• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 1280)
سه شنبه 14/6/1391 - 20:23 -0 تشکر 543457
محمد تقی جعفری

سلام دوستان در این قسمت سعی بر مطالبی کامل از این عالم داشته باشیم همراه باشید

پنج شنبه 16/6/1391 - 20:23 - 0 تشکر 546144

در فلسفه:
1ـ جبر و اختیار
2ـ مجموعه مقالات كه شامل موضوعات زیر است:
ـ برهان كمالی دكارت بر وجود خداوند
ـ برهان كمالی (وجویی) در اثبات خدا
ـ هدف زندگی
ـ مقدمه ای بر مفهوم فلسفه مالكیت
ـ حركت و تحول
ـ حركت و تحول از دیدگاه قرآن
ـ طبیعت و ماورای طبیعت
ـ علم در خدمت انسان
ـ رابطه علم و حقیقت
ـ علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا
ـ علم از دیدگاه اسلام
ـ امید و انتظار


3ـ ارتباط انسان و جهان
4ـ ایده آل زندگی و زندگی ایده آل
5ـ نقد نظریات دیوید هیوم در چهار موضوع فلسفی
ـ مفاهیم و اندیشه های مجرد
ـ خویشتن
ـ علیت
ـ استی و بایستی


7ـ بررسی و نقد برگزیده افكار راسل
8ـ زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام
9ـ حكمت اصول سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی اسلام) این كتاب ترجمه و تفسیر فرمان مبارك حضرت امیر المؤمنین (ع) به مالك اشتر است.
10ـ بررسی و نقد كتاب (سرگذشت اندیشه ها) كه مهمترین كتاب آلفرد نورث وایتهد در فلسفه مغرب زمین است.
11ـ پیام خرد،‌ این كتاب حاوی تعدادی از سخنرانی های بین المللی می باشد كه به عنوان نمونه می توان به سخنان ایشان تحت عنوان (تقسیم بندی فلسفه ها) در یونان در دانشگاه آتن اشاره نمود.


پس از این سخنرانی و بیان این تقسیم بندی جدید در فلسفه، آقای پروفسور «موچوبولوس» استاد بزرگ فلسفه در دانشگاه آتن درباره استاد علامه جعفری این مطالب را بیان كرد: همان گونه كه در معرفی استاد گفتم: ایشان بسیار عمیق به مسائل می نگرند. امروز شما آقایان و خانم ها با سخنرانی علامه جعفری می توانید این موضوع را تأئید كنید كه استاد علامه جعفری تقسیم بندی جدیدی را كه برای علم و فلسفه و انواع آن مطرح كرده اند بسیار جالب است و با توجه به افكار ایشان می توان خطوط اصلی فلسفه و وظایف آینده فیلسوف را تعیین كرد.


12ـ فلسفه دین
13ـ تحقیقی در فلسفه علم
14ـ فلسفه و هدف زندگی
15ـ فلسفه و نقد سكولاریزم
16ـ مقدمه ای بر فلسفه
17ـ مولوی و جهان بینی ها
18ـ تعاون الدین و العلم
19ـ الامر بین الامرین
20ـ نهایت الادراك الواقعی بین الفلسفه القدیمه و الحدیثه
21ـ آفرینش و انسان
22ـ موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی



پنج شنبه 16/6/1391 - 20:23 - 0 تشکر 546145

در عرفان:
1ـ عرفان اسلامی
2ـ آیا شریعت طریقت و حقیقت با یكدیگر متفاوتند؟
3ـ نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفان (به زبان فارسی و عربی)
4ـ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی (15 جلد)
5ـ حضرت علی (ع) و عرفان
6ـ علل و عوامل جذابیت سخنان مولوی



پنج شنبه 16/6/1391 - 20:24 - 0 تشکر 546146

در علم النفس:
1ـ آیا جنگ در طبیعت انسان است؟
2ـ وجدان


در معارف اسلامی:
1ـ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (27 جلد)
2ـ ترجمه كامل نهج البلاغه (1 جلد)
3ـ انسان در دیدگاه قرآن
4ـ مبدا اعلا
5ـ امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت
6ـ شناخت انسان در تصعید حیات تكاملی
7ـ علم از دیدگاه علی
8ـ علم و دین در حیات معقول
9ـ اخلاق و مذهب
10ـ شناخت از دیدگاه علمی و قرآن



