انتقاد، اعتراض، اهانت می‌کردند. شنونده دیدگاه‌های مختلف بود. به قدری پیامبر شنونده بود که بعضی از مشرکبن به پیامبر به عنوان اهانت و متلک می‌گفتند آقای گوش! ایشان آقای گوش‌اند. به عنوان اهانت و متلک. این هر چی بهش بگی گوش می‌کند.

شنونده منفعل نه، شنونده جهت رشد مردم

قرآن می‌فرماید این آقای گوش به این معنا نیست که ایشان منفعل است و هر کسی هر چیزی بخواهد می‌تواند به ایشان تحمیل و القا کند. بازی‌اش بدهند. بله ایشان آقای گوش است ولی کدام گوش؟ قل اذن هو خیر لکم. این شنونده است ولی این شنودگی در جهت چیست؟ همه‌اش در جهت رشد شماست. شنونده است، منعطف است، ولی منفعل نیست؛ یومن بالله ایمان‌اش به خدا محکم و شکست ناپذیر است. شما فکر می‌کنید اگر کسی به چیزی یقین دارد، دیگر نباید شنونده باشد؟ اگر کسی گوش می‌کند به حرف کسی همه‌اش دچار تردید و انفعال است؟ به چیزی متعقد نیست که هر کسی هر چیزی می‌گوید گوش می کند قرآن می فرماید این به خدا ایمان دارد و به مومنین ایمان دارد. پس اینطور نیست.
منبع:تریبون




هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 15:16 - 0 تشکر 586321

كانون گرم خانواده




اینك دختر و پسر عزیز جوان ما خوب می‌دانند كه هدف اصلی در «ازدواج» و نتیجه‌ی عالی این پیوند مقدّس «تشكیل خانواده» است.
   در روزگار ما همه از خانواده می گویند و دغدغه‌ی خانواده را دارند. جامعه شناسان اولین حلقه‌ی شكل‌گیری بنیان جامعه را خانواده می‌دانند. روانشناسان ریشه‌ی حالات روانی انسانها را در خانواده جستجو می‌كنند.
در ادامه نکات و منویات مقام معظم رهبری حفظه الله در خصوص خانواده به شیوه ای نو بیان شده است




اشاره
اینك دختر و پسر عزیز جوان ما خوب می‌دانند كه هدف اصلی در «ازدواج» و نتیجه‌ی عالی این پیوند مقدّس «تشكیل خانواده» است.
   در روزگار ما همه از خانواده می گویند و دغدغه‌ی خانواده را دارند. جامعه شناسان اولین حلقه‌ی شكل‌گیری بنیان جامعه را خانواده می‌دانند. روانشناسان ریشه‌ی حالات روانی انسانها را در خانواده جستجو می‌كنند. دانشمندان تربیت، نقطه‌ی عزیمت تربیت را خانواده می‌دانند و مصلحان اجتماعی هر نوع تحول صلاح گرایانه را منوط به خانواده می‌دانند و...
   به راستی خانواده چقدر اهمیت دارد؟
   نظر اسلام در این باره چیست؟
چگونه می‌توان شالوده‌ی خانواده را محكم كرد؟
و...
شنیدن سخنان رهبر عزیز به عنوان یك دانشمند برجسته‌ی اسلامی و متفكر زمان شناس در ترسیم جایگاه خانواده و نقشهای گوناگون آن برای جوانانی كه در آغاز تشكیل این نهاد پُر ارج هستند، راهگشاست:



http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif كلمه‌ی طیبه یا نهاد پاك
خانواده، كلمه‌ای طیبه[1]است. كلمه‌ی طیبه هم خاصیتش این است كه وقتی یك جایی به وجود آمد، مرتب از خود بركت و نیكی می‌تراود و به پیرامون خودش نفوذ می‌دهد. كلمه‌ی طیبه همان چیزهایی است كه خدای متعال آن را با همان اساس صحیح به بشر اهدا كرده. اینها همه كلمه‌ی طیبه است؛ چه معنویات و چه مادیات.27


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif سلول اصلی پیكره‌ی اجتماع
همچنان كه بدن انسان از سلولها تشكیل شده كه نابودی و فساد و بیماری سلولها بطور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا كند به جاهای خطرناكی برای كل بدن انسان منتهی می‌شود، همین طور جامعه هم از سلولهایی تشكیل شده، كه این سلولها خانواده‌اند. هر خانواده‌ای یكی از سلولهای پیكره‌ی اجتماع و بدنه‌ی اجتماع است. وتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنه‌ی جامعه، یعنی آن پیكره‌ی جامعه سالم خواهد بود.28


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده‌ی سالم، جامعه‌ی سالم
اگر در جامعه‌ای خانواده مستحكم شد و زن و شوهر حقوق یكدیگر را رعایت كردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همكاری هم مشكلات را بر طرف نموده و فرزندان را تربیت كردند، جامعه‌ای كه این طور خانواده‌ها را داشته باشد، به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد كرد و اگر مصلحی در جامعه باشد می‌تواند این طور جوامع را اصلاح نماید. اگر خانواده‌ای نبود، بزرگترین مصلحین هم بیایند نمی‌توانند جامعه را اصلاح كنند.29
هر كشوری كه در آن بنیان خانواده مستحكم باشد، بسیاری از مشكلات آن كشور، بخصوص مشكلات اخلاقی و معنوی آن به بركت خانواده‌ی سالم و مستحكم برطرف می‌شود یا اصلاً بوجود نمی‌آید.30
این پیوند ازدواج و زناشویی، یكی از نعمات بزرگ الهی و یكی از اسرار آفرینش است و یكی از موجبات بقا و ماندگاری و صحت و صلاح جوامع است.31
تشكیل خانواده اگر به شكل سالمی صورت بگیرد و اخلاق حاكم بر زوجین، صحیح و منطقی و منطبق با اصول شرع، با آنچه كه خداوند معین فرموده باشد، این پایه‌ی اصلاح جامعه است و پایه‌ی سعادت همه افراد جامعه است.32
تشكیل بنای خانواده، یك نیاز اجتماعی است، اگر چنانچه در یك جامعه‌ای، خانواده‌ها درست بودند، سالم بودند، استحكام داشتند، تزلزل نداشتند، حدود و ثغور خانواده محفوظ بود، این جامعه می‌تواند به خوبی اصلاح بشود.افرادش می‌توانند رشد فكری پیدا كنند و از لحاظ روحی كاملاً سالم باشند، می‌توانند انسانهایی بدون عقده باشند.33


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif جامعه‌ی بی‌خانواده، خاستگاه مشكلات روانی
جامعه‌ی بی‌خانواده جامعه‌ی آشفته‌ای است، جامعه‌ی نامطمئنی است.. جامعه‌ای است كه در آن مواریث فرهنگی و فكری و عقاید نسلها به یكدیگر آسان منتقل نمی شود. جامعه‌ای كه در آن تربیت انسان به راحتی و روانی صورت نمی‌گیرد. اگر جامعه‌ای خانواده نداشته باشد یا خانواده در آن متزلزل باشد. انسان در بهترین پرورشگاه‌های خود پرورش پیدا نخواهد كرد.34
خانواده كه نبود، نوجوان نیست،كودك نیست، انسان نیت، مرد و زن صالح نیست، اخلاق نیست، انتقال تجربیات مثبت و خوب و با ارزش نسل گذشته به نسل بعد نیست.35
خانواده كه نبود، مركز تولید ایمان و دین باوری دیگر نیست.36
جوامعی كه در آن خانواده سست و بی بنیاد است یا خانواده اصلاً تشكیل نمی‌شود یا كم تشكیل می‌شود، یا اگر تشكیل شد متزلزل است و در معرض نابودی و فناست. در این جوامع مشكلات روانی و عصبی بسیار بیشتر از آن جوامعی است كه در آنها خانواده‌هایی مستقر هستند و زن و مرد به یك نقطه و كاونی متصلند.37



http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif نسلهای بی‌حفاظ
خانواده بنیاد بسیار مهم و حایز اهمیتی است. فایده‌ی خانواده در تربیت نسل بشر و ایجاد انسانهای سالم از لحاظ معنوی و فكری و روانی یك فایده‌ی منحصر به فردی است. هیچ چیز جای خانواده را نمی گیرد...وقتی نظام خانواده وجود داشته باشد، این میلیاردها انسان، هر كدامشان دو  مكمل و دو پرستار را نمی گیرد.38
خانواده یك محیط امنی است كه در آن چه فرزندان و چه خود پدر و مادر می توا نند روح و فكر و ذهن خود را در این محیط امن و قابل اعتماد، سالم نگهدارند و رشد بدهند. وقتی خانواده سست شد، نسلهایی كه همین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طور پشت سر هم می آیند، بی حفاظ اند.39
انسان برای تربیت است؛ انسان برای هدایت و تعالی و كمال است. این نمی شود مگر در یك محیط امن؛ محیطی كه در آن عقیده به وجود نیاید، انسان اشباع بشود، درآن تعلیمات هر نسلی به نسل بعد منعكس بشود و از كودكی یك انسان تحت تعلیم صحیح، روان، طبیعی و فطریِ دو معلم كه نسبت به او از همه‌ی انسانهای عالم مهربان‌ترند یعنی پدر و مادر قرار بگیرد.40
اگر خانواده‌‌‌‌‌‌ای در جامعه نباشد، همه تربیتهای بشری و همه نیازهای روحی انسانها ناكام خواهد ماند زیرا طبیعت و ساخت بشری این كونه است كه جز در آغوش خانواده دو در محیط خانواده و در آغوش پدر و مادر آن تربیت سالم و كامل و بی عیب و بی عقده وآن بالندگیِ لازم روحی و عاطفی، صحیح وسالم و كامل بار خواهد آمد كه در خانواده بار بیاید و در خانواده تربیت شود. اكر محیط زندگی آرام ومناسبی در خانواده حكم فرما باشد، می‌توان خاطر جمع شد كه فرزندان از لحاظ ساختار عاطفی و روانی سالم هستند.41
در خانواده، سه دسته انسان اصلاح می شوند، یكی مرد‌ها كه پدران این خانواده هستند، یكی زنها كه مادران این خانواده‌‌اند و دیگر كودكان كه نسل بعدی این جامعه هستند.42


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif مختصّات خانواده‌ی خوب
خانواده‌ی خوب یعنی، زن و شوهری كه با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یكدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بكنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول.
بعد، اولادی كه در آن خانواده به وجود می‌آید، نسبت به او احساس مسئولیت كنند، بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ كنند. بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند، چیزهایی به او یاد بدهند؛ به چیزهایی او را وادار كنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق كنند. یك چنین خانواده‌ای اساس همه اصلاحات واقعی در یك كشور است. چون انسانها در چنین خانواده‌ای خوب تربیت می‌شوند، با صفات خوب بزرگ می‌شوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فكر، با احساس مسئولیت، با احساس محبت، با جرئت، جرئت تصمیم گیری، با خیرخواهی -  نه بدخواهی – با نجابت، خب وقتی مردم جامعه‌ای این خصوصیات را داشته باشد، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید.43


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده‌ی سالم، انتقال فرهنگ
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یك تمدن و یك فرهنگ در یك جامعه و انتقالش به نسلهای پی‌درپی، ‌به بركت خانواده انجام می‌گیرد.44
اساس ازدواج و مهمترین مصلحت ازدواج، عبارتست از تشكیل خانواده. علت هم این است كه اگر خانواده سالمی در یك جامعه‌ای وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد كرد. در آن جامعه تربیت كودكان به بهترین وجه صورت می‌پذیرد. لذاست كه در آن كشورها و جوامعی كه خانواده دچار اختلال می‌شود معمولاً اختلالات فرهنگی – اخلاقی به وجود می‌آید.45
اگر نسلها بخواهند فرآورده‌های ذهنی و فكری خود را به نسلهای بعدی منتقل كنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، این فقط با خانواده ممكن است. در محیط خانواده است كه اول بار همه‌ی هویت و شخصیت یك انسان بر اساس فرهنگ آن جامعه شكل می‌گیرد و این پدر و مادرند كه به طور غیر‌مستقیم و بدون اینكه خود آنهاتصنعی به كار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن و فكر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدسات و اینها را به نسل بعدی منتقل می‌كنند.46


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده‌ی سالم، آرامش افراد
نگرش اسلام به خانواده، نگرشی درست، نگرشی اصیل و یك نگاه همراه با اهتمام است كه خانواده اصل قرار داده شده و به هم زدن بنیان خانواده یا آشفته نمودن آن جزء بدترین كارهاست.47
خانواده در اسلام یعنی محل سكونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یكدیگر، محل تكامل یك نفر به وسیله‌ی یك نفر دیگر، آن جایی كه انسان در آن صفا میابد، راحتی روانی میابد، این محیط خانواده است. كانون خانواده در اسلام این قدر اهمیت دارد.48
اسلام در بیان قرآن، در چند جا، این آفرینش زن و مرد و هم زیستی اینها و در نهایت زوجیّت آنها را برای آرامش و سكن برای زن و مرد شناخته است.49
در قرآن ، آیه «وجعل منها زوجها لیسكن الیها»[2] آمده است. دو جا در قرآن، تعبیر سكن- تا آن جایی كه من یادم هست- وجود دارد.[3] خدای متعال، زوج آدمی را از جنس او قرار داد، زوج زن را، زوج مرد را از جنس خود او قرار داده، «لیسكن الیها» تا اینكه آدمی بتواند – چه مرد و چه زن – در كنار شوهر یا همسر، احساس آرامش كند.50
این آرامش، سكونت و نجات از تلاطمهای روحی و اضطرابهای زندگی است. میدان زندگی، میدان مبارزه است و انسان در او دائماً در معرض نوعی اضطراب است، این بسیار چیز مهمی است. اگر این آرامش و سكونت به نحو صحیحی تحقق پیدا كند، زندگی سعادتمندانه می‌شود، زن خوشبخت می‌شود، بچه‌هایی كه در این خانه متولد می‌شوند و پرورش می‌یابند، بدون عقده رشد خواهند یافت و خوشبخت خواهند شد. یعنی از این جهت، زمینه برای خوشبختی همه اینها فراهم است.51


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif انسان كه ماشین نیست!
وقتی كه زن و شوهر در پایان كار روزانه یا در وسط روز بهم می‌رسند، و همدیگر را می‌بینند، هر دو از هم توقع دارند كه توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع كننده‌ی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این كار را بكنید، زندگی شیرین می‌شود.52
انسان در تلاطمهای زندگی كه ناشی از برخوردهای ناگزیر است، به دنبال یك فرصت می‌گردد تا به آن پناه برد. اگر یك زوج باشند،در این تلاطمها به یكدیگر پناه می‌برند، زن به شوهرش پناه می‌برد و شوهر هم به زنش پناه می‌برد. مرد در كشاكش زندگی مردانه خود، احتیاج به یك لحظه‌ی آرامشی دارد تا بتواند راه را ادامه بدهد. آن لحظه‌ی آرامش كِی است؟ همان وقتی است كه او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرار می‌گیرد. با همسر خودش كه به او عشق می‌ورزد، با اوست، در كنار اوست و با او احساس یگانگی می‌كند. وقتی با همسر خود مواجه می‌شود، این همان لحظه آسایش و آرامش است.53
زن هم در كشاكش زندگی زنانه خود، با بحرانها و با تلاطمهایی مواجه می‌شود. چه در محیط بیرون از خانه مشغول تلاش و فعالیت و كارهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... باشد یا در داخل خانه مشغول باشد كه زحمت و اهمیتش كمتر از كار بیرون نیست. حالا زن در این كشاكش به تلاطمهایی برخورد می‌كند و چون روح او ظریفتر است، بیستر به آرامش، به آسایش، به تكیه كردن به یك شخص مطمئن احتیاج دارد. او كیست؟ او شوهر است.54
انسان كه ماشین نیست، انسان روح است، انسان معنویت است، انسان عواطف و احساسات است. حالا می‌خواهد آرامش پیدا كند. این آرامش كجاست؟ محیط خانواده است.55
محیط خانواده، محیط آرامش است باید محیط آرامش باشد. این عاطفه ‌ای كه در زن و مرد نسبت به هم وجود دارد، به این آرامش درونی كمك می‌كند. این سكونت، این آرامش، به معنای آرامش در مقابل حركت نیست، حركت خوب است؛ این به معنای آرامش در مقابل تلاطم است. انسان گاهی در زندگی‌اش دچار تلاطم می‌شود. همسر، یك آرامشی به انسان می‌دهد كه متلاطم نباشد. این در صورتی است كه فضای خانه، فضای متلاطمی نباشد.56


