• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3197)
چهارشنبه 1/6/1391 - 1:49 -0 تشکر 522538
طبیعت در ادبیات فارسی

بر گرفته از    http://www.daneshsara.net/adabi/1389-10-01-13-33-19.html

نوشته ی سعیده ره پیما (کارشناسی ارشد معماری منظر از دانشگاه تهران) Rahpima@Landscape.ir


طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یكی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است. نقاشی مثلا"، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آنها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای عصر تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان قرن هفدهم و هجدهم و اوائل قرن نوزدهم مثل "‌‌ترنر " و " كانستبل " و تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن،‌‌ مونه،‌ پیسارو و نیز امروزكه در كنار مكاتب گوناگون قرن بیستم آثاری هست كه به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. یا حتی در موسیقی كه هنری است شنیداری و در وهله اول چنین به نظر می رسد كه با طبیعت هیچ ارتباطش نیست. در صورتی كه بسیاری از آثار معروف آهنگسازان نامدار جهان خاستگاهی طبیعی دارد. امثال سمفونی" پاستورال" بتهوون یا"در یچه قوی" چایكوفسكی یـــــا"چهارفصل" ویدالدی، كه هر كدام به نحوی بر اثر تاثیر ویژه آهنگساز از طبیعت آفریده شده‌اند و از همه بارزتر در هنر شعر، كه نمونه ها و نشانه های آن را از قدیم ترین ایام تا كنون، در آثار منظوم و شاعرانه همه كشورهای جهان می توان دید. از ترانه ها و شعرهای "سافو "و "‌بیلی تیس " در سرزمین سرسبز و سواحل جادویی یونان بگیرید تا شاعران جاهلی عرب مثلا" " امرء القیس " در بیابانهای پر از « ربع و اطلال و دمن » یا تغزلات آغاز قصاید قصیده سرایان قرون پنجم و ششم، مثلا" " فرخی " و " ازرقی " و " خاقانی " و به ویژه " منوچهری " كه اصلا" شاعر طبیعت نام گرفته است. تا كلا" همه شاعران رمانتیك قرن نوزدهم سراسر اروپا كه دیگر زمینه اصلی و چشم انداز غالب آثار شعر آنها طبیعت رنگارنگ و رویایی است امثال " لامارتین "، "‌ هوگو "، " موسه "، "‌ هاینه "، " بایرون " و بسیاری دیگر، و تا شاعران امروز، مثلا"سن ژون پرس" و رابطه او با دریا و "رابرت فراست" و رابطه او با صحرا و جنگل یا "نیما"‌ و طبیعت مازندران یا "نرودا" كه حتی به اجزای طبیعت نیز به چشم اعضای محبوب خود نگاه می كند.

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:51 - 0 تشکر 522541


و جز اینان، شاعران دیگر هم. كه البته مستقیما"‌ با طبیعت صرف روبه‌رو نیستند. یعنی صرف وصف طبیعت را در شعر آنان نمی توان دید، ولی آنها نیز به نحوی با طبیعت در آمیخته اند و در اشعار آنها، تصویرهای گوناگون طبیعت در حكم ما به ازاء های بیان اندیشه های آنهاست. و البته شاعرانی بوده اند و هستند كه مطلقا" با طبیعت سر و كار نداشته اند و طبیعت همواره در حاشیه شعر آنها و در حقیقت تحت ااشعاع دور پروازهای تخیل و تفكر آنها بوده است. مثلاً "فردوسی"‌‌ و "مولوی" و "حافظ" یا "دانته" و "شكسپیر" و "گوته"‌. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی،87 و88)


شاید بتوان گفت كه در یك دوره از تاریخ، همه انسانها شاعر بوده اند، در آن دوره ای كه از رویدادهای عادی طبیعت در شگفت می شدند و هر نوع ادراك حسی از محیط برای آنها تازگی داشت، حیرت آور بود و نام نهادن بر اشیاء خود الهام شعری بود. دیدن صاعقه، با احساس جریان رودخانه و سقوط برگها بدون هیچگونه نسبتی با زندگی انسان، خودبخود تجربه ابتدایی و بیداری شعری و شعوری بود.كشف هر یك از قوانین طبیعت، خود نوعی بیداری است، نوعی تجربه است، نوعی شعر است.

