• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1379)
دوشنبه 20/6/1391 - 0:18 -0 تشکر 554528
محمد بیابانی شاعر نویسنده منتقد

محمد بیابانی ۷ خرداد ۱۳۲۴ در سامانهٔ امامزاده از توابع استان بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند. سپس برای ادامه تحصیل و گذراندن دورهٔ دو سالهٔ تربیت معلم، وارد دانشسرای کشاورزی شیراز شد (این ایام همزمان با آغاز فعالیت‌های سیاسی وی به طور جدی است). پس از اتمام دانشسرا، دورهٔ دو سالهٔ خدمت نظام وظیفه را در سپاه ترویج و آبادانی در دامغان به پایان رساند.در سال ۱۳۵۲ به استخدام اداره آموزش و پرورش استان بوشهر درآمد و به تدریس در مدارس شهرستان‌های گناوه، دشتستان و بوشهر پرداخت. وی بامداد روز چهارشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۱، بر اثر سرطان ریه در بوشهر درگذشت.

دوشنبه 20/6/1391 - 2:52 - 0 تشکر 554935

کجای این غرور و خانه که پیدا نیست



هنوز شور جهان ابری ست
حصار کیست
میان این غرور
آن خانه ای که پیدا نیست
پرنده : مهربان نمی گذرد
در کاج
کجای رسم شب این بار
میان این غرور
آن خانه ای که پیدا نیست
درنگ صبرم اگر کوتاه



دوشنبه 20/6/1391 - 2:52 - 0 تشکر 554936

دستی پر از بریده مهتاب



عمرم مشابه اگر دشت
درنای آبگیر ساکتن
اکنون دو آینه ست
خاموش خاری نمی تکاندم از مهتاب
آن زن که روی
پرسه ی خود
پهن کرده بال
باید چگونه پیکری فراز می شدم
از آتش
خونم سحر نمی کند هنوز و
می جود کناره ی تاریکی
یا سایه ی شماست
که بر دیوار
آوار آرزوی مرا
طبل می زند
آن سو تر نشسته بود
دست پر پر خود را
بر خنچه می
کشید
دو کوگ مهربونم از کفم ره
زبنوم لال جوتن از کفم ره
شاید نظیر نیمه ی آوای آن کلاغ
در خواب کنده باشم هم تراز اشک
شام هشتم آبان ماه ست
گردم قیام بختک و پندار
آشوب سال های برنیامده
پهلوی دیگرم
عمری طواف داده اند و
من اینک
شبگیر با حواس پاره ی باران ها
حتی به یاد خویشتن هرگز نمی رسم
چشمم قدم نمی زد
آسمان و خاطره
هر بار
دروازه ای گشاده
رو به روی پنج پیکر طولانی
دستی پر از بریده ی مهتاب



دوشنبه 20/6/1391 - 2:53 - 0 تشکر 554937

همدست خون و همسفر رویا



دهان دهکده ام صحراست
می تابدم
فانوس عارفانه
جنون آبشار اوست
پروانه ی پریدن چندین سال
در
شرق آبراه شمالی
از پیکری به پیکر دیگر
مهتاب در شناست
در او قرار ندارد
خاک
با عطر بیکرانه ی زیتون
گاهی که بی پلنگ دره های فلسطین
آرام می شوند
در او قرار خاک و خاطر من افسوس
سال هزار و سیصد و هفتاد و چندم است
عمرم
جلو زده ست
از من
انگار دامنی از اتراق
خوابی که لخته لخته می برد افسون
از آستین شیطان
پروانه ی پریدن چندین سال
در غرب بال های خامش آن گنجشک
پاییز دست جهان را بریده اند
موجی نمی خورد تحمل خاکستر
می تابدم
فانوس عارفانه
از
پیکری به پیکر دیگر



دوشنبه 20/6/1391 - 2:53 - 0 تشکر 554938

نام گل این دوباره ی سرمشق



عیانم نمی وزد این جا بحر
سر مشق تازه ای ست
می خواهی از هزاره ی تاریک بگذرم
ویرانه ی لبی که پیرتر از دنیا
یک شب دهان گشود
رویا اگر به سر آید
می بارد آبراه
سرمشق تازه ای ست
دستی اگر
ولی
سالی که دستچین اقاقی ست
تنها پری بر آتش و سیمرغ
آیینه ی تو را



