• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3462)
پنج شنبه 9/6/1391 - 11:19 -0 تشکر 534965
حماسه سرایی ایرانی

بر گرفته از  http://www.daneshsara.net/adabi/hemase-persian.html

دكتر ذبیح الله صفا در كتاب "حماسه سرایی در ایران "می نویسد: حماسه نوعی از اشعار وصفی است كه مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی، مردانگی ها، افتخارات و بزرگی ها ی قومی یافردی می باشد، به نحوی كه شامل مضاهر مختلف زندگی آنها گردد.

حماسه از زمانی كه ملتی در راه حصول تمدن گام نهاده است، سخن می گوید.

در آن سخن از جنگ های است كه برای استقال و بیرون راندن یا شكست دشمن یا كسب نام و به دست آوردن رفاه صورت گرفته است.

حماسه، ستیزه‌ی‌ انسان‌ برای‌ استقرار زندگی‌ است وشاهنامه، سرود حماسی‌ مردمانی است‌ كه‌ گام‌ در راه‌ ملت‌ شدن‌ نهادند.‌

پنج شنبه 9/6/1391 - 11:43 - 0 تشکر 535059

به‌ قول‌ میرچاالیاده‌ اسطوره‌ شناس‌ نامدار، در آن‌ روزگاران‌ هر كاری‌ امكان‌پذیر بود. هنوز چیزها رده‌بندی‌ نشده‌ بودند، و سدهای‌ گذرناپذیری‌ جوانان‌ را از انسانها جدا نمی‌كرد. هر موجودی‌ می‌توانست‌ با دگردیسی‌ به‌ موجودی‌ دیگر تبدیل‌ شود. هیچ‌ تابویی‌ (محرمی) وجود نداشت‌ و قواعد و قوانینی‌ تدوین‌ نشده‌ بود. دوران، دوران‌ طلایی‌ و یا دوران‌ هرج‌ و مرج‌ و هاویه‌ خلاق‌ بود.
آبرامز وظیفه‌ی‌ داستانهای‌ اساطیری‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد: « كار این‌ داستانها بر حسب‌ مقاصد و اعمال‌ موجودات‌ مافوق‌ طبیعی‌ مطرح‌ در داستان‌ این‌ بود كه‌ توضیح‌ دهد چرا جهان‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ و فلسفه‌ی‌ اموری‌ كه‌ اتفاق‌ افتاده‌اند چیست؟»

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:47 - 0 تشکر 535116

آنچه‌ به‌ نقل‌ از اسطوره‌ شناسان‌ در تعریف‌ اسطوره‌ گفته‌ شد تبیین‌ ویژگیهای‌ ظاهری‌ عصر اساطیر و انسانهای‌ عصر اساطیری‌ است.
نگارنده‌ طی‌ یك‌ توضیح‌ كوتاه‌ در یكی‌ از نوشتارهایم‌ تبیین‌ فلسفی‌ اسطوره‌ را به‌ دست‌ داده‌ام‌ :
« عصر اسطوره، عصر درك‌ بی‌واسطه‌ی‌ انسان‌ از هستی‌ است.


عصر اساطیری‌ صبح‌گاه‌ مه‌آلود زندگی‌ انسانی‌ است‌ كه‌ در خلای‌ معنا گرفتار شده‌ است.


در این‌ خلا، در این‌ بی‌واسطگی‌ آنچه‌ مشاهده‌ می‌شود مبدا و معاد است، تولد است‌ و مرگ، زایش‌ است‌ و نابودی. آنچه‌ به‌ مشاهده‌ در می‌آید، آنچه‌ ذهن‌ و عین‌ را به‌ خود معطوف‌ می‌دارد پرانتزی‌ است‌ كه‌ با تولد گشوده‌ می‌شود و با مرگ‌ بسته‌ می‌شود و در این‌ مابین‌ آنچه‌ دیده‌ می‌شود خلای‌ معنا است.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:47 - 0 تشکر 535117