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده‌ی آرامتر با بهره‌وری بیشتر
هر انسانی – هم زن و هم مرد – در طول زندگی، در شبانه روز مشكلاتی دارد و با پیش‌آمدها و حوادثی مواجه است. این حوادث اعصاب را می‌كوبد و خسته می‌كند. انسانها را دچار ناآرامی و سرسیمگی می‌كند. وقتی وارد محیط خانو.اده شد، این محیط امن و امان به او تجدید قوا می‌بخشد. او را آماده‌ی یك روز دیگر و یك شبانه روز دیگر می‌كند. خانواده برای تنظیم زندگی انسان خیلی مهم است. البته خانواده باید خوب اداره بشود، باید سالم اداره بشود.57
این بهره‌ای كه مرد و زن از این خانواده‌ی آرام می‌برند، بهره‌ی كاری آنها را در بیرون خانواده بالا می‌برد، به آن اهمیت و ارزش می‌دهد، آن را باارزش و با كیفیت می‌كند.58
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یك مجموعه‌ی خانواده،‌یكی از فرصتهای مهم زندگی برای مرد و زن است. این یك وسیله‌ی آسایش، آرامش روحی، وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است، وسیله‌ی تسلی، وسیله‌ی پیدا كردن یك غمخوار نزدیك است، كه برای انسان در طول زندگی بسیار لازم است.59


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif فرصتی برای تجدید قوا
در داخل خانواده است كه مرد و زن – كه زوجین هستند – می‌توانند تجدید قوا كنند، می‌توانند همت خودشان را برای ادامه راه آماده كنند. می‌دانید كه زندگی یك مبارزه است، كل زندگی عبارتست از یك مبارزه‌ی بلند مدت،مبارزه با عوامل طبیعی، مبارزه با موانع اجتماعی، مبارزه با درون خود انسان كه مبارزه‌ی با نفس است. دائم انسان در حال مبارزه است. بدن انسان هم در حال مبارزه است. جسم انسان هم دائم دارد با عوامل مضر مبارزه می‌كند، قدرت این مبارزه وقتی در جسم باشد، جسم سالم است. در انسان، این مبارزه باید صحیح، منطقی، در جهت درست، با رفتارهای صحیح و با ابزارهای درست باشد.
این مبارزه گاهی یك استراحت و یك باراندازی لازم دارد. این یك سفر و یك حركت است. این نقطه‌ی استراحت، داخل خانواده است.60


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif احترام به قرارداد زناشویی
خانواده یك قرارداد است، یك امر طبیعی نیست كه دو چیز را به هم وصل كرده باشند. نه! یك قرارداد است. یك امر اعتباری است. ماندن او بسته به این است كه طرفین قضیه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بی‌اعتنایی كردند، باقی نمی‌ماند.61



http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif غریزه‌ی جنسی، نیاز متقابل
اسلام همین غریزه‌ی جنسی را پشتوانه‌ی بنای خانواده قرار داده است، یعنی، وسیله‌ی استحكام خانواده قرار داده است. یعنی چه؟ یعنی وقتی زن و مرد عفیف‌اند و متدین و خداترس‌اند و طبق دستور اسلام از گناه در باب غریزه‌ی جنسی اجتناب می‌كنند، طبعاً نیاز زن و مرد به یكدیگر در این مورد بیشتر خواهد شد. وقتی به هم زیادتر احتیاج داشتند، این بنای خانواده كه پایه اصلی‌اش زن و مرد است، مستحكم‌تر خواهد شد.62
اسلام می‌خواهد این پشتوانه را از خانواده نگیرد. اسلام می‌خواهد این انسانها بیرون از محیط خانواده این غریزه را اشباع نكنند، تا نسبت به خانواده بی‌قید و بی‌اعتنا و لاابالی بشوند، لذاست كه جلوی راه را سد می‌كند.63


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif تدیّن؛ رمز مانایی خانواده
در بنا و تشكیل خانواده و در حفظ خانواده، باید این احكام اسلامی را رعایت كرد تا خانواده باقی بماند. لذا شما در خانواده‌های متدین كه زن و شوهر به این حدود اهمیت می‌دهند می‌بینید كه سالهای متمادی با هم زندگی می‌كنند. محبّت زن و شوهر به یكدیگر باقی می‌ماند و جداییشان از هم سخت است و دل در گرو محبت یكدیگر دارند. این حسن و این محبتهاست كه بنای خانواده را ماندگار می‌كند و لذا اسلام به این چیزها اهمیت داده است.64
اگر روشهای اسلامی رواج پیدا كند، خانواده ها مستحكم خواهد شد. همچنانكه در گذشته های ما – نه در دوران منحوس پهلوی – آن وقتهایی كه هنوز ایمان مردم سالمتر و كاملتر و دست نخورده‌تر بود، در زمان قدیم. خانواده مستحمكتر بود.زن و شوهر به هم علاقه‌مندتر بودند، فرزندان در محیطهای امن و امان بیشتری پرورش پیدا می‌كردند. حالا هم راه همین است. آن خانادهای كه جهات اسلامی را رعایت می‌كنند، اینها غالباً خانواده‌هایی محكم‌تر، بهتر، قوی‌تر و محیط امن تری برای فرزندان و كودكان خواهند بود.65


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif نقش زن و شوهر
دختر و پسر باید سعی كنند این پیوند را پاسداری كنند. وظیفه‌ی ی آنها هم نیست كه بگوییم هر كاری یكی كرد  دیگری تحمل كند.نه، باید هر دو به هم كمك كنند تا این كار صورت گیرد.66
نمی‌شود بگوییم شوهر سهم بیشتری دارد یا زن سهم بیشتری دارد، نه، هر دو در حفظ این بنیان و در حفظ این اجتماع دو نفره، كه بعدها به تدریج زیاد می‌شود، نقش دارند.76
از هر چیزی كه محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجانهای بی‌مورد نماید، اجتناب كنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سلزش و همزیستی و همراههی بگذراند. آنچه در خانواده خیرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است، مال یك طرف نیست. اگر خدای ناكرده در محیط خانواده بی‌محبّتی و عدم اطمینان و صمیمیت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.68
در استحكام بنیان خانواده، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همكاری خود، با مهربانی و محبّت و اخلاق خوب خودشان – كه از همه مهمتر هم محبّت است – می‌توانند این برا ماندگار و این سازگاری را همیشگی بكنند.69


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده در جوامع اسلامی
در محیط اسلامی، زن و شوهر با هم‌اند، در مقابل هم مسئول‌اند، در مقابل فرزندان مسئول‌اند در مقابل محیط خانواده مسئول‌اند. ببینید از نظر اسلام خانواده این قدر مهم است.70
در محیطهای اسلامی، خانواده آنچنان مستحكم است كه گاهی دو نسل هم می‌گذرد و می‌بینید پدربزرگ و پدر و نوه در یك خانه دارند با هم زندگی می‌كنند. این چقدر ارزش دارد؟ نه اینها از آنها سیر می‌شوند، نه آنها با اینها بد می‌شوند. همه به كمك هم می‌آیند.71
در جوامع اسلامی، یعنی جوامع متدین و مذهبی، مشاهده می‌كنیم كه دو نفر آدم مدت طولانی با هم زندگی می‌كنند و اصلاً از هم سیر نمی‌شوند، بلكه دلبستگی شان به هم بیشتر می‌شود، انس و محبت و وفایشان به همدیگر بیشتر می‌شود، لین همان خاصیت تدین و دینداری و مذهبی بودن و جهات خدایی را رعایت كردن است.72
در اسلام و در فرهنگ اسلامی، خانواده با دوام است. توی خانواده پدربزرگها و مادربزرگها و پدر و مادر هستند، نوه ها و نتیجه هایشان را می‌بینند... سنتها را به هم منتقل می‌كنند. نسل گذشته مواریث خودش را به نسل بعد تحویل می‌دهد. بریده و بی‌ریشه و تنها و بی‌عاطفه بار نمی‌آیند.73


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خانواده‌ی ایرانی، الگوی جهانی
بحمدالله،‌در كشور ما و در بسیاری از جوامع شرقی، بخصوص جوامع اسلامی، هنوز كمربند خانواده محفوظ است. آن پیوند خانوادگی، بحمدالله هست. آن صمیمیت و صفا و محبت هست. زن دلش برای مرد خود می‌طپد،‌یكدیگر را از اعماق دل دوست دارند و زندگی صمیمی دارند. در جاهای دیگر این چیزها خیلی كم است. در كشورهای ما بخصوص در ایران، این زیاد است. این را تأمین كنید.74


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif
منابع:

27. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 15/12/1379
28. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 8/3/1381
29. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 14/6/1372
30. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 2/9/1376
31. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 23/12/1379
32. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 8/3/1381
33. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/5/1374
34. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 29/10/1377
35. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 30/3/1379
36. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 12/11/1372
37. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 21/12/1379
38. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 4/10/1381
39. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 18/12/1376
40. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 20/5/1376
41. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 11/5/1374
42. خطبه عقد مورخه‌ی 19/2/1374
43. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 12/9/1377
44. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 26/1/1377
45. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 16/1/1378
46. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 15/10/1379
47. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 15/10/1379
48. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 4/10/1374
49. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/9/1376
50. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 5/10/1375
51. خطبه‌ی عقد مورخه 31/4/1376
52. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 24/1/1378
53. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/6/1381
54. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/6/1381
55. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 16/11/1379
56. خطبه عقد مورخه‌ی 8/3/1381
57. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 29/10/1377
58. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 15/12/1379
59. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380
60. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 8/3/1381
61. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 19/1/1377
62. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380
63. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 18/12/1376
64. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 23/12/1379
65. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 15/1/1378
66. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 30/7/1376
67. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 16/5/1379
68. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 6/9/1376
69. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 17/11/1379
70. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 18/6/1376
71. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 20/10/1372
72. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 2/1/1380
73. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 24/5/1374
74. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 31/4/1376






لینک از سایت سازمان بسیج دانشجویی

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 15:37 - 0 تشکر 586325

وحید یامین پور



به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، وحید یامین پور، استاد دانشگاه تهران ظهر امروز (24/10/91) در همایش «گفتاری در سبک زندگی» در حرم مطهر رضوی در پاسخ این پرسش که چگونه زیستن مهم تر است یا برای چه زیستن، اظهار داشت: با قدری تأمل در می یابیم که میان شیوه زیست و هدف زیست، ارتباط وثیقی وجود دارد و هر یک در شکل گیری دیگری مهم است.


وی سبک زندگی را نرم افزار تمدن خواند و گفت: فرهنگ، بعد غیر مادی دارد اما تمدن، مادی شده و مجسم شده فرهنگ است؛ نهادهایی که در تمدن شکل می گیرد، متناسب با فرهنگ است از این رو فرهنگ می تواند عرصه های مختلف تعلیم و تربیت، معماری، پوشش، آداب عبادی و اجتماعی را بسازد.


این استاد دانشگاه در ادامه به ذکر برخی نمونه ها پرداخت و افزود: توریسم و گردشگری با سیر آفاقی که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته، بسیار متفاوت است. همچنین اوقات فراغت برای کسی است که از شغلش لذت نمی برد و کار را جدای از زندگی می بیند، مطرح است در حالی که در جامعه سنتی(پیشا مدرن)، شاغل بودن هنر تلقی می شد.



ساخت و سازهای اخیر مشهد را از کانون سیر و سلوک عبادی به کانون گردشگری و تفریح تبدیل کرده است


یامین پور تصریح کرد: فرهنگ غرب می گوید کار، شکنجه و بهانه ای است برای به دست آوردن پول و فراهم آمدن زمینه تلذذ در روزهای تعطیل اما اسلام کار را عبادت محسوب می کند؛ بنابراین در مسأله کار کردن بسته به این که غایت ما پول سازی باشد یا تقرب به خدا، سبک زندگی متفاوتی را می طلبد. از این جا در می یابیم که فرهنگ و غایت، تمدن را می سازد.


وی با بیان این که بخشی از حوزه فرهنگی، ابزار و بخشی دیگر، نرم افزار را می سازد و برای کنش اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ما گزاره تولید می کند، به تغییر ساختار معماری مشهد به عنوان نمونه اشاره و خاطرنشان کرد: این ساخت و سازها، مشهد و مزاری را که کانون سیر و سلوک عبادی است به کانون گردشگری و تفریحات تبدیل کرده است به گونه ای که تعریف شهر و روابط میان فردی عوض شده است.



حتی زیارت را هم مصرف می کنیم


این پژوهشگر و استاد دانشگاه با انتقاد از رواج مصرف گرایی در اغلب عرصه های زندگی حتی عرصه زیارت و مسائل معنوی، ادامه داد: متأسفانه ما حتی زیارت را هم مصرف می کنیم، بنا می گذاریم تعطیلات را به زیارت برویم برای این که تعطیلات را بگذرانیم و ثواب جمع کنیم در حالی که فسلفه زیارت، سیر و سلوک و صعود به مقام های بالاتر است نه صرف جمع کردن ثواب و مصرف تعطیلات.


یامین پور تأکید کرد: در این میان، زائران پیاده و هیئات عزاداری، تجلی بارز سیر و سلوک هستند.


وی ابراز داشت: فروشگاه های زنجیره ای که اخیرا افزون بر تهران در سایر شهرها نیز در حال گسترش است، فقط لذت خرید و مصرف در مشتری ایجاد می کنند از این رو مردم صرفا برای خرید به این مراکز نمی روند بلکه برای تجربه یک زندگی رؤیایی به این مراکز روی می آورند و حتی گاهی یک روز خود را به آن اختصاص می دهند.



فروشگاه های زنجیره ای تجلی فرهنگ مصرف گرایی هستند


وی با اشاره به معماری خاص فروشگاه های زنجیره ای، یادآور شد: این مراکز اغلب شیشه، پنجره و هرگونه وسیله ارتباط با محیط بیرون را ندارند حتی ساعت دیواری نیز نصب نشده است تا مشتری متوجه گذر زمان نباشد و از زندگی واقعی فاصله بگیرد، در این فضا، بسیاری خریدهای غیر ضروری به مردم القا می شود بنابراین می توان این فروشگاه ها را تجلی فرهنگ مصرف گرایی دانست.


این پژوهشگر و استاد دانشگاه افزود: فرهنگ، بسته به غایتی که ما در زندگی داریم، دو نرم افزار ارائه می دهد بنابراین شیوه زیست، فرزند غایت زیست است و این شیوه زیست ما است که بهره مندی ما از غایت را تعیین می کند.


یامین پور در پاسخ این پرسش که با وجود پیشی غایت بر سبک در زندگی، آیا باید از غایت شروع به تجدیدنظر کرد یا از شیوه، اظهار داشت: درست است که این فرهنگ است که سبک زندگی را شکل می دهد اما باید توجه داشت که در مرحله بعد، این سبک زندگی است که فرهنگ را قوام می بخشد، بشر بریده از غایت را تربیت می کند و نگرش های هستی و انسان شناختی فرد را می سازد.


وی گفت: این اثرگذاری به حدی است که انسانی که در سبک زندگی اش مدرن است، به تدریج مبادی هستی شناختی اش نیز مدرن شده و به مبانی غرب ملتزم می شود بدون این که حتی در حوزه تئوریک، تعریف این مبانی و ارائه دهندگان آن را بشناسد.


مدیر دفتر فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی افزود: این سبک غلط زندگی است که دختران به گونه ای به ورود به دانشگاه تشویق می کند که آمار ورودی دختران دو برابر پسران می شود.



تحول ادارک هویتی زنان؛ منشأ اصلی افزایش آمار طلاق


یامین پور درباره جایگاه رسانه در سبک زندگی، خاطرنشان کرد: امروز فرآیند یادگیری را از والدین گرفته و در اختیار رسانه گذاشته ایم بنابراین نباید از این که شخصیت نسل چهارم انقلاب شبیه کاراکترهای رسانه ای شده است، تعجب کنیم، رسانه حتی اگر صبح تا شب درس تفسیر پخش کند نمی تواند جایگاه تربیتی والدین را پر کند.


وی ادامه داد: منشأ اصلی طلاق و افزایش روزافزون آمار آن، تحول ادارک هویتی زنان و بر هم خوردن ارتباطات میان فردی خانواده تحت تأثیر رسانه است.


این پژوهشگر و استاد دانشگاه یادآور شد: این که امروز خود رهبری آشکارا پرچمدار الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت شده اند و گفتمان سازی می کنند و ادبیاتی وجود دارد که اجازه طرح این مباحث را می دهد، نشانه رشد ما نسبت به ۱۵ سال گذشته است، رهبر معظم انقلاب در سال ۸۸ کلمه «توسعه» را از ادبیات سیاسی و اقتصادی ما حذف کردند چرا که این واژه اقتضائات غربی داشت و به جای آن کلمه پیشرفت را جایگزین کردند.


وی با تأکید بر این که اصلاح سبک زندگی و عدم تقلید از غرب به معنای بازگشت به گذشته و تحجرگرایی نیست، افزود: به عنوان نمونه، ما نمی گوییم از صنایع استفاده نکنیم، بلکه بحث اینجا است که صناعت یعنی ساخته دست بشر و این ساختن لزوما نباید عین ساخته های غرب باشد، می توان فکر کرد و طور دیگری ساخت.



