• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادب و هنر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادب و هنر (بازدید: 20301)
دوشنبه 30/5/1391 - 23:32 -0 تشکر 520716
پژوهش هنر

هنر به مثابه جنبش پیشرو


هنر به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان حیات فرهنگی بشری، نقش جنبش آوانگارد را در تحولا‌ت جامعه ایفا می‌کند. به عبارت دیگر شناسنامه معنوی یک جامعه را می‌بایستی در حوزه هنری آن جست‌وجو کرد .تحول در گفتمان هنری، متحول شدن گفتمان‌های مختلف جامعه را موجب می‌شود.

 


هنر به مثابه جنبش پیشرو

نگاهی به گذار جامعه اروپا از گفتمان سنتی به گفتمان مدرن نشان این مدعا است. مدرنیته اروپا در فرآیند تغییر از حوزه هنر آغاز شد و تحول از گفتمان‌های مختلف هنری منجمله مکاتب نقاشی، معماری، ادبیات نمایشی و نوشتاری، موسیقی، شعر و غیره شروع شد و بعد به حوزه‌های دیگر جامعه تسری یافت.

با پردازش درباره ساختارهای نهان معرفت در هر دوره‌ای به خصوصیات ساختار دانایی (اپیستمه) هر عصر هنری می پردازیم. صورت‌بندی معرفت در هر عصری، مجموعه‌ای ساختمند و ساختار نهانی است که شاکله مفصل‌بندی گفتمان‌های مختلف علمی را از پیش تعیین می‌کند. میشل فوکو در آثار خود از دوره‌های مختلف معرفتی یاد می‌کند. او معتقد است نظام معرفتی عصر رنسانس، طبق ساختار دانایی آن، زبان و واژگان، سمبل اشیا یعنی عین اشیا بود. چرا که در جهان موجود اجرای تمام و کمال طرح خداوند محسوب می‌شدند و از این رو اشیا به عنوان واژگان دیده می‌شده و با آنها تشابه کامل داشتند. به عبارت دیگر زبان و واژگان، استقلا‌لی خارج از اشیا نداشتند. بعد از آن دوره کلا‌سیک (قرن هفدهم و هجدهم) فرا می‌رسد. در عصر کلا‌سیک اپیستمه بازتاب و نمایش به جای اپیستمه شباهت می‌نشیند بدین‌معنا که در ساختار معرفتی آن دوره واژگان، بازتاب اشیا محسوب می‌شدند یعنی با آنها تفاوت داشتند جهان کلمات، نمایشگر جهان اشیا گشت و بدینسان میان واژگان و اشیا فاصله افتاد و جهان اشیا توسط جهان کلمات جاری شده و به نمایش گذاشته شد. در این دوره می‌توان به ایده‌آلیسم دکارت که در قالب این اپیستمه جای می‌گیرد اشاره نمود. اما در دوره مدرن (قرن نوزدهم) جدایی مطلق بین اشیا و واژگان را شاهد هستیم به‌طوری که پیوند میانشان گسسته شد. در اپیستمه مدرن زبان نه سمبل اشیا است (مثل اپیستمه عصر رنسانس) و نه نشانه و بازتاب اشیا (مثل اپیستمه دوره کلا‌سیک) بلکه با محوریت سوژه، زبان تنها بازتاب سوژه به خودش است.

 میشل فوکو در آثار خود از دوره‌های مختلف معرفتی یاد می‌کند. او معتقد است نظام معرفتی عصر رنسانس، طبق ساختار دانایی آن، زبان و واژگان، سمبل اشیا یعنی عین اشیا بود. چرا که در جهان موجود اجرای تمام و کمال طرح خداوند محسوب می‌شدند و از این رو اشیا به عنوان واژگان دیده می‌شده و با آنها تشابه کامل داشتند.

تولد انسان خودمختار به عنوان سوژه مطلق و خودسامان در اپیستمه عصر مدرن پدیدار گردید و زبان، مکالمه سوژه‌شناسا با خودش گشت. در این دوره انسان به عنوان فاصل‌شناسا زبان را در خدمت گرفت تا از طریق آن ذهن خودش را بازتاب دهد نمونه بارز اپیستمه عصر مدرن را می‌توان در فلسفه کانت مشاهده کرد. بعد از اپیستمه مدرن نوبت به عصر دیگری می‌رسد. معرفت بشری وارد دوره جدید به نام اپیستمه پسامدرن می‌گردد. در این دوره ناخودآگاه معرفت در زبان نهفته است و دیگر سوژه انسانی همانند اپیستمه مدرن از طریق زبان سخن نمی‌گوید بلکه زبان از طریق سوژه خود را جاری می‌سازد. بدینسان مرگ استقلا‌ل سوژه استعلا‌یی به نام انسان فرا رسید و زبان جایگزین آن شد. به عبارت دیگر ظهور زبان به معنای افول سوژه انسانی شد. همان‌گونه که رفت، در عصر رنسانس، زبان سمبل اشیا بود، در دوره کلا‌سیک، زبان بازتاب اشیا محسوب می‌شد و در عصر مدرن زبان خودنمایی و یا بازتاب سوژه انسانی به شمار می‌رفت اما در گفتمان جدید و اپیستمه پسامدرن، زبان، نه سمبل اشیا نه نمایش و نشانه آن و نه بازتاب سوژه انسانی، بلکه فقط نمایشگر و عین خود زبان است. به عبارت دیگر محوریت مکتب اومانیست و انسان‌مدار بودن ساختار معرفت جای خود را به جریان ضد عقل و ضد‌اومانیستی زبان و گفتمان می‌دهد.

و حال خصوصیات ساختار معرفتی هنر در دوره‌های مختلف را در ارتباط با اپیستمه دوره خاص خودش مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 خصوصیت هنر در عصر پیشامدرن

در عصر پیشامدرن هنر برحسب غایت آن مورد توجه قرار می‌گرفت و کمتر از خلا‌قیت و نوآوری صحبت می‌شد و هیچگاه از تازگی و بداعت سخنی به میان نمی‌آمد. از عصر افلا‌طون <حقیقت> غایت علم محسوب می‌شد، از این رو هنر که وجهی از علم ادراکی و محسوس بود، از حقیقت که در ساحت معقول قرار داشت فاصله گرفت. در دوران پیشامدرن هنر و زیبایی امور عینی و برون ذات بود، بنابراین هنر حوزه‌ای مستقل را تشکیل نمی‌داد و همانند زبان در دوره رنسانس فاقد استقلا‌ل ذاتی محسوب می‌شد.

هنر به مثابه جنبش پیشرو
خصوصیت هنر در عصر مدرن

در هنر مدرن، زیبایی هنری بر زیبایی طبیعی تقدم دارد. از دوره رنسانس به بعد هنر پیش از آنکه خود را به مقایسه افلا‌طونی یعنی تقارن، تناسب، هماهنگی و کمال و نظایر آن محدود کند، به بیان طبیعت احساسات و حالا‌ت درونی آدمی می‌پرداخت. در هنر مدرن ذهنیت و مخاطب اثر هنری واجد اهمیت شمرده می‌شود در این دوره بیشتر با خلا‌قیت، تخیل و آفرینندگی سروکار داریم. اثر هنری در عصر جدید دارای خصلتی بی‌مانند و بدیع است. از دوران رنسانس به بعد هنر شکلی از بازی را به خود گرفت.در این عصر فعالیت هنری فراگرد شهودی محسوب می‌شود، واجد حقیقت خاص خویش است که از حقیقت علم جدا است. در عصر جدید هنر و زیبایی دارای منشی ذهنی و درونی تلقی شد. به همین دلیل بود که ذوق و قریحه مبنای اثر هنری به حساب آمد و تجربه زیباشناسانه که جنبه فردی داشت در کانون توجه قرار گرفت. از سده هفدهم به بعد هنر و زیبایی رفته‌رفته در حوزه معرفتی مستقلی به نام زیبایی‌شناسانه مورد بحث قرار گرفتند. از این زمان به قول کانت غایت هنر، امری درونی و مستقل محسوب شد و هنگامی که به زیبایی چیزی حکم می‌کنیم در واقع زیبایی را غایت و هدف قطعی معرفی می‌کنیم. هنر مدرن در واقع تجربه هنری را امری مستقل و خودپایدار می‌داند. به همین علت است که اوج نوآوری در هنر مدرن در برخورد انقلا‌بی با فرم متجلی شد. درواقع مدرنیسم بر وحدت و استقلا‌ل اثر هنری تاکید دارد. هنر مدرن را می‌توان نمود و نماد تحقق شهود کانتی دانست.

