• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 810)
يکشنبه 12/6/1391 - 11:23 -0 تشکر 540430
عقلانیت و پرسش گری

سؤال در آیات قرآن به دو معنی است: یکی به معنای درخواست و دیگری به معنای پرسیدن. به دیگر بیان, یکی به معنای پرسیدن از سر نداری است که می شود بیان خواسته و درخواست و دیگری پرسیدن از سر ندانی است که می شود پرسش.

(یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاء فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِکَ وَآتَیْنَا مُوسَی سُلْطَانًا مُّبِینًا.)

اهل کتاب از تو می خواهند که کتابی از آسمان [یک باره] بر آنان فرود آوری. البته از موسی بزرگ تر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا به ما بنمای پس به سزای ظلم شان صاعقه آنان را فرو گرفت, سپس بعد از آن که دلایل آشکار برای شان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتیم و به موسی برهانی روشن عطا کردیم.

(أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَی مِن قَبْلُ وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالاِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ.)

آیا می خواهید از پیامبر خود همان را بخواهید که پیش از این, از موسی خواسته شد و هر کس کفر را با ایمان عوض کند, بی گمان از راه درست گمراه شده است.

(یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ, کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ.)

هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست می کند. هر زمان او در کاری است.

در این آیه یسألک به معنای پرسیدن و در پی پاسخ بودن نیست, بلکه به معنای درخواست و طلب است. و در بسیاری از آیات سؤال به معنای پرسیدن از برای دانستن است و منظور ما از سؤال در این نوشتار معنای پرسش و پرسیدن است.

در نگاه اولی و ابتدایی به نظر می رسد که باید در آیات قرآن پرسشهای مطرح شده نقش کلیدی و اساسی داشته باشد. پرسشهای قرآنی می تواند نماد و یا نشانه ای از وضعیت جامعه ای باشد که قرآن درباره آن سخن می گوید. به نظر می رسد به میزانی که از نظر تاریخی از آدم به پیش می آییم, به جهت افزایش حجم پرسشها, این پیشرفت و توسعه در دانش و آگاهی بشری دیده می شود.

بدین جهت اگر قرآن کریم جدای از هر متن و محتوای دیگر, به دقت مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرد; به دو نکته اساسی اشاره شده است:

1. روند تاریخی زندگی بشر از آغاز آن که آدم است تا نوح و موسی و… که نوبت به پیامبر خاتم می رسد.

2. تحول عقلانی بشر را نیز به روشنی به نمایش می گذارد.

می توان به راحتی در ضمن آیات الهی, تحول تاریخی کمال گرای انسان را از آغاز تا عصر رسول اللّه(ص) فهم کرد. و این روند تحول رو به جلو و پیشرفت بوده است. یعنی شما به راحتی می توانید دوره های انسانی را در فراز و نشیب آیات قرآن ببینید و هر دوره را با دوره پیش و پس از آن مقایسه کنید. در ادوار گذشته بین دوره پیش از نوح و بعد از نوح به نظر می رسد تحول و دگردیسی چنان ژرف و محسوس است که شاید بتوان با دوره پیش و پس از رنسانس اروپا مقایسه کرد که یک شکاف عمیق تاریخی ایجاد می شود و تا اندازه ای بین قبل و بعد ارتباط بریده می شود. و عمده دگردیسی در حوزه آگاهی و معرفت, بلکه از آن مهم تر در عقلانیت بشر رخ می دهد. تمامی تلاش ما این است تا با درنگ در آیات الهی این مدعا را مورد بررسی قرار دهیم و شاخص ما در این بررسی پرسشهایی است که در کتاب الهی مطرح شده است. به نظر می رسد پرسشهای قرآنی, به ما زمینه ها و واقعیتهای موجود هر دوره خاص را می نمایاند.

يکشنبه 12/6/1391 - 12:3 - 0 تشکر 540475


پرسش از ایمان التقاطی:


(أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.)


آیا شما به پاره ای از کتاب [تورات] ایمان می آورید و به پاره ای کفر می ورزید. پس جزای هر کس از شما که چنین کند جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذابها باز برند و خداوند از آن چه می کنید غافل نیست.


(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً.)


آیا کسانی را که از کتاب [آسمانی] نصیبی یافته اند, ندیده ای که به جبت و طاغوت ایمان دارند و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند.


