• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1816)
يکشنبه 5/6/1391 - 18:31 -0 تشکر 530400
مقارنه اسباب النزول ده جز نخست تفسیر ابوالفتوح رازی با طبری

بر گرفته از
 http://rasekhoon.net/article/show/156949/مقارنه-اسباب-النزول-ده-جز-نخست-تفسیر-ابوالفتوح-رازی-با-طبری/
نویسنده: امین محمودی پور

تحقیق پیش رو تحت عنوان مقارنه اسباب النزول ده جز نخست تفسیر ابوالفتوح رازی با طبری از مطلوبترین موضوعات از لحاظ مقارنه‌ای در حیطة متن پژوهی می‌باشد كه بیشتر سعی پژوهشگران در حال حاضر اقدام به تطابق و مقارنه بین آثار تألیفی عالمان گذشته می‌باشد . در این پروژه كوشش شد تا نخست به شالوده تحقیق ، یعنی كلیات پرداخته شود . این پروژه كه در سه بخش تقسیم شده است در بخش نخست سعی بر آن شده كه ابتدا به شرح حال دو مفسر و روش شناسی تفسیر آن دو به اختصار بحث شود و پس از آن به جایگاه دانش اساب النزول در بخش دوم اشاره رود تا دورنمای روشنی پیش روی خواننده قرار دهد . نكته محوری كه در این پروژه مد نظر است درفصل سوم و با مراجعه به دو تفسیر و ذكر نمونه‌هایی در جهت تبیین موضوع ، بخش سوم از پروژه را به خود اختصاص داده است ، در بخش مذبور ابتدا تلاش شده به روش شناسی طبری وابوالفتوح رازی در نقل روایات اسباب النزول كه بحث عمده این پروژه را تشكیل می‌دهد اشاره رود كه با تقسیم بندی در ذیل آن در جهت سهولت فهم ، بصورت مجزا مورد بررسی قرار گرفته‌اند و به تبع فصل اول ، روش شناسی طبری و رازی در نقد روایات اسباب النزول با در نظر گرفتن ملاكهای كه دو مفسر بكار برده‌اند بیان شد و در پایان پروژه با تمسك به شأن والای اهل بیت علیهما السلام ، به جایگاه اسباب النزول آیات نازله در شأن اهل بیت در دو تفسیر و موارد قابل تحلیل و نقد در این زمینه جلوه‌ای دیگر بخشیده است .