در این عصر (دوره مدرن) هنر خود را از اپیستمه بازتاب و نمایش خارج ساخته و اپیستمه جدیدی به نام مدرن که همانا اپیستمه بازتاب سوژه به خودش است را می‌آفریند. دراین دوره هنرمند تراوشات ذهن خود را با چاشنی خلا‌قیت ساطع می‌کند و در قالب هنری بدون توجه به فرم‌های سنتی به خلق اثر همت می‌گمارد و خود را به عنوان تنها سوژه خالق معرفی می‌کند.

از ویژگی‌های رویکرد پسامدرن به هنر این است که امور غیرهنری را مدنظر قرار می‌دهد و امور اجتماعی و سیاسی را در هنر بازتاب می‌دهد. به‌نوعی ساختار دانایی، خود را از طریق هنرمند در آثار هنری جاری می‌سازد. در این دوره هنر نه خلق‌شده هنرمند بلکه فرآورده و محصول زبان و گفتمان است که از طریق هنرمند ظهور کرده است.

اما در هنر پسامدرن بر کثرت‌گرایی و نداشتن استقلا‌ل اثر تکیه می‌شود. یکی از ویژگی‌های رویکرد پسامدرن به هنر این است که امور غیرهنری را مدنظر قرار می‌دهد و امور اجتماعی و سیاسی را در هنر بازتاب می‌دهد. به‌نوعی ساختار دانایی، خود را از طریق هنرمند در آثار هنری جاری می‌سازد. در این دوره هنر نه خلق‌شده هنرمند بلکه فرآورده و محصول زبان و گفتمان است که از طریق هنرمند ظهور کرده است. به عبارت دیگر سوژه‌شناسای انسان در عصر مدرن خود مخلوق گفتمان و زبان است و فقط رابطی است که گفتمان یا اپیستمه عصر خود را بروز می‌دهد.

 فرجام سخن

به طور کلی نسبت بین گفتمان معرفتی یا اپیستمه دوران تاریخی با ساختار دانایی دوره‌هایی مختلف هنری نشان می‌دهد که همیشه حوزه هنری در تغییر آهنگ گفتمان معرفتی که می‌توان از آن به عنوان واگرایی گفتمانی در ساختار دانایی (اپیستمه) نام برد پیشگام و پیشاهنگ بودند.

بنابراین اگر نگوییم که تغییر و تحولی اپیستمه هنری مقدم بر ساختار دانایی معرفت کلی جامعه است می‌توانیم بگوییم که گفتمان هنری اولین حوزه تغییر و تحول اساسی اپیستمه زبان و ساختار معرفتی جامعه محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، واگرایی گفتمانی اپیستمه در هر عصری از دروازه حوزه هنری آن جامعه می‌گذرد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:17 - 0 تشکر 529294

تمدن های همجوار با بین النهرین


حِتّی ها و فینیقی ها






 در مقالات گذشته تمدن و فرهنگ بین النهرینی را بررسی کردیم و اکنون جای دارد که به شرح و بسط دو تمدن همزمان و همجوار بین النهرین که تاثیرات قابل مشاهده ای بر این تمدن نهادند، بپردازیم.





تمدن های همجوار با بین النهرین

در کنار تمدن های بین النهرین، مجموعه ای از دیگر فرهنگها در مناطقی بالاتر از دجله و فرات شکل گرفتتند. برخی از این اقوام به همسایگان خود در بین النهرین هجوم برده و بر آنها پیروز شدند. در این میان می توان به " حتی ها" ( هیتی ها) در شمال، و فینیقی های دریانورد در ساحل مدیترانه اشاره کرد.


تمدن هیتی با تاثیر گذاری در تمدن آشور و سپس ایران دوران هخامنشی نقش مهمی در فرهنگ انسانی یافت. از سوی دیگر تمدن فینیقی که دریانوردان ساکن در ساحل مدیترانه بودن ، با ایجاد جریان تجارت با ساکنان بین النهرین توانستند اشکال بصری هنر ایشان را به آفریقا و اروپا ببرند .


از دیگر تمدن های هم جوار با تمدن بین النهرین، تمدن عیلامی و تمدن مادی در ایران است که به دلیل وسعت مطالب در مقالات آتی به شرح آن خواهیم پرداخت و اینک تنها به شرح و بسط دو تمدن حتی و فینیقی بسنده خواهیم کرد.


هنر و تمدن حتّی ها


بابل در سال 1595 پیش از میلاد توسط حِتّی ها سقوط کرد. حتّی ها که از خانواده ی هند و اروپایی زبان بودند، احتمالا از جنوب روسیه و در هزاره ی سوم پیش از میلاد وارد "آناتولی" ( ترکیه امروزی) شده اند و به عنوان یکی از چندین فرهنگی که مستقل از بین النهرین شکل گرفتند در این فلات صخره ای ساکن شدند.


آنها که در حدود سال 1800 پیش از میلاد به قدرت رسیده بودند، امپراتوری خوود را 150 سال بعد ، تحت فرمان " حتوسیایس" اول گسترش دادند. حتّی ها در تعامل با سنت های بین النهرین، خط میخی را برای زبان خود انتخاب کردند و بدین وسیله جزئیات تاریخ خود را بر لوح های گِلی ثبت کرند. حتّی ها علاوه بر حمله به بین النهرین، بیشتر ترکیه و سوریه ی امروزی را قلمرو امپراتوری خود قرار دادند و با امپراتوری جاه طلب مصر مواجه شدند.




امپراتوری حتّی ها، بین سالهای 1400 تا 1200 پیش از میلاد به اوج قدرت خود رسید. پایتخت این امپراتوری " حاتوسا" (Hattusa)  در نزدیکی روستای " بغازکوی" (Bogazkoy) در ترکیه امروزی با استحکاماتی ساخته شده از سنگ های بزرگ که اشکال منظمی نداشتند و در منطقه به وفور دیده می شوند ، دفاع می شد.




امپراتوری حتّی ها، بین سالهای 1400 تا 1200 پیش از میلاد به اوج قدرت خود رسید. پایتخت این امپراتوری " حاتوسا" (Hattusa)  در نزدیکی روستای " بغازکوی" (Bogazkoy) در ترکیه امروزی با استحکاماتی ساخته شده از سنگ های بزرگ که اشکال منظمی نداشتند و در منطقه به وفور دیده می شوند ، دفاع می شد. در دو طرف دروازه شهر ، مجسمه های بزرگ از سنگ آهکی به شکل شیر ، حکاکی شده روی ستون های سنگی و همچنین دیگر پیکره های نگهبان قرار داشتند و لغازی درگاه را تشکیل می دادند. مجسمه های شیر در دروازه ی بغازکوی حدود 2 متر ارتفاع دارند و با اینکه در معرض شرایط آب و هوایی نامناسب تغییر شکل داده اند، همچنان به دلیل نمای از روبرو و ایجاد حس درنده خویی، بیننده را تحت تاثیر قرار می دهند. در ساخت آخرین مجسمه های " لاماسو" (حیوانات اسطوره ای نگهبان با سر انسان ، بدن گاو و بال عقاب) ، آشوری ها احتمالا از این نگهبانان قدرتمند الهام گرفته اند و بعدها هنر دوران هخامنشی نیز این دیدگاه را در دروازه ورودی کاخ خشایارشا به عاریت گرفته و به کار بست.


