تفسیر نمونه ج : 27ص :43
... مىخوانیم : فانكحوا ما طاب لكم من النساء : ازدواج كنید زنانى را كه مورد علاقه شما است.
جمعى از مفسران معتقدند كه تعبیر به ما ( چیزى ) در اینجا براى این است كه مبدأ جهان را نخست به صورت مبهم ذكر كرده باشد ، تا بعدا با دقت و مطالعه ، به علم و حكمت او آشنا شوند و چیزى تبدیل به كسى گردد ، ولى تفسیر اول مناسبتر است.
سپس در هشتمین و نهمین سوگند سخن از زمین و خالق زمین به میان آورده مىفرماید : قسم به زمین و آن كس كه زمین را گسترانیده است ( و الارض و ما طحاها).
زمین كه گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است .
زمین با تمام شگفتیها : كوهها و دریاها ، درهها و جنگلها ، چشمهها و رودخانهها ، معادن و منابع گرانبهایش ، كه هر كدام به تنهائى آیتى است از آیات حق و نشانهاى است از نشانههاى او.
و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و كسى كه آن را گسترانیده است.
طحاها از ماده طحو ( بر وزن سهو ) هم به معنى انبساط و گستردگى آمده است ، و هم به معنى راندن و دور كردن و از میان بردن و در اینجا به معنى گستردن است ، چرا كه اولا زمین در آغاز در زیر آب غرق بود ، تدریجا آبها در گودالهاى زمین قرار گرفت و خشكیها سر بر آورد و گسترده شد ، و از آن تعبیر به دحو الارض نیز مىشود .
ثانیا زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهاى تند و غیر قابل سكونتى بود ، بارانهاى سیلابى مداوم باریدند ، ارتفاعات زمین را شستند ، و در
تفسیر نمونه ج : 27ص :44
درهها گستردند ، و تدریجا زمینهاى مسطح و قابل استفاده براى زندگى انسان و كشت و زرع به وجود آمد.
بعضى از مفسران معتقدند كه در این تعبیر یك اشاره اجمالى به حركت زمین نیز وجود دارد ، چرا كه یكى از معانى طحو همان راندن است كه مىتواند اشاره به حركت انتقالى زمین به دور آفتاب ، و یا حتى حركت وضعى آن به دور خود ، و یا هر دو باشد .
سرانجام به دهمین و یازدهمین سوگند كه آخرین قسمها در این سلسله است ، پرداخته مىفرماید : سوگند به نفس آدمى ، و آنكس كه آن را منظم و مرتب ساخت ( و نفس و ما سواها).
همان انسانى كه عصاره عالم خلقت ، و چكیده جهان ملك و ملكوت ، و گل سرسبد عالم آفرینش است : این خلقت بدیع كه مملو از شگفتیها و اسرار است آنقدر اهمیت دارد كه خداوند به خودش و خالق آن یكجا قسم یاد كرده!.
در اینكه منظور از نفس در اینجا روح انسان است ، یا جسم و روح هر دو ؟ مفسران احتمالات گوناگونى دادهاند .
اگر منظور روح باشد مراد از سواها ( از ماده تسویه ) همان تنظیم و تعدیل قواى روحى انسان است ، از حواس ظاهر گرفته ، تا نیروى ادراك ، حافظه ، انتقال ، تخیل ، ابتكار ، عشق ، اراده و تصمیم ، و مانند آن در مباحث علم النفس مطرح شده است.
و اگر منظور روح و جسم هر دو باشد تمام شگفتیهاى نظامات بدن و دستگاههاى مختلف آن را كه در علم تشریح و فیزیولوژى ( وظایف الاعضاء ) به طور گسترده مورد بحث گرفته شامل مىشود.
البته نفس به هر دو معنى در قرآن مجید اطلاق شده است: ...