يکشنبه 5/6/1391 - 18:52 - 0 تشکر 530436

3- سیر تاریخی تدوین اسباب النزول
آنچه بر اهمیت یك علم می افزاید چشم انداز به سیر تاریخی تدوین آن است . دانشمندان و محققین در بررسی علومی كه در حیطه تخصص آنهاست ابتدائاً به تاریخچه آن علوم رجوع می كنند و به مبانی و اساس آن وقوف می یابند و سپس به تحقیق و كاوش در آن علوم می پردازند براین اساس با تلاش دانشمندان و محققین پیشین، كتب‌هائی در زمینه تاریخ علوم تألیف كرده است كه نیاز امروز محققان را برطرف می‌كند از جمله در زمینه تاریخ قرآن ، تاریخ فلسفه‌، تاریخ جغرافیا و ....
از جمله این علوم، علم اسباب النزول است كه علماء بصورت پراكنده به سیر تاریخی تدوین آن اشاراتی نموده اند.
تاریخچه علم اسباب النزول عبارت است از : بررسی چگونگی پیدایش و شكل گیری سبب نزول آیات قرآن كریم از بدو نزول قرآن تاكنون می باشد.
همزمان با نزول قرآن در عصر پیامبر عظیم الشأن اسلام،حوادث و یا اتفاقاتی رخ می داد و یا مسائلی برای مردم تازه مسلمان شده شبه جزیره عربستان پیش می آمدكه نیاز به تبیین آن بود به همین مناسبت آیاتی در شأن آنها نازل می شد و چون در عصر پیامبر (ص) مسلمانان در اقلیت بوده واكثر اوقات را با پیامبر سپری می كردند مخصوصاً صحابه و كاتبان وحی كه به پیامبر بسیار نزدیك بودند آیاتی كه دارای سبب نزول خاص بودند. به سرعت یادداشت می‌كردند . به همین ترتیب برای افرادی كه حضور نداشتند نقل می كردند و سبب نزول آیات قرآن كه از صحابه نقل می شد بتدریج بعنوان حدیث شناخته شد. ولكن پس از وفات پیامبر اكرم (ص) ، خلفا از نقل احادیث جلوگیری نمودند و این خود زمینه ای را برای كسانی فراهم نمو دكه در حیطه نقل احادیث با اهداف سوء به جعل و تحریف حدیث بپردازند. حضور گروه وسیعی از ناقلان و مفسران تابعی در انتقال این اخبار به نسلهای پس از خود، بهترین گواه بر سستی و ضعف این روایات است . افرادی چون عكرمه، مجاهد و عطاء كه نه سماعی از پیامبر داشته اند تا گفتة ایشان حمل بر درك و دریافت از ناحیه حضرتش شود و نه قراین و احوال زمان را مشاهده كرده اند تا از خطا و اشتباه در دریافت و انتقال مصون باشد بعلاوه آنكه تأثیر پذیری و انعطاف شدید اندیشه تابعین و راویان پس از ایشان در برابر آراء و افكار و انظار اهل كتاب ، محقق را نسبت به دیدگاهها و نظریات این گروه، سخت به احتیاط و شك و تردید وامی دارد. این نكته قابل ذكر است كه در اواخر قرن اول همگام با فاصله گرفتن اندیشمندان اسلامی از حوزه و اندیشه معلمان واقعی وحی ـ اهل بیت علیهما السلام ـ بتدریج زمینه رسوخ و نشر افكار و بافته های اهل كتاب در برخی حوزه های تفكر اسلامی بشدت فراهم آمد اهل سنت كه بخش عمده ای از اسباب النزول آیات را نقل كرده اند در مورد نقل سبب نرول از صحابه نظر دیگری دارند.
همانطور كه مشهود است اهل سنت عنایت خاصی به صحابه دارند و آنها را عادل می دانند و چنین عقیده دارند كه اگر سبب نزول توسط صحابه بیان گردید بدون اینكه منسوب به پیامبر با شد این سبب نزول در حكم حدیث پیامبر است و مستند به ایشان، زیرا اسباب النزول از مسائلی است كه امكان اجتهاد در آن وجود ندارد(60)
اما اگر سبب نزول از تابعین نقل شود به دو شرط پذیرفته می شود نخست تابع از كسانی باشد كه همیشه از صحابه سخن خویش را می گیرد مثل عكرمه و سعید بن جبیر.
دوم آنكه : روایت وی با روایت مرسل دیگری تایید گردد(61)
ولكن نمی‌توان این نظر را صحیح شمرد زیرا تمامی صحابه عادل نیستند و نمی توان نقل اسباب نزول را صحیح دانست بلكه دارای شرایطی است كه خود بحث خاصی را در حوزه حدیث می طلبد.
بدین نحو مفسران قرنهای پیش اسباب نزولی را كه مطابق با واقعیت نبودند و چیزی جز خرافات كه دچار تحریف شده نقل كرده و با تفسیر خلط نمودند و این شك و تردید را بهمراه داشت
با عنایت به مباحث گذشته كه ذكر آن رفت علماء و دانشمندان در مورد پذیرش و نقل اسباب نزول آیات، بسیار سخت گیر و نكته سنج بودند.
صبحی صالح به نقل از محمدبن سیرین می گوید : «از عبیده دربارة شأن نزول آیه ای از قرآن پرسیدم در پاسخ گفت : خدا را به یاد داشته باش و بی حساب سخن مگوی ! آنانكه می دانستند آیه به آیه قرآن دربارة چه چیز و چه كسی نازل شده است ، رفتند(62)
بر این اساس محققان در باب دانش اسباب النزول قواعد و ملاكهایی را در جهت نقل و پذیرش اسباب نزول آیات بنا نهادند. صبحی صالح به نقل از واحدی نیشابوری می گوید :
«حرام است كه كسی دربارة داستان نزول آیات قرآن سخن بگوید ، مگر آنكه به روایت یا استماع از كسانی كه شاهد تنزیل وحی و واقف بر اسباب النزول آیات قرآن بوده اند استناد كند كه برای اطلاع یافتن از اسباب النزول آیات قرآن كوششهای كرده اند و رنجها برده اند»(63)
قواعدی كه برای اسباب نزول مطرح شده البته بصورت پراكنده از این قرارند:
واژه شناسی اسباب النزول ، اعتبار سند، طرقهای عرضه سبب نزول به قرآن، شناخت ملاك نقد روایات اسباب النزول، معیار جعل و تحریف، روشهای شناخت اسباب النزول معتبر و سبك شناسی مفسران در نقل اسباب النزول می باشد.
در این راستا و با توجه به گستردگی روز افزون علوم اسلامی ، كتابهایی در این زمینه تألیف كرده اندكه بدان اشاره می شود.
سیوطی در باب اسباب النزول، قدیمیترین تصنیف را از علی بن المدینی ـ استاد بخاری ـ می داند و سپس اقرار می كند كه از مشهورترین آنها، كتاب اسباب النزول و احدی نیشابوری است و در ادامه می نویسد : جعبری این كتاب را تلخیص كرده وسندهایش را اخذ نموده ولی چیزی بر آن نیفزوده است(64)
البته واحدی نیشابوری در اثر تألیفی خود، معتقد است اولین كتاب جامع در زمینه اسباب النزول كتاب شان نزول آیات خویش است(65)
كتاب دیگری كه در این زمینه تالیف شده كتاب لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی است. وی می گوید : من در این زمینه كتابی جامع و مختصر نگاشته‌ام كه مانندش در این نوع تألیف نشده است.
مترجم كتاب شأن نزول واحدی نیشابوری ضمن ترجمه لباب النقول سیوطی در پاورقی و مقایس هر دو، به خوانندگان توصیه می كند كه با اندك نگاهی متوجه خواهند شد كه سیوطی شأن نزول واحدی نیشابوری را با حذف اسانید، مانند جعبری خلاصه كرده و آن را لباب النقول نام نهاده است(66)
دكتر صبحی صالح از دانشمندان مسلمان معاصر در كتاب مباحثی در علوم قرآنی ، كه كتابی در خور و قابل توجه در قرآن پژوهی است، ضمن بررسی تألیفات قدما در این زمینه ، به نارسایی فراوان آنها اشاره می كند و می نویسد : ای كاش ، فقط (نارسایی ) و نپرداختن به همة مسائل اسباب النزول تنها نقطه ضعف این تالیفات بود؟! اینگونه كتابها از اشتباهات تاریخی و مغالطه های منطقی و اغراق گویی عجیب و غریب و داستانهای باورنكردنی نیز آكنده اند(67)
كتب دیگری كه در این زمینه نگارش یافته، اسباب نزول دكتر محمد باقر حجتی از قرآن پژوهان قرن معاصر است كه وی به اقتباس از دو كتاب فوق به تشریح این مسئله پرداخته و البته قواعد مربوطه را ذكر می كنند و بعد به سراغ مصادیق و موارد آن می پردازد.
و از جدیدترین كتابهایی كه در این زمینه تالیف شده است اسباب النزول عن الصحابه و المفسرین كه عبدالفتاح القاضی مؤلف آن است و مؤلف سعی فراوان در انتخاب و حذف و جرح و تعدیل این احادیث نموده و كوشیده است به دور از گرایشهای فرقه ای و متعصبانه به انتخاب این احادیث بپردازد(68) و همچنین از كتب دیگر قابل ذكر، اسباب النزول القرآنی نوشته دكتر غازی عنایه است(69)