از دیگر کارهای قابل توجه در تمدن حتّی ها که تاثیر بسزای بر پیشرفت تمدن بشری داشت می توان به ابداع کوره آهنگری اشاره کرد . اقوام حتی اولین اقوامی بودند که به ساخت کوره ذوب آهن دست زدند. تا پیش از این در ساخت ابزار فلزی، از مس ، روی، برنز و مفرغ استفاده می شد که نیازی به کوره نداشت.



تمدن های همجوار با بین النهرین

هنر و تمدن فینیقی ها


فینیقی ها نیز در هنر خاور نزدیک سهم بسزایی داشتند . آن ها که در ساحل شرقی مدیترانه و در هزاره ی اول پیش از میلاد در محل لبنان امروزی ساکن بودند با دستیابی به مهارت های دریانوردی توانستند قلمرو خود را در غرب مدیترانه ( به طور خاص در سواحل آفریقای شمالی و اسپانیا) نیز گسترش دهند. آنها به رکن اصلی و شریک فعال تجارت رو به رشد و عقاید میان شرق و غرب تبدیل شدند.


فینیقی ها به طور خاص در کار بر روی فلز و عاج و ساخت شیشه های رنگی مهارت داشتند و در این راه مضامین هنر مصر و شرق مدیترانه را با هم تلفیق می کردند.


از جمله مشهورترین آثار ایشان لوح ی مشبک کاری شده از جنس عاج، به قرن هشتم پیش از میلاد باز می گردد و در قلعه " شلمانصر" در نیمرود ، پایتخت آشوری ها ، در میان غنائمی که پادشاهان فاتح آشوری به دست آورده بودند کشف شده است. در این مجسمه ی بالدار ، ابولهول به صورت نیمرخ دیده می شود و با وجود اینکه جزئیات کار به سبک مصری است، مانند کلاه گیس و پیش دامن و گیاهان مصنوعی، تاج دوتایی، کوچک شده است تا در لوح جای بگیرد و این نشان می دهد کیفیت " مصری بودن" مهم تر از پرداختن دقیق به جزئیات مضامین مصری بوده است. شکل های گرد و بازنمایی به صورت نیم رخ ، این مضامین مصری را در قالب بصری که برای چشمان بین النهرینی آشناتر است، تبدیل می کند.


از دیگر خدمات فینیقی ها به تاریخ تمدن بشری ، پیشرفت قابل ملاحظه ای است که ایشان در خط ایجاد کردند. ایشان که اقوامی دریانورد و بازرگان بودند برای ثبت تجارت خود خط " آرامی " را ابداع کردند که بعدها در تولید خطوط سانسکریت بسیار موثر افتاد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:18 - 0 تشکر 529295

اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی





درمقاله گذشته، به نقش اسطوره و چگونگی الهام گیری هنرمندان جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی از آن پرداخته شد. در این مقاله به دومین منبع تاثیرگذار یعنی اتوماتیزم می پردازیم.



اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی

رهیافت دیگر سورئالیست ها که همانند گرایش به عالم اسطوره ، الهام بخش هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاع گرا شد، " اتوماتیزم" به معنای " خودانگیختگی" یا "تجربه ی مهار نشده" بود که میراث نقاشانی چون " آرشیل گورکی"، " خوان میرو" ، " آندره ماسون" و " روبرتو ماتا" به شمار می رفت.


در اوخر دهه ی 30 و نیمه ی نخست دهه ی 40، نظریات روانشناختی " کارل یونگ" ، توجه هنرمندان آوانگاردِ ( پیشرو) نیویورکی را به خود مشغول می ساخت. آن ها تدریجا در می یافتند که برخی نقش مایه های کهن و بدوی که هم در "اسطوره شناسی کلاسیک" و هم در "هنر قبیله ای" رایج هستند، به شکلی در ناخودآگاه انسان نیز حضور دارند و بنابراین از طریق روانکاوی تا حدی قابل ادراک و حصول هستند. تجربیات مبتنی بر " اتوماتیزم" ، در واقع آفرینش تصاویری خودبخودی هستند که حضور قدرتمندی نیز در قاموس آنارشیسم داشتند.


از این منظر نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی در حقیقت تجربه های خودجوش یا فی البداهه ای بودند که از دنیای ماشینی و شیوه ی تولید منظم و مکانیکی آن فاصله می گرفتند.


سورئالیست های اروپایی ظاهرا تحت تاثیر نظریات روانکاوانه ی " فروید"، به اعمال ناخودآگاه و حرکات غیر ارادی در فرایند نقاشی دست می زدند. آن ها در این فرایند ، در پی تحریک تصادفی " تداعی معانی" (association)  آزاد کردن پندارهای ناخودآگاه بودند. اما هنرمندان نیویورکی و به ویژه " جکسن پولاک" و " ویلم دکونینگ" ، شیفته ی جنبه ی کنشی و کیفیت غریزی این روش نقاشی بودند. از نظر آنان " اتوماتیزو" یعنی حرکت ناخودآگاه دست و انتقال غیرارادی و کنترل نشده ی رنگ به روی بوم، خواه به شیوه ی سنتی با استفاده از قلم مو ، همانند " دکونینگ" و خواه به شیوه ی پاشیدنی نظیر " پولاک" .




نقاشی های کنشی " پولاک" نیز در یک سیر مداوم اثرگذاری به صورت رنگ پاشیدن و یا چکاندن به طور حسی و غریزی شکل می گرفتند. در این فرایند بنا به اظهار خود هنرمند، هیچ گونه پیش طرح و یا فکر اولیه به صورت طراحی یا ایده ای رنگی وجود ندارد و همه چیز در لحظه ی تهاجم به روی بوم پدید می آید.




جکسن پولاک


شاید " پولاک" بیش از همه ی هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاعی مجذوب مفهوم " اتوماتیزم" و نقاشی ناخودآگاه شده بود. او از سال 1937میلادی درگیر اشکال مختلف روان درمانی بود که عموما برای رهایی از الکلی بودنش صورت می گرفت. بدین منظور گاه در جلسات روانکاوی شرکت جسته و طرح های سریع و غیرارادی اش را برای تجزیه و تحلیل روانپزشک در اختیار وی می گذاشت. این طرح ها، درست مشابه رهیافت " اتوماتیزم" سورئالیست ها، به شیوه ی خود بخودی و کاملا اتفاقی و بی واسطه به وجود می آمدند.


اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی

نقاشی های کنشی " پولاک" نیز در یک سیر مداوم اثرگذاری به صورت رنگ پاشیدن و یا چکاندن به طور حسی و غریزی شکل می گرفتند. در این فرایند بنا به اظهار خود هنرمند، هیچ گونه پیش طرح و یا فکر اولیه به صورت طراحی یا ایده ای رنگی وجود ندارد و همه چیز در لحظه ی تهاجم به روی بوم پدید می آید.


با این حال " پولاک" کار خود را اصلا تصادفی تلقی نمی کرد، چنان که در مصاحبه ای به سال 1950 م. ، یعنی زمانی که در اوج این دوره به سر می برد، بر کنترل و تسلطش به رنگ و بوم تاکید ورزیده و تصریح می دارد: " .... من مطلقا بر اساس تصادف کار نمی کنم و وجود تصادف در روند کارم را انکار می کنم".


علاوه بر پولاک دیگر نقاشان " کنشی" جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز هم چون " فرانتز کلاین"، " ویلهم دکونینگ" و " سم فرانسیس" از عنصر اتوماتیزم در کارشان استفاده می کردند.


همه ی آنها این شیوه ی نقاشی خودجوش، سریع و بی واسطه را عمیقا اصیل و بازتاب انرژی بی پروای درون خویش می پنداشتند.


در مقاله آینده به سومین و آخرین منبع الهام هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی یعنی نقاشی دیواری پرداخته خواهد شد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:18 - 0 تشکر 529296

بابل نوین، واپسین تمدن بین النهرین






در مقالات گذشته به شرح تمدن های بین النهرینی از ابتدای تاریخ پرداخته شد. بعد از شرح تمدن سومر، اکد، سومرنو، بابل و آشور، اکنون به تفسیر هنر و تمدن آخرین سلسه قدرت در بین النهرین و قبل از تسخیر این سرزمین توسط مادها یعنی تمدن بابل نو پرداخته خواهد شد.