پنج شنبه 16/6/1391 - 20:24 - 0 تشکر 546147

در ادبیات و تحقیقات در مبانی آنها:
1ـ سه شاعر (حافظ، سعدی، نظامی)
2ـ حكمیت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی گنجوی (به زبان فارس یو روسی)
3ـ تحلیل شخصیت خیام (بررسی آرا فلسفی، ادبی، علمی و دینی)
4ـ از دریا به دریا (كشف الابیات مثنوی مولوی در 4 جلد)

پنج شنبه 16/6/1391 - 20:24 - 0 تشکر 546148

در مباحث علمی:
1ـ عمل تجوید ذهن
2ـ بحثی در قانون تعادل در روش تجزیه ای و تركیبی
3ـ دانش ها و ارزش ها در مجرای قوانین علمی

در مدیریت:
1- انگیزش مدیریت در اسلام و نقد انگیزش های معاصر


در فرهنگ:
1ـ فرهنگ پیرو ـ فرهنگ پیشرو
2ـ طرحی برای انقلاب فرهنگی

جمعه 17/6/1391 - 12:39 - 0 تشکر 547171


جوشش اندیشه


آیت اللّه علامه محمدتقی جعفری در ردیف اندیشمندانی است که لذت ترک لذایذ دنیوی را چشیده و برای درک حیات معنوی درد حیات را لمس کرده، رنجهای جانگزا را به جان خریده، ناملایمات را تحمل کرده، دیو نفس را میرانده، جام آرزوها را شکسته و در انتظار وصول به حقیقت سر از پا نشناخته است. او به کاوش و پژوهشی در کارگاه هستی مبادرت ورزیده تا با کشف رموز آن، هویت خویش را جاویدان سازد.


وجود پرفروغ این فرزانه گرانمایه به طور مستمر گرمابخش و روشنگر محافل علمی و مجالس درسی بود. وی با عزمی استوار و همتی راسخ جانش را در دریای حکمت شستشو داد و در راه ارتقای حیات تکاملی پای در میدان عمل نهاد و نستوه و خستگی ناپذیر پیشتاز عرصه های علمی و معرفتی گشت. او پربار و سرشار از اندوخته های معنوی، عرفانی، حکمت پژوهی، ژرفکاویهای علمی و فلسفی زیست؛ به گونه ای که از همگنان خویش ممتاز گشت و گوی سبقت را در این عرصه ها از اَقران ربود. در برخورد با اندیشه ها و آرای مخالفان مدام به سلاح نقد سازنده و پویا مجهز بود و از غرض ورزیها اجتناب می کرد و در تحمل عقاید مخالف کم نظیر بود. اگر دیدگاه کسی را نمی پذیرفت، با این وجود بر اندیشه اش ارج می نهاد. چون دانش این عالِم عامل رنگ الهی یافت، از حکمت برخوردار گشت و به همین دلیل خیر فراوان از چشمه وجودش به سوی دشتهای تشنه اندیشه ناب سرازیر شد و مصداق این آیه از قرآن گشت: یُؤتی الْحِکْمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا کَثیرا وَ ما یَذَّکَّرُ اِلاّ اُولُوالبابِ.


عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند


مرد اگر هست، به جز عالم ربانی نیست


آن دانشور متدین حدود نیم قرن از عمر مشحون از تکاپو و تلاش علمی خود را همواره مصروف دفاع از بنیانهای عقیدتی و معارف تشیع نمود. وسعت ساحت تحقیق و کاوشش در تمامی عرصه های علوم انسانی و مباحث کلامی علاوه بر آن که بی اعتباری یافته های بسیاری از راهزنان طریق اندیشه را بر همگان فاش ساخت، موجب جذب کثیری از علاقه مندان به معارف دینی گشت و جهد وافرش در ارایه منطق مستحکم اسلام در برابر مکاتب ناتوان و متزلزل بشری روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در بین محققان جامعه دینی پدید آورد و نام این متفکر را در فهرست بانیان جاری ساختن جویبار بیداری اسلامی این مرز و بوم، به ثبت رساند.



جمعه 17/6/1391 - 12:41 - 0 تشکر 547172


صدق و صفا


شهر تبریز سرزمین مبارزان، دلاوران و عالمان متدین می باشد. این دیار مهد انسانهایی است که از گذشته های دور برای شکوفایی اندیشه ها و گسترش فرهنگ و دانش از خود اهتمامی در خور بروز داده و با نگاشته های نیکو و آثاری آموزنده و ارزنده غنای علمی و فرهنگی جهان تشیع و ایران را سبب گشته اند.


