• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3209)
چهارشنبه 1/6/1391 - 1:49 -0 تشکر 522538
طبیعت در ادبیات فارسی

بر گرفته از    http://www.daneshsara.net/adabi/1389-10-01-13-33-19.html

نوشته ی سعیده ره پیما (کارشناسی ارشد معماری منظر از دانشگاه تهران) Rahpima@Landscape.ir


طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یكی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است. نقاشی مثلا"، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آنها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای عصر تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان قرن هفدهم و هجدهم و اوائل قرن نوزدهم مثل "‌‌ترنر " و " كانستبل " و تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن،‌‌ مونه،‌ پیسارو و نیز امروزكه در كنار مكاتب گوناگون قرن بیستم آثاری هست كه به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. یا حتی در موسیقی كه هنری است شنیداری و در وهله اول چنین به نظر می رسد كه با طبیعت هیچ ارتباطش نیست. در صورتی كه بسیاری از آثار معروف آهنگسازان نامدار جهان خاستگاهی طبیعی دارد. امثال سمفونی" پاستورال" بتهوون یا"در یچه قوی" چایكوفسكی یـــــا"چهارفصل" ویدالدی، كه هر كدام به نحوی بر اثر تاثیر ویژه آهنگساز از طبیعت آفریده شده‌اند و از همه بارزتر در هنر شعر، كه نمونه ها و نشانه های آن را از قدیم ترین ایام تا كنون، در آثار منظوم و شاعرانه همه كشورهای جهان می توان دید. از ترانه ها و شعرهای "سافو "و "‌بیلی تیس " در سرزمین سرسبز و سواحل جادویی یونان بگیرید تا شاعران جاهلی عرب مثلا" " امرء القیس " در بیابانهای پر از « ربع و اطلال و دمن » یا تغزلات آغاز قصاید قصیده سرایان قرون پنجم و ششم، مثلا" " فرخی " و " ازرقی " و " خاقانی " و به ویژه " منوچهری " كه اصلا" شاعر طبیعت نام گرفته است. تا كلا" همه شاعران رمانتیك قرن نوزدهم سراسر اروپا كه دیگر زمینه اصلی و چشم انداز غالب آثار شعر آنها طبیعت رنگارنگ و رویایی است امثال " لامارتین "، "‌ هوگو "، " موسه "، "‌ هاینه "، " بایرون " و بسیاری دیگر، و تا شاعران امروز، مثلا"سن ژون پرس" و رابطه او با دریا و "رابرت فراست" و رابطه او با صحرا و جنگل یا "نیما"‌ و طبیعت مازندران یا "نرودا" كه حتی به اجزای طبیعت نیز به چشم اعضای محبوب خود نگاه می كند.

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:14 - 0 تشکر 522615

طبیعت در شعر نیما یوشیج

یكی از نمونه های درخشان،‌ شاعر بزرگ معاصر نیما یوشیج است. او كه می گوید،‌ سالهای كودكیش «در بین شبانان و ایلخی بانان گذشت كه به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق و قشلاق می كنند و شب بالای كوهها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می شوند»، در نوجوانی برای ادامه تحصیل به تهران می آید، و هر چند سالهایی از عمر را در شهرهای شمالی می گذراند، اما بیشترین سالهای عمرش را در تهران سپری می كند. تصویرهایی از طبیعت كه در شعر نیما دیده می شود، از آن نوع نیست كه مسافری در طول سفر به حافظه می سپارد، بلكه حاكی از آن است كه شاعر با طبیعت زیسته و سالهایی از عمر را به تامل و كاوش در اجزای طبیعت اختصاص داده است.

«در شناخت شعر یك شاعر، محیط زیست وی را نیز باید درنظر داشت؛ به ویژه كه شاعر روستایی باشد و پدیده های طبیعت را تجربه كرده باشد.(طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی.144)

تجربه در خیال رشد می كند و بعدها مصالح شعر می شود. بدان هنگام كه شاعر در تجربه ها تامل كند." كلینت بروكس" و "رابرت پن وارن"‌ بر این عقیده اند : « … این پندار كه تجزیه در عالم خیال رشد می كند و نیز تصور ارتباط شفیقانه میان طبیعت و آدمی همه از تجربه شخصی او مایه گرفته است … » (تولد شعر. ترجمه منوچهر كاشف. ص 14).

نیما از این گونه شاعران است. «نیما شاعر از كوه آمده ای است كه آموخته های روزگار كودكی و نوجوانی در شعرش، به گونه ای متعالی، شكل می گیرد». ( با اهل هنر. صص 66 و 67 )

با این اشاره ها و نگرش هاست كه می بینیم نیمای بزرگ وصفهایی آنچنان زیبا و دقیق از طبیعت به دست می دهد كه به یك معنا می توان گفت، او آنچه را كه از كودكی در روستا به ذهن سپرده بعدها به عنوان تجربه در خیالش رشد كرده و در شعرهایش ظاهر شده است.