بابل نوین، واپسین تمدن بین النهرین

امپراتوری آشور هیچگاه شاهد امنیت و آرامش کامل نبود و بیشتر پادشاهان آن مجبور بودند با یاغیانی که در بخش های بزرگی از خاور نزدیک سر به شورش برمی داشتند به مقابله برخیزند. سده هفتم پیش از میلاد، روزگار اوجگیری پیوسته مخالفت با حکومت آشور بود و در آخرین سالهای پادشاهی " آشور بانیپال" ، امپراتوری آشوری در راه از هم پاشیدگی و زوال گام نهاد.


در زمان سلطنت پسر و جانشین وی ، امپراتوری آشور در اثر یورش های همزمان " مادها" از شرق و " بابلیان" برخاسته از جنوب ، سقوط کرد.


بابل یکبار دیگر برپاخاست و در یک دوره ی احیای کوتاه مدت در زمان سلطنت " چالدین" (Chaldean)   (612-538 پیش از میلاد) فرهنگ کهنِ بین النهرینی جنوبی ، علی الخصوص در دوره حکومت پادشاه افسانه ای آن سرزمین، یعنی " بخت النصر" ( نبوکد نصر یا نبوچادنزار دوم) ( 604- 562 پیش از میلاد) که شرح احوال و اعمالش در کتاب " دانیال نبی" آمده است ، رونق گرفت. " بخت النصر" یکبار دیگر بابل را به شهری افسانه ای و " باغهای معلق" مشهور آن را به یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان تبدیل کرد.


از معبدی که برای " بِل" ( انلیل) خالق و فرمانروای زمین و " خدای طوفان" – برج بابل عبریان- ساخته شده بود ، امروزه فقط بخش کوچکی از زیگورات آن باقی مانده است. لیکن " هرودوت" ، سیاح یونان باستان و " پدر تاریخ" ، گزارش مختصری از بازدیدی که در سده پنجم پیش از میلاد از مجموعه این معبد به عمل آورده بود از خود به یادگار نهاده است:


"در یک بخش شهر کاخ شاهان بود که دور تا دورش دیواری بزرگ و محکم کشیده بودند. در بخش دیگر ، صحن مقدس " زئوس- بل" یعنی محوطه محصوری به وسعت 400 متر مربع با دروازه های بزرگی از جنس برنج یکدست دیدم که تا زمان حیات من برجای مانده بود . در وسط صحن، برجی از سنگ به درازا و پهنای یک پنجم کیلومتر و روی آن برج دومی ، روی آن برج سومی و الی آخر تا برج هشتم ساخته شده بود. راه صعود به قله این برج در بیرون از صحن واقع شده بود و آن پلکانی است که دور تا دور همه برجها می پیچید و وقتی صعود کننده تا نیمه راه برسد یک استراحتگاه می بیند و می نشیند زیرا اشخاص پیش از رسیدن به قله ، خیلی مایلند چند دقیقه ای در این استراحتگاه بنشینند. در بالا ترین برج، یک معبد وجود دارد و در داخل معبد تختخوابی بس بزرگ، با زیورهای گران و میزی از زر در کنارش دیده می شود... اینان نیز مدعی اند که خدا شخصا به این معبد می آید و روی تختخواب می خوابد، ولی من به این سخن باور ندارم."




بابل یکبار دیگر برپاخاست و در یک دوره ی احیای کوتاه مدت در زمان سلطنت " چالدین" (Chaldean)   (612-538 پیش از میلاد) فرهنگ کهنِ بین النهرینی جنوبی ، علی الخصوص در دوره حکومت پادشاه افسانه ای آن سرزمین، یعنی " بخت النصر" ( نبوکد نصر یا نبوچادنزار دوم) ( 604- 562 پیش از میلاد) که شرح احوال و اعمالش در کتاب " دانیال نبی" آمده است ، رونق گرفت. " بخت النصر" یکبار دیگر بابل را به شهری افسانه ای و " باغهای معلق" مشهور آن را به یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان تبدیل کرد.




راه ورود به مجموعه معبد دو دیواره به نام مسیر رژه روندگان با شصت پیکره باشکوه از شیرهایی که با آجرهای رنگارنگ لعابی ساخته شده بودند می گذشت. این جانوران با شکوه ، که وقف " الهه ایشتار" شده اند به نقش برجسته قالب گیری شده با لعاب زرد- قهوه ای و قرمز بر زمینه فیروزه ای یا آبی سیر رنگ شده اند. آجرهای لعابی بابلی مات و سخت اند؛ احتمالا هر آجر به طور جداگانه قالب گیری و لعاب داده می شد. این احتمال نیز وجود دارد که جانوران مزبور که قدرتمندیشان از پوزه های غران ، دم های دراز و پرگوشت و عضلات دقیقا نمایانده شده شان پیداست، در اثر کاربست این اسلوب ، سبک دارتر و تصنعی تر از نقش های برجسته ی آشوریان در شبیه سازی از مراسم شکار است.


مسیر رژه روندگان از دروازه عظیم ایشتار با آجرهای لعابی درخشان می گذشت؛ طرح این دروازه با برجهای کنگره دار جناحینش با نوع دروازه ی یافت شده در معماری کهن تر بابلی و آشور مطابقت دارد. آجر کاشی یا آجر لعابی از مدتها پیش مورد استفاده بوده است، ولی سطح آجرها حتی سطح آجرهایی که بخش هایی از پیکره ها بر آنها ظاهر می شد، تخت بود. بر سطوح دروازه ی " ایشتار" که با زحمات فراوان از نو بازسازی شده، ردیفهایی از پیکره های نیمرخ، مانند اژدهای و گاو با وقار تمام ، یک در میان نشان داده شده اند.



بابل نوین، واپسین تمدن بین النهرین


حیوانات حکاکی شده در این مجموعه مقدس، عبارت بودند از:


- اژدهای سفید و زرد با گردنی به شکل مار به یار مردوک ( مردوخ) ، خدای اصلی بابلی


- گاو زرد با موهای آبی به یاد " اداد" ، خدای طوفان


- شیر سفید و زرد ، به یاد الهه " ایشتار" ، الهه عشق و جنگ


در اینجا خصوصیت و رسمیت ویژه هنر بین النهرین به بهترین وجه ممکن به نمایش در آمده است. پیکره ها شکوهی چون چاوشان دارند و نام خدایان معابدی را اعلام می کنند که این راه مقدس بدانها منتهی می شود. روشن است که درسهای پیکرتراشی معمارانه " بوغاز کوی خرساباد" به خوبی فراگرفته شده اند و انطباق کاملی که بین پیکره و دیوار در جانوران دروازه ایشتار دیده می شود، قرینه ای نداشته است. بدون تردید در تاریخ معماری چند تزیین رنگی و ماندگار دیگر برای سطوحی اینچنین شناخته شده است ام دروازه ایشتار و باغهای معلق بابل ، نشان از دانش و بینش عمیق معماری در هنر بابل نو دارد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:18 - 0 تشکر 529297

معماری مسجد در هنر اسلامی





این مقاله به ویژگیهای معماری مساجد اسلامی، دلایل و شرح اهمیت آن می پردازد.



معماری مسجد در هنر اسلامی

محوریت مسجد در دین اسلام، مطالعه و منشا شکل گیری آن را به عنوان نخستین نمود بنای اسلامی ضروری می سازد . بویژه از آن جایی که بسیاری از مشخصات و مفاهیم در معماری مذهبی و غیرمذهبی مسلمانان با هم تداخل دارند، از این رو مسجد نخستین عامل در هر گونه بحث از معماری اسلامی است.