اشعار پر شور بزرگترین شاعر عبری، با تصویرهای وام گرفته از پرستندگان مشرك طبیعت كه آنها را احاطه كرده بودند یا در دوران تبعید از دیاری به دیار دیگر می دیدند، سر زده است. در این شعرها هر نمود طبیعت، زنده به نظر می آید، چنان كه در اشعار رمی، یونانی، مصری، بابلی و هندی. در ادب (ادبیات) بدوی هندی و در تصاویر اشعار چینی و ژاپنی، طبیعت به مثابه یك كل عظیم خدایی شده، جلوه می كند و در صورتهای جلوه، گر چه در مواردی گوناگون است،‌‌ اما به اشكال مشابه اشارت دارد. (طبیعت وشعر در گفتگو با شاعران شاه حسینی.62)

اولین بار كه ادراك نسبی میان عنصری از طبیعت با عنصری دیگر از طبیعت یا زندگی بوجود می‌آید، آن نخستین ادارك كننده نسبت به آن تجربه یا بیداری، شاعر است و آنكه بار دیگر از آن تجربه به همانگونه سخن بگوید، در حقیقت از آگاهی خویش نسبت به آن بیداری اولی سخن گفته است.(طلا در مس، در شعر و شاعری براهنی )

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:52 - 0 تشکر 522542

ژراردونروال كه می گوید : «آنكه برای نخستین بار روی خوب را به گل تشبیه كرد، شاعر است و دیگران مقلد او».

امروز ناقدان معاصر، بر اساس همین عقیده، می كوشند كه شعر را وهنر را تجربه انسان بنامند و قدیمی‌ترین كسی كه از شعر به عنوان تجربه یاد كرده است، یكی از ناقدان اسلامی، یعنی ابن اثیر است كه در كتاب الاستدراك (1) از ارتباط شعر و تجربه سخن گفته است و در اروپا امیل زولا این تعبیر را رواج داده است.

تجربه شعری چیزی نیست كه حاصل اراده شاعر باشد، بلكه یك رویداد روحی است كه ناآگاه در ضمیر او انعكاس می یابد، مجموعه ای از حوادث زندگی اوست، به گفته الیوت : خواندن كتاب اسپیوزا وصدای ماشین تایپ و بوی غذایی كه برای شام در حال پخته شدن است، همه اینها ممكن است تجربه یك لحظه باشد.

از آنجا كه هر كسی در زندگی خاص خود تجربه هایی ویژه خویش دارد، طبعا" صور خیال او نیز دارای مشخصاتی است و شیوه خاصی دارد كه ویژه خود اوست و نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی بیش و كم اختصاصی اوست و آنها كه شخصیت مستقل شعری ندارند، اغلب از رهگذر اخذ و سرقت در خیالهای شعری دیگران آثاری بوجود می آورند. (كدكنی. صور خیال در شعر فارسی)

در رابطه با این موضوع و صور خیال و برداشت های شاعران از طبیعت دسته بندی های گوناگونی را می توان انجام دادو همانطور كه در ادامه مطالب آورده خواهد شد نوع نگاه شاعر, دوره و زمان زندگی و مسا‌‌ئل اقتصادی وسیاسی و... یا برداشت از طبیعت باعث ایجاد این تفاوتها شده است. برای بیشتر آشنا شدن با این تغییرات در ابتدا به صورت كلی ادوار شعر فارسی و نوع سبكهای بوجود آمده توضیحات مختصری داده خواهد شد و در ادامه به بحث موردی در رابطه با نوع نگاه شاعرانی كه بیشترین تاثیراز طبیعت در اشعار آنها دیده می شود می پردازیم : (ابن اثیر. الاستدراك فی الرد علی رساله ابن الدهان، مصر 1958 ص 17 مقدمه.)

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:52 - 0 تشکر 522543

ادوار شعر فارسی

ادوار شعر فارسی بنا به آنچه معمول است به صورت زیر تقسیم شده است :

سبك خراسانی، نیمه دوم قرن سوم، قرن چهارم و قرن پنجم

سبك حد واسط یا دوره سلجوقی، قرن ششم

سبك عراقی، قرن هفتم، هشتم و نهم

سبك حد واسط یا مكتب وقوع و واسوخت، قرن دهم

سبك هندی، قرن یازده و نیمه اول دوازده

دوره بازگشت، اواسط قرن دوازده تا پایان قرن سیزدهم

سبك حد واسط یا دوران مشروطیت، نیمه اول قرن چهاردهم

سبك نو، از نیمه دوم قرن چهاردهم به بعد (خلاصه سبك شناسی شعر فارسی، سید)

شعر ایران از آغاز تا قرن ششم هجری

در شعر پارسی این دوره كه به سبك خراسانی یا تركستانی معروف شده است معمولترین قالب شعری قصیده و مثنوی است و از نظر محتوانوع غالب در مثنوی حماسه است ودر قصیده مدح وستایش و وصف طبیعت است وهجو كه مسائل اجتماعی و عواطف شخصی شاعر است رادرآن راهی نیست. در این دوره شاهنامه های منظومی چون شاهنامه دقیقی، گرشاسبنامه اسدی توسی، شاهنامه فردوسی و... تالیف شد. ( نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:53 - 0 تشکر 522544