بهتر ین گواه نمونه هایی از این شعر نیماست :

درگه پاییز، چون پاییز با غمناكهای زرد رنگ خود آمد باز،

كوچ كرده ز آشیانهای نهانشان جمله توكاهای خوش آواز

به سرای خلوت او روی آورده

اندرآنجا، در خلال گلبان زرد مانده، چند روزی بودشان اتراق. و همان لحظه كه می آمد بهار سبز و زیبا، با نگارانش به تن رعنا، آشیان می ساختند آن خوشنوایان در میان عشقه ها …

یا

یادم از روزی سیه می آید و جای نموری

درمیان جنگل بسیار دوری.

آخر فصل زمستان بود و یكسر هر كجا در زیر باران بود

مثل اینكه هر چه كز كرده به جایی

بر نمی آید صدایی

صف بیاراییده از هر سو تمشك تیغدار و دور كرده

جای دنجی را. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی.146و147)

این دقتها از ذهن كسی ناشی می شود كه با تامل به اشیای پیرامون خویش نگریسته و لحظه های ناب زندگی را ثبت كرده است. از این روی می توان نمونه هایی از این دست را، كه در شعر نیما فراوان است، حاصل تجربه های روزگار كودكی و زندگی او در كنار شبانان و ایلخی بانان دانست و به این نتیجه رسید كه علاقه به طبیعت در آدمی كه سالهای كودكی و نوجوانی را در متن طبیعت سپری كرده‌، برجسته تر و بارزتر است. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی. 148)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:15 - 0 تشکر 522622

مقایسه

مقایسه تصاویر ابر در شعر منوچهری و فرخی

به همان اندازه كه شعر منوچهری. نشیب و فراز و پستی و بلندی دارد، شعر فرخی آرام و ملایم و نرم است. با مقایسه تصاویری كه فرخی و منوچهری ـ دو شاعر قریب العهد ـ از پدیده های گوناگون آفریده اند، این نكته به آسانی قابل اثبات و بررسی است. فرخی در قصیده ای به مطلع :

بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا

چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

ابر را توصیف می كند و تصاویری از آسمان و زمین و مرغزار می پردازد كه همگی لطافت غزل را به یاد می آورند. منوچهری در توصیف ابر و در قصیده پر آوازه ای با مطلع :

شبی گیسو فرو هشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن

تصاویری سراسر شور و غوغا حركت و خروش می آفریند. رنگ و هیات ابر در تخیل منوچهری و فرخی در گونه اند. ابر خیالی فرخی پیلگون و زنگارگون است، اما ابر خیالی منوچهری، ماغ پیكر و زاغ رنگ است. سیاهی رنگ ابر، در شعر منوچهری، زیباتر و زنده تر به تصویر كشیده شده است و رو به بالا دارد.

نكته گفتنی آن كه تصاویر هر یك از دو شاعر، ویژه خود آنهاست. اندك شباهتهایی دیده می شود اما دركل تصاویر، غلبه با نو آوری و ابتكار است. دیگر آن كه در تصویر ابر، منوچهری دقت و ریزبینی بیشتری بروز داده است.

منوچهری ابر را به زنگی سیاهی تشبیه می كند كه دختری سپید موی می زاید. فرزند زاده برای شیر دادن دایه ای لازم دارد و زاغان با روبندی سیاه، این مسئولیت را به عهده می گیرند. در این منطره زمستانی كه برف همه جا را پوشانده است، تنه درختان از سپید شدن در امانند و این ناهمگونی از نظر نكته سنج و چشم تیز بین و تخیل ریز بین شاعر دور نمانده است. (طالبیان. صور خیال در شعر شاعران سبك خراسانی. 248)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:15 - 0 تشکر 522626

مقایسه توصیف ابر در شعر فرخی و مسعود سعد

مقایسه توصیف ابر در شعر فرخی با شعر مسعود سعد نشان می دهد كه بعضی از اجزای اصلی سازنده شعر مسعود سعد برگرفته از میراث گذشتگان است. فرخی گردش ابر را به رای عاشقان و طبع بیدلان تشبیه می كند و مسعودسعد با اندكی تغییر تشبیه را این چنین نوسازی كرده است.

ز پستی لاله شد خندان چو روی دلبر گلرخ

ز بالا ابر شد گریان بسان عاشق شیدا (دیوان مسعود سعد، ص 22)

فرخی تلون خوی عاشقان انتزاع كرده و مسعود سعد ابر را مانند عشاق گریان تصور كرده است. روشن است كه اجزای سازنده دو تشبیه یكسان است. لیكن هر یك از دو شاعر صفت خاصی را مورد نظر داشته اند. در مقایسه تشبیهات در همین زمینه عناصر مشترك در طرفین تشبیه دیده می شود. برای مثال فرخی ابر را همانند پیر و مسعود سعد همانند كوه می بیند و در مجموع می توان گفت : مسعود سعد تلفیقی نو از میراث گذشتگان ایجاد كرده كه هنرمندانه و تازه است. بیشتر تشبیهات این دو شاعر حسی هستند و به دشواری می توان گفت كه كدامیك به طبیعت نزدیكترند. تنها می توان گفت كه فرخی در توصیف دقیق تر است. دو شاعر در تشبیه گفته اند :