يکشنبه 5/6/1391 - 18:53 - 0 تشکر 530437

4- سبب نزول ، شأن نزول


در عهد پیامبر (ص) اگر حادثه ای پیش می آمد كه تصمیم در برابر آن را با مشكل مواجه می‌كرد و یا مسائلی نیاز به پاسخ بود آیه ای نازل می شد تا موضع مسلمانان مشخص شود و لذا آن وقایع را سبب نزول می نامیدند.
در این مورد مفسران تعابیر مختلفی را بكار می برند كه مشهورترین آنها سبب نزول و شأن نزول می باشد.
اما سوالی كه در اینجا مطرح است این است كه آیا این دو تعبیر را می توان به یك معنا و داخل در یكدیگر دانست و یا اینكه یكی در دیگری جای دارد و به عبارتی دیگر عموم و خصوص من وجه و یا عموم و خصوص مطلق اند. از لحاظ لغوی این دو تفاوت دارند. لفظ سبب یعنی دلیل نزول آیه و همزمان با نزول آیه حادثه اتفاق افتاده است و لكن شأن نزول اینگونه نیست.
آیت الله معرفت در پاسخ به این پرسش می نویسد :
سبب نزول اخص از شأن نزول و شأن نزول اعم از سبب نزول است. شأن به معنی امری است كه قرآن ، اعم از آیه و سوره ای برای شرح و بیان و روشن كردن واقع آن ، نازل شده است ، مانند بیشتر داستانهای پیشینیان و اخبار جوامع گذشته و بیان مواقف پیامبران و قدسیان كه حقیقت آن، در پرده ای از بهام پوشیده بوده و چه بسا آنچه را كه جامعة آن روز، واقعیت فرض می كرده یا كرامت و قدسیت آن بزرگان منافی بوده است(70)
و ایشان در پایان نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد :
بنابراین ، در اصطلاح ، تفاوت بین سبب و شأن ، این است كه سبب ، مشكل عصر حاضر است كه بر اثر واقعه ای رخ داده است و شأن ، عبارت است از مشكل، نسبت به امر واقع ، اعم از آنكه مربوط به عصر حاضر و یا گذشته باشد(71)

يکشنبه 5/6/1391 - 18:53 - 0 تشکر 530438

بخش سوم : مقارنه اسباب النزول تفسیر طبری با ابوالفتوح رازی
فصل اول : روش شناسی طبری و ابوالفتوح رازی در ارائه روایات اسباب النزول


1-1- پیشینه بحث


مفسر در تفسیر آیات در برخی موضوعات مانند لغت، نحو، قرائت، اسباب النزول و غیره دارای روشی می‌باشد و همین نگاه مفسر به این موضوعات، یك مجموعه روشمند را به نمایش می گذارد اسباب النزول از موضوعات شاخص در تفاسیر محسوب می‌شود كه هر مفسری به نوبه خود در نقل آن از دیدگاه خویش از ارائه یك رویكرد مستغنی نیست.
طبری و ابوالفتوح رازی در نقل اسباب النزول آیات در تفاسیر خود از این امر مستثنی نیستند و هر دو مفسر در سند الفاظ ناظر بر اسباب النزول، نقل روایات متعدد و موارد كاربرد آن دارای رویكرد می باشند كه گاهی روش آنها دارای شباهت و گاهی دارای اختلاف می باشند و البته همانطور پیشتر ذكر آن رفت ابوالفتوح رازی بعد از طبری می‌زیسته است و همین امر باعث تشابه روش آن دو در برخی موارد می‌شود كه در این فصل جهت شناخت رویكرد هر دو مفسر در نقل اسباب النزول نمونه هائی ارائه می‌شود.

يکشنبه 5/6/1391 - 18:54 - 0 تشکر 530440

2-1- منابع نقل در اسباب النزول


در نقل روایات بالاخص نقل سبب نزول ، آنچه كه در درجه اول اهمیت قرار دارد سند روایت می باشد، زیرا روایتی كه دارای سند نباشد قابل استناد برای مفسر و یا محقق دیگری نیست و در مرحلة دوم چنانچه دارای سند باشد، آیا این سند معتبر است یا غیرمعتبر؟
مفسر اهل سنت محمد بن جریرطبری، در تفسیر جامع البیان، سند روایات را مورد اهمیت قرار می دهد ونشان اهمیت وی ، ذكر سلسله سند می‌باشد كه تفسیر وی را از این لحاظ قابل استناد می سازد . طبری در تفسیر آیات قرآن كریم ، از روایات نبوی بوسیله صحابه و تابعین و نیز روایات خود صحابه و تابعین بهره بسیاری برده است.
می توان گفت بیشترین روایت طبری در اسباب النزول را از ابن مسعود، ابن عباس، سعید بن جبیر، ابوهریره، جابربن عبدالله انصاری و عایشه و.... نقل می كند وی همچنین از تابعین چون ؛ قتاده ، مجاهد سُدی ، ابن اسحاق و عطاء روایت می كند.
ابوالفتوح رازی ، از مفسران كهن زبان پارسی، در تفسیر خود روض الجنان و روح الجنان اكثراً به استناد، ولكن در مواردی هم بدون استناد، سبب نزول را نقل می كند ـ اكثراً سلسله سند را با دو واسطه و با سند ابوصالح از ابن عباس نقل می كند.
وی كه از مفسران شیعی می باشد از مفسران واقعی و آنانی كه در مكتب وحی تربیت یافته (اهل بیت) پیامبر (ص) چون علی بن ابی طالب و امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) ، بسیار اندك روایت نقل كرده و این نشانگر تأثیرپذیری وی از افكار تفسیری مختلط عامه زمان خویش بوده است.
ابوالفتوح رازی ، در بیشتر موارد، اسباب النزول را از صحابه همچون ابن عباس، ابن مسعود، سعید بن جبیر، جابربن عبدالله انصاری و غیره نقل می كند و وی از تابعین مانند مجاهد، قتاده ، سُدی ، كلبی ، عطاء و شعبی نقل كرده است.
هر دو مفسر از راویانی كه مشهور به نقل اسرائیلیات هستند همچون ابن جریح، عبدالله سلم، كعب الاحبار ، وهب بن منبه به نقل سبب نزول آیات می پردازند.
توضیحاتی كه در ارتباط با منابع دو مفسر در نقل اسباب نزول ارائه داده شده ملزم به مصداق آن دارد و لذا به گزارش آن در اسباب نزول آیات ده جزء نخست قرآن در ادامه پرداخته می شود.