(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیدًا.)


آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آن چه به سوی تو نازل شده و [به] آن چه پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده اند [با این همه] می خواهند داوری میان خود را به سوی طاغوت ببرند, با آن که قطعاً فرمان یافته اند که بدان کفر ورزند و[لی] شیطان می خواهد آنان را به گمراهی دوری دراندازد.


(قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لاُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَی قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَه وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ.)


بگو گواهی چه کسی از همه برتر است؟ بگو خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن شما و هر کس را [که این پیام به او] برسد هشدار دهم. آیا واقعاً شما گواهی می دهید که در جنب خدا خدایان دیگری است. بگو من گواهی نمی دهم. بگو: او تنها معبودی یگانه است و بی تردید من از آن چه شریک [او] قرار می دهید بیزارم.


پرسش از اثرگذاری مرگ و قتل پیامبر در ایمان پیروان:


(وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَیَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ.)


و محمد جز فرستاده ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی گردید و هر کس از عقیده خود بازگردد. هرگز, هیچ زیانی به خدا نمی رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.



يکشنبه 12/6/1391 - 12:4 - 0 تشکر 540476


پرسش از واپسگرایی:


(أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ.


آیا خواستار حکم جاهلیت اند و برای مردمی که یقین دارند, داوری چه کسی از خدا بهتر است.


يکشنبه 12/6/1391 - 12:7 - 0 تشکر 540478


پرسش از تاریخ:



ییک دسته از پرسشها که در قرآن آمده نسبت به گذشته و حرف و حدیثهایی است که مردم درباره آنها کم و بیش, سخنانی شنیده اند و از پیامبر می خواهند که درباره حقیقت و چگونگی آنها سخن بگوید.


(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَاهُمْ.)


آیا از [حال] کسانی که از بیم مرگ از خانه های خود خارج شدند و هزاران تن بودند, خبر نیافتی پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید آن گاه آنان را زنده ساخت.


(أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلاِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُواْ لِنَبِی لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ.)




آیا از [حال] سران بنی اسرائیل پس از موسی خبر نیافتی آن گاه که به پیامبری از خود گفتند: پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم [آن پیامبر] گفت: اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد چه بسا پیکار نکنید. گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم, با آن که ما از دیارمان و از [نزد] فرزندان مان بیرون رانده شده ایم. پس هنگامی که جنگ بر آنان مقرر شد جز شماری اندک از آنان [همگی] پشت کردند و خداوند به [حال] ستمکاران داناست.


(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.)


آیا از [حال] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان می نازید, و] درباره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه [می]کرد, خبر نیافتی؟ آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگار من همان کسی است که زنده می کند و می میراند. گفت: من [هم] زنده می کنم و [هم] می میرانم. ابراهیم گفت: خدای من خورشید را از خاور برمی آورد, تو آن را از باختر برآور. پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی کند.


(أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّیَ یُحْیِی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَی العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.)


ییا چون آن کس که به شهری که بامهایش یکسر فرو ریخته بود, عبور کرد و با خود می گفت: چگونه خداوند, اهل این ویرانکده را پس از مرگ شان زنده می کند؟ پس خداوند, او را [به مدت] صد سال میراند. آن گاه او را برانگیخت, [و به او] گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت: یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم. گفت: نه, بلکه صد سال درنگ کردی, به خوراک و نوشیدنی خود بنگر که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است, و به درازگوش خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است. این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم و هم تو را در مورد معاد نشانه ای برای مردم قرار دهیم. و به این استخوانها بنگر, چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می دهیم; سپس گوشت بر آن می پوشانیم. پس هنگامی که چگونگی زنده ساختن مرده برای او آشکار شد, گفت: اکنون می دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست.


(هَلْ أتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی. إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی.)


آیا سرگذشت موسی بر تو آمد. آن گاه که پروردگارش او را در وادی مقدس طوی ندا در داد.


(هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ. فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ.)


آیا حدیث [آن] سپاهیان. فرعون و ثمود بر تو آمد.


(أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وِأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.)


آیا گزارش [حال] کسانی که پیش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده به ایشان نرسیده است. پیامبران شان دلایل آشکار برای شان آوردند. خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند, ولی آنان بر خود ستم روا می داشتند.


(فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا.)


[مریم] به سوی [عیسی] اشاره کرد. گفتند چگونه با کسی که در گهواره [و] کودک است سخن بگوییم.


(إِذْ قَالَ لأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا.)


چون به پدرش گفت: ای پدر چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند, می پرستی.


(قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا.)


گفت: ای ابراهیم آیا تو از خدایان من متنفری اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] برای مدتی طولانی از من دور شو.


(وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی. إِذْ رَأَی نَارًا فَقَالَ لأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی.)


آیا خبر موسی به تو رسید. هنگامی که آتشی دید پس به خانواده خود گفت: درنگ کنید زیرا من آتشی دیدم امید که پاره ای از آن برای شما بیاورم یا در پرتو آتش راه [خود را باز] یابم.


(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ. أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ. وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ. تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ. فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ.)


مگر ندیدی پروردگارت با پیلداران چه کرد. آیا نیرنگ شان را بر باد نداد. و بر سر آنها دسته دسته پرندگانی ابابیل فرستاد. [که] بر آنان سنگهایی از گل [سخت] می افکندند. و [سرانجام خدا] آنان را مانند کاه جویده شده گردانید.



يکشنبه 12/6/1391 - 12:9 - 0 تشکر 540480


پرسش از قیامت


(هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ. وُجُوه یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ. عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ. تَصْلَی نَارًا حَامِیَةً. تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ.)


آیا خبر غاشیه به تو رسیده است. در آن روز چهره هایی زبونند. که تلاش کرده رنج [بیهوده] برده اند. [ناچار] در آتشی سوزان درآیند. از چشمه ای داغ نوشانیده شوند.


(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ.)


آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و این که شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید.


يکشنبه 12/6/1391 - 12:11 - 0 تشکر 540481


پرسشهایی که خداوند یاد می دهد


ییک دسته پرسشهایی در قرآن کریم است که خداوند به پیامبرش می فرماید: تو از مخاطب خود این گونه و این امور را سؤال کن.


(قُلْ أَرَأَیْتُکُم إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ.)


بگو: به نظر شما اگر عذاب خدا شما را دررسد یا رستاخیز شما را دریابد اگر راستگویید کسی غیر از خدا را می خوانید. [نه] بلکه تنها او را می خوانید و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور می گرداند و آن چه را شریک [او] می گردانید فراموش می کنید.


(قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَی قُلُوبِکُم مَّنْ إِلَه غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُم بِهِ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الایَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ.)


بگو به نظر شما اگر خدا شنوایی شما و دیدگان تان را بگیرد و بر دلهای تان مهر نهد, آیا غیر از خدا کدام معبودی است که آن را به شما بازپس دهد. بنگر چگونه آیات [خود] را [گوناگون] بیان می کنیم سپس آنان روی برمی تابند.


(قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ.)


بگو: به نظر شما اگر عذاب خدا ناگهان یا آشکارا به شما برسد, آیا جز گروه ستمگران [کسی] هلاک خواهد شد.


(قُلْ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ. قُلْ اللّه یُنجیکُم منها وَمِن کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکُونَ.)


بگو چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا می رهاند در حالی که او را به زاری و در نهان می خوانید که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند البته از سپاسگزاران خواهیم بود. بگو خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهی می رهاند باز شما شرک می ورزید.


(دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَی أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الاَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَیَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ.)


بگو: آیا به جای خدا چیزی را بخوانیم که نه سودی به ما می رساند و نه زیانی و آیا پس از این که خدا ما را هدایت کرده از عقیده خود بازگردیم, مانند کسی که شیطانها او را در بیابان از راه به در برده اند و حیران [بر جای مانده] است برای او یارانی است که وی را به سوی هدایت می خوانند که به سوی ما بیا. بگو: هدایت خداست که هدایت [واقعی] است و دستور یافته ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم.


(وَ مِنَ الاِبْلِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الاُنثَیَیْنِ أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاکُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبًا لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.)


از شتر دو و از گاو دو, بگو آیا [خدا] نرها[ی آنها] را حرام کرده یا ماده ها را, یا آن چه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است. آیا وقتی خداوند شما را به این [تحریم] سفارش کرد حاضر بودید. پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد تا از روی نادانی مردم را گمراه کند آری خدا گروه ستمکاران را راهنمایی نمی کند.


(قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا.)


بگو: آیا جز خدا پروردگاری بجویم با این که او پروردگار هر چیزی است و هیچ کس جز بر زیان خود [گناهی] انجام نمی دهد.


(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الایَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.)


[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده. بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد. این گونه آیات [خود] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم.


(قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ.)


بگو: آیا از شریکان شما کسی هست که آفرینش را آغاز کند و سپس آن را برگرداند. بگو خداست که آفرینش را آغاز می کند و باز آن را برمی گرداند. پس چگونه [از حق] بازگردانیده می شوید.


(قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ.)


بگو: آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق رهبری کند بگو: خداست که به سوی حق رهبری می کند. پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی نماید, مگر آن که [خود] هدایت شود شما را چه شده چگونه داوری می کنید.


(قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُهُ بَیَاتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ.)


بگو: به من خبر دهید اگر عذاب او شب یا روز به شما دررسد. بزهکاران چه چیزی از آن به شتاب می خواهند.


(قُلْ مَن ربُّ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاء لاَ یَمْلِکُونَ لاِ ءَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الاَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء خَلَقُواْ کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ.)


بگو پروردگار آسمانها و زمین کیست. بگو: خدا. بگو: پس آیا جز او سرپرستانی گرفته اید که اختیار سود و زیان خود را ندارند. بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند یا تاریکیها و روشنایی برابرند, یا برای خدا شریکانی پنداشته اند که مانند آفرینش او آفریده اند و در نتیجه [این دو] آفرینش بر آنان مشتبه شده است. بگو خدا آفریننده هر چیزی است و اوست یگانه قهار.


پرسشهای خداوند از پیامبر درباره خود پیامبر


(أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ . وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ. الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ. وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ.)


آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم. و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم. [باری] که [گویی] پشت تو را شکست. و نامت را برای تو بلند گردانیدیم.


(أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی. وَوَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی. وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی.)


مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد. و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد. و تو را تنگدست یافت و بی نیاز گردانید.



يکشنبه 12/6/1391 - 12:14 - 0 تشکر 540483


روش شناسی طرح پرسش


1. ندانی علت پرسش گری


خود نیک می دانید که دو کس هیچ نمی پرسد: کسی که علم مطلق دارد و آن کس که جهل مطلق دارد. کسی که علم مطلق دارد چیزی نیست که بخواهد بداند, مگر آن که بخواهد با طرح پرسش, طرف خود را بیازماید و یا آن که مسخره اش کند و یا آن که بخواهد از او اقرار بگیرد. انسان جاهل هم نمی پرسد; و وجهی هم ندارد که بپرسد, چون چیزی نیست که بخواهد بداند. بدین جهت تعالی و رشد در این دو دسته علم مطلق و جهل مطلق, هرگز وجود نخواهد یافت.


اما دو دسته اند که می پرسند: یکی آن که می داند که نمی داند. و دیگری آن کس که نمی داند که می داند. این دو, به جهت برخورداری از علم نسبی و جهل نسبی, در پی زدودن جهل از خود برمی آیند. این معنی به گونه ای در آیه های شریفه زیر, بازتاب یافته است:


(وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.)


و پیش از تو [نیز] جز مردانی را که به آنان وحی می کردیم گسیل نداشتیم. اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.


(وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.)


و پیش از تو [هم] جز مردانی که بدی شان وحی می کردیم, گسیل نداشتیم. پس اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.


انسان آن چه را که می داند وجهی ندارد که بپرسد, گرچه اشتباه باشد و نداند هم که اشتباه است. از آن جهت که بدان آگاه است, چیزی نخواهد پرسید. جایی و هنگامی می پرسد که نمی داند. آیه هم همین معنی را بیان می کند که اگر نمی دانید, دلیلی ندارد که همچنان در جهالت و نادانی بمانید, بلکه این شهامت و جسارت را در خود تقویت کنید که بتوانید بپرسید. و از آنان که می دانند و آگاه اند بپرسید.