در محله «شتربان» این شهر خانواده ای با اصالت و اهل اخلاص روزگار می گذرانید. «کریم» که نام بامسمایی داشت، مرد این خانه بود که رایحه صدق و صفایش آن محل را عطرآگین می ساخت. پدر گرچه از تمکن مالی برخوردار بود، ولی بر اثر ابتلا به یک بیماری طولانی دچار مشکلات اقتصادی گشت. این مرد گرچه در هیچ مکتب و مَدْرَسی درس نخوانده بود، ولی حافظه ای بسیار قوی داشت و علامه جعفری: از سالخوردگان تبریز شنیدم که پدرم دروغ و سخن کذب به زبان جاری نمی ساخت. این را از والدم پرسیدم؛ تأیید کرد و گفت: یادم نمی آید از دوران نوجوانی به این طرف دروغ گفته باشم!


غالب سخنان واعظان و خطیبان شهر را به طرزی شیوا و با بیانی نافذ بیان می نمود.


شغل کریم نانوایی بود و بدون آنکه وضو بسازد، دستش را به خمیر و نان نمی زد. به کار و تلاش علاقه وافری داشت و می گفت: فعالیت جوهر زندگیم می باشد. بیکاری را معادل فنا و مساوی مرگ تلقی می کرد. نقل کرده اند: در آغاز تشکیل خانواده، که تبریز دچار قحطی شده بود، شبی دو عدد نان سنگک و جعبه ای شیرینی خرید تا به منزل ببرد. همان طور که از کوچه های این شهر عبور می نمود، خرابه ای را مشاهده کرد که دو نفر گرسنه در آن مشغول خوردن استخوان و لاشه های گوسفند و مرغ می باشند. چون این صحنه ناگوار را دید، به دلیل رقت قلب خیلی متأثر شد. اندوهی جانکاه در درون دلش لانه کرد و سخت برآشفت. در این حال صفت بخشندگی کریم بروز کرد و نزدیک آن بیچارگان رفت و یکی از نانها و محتویات جعبه شیرینی را بینشان تقسیم کرد و تنها با یک قرص نان عازم منزل گشت. پس از چند قدمی که از آن دو فاصله گرفت، دوباره برگشت تا وضع این بینوایان را نظاره گر باشد. مشاهده کرد دست خویش را به سوی آسمان بلند کرده اند و این گونه دعا می کنند: ای مرد! خداوند بزرگ و بخشنده فرزندی صالح و نیکوروش به تو عنایت نماید که این گونه ما را مورد لطف و محبت خویش قرار دادی و از گرسنگی نجاتمان بخشیدی.


استاد جعفری خاطرنشان نموده است: یک بار همراه پدرم خدمت آقامیرزا هادی حائری که از همدوره های دانشمند برجسته مرحوم محمدکاظم عصار بود، رفتیم. ایشان به من گفت: راهی را که ما طی هفتاد سال ـ آن هم با مشقت ـ برای رسیدن به حکمت و معرفت طی نمودیم، پدرت در رگ و خونش دارد. نمی دانم چگونه به ویژگیهای معنوی و حالات زاهدانه پدرم پی برده بود. بعدها ما به عظمت وی واقف شدیم و متوجه گشتیم روحیه ای عالی و خصالی والا دارد.


کریم به عالمان و روحانیان ارادت می ورزید و نسبت به آیت اللّه میرزا صادق تبریزی که از زعمای آذربایجان بود، علاقه ای وافر داشت و فرزندانش را با عشق به روحانیت پرورش می داد.


علامه جعفری گفته است: دودمان ما از نظر اوضاع اقتصادی در سطح پایینی بود، ولی صفای شگفتی در بین آنان حاکمیت داشت. از سالخوردگان تبریز شنیدم که پدرم دروغ و سخن کذب به زبان جاری نمی ساخت. این را از والدم پرسیدم؛ تأیید کرد و گفت: یادم نمی آید از دوران نوجوانی به این طرف دروغ گفته باشم! درس نخوانده بود، ولی از نظر وارستگی و عشقی که به تلاش داشت، نمونه بود. شخصیت معنوی کریم چنان بود که وقتی به خواستگاری دختر یکی از متشخص ترین دودمان سادات تبریز یعنی خانواده ربیعی رفت پدر خانواده دخترش را بدون پرس و جو به عقد او در آورد. پدر برای فرزند مالی بر جای نگذاشت و به همین دلیل وی ناگزیر گردید به کارگری روی آورد. سرانجام شغل نانوایی را یاد گرفت، ولی عائله را به سختی اداره می کرد. وی به دلیل تقوا و پاکی محبوبیت ویژه ای در بین مردم داشت. سرانجام این مرد نیک نهاد در سال 1358ه··· .ش دار فانی را وداع گفت.