آغاز تمدن سازی، آگاهی و داشتن جرأت نقد است


وی در خصوص راهکارهای پیشرفت به سوی تمدن اسلامی، گفت: خودآگاهی نخستین گام در شناخت راهکارهای اصلاح سبک زندگی است که خوشبختانه سیر رو به رشدی دارد، ما تازه جرأت کرده ایم بگوییم مدرنیزاسیون غربی ایراد دارد اما نسخه و راه حل باید جزء به جزء توسط نخبگان تولید شود.


یامین پور افزود: به عنوان مثال وقتی در دولت های پیشین، بالابردن تحصیلات بانوان به منظور کاهش باروری جزو اسناد و ابلاغیه های دولت بوده است، باید ببینیم امروز که در پی افزایش باروری هستیم، آیا باید لزوما از ادامه تحصیل بانوان جلوگیری کنیم یا راه دیگری هم وجود دارد؟


گفتنی است سلسله همایش های «سبک زندگی ـ تمدن اسلامی» به همت کانون غرب پژوهی و اندیشه اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی برگزار می شود.

منبع: وب سایت شخصی وحید یامین پور

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 15:55 - 0 تشکر 586329




مفهوم انقلابی بودن و سبک زندگی



متن زیر مشروح برنامه تلویزیونی گره با حضور حجت السلام پناهیان پیرامون سبک زندگی می باشد




