این رفتار خداوندی در حقیقت باز تذکر سوم است به آدمیان که به هوش آیند و یاد خدا و راه خدا را دل زنده کنند و اما اگر تذکر سوم نیز سودمند نیفتد به خسران مبین و محرومیت در می افتند.تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به بازتاب آن در ادب پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
آیه 44 سوره انعام
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ
پس چون آنچه را به یادشان آوردیم به فراموشی سپردند، درهای هر نعمتی را به رویشان گشودیم تا بدانچه به ایشان عطا شده است شاد و مغرور و غافل گردیدند، پس به ناگاه ایشان را به کیفر کارهایشان گرفتار کردیم چنانکه به کلی خوار و نومید و سر افکنده شدند
*خداوند نخست در فطرت آدمیان آنچه باید به جای آورند و یا از آن پرهیز کنند با خطی روشن رقم زده است و آنگاه برای آنکه آدمیان صدای فطرت را بهتر بشنوند باز انبیا و اولیا را فرستاده است تا آنها نیز به زبان روشن همگان را از باید و نبایدها خبر کنند اما وقتی از فطرت خود روی گردانیدند و آن ذکر و خبر انبیا را نیز به فراموشی سپردند.
*خداوند در آغاز درهای اقبال و دولت دنیوی را از همه سو بر ایشان باز می کند و هنگامی که دل بدین نعمتها سپردند و از این برخورداری شاد و سرمست و مغرور شدند ناگهان به واقعه ای ایشان را هشیار می کند چنانکه از همه آن لذت ها باز می مانند.