روش شناسی طرح پرسش
1. ندانی علت پرسش گری
خود نیک می دانید که دو کس هیچ نمی پرسد: کسی که علم مطلق دارد و آن کس که جهل مطلق دارد. کسی که علم مطلق دارد چیزی نیست که بخواهد بداند, مگر آن که بخواهد با طرح پرسش, طرف خود را بیازماید و یا آن که مسخره اش کند و یا آن که بخواهد از او اقرار بگیرد. انسان جاهل هم نمی پرسد; و وجهی هم ندارد که بپرسد, چون چیزی نیست که بخواهد بداند. بدین جهت تعالی و رشد در این دو دسته علم مطلق و جهل مطلق, هرگز وجود نخواهد یافت.
اما دو دسته اند که می پرسند: یکی آن که می داند که نمی داند. و دیگری آن کس که نمی داند که می داند. این دو, به جهت برخورداری از علم نسبی و جهل نسبی, در پی زدودن جهل از خود برمی آیند. این معنی به گونه ای در آیه های شریفه زیر, بازتاب یافته است:
(وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.)
و پیش از تو [نیز] جز مردانی را که به آنان وحی می کردیم گسیل نداشتیم. اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.
(وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.)
و پیش از تو [هم] جز مردانی که بدی شان وحی می کردیم, گسیل نداشتیم. پس اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.
انسان آن چه را که می داند وجهی ندارد که بپرسد, گرچه اشتباه باشد و نداند هم که اشتباه است. از آن جهت که بدان آگاه است, چیزی نخواهد پرسید. جایی و هنگامی می پرسد که نمی داند. آیه هم همین معنی را بیان می کند که اگر نمی دانید, دلیلی ندارد که همچنان در جهالت و نادانی بمانید, بلکه این شهامت و جسارت را در خود تقویت کنید که بتوانید بپرسید. و از آنان که می دانند و آگاه اند بپرسید.
به نظر می رسد که با توجه به فضای فراهم شده توسط قرآن است که یاران پیامبر به دسته بندی افراد می پردازند و آنان را این گونه طبقه بندی می کنند: مسروق بن اجدع (م. ح: 63 ق) می گوید:
(سه تن در دانش به اوج خود رسیدند: علی بن ابی طالب در مدینه [حجاز] ابن مسعود در کوفه [عراق] و ابو درداء در شام. هرگاه این سه نفر با یکدیگر دیدار کنند, ابن مسعود و ابودرداء, از علی بن ابی طالب سؤال خواهند کرد. هیچ گاه علی بن ابی طالب از آن دو سؤال نخواهد کرد.)
بنابراین متوجه شده اند که میزان تشخیص سواد و آگاهی افراد از یک دیگر, پرسش و پاسخ آنان است.
2. تعیین عرصه پرسش
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ. قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ.)
ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی که اگر برای شما آشکار گردد شما را اندوهناک می کند مپرسید. و اگر هنگامی که قرآن نازل می شود درباره آنها سؤال کنید, برای شما روشن می شود خدا از آن [پرسشهای بیجا] گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است. گروهی پیش از شما [نیز] از این [گونه] پرسشها کردند آن گاه به سبب آن کافر شدند.
با توجه به روایتی که از حضرت امیر(ع) نقل شده و داستانی که در سوره بقره آمده تا اندازه ای ابهام از آیه زدوده می شود. در سوره بقره, بنی اسرائیل به جهت حرص و ولعی که در پرسیدن داشتند, پیاپی سؤال می کردند. گاهی اوقات پرسشها در حوزه باورهاست که هرچه بیش تر پرسش شود, فضا روشن تر و مفاهیم و معانی آشکارتر می گردد. از خدا, صفات خدا, قیامت, چگونگی قیامت, عذاب, جهنم, بهشت, نعمت, و… از این قبیل امور هرچه بیش تر پرسیده شود, میل و رغبت اهل ایمان بیش تر می شود.