معنایی‌ كه‌ متعلق‌ به‌ انسان‌ است‌ مرگ‌ و زندگی‌ است‌ و معنایی‌ كه‌ در اطراف‌ او به‌ چشم‌ می‌خورد جز زمین‌ و آسمان‌ و ماه‌ و ستارگان‌ و كوه‌ و دریا و جنگل‌ و رودخانه‌ (در یك‌ كلام‌ طبیعت‌ بكر) نیست، كه‌ به‌ درون‌ هیچ‌ یك‌ نیز راهی‌ نیست. همه‌ در بن‌ بستی‌ وهم‌آلود و تیره‌ جای‌ گرفته‌اند. اساطیر روایت‌ رویت‌ آن‌ چیزهایی‌ است‌ كه‌ نام‌ برده‌ شد. این‌ بن‌بست‌ كه‌ می‌تواند در عین‌ حال‌ عمیق‌ و پیچیده‌ باشد به‌ منزله‌ی‌ تكیه‌گاه‌ و قدمگاهی‌ برای‌ شروع‌ حركتها محسوب‌ می‌شود، همان‌ كه‌ «باور» نام‌ دارد. آنچه‌ از آن‌ دوره‌ تا به‌ این‌ دوره‌ روی‌ داده‌ است‌ افزوده‌ شدن‌ بی‌نهایت‌ بر فاصله‌ی‌ میان‌ دو پرانتز تولد و مرگ‌ است. این‌ بی‌نهایت‌ فاصله‌ با معانی‌ متعددی‌ كه‌ در اثر حركت‌ زاییده‌ شده‌ و خلق‌ گردیده‌اند انباشته‌ شده‌ است. این‌ زایش‌ها و خلقها در نقش‌ باورهای‌ جدیدی‌ ظاهر خواهند شد كه‌ نه‌ تنها از اهمیت‌ باورهای‌ نخستین‌ می‌كاهند كه‌ آنها را به‌ افسانه‌ و پندار تبدیل‌ می‌كنند. اما نقش‌ دیگری‌ نیز دارند كه‌ شاید چندان‌ مطلوب‌ نباشد و آن‌ كاستن‌ از شكوه‌ و عظمت‌ زندگی‌ است. آنچه‌ در درك‌ بی‌واسطه، در درك‌ تهی‌ از معنا نهفته‌ است‌ شكوه‌ و پایداری‌ و عظمت‌ است. در زایش‌های‌ مكرر است‌ كه‌ این‌ شكوه‌ و عظمت‌ تقسیم‌ می‌شود و هر بار سرشكن‌ می‌شود تا آنجا كه‌ دیگر به‌ چشم‌ نمی‌آید. نه‌ تنها به‌ چشم‌ نمی‌آید كه‌ مسیری‌ در تقابل‌ با آن‌ را می‌پیماید، به‌ سمت‌ زبونی‌ و خواری‌ و رذالت. درك‌ هستی‌ به‌ دور از هر واسطه، دركی‌ است‌ پراز شكوه، اما در نفس‌ خود تراژیك. به‌ گونه‌یی‌ كه‌ گاه‌ تحمل‌ این‌ ترادی‌ دشوار می‌شود و نفسها را می‌برد اما پرشمار شدن‌ معنی‌ و زایشهای‌ مكرر و پی‌ درپی‌ اگر چه‌ از رنگ‌ و بوی‌ تراژدی‌ نهفته‌ در ذات‌ هستی‌ - كه‌ همانا ناگزیری‌ تولد و ناگزیرتر بودن‌ مرگ‌ است‌ - كم‌ می‌كند و از عذاب‌ تحمل‌ این‌ تراژدی‌ می‌كاهد، اما در كنار خود از شكوه‌ زیستنی‌ كه‌ چنین‌ دركی‌ به‌ بار می‌آورد نیز می‌كاهد، تا جایی‌ كه‌ آن‌ را محو می‌كند و تا امروز كه‌ شاهدیم‌ هیچ‌ چیز از آن‌ باقی‌ نمانده‌ است...»

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:52 - 0 تشکر 535119

اما همه‌ی‌ داستانهای‌ اساطیری‌ دارای‌ چند ویژگی‌ مشترك‌ هستند:
1- رویین‌تنی:
كسی‌ كه‌ هیچ‌ حربه‌یی‌ بر او اثر ندارد و نیروهای‌ مافوق‌ طبیعی‌ او را شكست‌ ناپذیر كرده‌اند.اما یك‌ نقطه‌ی‌ بدن‌ او رویینه‌ نیست‌ و دارای‌ ضعف‌ ونقص‌(flaw)  است. مانند آشیل‌ در افسانه‌ی‌ یونانیان، زیگفرید در حماسه‌ی‌ آلمانی‌ نیبلونگن، بالدر در افسانه‌ی‌ كهن‌ اسكاندیناوی‌ و بالاخره‌ اسفندیار در حماسه‌ی‌ رستم‌ و اسفندیار فردوسی.