يکشنبه 5/6/1391 - 18:55 - 0 تشکر 530441

1-2-1- اهل بیت (علیهما السلام)


اكثر قرآن پژوهان امام علی (ع) را از نخستین مفسران صدر اسلام پس از پیامبر (ص) می دانند و مفسران پس از وی، روایت این امام همام را در زمینه تفسیر و تبیین آیات و اسباب النزول نقل كردند زیرا گفتنی است كه مصحفی منسوب به امام علی (ع) وجود دارد كه دارای تفسیر آیات و همراه با اسباب نزول آن است و همچنین اقوالی مبنی بر آشنایی امام علی (ع) از اسباب نزول تمام آیات قرآن كریم می‌باشد. روایت ذیل قول مذكور را اثبات می‌كند : « قال علی : ما نزلت فی القرآن آیة إلا و قد علمت این نزلت و فی من نزلت و فی أی شیء نزلت ، و فی سهل نزلت أم فی جبل»(72)
بر این اساس دو مفسر بندرت در نقل اسباب النزول آیات از روایات امام علی (ع) نقل می‌كنند.
الف) و نزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهار(73)
محمدبن جریر طبری از مفسران نخستین اهل سنت در ذیل این آیه به روایتی از امام علی (ع) اشاره می كند و می نویسد :
علی (ع) قال : فیما و الله اهل بدر نزلت : ( و نزعنا ما فی صدورهم ...)
قال علی رضی الله عنه : انی لارجو ان اكون انا و عثمان وطلحه و زبیر و من الذین قال الله تعالی فیهم : (و نزعناه ..)(74)
این روایتی كه طبری نقل می كند اولاً می توان یك شأن نزول دانست هر چند كه لفظ نزلت وارد شده است و دوماً اینكه عثمان و طلحه و زبیر همطراز امام علی (ع) آمده، كمی قابل تردید است زیرا مقام عثمان و دیگران با مقام امام علی (ع) همسان نیستند (آن كجا و این كجا) و ثانیاً ابوالفتوح كه از مفسران تشیع است در ذیل این آیه چنین روایتی را از امام علی (ع) نقل نكرده است.
ابوالفتوح رازی در نقل اسباب نزول چنانكه اشاره شد بسیار اندك از مكتب اهل بیت (ع) نقل می كند كه در ذیل بدان اشاره می شود.
ب) لنبلونكم بشیء من الخوف و الجوع(75)
ابوالفتوح در ذیل این آیه روایتی از اهل بیت (ع) بدین گونه نقل می كند:
در تفسیر اهل بیت آمد كه این آیات در حق اهل بیت است و از امام صادق (ع) روایت است كه او گفت سبب نزول این آیه این بود كه چون خدای جلَّ جلاله این آیه فرستا د( و اذا اتبلی ابراهیم ربه بكلمات ...) رسول گفت : نعم الخیل ...)(76)
ج) كیف یهدی اللهُ قوماً كفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان رسول حق (77)
ابوالفتوح در ابتدا در ذیل آیه مذكور یادآور می شود كه : (مثل این روایت از امام صادق (ع) در سبب نزول آیه) و در ادامه سبب نزول را نقل می‌كند :
(حسن بصری گفت آیه در اهل كتاب آمد كه ایشان پیش از قیام و ظهور رسول به او ایمان داشتند و مقر بودند چون رسول (ع) بیامد منرك شدند و كافر گشتند)(78)
البته طبری در ذیل این آیه سبب نزول را به نقل از ابن عباس و دیگر راویان مانند سُدی و مجاهد بیان می كند بدون آنكه به حسن بصری اشاره كرده باشد.
د) یا ایها الذین امنو لا تسئلوا(79)
ابوالفتوح بعد از نقل سب نزول متعدد در ذیل آیه مذكور ، روایتی از امام علی (ع) بیان می كند و می نویسد: (روایت از امیرالمؤمنین (ع) كردند كه گفت سبب نزول این آیه آن بود كه چون خدای تعالی حج واجب كرد مردی از بنی اسد برخاست نام او عكاشه بن فحص بود..)(80)
االبته ابوالفتوح در ذیل همین آیه و در ادامه، روایات دیگری را نقل می كند ولی نام عبدالله بن حذافه و مطعون را از زهری و قتاده بیان می كند.