چو دودین آتش كابش به روی اندر زنی ناگه

چو چشم بیدلی كوهی معلق گشته اندر او (طالبیان صور خیال در شعر شاعران سبك خراسانی. 359)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:16 - 0 تشکر 522633

مقایسه هماهنگی تصویرها

یكی از نكته هایی كه در شعر گویندگان تا قرن پنجم قابل ملاحظه است و در دوره های بعد اندك اندك از یاد می رود، موضوع هماهنگی تصویرها و عناصر خیال شاعرانه است. در شعر این دوره در مواردی كه صور خیال گسترش می یابد ـ و این كار در وصف و بیشتر در تصویرهای طبیعت دیده می‌شود ـ نوعی هماهنگی میان تصاویر شعری گویندگان می توان مشاهده كرد كه به تدریج از اهمیت و توجه شاعران بدان كاسته می شود و راز این تناسب میان عناصر خیال در شعر این دوره نسبت به دوره های بعد در این است كه ذهن شاعران این عهد به خصوص گویندگانی كه تا نیمه اول قرن پنجم می زیسته اند، بیشتر از محیط خارج و از طبیعت موجود و محسوس و مادی كمك می گیرد نه از سنت شعر، و چونكه در نظام طبیعت هماهنگی و ترتیب خاص وجود دارد، تصاویر این گویندگان نیز خود به خود دارای نظام مخصوص است كه از هماهنگی اجزای طبیعت سرچشمه گرفته، به تعبیر دیگر باید گفت : از آنجا كه شاعر این دوره تجربه شعری خود را در قلمرو طبیعت و زندگی انجام می‌دهد، تصاویر او از هماهنگی بیشتری برخوردارند و در دوره بعد تجربه های شعری از حوزه كلمات و زنجیره گفتار شاعران قبلی مایه می گیرد و در اینجاست كه ذهن محور خاصی ندارد و هر كلمه ای می تواند برای او تداعی تصویری، دور یا نزدیك، داشته باشد و حاصل این كار بی نظمی و پریشانی تصاویر شعری گویندگان دوره های بعدی است.

شعر فارسی در این دوره رو به سوی نوعی تزیین كه از خصایص زندگی اشرافی است می رود و در مجموع هنر اسلامی در این دوره رو به این مسیر حركت می كند و از قرن چهارم به بعد زندگی مردم نوعی زندگی تصنعی است و از افراط و تفریط بر آن فرمانرواست. شاعران این دوره تصویر را وسیله‌ای برای القاء معانی ذهنی خود نمی دانند بلكه نوعی تزیین به حساب می آورند كه در هر مدیحه‌ای باید از آن تزیین سود جست مانند رنگی كه باید بر دیوار یا دری به كار رود، بی آنكه توجه شودباینكه‌آیا‌در‌ساختمان این دیوار یا این مایه به رنگ نیاز هست واگر هست چه نوع رنگی‌و‌چه اندازه.

این جنبه تزیینی تصویرها، سبب شده است كه برای گنجانیدن تصویرهای بیشتر، شاعران به جای آوردن تصویرهای تفصیلی ـ با تمام اجزا تصویر ـ می كوشند از استعاره و صورتهای مشابه آن خلاصه‌تر استفاده كنند. در صورتی كه در دوره قبل تصویر بیشتر تفصیلی بود، با ذكر اجزاء و دقایق آن. چنانكه از مقایسه این دو شعر به خوبی می توان تفاوت این دو مرحله را دریافت :

بر پیل گوش قطره باران نگاه كن

چون اشك چشم عاشق گریان غمی شده

گویی كه پر باز سپید است برگ او

منقار باز لؤلؤ ناسفته بر چده كسایی (لباب الاباب، 272.)

و : آن قطره باران بر ارغوان بر

چون خوی به بنا گوش نیكوان بر زینبی علوی (لباب الاباب، 275 )

كه به تدریج تصویرها روی در كوتاهی دارند و اندك اندك به یك بیت و یك مصرع و حتی نیم مصرع كشیده می شود و یا این تصویر دقیق كسایی از نیلوفر :

نیلوفر كبود نگه كن میان آب

چون تیغ آب داده و یاقوت آبدار

هم رنگ آسمان و بكردار آسمان

زردیش بر میانه چون ماه ده و چهار

چون راهبی كه دو رخ او سال و ماه زرد

وز مطرف كبود ردا كرده و ازار كسایی (لباب الاباب، 271.)

كه عینا" در این بیت قطران خلاصه شده، و قطران چیزی هم برآن افزوده است، یعنی زمینه غیر تصویری و مدحی هم بر آن علاوه كرده است :

چون سوگوار بداندیش شاه، نیلوفر

در آب غرقه و رخسار زرد و جامه كبود قطران (دیوان قطران تبریزی، 74. )

همان تصویری را كه به آن دقت و تفصیل كسایی در شش مصرع آورده بود قطران در یك مصرع خلاصه كرده.