میلاد دخانچی :" گره یک برنامه ی تلوزیونی نیست ، گره یک دغدغه است ، گره یک آرمان است ، گره یک مواجهه ی انتقادی با وضع موجود است ، گره سوال های سخت نسل جدید از نسل قدیم است ، گره ارمغان متفاوت فکر کردن و متفاوت خلق کردن است ، گره یک تحول خواهی با اصالت است ، گره وضعیت قابل تغییر است ، گره اصل از خود شروع کردن و از خود تغییر را ایجاد کردن است ، گره یک مواجهه ی لنتقادی با تمدن غرب است ، گره یک مرگ بر آمریکای عملی است ، گره یک سوال جدی بی تعارف است؛ انقلاب من کو ؟ این حرف ها را قبلا همه زده اند اما از امروز این مطالبه پررنگ تر می شود."
" اما چه باید کرد ؟ این سوال برنامه ی امشب است ، ما تا به حال زیاد درباره ی گره صحبت کرده ایم ، ما گره را تبیین کرده ایم اما کم از این صحبت کردیم که پس بالاخره چه باید کرد ؟! راه حل ما چیست ؟ ما امشب نمی خواهیم راهکار ارائه کنیم ، کاری که می خواهیم بکنیم این است که سعی کنیم بگوییم که ما باید از کجا شروع کنیم ، اما شاید قبل از آن لازم باشد که یک بار دیگر در باره ی گره صحبت کنیم ، یک بار دیگر گره را مرور کنیم ، سه مفهوم ایرانی بودن ، فضای غرب و زندگی غربی داشتن و یک عقلانیتی به نام اسلام در سبک زندگی ما به همدیگر گره خورده اند و واقعیتش این است که ما نه این هستیم و نه آن هستیم و دنبال این هستیم که بفهمیم که کدام هستیم و اگر قرار باشد این گره باز بشود ، در وهله ی اول باید نسبت خودمان را با این مفاهیم مشخص کنیم ، ما باید نسبت خودمان را با مدرنیته و غرب مشخص کنیم ، نسبت خودمان را با مفهومی به نام ایران و ایرانی بودن مشخص کنیم و در مرحله ی آخر یک نسبت دقیق و مشخص با اسلامی زندگی کردن و مسلمان وار بودن در فضای مدرن مشخص کنیم. وقتی صحبت از نسبت با غرب می شود برخی به این اشاره می کنند که چرا شما این قدر با رویکرد انتقادی به غرب نگاه می کنید؟ در جواب باید بگویم که غرب فقط شورای امنیت و اسراییل و جنگ در عراق و افغانستان نیست ، غرب یک مفهوم است ، غرب یک غایت است ، غرب یک عقلانیت است ، غرب یک نوع بودن است ، یک سبک زندگی است و یک نوع نگاه به انسان ، نوع نگاهی که چون یک جور خاصی به انسان نگاه می کند و نمی تواند کامل به انسان نگاه کند ، هرچیزی که از جنس پیشرفت و تکنولوژی به ما می دهد اول خوب است اما بعد یک جای کار می لنگد."
" این یعنی اگر این سبک زندگی همین طور بخواهد ادامه پیدا کند، یک عده باید ثروتمند و خوشحال باشند ، عده ی زیادی هم باید از بین بروند و بدبخت بشوند ، یعنی اگر همینجور بخواهیم زندگی بکنیم فرمول همیشه همین است. یک چیزی از جنس سلطه وجود دارد، هستند آدم هایی که دارند ملت ها را چپاول می کنند و سبک زندگی آمریکایی ما یا زندگی ما به نحو آمریکایی بازی کردن در پازل بازی آن ها است در کنار این ما اصلا نمی توانیم این نوع سبک زندگی را این جور ادامه بدهیم و این به همان حقیقت بر می گردد که به طور مثال اگر فقط چینی ها و هندی ها بخواهند مثل آمریکایی ها زندگی کنند این به این معنی است که ما تقریبا باید پنج یا شش کره ی زمین داشته باشیم اما یک کره ی زمین بیشتر نداریم، پس نمی توانیم این سبک زندگی را به همین شکل ادامه بدهیم ، و باید یک نگاه جایگزین داشته باشیم، اما حال حرف این است که اگر شما با یک فرآیند مشکل دارید، با یک سازه مشکل دارید ، به جای این که یک تغییری در این سازه بدهید یا اصلاحش کنید ،بهتر است که قبل از آن ببینید که چه مبنایی این سازه ها را به وجود آورده است و این یکی از کلیدی ترین حرف های برنامه ی گره است ، به جای این که ما بخواهیم با سازه های موجود مواجه بشویم و سعی کنیم که آن هارا بهتر کنیم ما باید به این نگاه کنیم که چه مبنایی این سازه ها را به شکل امروزی شان در آورده است. رابطه ی مبنا و سازه یکی از حرف های اصلی برنامه ی گره است و نوع نگاهی که ما باید در حل مسائلمان داشته باشیم."
" این به این معنی است که اگر نظام آموزش و پرورش مدرن امروزی مشکل دارد، ما باید مبنا هایش را عوض کنید ، پس اگر می خواهیم تغییری به وجود بیاوریم در وهله ی اول مبنا ها را باید مهندسی معکوس کنیم. اگر می خواهیم نظام آموزش و پرورش را می خواهیم عوض کنیم نمی توانیم با رنگی کردن کتاب ها و عوض کردن یک سری عکس ها یک تغییری در سبک زندگی و نظام آموزشی اتفاق بیفتد یا مثلا درس تعلیمات دینی را به آن اضافه کنیم و بگوییم که نظام آموزشی متحول و اسلامی شده است ، نه ما باید بیاییم مبانی را واکاوی و عوض کنیم. شریعت اسلام به ما یک مبنا می دهد ، ما باید با مبنای شریعت سازه های جدید  بسازیم. خلق این سازه های جدید با مبنای شریعت و کنار هم قرار گرفتن آنها شکلی از جامعه ی نیمه آرمانی ما را رقم خواهد زد و این تقریبا می توان گفت که راه حل گره است."
" باید به این حقیقت اشاره کنم که احساس می کنم برای قسمتی از جوانان کشور ما نسبت ایرانی بودن و اسلامی بودن نسبت مشخصی نیست و نمی دانند که دارند چه می کنند ، این باید تبیین شود که آیا بین این ها تناقضی وجود دارد یا نه که این یک سوال جدی است که اگر این اتفاق نیفتد ، آن وقت این مفاهیم سیاسی می شود و دست مایه ی سیاستمداران قرار می گیرند و فضا را پیچیده تر از اینی که هست می کنند. اگر از من به عنوان یک جوانی ایرانی که چند ماه روی برنامه ای درباره ی مقوله ی سبک زندگی کار کرده است بپرسند جمع بندی من این است که ایران به ما یک ظرف می دهد ، ایران به ما یک بستر می دهد، تاریخ و تمدن تمدن ساز ایرانی یک بستر مناسب است که ما با مبنای شریعت این جا چیز های متفاوت خلق کنیم و یک تمدن دیگری را رقم بزنیم. "
دکتر علیرضا رحیمی:" آن چیزی که الان داریم نتیجه ی یک طرز تفکری است. هر طرز تفکر دیگری می تواند مهدکودک خاص خودش را داشته باشد."
میلاد دخانچی:" بیایید در مورد همین صحبت کنیم ، مهد کودک های امروزی نتیجه ی چه طرز تفکری هستند؟"
دکتر علیرضا رحیمی :" اساسا نظام تربیتی در حقیقت نمودار اندیشه و تفکر انسان ها است ، بنابراین هر فکری آموزش و پرورش خاص خودش را می سازد. اگر بخواهیم مهد کودکی داشته باشیم با آن مشخصه هایی که مورد نظر است اول باید آن نطر را داشته باشیم. اصلا یک مهد کودک امروزی افتخارش این باشد که من دارم با نگاه مترقیانه ی ماریا مونتسوری دارم این را اداره می کنم ، این درست است ، خیلی هم خوب است ، مونتسوری هم در زمان خودش مبارزه ی بزرگی کرده است با کج اندیشی زمانه ی خودش در ارتباط با کودکان و آن تحولی که او ایجاد کرده است و بعد روشی را که ابداع کرده است و زندگی خودش را برای این کار صرف کرده است مسلما برای ما درس آموز است ، مخالفتی با این نیست ، خیلی هم خوب است، اما مشکل این جا است که چون آموزش و پرورش ، تعلیم و تربیت یک امر فرهنگی است ما همیشه از این یک مقدار نگران هستیم و این نگرانی هم معقول است که غذایی که دستپخت یک کسی است که مثل من به مسئله نگاه نمی کند آیا مطلوب دانش آموزان ما است ؟  ما می توانیم با هم تعامل داشته باشیم اما من در این جا ، در این جغرافیا در این فرهنگ ، در این فضای ذهنی نیازمند تربیت خاص خود هستیم که اساسا ماهیت تربیت این گونه است، تربیت مورد نظر من با تربیت مورد نظر شما ممکن است متفاوت باشد. حالا که ما داریم زیر چتر یک فرهنگ که ایران در آن معنی دارد ، اسلام ، تشیع ، شرق خاور میانه ،  انقلاب اسلامی و همه ی این ها در آن معنی دارد، همه ی این ها بالاخره یک سری لایه هایی از ارزش ها و جنبه های فرهنگی را وارد می کنند ، قاعدتا باید این مهد کودک یا پیش دبستانی و دبستان و دانشگاه و همه به یک نحو متصل به این باشد. اگر یک روز مونتسوری یک کاری کرده است ، درست است که ما با آن کار خیلی ارتباط داریم و با آن روش ، اما آن روش یک مبنایی دارد و آن مبنا است که او را به آن روش وادار کرده است . متاسفانه ما ممکن است به این دقت نکنیم و فکر کنیم که می توانیم بدون این که به مبانی توجه کنیم ، روش را استفاده کنیم. مهدکودک امروز ما مثل مدرسه ی امروز ما یک مجموعه ای است که در واقع گزینش هایی را مثل یک بشقابی که در یک مهمانی ای که سلف سرویس دارد از هرچیزی یک قسمت انتخاب کرده است و البته این حق را د ارد و می تواند این کار را بکند ، اما اگر واقعا قرار باشد که یک مهد کودکی داشته باشیم با ویژگی های فرهنگی خودمان ، باید مسلما آن کسی که این میز را چیده است را در نظر بگیریم. یعنی می خواهم بگویم که اصلا آن مهد کودک تقصیرکار نیست، آن مدرسه تقصیری ندارد، دانشگاهی تقصیر کار نیست ، مدیر مدرسه تقصیرکار نیست ، وزارت آموزش و پرورش تقصیر کار نیست، ما همه تقصیرکار هستیم. ما به امر تربیت فکر نکرده ایم."
میلاد دخانچی :" در خدمت حجت الاسلام علیرضا پناهیان هستیم، ما درباره ی نگاه کردن و بازخوانی مبناها صحبت کردیم ، شهید آوینی یک جمله دارند که می گویند اگر انسان هایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیار های عصر خویش تبعیت کنند، دگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. ما اگر یک تغییری بخواهیم در جامعه مان ببینیم، یک تحولی در سبک زندگی مان ببینیم، چه جور آدم هایی را لازم داریم ؟ آن آدم ها که هستند؟ چگونه هستند ؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" طبیعتا باید به افرادی فکر کنیم که تسلیم وضع موجود نباشند و اعتراضشان به وضع موجود یک اعتراض سطحی نباشد، بلکه بتوانند با یک نگاه عمیق و با یک روحیه ی انقلابی شجاعت داشته باشند، آن نگاه عمیق و متفاوتی که پیدا می کنند را به جامعه انتقال بدهند. اگر کسی بخواهد، اوضاع موجود را توجیه کند، اگر بخواهد به نوعی دفاع بکند، یک جوری مقهور خوبی های موجود بشود، نمی تواند تحول ایجاد کند. انسان انقلابی انسانی است که تحول خواه است و متفاوت بودن را عمیقا دنبال می کند و دوست نداشته باشد که یک تغییر اندک رخ دهد. این همت در هر کسی نیست. خیلی از آدم ها بیشتر مصلحت اندیش هستند ، بیشتر تغییرات اندک را می خواهند، بیشتر منافع خودشان را می بینند، خیلی از آدم ها هستند که اصلا عمیق نمی بینند. این که چه چیزی را می خواهند اصلا مهم نیست ، عمیق نگاه نمی کنند. خیلی از آدم ها هستند که جرئت بیان ندارند، جرئت اظهار نظر ندارند، انسان تحول خواه تلنگری می زند که همه آنچه زیر پوسته ی ظاهری شان پنهان کرده اند، بیرون می ریزد و البته در این راه باید مشقت های فراوانی هم کشید . جامعه همیشه این قدر آماده نیست تا با یک تلنگر بیدار بشود. باید به فکر تحول باشیم، مخصوصا الان که دیگر غرب را به عنوان الگو نداریم، الان باید در پی یک راه جدیدی باشیم و آن را بیابیم و باید کاملا مشخصات این راه جدید را مشخص کنیم."
میلاد دخانچی:" این آدم هایی که این تحول را محقق می کنند که هستند؟ چه خصوصیاتی دارند؟ "
حجت الاسلام علیرضا پناهیان :" کسانی که به درک عمیق نائل شده اند، درک عمیق لاجرم درک دینی عمیق است، درک سطحی دینی هم خیلی ها دارند، خیلی ها ممکن است از احکام دینی خبر داشته باشند ولی قدرت تجزیه ، تحلیل عمیق نداشته باشند. خیلی ها ممکن است از معارف دینی خبر داشته باشند اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق نداشته باشند. خیلی ها ممکن است پدیده های اجتماعی را بشناسند و آمار هم دستشان باشد اما باز قدرت تحلیل عمیق این پدیده های اجتماعی را نداشته باشند. باید یک کسی که ژرف نگر است ، اطلاعات دینی خوب دارد چون آن رهنما است برای استفاده از هستی، دین یک راهنما است، یک بروشور است، که می گوید این هستی را من آفریدم، این راهنمایی است که چگونه از آن استفاده کنید."
میلاد دخانچی:" خیلی از آدم ها هستند، دیندار هستند اما از این جنس تحول خواه نیستند."
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" بله چون درک عمیق ندارند از دین. از دین دارند استفاده ی حداقلی می کنند. از دین عافیت جویانه دارند استفاده می کنند. از دین به عنوان مسکن دارند استفاده می کنند. ائمه ی معصومین (ع) به ما فرموده اند " علیکم بالدرایة لا بالروایة" یعنی حرف های ما را فقط روایت نکنید،حرف های ما را عمیقا درک کنید."علیناالقاءالاصولوعلیکمالتفریع" اصول را به شما می گوییم ، شما فرع بزنید. پس این یک ویژگی و ویژگی دیگر این است که پدیده های اجتماعی را عمیق نگاه کنند، مثلا اگر بی حجابی می بینند، این بی حجابی در دختران جوان را یک تحلیل عمیق بکنند ، مثلا بگویند که خانم ها از آقایان معمولا معنوی تر هستند، جوان ها بیشتر از مسن تر ها به معنویت گرایش دارند، پس دختران جوان در هر جامعه ای متدین ترین قشر می شوند، پس اگر گاهی دیده می شود که دختران جوان دین گریزی می کنند این اتفاقات ساده نیست، مثل یک گناه کردن یک پسر و چشم پرانی او نیست، پس پدیده را عمیق نگاه کند . بگوید که یک اشکالی در ساختار فرهنگ ما و زندگی ما وجود دارد که این اینگونه شده است. این دیگر فقط با نصیحت درست نمی شود. پس باید در ارتباط با پدیده ها هم ژرف نگر باشد، اگر کسی در ارتباط با پدیده های جامعه ژرف نگر باشد، مثلا امام (ره) این گونه بودند، امام (ره) ژرف نگر بودند، ایمان پنهان در درون مردم را می دیدند، بسیاری از علما به امام می گفتند، این انقلاب نمی گیرد، مردم نمی آیند، ولی امام مردم را می شناخت و عمیق مردم را نگاه می کرد، زندگی مردم را عمیق نگاه می کرد، بعضی ها آدم های سطحی ای هستند، همین وضع ظاهری جامعه را می بینند و می گویند که از قبل بدتر شده است. این ها آدم های سطحی ای هستند. در هر مقامی هستند، در هر مقام معنوی و علمی ای هستند، باید کنار گذاشته شوند. این ها حتی برای جامعه مضر هستند، به درد تحول در جامعه نمی خورند. چون بلد نیستند عمیق ببینند، آنهایی که نمی توانند اشکالات غرب را عمیق ببینند ، مثلا کنار دریا رفتن و شراب خوری آنان را بد می دانند اما کارت ساعت زدنشان را بد نمی دانند."
میلاد دخانچی:" چرا کارت ساعت زدن در غرب بد است؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" برای این که کارت ساعت زدن در یک اداره به شما می گوید که ما اولا آدم ها را برخوردار از شخصیتی به نام نظم و فضایل اخلاقی نمی دانیم. با همه می خواهیم حداقلی برخورد کنیم ، نمی توانیم به کسی اعتماد کنیم، کارت ساعت زدن می گوید بنا بر این است که شما راست نمی گویید."
میلاد دخانچی:" کشور ما پر از کارت و ساعت زدن و دوربین و .. است."
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" فکر می کنم شما برای همین است که اینجا بحث می کنید که آن زشتی های فرهنگ غرب را که زیبا جلوه کرده است را نشان دهید و اگر نه شما نمی خواهید بگویید که عرق خوری ها را ببندید، ما عرق خوری ها را سی سال پیش جمع کردیم، بی حجابی غرب بد است و بنیان خانواده را از بین می برد، بله معلوم است که بی حجابی بد است، ولی ریشه ی بد حجابی در جامعه ی ما چیست؟ آیا مساوی قرار دادن حقوق زن و مرد ریشه ی بدحجابی نیست؟ مساوی قرار دادن ، نه عادلانه بودن، عدالت یک چیز است و تساوی یک چیز دیگر. تساوی یعنی به بچه ی یک ماهه هم غذای بزرگسالان را بدهی چون می خواهی مساوات را رعایت کنی. عدالت یعنی هرچیزی را در جای خودش بگذاری، ما اگر بتوانیم پدیده ها را عمیق نگاه کنیم، غرب را هم عمیق تحلیل بکنیم، آقای سید جمال الدین اسدآبادی غرب را عمیق ندید، سطحی نگر بود که گفت من اسلامرادرغرب ومسلمانان را در شرق دیدم. این یک نگاه سطحی است ، اسلام نظم غربی ها را نخواسته است، اسلام نظم بر اساس تقوا را خواسته است نه نظم بر اساس فشار راهنمایی رانندگی."
میلاد دخانچی:" این یعنی چه ؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" یعنی شما نمی توانید قانون را جای شخصیت اخلاقی افراد جا بزنید و بی خیال شخصیت اخلاقی افراد بشوید، بگویید که ما با قانون می خواهیم همه چیز را جبران کنیم. نظم را هم با قانون می خواهیم . قانون محدوده ی خاص خودش را دارد، لازم هم است اما قانون همه ی هستی ما نیست. غرب را اگر عمیق نگاه کنیم یک جاهایی اش را می بینیمبد است که در جامعه ی ما الان اصلا به عنوان امور خوبی که از غرب باید یاد گرفت تلقی می کنند."
میلاد دخانچی :" مثلا ؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" مثل همان کارت ساعت زدن که گفتم، مثل مباحثی که در بارهی حقوق زن و مرد وجود دارد، که احکام اسلامی تحمل نمی شود چون درک نمی شود، انگار غربی ها که حقوق زن و مرد را مساوی کرده اند به چه فایده ای رسیده اند که ما داریم قوانین را به این سمت هل می دهیم."
میلاد دخانچی :" شما فکر نمی کنید این ضعف فضای فرهنگی شاید دینی ما است که این عقلانیت را بیاید و تبیین بکند. شما در برنامه ی حجاب گفتید یک سری مسایل وجود دارد که ما نمی توانیم درباره اش صحبت کنیم که در دین ما می آید."
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" عوامل مختلفی دست به دست همدیگر می دهند . یکی از نکاتی که شما الان بحث اش را شروع کردید کسانی اند که می توانند تحول ایجاد کنند، نخبگانی که می توانند تحول ایجاد کنند. جامعه باید با چراغ دنبال این ها بگردد. نه هر کسی که مشهور شد، نه هر کسی که تجربه ی مدیریت داشت، نه این که هر کسی علم داشت، نه هرکسی که مسئولیتی داشت، این ها نخبه ی ایجاد کننده ی تحول نمی شود. کسی وجود دارد که مدیر است و سی سال هم هست که مدیریت می کند، قدرت تحلیل ندارد، یک کسی علم دارد، قدرت تحلیل ندارد، نمی خواهم که متهم کنم اما می خواهیم که راست با هم صحبت کنیم. باید آن قدرت تحلیل عمیق باشد که با آن قدرت تحلیل عمیق به میدان رفت. الان اگر یک نفر هم قدرت تحلیل عمیق داشته باشد و یک جایی پیدایش بکنند می روند داوری صحت و سقم کلام مربوط به کلام او را به یک عده ای می دهند که احیانا ممکن است سطحی نگر باشند، آن ها هم چون این حرف ها را نشنیده اند، انکار می کنند. امیر المؤمنین (ع) می فرمایند آدم ها دشمن چیزی هستند که نمی دانند، چون این را نمی داند و بلد نیست و در کتاب ها نخوانده است می گوید این غلط است و با آن دشمنی می کند."
میلاد دخانچی :" این چه ربطی به این دارد که ما مثلا درباره ی ازدواج موقت در جامعه مان نمی توانیم صحبت کنیم؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" این ها یک مجموعه است ، یک منظومه است. ما باید الان منظومه ی معارف دینی مان را یک ساختاری بدهیم ، این ساختار و ریشه و بن مایه اش را برای جامعه تعریف کنیم، که تعریف نشده است و بعد سرشاخه هایش را هم نشان بدهیم، اگر این منظومه را با هم دیگر نشان دهیم به عنوان یک بسته خیلی از مشکلات در جامعه ی ما راحت تر حل خواهد شد. بخش فرهنگی باید فرهنگسازی بکند، بخش آموزش و پرورش باید بیاید و طبق همان برنامه ریزی باشد، آموزش عالی طبق همان باشد..."
میلاد دخانچی :" این چگونه می تواند اتفاق بیفتد وقتی جرئت ورود اصلا وجود ندارد؟ یعنی خود روحانیون هم نمی توانند در مورد یک سری از مسائل صحبت بکنند و با یک نگاه معذرت خواهانه همه چیز را یک جور توجیه می کنند."
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" من این جا می گویم که اول سیاست ، قدرت مندان، آنهایی که دارای پست هستند، آن ها باید آزاده باشند، آنها باید تعلق خاطر داشته باشند به کارشناسان فهیمی که این ویژگی ها را داشته باشند، اگر یک سیاستمداری چه در مجلس شورای اسلامی چه در دولت ، چه در قوه ی قضاییه که در قوه ی قضاییه سیاست مدار نیست ولی مسئولیتی ، مدیریتی دارد که بار سیاسی دارد، حرف کارشناسان را برایش ارزش قایل باشد و از آبروی خودش برای تحقق این سخن خردمندانه بگذرد، از رای خودش بگذردمملکت ما باسرعت بیشتری درست خواهد شد و الگوی جهان خواهد شد، یک سیاستمداری که قدرت دستش است او دیگر چرا مصلحت اندیشی می کند؟ آن هم در پذیرش یک سخن خردمندانه و حتی در تولید سخن خردمندانه چرا سرمایه گذاری نمی کند؟ من البته این ها را به عنوان ایراد نمی گیرم ، همین مقدار محسناتی که در کشور ما هست ناشی از همین مقدار فضایلی است که وجود دارد اما شما اگر روی صحبتتان سر مشکلات باقی مانده است و اگر می خواهید به سرعت این مشکلات برطرف بشود از سیاست مداردان باید شروع بشود، سیاست مداران به نخبگان با علامت های ویژه بها بدهند و پای اجرای سخن آنها، از قانون کردنش تا اجرا کردن این قانون ها فداکارانه بایستند."
میلاد دخانچی:" آقای پناهیان شما از یک واژه استفاده کردید، یک مفهومی به اسم انقلابی بودن، می خواهم از شما بخواهم که بیشتر در این باره صحبت کنید، اگر فرض کنیم که یک گروهی هستند، یک گروه خیریه هستند، دغدغه های انسانی دارند و یک سری مسائل را تحریم می کنند و دارند یک سری کار ها را می کنند، آیا نمی توانیم به آنها بگوییم که آن ها دارند انقلابی فکر می کنند؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" نه ، هر کار خوبی انقلابی نیست. "
میلاد دخانچی :" این انقلابی بودن چیست؟ "
حجت اسلام علیرضا پناهیان:" تعبیر انقلاب ، کلمه ی انقلاب که مال ما نیست، عاریتی و کمی مارکسیستی است و سابقه ی این گونه دارد. ما تعبیر دقیقمان جهادی است. یک وقتی یک کسی یک زندگی معمولی دارد، این را می گویند آدم صالحی است ، پیامبر گرامی اسلام(ص) یک نفر را دیدند که رفیق عمار بود ، ایستاد و با یهودی ها بحث نکرد، گفت من با شما بحث نمی کنم ، شما ایمان آدم را ضعیف می کنید، رفت یعنی فرار کرد، پیامبر اکرم (ص) فرمودند او آدم زاهدی بود، عمار ایستاد و با آنها بحث کرد ، فرمودند عمار تو که ایستادی و مقاومت کردی ، تو مجاهد بودی. جهاد یعنی یک مانع بزرگی سر راه است ، باید این مانع را برداشت، نه این که راه عادی را بروی . خیلی ها اهل جهاد نیستند، اهل برداشتن موانع نیستند. ما هم موانع داریم،ما الان مشکلاتی در کشورمان هست که باید جهادی برطرف بشود، نمونه اش هم همین جهاد اقتصادی که آقا فرمودند."
میلاد دخانچی:" چرا مثلا یک کسی که دغدغه و انگیزه های انسانی دارد در مسائل خیریه نمی تواند جزو این دسته باشد؟"