مادر علامه جعفری برخلاف پدر، باسواد بود. قرآن را به خوبی تلاوت می نمود و به فرزندانش آموزش می داد.



جمعه 17/6/1391 - 12:42 - 0 تشکر 547173


تابش مهتاب


در مرداد ماه 1304ش مطابق 1343ق، کریم در انتظار تولد فرزندش آرام و قرار نداشت. او در نیایشها و کرنشهایش در مقابل معبود می خواست خداوند به وی کودکی صالح عطا کند و چه بسا آن گاه که چشمانش غرق اشک بود و سرشک از دیدگان به گونه ها جاری می ساخت، چنین زمزمه می کرد: خدایا! مرا به کودکی پاک سرشت، بااستعداد و متدین که حامی دینت باشد و به قرآن و عترت عشق بورزد، گرامی دار!


خانه های محله شتربان تبریز در تابش مهتاب به یکدیگر تکیه داده و تنها نسیم خنکی که از ارتفاعات این شهر می وزید، پیکر خفتگان را نوازش می داد. کریم در انتظاری توأم با نگرانی به سر می برد. یاد همسری که لحظه های پرمشقت زندگی را پشت سر می نهاد، رهایش نمی کرد. در گوشه اتاق خانه قدیمی وی رفت و آمد زنان شدت گرفت و گویا خبری توأم با سرور را نوید می داد. هر چند انتظار بسیار دشوار و جانکاه بود، ولی دیری نگذشت که صدای گریه نوزاد به همه اضطرابها پایان داد. نسیم فرحزای شتابان می رفت تا تولد ستاره ای را به همه سحرخیزان پاک نهاد بشارت دهد. در اتاق گشوده شد و پیش از آنکه همسر کریم زبان باز کند، صدای گریه نوزاد از اتاق بیرون زد و ورودش را به پدر اعلام کرد. گریه کودک و خنده اهل خانه با هم درآمیخته بود و موجی از نشاط را در فضای خانه به اطراف پراکنده می ساخت. کریم آرام آرام در اتاق را باز کرد، ولی سلامش زودتر از خودش داخل اتاق گشت. همسرش آهسته و در حالی که از درد به خود می پیچید، جواب سلامش را داد. او نوزادش را در آغوش کشید و با بوسه ای مادر علامه جعفری برخلاف پدر، باسواد بود. قرآن را به خوبی تلاوت می نمود و به فرزندانش آموزش می داد.


گونه کودکش را نوازش داد و کمی با همسر خویش صحبت نمود، تا مقداری از ناراحتی او بکاهد. بعد دهانش را نزدیک گوش راست آن نوباوه گرفت و آهسته سرود توحید را زمزمه کرد و چون اذان تمام شد، در گوش چپش اقامه گفت و از این جهت تربیت مولود جدید از نخستین لحظه های زندگیش آغاز گشت. با ولادت این کودک گویی دعای کریم پذیرفته شده بود، چرا که نوزاد در آینده نه چندان دوری در محافل علمی، با درس و استدلال و تحقیق، به دفاع از حقانیت مذهب تشیع پرداخت و در شمار مشاهیر اسلامی قرار گرفت. نگاه کودکانه و حالتهای شیرین این طفل همه اهل خانه را به سوی خود جلب می نمود. نام زیبای محمدتقی برایش برگزیده شد و با این عنوان یکی از حقوقی که پدر و مادر باید در حق فرزند مراعات کنند، تحقق یافت. مادر شبانه روز با طفل نورسته اش سرگرم شده بود و شیره جان خودش را همراه با لطف و محبت خاصی به کودکش می داد، تا او را برای عرصه های علمی و فکری آماده نماید. درآمد همسرش گرچه ناچیز می نمود، ولی همچون آب زلال پاک و حلال بود و آن شیوه های شایسته پرورشی و تأثیر غذای حلال چنان ثمر داد که به برکت آن، نهال نوپای محمدتقی بالید و رشد یافت و شاخه گسترانید و در زمانهای بعد انسانهای زیادی از شاخسار اندیشه اش میوه های مفیدی چیدند. دوستان و آشنایان قدم این کودک را مبارک شمردند و آمدنش را به پدر تهنیت گفتند.