حاصل این طرز تفكر، در شعر نیمه دوم قرن پنجم به طور كامل آشكار می شود و نخستین نشانه های این كار در دیوان عنصری است و اوست كه با دید منطقی و ذهن حسابگر خود اغلب از عناصر تصویری شعر دیگران سود جسته و این طرز استفاده او از خیال های قبلی شاعران دیگر، در دوره بعد سرمشق گویندگانی از قبیل لامعی و امیر معزی می شود و آنها تمام كوشش خود را صرف تنظیم و دسته بندی صور خیال پیشنیان خود می كنند و در نتیجه در دیوان آنها، به ندرت به یك تصویر مادر ـ یعنی تصویری كه برای اولین بار شاعر میان عناصر آن ارتباط ذهنی برقرار كرده باشد ـ برخورد می‌كنید و از این نظر كه هیچ كدام از این تصاویر حاصل تجربه شخصی شاعر نیست، به هیچ روی در نقد شعر ایشان نمی توان به طور قطعی ریشه های روانی این تصویرها را جستجو كرد و در حقیقت نشانه های طبیعت و ضمیر شاعر را در آنها جست، آنگونه كه ناقدان اروپایی در بعضی موارد درباره شاعران خود كرده اند و از نظر روانی به جستجو در خصایص تصاویر شعری آنها پرداخته اند مانند نقد كارولاین اسپرگون از تصاویر شكیپیر كه درآن به نكات دقیقی از نظر روانی دست یافته است.

بی توجهی شاعران اواخر قرن پنجم و آغاز قرن ششم كار را بجایی می كشد كه این تزاحم تصویرها، نوعی تضاد در وصف های شعری این دوره بوجود می آورد، مثلا" در همان لحظه ای كه شاعر از تاریكی دلگیر وسیاه شب سخن می گوید، بی آنكه خود بداند، بدون هیچگونه التفاوتی یا تذكری، از شفق سرخ در افق ـ كه نشانه غروب یا سپیده دم است و طبعا" با سیاهی وصف شده در تصویر قبلی متضاد ـ سخن می گوید، چنانكه در این وصف از دیوان معزی می خوانیم :

تیره شبی چون هاویه دادی نشان زاویه

چون قطره های روایه، پیدا كواكی بر سما

نور از كواكب كاسته دود از جهان برخاسته

چون مردم بی خواسته عالم از زینت بی نوا

بر جانب مشرق شفق چون لاله بر سیمین طبق

كوكب به گردش چون عرق، بر عارض معشوق ما (دیوان امیر معزی، 50.)

اگر حركت شعر فارسی را از این نظر ادامه دهیم صورتهای عجیب تری از این ناهماهنگی را خواهیم دید چنانچه در دوره های بعد در شعر عبدی بیگ شیرازی می خوانیم كه :

چون موسم دی نسیم شبگیر

از آهن آب ساخت زنجیر

شد قوس قزح كمان نداف

پر گشت ز پنبه قاف تا قاف (عبدی بیگ شیرازی، مجنون و لیلی، 192.)

و شاعر دو تصویر قبلی : قوس قزح و كمان را، در كنار برف و پنبه قرار داده و هیچ ملاحظه این را نكرده است كه در وقت باریدن برف، هیچ گاه رنگین كمان پیدا نمی شود و این تضادی را كه از نظر واقعیت میان دو تصویر او وجود داشته احساس نكرده است.

كار ناهماهنگی تصویرها، در شعر این دوره به گونه دیگری نیز قابل بررسی است و آن عدم توجه بعضی شاعران، و از سوی دیگر توجه و دقت بعضی است، در مورد طرز استفاده از عناصر خیال و اینكه در هر بابی از چه نوع تصویری باید سود جست. مقایسه شعر فردوسی و اسدی به خوبی می تواند اختلاف كار را در مورد این دو شاعر نشان دهد.

در سراسر شاهنامه، یك تصویر كه در آن از عناصر تجریدی و انتزاعی كمك گرفته شده باشد، وجود ندارد در صورتی كه گرشاسپ نامه اسدی سرشار است از تشبیهات و استعاراتی كه جنبه انتزاعی و تجریدی دارند و اینگونه تصویرها با حماسه هیچ تناسب ندارد.