حجت الاسلام پناهیان:"اگر یک کسی یک خیریه راه بیندازد و سرش را بالا نگیرد تا ببیند ریشه ی فقر کجاست و تبدیل بشود به یک آدم غیر سیاسی بگوید من با استکبار جهانی و صهیونیسم و سرمایه داری زالو صفت کاری ندارم ، با این اسلام و مسلمین هم کاری ندارم به چند فقیر کمک می کنم این آدم جهادی نیست، یک آدم خوبی است برای خودش و خانواده اش ، در همین حد، من می خواهم کمی سطحش را پایین بیاورم. باید ریشه ی فقر را بزند، ریشه ی فقر کجاست ؟ ریشه ی فقر را پیدا کند، باید بر علیه آن قیام کند، نه این که به فقیر کمک نکنیم نه این که بنیاد خیریه نداشته باشیم، امیرالمؤمنین (ع) که ریشه ی فقر را در نبرد با معاویه می دیدند خودش شب ها می رفت و به فقرا کمک می کرد، خودش این کار را می کرد و نمی گفت که مثلا قنبر این ها را تو ببر برای فقرا، خودش می رفت و این کار را می کرد. ولی این کمک از امیرالمؤمنینی ارزش داشت که اهل جهاد با ریشه ی فقر هم بود، ریشه ی فقر در فساد است، در نفاق است، در کفر است، باید برود و در آنجا بجنگد ، صدوده هزار کشته هم در جنگ صفین بدهد، ایرادی ندارد، خیلی ها هم ایمانشان از امیرالمؤمنین(ع) برگشت و از سرزنش نترسید، و به خاطر مردم داری دست از حق برنداشت، این یک خصلت برجسته ی امیرالمؤمنین (ع) است که کسی از آن صحبت نمی کند، امیرالمؤمنین زیاد مردمدار نبودند. بعضی ها تا یک موقعیتی پیدا می کنند می گویند که مبادا مردم چیزی نشوند، مردم امیرالمؤمنین (ع) را دوست دارند، بعضی وقت ها ما حق را پنهان می کنیم به خاطر این که یک وقتی بعضی از سطحی نگران در میان مردم از ما روی گردان نشوند، والا مردم از ما روی گردان نمی شوند.زندگی انقلابی باید وقتی داشت که به ریشه ها پرداخت و اقدام کرد برای ریشه ها ، سطح را هم درست کرد. یک نفر یک معلم خوبی است، دارد زحمت می کشد، درسش را می دهد، من کی می توانم به ایشان بگویم انقلابی است؟ ضمن این که زحمت می کشد، ستاد مرکزی وزارت آموزش و پرورش را هم رها نمی کند، می گوید این غلط است باید اصلاح بشود، بلند می شود و انتقوموللهمثنیوفرادی می کند، سایت دارد، شب دارد اطلاع رسانی می کند، پدر مادر ها ما داریم با نمره فرزندام شما را خراب می کنیم، در همان نظام این دارد درس می دهد، فعالیت می کند، روشنگری می کند، نقد می کند، این را می گویند جهادی ، انقلابی . ما الان هنوز به انقلابی نیاز داریم، چون دشمن زیاد داریم، چون مشکل زیاد داریم، چون موانعمان جز با مجاهدت حل نمی شود. موانع نظام ما و جامعه ی ما با بخشنامه ی سازمانی و وظایف سازمانی یک عده کارمند برطرف نخواهد شد."
میلاد دخانچی:" آیا همه می توانند جز این دسته باشند؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" نه، لازم هم نیست، اصلا لازم نیست همه انقلابی باشند، عیسی بن مریم (ع) به حواریون فرمود من انصاری الی الله ، حالا همه ی شما که نمی توانید، یک عده ای از شما بیایید و به من کمک کنید، از آن اولی که جمعیت اسلام و مسلمین ، چند میلیون نفر بوده است تا الان که شده است میلیارد، یک رقم به ما داده اند، سیصد و سیزده نفر آدم می خواهیم، دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر، کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست که البته نگفت چند آدم آرزو دارم. ما نیاز نداریم که همه انقلابی باشند، یک عده ای باشند کافی است، اگر اینگونه صحبت کنیم آن هایی که انقلابی نیستند با آرامش بیشتری برخورد می کنند ، فقط می گویند که کسی که زورش بیش تر است بیاید و بیشتر فداکاری کند. خیلی از خوب ها انقلابی نیستند، لازم هم نیست انقلابی باشند، این ها باید زندگیشان را بکنند، انقلابی ها به این ها خدمت کنند برای این ها بمیرند. در جبهه ما می دیدیم ، در جبهه ما انقلابی و غیر انقلابی داشتیم، البته غیر انقلابی نداشتیم، نیمه انقلابی داشتیم، مثلا انقلابی ها تخریبچی هایی بودند که می رفتند جلوی گردان راه باز می کردند، بقیه می گفتند اگر راه باز شد ما می جنگیم. واقعا اینگونه بودند، سعادت طلب داشتیم و شهادت طلب داشتیم، واقعا سعادت طلب ها دعا می کردند که شهید نشوند و انجام وظیفه کنیم، معمولا هم دعایشان مستجاب می شد. ولی شهادت طلب ها فوق العاده بودند و بعد شهادت طلب ها برای سعادت طلب ها قیافه نمی گرفتند، هر دو هم برای یکدیگر می مردند، شهادت طلب ها واقعا برای بقیه می مردند، سعادت طلب ها هم از سر علاقه برای انها می مردند. در زمان امام زمان (ع) فکر می کنید جامعه چگونه است ؟ همه خوب می شوند؟ درجه یک می شوند؟ نه، اصلا لازم نیست که همه درجه یک بشوند. یک عده ای خیلی خوب می شوند، خیلی زحمت می کشند، یک عده ای نه."
میلاد دخانچی:" نسبت این انقلابی هایی که می خواهند مبنایی تغییر به وجود بیاورند با آن قشری از جامعه که قرار نیست به قول شما انقلابی باشد ولی تخصص دارد، یک چیز هایی را خیلی خوب بلد است، تکنیک دارد، باید چگونه باشد؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" کسی که ارزش دارد یعنی توانایی دارد، می بیند که یک چیزی بلد است این باید کجا برود؟ در جامعه ی جهانی در جامعه ی انسانی ، کسی که یک توانایی ای دارد باید، چه کند؟ این باید احساس آرامش و امنیت بکند که کسی از او سوءاستفاده نمی کند و کسی وجود دارد که به او میدان رشد می دهد. نظام سرمایه داری ٍابت کرده است از آدم ها با استعداد سوءاستفاده می کند میدان رشد را برای شکوفایی بسیاری از آدم ها هم نمی دهد. به اندازه ی استفاده ی خودش میدان رشد می دهد، اما من معتقدم اگر انقلابی خوب معرفی بشود، که در این سی سال به زرث قاطع ما نتوانستیم انقلابی را به معنای درست، یک نیروی جهادی را به معنای درست معرفی کنیم، این نیروی جهادی برای هر تخصصی ارزش قائل است وانسان متخصص و توانمندی که لزوما از نظر آرمانی هم انقلابی نیست، آرام تر است که در کنار این انقلابی باشد. می گوید که این انقلابی تا آخر برای من راه باز می کند، من شکوفا بشوم ، هیچ وقت هم از من سوءاستفاده نمی کند، بهره ی من را هم به خودم می رساند، و سرش را پایین می اندازد و مدیریت انقلابی خودش را می کند. شهید چمران را من به عنوان یک عنصر انقلابی و جهادی می شناسم، ایشان در شورای مشورتی خودش همیشه یک ساواکی می گذاشت، یعنی یک کسی که قبلا ساواکی بوده است ، در وزارت دفاع بوده است، اخراجش نکرده بودند هنوز، این "بد" را با خود می آورد، معاونشان می گوید که ما به ایشان می گفتیم که این را بیرون کنید، ایشان می گویند که چرا؟! باشد، می دیدند که در جلسات همیشه بدترین حرف ها را می زند، منفی بافی می کند، شهید چمران می گوید که عیبی ندارد، ما منفی ترین ها را همین جا می شنویم، دیگر بدتر از این حرف نباشد، شنیده ایم و کارمان را محکم می کنیم. سعه ی صدر یک انقلابی را ببینید، یک انقلابی حتی برای حرف های غلط غیر هم بها قائل است ، سعه ی صدر دارد و می گوید که بیا ، بیا در میدان و هر کاری که می توانی انجام بده. اساسا جامعه ی مهدوی جامعه ی دینی چه جامعه ای است ؟ جامعه ای که اجازه ی خودشکوفایی به انسان ها می دهد. هرکسی استعداد خودش را رو کند، خلاقیت داشته باشد و به اوج خلاقیت برسد و برود. مدیریت جامعه ی انسانی یعنی همین اتفاق که غرب ادعایش را کرد ولی الان می بینیم که استعداد سوز است، آدم ها را کنترل می کند، اجازه نمی دهد هر کسی رشد کند، تعداد زیادی از جوان ها را به دنسینگ ها و کازینو ها می فرستد که بتوانند آرام باشند، بتوانند مشغول باشند با این ها درگیر نشوند، بعد یک سری استعداد هایی را هم شناسایی می کنند به استخدام خودشان در می آورند، بعد که به استخدام گرفت از آن ها استفاده می کند، آن ها را تبدیل می کند به نوکر مرفه و نادان و ساده لوح و بعد شیره ی جهانیان را می مکد. بار ها مقام معظم رهبری فرمود که اگر شما فکر می کنید که به علم اند، علمشان را چه کسانی درست می کنند؟ آدم های ساده لوح، آدم های ساده لوح متخصص. یک متخصص باید بداند یک انقلابی اصیل، جهادی درست، از او بهترین استفاده را خواهد کرد برای جامعه و برای او بهترین زمینه را ایجاد خواهد کرد و از آن طرف از او سوءاستفاده نخواهد کرد."
میلاد دخانچی:" چقدر از این اتفاقی که شما دارید از آن صحبت می کنید، فکر می کنید که تا به حال در کشور ما رقم خورده است؟اگر خیلی صادقانه بخواهیم برخورد کنیم."
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" من فکر می کنم اتفاق هایی که می افتد چون من با بعضی از بچه های نانوتکنولوژی و موسسه ی رویان و دیگرانی که کار های سنگینی در کشور کرده اند، آشنا هستم. این ها فقط ثمره ی انقلاب هستند . اتفاق های علمی اصلی ای که در جامعه ی ما می افتد، هنوز تحلیل نشده است، هنوز یک فیلم شاید برای آن ساخته نشده است. من چون خیلی به کارکرد فیلم معتقدم این را مثال می زنم. به کارگردانان ارجمند کاری ندارم، می گویم که این ها باید دیده بشود. وقتی که من می بینم که این آدم سینه زن هیئت ما بود، رفت دانشگاه، دانشگاه شریف قبول شد. الان دارد در زمینه ی نانوتکنولوژی دارد کار می کند و به چه نتایجی رسیده است که خیلی هایش را هنوز نظام رو نکرده است، بعد در آن جا هم یک هیئت زده است ، این با انگیزه ی مادی رشد نکرده است،  انگیزه ی مادی کار علمی نمی کند، بعد در رنج این ها که نگاه می کنیم، می بینیم که همه این گونه هستند، بعضی از این شهدای علمی ای که ما داشتیم، خاطراتشان را از خانم هایشان بپرسید، نماز شب هایی می خواندن که بعضی از ما طلبه ها این گونه نماز شب نخوانده ایم. این یعنی یک مدل دیگری برای زندگی کردن که ما در انقلاب توانسته ایم به دست بیاوریم، این را همه باید ببینند، باید خبر داشته باشند."
میلاد دخانچی:" شما می گویید که ما چالش داشته ایم در تبیین این مفهوم انقلابی، شما چه می کنید؟ چگونه با جوانان صحبت می کنید وقتی می خواهید به آن ها بگویید انقلابی؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:"من وقتی که بخواهم با جوانان صحبت کنم حداقلی با آن ها صحبت نمی کنم. تجربه ای دارم، حداقلی صحبت کردن این است که به جوان بگوییم که دو رکعت نماز است بخوان دیگر، یک حجاب است ، رعایت کن، این حداقلی صحبت کردن با یک جوان است ولی من معمولا حداکثری صحبت می کنم، چون تجربه ی جبهه را دارم. در جبهه به جوان می گفتی که می روی انتقام مظلومیت حضرت زهرا(س) را بگیری، پای آن جان بدهی ؟ می گفت بله و به این خاطر نمازخوان هم می شد، آن حداقل اخلاق را هم به خاطر آن عزیمتی که پیدا می کرد، برای رسیدن به قله. ما با قله جوانانمان را آشنا بکنیم. هرجا می گوییم که یار امام زمان (عج) می خواهیم و یار امام زمان(عج) با کمی خوب بودن نمی شود، جوانان بهتر تحریک می شوند، نه این که بهتر تحریک شوند، تفکر می کنند چون جوان اساسا بلند همت است، به کم قانع نیست. بعضی پدر و مادر ها و مدرسه ها جوانان را حداقلی بار می آورند، که تو معتاد نشو، شراب نخور، یک نماز را هم بخوان، یک شغلی هم داشته باش من از تو هیچ چیز دیگری نمی خواهم. این اشتباه است. باید با یک نگاه انقلابی جوانان را تربیت کرد. بحث معنویت و تهذیب نفس، تجربه ی شاید بیت و پنج ساله ی خودم را به شما بگویم که از روی منبر با جوان ها که اکثرش هم در همین تهران بوده است، دیده ام افراد شایسته ای را. وقتی که به خاطر انقلابی بودن بنا می شود تهذیب نفس کند، این کار را می کند، و راحت تر انجام می دهد اما اگر همین گونه بگوییم که تهذیب نفس بالاخره خوب است، می روی بهشت، کسی انگیزه پیدا نمی کند. انسان همین طور است و بعد وقتی کسی می خواهد به اسلام خدمت کند، یک انگیزه ای پیدا کرده است برای نجات جهان بشری، به او گفته می شود که تا تهذیب نفس نکنی، خدا لیاقت این را به تو نمی دهد که برای جمهوری اسلامی فیلم بسازی در اندازه ی جمهوری اسلامی، نماز شب را شروع می کند. یعنی خوب شدن آدم ها را ما بیاییم با نشان دادن قله ها آغاز کنیم و قله ها هم یعنی همین جهادی زیستن. خدا در قرآن به ما فرمود جاهِدوافیاللهحقجهاده ، جهاد کنید در راه خدا آن جوری که شایسته است نه آنقدری که وقت دارید. این ها یک عده ای را قله می کنند. اصلا یک عده ای قله می شوند ، خیلی جلسات من می روم ، می گویم چرا اصرار می کنید همه بیایند؟ اصلا چرا اعلام می کنید؟ خودتان بیایید. بچه های دانشجو من را دعوت می کنند یک دانشگاهی می گویند حاج آقا می خواهیم بنر بزنیم، می گویم ببینید شلوغ کاری که نمی خواهیم بکنیم، شما خودتان چند نفر هستید می خواهید جلسه را اداره کنید؟ می گویند پنجاه نفر، می گویم خود پنجاه نفرتان را جمع کنید، من می آیم ، برای این ها یک حرف هایی می زنم که نمی توانم برای بقیه بزنم، آن وقت شما قله بشوید، بقیه به دنبال شما می آیند."
میلاد دخانچی:" من در پلاتویی که این جا طرح کردم درباره ی نسبت این انقلابی بودن و این انقلابی گری با ایرانی بودن یک صحبتی را طرح کردم، دوست دارم نظر شما را بشنوم، به نظر می رسد من با بعضی جوان ها که صحبت می کنم، در دانشگاه هایی که از من دعوت می کنند، دیدم که این سوال مدام طرح می شود، پس ایران چی؟ نسبت این روایت انقلابی گری و جهادی بودن با اصالت، با مفهومی به نام ایران و ایرانی بودن چیست؟ "
حجت الاسلام پناهیان:" من خیلی خلاصه عرض کنم، ایرانی جماعت نوعا هم درک بالایی دارد، اندیشه ی قوی ای دارد و هم احساسات قوی ای دارد، هر دو در ایرانی ها وجود دارد. و برای برتر شدن در جهان، به هر دو نیاز است، اما این یک آفت است که ما اگر احساساتی بودیم و احساسمان را کنترل نکردیم و مثل انرژی هسته ای تبدیل نکرده ایم به برق، یک دفعه می بینیم خیلی ها افسرده شدند، خیلی ها عصبی ها عقده ای شده اند، یا اگر آن درک بالا را نیامدیم جهت بدهیم، خوب از آن استفاده نکردیم، می بینیم که جیب بر های حرفه ای درست می شوند که واقعا هوش می خواهد آن مقدار جیب بری کردن و همه شروع می کنند سر همدیگر کلاه گذاشتن. ما این هوش برتر ، این استعداد ذهنی برتر را با آن استعداد فراوان قلبی ای که داریم، ما را تبدیل کرده است به متناسب ترین قوم برای اسلام ، آن قومی که می خواهد بیاید و اسلام را درک کند و از همه سبقت بگیرد باید استعداد بالا داشته باشد، باید حساسیت روحی بالا داشته باشد، غیرت و شجاعت باید داشته باشد، از قدیم می گفتند که ایرانی ها ذاتا شجاع تر هستند. پس ما متناسب ترین قوم با اسلام هستیم این را پیامبر اکرم(ص) فرموده اند، افتخار هم می کنیم ، باید مسئولیتمان را بشناسیم، و به  اندازه ی مسئولیتمان تواضع کنیم و خودمان را خادم تمام مردم جهان بدانیم و همه را نجات دهیم. من در یکی از دانشگاه ها رفته بودم، نمی گویم کدام کشور، در آنجا دانشجو ها در خوابگاه دانشجویی بودند، در خوابگاه مملکت کفر که اصلا دختر و پسر ندارد، به سفارت گفتم من می خواهم بروم آنجا، گفتند محیط آنجا زیاد خوب نیست، گفتم من می خواهم بروم در همان محیط نا مناسب ، مگر بچه های ما آنجا نیستند، من می خواهم بروم همان جایی که بچه هایمان می خواهند بروند. رفتم و بچه ها جمع شدند و اتفاقا استقبال هم کردند، بعضی ها به زور یک روسری هم روی سرشان گذاشته بودند و بعضی ها هم آنجا حجابشان را نگه می داشتند. بالاخره در راه رو جمع شدن چون سالن نبود، چند تا اتاق را هم آماده کردند و آن جا نشستیم. به آنها گفتم که من از شما یک سوال دارم، این ها منتظر بودند من موعظه کنم، قال صادق علیه السلام بگویم اما گفتم آیا شما قبول دارید عقل ما ایرانی ها از خیلی ها بیشتر می رسد؟ همه بلا استثنا گفتند بله، گفتم من همین را می خواستم بگویم حرفم تمام شد، حالا بگویید، حرف بزنید، بخندید، ولی آنها پرسیدن که چرا این را می پرسید؟ گفتم دین عقل می خواهد، به همین دلیل ما در دین از بقیه جلو تر هستیم. نسبت ایرانی بودن و اسلام آن استعداد هایی است که اسلام را بگید بهتر از دیگران می گیرد، بهتر از دیگران می فهمد، و این را رسول خدا هم فرموده بودند و اکثر فرماندهان سپاه حضرت هم ایرانیان خواهند بود."
میلاد دخانچی:"اگر ما بخواهیم این انقلابی بودن را در شکل حداقلی اش در قشر یک ایده آل ببینیم، یک سری التزاماتی دارد، یکی از این التزامات رسانه است، چقدر فکر می کنید این چیزی که ما به عنوان رسانه داریم امروز تجربه می کنیم در خدمت به وجود آمدن یک همچین فضایی است در جمهوری اسلامی ایران؟"
حجت اسلام علیرضا پناهیان:" من فکر می کنم رسانه اکثرا دارد حد متوسط به پایین را نگاه می کند. شما تا به حال سریالی دیده اید که بگوید من این سریال را ساخته ام برای آنهایی که می خواهند خیلی ارتقا پیدا کنند، خیلی از جاذبه های حداقلی را ندارد، فقط انسان های متفکر و انقلابی را جذب می کند، چالش های زندگی آن ها را می خواهد نشان دهد، درگیری های آنها را می خواهد نشان بدهد. یک معلم انقلابی ، یک سپاهی ، یک روحانی انقلابی ، با چه چیز هایی درگیر است، اصلا بگوید من نمی خواهم این برنامه ام را عموم مردم بفهمند، چه رسد به این که عموم مردم بخواهند به آن جذب بشوند. آن وقت شما می توانید جامعه خود را بعد از پخش چنین برنامه هایی که برای سطح عالی دارد ساخته می شود، تازه بعد از آن جامعه ی خودتان را خواهید شناخت. چقدر استعداد انقلابی گری در این جامعه وجود دارد. چرا مردم چمران را دوست دارند، چمران کی عوام بوده است؟ کی عوام فهم بوده است؟ مردم ما خیلی استعداد انقلابی گری دارند، رسانه پا به پای انقلاب نیامده است، ماهیت انقلاب را خوب توضیح نداده است، برای کسانی که استعداد رسیدن به درجات بالای انقلابی گری دارند، برنامه نساخته است. این جور هم نیست که شما خیلی از برنامه ها را برای سطح بالایی ها بسازید، پایینی ها بدشان بیاید، نه بدشان نمی آید، تحسین می کنند، خیلی ها نمی توانند مثل ابوترابی باشند ولی در بدترین محیط ها من خاطرات آقای ابوترابی را می گویم، تحسین می کنند، اُحبالصالحینولستمنهم، من مانند این ها نمی توانم باشم اما تحسینش می کنم، ما یک کمی می ترسیم، انقلابی گری را خوب توضیح بدهیم، یا می ترسیم انقلابی برنامه بسازیم، یک برنامه هایی بزند، خط شکنی کند و جلو برود، اصلا آیا برنامه ای وجود دارد برای حجاب که درباره ی بهتر شدن محجبه ها صحبت بکند نه جذب فرد بی حجاب؟ آیا برنامه ای وجود دارد که نمازخوان ها را وادار کند که بهتر نماز بخوانند؟ برنامه ای نیست. ما الان شب ها در دانشگاه امام صادق (ع) داریم با دوستانمان بحث می کنیم، گفتگو می کنیم ، آن بحثی که من آنجا دارم اصلا به درد بی نماز ها و غیر مذهبی ها نمی خورد،اما تمام مذهبی ها را بدهکار می کند،صد در صد آنجا می بینند که اوضاع خراب است، باید بروند و درستش بکنند. تا خوب ها خوب تر نشوند، بد ها خوب نمی شوند. رسانه اگر آمد یک همتی کرد برای این ها برنامه ریزی ویژه ای کرد، آن وقت می شود در خدمت انقلاب به معنای واقعی بود."
میلاد دخانچی:" بیایید در باره ی یک سری مفاهیمی صحبت کنیم که من مثالش را زدم، یک اتفاقی می افتد در جمهوری اسلامی ایران، ما از یک واژه استفاده می کنیم، مثلا استکبار، مثلا سلطه ، مثلا مقاومت ، مثلا جهاد، این آن قدر در یک فرآیندی قرار گرفته اند که آن مسمای خودشان را از دست داده اند. من اگر در غرب بروم و سر کلاسم بنشینم و بگویم امپریالیسم این یک باری دارد ، اما نمی دانم چه اتفاقی در ایران اگر بگویی استکبار، سلطه همه می گویند باز شروع کردید. چه فرآیندی رخ می دهد که این اتفاق بیفتد؟"
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:" دو عامل وجود دارد، یکی عامل طبیعی است، هر ادبیاتی زمان دارد، هر ادبیاتی فرسوده می شود، تکرار که شد و شنیده شد دیگر معنا از آن فهمیده نمی شود، چه برسد به این که علاقه ایجاد کند، باید ادبیات نو تولید کرد، برای بیان همان مفاهیم قبلی. این یک کاری است که بخشی ازهوشمندان جامعه باید بیایند و انجام دهند. تولید ادبیات نو نیاز اول جامعه است ، امام (ره) خودشان از شخصیت هایی بودند که اهل تولید ادبیات نو بودند، مقام معظم رهبری شخصا این توانایی را دارند، حالا جدای از این که مسئولیتی را الان در کشور دارند، این توانایی را دارند. رسانه باید این ادبیات نو را پیگیری کند. اصلا رسانه را چه کسانی باید اداره کنند؟ یعنی آن مغز متفکر، آنهایی که اهل خلاقیت در تولید ادبیات نو هستند، دلیل ندارد ما سی سال از کلمه ی استکبار استفاده کنیم. کلمات جدیدی وجود دارد که همه را به فکر وا می دارد، چه بسا شیک تر و قشنگ تر هم باشد. این یک مشکل طبیعی است، اصلا اگر کلماتی تکراری بشوند آدم دوست دارد کلمات را عوض کند، این که می بینیم بعضی ها علاقه دارند کلمات غربی استفاده کنند، این به این خاطر است که علاقه دارند کلمه ی جدید استفاده کنند، مثل لباس است. این علامت فهم مردم است ، فهم وقتی رشد کرد اصلا اقتضاء می کند شما ، کلمات جدیدی را به کار بگیرید. مثلا دیروز یک شیء را با یک اسم صدا می زده است حالا می خواهد جهار چیز را با یک اسم صدا بزند چون نیاز دارد به کلمات جدید. این یک وضع طبیعی است که باید اتفاق بیفتد.
عامل دوم آن هنر است، ما غیر هنرمندانه حرف می زنیم، هر کلمه ی خوبی را دمده و خراب می کنیم. مثلا وقتی در فیلم شجاع دل در آن اوجش که دارد گردن فرد زده می شود، بعد یک دفعه می گوید آزادی ، آزادی برای هزارمین بار تازه می شود. ما کار هنری نکرده ایم، ما چه سرود هایی ساخته ایم که این کلمات را به زیبایی دلنشین بکند؟ چه شخصیت هایی در فیلم هایمان به زیبایی این کلمه را گفته اند؟ یک طلبه ی خوب می رود در یک محلی دل ها را جذب می کند یک دفعه چند نفر می روند برای طلبگی ثبت نام می کنند. طلبگی که چیز شیکی نیست ، در جامعه ی مایکطلبه از یک سری حقوق شهروندی هم محروم می شود . اما زیبایی حرف اول را می زند، خدا هم این را می فرماید، وَلَكِنَّاللَّهَحَبَّبَإِلَیْكُمُالْإِیمَانَوَزَیَّنَهُفِیقُلُوبِكُمْ . ما تا به حال نماز را زیبا ارائه نداده ایم یعنی زیبایی اش را بیان نکرده ایم. هنر ما رابطه ای با مفاهیم کلیدی دینی جامعه ی ما .و انسانی جامعه ی ما ندارد. هنر کار خودش را می کند، راه خودش را می رود، خیلی وقت ها هم از زیبایی هایی که در خیابان ها وجود دارد و همه می بینند دارد استفاده می کند، چون هنر ندارد کار زیبایی ارائه بدهد، چهار نفر زیبا را می آورد در کارش و پشت سر آن ها پنهان می شود.ما باید زیبایی را و خلق اثر زیبا را در خدمت برطرف کردن ملالت از این مفاهیم کهنه، اما بسیار عمیق خودمان به کار ببریم."