يکشنبه 5/6/1391 - 18:55 - 0 تشکر 530444

2-2-1- صحابه


محمد بن جریر طبری و ابوالفتوح رازی در نقل اسباب نزول به استناد صحابه، در اكثر موارد متفق القولند و حتی در متن سبب نزول جز در موارد جزئی مطابقت دارند.
الف) ان الله لا یستحی ان یضرب مثلاً ما بعوضة فما(81)
هر دو مفسر در ذیل این آیه روایتی را بنقل از قتاده ذكر و دومی را از ابن عباس و ابن مسعود نقل می كنند . ضمناً در متن سبب نزول این آیه متفق القولند.
طبری ابتدا از ابن مسعود و ابن عباس نقل می كند و می نویسد :
«لما ضرب الله هذین المثلین للمنافقین، یعنی قوله (مثلهم كمثل الذی ...) و قوله : (و كصیب من السماء) الآیات الثلاث ، قال المنافقون : الله اعلی و اجل من ان یضرب هذه الأمثال. فانزل الله (ان الله لا یستحی ان یضرب مثلاً ما بعوضة ...)(82)
ابوالفتوح همین روایت را به نقل از ابن عباس و ابن مسعود و البته پس از روایت قتاده نقل می كند و می نویسد :
«عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود گفتند چون خدای تعالی مثل بزد منافقان را با آن دو چیز كه در مقدم برفت از مستوقد آتش و از صیب ، منافقان گفتند خدای چگونه مثل زد به چیزها و او از آن بزرگوارتر است كه مثل زد خدای تعالی آیت فرستاد برایشان»(83)
هر دو مفسر روایت قتاده را نقل می كنند با این تفاوت كه ابوالفتوح ابتدا ولی طبری در مرتبه دوم نقل می‌كند و ذكر این مطلب خالی از لطف نیست كه هر دو مفسر قول ابن مسعود و ابن عباس را بر قول قتاده ترجیح می دهند.
ب) لیس علیك هُداهم و لكنَّ الله یهدی من یشاء(84)
هر دو دو مفسر در ذیل آیه مذكور از سعید بن جبیر نقل می كنند و علاوه بر آن از روایت های دیگران هم بیان می‌كنند.
طبری دو قول را از سعید بن جبیر و ابن عباس كه از صحابه پیامبر (ص) محسوب می‌شوند ، نقل می‌كند وی می‌نویسد :
(سعید بن جبیر، قال : كانوا یتقون ان یرضخوا لقرباتهم من المشركین حتی نزلت : (لیس علیك هُداهُم)(85)
و همچنین از ابن عباس بدینگونه نقل می كند :
(عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس : قال : كان أناس من الانصار لهم أنسباء و قرابة من قریظة و النضیر ، و كانوا یتقون ان یتصدّقوا علیهم ، و یریدون ان یسلموا، فنزلت: (لیس علیك هُداهُم)(86)
ابوالفتوح رازی بعد از نقل سبب نزول كلبی، با نقل روایت سعید بن جبیر ادامه می‌دهد : «سعید بن جبیر گفت : مسلمانان این عادت داشتند كه صدقه به درویشان اهل ذمه دادندی چون درویشان مسلمانان بسیار شدند آن باز گرفتند خدای تعالی این آیه فرستاد(87)
3) قل یا اهل الكتب تعالوا الی كلمه(88)
هر دو مفسر روایتی را نقل می‌كنند ولكن ابوالفتوح بدون سند و فقط می‌گوید «مفسران گفتند» و طبری با سند نقل می‌كند البته طبری علاوه بر این روایت، روایتی با سند ذكر می كند كه ابوالفتوح آن را نقل نكرد طبری در ذیل این آیه می نویسد :
«فقال بعضهم : نزلت فی یهود بنی اسرائیل الذین كانوا حوالی مدینه رسول الله»(89)
و سند روایت این سبب نزول را از قتاده و ربیع و ابن جریح معرفی می كند.
طبری روایت دیگری را با سند محمدبن جعفر ابن زبیر نقل می كند كه ابوالفتوح آن را نقل كرد البته طبری به صورت اجمالی ولی ابوالفتوح بصورت تفضیلی سبب نزول را نقل می كند. طبری می نویسد :
«و قال آخرون : بل نزلت فی الوفد من نصاری نجران»(90)
و در ذیل این روایت می‌نویسد :
«حدثنا عن محمد بن جعفر بن الزبیر نحوه»(91)
ولیكن ابوالفتوح چنین نقل می كند:
«مفسران گفتند سبب نزول آیه آن بود كه ترسایان نجران بمدینه آمدند جهودان مدینه با ایشان مناظره كردند و ایشان را با یكدیگر خصومت افتاد در ابراهیم (ع) ترسایان گفتند ابراهیم از ترسایان بود و ما به او اولی تریم»(92) الخ