نكته قابل ملاحظه این است كه در شعر فارسی از نیمه دوم قرن پنجم و حتی از اوایل قرن پنجم، اگر از دو چهره خلاق ـ یعنی منوچهری و فرخی ـ بگذریم، كوشش شاعران بیشتر در حوزه تركیب و تلفیق صور خیال، كه میراث گذشتگان است، می باشد نه در قلمرو خلق و ابداع تصویرها و ابداع در عناصر خیال، در شعر شاعران از نیمه دوم قرن پنجم بسیار اندك است و مقایسه وصفهاییكه شاعران اواخر این دوره ـ یعنی لامعی و معزی و حتی مسعود سعد و قطران ـ از طبیعت كرده اند به همان اوصاف در شعر گذشتگان، به خوبی نشان می دهد كه هیچ عنصر تازه ای بر عناصرخیال نیفزوده اند و تنها كوشش ایشان متوجه تركیب همان صور خیال پیشینیان است در صورت های دیگر.( شفیعی كدكنی. محمدرضا صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات187تا219)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:16 - 0 تشکر 522637

مقایسه حركت وایستایی در صور خیال

شاعری كه قلبش با زندگی و طبیعت می تپد با آنكه این همرایی و همسرایی با حیات را ندارد در ارائه تصویرها و ترسیم صور خیال یكسان نیست و بر روی هم شعر هر كسی، به ویژه تصویر او، نماینده روح و شخصیت روانی اوست و بیهوده نیست اگر می بینیم بعضی از ناقدان قدیم، حتی، درشتی و نرمی زبان شعر و الفاظ گویندگان را حاصل طبیعت و خصایص روانی ایشان دانسته اند.

طبیعت زنده و پویا آنگونه كه در شعر فارسی شاعران خاص جلوه دارد در شعر دسته ای دیگر دیده نمی شود و در شعر فارسی از آغاز تا پایان قرن پنجم كه دوره مورد بررسی ماست هر دو نوع تصویر در بالاترین مرحله ضعف یا قوت خود، نمونه ها دارند.

از آغاز دوره دوم كه دوره رشد و تكامل صور خیال است تا تقریبا" پایان دوره سوم به طور كلی، دوره تحرك و پویایی در صور خیال است و ا زآغاز دوره چهارم به بعد دروه ایستایی آغاز می شود.

تحرك و پویایی تصویرهای شعر رودكی، دقیقی (در غیر گشتاسپنامه) كسایی، شاهنامه، منوچهری و فرخی چیزی است كه به هنگام مقایسه با ایستایی و سكون تصویرهای شعر ابوالفرج رونی، مسعود سعد سلمان، معزی و ازرقی هروی روشن تر و محسوس تر قابل تحلیل و بررسی است.

كافی است كه خواننده ای آشنا دو وصف بهار یا خزان را از دیوان منوچهری یا مورد مشابه آن از دیوان عنصری بسنجد. در نخستین تامل درخواهد یافت كه وصف یا تصویری كه از بهار یا خزان در شعر منوچهری آمده، تصویری است كه با حركت و جنبش زندگی همراه است یعنی به طبیعت زنده نزدیك است، اما تصویری كه عنصری ارائه می دهد تصویری است مرده و ایستاده و ملال آور، گویی كه از پشت شیشه ای تاریك و كدر شبحی از بهار یا خزان را به زحمت نشان داده. آنهم شبحی از عكس آن، نه شبحی از اصل طبیعت را. اما شعر منوچهری پویا است و نزدیك به واقعیت هستی با اینكه هزاران مرحله از نفس آن واقعیت به دور است.

نخستین عاملی كه در تحرك یا ایستایی تصویرها می توان تشخیص داد میزان نزدیكی شاعر به تجربه‌های خاص شعری است. شاعری كه صور خیال خود را از جوانب مختلف حیات و احوال گوناگون طبیعت می گیرد، با آنكه از رهگذر شعر دیگران یا كلمات، با طبیعت و زندگی تماس برقرار می كند، اگر چه ذهنی خلاق و آفریننده و آگاه داشته باشد، وضعی یكسان ندارد.

همین تفاوت در نزدیكی و دوری طبیعت است كه باعث می شود، عموما"، در تشبیهات حركت و جنبش بیشتر از استعاره ها باشد. مقایسه این تصویر از یك موضوع می تواند تا حدی روشنگر این بحث باشد. وصفی از آغاجی شاعر اواخر قرن چهارم درباره برف و تصویر آن :

به هوا نگر كه لشكر برف

چون كند اندر اوهمی پرواز

راست همچون كبوتران سپید

راه گم كردگان ز هیبت باز (لباب الاباب عوفی، 33.)

با وصفی از قطران شاعر اواخر قرن پنجم باز هم از باریدن برف كه از نظر وزن هر دو در یك بحرند و از نظر قافیه محدودیت ردیف ندارند تا باعث تنگنای بیان شده باشد بخصوص كه شعر قطران قافیه ای وسیع تر دارد :

تا سر دشت و كوه سیمین گشت

باد دیماه گشت چون سوهان

لاجرم در میان سونش سون

دامن كوهسار گشت نهان (دیوان قطران تبریزی، 254.)