مختصات فكری سبك خراسانی

شعر این دوره شعری شاد و پر نشاط است و از محیط های اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن می گوید و دلایل آن یكی روحیه ایرانیان كهن و دوم زندگی شاعران بود كه صله های گران می گرفتند و مرفه می زیستند و به دربارها رفت و آمد داشتند. با این همه از پند و اندرز و موعظه خالی نیست. روحیه حماسی بر اشعار این دوره حاكم است برونگراست و هرچند دقایق امور عینی را وصف می كند اما با دنیای درون و احساسات و عواطف و هیجان ها و مسائل روحی سر و كار ندارد. توصیف آنقدر غنی است و از جزئیات طبیعت از قبیل انواع گلها و پرنده ها و باغها و می و مطرب و باده انداختن و برف و تیغ و رنگین كمان توصیفات دقیقی شده است. عینی بودن شعر سبب شده است كه شاعران به توصیف جزئیات طبیعت بپردازند و شیوه آنها در این زمینه تشبیه مركب و تشبیه تفصیلی (تشبیه حماسی) است. (سبك شناسی، شمیسا)

شاعران معروف این دوره رودكی، فردوسی، عنصری، فرخی، منوچهری و ناصر خسرو هستند.

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:53 - 0 تشکر 522546

شعر پارسی از قرن ششم تا قرن یازدهم :

درسال 616 هجری مغولان بر ایران تاختند وچون آوار بر سر ایران فرود آمدند وتمدن ایران را به تباهی كشاندند آواره گی مداحان آوازه جو بیشتر شد این آواره گی آنان را با ناكامی ها و تباهی های جامعه آشنا كردو تلخكام و نومید و خیال بافشان ساخت شاعران كه دیگر به ندرت خادم خان و امیری مقتدر بودند از الفاظ و معانی رسمی و زبان تشریفاتی آزاد شدند و به جای مفاهیم قالبی گذشته به درد دل پرداختند و به جای قصیده و قطعه كه مفهوم ها را منظم و منطقی بیان می كرد متناسب با اوضاع واحوال پریشان روزگار به غزل و رباعی كه فاقد تسلسل معانی است توسل جستند. مثنوی های حماسی، جای به مثنویهای روایی تغزلی، عرفانی و اخلاقی داد. نابسامانی ها در ادبیات غزل هم رخ نمود به طوری كه هرچه از دوران حمله مغول پیش تر می رویم ابیات غزل مستقل تر می شود كه اوج آن را در غزلهای حافظ می بینیم. حافظ خود به آن نظم پریشان می گوید. به جز آن دامنه زیبایی شناسی در غزل سبك عراقی گسترده شد. در كنار عناصری چون كمان ابرو و كمند زلف و ترك غارتگر و... كه زمینه های اجتماعی آن در چپاولگری های هلاكویی و تیموری وجود داشت عناصر زیبایی شناسی برگرفته از طبیعت هم جای گرفت. شاعر زیبایی گلزار و آب و رنگ ارغوان را در چهره یار دید گل و سنبل و سرو و بوستان و پرندگان و آهوان و حالات آنها به جای آن كه در تشبیت قصیده جای بگیرد وسیله ای شد برای وصف معشوق.

در این دوره عناصر زیبایی شناسی مدام در حال دگرگونی است شاعر دیگر به كمند زلف قانع نیست از موی پیچش آن را می بیند و از ابرو اشارتهای ابرو را.

در دوره مورد بحث (سبك عراقی) غزل عاشقانه و عارفانه در كنار هم می زیستند و یكدیگر تاثیر می گذاردند. هم عاشقان معشوق مجازی از تعبیرات عارفانه سود می جستند و هم شعرای عارف تعابیر مجازی را به طور نمادین برای بیان مقصود به كار می بردند. با آغاز نمادگرایی عرفانی در شعر عناصر زیبایی شناسی یاد شده به صورت نمادهای اسطوره ای جاودانه در آمد. كمند موی نماد عالم كثرت شد و خال كه از اسباب حسن بود به عالم وحدت تعالی یافت و نمونه های دیگر از این دست. آن گاه عشق مجازی و حقیقی به هم پیوند خورد و شاعر عارف جلوه معشوق ازلی را در جمال معشوق زمینی دید و به آن تعبیر معروف ماه را در طشت خانه به تماشا ایستاد این ویژه گی سبب شده است كه در بسیاری از غزلیات این دوره ,بدون آشنایی با جهان بینی شاعر نمی توان خط قاطعی بین آن دو كشید. (نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:54 - 0 تشکر 522547

سبك آذربایجانی

به طور كلی از نظر تحول در فكر و مختصات ادبی شعر سبك آذربایجانی در اوج روند تكامل شعری قرن ششم قرار دارد. در شعر سبك آذربایجانی از نظر فكری فاضل نمایی و اشاره به علوم مختلف، تعلیمات گوناگون از جمله به آداب و رسوم مسیحیت (آران همجوار با ارمنستان)، اشاره به فولكور و عقاید عامیانه از جمله طب و نجوم و جانور شناسی عامیانه مطرح است به نحوی كه شعر این مكتب غالب محتاج به شرح و تفسیراست. لحن حماسی در شعر این دوره تبدیل به مفاخره شده است و شاعران این مكتب معمولا درستایش خود داد سخن داده اند. شاعران دیگر را قبول ندارند و هجو می كنند و هم چنین نوعی عرفان نزدیك به شرع از نوع عرفان سنایی در اشعار این مكتب هست. دیگر از ممیزات فكری شعر این مكتب ایران دوستی و توجه به معارف ایران باستان است چنان كه خاقانی در قصیده ایوان مدائن از مجد و عظمت گذشته ایران یاد كرده است و نظامی متهم به طرفداری از آیین گران و مجوسان بوده است.