از سویی دیگر نماز یکی از پنج رکن اسلام است. یک مسلمان متدین پنج نوبت در روز نماز می خواند، هرچند که در دین اسلام می توان نماز را در هرجایی مانند خانه، محل کسب و مسجد به جای آورد اما یکبار در هفته بر انسان مسلمان تکلیف است که در روز جمعه در مراسم نماز جماعت شرکت کند. به همین دلیل با گسترش شهرهای اسلامی و رواج ساخت مسجد، در هر شهر حداقل یک مسجد جمعه، یا جامع یا آدینه برای گردهمایی مسلمین در ظهر جمعه ساخته شد.


نخستین مسجد، یعنی اولین مکانی که مسلمانان برای نماز گرد هم آمدند، در واقع حیاط خانه پیامبر (ص) بود. این فضای ساده و مناسب که دارای طول زیاد و پهنای کم بود، به طور مناسبی نمازگزاران را در خود جای می داد . بام مسجد با شاخه های نخل پوشانده شده بود تا بر روی نمازگزاران سایه بیاندازد. در واقع مسجد پیامبر اکرم، الگویی برای نخستین مساجد مانند مسجد کوفه در عراق شد که به طور کلی به شیوه معماری این نوع مساجد، شیوه شبستانی و یا چهل ستونی گفته می شود.


در نخستین سالهای فتوحات اسلامی ، کلیساها ، خانه های بزرگان و یا معابد بت پرستان تصرف شدند و اصولا بجای تخریب ، بعد از پاکسازی و سازگاری با شئونات اسلامی، از قبیل پوشاندن نقوش انسانی و یا تخریب بت ها و مجسمه ها، به مساجد تبدیل شدند و به محل اجتماع مردمان تازه مسلمان آن دیار بدل گشتند. البته لازم به ذکر است که این بدان معنا نیست که مسلمانان به پیروان دیگر کتب آسمانی مانند مسیحیان بی حرمتی کرده اند، کما اینکه با توجه به مستندات تاریخی به طور مثال مسلمانان و عابدان مسیحی برای مدتی در " حمص" در غرب سوریه، دمشق و حلب، (در شمال غرب سوریه) عبادتگاه های مشترکی داشته اند. به هر ترتیب بودن در این مکان ها و یا تبدیل معابد به محل اجتماع مسلمانا ن باعث رسوخ معماری کهن هر منطقه در معماری و ساخت مساجد شد. هرچند که مسجد در اصول معماری خود ، دارای یک سری رکن اصلی مانند شبستان، مناره و محراب است اما تزیینات و نوع تکنیک بکار بردن مصالح، سازگار با هر منطقه جغرافیایی و به پیروی از معماری بومی آن ناحیه پی گرفته شد و به همین دلیل مساجدی زیبا و متنوع در سراسر بلاد اسلام سر برآورد.




مسجد پیامبر اکرم، الگویی برای نخستین مساجد مانند مسجد کوفه در عراق شد که به طور کلی به شیوه معماری این نوع مساجد، شیوه شبستانی و یا چهل ستونی گفته می شود.




نکته جالب و قابل توجه در دین مبین اسلام این است که بر خلاف مسیحیت، هیچ گونه محدودیت مکانی برای نمازگزاران در اسلام وجود ندارد، از این رو بهتر است جایگاه اصلی نماز دارای طول زیاد و عرض کم باشد. این به جهت بالا بردن تمرکز در صفوف جماعت نیز در مساجد وارد شد. ستون هایی با فاصله منظم می توانست سقف های اولین مساجد را تحمل کرده و یک شکل ساختمانی ستون دار ایجاد کند.


از مشخصه های دیگر مسجد اسلامی، سادگی و کارآمدی آن است. این سادگی و کاربرردی بودن مساجد برای مسیحیان نیز جالب توجه بوده است به طوری که مثلا " آرکالف" زائر مسیحی که در حدود سال 670م از اورشلیم دیدن کرده نقل می کند: " نزدیک دیوار شرقی شهر، در آن مکان معروف که سابقا در آن معبد قرار داشت، نمازخانه ای با تیرهای عمودی و چوبی بزرگ بر فراز برخی بقایای ویران بنا شده است. مسلمانان اکنون اغلب به این مکان مستطیل شکل می روند و کنار هم می ایستند و نماز می خوانند. گفته شده است که این بنا می تواند سه هزار نفر را در خود جای دهد."


معماری مسجد در هنر اسلامی

سادگی بنای مساجد و پرهیز از تزیینات گسترده، هزینه بر و زمان بر باعث گسترش سریع مساجد جهت جای دادن تعداد فزاینده نمازگزاران شد. تسهیل در این گسترش باعث شد که مساجد اولیه در سالهای بعد باها گسترش فضا یابند به عنوان نمونه نخستین مسجد کوفه که در سال 638م بنا شده بود، در سال 670 در مقیاس بزرگ تری تجدید بنا شد و یا مسجد جامع کوردوبا که در سالهای 784-786م توسط عبدالرحمان ، نخستین امیر اسپانیا بنا شده بود، بعدها در سال 961-966 و یکبار دیگر در سالهای 987-990 گسترش یافت.


از خصوصیات دیگر مساجد اسلامی که از همان صدر اسلام به وجود آمد و همچنان باقی است می توان به خصصیصه محل گردهمایی این مکان اشاره کرد. مساجد اولیه، محل گردهمایی، اتاق شورا، محل دادگاه، خزانه و مرکزی برای عملیات نظامی شد. تصمیمات اجرایی در مسجد گرفته می شد و سوگند وفاداری (بیعت) در مسجد یاد می شد. بازرگانان و دانشمندان در آنجا جمع می شدند و مطالب مهم اصولا توسط بلندخوانی در مسجد به اطلاع عموم مردم می رسید. اقراد بی خانمان مجاز بودند در صحن مسجد بخوابند و حتی امکان اجرای ضیافت در مسجد محیا بود. به همین دلیل در تفکر اسلامی، مسجد به عنوان مهم ترین محل اجتماع شهر ، جایگزین میدان عمومی یا محل اجتماعات ( در روم باستان) شد. بعدها با گذشت زمان و اضافه شدن مفهوم قداست به مسجد، شالوده این تفکر و بینش از هم نپاشید بلکه به نوعی دیگر با دوران جدید سازگار شد.


برای جداسازی مساجد و اضافه کردن بار تقدس، مساجد به مجموعه بنا تبدیل شدند بدبن معنا که مدرسه، حوزه، کتابخانه، حمام، کاروانسرا و... در کنار مسجد ساته می شد . این مجموعه بزرگ هرچند که دارای کارکردهای متنوع بود اما به دلیل برخورداری از سبک معماری هم سان، می توانست مجموعه ای چشم نواز و فوق العاده کاربردی را محیا سازد.


به همین دلیل مردم واری مساجد اسلامی را می توان از مهمترین خصایص این اماکن مقدس برشمرد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:19 - 0 تشکر 529301

معراج‌نامه‌ی میرحیدر





این مقاله به شرح یکی از نسخ خطی دوران شاهرخ تیموری با انم معراج نامه میرحیدر می پردازد.



معراج‌ نامه‌ی میرحیدر

از اوایلِ دوران اسلامی، هنر و مذهب در ایران به صورت نزدیکی به هم مرتبط بودند، اما در دوران تیموری، به دلیل گرایشات حکام و وزیران به فرهنگ و سنت ایرانی، روح تازه‌ای در هنر این سرزمین دمیده شد و با توجه به اهمیتی که مذهب در این میان یافت، متونِ مهمِ مذهبی نیز، علاوه بر نسخه‌های تاریخی و ادبی، محملی برای ارائه‌ی آثار هنری گشت. حکام تیموری، نوعی پیوند مستقیم میان توان فرهنگی و اعتبار سیاسیِ خود به وجود آوردند که به آن‌ها اجازه داد تا بتوانند یکی از فرهیخته‌ترین و مذهبی‌ترین دربارها را در تاریخ جهان اسلام بگسترانند.