2-  صور اساطیری‌ یا آركی‌ تایپ‌ (Archetype): 
شكلهای‌ مكرر از تجربه‌های‌ زندگی‌ پدران باستانی‌ كه‌ در ناخودآگاه‌ بشر به‌ طور موروثی‌ تداوم‌ حیات‌ می‌دهند و تكرار می‌شوند همچون‌ سفر به‌ جهان‌ مردگان‌ در زیر زمین، معراج‌ و صعود به‌ آسمان، تصاویر مربوط‌ به‌ بهشت‌ و دوزخ، جست‌ وجو برای‌ پدر، قهرمان‌ طاغی، الهه‌ی‌ بی‌رحم‌ و انتقامگیر.  مضمون‌ مرگ‌ و تولد دوباره‌ را سرآمد آركی‌ تایپ‌ها می‌گویند كه‌ به‌ اشكال‌ گوناگون‌ در شاهان‌ و خدایان‌ كه‌ می‌میرند تا دوباره‌ زنده‌ شوند همچون‌ طبیعتی‌ كه‌ هر ساله‌  می‌میرد و زنده‌ می‌شود.


3- پنهان‌ بودن‌ نام‌ پهلوان:


در اعتقادات‌ كهن‌ دانستن‌ اسم‌ یك‌ شخص‌ یا پهلوان‌ به‌ معنای‌ شناخت‌ و تسلط‌ كامل‌ بر او است. از این‌ رو پهلوانان‌ نام‌ خود را از یكدیگر پنهان‌ می‌داشتند. علت‌ خودداری‌ كردن‌ رستم‌ از بازگو كردن‌ اسمش‌ به‌ سهراب‌ از همین‌ رو است‌ و همچنین‌ علت‌ اینكه‌ جادوگران‌ اسامی‌ كسانی‌ را كه‌ می‌خواستند از میان‌ ببرند بر روی‌ چیزی‌ نوشته‌ و آن‌ شی‌ را از میان‌ می‌بردند.



4- خونخواری:


پیشینیان‌ خون‌ را ناقل‌ روح‌ یا خود روح‌ می‌دانستند. قهرمانان‌ فاتح‌ پس‌ از غلبه‌ كردن‌ بر دشمن، پهلوی‌ او را شكافته‌ و جگرش‌ را كه‌ منبع‌ خون‌ می‌دانستند می‌خوردند تا نیروی‌ زندگی‌ قهرمان‌ مرده‌ را به‌ خود انتقال‌ دهند. مثل‌ گودرز كه‌ خون‌ پیران‌ ویسه‌ را می‌نوشد، رستم‌ كه‌ جگرگاه‌ سهراب‌ را می‌شكافد و هند كه‌ پهلوی‌ حمزه‌ را می‌درد.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:52 - 0 تشکر 535122

مضامین‌ و ویژگی های‌ حماسه



#- جنگاوری‌ و بهادری‌ ویژگی‌ برجسته‌ی‌ حماسه‌ها است. جنگهایی‌ كه‌ عمدتاً‌ انگیزه‌ی‌ والا دارند و قهرمانان‌ حماسه‌ كه‌ موجوداتی‌ مافوق‌ طبیعی‌ هستند و یا با نیروهای‌ غیبی‌ و خدایان‌ در تماس‌ هستند برای‌ برتری‌ قوم‌ و نژاد و ملیت‌ خود می‌جنگند. جنگیدنهایی‌ كه‌ حاوی‌ اعمال‌ خارق‌ العاده‌ و غیرطبیعی‌ است‌ و با منطق‌ متعارف‌ قابل‌ سنجش‌ نیستند و این‌ اعمال‌ به‌ قدر انگیزه‌هایشان‌ كه‌ عمدتاً‌ صبغه‌ی‌ ملی‌ دارد بزرگ‌ است.
اگر چه‌ در حماسه‌های‌ یونانی‌ جنگهایی‌ بر سر تصاحب‌ یك‌ زن‌ مانند هلنه‌ نیز صورت‌ می‌گیرد و یا در حماسه‌های‌ عرفانی‌ و حكمی‌ كه‌ قدیمترین‌ فكر فلسفی‌ یعنی‌ تقابل‌ مرگ‌ و زندگی‌ به‌ نمایش‌ گذاشته‌ می‌شود همچون‌ حماسه‌ی‌ گیل‌ گمش، اما در حماسه‌های‌ ایرانی‌ عمدتاً‌ جنگ‌ بر سر اثبات‌ هویت‌ و مرزهای‌ ملی‌ است. اگر چه‌ حماسه‌ی‌ رستم‌ و اسفندیار بر خلاف‌ طرح‌ ظاهری‌ داستان‌ ، برای‌ اعتلای‌ دین‌ بهی‌ (زرتشت) است.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:52 - 0 تشکر 535123