حروفچینی و انتشار: سایت سازمان بسیج دانشجویی




هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 16:4 - 0 تشکر 586330

تبیانی های عزیز!
اخیرا سایتها و وبسایتهای مختلفی در صفحه اصلی خود بخشی را به "سبک زندگی" اختصاص داده اند.
از جمله سایت شخصی آقای وحید یامین پور مجری تلویزیونی و استاد دانشگاه تهران مقالاتی را پیرامون سبک زندگی منتشر کرده است که در این تاپیک و با هدف کلی تایپیک که قبلا هم تشریح شده  (قرار دادن کلیه مطالب مرتبط با "سبک زندگی" در یک جا، برای دستیابی محققان و پژوهشگران) قرار خواهد گرفت:


اشتغال زنان منافی با سبک زندگی ایرانی-اسلامی است



در خانواده با خنثی کردن اثر محوری مرد و متزلزل کردن جایگاه او، بی تعهدی به همسر افزایش می یابد.
تحقیقات نشان می دهد:
بسیاری از مردان برای تسکین ناراحتی های ناشی از تحقیر شدن توسط همسرشان به سمت زنان دیگر سوق پیدا می کنند. مردانی که کمتر از همسرانشان درآمد دارند ۵ برابر بیشتر به سمت ارتباط با زنان دیگر گرایش دارند و از طرفی زنانی که به همسرانشان وابستگی مالی دارند، تا ۷۵ درصد بیشتر از زنان مستقل به خانواده و همسرشان وفادار می مانند.


از طرفی احساس وفاداری مرد به خانواده و احساس فداکاری او برای همسرش با میزان وابستگی همسر به او نسبت مستقیم دارد. یعنی هرچه زن به مرد بیشتر اتکا کند، احساس وفاداری شوهر و فداکاری او برای خانواده بیشتر می شود و بالعکس.
نتایج آخرین تحقیقات درباره ی علل طلاق در ایران نشان می دهد علیرغم اینکه حق طلاق در قوانین با مرد است، ولی میزان درخواست طلاق توسط زنان(۴۸ درصد) بیش از دو برابر درخواست طلاق توسط مردان(۲۳ درصد) است!


البته نگران کننده ترین بخش ماجرا طلاق های توافقی(۲۹ درصد) است که اتفاقا بیشتر در خانواده های تحصیل کرده و زنان شاغل جریان دارد. به نظر می رسد این نمونه از طلاق های که ناشی از تحول ادراک هویتی است با اشتغال زنان نسبت مستقیم دارد.


شاید برخی تصور کنند اشتغال زن او را در موقعیتی مساوی با مرد قرار می دهد، این در حالیست که بجای تساوی، “تشابه” اتفاق می افتد. تشابه موقعیت زن و مرد نتیجه ای جز فشار مضاعف به زن ندارد. در واقع با مشابه شدن موقعیت زن و مرد تکالیف خاص زنانگی از بین نمی رود بلکه به تکالیف قبلی اضافه می شود. مثلا مادری و مدیریت خانه از اموری است که از عهده ی مرد خارج است. به این معنا که اساساً ویژگی های فیزیولوژیک و روانشناختی مردان چنین امکانی را به او نمی دهد. حال اگر بگویید که زنان را هم بخاطر موقعیت مشابه با مردان از این امور معاف می کنیم طبعا از سبک زندگی ایرانی-اسلامی فاصله گرفته اید چراکه زن در تربیت و فرهنگ اسلامی اصالتاً همسر و مادر است و نه یک کنشگر اجتماعی؛ و اگر بگویید زن علاوه بر حضور فعال اجتماعی وظایف اختصاصی اش را هم انجام دهد نتیجتاً او را به تکلف و زحمت دوچندان انداخته اید.


بنابراین روشن است که اگر قائل به گسترش سبک زندگی ایرانی- اسلامی باشیم باید اموری را که اصالت دارند از اموری که بالعرض و اقتضائی و از سر اضطرار اند تفکیک کنیم.


اشتباه دیگر این است که برخی اشتغال زنان را جزء “حقوق” می دانند. یعنی می گویند این “حق زن” است که شاغل باشد. این مغالطه ای است که میان حق و تکلیف ایجاد شده است. مثلا سربازی رفتن یا جهاد کردن تکلیف است، چرا هیچ فعال حقوق زنی میتینگ برگزار نمی کند که سربازی برای زنان هم اجباری شود؟!


اشتغال هم تکلیف مرد است. در واقع زن واجب النفقه است. یعنی مرد مکلف به کسب درآمد برای مدیریت اقتصادی خانه در برابر حضور زن در منزل است. زن هیچ تکلیفی به کسب درآمد ندارد و اگر هم درآمدی کسب کند به هیچ وجه الزامی به خرج کردن آن در امور جاری زندگی ندارد. این یک موازنه حقوقی است. زن می پذیرد که در خانه ی مردی به عنوان همسرش حاضر باشد و مرد هم مکلف است که تمام مخارج زندگی او را اعم از خوراک، پوشاک، بهداشت و… بپردازد.


این موازنه در نظام های حقوقی دیگر صورت دیگری دارد. مثلا زن در فرانسه فقط واجب النفقه نیست. بلکه مرد هم واجب النفقه است! یعنی زن و مرد شریک زندگی نیستند بلکه شریک تجاری و جنسی اند. این هم نوعی موازنه است. به این صورت که اجازه ی اشتغال زن بدست همسرش نیست در عوض واجب النفقه هم نیست. زن در فرانسه اصالتا یک کنشگر اجتماعی مانند مرد است. بنابراین درمورد شیوه ی همسری یا مادری ، خودش تصمیم می گیرد. از طرف دیگر او چون از طرف شوهرش پشتیبانی اقتصادی نمی شود همیشه با نگرانی از آینده اش ترجیح می دهد فرزندی نداشته باشد و به اشتغالشان بیش از مدیریت زندگی خصوصی شان متعهد باشند. مردها هم طبعا تصمیم می گیرند بجای ازدواج که آنها را به هر ترتیب به تعهداتی پایبند می کند، زندگی های غیرمتعهدانه با زنان را برگزینند. به این ترتیب طبق آمار در فرانسه غالبا بجای ازدواج ، کنکوبیناژ اتفاق می افتد. کنکوبیناژ نوعی زندگی زناشویی خارج از تعهدات حقوقی و مذهبی است. یعنی زن و مرد برای مدتی پارتنر های خود را انتخاب می کنند و نیاز های جنسی شان را برآورده می کنند و بعد هم مطابق تذوق و تنوع طلبی شان تغییرش می دهند.


حرف هایی که گفتیم دو نوع سبک زندگی است؛ دریکی زن اصالتاً همسر و مادر است و بنا بر اقتضائاتی حضور اجتماعی اش مشابه مرد می شود، و در دیگری زن اصالتاً مشابه مرد یک کنشگر اجتماعی است با همان نقش ها، و نقش های اختصاصی و تخصصی زنانه را وا می گذارد.


ممکن است برخی ما را به واقعیت های امروز جامعه توجه دهند که مردان ایرانی هم مشابه مدل های فرانسویشان از زنان سوءاستفاده می کنند. نمونه های غیرمرغوب برای همه ی استدلال ها دردسر سازند. ولی نکته ی مهم این است اتفاقا همین نمونه های غیرمرغوب وطنی بیش از همه چیز ناشی از توسعه ی سبک زندگی غیر ایرانی متولد شده اند. بد نیست توجه کنیم که اتفاقا نمونه های غیرمرغوب بیش از دیگران طرفدار حضور پررنگ و بی قاعده ی زنان در نقش های مردانه و ترک خانه هستند. چون به این ترتیب زمینه ی سوءاستفاده های مردانه بیشتر فراهم می شود.



لینک منبع

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 16:6 - 0 تشکر 586331


تاریخ انتشار مقاله در سایت اصلی:
۱۳۹۱/۰۸/۱۵
سبک زندگی (۲)



در سبک زندگی اسلامی-ایرانی


زن پرده نشین نیست؛ ولی شاغل هم نیست.



شماره ی (۱) سبک زندگی با عنوان: «اشتغال زنان منافی سبک زندگی ایرانی-اسلامی است» با اعتراض شدید برخی فعالان انقلابی(!) مواجه شد. این اعتراض ها اغلب از یک اشتباه ناشی می شود و آنهم اینکه بانوان غالباً تصور می کنند مفهوم این جمله که «اشتغال زنان نباید اصل باشد» این است که «زن باید پرده نشین باشد» و همینطور «اشتغال» را با «حضور اجتماعی و سیاسی» یکی می دانند؛ درحالیکه اتفاقاً به نظر نویسنده ی این سطور، اشتغال خود مانع حضور اجتماعی و سیاسی موثر و در شأن زنان است. مساله این است که برخی تصور میکنند صرف «عفیف بودن» زن، سایر ملاحظات حضور اجتماعی و سیاسی زن برداشته می شود. حضور عفیفانه فقط یکی از شروط و ملاحظات است. به عبارت دیگر در این زمینه دو سوال مطرح است:


نخست آنکه واقعاً کدام فضای اشتغال کیفیتی عفیفانه دارد و اصول عاطفی زنانه را نقض نمی کند؟


ثانیاً و صرف نظر از سوال اول آیا در صورت کشف چنین محیط هایی، سایر شرایط حضور اجتماعی زنان فراهم است؟


فقط این نیست که زن و مرد هردو توامان و بطور مشابه در جامعه نقش های مشابه را برعهده میگیرند، با این تفاوت که زن حضورش با پرهیز از اختلاط است. حضور اجتماعی زن شرایط دیگری هم دارد؛ ملاحظات بنیادی سبک زندگی ایرانی-اسلامی از جمله فراهم نمودن محیطی آرامش بخش در خانه، تربیت نسل آینده، حمایت معنوی و عاطفی از همسر و رسیدن به کمال روحی پیش بینی شده برای زن، از جمله ی این ملاحظات است.


طبعاً منتقدان یادداشت پیشین که خود از صاحب نظران مطالعات اسلامی زنان هستند، بر تفاوت های بنیادین زن و مرد از حیث ابعاد روانی و عاطفی و کمال مختص به آنها اذعان دارند. حال باید به این پرسش پاسخ دهند که حضور اجتماعی زنان با چه کیفیتی هم ابعاد روانی و عاطفی و هم کارویژه های پیش بینی شده برای زنان را نقض نمی کند؟ اشتغال زنان چه با توجه به سابقه ی تاریخی آن و چه با توجه به شرایط قانونی فعلی در هیچ حالتی متناسب با ملاحظات پیش گفته نیست. درحالیکه می توان جامعه ای را تصور کرد که زنان تحصیلکرده و آگاهش در بزنگاه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاضرند و نقشهایی را بر عهده می گیرند بدون اینکه ناچار باشند ضرورت های بی منطق محیط اداری و مقررات متصلب بورورکراتیک را به عنوان شکنجه بر روان خود تحمل کنند و مگر اکنون کدام زن شاغلی است که از خستگی های مداوم اشتغال و اثر آن بر بهداشت روانی خود و همسر و فرزندانش گلایه نداشته باشد.


بنابراین اگر بپذیریم که با وجود همه ی این شرایط، اشتغال زنان بلامانع است در واقع پذیرفته ایم که اشتغال زنان اصالت ندارد و تحت شرایطی قابل توصیه است. مقام معظم رهبری در بیانی به همین مناسبت تاکید می کنند که «اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند، یا روی نقش زن و تاثیر زن و حقوق زن و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسایل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت های عمومی مردم منع کند»(۵/۵/۸۴) هم چنین در بیان ایشان «اسلام با کار کردن زن موافق است. نه فقط موافق است بلکه کار را تا آنجا که مزاحم با شغل اساسی و مهم ترین شغل او یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم میداند»(۲۵/۹/۷۱) لزوم حضور زنان در برخی مشاغل و با توجه به ضرورت های مقطعی و خاص را نیز عقل تایید می کند ولی شروطی که ایشان بیان داشته اند به بیانی اصالت دادن به نقش های اختصاصی زنان و مشروط و تبعی دانستن حضور اجتماعی و اشتغال است. چراکه در سبک زندگی ایرانی اسلامی خانواده بیش و پیش از سایر نظامات اجتماعی اولویت و اولیت دارد. البته همانطور که پیشتر گفته شد ضرورت هایی وجود دارد که ممکن است اصول اصلی را نقض کند. از جمله مشاغل خاص که طبعاً باید توسط زنان تصدی شود و یا نیاز های فوری مالی که زنان را همپای مردان به کسب درآمد مجبور می کند. در این زمینه چند نکته ضروری است:


اولا اینکه اشتیاق عمده ی دختران جوان برای اشتغال نه از سر نیاز های مالی که نوعی احساس استقلال طلبی و ناشی از تحول ادراک هویتی است. این تحول ادراک هویتی نسبتی مستقیم به اشتیاق بی هدف به تحصیلات دانشگاهی و سپس بالارفتن سن ازدواج دارد.