نمونه كامل اشعار این مكتب را در قصیده دردیوان خاقانی ودر مثنوی در آثار نظامی می توان جست.(سبك شناسی، شمیسا)

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:55 - 0 تشکر 522550

قرن ششم (شعرعرفانی)

بی توجهی شاهان سلجوقی در اوایل كار به شاعران (نسبت به دوره غزنوی) باعث شد كه شاعران كم و بیش به غزل هم توجه كنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند و به طور كلی از قصیده گاهی به تغزل آن بسنده نمایند. اما در دوره های قبل بازار قصیده و مدح و صله داغ بود. (سبك شناسی، شمیسا)

سبك هندی

در سبك هندی چگونگی برخورد شاعر با طبیعت سخت شایان است، شاعر به جای آنكه در طبیعت قرار بگیرد و آن را وصف كند طبیعت است كه در روح شاعر تاثیر كرده و شعر بیان این تاثر است. در سبك هندی شاعر نقاش طبیعت نیست آنچه در عالم خارج واقع می شود برای شاعر مهم نیست بلكه مهم حالاتی است كه این امور خارجی در ذهن شاعر به وجود می آورد برون نگری جای خود را به درون نگری می دهد. گل با در آغوش شبنم خفتن تر دامن می شود شاخه دشمن دوست نهایی است كه زندان بلبل خواهد شد و آبشار دردمندی است كه سر به دیوار می كوبد و می گرید اینگونه برخورد شاعرسبك هندی با طبیعت سمبولیستهای اروپا را تداعی می كند (شعر نقاشی نیست بلكه تظاهری از حالات روحی است و تا سرحد امكان باید ازواقعیت عینی به واقعیت ذهنی رسید. سمبولیستها می گویند : نظرات ما درباره طبیعت عبارت از زندگی روحی خودمان است. ماییم كه حس می كنیم و نقش روح خودمان است كه در اشیا منعكس می شود از دیگر ویژه گیهای سبك معروف به هندی ورود واژه ها و اصطلاحهایی است كه تا آن زمان بار ورود به بارگاه شعر را نداشته اند. (سبك شناسی، شمیسا)

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:55 - 0 تشکر 522552

عناصر طبیعت در صور خیال

شعر فارسی را در فاصله سه قرن نخستین، یعنی تا پایان قرن پنجم هجری، باید شعر طبیعت خواند. زیرا، با اینكه طبیعت همیشه از عناصر اولیه شعر در هر زمان و مكانی است و هیچگاه شعر را از طبیعت به معنی وسیع كلمه نمی توان تفكیك كرد، شعر فارسی در این دوره به خصوص از نظر توجه به طبیعت، سرشارترین دوره شعر در ادب فارسی است. چرا كه شعر فارسی در این دوره شعری است آفاقی و برون گرا. یعنی دید شاعر بیشتر در سطح اشیاء جریان دارد و در ورای پرده طبیعت و عناصر مادی هستی، چیزی نفسانی و عاطفی كمتر می جوید بلكه مانند نقاشی دقیق كه بیشترین كوشش او صرف ترسیم دقیق موضوع نقاشی خود شود شاعر نیز در این دوره همت خود را مصروف همین نسخه برداری از طبیعت و عناصر دنیای بیرون می كند و كمتر می توان حالتی عاطفی یا تاملی ذهنی را در ورای توصیفهای گویندگان این عصر جستجو كرد.

به گفته الیزابت درو : «شعری كه از طبیعت سخن بگوید درهمه اعصار مورد نظر شاعران بوده است اگر چه نوع آن به اختلاف ذوق هر دوره و حساسیت شاعران، متفاوت بوده است» اما در شعر فارسی‌، با در نظر گرفتن ادوار مختلف آن، هیچ دوره ای شعر به طبیعت ساده و ملموس این مایه وابستگی نداشته ست و این قدر نزدیك نبوده است زیرا كه در هیچ دوره ای شعر فارسی اینقدر از جنبه نفسانی انسانی و خاطر آدمی به دور نبوده است و این مساله آفاقی بودن شعر فارسی در این عصر‌، بیشتر به خاطر این است كه در این دوره از نظر موضوعی بیشترین سهم از آن شعرهای درباری و مدحی است و یا حماسه ها و در هر دو نوع، «من» شاعر مجال تجلی نمی یابد تا شعر را به زمینه های انفسی و درونی بكشاند.