به نظر می رسد که با توجه به فضای فراهم شده توسط قرآن است که یاران پیامبر به دسته بندی افراد می پردازند و آنان را این گونه طبقه بندی می کنند: مسروق بن اجدع (م. ح: 63 ق) می گوید:


(سه تن در دانش به اوج خود رسیدند: علی بن ابی طالب در مدینه [حجاز] ابن مسعود در کوفه [عراق] و ابو درداء در شام. هرگاه این سه نفر با یکدیگر دیدار کنند, ابن مسعود و ابودرداء, از علی بن ابی طالب سؤال خواهند کرد. هیچ گاه علی بن ابی طالب از آن دو سؤال نخواهد کرد.)


بنابراین متوجه شده اند که میزان تشخیص سواد و آگاهی افراد از یک دیگر, پرسش و پاسخ آنان است.


2. تعیین عرصه پرسش


(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ. قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ.)


ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی که اگر برای شما آشکار گردد شما را اندوهناک می کند مپرسید. و اگر هنگامی که قرآن نازل می شود درباره آنها سؤال کنید, برای شما روشن می شود خدا از آن [پرسشهای بیجا] گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است. گروهی پیش از شما [نیز] از این [گونه] پرسشها کردند آن گاه به سبب آن کافر شدند.


با توجه به روایتی که از حضرت امیر(ع) نقل شده و داستانی که در سوره بقره آمده تا اندازه ای ابهام از آیه زدوده می شود. در سوره بقره, بنی اسرائیل به جهت حرص و ولعی که در پرسیدن داشتند, پیاپی سؤال می کردند. گاهی اوقات پرسشها در حوزه باورهاست که هرچه بیش تر پرسش شود, فضا روشن تر و مفاهیم و معانی آشکارتر می گردد. از خدا, صفات خدا, قیامت, چگونگی قیامت, عذاب, جهنم, بهشت, نعمت, و… از این قبیل امور هرچه بیش تر پرسیده شود, میل و رغبت اهل ایمان بیش تر می شود.


اما نسبت به حوزه رفتار و کردار باید کمی دقیق و حساس بود. باید توجه داشت که در حوزه رفتار و کردار, هرچه پرسشها بیش تر شود, گرچه احتمال می رود که امور شفاف و روشن گردد, ولی احتمال آن هم می رود که با قید و بندهای اضافی, فرد دچار مشکل شود. بدین جهت باید بین حوزه باورها و رفتار و کردار در پرسش از آنها فرق گذاشت. بنی اسرائیل مشکل شان در این بود که با طرح پرسشهای پیاپی خود را دچار دشواری و سختی کردند. اگر در همان آغاز که فرمود: گاوی را بکشید, هر گاوی را که می کشتند به مقصود خود می رسیدند. و اگر به مقصود نمی رسیدند, مدعی نبوت دچار مشکل می شد. با طرح پرسشهای ریز, از طرف خداوند قید و بندهایی بیان شد که پیدا کردن مصداق برای آن منحصر به مورد خاص گردید.


کم و بیش, به همین مضمون, از حضرت امیر(ع) بیان شده است که فرمود:


(روزی پیامبر(ص) دستور الهی را برای انجام حج به مردم رساند. شخصی از آن میان برخاست و پرسید: آیا حج عملی است که همه ساله باید انجام دهیم؟ پیامبر بدان پاسخی نگفت. و او بر پرسش خود اصرار ورزید و چندین بار آن را تکرار کرد. به ناچار پیامبر باید بدان پاسخ می فرمود: پیامبر خطاب به وی فرمود: وای برتو! چرا این همه اصرار می ورزی؟ اگر در پاسخ به تو, بلی بگویم می دانی که چه برسرت خواهد آمد؟ حج در همه سال برتو واجب می شود. و تو هم توان انجام همه ساله را نخواهی داشت; پس مخالفت خواهی کرد و گنهکار خواهی شد. مادام که چیزی را برای شما بیان نکرده ام نسبت به آن اصرار و لجاجت نورزید. اذا امرتکم بشیء فأتوا منه ما استطعتم. و اذا نهیتکم عن شیء فاجتنبوه.)