ثانیاً- غالب فرصت های شغلی زنانه درآمدی ناچیز دارد که بیشتر صرف رفت و آمد، لباس و آرایش های متناسب با کار، هزینه نگه داری از فرزندان درمهدکودک ها(در مادران شاغل) و در دراز مدت صرف هزینه های درمان بیماری ها و عوارض ناشی از اشتغال بر جسم آسیب پذیر و روان حساس زنان شاغل می شود.


ثالثاً- زنان شاغل در بسیاری از فرصت های شغلی درواقع فرصت های درآمد زایی برای کارفرمایانی هستند که بدنبال نیروی کار ارزان، سربه زیر و قابل مدیریت(و حتی در برخی موارد قابل سوءاستفاده) هستند.


رابعاً- حضور زنان در فرصت های شغلی به معنای حذف مردان از آن مشاغل است. مرد بیکار طبعاً ازدواج نخواهد کرد و یا در صورت ازدواج از درآمد پایینی برخوردار است که مجدداً در چرخه ای آسیبش به خود زنان می رسد؛ زنانی که یا اصلاً ازدواج نمی کنند و یا دیرهنگام ازدواج میکنندو در نتیجه امکان مادری را از دست می دهند و یا با زحمت به زندگی خانوادگی شان ادامه می دهند.


این یادداشت را با ذکر بخشی از مقاله ی دوست فاضلم آقای دکتر سوزنچی با پایان می برم:


«بتدریج جوّ روانی‌ای پدید آمده که اشتغال زنان موضوعیت مستقل یافته، به نحوی که اگر زنی شغل و درآمد مستقل نداشته باشد، با نوعی تحقیر غیرمستقیم مواجه می‌شود. با این سبک زندگی، عملا پسران نیز در ازدواج، مساله اشتغال دختر و مشارکت وی در تأمین اقتصاد خانواده را مدنظر قرار می‌دهند. از آنجا که در سبک زندگی مدرن، مهمترین مسیر اشتغال، ورود به دانشگاه قلمداد می‌شود، گرفتن مدرک دانشگاهی از این زاویه نیز برای دختران اهمیت می‌یابد و این امر به نوبه خود موجب بالا رفتن سن آمادگی ازدواج دختران می‌شود؛ و این گونه است که سبک زندگی مدرن، عملا سن ازدواج دختران را به بهانه رفتن به دانشگاه، و سپس به بهانه اتمام تحصیلات، و سپس به بهانه تحصیلات تکمیلی دائما به عقب می‌اندازد. تاثیر این مطلب بر تشدید روحیه فردگرایی، ترویج دوستی‌های بین دختران و پسران مجرد، و شیوع احساس بی‌نیازی نسبت به تشکیل خانواده بر کسی پوشیده نیست؛ و این گونه است که افتادن در دام این سلسله عوامل، دائما به تشدید سبک زندگی غربی و دور شدن از سبک زندگی اسلامی منجر می‌شود.»



نویسنده: وحید یامین پور



منبع:وب سایت شخصی وحید یامین پور

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 10/11/1391 - 16:9 - 0 تشکر 586332

سومین مقاله منتشر شده در سایت "وحید یامین پور" در موضوع سبک زندگی که در تاریخ 30/8/91 در سایت اصلی قرار گرفته است.


ملاحظاتی درباره ی فهم مفهوم «سبک زندگی»


مصاحبه با پایگاه ۵۹۸


دکتر وحید یامین پور طرز نگاه برخی افراد را در خصوص نگرش به مساله سبک زندگی که به این مقوله بعنوان یک طرح قانونی می نگرند را نادرست می خواند. این کارشناس مسائل فرهنگی در گفتگویی با پایگاه ۵۹۸ به بررسی ابعاد پیدا و پنهان سبک زندگی امروزی ما پرداخته است.


دکتر وحید یامین پور درباره تعریف صحیح سبک زندگی بیان داشت: بعضی ها فکر می کنند وقتی که می گوییم سبک زندگی، داریم مثلا از یک طرح قانونی حرف می زنیم، داریم قانون وضع می کنیم که اینگونه زندگی کنیم، نه اینگونه نیست. سبک زندگی میوه یک درختی است، یعنی اینکه شما ابتدا نگرش ها و انگاره های سکولاریستی و اومانیستی را نهادینه می کنید بعد نتیجه اش می شود یک مدل از زندگی. می خواهم بگویم سبک زندگی نتیجه یک اتفاق پیشینی است و با دستور هم حل نمی شود البته معنایش این نیست که باید صبر کنیم مشکلمان را در مبنا، در حوزه معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی حل کنیم و بعد صورت ظاهری زندگی خود بخود درست می شود.


ایشان همچنین این نوع نگرش به مقوله آپارتمان سازی را که می پندارند شیوع آپارتمان سازی به سبب کمبود وسعت مکانی است، نادرست خواندند و اظهار داشتند: اولین بار که آپارتمان سازی مد شد و بعنوان یک سنت انتخاب شد، در شهر های اروپایی اتفاق افتاد که نه مشکل جمعیتی و نه مشکل وسعت داشتند. آپارتمان سازی بیش از آنکه ناشی از اقتضائات شهر های شلوغ و بزرگ باشد، ناشی از یک حسی نسبت به آن در کاپیتال ها و متروپل ها است و اینگونه القاء می کند که شما باید در کانون یک شهر مدرن باشی که مثلا به سینما، کتابخانه، مترو و غیره نزدیک باشی. یک نیازمندی و وابستگی روانی است. شما اگر وابستگی روانی را در حوزه سبک زندگی کاهش دهید، دیگر دلیلی وجود ندارد که این همه آدم در تهران زندگی کنند.


وی افزود: در تهران باقی ماندن و زندگی کردن که نتیجه اش می شود شلوغی جمعیت و بعد آپارتمان سازی، یک ضرورت نیست؛ بلکه یک نیاز روانی است که ناشی از سبک زندگی است. امکاناتی که در تهران وجود دارد مورد استفاده همگان نیست. خیلی از آدم هایی که به بهانه سینما در تهران زندگی می کنند، اگر در شهرهای کوچک باشند یک بار هم در سال سینما نمی روند کما اینکه همه ی تهرانی ها هم به سینما نمی روند؛ پس این یک نیاز روانی است.


مدرس دانشگاه امام صادق (علیه السلام) گفت: بررسی ها نشان می دهد بیش از آنکه واقعا ساکنان تهران به امکانات تهران نیاز داشته باشند، به رفاه و آسایش نیاز دارند. چرا که واقعا سطح رفاه در یک نقطه با بالا رفتن جمعیت پایین می آید. شما امکان استفاده از پارک و سینما و امثالهم را با افزایش جمعیت کم کم از دست می دهید؛ این یک مورد. مورد دوم؛ فرض کنیم ضرورت اقتضا دارد در تهران آپارتمان نشینی کنید؛ ولی چه مدل آپارتمانی را می بایست بسازید؟ مثلا سبک زندگی ایرانی- اسلامی همسایه را مهم می داند یا نمی داند؟ شما چرا در آپارتمان هایتان لابی جمع شدن همسایه ها بدور هم را برای تشکیل یک محله در یک مجتمع آپارتمانی رعایت نمی کنید.


وی گفت: اینکه آدم ها ارتباطاتشان با همدیگر قطع شده است، خودش سبک زندگی است و البته این هم دستوری نیست. گاهی اوقات شما باید شهروندتان را در موقعیت قرار دهید. شما اگر مبلمان شهریتان بهینه شود، چرا مردم دور هم در خیابان جمع نشوند؟ چرا با خانواده ات بیرون نروی و گفتگو نکنی، در عوض در خانه بنشینی و رسانه تماشا کنی. سبک زندگی ایرانی- اسلامی به شما می گوید که باید بیش از آنکه رسانه تماشا کنی، ارتباطات میان فردی ات را تقویت کنی ولی شما به بنده بگو که بهمراه خانواده ام کجا می توانم بروم. آیا مبلمان شهری این امکان را به من می دهد، معلوم است که نمی دهد. شما اگر سبک زندگی ایرانی- اسلامی را در معماری با همین مولفه ها رعایت کنی، اثرش را بر روی فضای اینترنت و فضای رسانه های ارتباط جمعی می گذارد.


دکتر یامین پور با بیان اینکه اینطور نیست که بگوییم آدم ها نمی خواهند با همدیگر ارتباط داشته باشند، افزود:سبک زندگی در حوزه معرفت اثر می گذارد و معرفت در حوزه سبک زندگی اثر می گذارد. همانطوری که فرهنگ تمدن را می سازد و تمدن فرهنگ را می سازد، یعنی این ها ارتباط در هم تنیده با هم دارند. شما اگر بخشی از سبک زندگی را رعایت کنی چون سبک زندگی و معرفت مثل یک شبکه ی فنری بهم پیوسته اند در کل این شبکه اثر می گذارد.


ایشان اظهار داشت: شما در شهرهای مدرن هم هیئت دارید، گرایش به معنویات دارید، آدمهایی را دارید که اصالت را به خانواده می دهند. در برابر موج مدرنیته مقاومت دشوار است برای همین است که ما حرف از سبک زندگی می زنیم وگر نه که داشتیم زندگیمان را ادامه می دادیم. دشوار است ولی اگر بگوییم نشدنی است داریم درباره ی جبر تاریخی صحبت می کنیم که با مبانی معرفتی ما سازگار نیست. من فکر می کنم شدنی است، مثل همان بحثی که ما در رسانه داریم که بعضی ها میگویند رسانه اسلامی نشدنی است چرا که برای سرگرمی آمده است.


وی گفت: دانشگاه باید زنان را نسبت به نقش های زنانگیشان توجیه کند الان که فهمیدید این موضوع مهم است باید این را در نظام تربیتی تان جاسازی کنید، چه در رشته تحصیلی تان، چه در سریال های تلویزیونی. اگر تلویزیون یک سریال خوب مبتنی بر سبک زندگی در روابط میان فردی اسلامی بسازد، چرا در فضای اجتماعی اثر نگذارد؟. مگر اثر تخریبی نگذاشته است پس چرا اثر ترویجی نگذارد.


عضو هیات علیم دانشگاه آزاد در خصوص زمان بروز تاثیر تولیدات رسانه ای بر فرهنگ بیان کرد: اثر حوزه فرهنگ مثل اثر حوزه فنی و مهندسی نیست که یک پل را بسازند و همه ببینند، قطعا اثر می گذارد اما نیاز به زمان دارد. این مسئله وارد حوزه نظر می شود. بله می توان اثرسنجی نظر سنجی و بررسی هم کرد و دید که یک سریال چه اثری را بر روی حوزه عمومی میگذارد کما اینکه ما می بنینیم که امواج رسانه ای چگونه می توانند مردم را تحریک کنند که مثلا در یک انتخابات شرکت کنند یا وجهه یک آدم را مثبت می کنند در حالیکه آن آدم منفی است و بالعکس. اثر گذاری رسانه که اظهر من الشمس است، در حوزه نظر هم می شود این را اثبات کرد.


ایشان علت دائمی نبودن حضور در عرصه جهاد را اینگونه دانستند که: خیلی از ما ها عادت کرده ایم که وقتی در معرض بیماری ها قرار می گیریم پرهیز هایمان را شروع کنیم. بعضی اتفاقات سخت در تاریخ معاصر ایران آدم ها را در شرایط عافیت سست می کند، این توضیح فلسفه تاریخ است. عادت ها، همت ها را کاهش می دهد و آدم ها را سست می کند. انسان نیاز دائم به تذکر و تذکار دارد و ریشه این عادت هم سکون است. سکون یعنی اینکه اتفاق خطرناکی در زندگی شما نمی افتد، پس شما خودت را در موقعیت جهاد نمی بینی، دشمنی را علی الظاهر نمی بینی، این همان غفلت مضاعف است.


وی افزود: دشمنی که در آستانه ماست را نشناساندیم. نیاز به یک سری روشنفکر و آدم روشن بین داریم که خطر ها و دره هایی که در آستانه آن هستیم را بلند بلند هشدار بدهند. این همان کاری است که قرآن می کند و راهش هم همین است. راز آن هم در این است که شما در ایام فتنه دشمن را حس می کنی و راست قامت می ایستی اما بعد که احساس می کنی دشمن از بین رفته است، فضا عافیت طلبانه می شود و سست می شوی. پس بصورت کلی اینکه ما خودمان را همیشه در آستانه خطر ببینیم بسیار موثر است..


وحید یامین پور


منبع: وب سایت شخصی وحید یامین پور

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

چهارشنبه 11/11/1391 - 22:7 - 0 تشکر 586514

nayyeri1982 گفته است :
[quote=nayyeri1982;434716;586330]تبیانی های عزیز!

اشتغال زنان منافی با سبک زندگی ایرانی-اسلامی است

در خانواده با خنثی کردن اثر محوری مرد و متزلزل کردن جایگاه او، بی تعهدی به همسر افزایش می یابد.
تحقیقات نشان می دهد:
بسیاری از مردان برای تسکین ناراحتی های ناشی از تحقیر شدن توسط همسرشان به سمت زنان دیگر سوق پیدا می کنند. مردانی که کمتر از همسرانشان درآمد دارند ۵ برابر بیشتر به سمت ارتباط با زنان دیگر گرایش دارند و از طرفی زنانی که به همسرانشان وابستگی مالی دارند، تا ۷۵ درصد بیشتر از زنان مستقل به خانواده و همسرشان وفادار می مانند.


از طرفی احساس وفاداری مرد به خانواده و احساس فداکاری او برای همسرش با میزان وابستگی همسر به او نسبت مستقیم دارد. یعنی هرچه زن به مرد بیشتر اتکا کند، احساس وفاداری شوهر و فداکاری او برای خانواده بیشتر می شود و بالعکس.
نتایج آخرین تحقیقات درباره ی علل طلاق در ایران نشان می دهد علیرغم اینکه حق طلاق در قوانین با مرد است، ولی میزان درخواست طلاق توسط زنان(۴۸ درصد) بیش از دو برابر درخواست طلاق توسط مردان(۲۳ درصد) است!


البته نگران کننده ترین بخش ماجرا طلاق های توافقی(۲۹ درصد) است که اتفاقا بیشتر در خانواده های تحصیل کرده و زنان شاغل جریان دارد. به نظر می رسد این نمونه از طلاق های که ناشی از تحول ادراک هویتی است با اشتغال زنان نسبت مستقیم دارد.



بسم الله
از نظر دیدگاههای عقلی و عرفی جامعه مون نیز میشه به چنین نتایجی رسید.
اما متاسفانه تا اینگونه حرفها گفته میشه ، فورا خانمها جبهه میگیرند که چرا خواستار نظام مرد سالاری یا تک قطبی در خانواده و اجتماع هستید!؟!؟!؟

یا بهانه هایی نظیر این صحبتها که الان قرن بیست و یک شده و دنیا پیشرفت کرده و با قدیم بسیار متفاوت شده و .....

ولی ای کاش بسیاری از برخوردها و سبکهای زندگی واقع بینانه تر بود .





آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
پنج شنبه 12/11/1391 - 0:56 - 0 تشکر 586549


سبک زندگی(۴)




تاریخ درج در سایت نویسنده:  ۱۳۹۱/۰۹/۰۷


سبک زندگی(۴)

«خلوت» یا «تنهایی» در سبک زندگی اسلامی



«مدنی بالطبع» بودن انسان از آن مفاهیمی است که مورد بحث بسیاری از متفکرین بوده است. از جمله خواجه نصیر الدین طوسی که تفکر اجتماعی خود را بر همین مفهوم بنا می کند. اجمالا همه پذیرفته اند که انسان در کنار دیگر انسان ها ابعاد حقیقی وجود خویش را کشف می کند. به عبارت دیگر اگر اجتماع انسانی وجود نداشت، بخش هایی از ابعاد فطری و وجودی انسان مجال رشد و ظهور نمی یافت. اما این آغاز ماجراست. آیا صرف «با دیگران بودن» یا «در جمع بودن» منظور است؟


مساله این است که دوران مدرن با اصالت دادن به «فرد»(اندیویدوآلیسم) انسان را اصالتاً از دیگران جدا می کند و از اجتماعی بودن او معنایی دیگر تولید می کند. در واقع انسان در جامعه ی مدرن، «در جمع» هست ولی «با جمع» نیست. اجتماع مدرن حاصل جمع جبری اتم های منفک و منعزل از هم است نه واجد یک روح واحد در هم تنیده؛ فارابی مبنای رشدیافتگی مدینه ی فاضله را «الفت» می داند. الفت همان در هم تنیدگی اجتماعی است که احساسات متقابل و عمیق را موجب می شود.(برخی مفهوم همبستگی –solidarity- دورکیم را متناظر با این مفهوم می دانند.) در جامعه ی اسلامی بیش و پیش از آنکه عدالت اصالت داشته باشد، الفت و محبت و روابط عمیق میان فردی اصالت دارد.(برخی فلاسفه مانند آیت الله مصباح یزدی از اساس معتقدند در جامعه ی اسلامی، عدالت اصالت ندارد و وجه مطلوب و آرمانی جامعه ی اسلامی با الفت و محبت شکل می گیرد هرچند در که در عمل ناچارید شؤون اجتماعی را بنابر عدالت ساماندهی کنید؛ یا آنگونه که شهید مطهری استدلال می کند بنابر عدل نه جود)


سینما، پارک، کارناوال ها، دنسینگ ها و… همه فضاهایی هستند تا ترس و اضطراب ناشی از تنهایی انسان مدرن را جبران کنند. تنهایی و اضطرابی که ناشی از همان اتمیزه شدن جامعه ی مدرن است. انسان «در جمع» قرار میگیرد تا برای لحظاتی احساس رها شدگی و پرتاب شدگی را از خود دور کند ولی به محض جدا شدن از محیط شلوغ، دوباره با هجوم اضطراب ها تنها می ماند. تلویزیون، اینترنت، موبایل و انواع دیگر رسانه های ارتباط جمعی ابزارهای ایجاد خلسه ای هستند که به این انسان تنها مجال اندیشیدن و در نتیجه مضطرب شدن را ندهند.