نخستین آیه های معرفت و عشق به حق را مادرش در گوش جانش زمزمه کرد و محمدتقی کم کم به پاس مراقبتهای تربیتی مادر جانی گرفت و روزها و ماهها را در پی هم سپری ساخت. خنده های شیرین بر لبانش نشست و سرور را در دل والدین خود فرود آورد. سخن گفتن با حالات کودکانه و کلمات ناتمام چنان نمکین بود که پدر را با همه خستگی ناشی از کار و تلاش شادمان می ساخت و وادارش می کرد طفل را بغل نماید و دست نوازش بر سرش بکشد. دوران افتادن و برخاستن گذشت و جای خود را به جست و خیزهای کودکانه داد. کم کم محمدتقی به کوچه های محله شتربان راه یافت و در بازیهای خود کودکانی را به عنوان دوستان خود مشاهده کرد. اگر چه بوی فقر در این فضا پیچیده بود، اما دل مردمان از صمیمیت و نیکی پر بود. در همان دوره ای که روزگار این کودک سپری می گشت، بسیاری از مردمان آن حوالی آثاری درخشان و آینده ای تابناک را در سیمای فرزند پاک نهاد کریم مشاهده می نمودند. والدین که پیش از همه به استعداد عالی این نهال خویش پی برده بودند، از وی خواستند تا به کسب معارف دینی روی آورد و کمتر به بازی و امور دیگر بپردازد. بدین ترتیب دوران کودکی اش در دامن مادری متدین و تحت تربیت پدری باایمان به شکوفایی رسید و مادر که زنی باسواد و خوش فکر بود، قرآن را به وی یاد داد.


استاد جعفری گفته است: یادم می آید وقتی به مشهد مقدس می رفتیم، والده ام در طول مسیر، قرآن تلاوت می نمود. در بین راه که برای استراحت و اقامه نماز توقفی داشتیم، فرزندانش را به گرد خویش جمع می کرد و یک سوره قرآن را به ما تعلیم می داد.



جمعه 17/6/1391 - 12:44 - 0 تشکر 547175


دوران دانش اندوزی


استاد جعفری نزد مادر مقداری مقدمات دروس را آموخت و به همین دلیل برای ورود به کلاس بالاتر آمادگی پیدا کرد و از این جهت ایشان را از کلاس اول به کلاس چهارم بردند و او با استعداد شگرف خود این کلاس را در مدرسه اعتماد تبریز که بعدها به دبیرستان انوری تبدیل شد، با رتبه دوم گذرانید و در سال بعد ـ کلاس پنجم ـ رتبه اول را احراز نمود.در این حال از تهران دستور رسید تا دانش آموزان لباسهای یکرنگ طوسی و متحدالشکل بپوشند. پدر توان مالی نداشت تا این لباس را برای محمدتقی و برادرش میرزاجعفر تهیه کند. از این جهت یک روز که آن دو نوجوان وارد مدرسه شدند، به دلیل نپوشیدن لباس مزبور از صف کلاس خارج شدند و چنین کاری یک ضربه روانی سختی بود که بر فرزندان میرزاکریم وارد شد. آن دو به خانه آمدند و ماجرا را با پدر مطرح کردند. او گفت: فعلاً به مدرسه نروید. مدیر مدرسه ـ مرحوم جواد اقتصادخواه ـ نزد وی آمد و اظهار داشت: اجازه دهید تا فرزندانتان به مدرسه بیایند، زیرا وزارت معارف حاضر است هزینه تحصیلی آن دو را بپردازد. پدر با عزت نفسی که داشت، نپذیرفت و اظهار داشت: اگر خداوند بخواهد، خودم کار می کنم و مخارج تحصیل آنان را می پردازم. سرانجام یکی از بستگان برایشان لباس تهیه کرد و بدین گونه آن دو نوجوان موفق شدند در این مدرسه تحصیلات را ادامه دهند. در این دوران محمدتقی هم کار می کرد و هم درس می خواند. در سالهای فراگیری دانش در دبستان یادشده او در رؤیای راستین مشاهده کرد که دستی کاسه شیری به او داد، بدون آنکه صاحبش را ببیند. پرسید: دست که بود؟ گفتند: از آن حضرت علی(ع) است که به تو شیر علم داد. در این سالها تنگدستی خانواده چنان بالا گرفت که وی و برادرش ناگزیر دبستان را در میانه راه رها کردند و در پی یافتن نان و آب به کسب و کار روی آوردند.بعد از آن گویا محمدتقی در خواب صحبت می کرد و شعری را به عربی می خواند و مضمونش این بود که: دست روزگار بریده باد که چنین حوادثی را برایم پیش آورد که نتوانم به مرادم در دانش برسم. صبح که از خواب برخاست، پدر گفت: دیشب چه می گفتی؟!