يکشنبه 5/6/1391 - 18:56 - 0 تشکر 530446

3-2-1- تابعین


همانطور كه بیشتر اشاره شد هر دو مفسر در نقل سبب نزول آیات از روایت تابعین همچون سُدی، قتاده ، عكرمه ، مجاهد و غیره بهره می جویند .
الف ) فما لكم فی المنافقین فئتین(93)
هر دو مفسر در نقل سبب نزول این آیه از روایت تابعین مانند سدی ، قتاده و ابن زید و مجاهد بهره جستند. و البته از ابن عباس ودیگران نقل كرده‌اند.
طبری در ذیل این آیه می‌نویسد : « و قال آخرون : بل نزلت فی اختلاف كان بین اصحاب رسول الله فی قوم كانوا قدموا المدینة من مكة ، فأظهرو للمسلمین انهم مسلمون ، ثم رجعوا إلی مكة و اظهروا لهم شرك» سپس وی به سند این سبب نزول اشاره می‌كند و ادامه می دهد :
«حدثنا... عن مجاهد (فما لكم فی المنافقین فئتین) قال : قوم خرجوا من مكة حتی أتو المدینة یزعمون انهم مهاجرون ، ثم ارتدوا بعد ذلك، فاستأذنوا النبیّ ، الی مكة لیاتوا ببضائح لهم ...)(94)
ابوالفتوح بعد از آنكه روایت اول را در سبب نزول آیه ذكر می كند روایت دوم را همانند طبرسی از مجاهد نقل می كند كه البته در متن متفاوت است وی به نقل از مجاهد می نویسد :.
«مجاهد و ابوجعفر و فرائ گفتند: آیت در قومی آمدكه از مكه بمدینه آمد و اظهار اسلام كردند بنفاق و مدتی بمدینه بودند خوش نیامد ایشان را آنها گفتند برویم آنگاه گفتند به چه علت ... و خدای تعالی این آیه را فرستاد»(95)
طبری روایت سوم را از ابن عباس نقل می كند كه ابوالفتوح بطور جداگانه بدان اشاره ای نكرده است ولكن یك روایت را به نقل از ابن عباس و قتاده بیان می كند كه این روایت متفاوت نیست از روایت ابن عباس كه طبری نقل كرده است می باشد. طبری روایت دیگری از قتاده كه از تابعین است بیان می كند و می نویسد :
«ذكر لنا أنهما كانا رجلین من قریش كانا مع المشركین به مكة ، و كانا قد تكلمنا بالإسلام ، و لم یهاجروا إلی النبی (ص) فلقیهما ناس ....)(96)
ابوالفتوح بدین صورت روایت قتاده را نقل می كند و می نویسد :
«عبدالله و قتاده گفتند آیه در دو مرد از قریش كه در مكه اظهار اسلام كردند هجرت نكردند و جماعتی از رسول ایشان را در راهی دیدند....)(97)
با نگاه كردن به متن روایت قتاده كه هر دو مفسر نقل كرده اند تفاوتی بچشم نمی خورد و لكن در سند روایت ابوالفتوح علاوه بر نام قتاده، از عبدالله نام می برد كه نام ابن عباس می باشد.
از دیگر راوی كه هر دو مفسر از آن نام می برند سدی است.
طبری به نقل از سدی می نویسد :
«قال : كان ناس من المنافقین ارادوا أن یخرجوا من المدینه ، فقالوا للمؤمنین : إنا قد أصابنا اوجاع فی المدینه و اتخمناها، فلعلنا ان نخرج إلی الظَّهر حتی نتماثل ثم نرجع ...(98)
ابوالفتوح به نقل از سدی روایت دیگری را بیان می كند كه متفاوت از روایت طبری می باشد.
«سدی گفت : جماعتی منافق بودند گفتند ما می رویم كا ما را بضاعتی هست جائی تا بیاریم و بازرگانی كنیم و غرض ایشان آن بود تا از رسول بگریزند برفتند صحابه رسول در ایشان خلاف كردند خدای تعالی این آیه فرستاد»(99)
آخرین روایتی كه هر دو مفسر هم در سند آن و هم در سبب نزول آن متفق القولند. سبب نزول به استناد ابن زید می باشد طبری می نویسد :
«قال ابن زیاد فی قوله (فما لكم فی المنافقین فاتهن و الله اركسهم بما كسبوا)
قال : هذا فی شأن ابن ابی حین تكلم فی عائشه بما تكلم . فقال : سعد بن معاذ : فانی أبرأ الی الله و الی رسوله منه ! یرید عبدالله بن ابی ابن سلول»(100)
ابوالفتوح به نقل از ابن زید می نویسد :
«آیه منافقان آنگه آمدكه دروغ بر عایشه نهادند عبدالله بن ابی سلول بود و اصحابش خدای تعالی این آیه در حق ایشان فرستاد»(101)
البته در این روایت، طبری نام سعد بن معاذ را بیان می كند ولكن ابوالفتوح می گوید (اصحابش) آنچه كه نقل در سبب نزول این آیه از سوی هر دو مفسر قابل تأمل است اینكه ترتیب نقل سبب نزول بصورت یكنواخت است .
نكته دیگر اینكه ابوالفتوح در ابتدای نقل سبب نزول برای آیه می گوید : «در آنكه آیت دركه ، انزله بود، پنج قول گفتند»
ب) قل یا اهل الكتب لم تصدون عن سبیل الله من...(102)
هر دو مفسر در ذیل این آیه روایتی را به سند زید بن اسلم كه از مفسران تابع تابعین محسوب می‌شود نقل می‌كنند ولی با این تفاوت كه در روایت طبری ، از فردی بنام شاس بن قیس نام برده می شود كه آیه در باب وی نازل شد و همچنین بصورت تفصیل داستان نقل می شود ولكن در روایت ابوالفتوح از چنین فردی نام برده نمی‌شود. طبری می نویسد :
«عن زید بن اسلم قال: مرّشاس بن قیس ، و كان شیخاً قدعسا فی الجاهلیة ، عظیم الكفر ، شدید الضغن ... فانزل الله فی شاس بن قیس و ماصنع (یا اهل الكتب لم....) و انزل الله عزوجل فی اوس بن قیظی و جبار بن صخر…»(103)
ولكن ابوالفتوح خلاصه و متفاوت از متن روایت طبری، از زید بن اسلم بدین گونه روایت می‌كند:
« دو قوله گفته‌اند یكی آنكه جهودان بتذكیر و یاددادن كارزاریكه در جاهلیت از میان اوس و خزرج بود ایشان را بر یكدیگر اغراء كردندی تا ایشان بر یكدیگر بیامدندی و حمیّت جاهلیت ایشان بر آنكه محافظت و مراعات اسلام یكسو نهادندی و با سركینه كهن شدندی این قول زید بن اسلم است»(104)