با توجه به پایین بودن آستانه تحمل بیش تر افراد, همان بهتر که نسبت به بعضی از امور نا آگاه باشند که اگر آگاه شوند, خود دچار مشکل جدی خواهند شد. کسی که زندگی عادی خود را می کند همین که متوجه شود که مثلاً سرطان دارد, در یک لحظه از این رو به آن رو می شود. در این موارد تأکید قرآن بر این است که نسبت به بعضی از پرسشها مراقب باشید و حساسیت به خرج ندهید و بر آنها اصرار نورزید و لجاجت نکنید که خودتان دچار مشکل می شوید. چنانکه این اتفاق, با اصرار همام بر بیان ویژگیهای پارسایان برای خود او رخ داد. حضرت امیر(ع) در روایت دیگری به همین معنی تصریح می فرماید:


(إن اللّه افترض علیکم فرائض فلا تضیعوها, و حد لکم حدودا فلا تعتدوها, و نهاکم عن أشیاء فلا تنتهکوها, و سکت لکم عن أشیاء, و لم یدعها نسیانا, فلا تتکلفوها.)


در عرصه طرح پرسش, باید در یک طبقه بندی بتوانیم پرسش خود را روشن کنیم که با کدام حوزه در پیوند است: باورها, ارزشها, رفتارها, کردارها, و… و در مرحله بعد, متوجه باشیم که در پاسخ به پرسش مان سودی برای ما خواهد بود یا خیر؟


نکته ظریفی که در آیه بیان شده این است که پرسش به کشف و آشکار شدن چیزی می انجامد. پرسش پرده ابهام و ایهام را کنار می زند. حال چه بسا این آشکار سازی و بیرون افتادن نهانها و کنار رفتن پرده ها, خوب باشد و شاید هم پیامد ناگواری داشته باشد. باید مراقب بعضی از پرسشهای خود بود.


در آیات قرآن پرسشها را می توان این گونه دسته بندی کرد:


از نظر محتوا: باورها, ارزشها, رفتارها و کردارها.


از نظر پرسش گر شاید بتوان این گونه دسته بندی کرد: خداوند, فرشتگان, پیامبران, پیروان ادیان: یهودی و مسیحی کفار و مشرکان.


به نظر می رسد حجم آیاتی که پیرامون پرسش می چرخد بسیار زیاد است و شاید نزدیک به دو هزار آیه و حدود یک سوم قرآن باشد. البته منظور, پرسشهایی است که در خود آیه بیان شده و در پاسخ به آن. آیات دیگری نیز نازل شده است. وگرنه بسیاری از آیات دیگر در پاسخ به پرسشهایی است که خود این پرسشها در قرآن نیامده است.



يکشنبه 12/6/1391 - 12:20 - 0 تشکر 540487


سخن پایانی


با توجه به حجم بالای پرسشهای قرآنی, اثرگذاری آنها در تحول جامعه عرب و آغاز تاریخ جدید, جای تردید ندارد که این پرسشها زمینه نگاه جدید را در عرب مکه و مدینه فراهم آورد و با گذشت زمانی کوتاه, تبدیل به فرهنگ و تمدن اسلامی گردید. با توجه به آیات قرآن و بررسی پرسشهایی که در خود قرآن آمده است, نکته هایی چند را می توان استنباط کرد که گرچه پاره ای از آنها در لابه لای مقاله بیان گردید:


1. از نظر قرآن زندگی بشر از آدم آغاز و هم چنان ادامه دارد تا روزگاری که به پایان برسد.


2. بشر در درازنای تاریخی خود یک خط صاف و هموار را نپیموده است; بلکه همواره همراه با تحول و دگرگونی بوده است و خواهد بود.


3. از آغاز آفرینش انسان تا دوره نوح و از دوره نوح تا دوره پیامبر خاتم(ص) به نظر می رسد در فضای خاص جغرافیایی که در قرآن بیان شده دو دوره اساسی و بنیادی است.


4. از میزان پرسشهای مطرح شده در هر عصر و دوره, می توان میزان رشد و توسعه فکری آن جامعه را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد.


5 به میزانی که از آفرینش انسان جلوتر می آییم, به میزان آیاتی که درباره آنها اشارات و توضیحاتی دارد, به نظر می رسد بر حجم پرسشها افزوده می شود.


6. اوج و فراوانی پرسشها در دوره بسیار کوتاه زندگانی پیامبر خاتم است. در آیات زیادی به طرح پرسش پرداخته شده است.


7. به نظر می رسد رابطه و تأثیر پرسش و توسعه آگاهی و پیشرفت علمی جامعه دو سویه و متقابل است. هرچه آگاهی افزایش بیابد, پرسشها نیز افزایش خواهد یافت. و هرچه پرسشها افزایش بیابد, آگاهی نیز افزایش خواهد یافت.