والدین که پیش از همه به استعداد عالی این نهال خویش پی برده بودند، از وی خواستند تا به کسب معارف دینی روی آورد و کمتر به بازی و امور دیگر بپردازد.


استاد جعفری گفته است: یادم می آید وقتی به مشهد مقدس می رفتیم، والده ام در طول مسیر، قرآن تلاوت می نمود.


فرزند اظهار داشت: از اینکه از درس خواندن محروم شده ام، ناراحتم و این شعر را خواندم. میرزاکریم از این وضع بسیار متأثر گردید و به محمدتقی و برادرش تأکید نمود: شما به دنبال درس بروید. خداوند روزی رسان است. از این جهت آن دو طالب دانش، مقارن سالهای پایانی جنگ دوم جهانی به مدرسه طالبیه تبریز رفته و تحصیلات علوم دینی را نزد استادان این مکان پی گرفتند. در این دوران غذای محمدتقی و برادرش نان و ماست بود و در طول روز هم با دوستان چای و کشمش می خوردند و با مشکلات مالی فراوانی مواجه بودند و زندگی سختی داشتند، اما چون جنبه های فکری و روحی قوی بود، این دشواریها را تحمل می کردند.استاد جعفری خود به این وضع اشاره دارد و می گوید: دیدم که ابوی نمی تواند زندگی ما را تأمین کند، پس همراه برادر مجبور شدیم کار کنیم و درس بخوانیم. مدتی تا ظهر کار می کردیم و بعدازظهر به مدرسه می رفتیم. گاهی هم قبل از ظهرها درس خوانده و عصر به کاری می پرداخیتم. یک سال و نیم یا دو سال وضع به این منوال گذشت.


نوجوان شیفته معرفت پس از فراگیری دروسی در حوزه علمیه تبریز به سال 1359ه··· .ق در حالی که پانزده بهار را پشت سر می نهاد، زادگاه خویش را به قصد اقامت در تهران ترک نمود.و در مدرسه مروی نزد استادانی فاضل مطالعه و تحصیل متن رسائل و مکاسب را پی گرفت و از پرتو اندیشه های فلسفی میرزامهدی آشتیانی برخوردار شد و پس از سه سال خوشه چینی از خرمن خردمندان و اندیشه گران حوزه در 1362ق به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و ضمن تحصیل در مدرسه دارالشفای قم ملبس به لباس روحانیت گردید و چون قریب یک سال و نیم از اقامتش در قم گذشت، نامه ای را به دستش دادند. چون از مضمون آن نوشته باخبر شد، فهمید مادرش دچار کسالت شده و لازم است به تبریز بازگردد. پس در 1363ق قم را به قصد عزیمت به وطن ترک نمود. در آن جا از مادر مراقبت کامل به عمل آورد و در جهت مداوایش کوشش فراوانی نمود، ولی تقدیر چنین بود که این تلاشها مادر عزیزش را از بیماری نرهاند. در همین سال آن بانوی مؤمن در سنین میانسالی دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت و محمدتقی را در غمی جانکاه و اندوهی طاقت فرسا فرو برد، زیرا این زن نه تنها مادر و مربی وی بود، بلکه نخستین کسی بود که وی را با فرهنگ قرآن و عترت آشنا ساخت. وی می دانست چه گوهر گرانبهایی را از دست داده است. پس از خاتمه ایام سوگواری، علامه جعفری به خدمت مرحوم آیت اللّه حاج میرزا فتاح شهیدی که مرد والامقامی بود رسید و از محضرش بهره برد و چون آن عالم عامل به استعداد شگرف و اشتیاق درونی وی به معارف اسلامی پی برد اصرار کرد باید وی به نجف برود. مقدمات سفر را برایش تدارک دید و مقداری وجه نقد به او داد.