طبیعت در شعر این دوره به دو گونه مطرح می شود نخست از نظر توصیف های خالص كه وصف به خاطر وصف باید خوانده شود و اینگونه وصفها در قطعه های كوتاهی كه از گویندگان عصر سامانی از قبیل شعرهای كسایی بر جای مانده به خوبی دیده می شود و بی گمان این شعرها شعرهایی است كامل و نباید تصور كرد كه بریده هایی از یك قصیده مدحی است مانند :

آن خوشه های رزنگر آویخته سیاه

گویی همه شبه به زمرد درو زنند

و آن بنگ چزد بشنو در باغ نیمروز

همچو سفال نو كه به آبش فرو زنند (عوفی. لباب الاباب، ص272)

و اینگونه قطعه های كوتاه وصفی در شعر شاعران تازی از قبیل ابن معتز و ابن رومی و سری رفاء نمونه‌های بسیار دارد و منظور از آنها وصف به خاطر وصف است و نوعی نقاشی.

از این گونه شعرهای كوتاه كه بگذریم قصایدی است درباره طبیعت كه مستقیما" مطرح می شود اما به بهانه مدیح یا بندرت موضوعی دیگر در همین حدود، این دسته شعرها را نیز باید از مقوله وصف به خاطر وصف به شمار آورد، از قبیل بیشتر وصفهای منوچهری.

در این گونه وصفها، كه حاصل مجموعه ای از تصاویر طبیعت است، جز ترسیم دقیق چهره های طبیعت شاعر قصدی هنری ندارد و اینگونه تصاویر طبیعت گاه به طور تركیبی در ضمن قصاید ترسیم می شود و گاه جنبه روایی و وصف قصه وار دارد و در این وصفهای قصه وار، اگر چه تنوع كمتر دیده می شود، اما حركت و حیات بیشتر است، از قبیل بعضی قصاید منوچهری كه درآن به طور روایی به وصف طبیعت می پردازد و نمونه دقیق تر آن را باید در مسمط های او جستجو كرد.

درمجموع، همه این انواع توصیف ـ كه باید انها را وصف به خاطر وصف خواند ـ تصویرهایی هستند بسیار ساده و آفاقی دور از هر ـ گونه زمینه عاطفی و در بحث ما مجال تحقیق درباره انواع و جزئیات این وصفها نیست، اما یك نكته را در باب اینگونه وصفها نباید فراموش كرد كه عناصری كه صور خیال را تشكیل می دهد به طور طبیعی از اجزای دیگر طبیعت و دنیای ماده است و این كار نتیجه طبیعی موضوع شعر است، اگر چه در همین نوع شعرها نیز ـ در پایان این دوره ـ گاه، یك روی تصویر طبیعت امور انتزاعی و ذهنی است آنگونه كه در اواخر این دوره در شعر مسعود سعد می‌خوانیم‌ :

دوش گفتی ز تیرگی شب من

زلف حور است و رای اهریمن

زشت چون ظلم و بیكرانه چون حرص

تیره چون محنت و سیه چون حزن (دیوان مسعود سعد، ص 457 )

و با اینكه طبیعت یك چیز است برداشت شاعران از آن دگرگون می شود و یادآور آن سخن كالریج است كه گفت : طبیعت هرگز تغییر نمی كند بلكه تاملات شاعران درباره طبیعت است كه دگرگونی می پذیرد و پیرو احساسات و طبایع ایشان است.

گذشته از وصفهای متنوع و گسترده كه در شعر این دوره وجود دارد طبیعت به گونه ای دیگر در صور خیال گویندگان این عصر تجلی دارد كه از نظر مجموعه تصاویر شعری این دوره قابل بررسی است، بدینگونه كه گویندگان، گذشته از وصفهایی كه از طبیعت می كنند، در زمینه های غیر از طبیعت ـ یعنی در حوزه بسیاری از معانی تجریدی و یا تصاویری كه از انسان و خصایص حیاتی اوست ـ باز هم از طبیعت و عناصر آن كمك می گیرند. در اینجاست كه رنگ اصلی عنصر طبیعت در تصاویر شعری این دوره روشن تر و محسوس تر آشكار می شود، زیرا در وصف مستقیم طبیعت از طبیعت كمك گرفتن امری است بدیهی اما به هنگام سخن گفتن از چیزهایی كه بیرون از حوزه طبیعت است اگر شاعری از طبیعت و عناصر آن كمك بگیرد در آنجاست كه شعرش بیشتر عنوان شعر طبیعت می تواند پیدا كند و این نكته اغلب از نظر ناقدان و شاعران عصر ما نیز مورد غفلت واقع شده است كه تصور می‌كنند سخن گفتن مستقیم از روستا، تصاویر یا دید شاعر را روستایی می كند. همچنین اگر گوینده‌ای درباره جبر یا اختیار یا مرگ و زندگی سخن گفت دید فلسفی دارد، در صورتی كه در چنین مواردی، نفس موضوع است كه روستا است و نفس موضوع است كه فلسفه است.