يکشنبه 5/6/1391 - 18:56 - 0 تشکر 530448

4-2-1- ناقلان اسرائیلی


نقل و ضبط اسرائیلیات و اخبار خرافی و افترائی در تفاسیر از موضوعاتی است كه با معارف اسلام خلط شده است و یكی از موضوعات قابل ایراد به تفاسیر همین نقل اسرائیلیات می باشد.
از راویانی كه به نقل اسرائیلیات اشتهار دارند مانند كعب الاحبار، ابن جریح ، عبدالله بن سلام و وهب بن منبه نامبرده شده(105) و البته نام دیگران همچون سدی ، محمد بن كعب القرظی و غیره ذكر كرده‌اند(106)
طبرسی و ابوالفتوح رازی همانند دیگر مفسران از نقل اسرائیلیات مصون نماندند و در خلال تفسیر خود از افراد مشهوربه نقل اسرائیلیات بهره بردند البته برای شناخت اسرائیلیات ملزم به تبحر در شناخت روایات سره از ناسره است.
براساس بررسی كه در اسباب النزول آیات ده جزء نخست قرآن كریم در دو تفسیر بعمل آمده نمایان شد كه هر دو مفسر اكثراً از ابن جریح و سدی نقل كرده اندكه در ذیل نمونه‌هایی از آن بیان می‌شود .
الف) و ما قدروا الله حق قدره(107)
هر دو مفسر در ذیل آیه مذكور از ناقلان اسرائیلی چون سدی و محمد بن كعب القرظی بهره می گیرند .
طبری اجمالاً سبب نزول را از سُدی نقل می‌‌كند كه ابوالفتوح متقابلاً ناقل آن است «نزلت فی فنحاص الیهودی»(108)
طبری روایت دوم را از محمد بن كعب القرظی نقل می‌كند:
«جاء ناس من یهود الی النبی (ص) و هو محبت فقالوا : یا اباالقاسم ، ألا تأتیا بكتاب من السماء كما جاء به موسی ألواحاً یحملها من عندالله فانزل الله : (یسألُك اهل الكتاب ...) فجثا من یهود ، فقال: ما انزل الله علیك ولا علی موسی و لا علی عیسی ولا علی احد شیئاً فانزل الله (و ما قدروا الله حق قدره)»(109)
البته ابوالفتوح روایت فوق را متفاوت از طبری بنقل از محمد بن اسحق در ادامه دیگر روایات بدین شكل نقل می كند:
«جماعت جهودان بنزدیك رسول آمد و گفتند یا اباالقاسم كتابی نیاری برای ما از آسمان چنانكه موسی الواح آورد ما از نزدیك خدای تعالی این آیه فرستاد»(110)
ب) و لَوْ أنّنا نَزّلنا إلیهم المَلائكه(111)
هر دو مفسر درذیل این آیه دو روایت را یكی از ابن جریح و دیگری از ابن عباس نقل می كنند.
طبری ابتدا روایتی از ابن جریح نقل می كند و می نویسد:
نزلت فی المستهزئین الذین سألوا النبی (ص) الآیه ، فقال : قُل یا محمد إنما الآیات عندالله ، و ما یشعركم أنها إذا جاءت لا یؤمنون و نزل فیهم ( و لو أَنّنا..)(112)
اما ابوالفتوح رازی روایتی متفاوت از روایت طبری بیان می كند :
(ابن جُریح گفت آیه در آنان آمدكه ایشان اقتراح كردند و آیات خواستند از رسول (ص) و سوگند خوردند كه اگر آیتی آید...)(113)
طبری ، روایتی دیگر از ابن عباس نقل می كند واین قول را می پذیرد و ابوالفتوح از ابن عباس روایتی متفاوت از طبری نقل می كند.

يکشنبه 5/6/1391 - 18:57 - 0 تشکر 530451

5-2-1- بدون اسناد


گاهی مفسر در نقل سبب نزول، بدون آنكه سند روایت را نقل كند، به بیان روایت می پردازد. ابوالفتوح رازی در چنین روایاتی از این قبیل تعبیرات استفاده می‌كنند.
مفسران گفتند، بعضی از مفسران گفتند ، مفسران در سبب نزول آیه اختلاف كردند و گاهی هم می نویسد :
سبب نزول آیه آن بود ...
محمد بن جریر طبری از این تعبیرات در نقل اسباب نزول بندرت استفاده می كند و در صورت استفاده ابتدا می نویسد : (فقال بعضهم ، قال آخرون) و سبب نزول را بیان می كند و در ذیل آن ، به سند روایت اشاره می كند.
الف) اُحِلَّ لَكُم لیله الصیام الرفث(114)
ابوالفتوح مفصلاً فصل سبب نزول آیه را اینگونه بیان می كند:
«مفسران گفتند سبب نزول آیه آن بود كه در بدایت فرض صیام حقتعالی چنان فرمود كه چون روزه دار روزه بگشادی طعام و شراب و جماع چندانی روا بودی ... و خدا این آیه فرستاد »(115)
البته طبری با سند ابن عباس همین روایت را به صورت مفصل نقل می‌كند.
البته طبری دو روایت مختلف را از ابن عباس نقل می كند و علاوه بر این ، روایتهای دیگری هم با سند مختلف نقل می‌كند كه ابوالفتوح فقط یك روایت را از قول ابن عباس نقل می‌كند و نام ابن عباس را نمی‌آورد و فقط می گوید (مفسران گفتند)
ب) و جعلوا لِلّهِ مِمَّا ذَرأَ مِنَ الحَرْثِ و الانعامِ نصیبا(116)
طبری در ذیل آیه مذكور چند روایت را به سند نقل می‌كند بدون آنكه دال بر سبب نزول آیه باشد.
طبری می‌نویسد : (عن ابن عباس فی هذه الآیه : قال : كانوا إذا ادخلوا الطعام فجعلوه حُزما جعلوا منها لله سهماً لآ لهتهم ...)(117)
ولكن ابوالفتوح با تعبیر (مفسران گفتند)سبب نزول را اینگونه نقل می‌كند :
«مفسران گفتند سبب نزول آیه آن بود كه مشركان چیزی كه ایشان را دادنی بودی از نذری كه كرده بودندی و جز آن بود و قسمت نهادندی گفتند این یك قسمت خدای است بزعم ودعوی ایشان و الا بر حقیقت همه خدای راست»(118)
البته طبری چندین روایت را با ظاهری متفاوت ولی با معنای واحد نقل می كند كه روایت ابوالفتوح هم چنین معنای را می رساند و آن سهم قراردادن برای خداوند باری تعالی است.