سرّ علاقه ی بشر مدرن به متروپل ها و «جهان شهر»های شلوغ و پر زرق و برق جدید هم همین است. در عین اینکه بسیاری بخوبی می دانند که در صورت فاصله گرفتن از کانون «جهان شهر»ها و رفتن به شهرها و مناطق دیگر سطح مطلوبتری از زندگی را خواهند داشت، ولی یک ترس و واهمه ی مرموز آنها را به طواف کانون های شلوغ و قلب تپنده ی پایتخت وادار می کند. غالباً دلیل قانع کننده ای برای حضور متکاثف و درهم و برهم انسان ها در پایتخت ها و جهان شهرها وجود ندارد ولی آنها ترجیح می دهند تا در کوچه ها و خیابان های تنگ و شلوغ و در آپارتمانهای بهم چسبیده و بلند روزگار را سپری کنند تا آنرا ترک کنند و به زادگاه خود یا جای دیگری بروند.


سبک زندگی اسلامی در مقابل این وضعیت روانی و روابط شکننده و سطحی، برقراری ارتباط عمیق و پایدار را توصیه می کند. تاکیداتی که در روایات بر دیدار مومنان و برقراری جلسات میان دوستان، صله ی ارحام و حقوق همسایه شده در کمتر حوزه ی دیگری می توان سراغ گرفت. با مرور این روایات می توان اذعان کرد که اسلام خواهان برقراری مداوم روابط میان فردی و علقه های اجتماعی همراه با تعهدات طرفینی است. «با جمع» بودن یعنی نوعی حضور آگاهانه و معنادار و همراه مسولیت های متقابل؛ در سبک زندگی اسلامی، در هیچ شرایطی انسان تنها رها نمی شود. تنهایی، مذموم و منکر است؛ چه از نوع تجرد، یا سفر بدون همراه، یا بی اعتنایی به اجتماع مومنین، یا ترک خویشان و ارتباط با آنها و… .
بطور مثال همین حضور معنادار است که در ارتباطات با همسایگان، «محله» را می سازد. ساکنان یک محله، فراتر از حضور در یک مختصات جغرافیایی، در یک مختصات فرهنگی و معنایی هم با هم مرتبط می شوند، نسبت به یکدیگر احساس مسؤولیت متقابل دارند، در رخدادها و حوادث، تلخ و شیرین، مشارکت می کنند و از حال همدیگر خبر می گیرند. هرچند که بشر مدرن با استهزاء این احساس مسؤولیت متقابل، آنرا کاریکاتور می کند و در قالب «فضولی» و به عنوان برهم زننده ی حریم خصوصی معرفی می کند.


با این وجود نباید کراهت «تنهایی» را با شرافت «خلوت» خلط کرد. در سبک زندگی اسلامی اتفاقاً همگان توصیه می شوند تا ساعاتی از شبانه روز را خلوت کنند. خلوت انسان مومن دیگر انباشته از اضطراب و احساس رها شدگی نیست. خلوت برای مومنین زمانی است برای حل کردن مساله های بنیادین حیات از طریق ارتباط با مبدإ حیات. دقیقاً تفاوت از اینجا ناشی می شود که هستی شناسی سکولار و ملحدانه ی مدرن از آنجاکه پرسش های بنیادین حیات(مانند منشاء حیات، زندگی پس از مرگ و…) را بی پاسخ می گذارد، طبعاً انسان را توصیه می کند که به آنها نیاندیشد؛ ولی چه می توان کرد که اینها پرسش های بنیادی وجودند و در تنهایی بلافاصله سراز خاک برمیدارندو به جان مان می افتند؛ پس طبعاً راه دیگر، فراموشی و خلسه است که از رهگذر هیجانِ «در جمع» بودن قابل دسترسی است، در سینماها، هایپراستارها، استادیوم ها و… .


اما «خلوت»، عالم دیگری است. در سبک زندگی اسلامی، زیبایی های اخلاقی از رجوع به فطرت و ارتباط با حقیقت حیات سرچشمه می گیرد. خلق حسن در شلوغی اجتماع، میوه ی تذکار در عالم خلوت انسان هاست. عالمی که با واقعی ترین مفاهیم حیات مانند مرگ ، همنشین است. درحالیکه سبک زندگی مدرن سرشاز از کراهت از یاد مرگ است، رفتن به گورستان ها را مشمئز کننده می داند و آنها را از بطن شهر به بیرون و حاشیه می راند، سبک زندگی اسلامی در همسایگی مرگ می نشیند، به عیادت محتضر تشویق می کند، رفتن به قبرستان ها و یاد اموات را ضروری می داند، به شرکت در اموری مانند غسل میت، تشییع جنازه و تدفین توصیه می کند و قبرستان ها را در قلب شهر اسلامی جا میدهد.


آنچه امروز جای تامل و حتی نگرانی دارد، موانست افراطی متدینین به ابزارهایی است که هم خلوت را و هم جلوت را متفاوت می کند. از طرفی حضور اجتماعی و «در جمع» بودن را می کاهد و از طرفی به «خلوت» لطمه می زند.


بطورمثال تلفن همراه وسیله ایست برای ارتباط با دیگران در هر جا و هر زمان؛ آنروی سکه ی این سهولت در ارتباط، سهولت «در دسترس بودن» است. با تلفن همراه هم هیجان و گرمی روابط میان فردی حضوری کاهش می یابد و هم امکان «خلوت». جالب است که برخی شرکت های نامدار تولید کننده ی تلفن همراه، نصب نرم افزار پیغامگیر بر روی تلفن ها را روا نمی دانند. به نظر آنها تلفن همراه وسیله ای برای «همیشه در دسترس بودن» است. این همیشه در دسترس بودن برای رفع نگرانی های احتمالی تنهایی، گمشدگی و رها شدگی است. بتدریج اگر روزی از سر فراموشی تلفن همراهتان را با خود برندارید تا پایان روز احساس امنیت خاطرتان مخدوش می شود، یا حتی اگر مجبور باشید آنرا در وضعیت سکوت قرار دهید، هر چند دقیقه یکبار وارسی اش میکنید تا ارتباطی از شما فوت نشود… . کم کم عادت می کنید که بدون آن زندگی نکنید درحالیکه تا چندی پیش نه آنرا می شناختید و نه به وجودش احساس نیاز می کردید.


به همین ترتیب جزءجزء مدرنیته به جزءجزء سبک زندگی تان معنایی جدید و شکلی تازه می دهد. این همان ارتباط ارگانیکی است که فلاسفه میان تمدن و فرهنگ متناظر با آن برقرار می کنند.


برای جامعه ای که دغدغه ی سبک زندگی متناظر با مولفه های فرهنگی اش را دارد، شیوه ی ارتباط و استفاده از اجزاء تمدن دیگر، مساله ای اساسی است. با اندیشیدن در ذات و عارضه های اجزاء سبک زندگی غیر اسلامی، بتدریج شیوه ی مواجهه را می آموزیم. همانطور که در اطرافمان هستند کسانیکه در متن و بطن همین عالم، خصلت و خوی فرهنگی خود را بر اجزاء تمدن وارداتی تحمیل کرده اند. وقتی دم از سبک زندگی اسلامی ایرانی می زنیم، آغاز مسیر یعنی آگاهی عمومی نسبت به این خو و خصلت ها.



منبع: سایت شخصی وحید یامین پور

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

پنج شنبه 12/11/1391 - 0:57 - 0 تشکر 586551


سبک زندگی(۵)




تاریخ درج مقاله در سایت اصلی وحید یامین پور:۱۳۹۱/۱۰/۲۴


سبک زندگی(۵)

 مفهوم رفتار اخلاقی در سبک زندگی



  1. هر عالمی، ادبی دارد. ادب در باطنی ترین معنای خود، تجلی نسبت میان آدمی و هستی است. ادب ظهور معنایی است که ما از نحوه ی بودمان در عالم دریافت می کنیم. اما در فهم ظاهری و اجتماعی، ادب اصطلاحاً رعایت قواعدی است که با تایید عموم اهالی آن عالم همراه است و عدم رعایت آن شماتت و تقبیح آنها را در پی دارد. متناسب با بنیان های نگرشی هر حوزه ی تمدنی، ادب آن عالم با دیگری تفاوت پیدا می کند.

  2. بطور مثال در فهم ادب کلان شهرهای مدرن به نوعی رفتار خاص اشاره می شود که اصطلاحاً (civil Inattention)  یا بی توجهی مدنی گفته می شود. بی توجهی مدنی یعنی اینکه شهروند جامعه ی مدرن در مواجهه ی اتفاقی با رهگذران آشنا، بجای آغاز گفتگو و احوالپرسی، تغافل می کنند، و از کنار آنها با بی اعتنایی می گذرند. بشر جدید علیرغم سعی وافری که در تحریک کنندگی و جلب نظر دیگران دارد ولی باطناً از بودن با آدمیان می هراسد. او خاص می پوشد، خاص آرایش می کند، خاص می خرامد، خاص حرف می زند، اما در عین حال بی اعتنا و منفرد باقی می ماند. بنابراین می توان گفت ادب زندگی اجتماعی در کلان شهرهای مدرن دقیقاً نوعی بی ادبی در اجتماع مسلمین است. در کلان شهرهای مدرن، آنچه که عرفاً رفتار گرم و صمیمی خوانده می شود، به نوعی فضولی و مزاحمت تعبیر می شود. برهمین سیاق، شهروند مدرن حتی وقتی رهگذری میخواهد از او وقت را بپرسد یا در پیدا کردن نشانی از او کمک بگیرد، احساس عدم امنیت می کند. درحالیکه ادب اجتماعی ایران پیشاتجدد متضمن برقراری ارتباطات میان فردی وثیق ولو به بهانه های کوتاه مدت و گذری بوده است.(به روایاتی مراجعه کنید که به پرسیدن اسم همسفر و جویا شدن احوال او در موقعیت های مختلف اشاره دارد.)

  3. برخی فلاسفه ی تاریخ معتقدند شهروندان در جهان شهرها هرچند ظواهر ادب و اخلاق اجتماعی را رعایت می کنند لیکن عمیقاً بی ادب، خام و بی بهره ی از تربیت انسانی و اجتماعی اند. ادب و اخلاق اجتماعی آنها صرفاً رعایت ظواهری است که نوعی تشخّص اجتماعی به آنها می دهد بنابراین نماد هویت بحساب نمیآید. آنها لباس های خوب می پوشند، بهداشت را رعایت می کنند، صف و نوبت را مراعات می کنند، در مترو و تاکسی بلند حرف نمی زنند و… .این آداب عموماً نوعی رفتار ناشی از عادت و بدون ارتباط با فهم و احساس عمیق انسانی است. به عبارتی ادب ظاهری شهروندان مدرن، با نوعی بی ادبی و بی تعهدی عمیق باطنی همنشین می شود که ناشی از سرگشتگی او و عین گسستگی و جدا افتادن او از معنای اصیل حیات است. بطور مثال از یک رهگذر خوش لباس انتظار نمی رود که هنگامیکه دو کودک را در حال زد و خورد می بیند، پادرمیانی کند و آنها را به صلح و آشتی دعوت کند؛ یا اگر کسی از او تقاضای کمک می کند با احساس تعهد برای او وقت بگذارد؛ یا با شنیدن صدای گریه و شیون از خانه ی همسایه، جویای احوال او شود؛ او راه خود را می گیرد و با بی توجهی مدنی به «خود» می پردازد. مفاهیمی چون احترام به دیگران، تواضع، آرامش، صبر، مسوولیت پذیری و… همگی مفاهیمی مشترک اند که روانشناسی جدید هم به کرّات از آنها به عنوان ادب اجتماعی و اخلاق عمومی یاد می کند. اما تفاوت بنیادینی در تلقی از این مفاهیم با تلقی دینی از آنها دارد. بسیار دیده و شنیده اید که روانشناس خوش لباس و متشخصی به آرامی شهروندان را به آرامش، صبر و رعایت حقوق دیگران سفارش میکند. استادان و مشاوران و مددکاران اجتماعی مدرن، درواقع به  شهروندان می آموزند که رفتاری را بیاموزند تا زندگی برای آنها و دیگران لذت بخش تر باشد. اما هیچگاه این سوال پاسخ داده نمی شود که چرا شهروندان مدرن کمتر به آموزش هایی که می بینند پایبند می مانند.

  4. اخلاق و ادب در سبک زندگی مدرن علیرغم اشتراک در صورت الفاظ ولی تفاوتی مبنایی با اخلاق و ادب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی دارد. به اصطلاح گفته می شود این دسته از مفاهیم دچار «فروکاست» یا تقلیل و تحویل درمعانی شده اند. اخلاق و ادب در تلقی دینی، متصف شدن ظاهری به برخی اوصاف و یا رعایت قواعد صوری اجتماعی نیست. به عبارتی صبر، تواضع، آرامش، عزتمندی و… نه به عنوان مجموعه رفتارهایی که باید آموخته شوند یا قواعدی که باید رعایت شوند، که به عنوان «ملکات نفسانی» شناخته می شوند. علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان می‌فرمایند: «علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث می‌کند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست برای این هدف بحث می‌کند که فضائل را از رذائل جدا سازد.( المیزان، ج ۱، ص ۳۶۸) این تعریف و تعاریف مشابه، اخلاق را برآمده از خلق و باطن انسانی می دانند که تجلیات ظاهری آن در شکل رفتار ظاهری و ادب اجتماعی دیده می شود.به تعبیر عرفان اسلامی انسان صادراتی دارد هماهنگ با واردات او و آنچه از او سرمی زند ثمره ی ملکات نفسانی او و حاصل تربیتی است که «واجد» آن شده است. در حکمت اسلامی، فضایل اخلاقی مرحله ایست که در وجود انسان «محقق» می شود و در واقع انسان در طی مراتب سلوک «واجد» این مرتبه می شود و فضایل به صورت ملکاتی در تملک نفس او در می آیند. تلقی اینچنینی از اخلاق طبعاً همنشین با حضور، ذکر، خلوت و عبادت است و نه ثمره ی آموزش های شهروندی یا توصیه های ایمنی یا مهارت افزایی و امثال این تعابیر عرفی.

  5. امروزه زیاد دیده می شود که متناسب با فرهنگ عمومی کلان شهرهای مدرن، توصیه های اخلاقی ناشی از معانی باطنی، جای خود را به مفاهیم تقلیل یافته و عرفی می دهند. زمانی روی قبض های آب و برق این عبارت آمده بود که «مصرف بی رویه موجب ضمان است»؛ این تعبیر یک تحذیر و هشدار اخلاقی و شرعی است و با این جمله که «ارائه ی بلیط نشانه ی شخصیت شماست» بطور مبنایی متفاوت است. اولی نمایانگر ارتباط معنایی آدمی با یک زیست باشعور است و دومی نمایانگر دست و پا زدن برای جعل هویت برای انسانی است که در پی جلب توجه دیگران است؛ اولی هشداری است مبتنی بر تعهد باطنی مخاطبان به نسبت میان رفتارهایشان و نتایج شرعی و اخلاقی آن؛ و دومی یک هشدار نسبت به تشخّص ظاهری اجتماعی است. بنابراین شهروند مدرن می آموزد در مواقعی که نظارت عمومی وجود ندارد، رعایت قواعد اخلاقی هم ضرورتی ندارد. او بطور مکانیکی در مواقع لزوم مودب به ادب شهروندی است و در مواقع دیگر انسانی است به غایت خام و تربیت نشده که به اقتضاء نفس خود رفتار می کند.



منبع: سایت شخصی وحید یامین پور

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.