جستجوی عناصر طبیعی در شعر گویندگان این عصر نشان می دهد كه دید گویندگان این دوره بیشتر دید طبیعی است و نه تنها در وصفهای طبیعت بلكه در زمینه های دیگر نیز توجه شاعران به طبیعت نوعی تشخص و امتیاز دارد و در هر زمینه ای از زمینه های معنوی شعر، در تصویرهای شعر، عنصر طبیعت بیشترین سهم را داراست. البته این طبیعت در این سه قرن تحولاتی دارد كه نباید فراموش شود زیرا در دوره نخستین تا نیمه اول قرن چهارم ـ بجز موارد استثنایی ـ ساده و زنده است و در شعر نیمه دوم قرن پنجم ـ بجز در موارد استثنایی ـ طبیعتی است مصنوعی، ولی در هر دو دوره، طبیعت امری آشكار است. چنانچه در مدیحه های منوچهری خصایل روانی ممدوح با طبیعت و عناصر طبیعت سنجیده می شود و تصاویری از اینگونه در شعر او و معاصرانش بسیار می توان دید :

الا یا سایه یزدان و قطب دین پیغمبر!

به جود اندر چو بارانها، به خشم اندر چو آذرها

بهار نصرت و مدحی و اخلاقت ریاحینها

بهشت حكمت و جودی و انگشتانت كوثرها (دیوان منوچهری، 2)

كه تصاویری از نوع «به جود اندر چو بارانها» و «به خشم اندر چو آذرها» و یا «بهار نصرت و مدح» و «ریاحین اخلاق» همه تصاویری هستند ساخته از عناصر طبیعت و معانی انتزاعی و این جنبه گسترش عناصر طبیعت را در تصاویر این دوره، در شریطه های قصاید بیشتر می توان احساس كرد چنانكه در این شریطه فرخی :

همی تا در شب تاری ستاره تابد از گردون

چو بر دیبای فیروزه فشانی لؤلؤ لالا

گهی چون آینه ی چینی نماید ماه دو هفته

گهی چون مهره سیمین نماید زهره زهرا

عدیل شادكامی باش و جفت ملكت باقی

قرین كامكاری باش و یار دولت برنا (دیوان فرخی، 3 )

دیده می شود و در وصفهایی كه فرخی و دقیقی و دیگر گویندگان این عصر از معشوق در تغزلهای خود دارند، رنگ طبیعت و زمینه عناصر طبیعی را در تصاویر ایشان به روشنی می توان احساس كرد :

شب سیاه بدان زلفكان تو ماند

سپید روز به پاكی رخان تو ماند

به بوستان ملوكان هزار گشتم بیش

گل شكفته به رخساران تو ماند

دو چشم آهو، دو نرگس شكفته به بار

درست و راست بدان چشمكان تو ماند

ترا بسروین بالا قیاس نتوان كرد

كه سرو را قد و بالا بدان تو ماند

دقیقی (لازار، اشعار پراكنده، 147)

كه اگر چه به ظاهر طبیعت را با معشوق قیاس كرده ولی منظور ارائه تصاویری از زیبایی معشوق است و در همه این تصاویر یك روی تركیب خیال، طبیعت است و این گسترش عناصر طبیعت در تصویرها به تصاویر شعرهای غنایی و مدحی محدود نمی شود حتی در حماسه نیز بیشترین سهم، از آن تصاویری است كه اجزای آن را عناصر طبیعت تشكیل می دهد چه در تصویرهایی كه به گونه اغراق ارائه می شود از قبیل :

سپاهی كه خورشید شد ناپدید

چو گرد سیاه از میان بر دمید

نه دریا پدید و نه هامون در كوه

زمین آمد از پای اسبان ستوه (فردوسی، شاهنامه، ج 2؛ ص117)

و چه در تصویرهایی كه جنبه تشبیهی یا استعاری دارد مانند :

زگرد سواران هوا بست میغ

چو برق درخشنده پولاد تیغ

هوا را تو گفتی همی برفروخت

چو الماس روی زمین را بسوخت

به مغز اندرون بانگ پولاد خاست

به ابر اندرون آتش و باد خاست (فردوسی، شاهنامه، ج 1؛ ص123)

و از آنجا كه شعر این دوره، بیشتر، آفاقی است و به ندرت نمونه شعری كه گرایش به بیان انفسی داشته باشد می توان یافت ـ مگر در اواخر این عهد در بعضی شعرهای مسعود سعد و در رباعیهای خیام كه بیانی كاملا" انفسی دارد ـ در شعر این دوره بیشترین عنصر، عنصر طبیعت است كه دید گویندگان همواره در كار پیوستن اجزای آن است چه در وصفهای عمومی و چه در ساختن تصویرهای دیگر، از این روی هیچ جای اغراق نیست اگر بگوییم شعر فارسی در این دوره شعر طبیعت است هم از نظر وسعت عناصر طبیعت در تصاویر گویندگان این عصر و هم از نظر توجه به سطح و قشر ظاهری طبیعت كه طبیعت را در شعر این دوره ملموس و ساده محفوظ نگه داشته و شاعر به هیچ روی در آن سوی تصاویر طبیعت امری معنوی را جستجو نمی كند.