دوشنبه 20/6/1391 - 2:53 - 0 تشکر 554939

تا آخرین پرنده منقار



سفرسرای تو در باران
پ ،یک
با آخرین پرنده
برگ می زندم توفان
ز، دو
این بوم بی هواست
بر
اعتماد آن که می درخشد از گناه
پ، یک پس ابرها که چشم من از تاب رفته اند
بال عقاب به تالاب ؟
ز، دو
سارشکسته می تپد
آواره ام به ساق
الف ، سه
همواره از پیاله ی من
آب خورده است
با اولین برهنه که می تابم آشکار
ز ، دو
اغواگرست
کودکان نیمه خورده
با حضور وسوه
حتی اگر عروس
پ ، یک
با یاس یخ زده جاری ست
آن صدا
الف ، سه
مار است
تا دیار چشم من اکنون
پ ،یک
پس با جوانه
ناخن امواج
با من چرا غروب می رود هر بار
ماهور دیگری ست ؟
الف ، سه
تردید : آشیانه ی تاریکی
پ، یک
اوزان آتش ام گرفته همان بانوست
لب پر که می زند نهفته در ردایی از پر مرغان
دستانی از نیام زمین می زند برون
می بینی
آسمان چگونه مرا دوره می کند
تصویر مه گرفته با جنازه ی او
شاید شب است
کوچه
می کند آن سو باد
یا در میان دامناله های تیره در عذابم و
می بارد
برفی : که خواب خدایان را بیدار می کند
بی انتهاست
قویی که نام تو را بال می زند
قویی که سایه ی سنگینش
داغی ست بر جبین جاری اروند
پ، یک
پنهانم از کویر
بی راهه
ای که می جود اندیشه ی مرا
صدایی ست در به در
نه درد بی گلوی سیاووش
نه پاره خند پهلوی سهراب
تابوت هیچ یک از یک سنگین تر نیست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:54 - 0 تشکر 554940

که را اگر که سوزن اگر سنگ



مگر مغاک زمین دریاست
که را اگر که سوزن اگر سنگ
بر ارغوان شکند اشک
مهی که دوک تو می رشت
پری نبود
که فردای کوچه ی ما را
نگین آتش کرد
قیام دسته گلی
که روی نام تو پژمرد
درون عاطفه طی می کند تو را
و تاب می دهم آتش
و راه کهنه
می خزدم در باد
کدام خانه
که یک نخ از آسمان کافی ست
نگاه کشته اگر
گلوی خشک مرا تر نمی
کرد دریا



دوشنبه 20/6/1391 - 2:54 - 0 تشکر 554941

رمز درخت و نام خیابان



پرند حسرتم اینک جوی
این گونه بی خیال
بر باد کنده ایم
رمز درخت و نام خیابان
چتری که بسته می شود
یا خانه ای که سر برم احساس
تا او
فراز لک لک
اگر آبم آشناست
راهی که روشنی ش
پر از برگ فاصله ست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:54 - 0 تشکر 554942

تا نیشخند شیری شب تاب



محاق چشم سحر مخمور
تا با گذشته ای این دخمه بگذرم
دنیا کنار دست پیر می شود
تاریک می پراکندم
جیغی زنانه
رو به نیمه ی آذرماه
زنگ همیشه رها
دریاست خاموش می شود
جاری ست اضطراب
می ترکم شبتاب
انسان
چه ساده می رود از دست
وقتی که درد لخته لخته می تراشد از غرور
آب می شود احساس
می بینی
آسمان چگونه می شکافد و
می
سوزد
با آن مزار که ناپیداست
وقتی که از کنار زمین
دور میشد او
توفان
تمام سادگی ما را
از ریشه می شکست
باید میان مهربانی و ماهیخوار
خطی کشیده باشد آدمی از آن سر فریاد
دلشوره را برای چه پس برگ می خورم
باید میان مهربانی و
ماهیخوار
آن ستاره ی آبی او
او جام و جمجمه جاری ست اضطراب
شبنم
سه موج مانده با سپیده چه می بارد
آیا کبوتری که به قربانگاه
آن روز قطره قطره ی آزادی
نوک می زد آشکار
عمر شکسته ی من بود ؟
عمری که در میان پر شکستن و پرواز
خاموش می شود ؟
پنهان که می وزم
از دجله ی نگاه تو تا جالیز
چادر زده ست باد
باد است و رنگ مرده گرفته ست نیزار
بس که خون مکیده از جگر مرداب
بر شاخه ی شکسته خاطره ننویس
تعبیر خواب آن گل زرد می زند
زنها باد و بالشم
این طاووس
ترس
از شیار گونه ی خود پاک می کند
سوگند را به سفره رها کردند



دوشنبه 20/6/1391 - 2:55 - 0 تشکر 554943

تا در کجای پلک خود از خواب



اسیر حس گذر طاووس
بر دوش
می بردم گریه
شایدنریزم از سر گلبرگ
تا در کجای پلک این بار خسته ام
او در کجا
ضیافت اگر خواب
پایین دره
جرس نیست
لختی که تکیه داده ام به هر چه که در باد



دوشنبه 20/6/1391 - 2:55 - 0 تشکر 554944

تا آفتاب تر از تاخیر



مرا عبور شب این منشور
چاهی درون مردمک دیده می کنم
ورودی
که لا به لا غریبه ی کولی هاست
چرخیدن زمین به گرد تو
چرخیدن من است
ارثی که گردباد به من داد
ارثی که باید از اول
گم می کنم تو را
کاش آن دو لحظه پیش و پس نمی شد از اول
در می زنند
صد ها صدا
قرار هر چه دریچه ست
می شوید همچنان و
پری یاغی ست
من : مرگ را نه چاله پذیرفتم
تا ماهیان گردن فراکشند
تا آفتاب تر از تأخیر
پیدا نمی کنم چگونه در آن باران
دریا
با خواب های تو درگیر شد
لبریز هر چه بخواهی
هر چند هر چه بخواهی ستاره نیست
نخل ولی پر از جوانه می گذرم
ماه
همواره سایه بان مرقد ما نیست



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.