دوران سلطنت شاهرخ، عصر برجسته‌ای در حیاتِ فرهنگیِ آن زمان به شمار می‌رود و تحت حمایت وی، در کتابخانه‌ی شاهرخ در هرات، هنر کتاب‌آرایی به یکی از بالاترین سطوح خود تا آن دوران رسید. یکی از کتبی که از دوران حکومت وی، باقی مانده، کتاب زیبا و منحصربه‌فرد معراج‌نامه‌ی میرحیدر است. این کتاب در حال حاضر در کتابخانه‌ی ملی پاریس نگه‌داری می‌شود. قطع کتاب 34أ—5/22 سانتی‌متر و تعداد صفحات 265 عدد است. این کتاب که در هرات و برای دومین امیر تیموری، شاهرخ (1447 ـ 1404/ 851 ـ 807)، مصور گشته، در سال 1436 ـ 1435 / 840 ـ 839، نقاشی شده است و نقاش در نگاره‌های آن نهایتِ مهارتِ فنیِ خود را نشان داده است.


معراج‌نامه‌ی شاهرخی به وسیله‌ی میرحیدر شاعر و به زبان ترکی، ترجمه و به وسیله‌ی مالک‌بخشیِ هراتی، به خط ایغور کتابت شد. این نسخه‌ی خطی، مزّین به 61 تصویر است که به ترتیب، در برابر چشمانِ هیجان‌زده‌ی [بیننده]، مراحل موفقیت‌آمیز سفر بزرگ محمد(ص) را نشان می‌دهد که از سرزمین‌های آبی و طلایی رنگ بهشتی، همراه فرشته‌هایی با بال‌های رنگارنگ شروع شده و به دنیایی از سایه‌های دوزخی که در آن شیاطین، دوزخیان را شکنجه می‌کنند، ختم می‌شود (سگای، 1385: 11)


این شاهکار، توسط مترجم مشهور داستان‌های هزارویک شب، آنتوان گالاند ، در قسطنطنیه خریداری شد . این شرق‌شناس فرانسوی، طیِ دو مأموریت علمی که به خاور نزدیک داشت، آگاهی ژرفی از زبان، رسوم و ادبیات مردمان شرق میانه، کسب کرد. او با فضل و آگاهی، مجموعه‌ای از نسخ خطی فارسی، ترکی و عربی ارزشمند را جمع‌آوری نمود که خرید معراج‌نامه برای چارلز فرانسوا اولیر، مارکوس دونوتیل و سفیر فرانسه در قسطنطنیه، از آن جمله بود (همان).




دوران سلطنت شاهرخ، عصر برجسته‌ای در حیاتِ فرهنگیِ آن زمان به شمار می‌رود و تحت حمایت وی، در کتابخانه‌ی شاهرخ در هرات، هنر کتاب‌آرایی به یکی از بالاترین سطوح خود تا آن دوران رسید. یکی از کتبی که از دوران حکومت وی، باقی مانده، کتاب زیبا و منحصربه‌فرد معراج‌نامه‌ی میرحیدر است.




پس از انتقال این اثر به فرانسه، این نسخه‌ی خطی منحصر به فرد، در کتابخانه‌ی کلبرت جای گرفت. وزیر لویی چهاردهم، که شخصی کنجکاو و کتاب‌دوست بود، از فرانسوا پتیس، خواست تا کتاب را بازنویسی کند. با وجودی که او مترجم مخصوص شاه بود و به عنوان شرق‌شناس در سفرهایش به مصر، بیت‌المقدس، ایران، ارمنستان و قسطنطنیه آموزش دیده بود، مجبور شد به ناتوانی خود، در رمزگشایی متنی که حتی زبان آن را نمی‌شناخت، اعتراف کند. [...] در اواسط سده‌ی هجدهم/دوازدهم، نسخه‌ی خطی به کتابخانه‌ی سلطنتی سپرده شد. تقریباً 150 سال پس از آن، آبل رموسات، خاورشناس برجسته‌ای که در زمینه‌ی چین مطالعه می‌کرد، موفق شد، بخش‌هایی از متن را رمزگشایی کند و بلافاصله آن را در اثر مشهورش مطالعات زبان تاتار [...] به چاپ برساند. (همان:12)


نقاشی‌های این نسخه‌ی خطی، اثر هنری چندین هنرمند نقاش است که با یادداشت‌هایی به زبان عربی و ترکی در حاشیه، همراه می‌باشد. در بخش بالایی هر صفحه [...] دست‌خط‌هایی به زبان فارسی، در شرح واقعه وجود دارد.


معراج‌نامه، به دلیل مباحث عمیق اعتقادی و عرفانی از یک‌سو و همبستگیِ روایات آن با آیات قرآن، از سویی دیگر، از ارزشی افزون بر تمامیِ آثاری که در بردارنده نوعی معراج هستند- مانند ارداویرافنامه و کمدی الهی- برخوردار است. این کتاب، نه تنها دربردارنده‌ی عمیق‌ترین عقایدِ معادشناسی و رستاخیز از دیدگاه دین اسلام است، بلکه بازگوکننده‌ی ظریف‌ترین دیدگاه‌های عرفانی و اشراقی به مسأله‌ی نیک و بد، بهشت و دوزخ، بالا و پایین، شادی و غم و از همه مهم‌تر نور دربرگیرنده و نار سوزاننده است.


معراج‌ نامه‌ی میرحیدر

کتاب معراج‌نامه‌ی میرحیدر، در مقام نخست، به دلیل غنای رنگ‌آمیزی خود، تحسین‌برانگیز است. جبرئیل، چتر بال‌های رنگارنگ خود را با شکوه تمام، در آسمانی که ستاره‌های طلایی و نقره‌ای آن را پوشانده، می‌گستراند. رنگ‌بندیِ دوران تیموری، به طور خاص، نه فقط در ظروف سفالین و چینی، بلکه در تارهای پارچه و پوشش‌های دیوار، با رنگ‌مایه‌های روشن بنفش، زرشکی، طلایی، نیلی، زرد طلایی، سبز روشن و رنگ‌های درخشان فرش‌ها، به چشم می‌خورد. هر تصویر، چون پنجره‌ای شیشه‌رنگ، چشم را خیره می‌کند (همان: 26).


اگرچه در این تصاویر، بیان احساس، به‌طور کلی عاری از هیجانات شخصی است، در عوض می‌توان، عناصری مانند حالات روحی، گرایش‌های توأم با تفکر، کنجکاوی، درون‌گرایی، جادو، تحسین، بردباری، غم و حتی توحش را در مسیر مردمکِ چشم‌های کشیده‌ی شخصیت‌ها، مشاهده کرد. یکنواختیِ حالات، از طرفی با موقعیت سرها، که کم‌وبیش کج و اغلب، سه رخ نشان داده شده‌اند؛ و از طرف دیگر، با حرکات دست‌ها و موقعیت بدن‌های لاغر و بلند، شکسته شده است [...] شکل لباس‌ها، برگرفته از سنت مغولی است که به سبک قدیمی، عموماً با لباس‌های بلند و گشاد و معمولاً تک‌رنگ و یا با خطوط مرتب و تاج‌ها و شکل موهایی به سبک تیموری مشخص شده است. پرهایی که حوریان و بعضی از فرشتگان بر سر دارند، متعلق به پوشش مغولی است. در بین اویغورها، تاج‌های پردار یا پرنده‌ای، نشانگر چابکیِ پرواز پرنده است (همان).


به غیر از تصویر براق، به ندرت تصاویر حیوانات، در طبقات آسمانی دیده می‌شود. این حیوان نمادین و افسانه‌ای، بدنی مانند قاطر و صورتی شبیه زن دارد که هنرمندان، بدون استثنا، این چهره را از روبه‌رو نمایش داده‌اند.




معراج‌نامه، به دلیل مباحث عمیق اعتقادی و عرفانی از یک‌سو و همبستگیِ روایات آن با آیات قرآن، از سویی دیگر، از ارزشی افزون بر تمامیِ آثاری که در بردارنده نوعی معراج هستند- مانند ارداویرافنامه و کمدی الهی- برخوردار است. این کتاب، نه تنها دربردارنده‌ی عمیق‌ترین عقایدِ معادشناسی و رستاخیز از دیدگاه دین اسلام است، بلکه بازگوکننده‌ی ظریف‌ترین دیدگاه‌های عرفانی و اشراقی به مسأله‌ی نیک و بد، بهشت و دوزخ، بالا و پایین، شادی و غم و از همه مهم‌تر نور دربرگیرنده و نار سوزاننده است.