البته میزان دلبستگی گویندگان این دوره به طبیعت یكسان نیست و بر اثر همین اختلاف در زمینه دلبستگی به طبیعت است كه تصاویر شعری بعضی از گویندگان از قبیل منوچهری در قیاس با گویندگانی از قبیل عنصری از نظر مواد طبیعت غنی تر است و این تفاوت در قیاس شعر گویندگان قرن چهارم با گویندگان نیمه دوم قرن پنجم نیز به خوبی آشكار است هم از نظر توجه به وصف طبیعت ـ چه وصفهای كوتاه كه آن را وصف به خاطر وصف خواندیم، و چه از نظر وصفهای دیگر ـ و هم از نظر استفاده از عناصر طبیعت؛ مثلا" قیاس شعر فرخی سیستانی با ابوالفرج رونی می تواند نماینده خوب این اختلاف باشد كه نخستین می كوشد مسائل بیرون از حوزه طبیعت را با كمك تصویرهای طبیعت حسی كند و دومی می كوشد طبیعت ملموس را از رهگذر تصویرهای انتزاعی تازگی و لطافت و رقت بیشتری ببخشد و این كوشش او شعرش را از جنبه ملموس بودن و حسی بودن دور كرده و به صورت مجموعه ای از تصاویر پیچیده و گاه نامفهوم در آورده است و همچنین مسعود سعد سلمان، در قیاس با منوچهری. اما هیچكدام از این گویندگان جز در موارد استثنایی نتوانسته اند مانند شاعران دوره های بعد نهفتگی درون انسان را در تصویرهای طبیعت كشف كنند و این خصوصیتی است كه در شعر اروپایی نیز در دوره های خاصی تجلی دارد، مثلا" در ادب انگلیسی وردزورت و پیروان او چنین كوششی در شعرهای طبیعت از خود نشان داده اند.

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:56 - 0 تشکر 522553

از ملاحظه شعر فارسی در این عصر، كه به حق باید آن را دوره طبیعت در شعر فارسی خواند، به خوبی دانسته شود كه با همه فراخی دامنه جغرافیایی محیط زیست شاعران و با همه اختلافاتی كه از نظر اوضاع طبیعی در هر ناحیه ای از نواحی مختلف نفوذ شعر فارسی وجود داشته، رنگ عمومی شعرهای طبیعت یكسان است و بهار یا پاییز یا هر پدیده دیگر از پدیده های طبیعت، در شعر مسعود سعد و معزی و قطران یكسان است با اینكه محیط زیست ایشان از یكدیگر جداست، مسعود در هند زیسته و معزی در خراسان و قطران در آذربایجان و بالتبع هر كدام از این نواحی از نظر طبیعت ویژگی های خاصی را داراست. (شفیعی كدكنی. صور خیال در شعر فارسی، خلاصه صفحات300تا326)

خصایص عمومی عناصر طبیعت درصورخیال (عصرمنوچهری و فخر الدین گرگانی) 400 تا450 هجری

نیمه اول قرن پنجم از نظر فراوانی شعرهای موجود، و هم از نظر وجود چند شاعر برجسته از قبیل منوچهری و فرخی و فخر الدین گرگانی و ناصر خسرو (اگر چه مقداری از زندگی وی در نیمه دوم این قرن گذشته) و قطران تبریزی و هم از نظر گسترش دامنه تصاویر شعری سرشارترین دوره های شعر فارسی است. زیرا در این دوره خصایص برجسته صور خیال شاعران دوره قبل هنوز در شعر گویندگان درجه اول از قبیل منوچهری و فرخی و ناصر خسرو دیده می شود و از سوی دیگر نشانه‌های بعضی تازگی ها نیز در اسلوب ارائه تصاویر بیش و كم دیده می شود كه درحد اعتدال است، ولی از سوی دیگر شاعران درجه دومی نیز در این عصر زیسته اند كه از شعرشان سندی قابل توجه در دست نیست.