يکشنبه 5/6/1391 - 18:57 - 0 تشکر 530454

3-1- الفاظ ناظر بر اسباب النزول


مفسران در نقل روایات تعابیر مختلفی را دال بر اینكه این روایت ، سبب نزول آیه است بكار می گیرندكه از مهمرین این تعابیر :
«سبب نزول، شان نزول» می باشند و این تعابیر می توانند بر اهمیت آن روایت كاسته و یا بیفزاید.
محمد بن جریر طبری در نقل سبب نزول آیات از این تعابیر ذیل استفاده می كند:
فانزل الله هذه الآیة ،نزلت فیه ، نزلت دهنده الآیة ، هذا فی شأن فلان ، اختلف اهل تأویل فیمن نزلت هذه الآیة، و فی سبب الذی نزلت فیه ، عنی بهذه الآیة كذا (از آیه چنین چیزی اراده شده است).
گاهی هم می گوید : «مراد اهل ایمانند، او ابن ابی سلام است»
ابوالفتوح هم در تفسیر خود، برای نقل سبب نزول آیات ، از بیشترین لفظی كه استفاده می كند لفظ (سبب نزول و شان) می باشد. و گاهی هم همانند طبری می گوید مراد آن است كه قرآن پژوهان آن را قابل اعتبار در جهت نقل سبب نزول نمی دانند.
در ذیل به چند موردی كه از این الفاظ در جهت نقل سبب نزول ذكر شده است اشاره می گردد .
الف) یا ایها الذین ءامنوا لا تخونوا الله و الرسول( 119)
طبری در ذیل این آیه روایتی را با لفظ نقل می كند كه دلالت بر سبب نزول آیه می باشد وی ابتدا می نویسد: « و قد اختلف أهل التأویل فیمن نزلت هذه الآیه ، و فی السبب الذی نزلت فیه ، فقال بعضهم : نزلت فی منافق كتب إلی أبی سفیان یطلعه علی سرِّ المسلمین » .
طبری در ادامه این روایت را با سند تشریح می كند : ( عطاء بن ابی ریاح عن جابربن عبدالله انصاری قال : ان اباسفیان خرج من مكه، فأتی جبریل النبی ( ص ) ... فانزل الله عزوجل : ( لا تخونوا ... )(120) ابوالفتوح این روایت را با لفظ سبب نزول از عطاء بن ابی ریاح این گونه نقل می‌كند :
« عطاء بن ابی ریاح از جابر عبدالله انصاری نقل كرد كه سبب نزول آیه آن بود كه جبرئیل آمد و رسول را خبر داد ... )(121)
الفاظی كه هر دو در نقل سبب نزول بكار بردند دالّ بر این است كه این روایت سبب نزول آیه می‌باشد .
البته طبری روایت دیگری نقل می كند و می‌نویسد : « و قال آخرون : بل نزلت فی شأن عثمان رضی الله عنه » در این مورد وی از لفظ شأن استفاده كرد در صورتی كه ابوالفتح این روایت را نقل نمی‌كند كه در فصل‌های آینده در چون و چرایی آن بحث می شود .
ب) اشْتَرَوْا بأَیَتِ اللهِ ثمنا قلیلا(122)
طبری در ذیل این آیه بدون اینكه لفظی را كه دالّ بر شأن نزول باشد نقل كند این روایت را بیان می‌كند :
« عن مجاهد ، فی قوله : ( اشتَرُوا بآیاتِِ اللهِ ثمناَ قلیلاَ ) قال : ابوسفیان بن حرب اطعم حلفاءه ، و ترك حلفاء محمد ( ص ) »(123)
ولكن ابوالفتوح بدون استناد با لفظ شأن در ذیل آیه مذكور می‌نویسد :
« گفتند آیه در شأن ابوسفیان آمد كه كافران را طعام می داد و برگ می كرد تا به محمد ایمان نیارند و گفتند حلفاء قریش ر ا طعام می‌داد و حلفاء رسول را نمی‌داد » .(124)
قابل تأمل در این روایت این است كه هر دو مفسر به یك نحو این روایت را نقل می‌كنند با این تفاوت كه طبری به استناد مجاهد و بدون لفظ و ابوالفتوح بدون استناد و با لفظ شأن این روایت را نقل می‌كنند .
البته ابوالفتوح روایتی دیگر ابن عباس و جبائی نقل می‌كند كه طبری آن را نقل نمی‌كند ابوالفتوح نقل می‌كند كه « عبدالله بن عباس گفت مراد اهل طایفند كه ایشان را مدد فرستادند»(125) وی در این روایت از لفظ مراد بكار برده است .

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.