جمعه 17/6/1391 - 12:45 - 0 تشکر 547176


همت و فراست


بدین گونه علامه محمدتقی جعفری به اشتیاق بهره مندی از قداست بارگاه حضرت علی(ع) و نوشیدن جرعه های روح بخش از دریای ژرف و باصفای معارف تشیع و فقه آل محمد(ص) راه طولانی بین تبریز و نجف را طی کرد و بر کوچه های پرپیچ و خم اما معطر به بوستان علوی قدم نهاد و مسرور و شادمان پس از اندکی درنگ خود را مهیای زیارت مضجع بارگاه نخستین امام شیعیان نمود، تا خستگی راه و دوری از بستگان را با این حلاوت معنوی و لذت روحانی جبران نماید.سپس فراگیری دروس خارج را نزد مشاهیر مدرسان این دروس آغاز کرد. دوران تحصیل در نجف نیز سخت می گذشت و برخی مسایل موجب ناراحتی این تشنه اندیشه را فراهم می کرد، اما چون اشتیاق شدت داشت، همه آن شداید تحمل شد. خود می گوید: گاهی دو یا سه ساعت کارِ دستی می کردم تا شهریه به دستم برسد که میزان آن هم کافی نبود.


ایشان در ایام اقامت در نجف تشکیل خانواده داد و در دوران تأهل نیز سختیهای زندگی گریبانگیر ایشان بود. همسرش نقل کرده است: تابستانها در نجف زیرزمینی را اجاره می کردیم که بسیار فرسوده و قدیمی بود.


همسر علامه جعفری: تابستانها در نجف زیرزمینی را اجاره می کردیم که بسیار فرسوده و قدیمی بود. حتی مار در آن دیده می شد، ولی چون جای دیگر برای گذرانیدن تابستان گرم نداشتیم، ناگزیر در چنین جایی سکونت اختیار نمودیم.


حتی مار در آن دیده می شد، ولی چون جای دیگر برای گذرانیدن تابستان گرم نداشتیم، ناگزیر در چنین جایی سکونت اختیار نمودیم. با تمام این مرارتها علامه جعفری علاقه شگفتی به تحصیل داشت و با هوش سرشار خویش در ادامه آن جدیت می نمود و لحظه ای از این تلاش فروگذاری نمی کرد. این متفکر ارجمند در تابستان سال 1376ش در جمعی از خواص در پاسخ سؤالی در باره مهمترین عامل موفقیتش در تحصیل علم و ترویج معارف نورانی اسلام، نکته ای تکان دهنده اما آموزنده را نقل فرمود که برای تمامی مشتاقان سعادت و رستگاری مفید می باشد. وی اظهار داشت: توفیقی را که در زمینه تحصیل علم و ترویج مبانی اعتقادات کسب کرده ام، از توجه خاص مولای پرهیزگاران ـ حضرت علی(ع) ـ نسبت به خودم دارم. در سالهای جوانی و هنگام اقامت در نجف اشرف در یک شب گرم تابستان دعوت فردی را جهت پیوستن به جمعی که در منزلش بودند پذیرفتم. در آن جلسه، شخصی که به بذله گویی معروف بود، طبق معمول به شوخی اعلام داشت: تصویر زیبای زن شایسته ای را که مربوط به کشورهای اروپایی است و در جراید چاپ شده، با خود آورده ام، تا دوستان حاضر در جلسه آن را مشاهده کنند و قضاوت نمایند. آن شخص از دوستان خواهش نمود بدون تظاهر به دینداری و تقدس هر کس این تصویر را دید، با صراحت و بدون تعارف بگوید بین یک لحظه ملاقات و دیدار با حضرت علی(ع) به طور حضوری و یک عمر زندگی زناشویی با صاحب این عکس، کدام یک را برمی گزیند! سپس عکس آن زن را به نوبت به افراد نشان می داد و هر کدام به فراخور برداشت و سلیقه خود از آن تصویر نظری می دادند و معمولاً اظهار می داشتند: ان شاءاللّه حضرت علی(ع) را در لحظه احتضار و عالم برزخ از نزدیک خواهیم دید، اما در این دنیا زندگی با چنین زنی خوب است! من پنجمین نفر بودم. وقتی او خواست تصویر را به من نشان بدهد، توفانی در قلبم پدید آمد. به خود لرزیدم و با خویشتن زمزمه کردم: چه آزمون حساس و بزرگی است! آیا براستی سزاوار است لحظه ای دیدار با نخستین امام معصوم شیعیان را با آن حالت فناپذیر و آلوده مبادله کنیم؟! بدون اینکه تصویر را از نظرم بگذرانم، از جا برخاستم و جلسه را ترک و مورد اعتراض آن جمع واقع شدم، ولی اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رسانیدم. به دلیل گرمای خشن و هوای خفه کننده و سختی اقامت در حجره، دربش را گشودم، ولی داخل نشدم. روی پله نشستم، در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم، به خواب رفتم. ناگهان در عالم رؤیا خود را در سالنی بزرگ یافتم که عده ای از علمای سلف در آن حضور داشتند و در صدر جلسه یک کرسی دیده می شد و حضرت علی(ع) بر روی آن نشسته بودند و قنبر غلام آن حضرت، مالک اشتر و ... نیز همراه آن مولای پرهیزگاران بودند. امام مرا مورد خطاب قرار داد و با نام به محضر خویش فراخواندند. دیدم آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار دادند. من نیز امام را با همان ویژگیهایی که در روایات خوانده بودم، دیدم و محظوظ گشتم. در همین حال بیدار شدم و متوجه شدم از لحظه قرار گرفتن کنار درب حجره تا ملاقات و بیدار شدن حدود هشت دقیقه طول کشیده است. با حالتی وصف ناپذیر خود را به جلسه آقایان رساندم و دیدم هنوز سرگرم آن تصویرند. به آنان گفتم: من نتیجه انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد این موفقیتها در زندگی نصیبم گشت.