8. به نظر می رسد برای طرح پرسش در قرآن کریم حد و مرزی بیان نشده است, مگر مرز ایجاد دشواری برای خود انسان. یعنی پرسش تا بدان حد آزاد است که خود پرسش گر و دیگران را دچار مشکل و آسیب نکند.


9. بنابراین مرز ممنوعه پرسش عرصه رفتار و ایجاد قید و بند در کردار و رفتار است که چه بسا پرسش گر و دیگران را دچار آسیب و یا دشواری کند.


10. در تمامی عرصه ها, به جز آن چه بیان گردید, منعی برای طرح پرسش نخواهد بود. و نوع پرسشهایی که به عناوین گوناگون در قرآن آمده, بهترین گواه بر این ادعاست.


11. نکته مهم در پرسشهایی که در قرآن مطرح است, بویژه از جانب انسان, چه افراد عادی و چه انبیاء, برای فهم و آگاهی و یا از سر ژرفکاوی است.


12. با توجه به گذشته تاریخی بشر می توان نتیجه گرفت که این پیشرفت تا فرجام جهان آفرینش همچنان ادامه خواهد داشت.


13. در تفاوت بین انسان و فرشتگان به نظر می رسد تحولی که از نظر تاریخی برای انسان وجود دارد برای فرشتگان وجود ندارد; زیرا پیش از آفرینش انسان و بعد از آفرینش نوع پرسش فرشتگان تغییری پیدا نمی کند.


14. به نظر می رسد بیش تر پرسشهایی که در قرآن از جانب انسانها مطرح شده است, ناظر به دگرگونیهایی است که رخ داده است. و این دگرگونیها سبب آن شده که فرد نتواند این دگرگونی را در درون خود حل و فصل کند. مانند پرسشهای ابراهیم, یا هاجر و حتی پرسش فرشتگان و یا پرسش شیطان که در نوع این پرسشها, تغییر و تمایز به گونه ای آشکار و یا نهان نهاده شده است.


15 نگارنده از این منظر, تورات و انجیل را مطالعه نکرده, ولی می توان حدس زد که حجم پرسش در کتاب تورات و انجیل بسیار کم تر از قرآن کریم باشد. چنانکه این تفاوت بین تورات و انجیل نیز باید وجود داشته باشد.


16. همه آن چه گفته آمد, در حوزه جغرافیایی است که قرآن از آن سخن گرفته است و مقایسه هم باید در همین حوزه اتفاق بیفتد, نه آن که این حوزه را با یونان و دیگر جاها مقایسه کرد.


17. اگر پرسش می تواند بیان گر رشد و تعالی یک جامعه باشد, پس پیش گیری و ممانعت از پرسش و پرسش گری, خسارت غیر درخور جبرانی در پی خواهد داشت که زیان آن به همه بشریت خواهد رسید, نه فقط به قوم و گروه خاص, چنانکه سود هر پرسش به همگان خواهد رسید.


18. اگر تاریخ بعد از اسلام با پیش از اسلام, فقط به همان میزان که در قرآن آمده است مقایسه شود, به نظر می رسد می توان راز و علت شکل گیری و شکوفایی و رشد تمدن اسلامی و در فرجام, فروپاشی آن را فهم کرد که فراوانی پرسش گری و پیش گیری از آن, نقش اصلی و کلیدی داشته و دارد که تساهل و تسامح از شاخه های آن است.


19. به گواه قرآن اگر جامعه ایران بخواهد در تولید اندیشه, پیشگام باشد, باید عرصه را برای طرح هرنوع پرسش فراهم آورد و پرسش گری به عنوان فرهنگ همگانی در سطح جامعه به حقیقت بپیوندد. چنانکه این فرهنگ در قرن اول و دوم و سوم شکل گرفت و به سامان شد و در قرن چهارم به اوج شکوفایی خود رسید و تمدن اسلامی را فراهم آورد. باشد که دگرباره بتوانیم فرهنگی نوین مبتنی بر اقتضاءهای جدید بشری بر پایه های استوار یکتا پرستی فراهم آوریم.


مجله حوزه


پدید آورنده : حسن جمشیدی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.