در مکان‌های سفر معراج، ابتدا آسمان‌های نیلی با ابرهای بسیار پرهیاهوی چینی، جانی تازه گرفته و سپس با دنباله‌های بلندی که از پشت کشیده شده، شبیه حلقه‌ی گل، پیچ خورده‌اند. این ابداع، یکی از معمول‌ترین بازنمایی‌های ملکوت، پس از سده‌ی هشتم هجری است.


تصاویر باغ‌های بهشتی، پیچیده‌تر است و در تصاویر مربوط به جهنم سادگیِ بیش‌تری مشاهده می‌شود. زمینه‌ی کلیه‌ی تصاویر، در جهنم، سیاه و پیکره‌ی حضرت محمد، سوار بر براق و جبرئیل تقریباً به صورت کلیشه‌وار تکرار می‌شود و تنها حالت دست‌ها و یا زاویه‌ی صورت و بیرون‌زدگی از کادر تنوعی کم به این کاراکترها می‌دهد.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:19 - 0 تشکر 529302

هنر جلدسازی





 هنگامی که کتاب و کتاب آرایی رایج گشت، ضرورت مجلد ساختن کتب و تزیین جلد با هنر نقاشی نیز پیش آمد و هنری به نام جلدسازی زاده شد. این مقاله به سیر تاریج این هنر در ایران می پردازد.



هنر جلدسازی

هنر جلدسازی از هنرهایی است که در ایران پیشینه ای دیرینه دارد. در ایران باستان، برای حفظ اوراق پوستی و یا "توز" و یا "دیبه" از محفظه هایی استفاده می شده است. این محفظه ها از آهن و یا مفرغ بود و بعدها آن را از زر و سیم هم ساخته اند و روی این محفظه ها ، بنا به اهمیت کتاب، با گوهر آراسته می شد. بعدها با پیشرفت کار دباغی پوست، توانستند " پارشمن" (=منسوب به پرگامون در آسیای صغیر) بسازند. در دباغی پوست پیشرفت تا بدانجا حاصل شد که از پوست بز و بز کوهی کاغذهایی به مراتب لطیف تر از کاغذهای امروزی تهیه می کردند. سپس اوراق را شیرازه می بستند. پس از رواج شیرازه و " تدوین" اوراق ، کتاب به صورت کنونی در آمد و در این زمان است که برای حفاظت اوراق مدون ، به هر یک از کتابها محفظه هایی از چرم و چوب و فلز اختصاص یافت و چون محفظه هایی چوبی و فلزی در معرض تباهی بودند، محفظه های چرمین رواج یافت که هم از نظر وزن سبک و هم مقاومت آن بیشتر است و ساختن آن نیز آسانتر .


با سابقه ای که برای گوهرنشانی محفظه ها وجود داشت ، در گوهر نشانی و تزیین جلدهای چرمین نیز ذوق و سلیقه به کار می بردند و کتابهای گوهر نشان ایران باستان، در تاریخ یاد شده است. از آن جمله درباره " افشین" ، سردار مشهور عهد عباسی  ، گفته اند که در خانه اش کتاب هایی آراسته به گوهرها و سنگ های زینتی یافته می شده است.


زمان ساسانیان گذشته از جلدهای پوست چرمین، جلدهای زری هم متداول بوده است. در دوره اسلامی ساده ترین انواع جلد و قدیمی ترین آن جلد چرمی بوده که از پوست حیوانات اهلی مانند گوسفند و اسب و غیره تهیه می شده است و آن را بر چند لایه کاغذ یا خمیر کاغذ، مانند مقوای امروزی، تهیه کرده و یا روی یک ورقه چوب نازک کشیده و جلدکتاب می کردنه اند.




با سابقه ای که برای گوهرنشانی محفظه ها وجود داشت ، در گوهر نشانی و تزیین جلدهای چرمین نیز ذوق و سلیقه به کار می بردند و کتابهای گوهر نشان ایران باستان، در تاریخ یاد شده است. از آن جمله درباره " افشین" ، سردار مشهور عهد عباسی  ، گفته اند که در خانه اش کتاب هایی آراسته به گوهرها و سنگ های زینتی یافته می شده است.




این جلدها نخست ساده و حتی الوان آن محدود به رنگ قهوه ای و زرد رنگ و سیاه رنگ بود و روی آن هیچ گونه نقش تزیینی نداشته است ، ولی در قرن چهارم هجری قمری ، اندک اندک نقوش ساده ای بر جلدها به کار برده شد که باید آن را نوعی " نقاری" دانست، زیرا بر روی چرم ، با قلم فولادی نقوش ساده و ابتدایی می انداخته اند. بعدها به تدریج ، این نقوش دقیق تر و از رسم های هندسی استفاده شد.


گاهی بخشهای فرو رفته این نقوش را با رنگ سفید و سیاه مشخص می کردند یا فقط روی جلد با نقوش ساده ی سیاه و سفید تزیین می شد. نمونه هایی از هنر جلد سازی دوره ی صفویکه بر آنها نقاشی و تصاویر انسانی است ، در موزه صنایع تزیینی و مجموعه ی کارتیه ی پاریس و مجموعه ساره در برلین و انجمن سلطنتی آسیایی لندن محفوظ است.


هنر جلدسازی

به گفته ی " ارنست کوپل" هنر شناس پرآوازه: مکتب قسطنطنیه در هنرهای صحافی ، جلدسازی ، صورتگری، زاده مکتب تبریز عهد صفوی است. تاثیر هنر ایرانیان تا آن حد است که جلدسازان ترک و عرب آنچه دارند از ایرانیان دارند.


هنرمندان هند هم با مهاجرت عده ی زیادی از مجلدگران ایرانی به هند، سبکهای ایرانی را در ساخت جلدهای چرمی و روغنی پیروی کرده و از ایرانیان این هنرها را آموختند.


از معروفترین جلد سازان در روزگار بایسنغر میرزا، پسر شاهرخ تیموری در قرن نهم هجری قمری، و سلطان یعقوب، " استاد قوام الدین تبریزی است که گویند منبت کاری روی جلد از آفرینشهای اوست. " عیشی" و " محمود مجلد" نیز از هنرمندان دوره سلطان یعقوب بوده اند . از جلد سازان دوره شاه تهامسب اول صفوی ، " محسن مجلد" است و " قاسم بیک تبریزی" که تا سال 1000 هجری قمری در قید حیات بوده است.


از جلدسازان معروف دیگر در قرن نهم و دهم هجری قمری، " دوست محمد"، " شیخ عبدالله امامی"، " سنگی علی بدخشی" ، " میر سید فغانی هروی" ، " مظفر علی" و " محمد امین" بوده اند و استادان جلد روغنی می توان از " " بهزاد" ، " رضای عباسی" و " یاری مذهب هروی" یاد کرد.




گاهی بخشهای فرو رفته این نقوش را با رنگ سفید و سیاه مشخص می کردند یا فقط روی جلد با نقوش ساده ی سیاه و سفید تزیین می شد. نمونه هایی از هنر جلد سازی دوره ی صفویکه بر آنها نقاشی و تصاویر انسانی است ، در موزه صنایع تزیینی و مجموعه ی کارتیه ی پاریس و مجموعه ساره در برلین و انجمن سلطنتی آسیایی لندن محفوظ است.




از هنرمندان قرن یازدهم به بعد " علی قلی جبه دار" هنرمند عهد شاه عباس صفویو از هنرمندان قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری : " میرزا بابا اصفهانی" و " آقا صادق" و " علی اشرف" و " آقا باقر" و " آقا نجف" و " آقا زمان" معروفند.