#-  در حماسه‌ها حیوانات‌ و گیاهان‌ نیز همانند قهرمانان‌ حماسه‌ها از ویژگی‌ها و جایگاه‌ عادی‌ خود خارج‌ می‌شوند. همانند رخش‌ اسب‌ رستم، سیمرغ‌ زال‌ - پدر رستم‌ -، مرغ‌ وارن‌ جین(varenjin) در بهرام‌ یشت، سیمرغ‌ در حماسه‌ی‌ عرفانی‌ منطق‌الطیر، نقش‌ مار و طاووس‌ در اخراج‌ انسان‌ از بهشت، مرغ‌ سعادت، اسب‌ بالدار و اژدهای‌ هفت‌ سر در داستانهای‌ اساطیری، یا انار كه‌ از میوه‌های‌ قدسی‌ است‌ و به‌ روایتی‌ سبب‌ رویین‌ تنی‌ اسفندیار شد و گیاه‌ #-سیاووشان‌ كه‌ از خون‌ سیاوش‌ رویید و یا گندم‌ و درخت‌ سیبی‌ كه‌ آدم‌ و حوا از آن‌ خوردند و از بهشت‌ اخراج‌ شدند.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:53 - 0 تشکر 535124

#- عمر دراز قهرمانان‌ حماسه‌ كه‌ نشانه‌ی‌ جاودانه‌ بودن‌ آنها است‌ از جمله‌ رستم‌ كه‌ هنگام‌ جنگ‌ با اسفندیار پانصد سال‌ دارد.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:53 - 0 تشکر 535125

#-  نسب‌ قهرمانان‌ به‌ خدا می‌رسد مانند آنه‌ آس‌ در حماسه‌ی‌ ویرژیل‌ و یا در حماسه‌های‌ مسیحی.  و یا قهرمان‌ در طلب‌ عمر جاویدان‌ بر می‌آید همچون‌ اسكندر و گیل‌گمش.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:54 - 0 تشکر 535127

#-  مكالمه‌ با سپهر بلند و چرخ‌ گردون‌ كه‌ مكرر در مكالمات‌ رستم‌ دیده‌ می‌شود.

#- عاشقی‌ ایزد بانوان‌ و شهدخت‌ها بر قهرمانان‌ و بی‌توجهی‌ قهرمانان‌ بدآنها مانند عاشق‌ شدن‌ ایشتر به‌ گیل‌ گمش، گوپی‌ها به‌ كریشنا، عشق‌ تهمینه‌ به‌ رستم‌ و عدم‌ شیفتگی‌ رستم‌ به‌ او و یا ماجرای‌ عشق‌ سودابه‌ به‌ سیاوش.

پنج شنبه 9/6/1391 - 13:55 - 0 تشکر 535128

#-  قهرمان‌ حماسه‌ در همه‌ آفاق‌ حضور دارد و هیچ‌ محدودیتی‌ برای‌ او در كار نیست، زیر زمین، گستره‌ی‌ زمین‌ و در آسمانها.  
در مواجهه‌ی‌ قهرمان‌ با ضد قهرمان‌ حماسه‌ پدید می‌آید ، مانند رستم‌ با افراسیاب، اهورامزدا با اهریمن، مسیح‌ با دجال‌،  و آنجا كه‌ دو قهرمان‌ با یكدیگر مواجه‌ می‌شوند تراژدی‌ خلق‌ می‌گردد مانند جنگ‌  رستم‌ و سهراب‌ ، رستم‌ و اسفندیار، آشیل‌ با هكتور.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.