اما نسبت به حوزه رفتار و کردار باید کمی دقیق و حساس بود. باید توجه داشت که در حوزه رفتار و کردار, هرچه پرسشها بیش تر شود, گرچه احتمال می رود که امور شفاف و روشن گردد, ولی احتمال آن هم می رود که با قید و بندهای اضافی, فرد دچار مشکل شود. بدین جهت باید بین حوزه باورها و رفتار و کردار در پرسش از آنها فرق گذاشت. بنی اسرائیل مشکل شان در این بود که با طرح پرسشهای پیاپی خود را دچار دشواری و سختی کردند. اگر در همان آغاز که فرمود: گاوی را بکشید, هر گاوی را که می کشتند به مقصود خود می رسیدند. و اگر به مقصود نمی رسیدند, مدعی نبوت دچار مشکل می شد. با طرح پرسشهای ریز, از طرف خداوند قید و بندهایی بیان شد که پیدا کردن مصداق برای آن منحصر به مورد خاص گردید.
کم و بیش, به همین مضمون, از حضرت امیر(ع) بیان شده است که فرمود:
(روزی پیامبر(ص) دستور الهی را برای انجام حج به مردم رساند. شخصی از آن میان برخاست و پرسید: آیا حج عملی است که همه ساله باید انجام دهیم؟ پیامبر بدان پاسخی نگفت. و او بر پرسش خود اصرار ورزید و چندین بار آن را تکرار کرد. به ناچار پیامبر باید بدان پاسخ می فرمود: پیامبر خطاب به وی فرمود: وای برتو! چرا این همه اصرار می ورزی؟ اگر در پاسخ به تو, بلی بگویم می دانی که چه برسرت خواهد آمد؟ حج در همه سال برتو واجب می شود. و تو هم توان انجام همه ساله را نخواهی داشت; پس مخالفت خواهی کرد و گنهکار خواهی شد. مادام که چیزی را برای شما بیان نکرده ام نسبت به آن اصرار و لجاجت نورزید. اذا امرتکم بشیء فأتوا منه ما استطعتم. و اذا نهیتکم عن شیء فاجتنبوه.)
با توجه به پایین بودن آستانه تحمل بیش تر افراد, همان بهتر که نسبت به بعضی از امور نا آگاه باشند که اگر آگاه شوند, خود دچار مشکل جدی خواهند شد. کسی که زندگی عادی خود را می کند همین که متوجه شود که مثلاً سرطان دارد, در یک لحظه از این رو به آن رو می شود. در این موارد تأکید قرآن بر این است که نسبت به بعضی از پرسشها مراقب باشید و حساسیت به خرج ندهید و بر آنها اصرار نورزید و لجاجت نکنید که خودتان دچار مشکل می شوید. چنانکه این اتفاق, با اصرار همام بر بیان ویژگیهای پارسایان برای خود او رخ داد. حضرت امیر(ع) در روایت دیگری به همین معنی تصریح می فرماید:
(إن اللّه افترض علیکم فرائض فلا تضیعوها, و حد لکم حدودا فلا تعتدوها, و نهاکم عن أشیاء فلا تنتهکوها, و سکت لکم عن أشیاء, و لم یدعها نسیانا, فلا تتکلفوها.)
در عرصه طرح پرسش, باید در یک طبقه بندی بتوانیم پرسش خود را روشن کنیم که با کدام حوزه در پیوند است: باورها, ارزشها, رفتارها, کردارها, و… و در مرحله بعد, متوجه باشیم که در پاسخ به پرسش مان سودی برای ما خواهد بود یا خیر؟
نکته ظریفی که در آیه بیان شده این است که پرسش به کشف و آشکار شدن چیزی می انجامد. پرسش پرده ابهام و ایهام را کنار می زند. حال چه بسا این آشکار سازی و بیرون افتادن نهانها و کنار رفتن پرده ها, خوب باشد و شاید هم پیامد ناگواری داشته باشد. باید مراقب بعضی از پرسشهای خود بود.
در آیات قرآن پرسشها را می توان این گونه دسته بندی کرد:
از نظر محتوا: باورها, ارزشها, رفتارها و کردارها.
از نظر پرسش گر شاید بتوان این گونه دسته بندی کرد: خداوند, فرشتگان, پیامبران, پیروان ادیان: یهودی و مسیحی کفار و مشرکان.
به نظر می رسد حجم آیاتی که پیرامون پرسش می چرخد بسیار زیاد است و شاید نزدیک به دو هزار آیه و حدود یک سوم قرآن باشد. البته منظور, پرسشهایی است که در خود آیه بیان شده و در پاسخ به آن. آیات دیگری نیز نازل شده است. وگرنه بسیاری از آیات دیگر در پاسخ به پرسشهایی است که خود این پرسشها در قرآن نیامده است.