در آغاز قرن پنجم، فرخی سیستانی ـ تا آنجا كه مدارك موجود نشان می دهد، بی سابقه قبلی از نظر قالب شعری ـ آمد و باریدن ابری را اینگونه با تصویرهای پویا و متحرك ارائه داده است :

بر آمد قیر گون ابری ز روی قیر گون دریا

چون رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

چو گردان گشته سیلابی، میان آب آسوده

چو گردان گردبادی، تند گردی تیره اندر وا

پس از او سه شاعر دیگر، از گویندگان بزرگ اواخراین دوره كه یكی از آنها در حقیقت مقدار كمی از عمرش را در این دوره گذرانیده و باید او را از شاعران دوره بعدی به شمار آورد؛ یعنی امیر معزی ـ هر كدام كوشیده اند تا این تصویر را در شعر خود بازسازی كنند در همین قالب و درحوزه خاص شعر خاص شعر فرخی. مسعود سعد سلمان گفته ا ست :

سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا

نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا

چو گردی كش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه

ز روی مركز غبرا به روی گنبد خضرا (دیوان مسعود سعد سلمان، 21)

و پس از او، در شعر ازرقی هروی، می خوانیم :

چه جرم است اینكه هر ساعت ز روی نیلگون دریا

زمین را سایبان بندد به پیش گنبد خضرا

چون در بالا بود باشد به چشمش آب در پستی

چو در پستی بود باشد، به كامش دود بر بالا (دیوان ازرقی هروی، 1)

و معزی كه نماینده تصویرهای مكرر و تقلیدی است گوید :

بر آمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریا

بخار مركز خاكی نقاب قبه خضرا

چو پیوندد به هم گویی كه در دشت است سیمابی

چو از هم بگسلد گویی مگر كشتیست در دریا (دیوان امیر معزی، 29)

با توجه به اینكه اجزای خیال و عناصر تصویر در شعر این گویندگان، پس از فرخی، تقریبا" تازگی ندارد، یعنی یا عین خیال های او را از همین شعر خاص گرفته اند یا از خیالهایی كه فرخی و معاصرانش (منوچهری و پیش از او شاعران قرن چهارم) در اشعار دیگر داشته اند، تركیب كرده اند و تصویری كه این سه شاعر از همان موضوع داده اند به علت عدم تماس مستقیم گویندگان شان با طبیعت، در سنجش با تصویرهای فرخی، سخت ایستاده و مرده است.

در شعر منوچهری اغلب موارد یك سوی خیال شاعر، انسان یا جانوری زنده است و آن سوی دیگر، طبیعت مرده و بدینگونه در طبیعت مرده نیز، با سنجش و مقایسه، حركت و جنبش ایجاد می كند :

ابر سیاه، چون حبشی دایه ای شده است

باران چون شیر و لاله ستان كودكی به شیر

گر شیر خواره لاله سرخ است، پس چرا

چون شیر خواره بلبل كوهی زد صفیر ! (شفیعی كدكنی. محمدرضا صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات250تا 264)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:17 - 0 تشکر 522642

مقایسه عنصر رنگ و مساله حسامیزی

اگر چه آثار صوفیه، بیش و كم از نظر عناصر خیال به طور میراثی متاثر از عناصر خیال شاعران این دوره و بر روی هم متاثر از شعر اشرافی است ولی مطالعه در آثار صوفیه و شعر ایشان به خوبی می تواند ما را راهنمایی كند به اینكه در آنجا تاثیر مستقیم حكومت اشرافی وجود ندارد و به طور طبیعی عناصر خیال از زندگی عادی مردم گرفته می شود و اگر مایه های اشرافی در دید شاعران صوفی دیده شود به احتمال قوی چیزی است كه از مواریث این دوره و شعرهای درباری دوره های بعد است. مثلا" مقایسه بهار در شعر مولوی با بهار در شعر عنصری یا یك شاعر درباری دیگر به خوبی نشان می دهد كه تصویرهای هر كدام با یكدیگر چه تفاوتهایی دارد و نسبت اجزاء سازنده عناصر ساختمانی تصویر، از نظر وجود عناصر زندگی اشرافی و غیر اشرافی، چه تفاوتهایی دارد.

بی آنكه انتخابی در كار باشد، به طور عادی، می توان این تصویر بهار را از دیوان عنصری با تصویر بهار در شعر مولوی مقایسه كرد:

باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود

تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود

باد همچون كلبه بزاز پر دیبا شود

باد همچون عبله عطار پر عنبر شود

سوسنش سیم سپید از باغ بردارد همی

باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود

روی بند هر زمینی حله چینی شود

گوشوار هر درختی رشته گوهر شود (دیوان عنصری، 17)

كه سخن از دیبا و عنبر و سیم سپید و حله چینی و رشته گوهر است و اینها همه چیزهایی است كه در زندگی اشرافی آن روزگار وجود داشته و مردم عادی را حتی دیدار آنها، از دور، به دشواری حاصل می شده است. ولی بهار شعر مولوی به گونه ای دیگر است و عناصر تصویر در شعر او، از اینگونه عناصر اشرافی نیستند :

بهار آمد، بهار آمد، بهار خوش عذار آمد

خوش و سر سبز شد عالم، اوان لاله زار آمد

ز سوسن بشنو ای ریحان ! كه سوسن صد زبان دارد

بدشت آب و گل بنگر كه پر نقش و نگار آمد

گل از نسرین همی پرسد كه : «چون بودی درین غربت ؟»

همی گوید : «خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمد»

سمن با سرو می گوید كه : «مستانه همی رقصی»