ذهن شاعران بیشتر می كوشد، در ساختن تصاویر مادی، در تركیب عناصر طبیعت تصرف كند و از این روی در این دوره مجموعه ای از «تشبیهات خیالی» داخل شعر فارسی می شود كه نمونه وسیع آن را در تصاویر شعر منوچهری می بینیم و در شعر دیگر گویندگان نیز بیش وكم وجود دارد و در دوره بعد در شعر ازرقی به حد افراط می رسد. این خصوصیت كه در واقع صورت متبلور و اغراق آمیز رنگ اشرافی تصاویر شعر فارسی است، در دوره قبل بسیار كم بود، ولی در این دوره شیوع بیشتری دارد و می بینیم كه در شعر منشوری سمرقندی از دریای مشكی كه آبش زر است و موجش زرین و نهنگش از سندروس و تمساحش نیز زرین است سخن به میان می آید و هچنین از عبهر سیمین و سرو یاقوتین درین تصویر آتش :

گهی چون عبهری سیمین همی بر آسمان یازد (لباب الاباب، عوفی 280)

گهی چون سرو یاقوتین همی بالد با بر اندر

با همه توجهی كه نسبت به تشبیهات خیالی در شعر این دوره دیده می شود و همچنین گرایشی كه ذهنها به تصویرهای انتزاعی دارد، باز هم سهم عمده اجزاء خیال از طبیعت گرفته می شود و این دوره، همچنان ادامه دوره طبیعت در شعر فارسی است و وجود منوچهری و فرخی در این عصر ـ از نظر تصاویر طبیعت ـ به حدی دارای اهمیت است كه روزگار ایشان را باید دوره كمال شعر طبیعت در شعر فارسی به شمار آورد.

از این روی حركت و پویایی در نوع تصاویر شاعران این دوره نسبت به دوره قبل امری است آشكار. اغراقها گسترشی بیشتر یافته ولی درحوزه طبیعت و تشبیهات و استعارات، هنوز به حد تفریط و افراط نرسیده اما در زمینه مدح شاعران اغراق و غلو را وسعت داده اند.

بر روی هم دو جریان در شعر این دوره وجود دارد كه نماینده یكی از آنها عنصری است و نماینده دیگری منوچهری. كوشش منوچهری و اسلوب او بر این است كه گرد تصاویر موجود گویندگان دوره قبل، نگردد و تخیل خویش را، در زمینه طبیعت و اشیاء به كار وا دارد و هر چیز را از دیدگاه خود بنگرد و كوشش عنصری بیشتر بر این است كه تصاویر دیگران را بگیرد و با تصرفی عقلانی آن را به صورتی تازه جلوه گر كند و در حقیقت از صنعت به جای طبع، كمك بگیرد.

چهارشنبه 1/6/1391 - 1:57 - 0 تشکر 522555

با اینكه تصویرها تنوع بیشتری یافته و محدودیت دوره قبل ـ كه فقط به تشبیه نظر داشتند ـ در شعر گویندگان این عصر دیده نمی شود، هنوز تزاحم تصویرها در شعر این دوره به حدی نیست كه ایجاد پیچیدگی و تضاد كند و اغلب وصف ها حسی و طبیعی می نماید و این دوره را نیز باید دوره «تصویر به خاطر تصویر» خواند زیرا كوشش اصلی شاعران در همین راه محدود می شود.

با كوشش عنصری و اقمار او تصویرهای تلفیقی در شعر این دوره آغاز می شود و صورت افراطی آن را در شعر نیمه دوم قرن پنجم خواهیم دید. با این همه در كنار این جریان، همانگونه كه یاد شد، دسته ای دیگر از شاعران از قبیل منوچهری و فخر الدین اسعد و قطران تا حدی به تجربه های شخصی خود نظر دارند.

از صور خیال، كه در این دوره نسبت به دوره قبل شیوع بیشتری یافته، یكی تمثیل است كه بیشتر در زمینه های غیر وصفی و غیر طبیعت مورد استفاده قرار می گیرد و هر چه شاعران از وصف ها و تصویرهای طبیعت دورتر می شوند و به اندیشه و به خصوص معانی حكمی روی می آورند، شیوع بیشتری می یابد و در دوره های بعد رواج آن بیشتر می شود. (شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی،خلاصه صفحات474 تا 485)

خصایص عمومی عناصر طبیعت در صورخیال (عصر بلفرج رونی و ازرقی هروی)450 تا 500 هجری

در این دوره شعر فارسی در دو جهت سیر می كند، یك دسته از شاعران همان اسلوب متقدمان را ادامه می دهند و خصوصیات تصاویر شعری ایشان، همان خصایص تصاویر گویندگان دوره قبل است، با این تفاوت كه در صور خیال اینان هیچ یك از تشبیهات و یا استعارات حاصل تجربه مستقیم گوینده نیست و آنچه هست همان تصاویر رایج دوره قبل است كه با نوعی تصرف عقلی و منطقی ـ چنانكه عنصری در دوره قبل می كرد ـ همراه شده و در حقیقت دوره مضمون سازی است. از نمایندگان این گونه شعرها لامعی و معزی را باید نام برد كه در سراسر دیوان این دو تن كمتر می توان به تصویری برخورد كه برای نخستین بار در شعر فارسی عرضه شده باشد و چنانكه خواهیم دید این گونه شاعران جز زیر و بالا كردن تصاویر رایج شاعرانی از قبیل منوچهری و فرخی كاری ندارند، در حقیقت دوره تصویرهای تلفیقی است كه پیش از این درباره اش سخن گفتیم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.