قانع گشتن و خرسند بودن مردم به زیبایی ظاهری یکی از قویترین عوامل بازدارنده آنان از تقویت عقل، وجدان، اندیشه و ایمان می باشد. آنچه که برای مردان و زنان رشدیافته شایسته می باشد ـ مخصوصا در رشد معنوی که مقدسترین عامل وحدت و هماهنگی دو صنف می باشد ـ جمال معنا است و در پدیده حیات زناشویی جمال معنا بر زیبایی صوری مقدم است. زیبایی ظاهر برای زن همچون قدرت برای مرد است، که اگر از تربیت و تزکیه برخوردار نباشد، چون کارد بُرّانی است که به دست کودک داده باشند، که هم خود را در معرض خطر می افکند و هم دیگران را ناقص می کند. زیبایی صوری می تواند از وسایل امتحان باشد و آدمی را در مبارزه امواج تمایلات و آرمانهای معقول مذهبی و اخلاقی در تلاطم قرار دهد، که اگر شخصیت را تقویت نموده و تمایلات زودگذر را مهار کند و اجازه ندهد آرمانهای معنوی مختل شوند، گامی بزرگ در مسیر رشد برداشته است و اگر خود را در برابر تمایلات ببازد، رو به سقوط رفته و از حیوان هم بدتر خواهد شد.


استاد جعفری به ابتذال هنر در غرب و برخی کشورهای اسلامی اشاره دارد و می گوید: میلیاردها بودجه و انرژیهای فکری و عمر گرانبهای میلیونها انسان به نام هنر دامن به آتش غریزه جنسی زدند. فیلمها، تصاویر، مقاله ها و ... را به نام هنر به راه انداختند و کسی نبود به آنها بگوید که نیرو و جریان غریزه مذکور خود به خود به قدری تند است که احتیاجی به تقویت هنرمندانه ندارد، زیرا هر اندازه که منبع آب مرتفع باشد، جهش و فورانش به سوی زمین نیرومندتر خواهد بود. در این صورت تلمبه زدن برای به جریان انداختن آب از فواره مفروض چیزی جز حماقت و تخریب وضع طبیعی منبع و لوله ها و جریان آب نمی باشد. آیا این آثار هنریِ مبتذل که موجب اختلالات روانی و متلاشی شدن خانواده و سقوط ارزش حیات انسانی گشته، در یک حیات معقول می تواند رها باشد و در باره این ویرانگریهای هنرنم چه باید کرد؟ از دیدگاه اسلامی چون اصالت با حیات معقول است و این حیات باید از همه جهات و با هر گونه وسایل مورد حمایت قرار گیرد، ضمن اینکه این بذرهای ابتذال برای جامعه مضر است، هر گونه نبوغ علمی و هنری برای فعالیت آزاد است و برای قابل بهره برداری ساختن در اجتماع بایستی جوانب سودمند و مضر آن اثر هنری مورد بررسی متخصصان عادلی قرار گیرد که ابعاد متنوع حیات معقول را بشناسند.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.