بگوشش سرو می گوید كه : «یار بردبار آمد» (شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی.294تا295)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:17 - 0 تشکر 522645

مسئله تشخیص

یكی از زیباترین گونه های صور خیال در شعر، تصرفی است كه ذهن شاعر در اشیاء و در عناصر بی جان طبیعت می كند و از رهگذر نیروی تخیل خویش بدانها حركت و جنبش می بخشد و در نتیجه هنگامی كه از دریچه چشم او به طبیعت و اشیاء می نگریم، همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حركت و حیات است. بسیاری از شاعران هستند كه طبیعت را وصف می كنند اما كمتر كسانی از آنها می توانند، این وصف را با حركت و حیات همراه كنند. و به گفته كروچه طبیعت در برابر هنر ابله است و اگر انسان آن را به سخن در نیاورد گنگ است. (شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. 150)

قابل توجه است كه مساله تشخیص در ادب فارسی، و به طور كلی در ادبیات همه ملل، صورتهای گوناگون و بی شماری دارد كه نمی توان به دسته بندی آن پرداخت، شاید كوتاهترین شكل آن، همان نوعی باشد كه به عنـوان استعاره مكنیه قدما از آن یاد كرده اند و در تعبیرات رایج زبان از قبیـل‌ «دست روزگار» فراوان دیده می شــود و نوع گسترده آن اوصافی است كه شاعران از طبیعت دارند از قبیل :

بر لشكر زمستان، نوروز نامدار

كرده است رای تاختن و قصد كارزار

وینك بیامده ست به پنجاه روز بیش

جشن سده، طلایه نوروز و نوبهار(دیوان منوچهری،290)

كه جنبه تفصیلی دارد و در سراسر این وصف، موضوع تشخیص طبیعت در چهره انسان، جزء به جزء نمایش داده شد است و بعضی شاعران به صورتهای اجمالی تشخیص روی آورده اند و بعضی مانند منوچهری به صورتهای تفصیلی آن و این مساله سیری طبیعی دارد. (شفیعی كدكنی. محمدرضا صور خیال در شعر فارسی. 155و156)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:18 - 0 تشکر 522647

جمع بندی

علاقه به طبیعت به دوره خاصی از زندگی مربوط نمی شود، بلكه افراد در هر دوره از زندگی از طبیعت نوعی برداشت می كند. عواملی كه در برداشت از طبیعت موثر است عبارت است از نژاد، طبقه، آب و هوا، وضع زندگی و جایگاه اجتماعی هر فرد و همین طور اجتماعی كه در آن زندگی می كند.

شاعری كه در حاشیه كویر و در شهری دور افتاده بزرگ شده با شاعری كه در میان طبیعت سرسبز و آرام شهری بزرگ بالیده نمی تواند برداشت مشابهی درباره طبیعت داشته باشد.

البته طبیعت در سنین مختلف تاثیرهای گوناگون بر روی انسان، مخصوصا" انسانی كه با هنر سر و كار دارد، می گذارد. طبیعت در چشم جوانی كه عاشق است و میانسالی كه عمری پشت سر نهاده فرق می كند.

به نظر می رسد سه گونه طبیعت گرایی در بین شاعران رواج داشته است :

پالف. طبیعت گرایی تقلیدی : در این نوع شعر شاعر از طبیعت گرایان دیگر تقلید می كند كه نمونه بارز آن شعر برخی از شاعران سده های آغازین است كه تقلید از تصویر سازیهای شاعران عرب است و توصیف " اطلال" و "دمن" و بیابان و كاروان شتران و … نمونه هایی كه نه با محیط زیست و نحوه زندگی شاعر منطبق بود و نه شاعر آن منظره ها را دیده بود. همین طور درشعر برخی از شاعران این روزگار، كه بی آن كه با طبیعت آشنا باشند و حتی شناختی مختصر از طبیعت و جلوه های گوناگون آن داشته باشند، به تقلید ا زشاعران طبیعت گرا از روستا و پدیده‌‌های طبیعت دم می زنند.

ب. طبیعت گرایی توصیفی : در این نوع، شاعر خواه معاصر باشد و خواه گذشته در مقابل پدیده طبیعی می ایستد و مثل گزارشگری آنچه را كه می بیند وصف می كند. این وصفها گاهی بسیار دقیق است و حاكی از دقت نظر شاعر، اما به هر حال وصف است و از حد وصف تجاوز نمی‌كند. در چند دهه قبل كه طبیعت گرایی توصیفی ذهن و زبان شاعران سیاسی را نیز به خود مشغول كرده بود، شاعر گاهی از فقیری سخن می گفت كه بی خانمان است و با تن پوش پاره در برف راه می‌رود و سرانجام كنج دیوار یا نبش كوچه ای آسمان برای او كفنی تدارك می بیند و او را زیر برف دفن می كند !

