• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1098)
دوشنبه 20/6/1391 - 1:5 -0 تشکر 554754
محمد علی سپانلو شاعر و مترجم

محمد علی سپانلو زاده ۱۳۱۹ در تهران شاعر و مترجم ایرانی است.سپانلو فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است.

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقدادبی، مترجم، متولدِ 1319 است و تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نمایندهٔ معدودِ ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده است و گفته می‌شود كه سهمِ بزرگی در معرفیِ ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثارِ او تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده است. نویسندگانِ پیشروِ ایران که گلچینی از آثارِ داستانیِ نویسندگانِ قرنِ بیستمِ ایران، به همراهِ بررسیِ آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از دانشگاه‌های ایران است و تابه‌حال فروشِ بسیار بالایی داشته است. ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگانِ ایرانی است که در دنیایِ ادبیاتِ غرب نیز شناخته شده است، و توانسته است نشان شوالیهٔ نخلِ آکادمیِ فرانسه (بزرگ‌ترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزهٔ ماکس ژاکوب (بزرگ‌ترین جایزهٔ شعرِ فرانسه) را دریافت کند.

دوشنبه 20/6/1391 - 9:54 - 0 تشکر 555353

رضایت




تو ساعتی تو چراغی تو بستری تو سكوتی
چگونه می توانم
كه غایبت بدانم
مگر كه خفته باشی در اندوه هایت
تو واژه ای تو كلامی تو بوسه ای تو
سلامی
چگونه می توانم كه غایبت بدانم
مگر كه مرده باشی در نامه هایت
تو یادگاری تو وسوسه ای تو گفت و گوی درونی
چگونه می توانی كه غایبم بدانی
مگر كه مرده باشم من در حافظه ات
بهانه ها را مرور كردم
گذشته را به آفتاب سپردم
به عشق مرده
رضایت دادم
یعنی
همین كه تو در دوردست زنده ای
به سرنوشت رضایت دادم



دوشنبه 20/6/1391 - 9:55 - 0 تشکر 555354

این کیست




اشتباه برمی گردد
وقتی که چراغ های باران روشن شد
بیگشانه شنید
آواز عروج را : قدم های سبک
از پله ی فرش پوش بالا آمد
تا خانه ی میعاد ، ملاقات غروب
با شمع
شراب
دود
افسانه
با قصه ی اتفاق های روزانه
هر قصه قرا بود
با نقطه ی بوسه ای به پایان برسد
بیرون ، شب در کرانه ها می لغزید
میدان « آلزیا » تا کوی گلاسی یر
محمور چراغ های شان در باران
در نور شبانه ، خواب می دیدند
زن ، غرق نوازش ، به چه می اندیشید ؟
تا عشق آمد گرشته از یادش رفته
در بین دو بوسه ، ناگهان مکثی کرد
در بین دو آه
ناگاه فراموشی آمد
عشق از یادش رفت
این کیست ؟ به هیچ کس نمی مانست
این مرد کجایی است ؟ نمی دانست
یک مرتبه ایستاد باران به همان هوس که می بارید
بیگانه دوباره مثل خود می شد
زن گفت که اشتباه برمی گردد



دوشنبه 20/6/1391 - 9:55 - 0 تشکر 555358

ای سرزمین دیرین




ای روزهای فردا
ای فکر های زیبا
ای واژه های زرین
ای آسمان لرزان
دریای باد و باران
بالای شهر تهران
در انتظار طوفان
طوفان سرد و سنگین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
یک شاعر پیاده همراه جویبارت
با یک پیام ساده خوش باد روزگارت
نه این زمان غمگین
از بیشه های گیلان گنبد های سپاهان
از کوچه های شیراز تا آتش های اهواز
لبخندهای شیرین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
بلوار میرداماد با لحظه های آزاد
پنجاه سال دیگر از ما میاورد یاد
نه روزهای رنگی
یک روز آفتابی با آسمان آبی
آن سوی عصر غربت
تصویری از رفاقت
پیوندهای پیشین
بهر تو می سرایم از خو برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین



دوشنبه 20/6/1391 - 9:56 - 0 تشکر 555360

طبیعت




شاخه ی جوانش را زیر پای درخت کهن دفعن خاک کردم
من داده ی تو بود
با زشکین گفتم ای درخت پیر ای درخت مرگ
و زن شاخسار سر سبزت سر کشیده
تا خورشید از قلمرو سایه تا حقیقتی روشن رو به مرزهای جهان تن سپرده
با طوفان در نهاد آگاهی مرگ بود
دانستن مرگ بود دانستن مرگ بود دانستن
عشق با نگین پیوست خون با رگ تسلا یافت
عشق با نگین پیوست خون با رگ تسلا یافت
ریشه باف برهاند ریشه باف برهاند ریشه باف برهاند
شاخه ی جوانش را زیر پای درخت کهن دفعن خاک کردم
داه ی تو بود بز شکین تا بپرورانی باز شاخه ی جوانتر را
ای همیشه ای میهن ای همیشه ای میهن ای همیشه ای میهن ای همیشه ای میهن



دوشنبه 20/6/1391 - 9:57 - 0 تشکر 555368

زمستان برای عشق




دو تکه رخت ریخته بر صندلی
یادآور برهنگی توست
سوراخ جا بخاری که به روی زمستان بستی
شاید بهار اینده
راه عروج ماست
تا نیلگونه ها
گر قصه ی قدیمی یادت باشد
این رختخواب قالیچه ی سلیمان خواهد شد
آن جا اگر بخواهم که در برت گیرم
لازم نکرده دست بسایم به جسم تو
فصلی مقدر است زمستان برای عشق
چون در بهار بذر زمستان شکفتنی است
ای طوقه های بازیچه
ای اسب های چوبی
ای یشه های گمشده ی عطر
آن جا که ژاله یاد گل سرخ را
بیدار می کند
جای سؤال نیست
وقتی که هر مراسم تدفین
تکثیر خستگی است
ما معنی زمانه ی بی عشق را
همراه عاشقان که گذشتند
با پرسشی جدید
تغییر می دهیم
مثل ظهور دخترک چارقد گلی
با روح ژاله وارش
با کفش های چرخدارش
آن سوی شاهراه
بستر همان و بوسه همان است
با چند تکه ی رخت ریخته بر صندلی
دو جام نیمه پر
ته شمع نیمه جان
رؤیای بامداد زمستان
بیداری لطیف
آن سوی جاودانگی نیز
یک روز هست
یک روز شاد و کوتاه



دوشنبه 20/6/1391 - 9:57 - 0 تشکر 555370

اتفاق




قلب مرا گرم می کند این اجاق
می خوانم زیر ستون های اتفاق
ژاله چو بارید بر دلم
بستر سردم اجاق شد
از گذر ابر خوشگلم
باغ پر از اتفاق شد
یار برون آمد از خیال
وصل رقیب فراق شد
ژاله پر از زندگی
خانه پر از اتفاق
بوسه پر ازسرخ گل
دیده پر از چلچراغ
دورترین یادبود
گرم ترین اشتیاق
صبح که از خواب می پرم
دست به جای تو می کشم
از عمق سپهر سراب من
افتاده چو اشکی در رختخواب من
بستر سردم بهار می شود
خانه پر از انتظار می شود
روز به مغرب رسید
بر سر رود کبود
چشم به شب دوختم
یار در آن سوی رود
رود که پهنا گرفت
گویی هرگز نبود
تو رنگ شرابی به دور دست
من رنگ خیالم ، نخورده ست



دوشنبه 20/6/1391 - 9:58 - 0 تشکر 555373

دم به دم




من در نفس تو رمزها یافته ام
من با نفس تو زندگی ساخته ام
من در نفس تو یافتم مکیده ای
با خون ترانه ی تو در رگ هایم
درخشک ترین کویر بی باران
من در نفس تو خرم آبادم
وقتی دو کبوتر حرم را دیدم
در قرمزی نوک هاشان می شکفند
پنهان کردم در نفس تو گنج هایم را
در ژرف ترین خواب تو اسرارم را
پنهان ز تو ، آهسته امانت دادم
من در نفس تو رود را پوییدم
بازیچه ی موج
از راه تنفس دهان با تو
از غرق شدن به زندگی برگشت
هر بازدم تو روح رؤیای من است
مهرابه ی آتشکده در بوسه ی تو
من آتش را به بوسه برگرداندم
خکستر بوسه را به آهی کوتاه
تا با نفس تو مشتبه گردد
در راسته ی عطر فروشان ، امشب
در بین هزار شیشه ی مشک و گلاب
می پرسم
دستمال عطر آگینی از نفس او چند ؟



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.