طبیعت گرایی تالیفی یا تاویلی : در این نوع شاعر با طبیعت است، خواه به گونه تالیفی یعنی دوست بودن و الفت داشتن و خواه به گونه تاویلی یعنی تعبیر و تفسیر كردن. از این رو نمی توان گفت شاعر آنچنان با طبیعت در آمیخته است كه خود را ا زآن جدا تصور نمی كند و هم از پدیده‌های طبیعت برای بیان رساتر منظور خود كمك می طلبد. گاهی از پدیده ای به عنوان نماد استفاده می كند و گاهی به عنوان تمثیل. گاهی پدیده ای را چنان گسترش می دهد و به گونه ای عام مطرح می كند كه جامعه یا جامعه هایی را در بر می گیرد و به صورت مثل در می آید و به مناسبت بر زبان جاری می شود.

شاعری كه این گونه به طبیعت می نگرد نه تنها با شكل ظاهری بلكه با اجزای طبیعت و كاركرد گوناگون پدیده های آن آشنا هست. و گاهی. حتی. مفهوم نمادین و فولكوریك هر پدیده را نیز می‌شناسد و به هنگام از آن در ارتقای زبان وبیان شعری خود استفاده می كند.

تفاوت ناظمی كه از دور به طبیعت می نگرد و با انواع صنایع بدیعی و بازی با لغات قصیده ای در وصف بهار یا توصیف خزان می سراید ـ كاری كه بسیاری از ناظمان سنتی عمری در آن تلف كرده اند ـ با شاعری كه مانند نیما عطر و طعم و صدای طبیعت در شعر او تجلی می كند در همین آگاهی از پیوستگی با طبیعت و همبستگی با آن است. اما این آگاهی درجات و جلوه های گوناگون دارد. برای مثال از یك طرف منوچهری را داریم كه غرق تماشا و توصیف عاشقانه زیبایی های طبیعت است و هر چیز را چنان حاضر و بی واسطه می بیند كه مجالی برای تفسیرها و تعبیرهای گوناگون نمی گذارد و در شعر او عشق همین عشق انسانی و باده، همین باده انگوری است. در طرف دیگر حافظ را داریم كه طبیعت در شعر او جنبه نمادی و سمبلیك دارد و آن هم به حدی است كه هنوز بعد از صدها سال بحث در این است كه آیا شراب در شعر او واقعا" شراب است یا ابزاری برای بیان مطلب عرفانی و اجتماعی. در شعر معاصر نیز از یك طرف نیما را داریم كه در شعر او همه مرغكان و گل و گیاه شمال نغمه سر می دهند و می رویند و محمل مستقیم و غیر مستقیم اندیشه های او می شوند و از طرف دیگر شاملو را كه در شعر او طبیعت از درون جامعه شهری سرك می كشد و این شهر و ذهنیت انسان شهری است كه به طبیعت می نگرد و آن را ابزار بیان خود می كند.

تا قرن نوزدهم این حضور طبیعت در شعر و اصولا" در همه هنرها تجلی داشت. اما در قرن ما و در شعر بسیاری از شعرا، دیگر مظاهر صنعتی شعری جای طبیعت بكر را گرفته است. شعر یك شاعر شهرنشین كه با سرسام صدا و صنعت و خیابان و مترو سر و كار دارد، با شعر یك شاعر روستانشین كه در آرامش سكوت و كشاورزی و جدول و جویبار، شب و روز می گذراند، تفاوت بسیار وجود دارد. اگر چه گاه همین تفاوت را در شعر دو شاعر شهر نشین نیز به وضوح می توانیم دید. مثلا" تفاوت میان شعر " فروغ فرخزاد " و شعر "سهراب سپهری" " فروغ" نكوهشگر، " فروغ " همه اضطراب و اعتراض و بیگانه با طبیعت و "سهراب ستایشگر، "‌سهراب" همه تسلیم و تكریم و آشنا با طبیعت. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی؛90)

چهارشنبه 1/6/1391 - 2:18 - 0 تشکر 522648

منابع ومآخذ:

براهنی.رضا.طلا درمس(درشعروشاعری). زریاب؛ 1380

حاكمی. اسماعیل. برگزیده اشعاررودكی. منوچهری. اساطیر؛1376

سید. جعفر. خلاصه سبك شناسی انواع شعر پارسی. تربیت؛ 1376

شاه حسینی. مهری. طبیعت و شعر در گفتگو با شاعران. كتاب مهناز؛ 1380

شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال درشعرفارسی. موسسه انتشارات آگاه؛ 1370

شمیسا. سیروس. سبك شناسی. طلوع فجر اندیشه؛ 1381

شیمل. آنه ماری. شكوه شمس(سیری درآثاروافكارمولاناجلال الدین رومی. شركت انتشارات علمی وفرهنگی؛ 1371

طالبیان. یحیی. صور خیال در شعر شاعران سبك خراسانی. عمادكرمانی؛ 1379

نوبخت. ایرج. نظم ونثرپارسی در زمینه اجتماعی(ازآغازتانهضت مشروطه).ربیع؛ 1373

مولوی. جلال الدین.كلیات دیوان شمس. تدوین محمدحسین فروزانفر. بهزاد

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.