از جلد سازان مکتب هرات و شاخه های آن می توان از کسانی چون " خواجه غیاث الدین تبریزی" ، " جعفر بایسنقری" ، " احمد رومی" ، "معروف نقاش"، " پاینده"، "درویش محمد هروی" ، " خواجه علی" ، " خواجه عبد الحی" ، " محمود شاه خیام" و پسرش " محمد خیام" ، " علی یزدی" ، " امیر جلال الدین کاسی"، " موسی مصور" ، " محمد نقاش هروی"، " سلطان علی مشهدی" نام برد.


از هنرمندان دوره متاخر ، " لطفعلی خان صورتگر" و " آقا فتح الله شیرازی " و " میرزا علی درودی" و " عتیی " مشهورند.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:19 - 0 تشکر 529303

مدرنیسم و هنر مدرن





 در این مقاله با مهمترین رویکردها در هنر مدرن آشنا می شوید.



مدرنیسم و هنر مدرن

به طور اعم، مدرنیسم، اصطلاحی است که به روش و بیانی که ویژه روزگار نو باشد اطلاق می شود. در هنرها و ادبیات به معنای گسستن خودآگاهانه از گذشته و جستجوی قالبهای جدید برای بیان است. و به خصوص بر جنبشهای پیشتاز نیمه نخست سده بیستم دلالت دارد.


لازم به ذکر است که گاه در توصیف جریانهای هنری پس از جنگ جهانی دوم، اصطلاح " مدرن پسین" را بکار می برند و به جنبشها و گرایشهای پیش از آن، عنوان " مدرن آغازین" می دهند.


مدرنیسم در هنرهای بصری از یک رشته تحولات اجتماعی و فرهنگی و هنری اروپا  در سده نوزدهم آغاز شد. تلاش برای رهایی از بن بست "هنر آکادمیک"، که خود عصاره سنت طبیعت گرایی بود، هنرمندان نوجو را به تجربه های جدید کشاند. آنان به انگیزه راهجویی و بدون آنکه مسیر آینده را پیش بینی کنند، امکانات تجسمی رنگ و خط را از نو آزمودند.


البته آشنایی با دنیای هنر غیر اروپایی، مانند هنر شرق و هنر اقوام بدوی، در شروع و ادامه تجربه های آنان بی تاثیر نبود.


آنها پیوسته کوشیدند که از راه خودبیانگری به یک آرمان جدید دست یابند. در این رهگذر، دگرگونی بنیادی در معیارها و مفاهیم زیبایی شناسی و اصول فنی هنر ایجاد شد. از مجموعه دستاوردهای نوپدید، زبان هنری نوینی برای تبیین و تفسیر مفهوم عمیق تری از واقعیت شکل گرفت. مدرنیسم در روند نفی ارزشهای سنتی، تغییری اساسی در پایگاه اجتماعی هنرمند و کارکرد هنر پدید آورد.


گرچه امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را باید سرآغاز و زمینه ساز تحولی جدید در هنر غرب دانست، در واقع مدرنیسم با جنبش "فووها" متولد شد.


اکسپرسیونیسم، کوبیسم ، جریانهای هنر تجریدی مانند نئوپلاستی سیسم ،داستیل ،  سورئالیسم از مهم ترین جنبشهای مدرنیسم اولیه هستند.


در ادامه بعد از جنگ جهانی دوم، مرکزیت هنر از اروپا به امریکا منتقل شد و شاید بی راه نباشد اگر بگوییم اوج دوران مدرنیسم در آمریکا با روی کار آمدن جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی و اکشن پینتینگ شکل گرفت. در ادامه راه، تجرید و فانتزی گراییو روی آوردن به هنر ساده، موجب شد اکسپرسیونیسم انتزاعی مارک روتکو  و هم کیشانش به هنری مجر شود که در تاریخ هنر با نام انتزاع پسا نقاشانه شناخته می شود. این هنر اگرچه توانست به هنری کاملا ناب دست یابد اما موجبات مرگ هنر نقاشی را نیز اعلام کرد چرا که بیشتر از آن نمی توانست هنر را ساده و به بی پیرایه کرد. انتزاع پسانقاشانه دوران افول هنر مدرن است. افولی که با تولد هنر مفهومی (کانسپچوآل آرت) وارد دوران پست مدرن شد.


از مهمترین نظریات ارائه شده پیرامون مبانی هنر مدرن می توان به آرای دو تن از منتقدان گروه بلومزبری یعنی  کلایو بل و راجر فرای اشاره کرد. ایشان  مهم‌ترین شاخصه‌ی هنر مدرن را "فرم" ذکر کردند:


در نظر بل "فرم شاخص" و در نظر فرای "فرم بیانگر".


در دیدگاه بل و دیگران، ارزش هنر مدرنی که سزان بنیان نهاده بود در رهایی بخشی قرار داشت. چنین هنری، از طریق تأکید بر فرم تصویری، امکان رهایی از بار سنت آکادمیک را فراهم می‌ساخت. ادعا می‌شد که تأثیر گذاری چنین فرم‌هایی بر بیننده‌ی حساس، جدا از هر آن چه بازنمایی می‌کردند، قابل مقایسه با تأثیر گذاری صدا در موسیقی است. به راحتی می‌توان دریافت که چگونه چنین طرز فکری موجب رویکرد به طرف هنری کاملاً انتزاعی شد؛ هنری که از وجوه روایت گرایانه یا توصیفی «پاک سازی» شده باشد و چون «موسیقی بصری» بر بیننده تأثیر گذارد. اگر به عقب برگردیم، اثری که به صراحت، چون بیانیه‌ای تصویری، دنیای انتزاعی را به جهان معرفی کرد «مربع سیاه» "کازیمیر مالویچ" بود که در دسامبر 1915 در شهر پتروگراد به نمایش درآمد. مالویچ و "پیت موندریان" از امکانات کوبیسم بهره جستند و از سال‌های 12ـ1911 تا حدود 15ـ1914 در نقاشی‌های خود عناصر و اشکال مشخص و برگفته از دنیای پیرامون را به طرف انتزاع سوق دادند.




گرچه امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را باید سرآغاز و زمینه ساز تحولی جدید در هنر غرب دانست، در واقع مدرنیسم با جنبش "فووها" متولد شد.اکسپرسیونیسم، کوبیسم ، جریانهای هنر تجریدی مانند نئوپلاستی سیسم ،داستیل ،  سورئالیسم از مهم ترین جنبشهای مدرنیسم اولیه هستند.




 اما این فرایند تحلیل بصری، قابلیت‌های محدودی داشت. نتیجه‌ی آن هنری بود که گرچه از واقعیت، متنزع شده بود، اما هنوز در ژانرهایی چون منظره سازی، چهره پردازی و طبیعت بی‌جان ریشه داشت. آن چه در حقیقت صورت گرفت، مطرح شدن امکان ایجاد هنری کاملا انتزاعی بود، یعنی هنری عاری از هرگونه اشاره به دنیای بیرون. مرحله بصری کار این دو هنرمند را فقط این گونه می‌توان توصیف کرد: جهشی خلاق به طرف امکان ایجاد یک تصویر، با به کارگیری مجموعه‌ای از عناصر انتزاعی، به جای عناصری برگرفته از دنیای خارج هدف انتزاع گرایی، جست‌وجوی ذاتی تصویری و رهایی از قیدهای سنتی هنری بود. اما این آزادی خطرهای خود را به همراه داشت، خطرهایی که همواره بر هنر انتزاعی سایه انداخته‌اند. چه کسی شایسته قضاوت کردن بر درجه "هماهنگ فرمال" یا " زیبایی شناسی کلی" مجموعه‌ای خاص از اشکال و رنگ‌هاست؟ این تصمیم عملاً به هنرمند یا در واقع منتقد هنری واگذار شد.


رهاورد چنین تفکری به چالش کشیده شدن ارتباط میان زبان و هنر بود. ارتباط زبان و هنر مدرن ارتباطی غیرعادی و عجیب است. از یک دیدگاه، مدرنیسم هنر را از زبان زود. هنر آکادمیک تفسیرهای طولانی مختص به خود داشت و بر پیوند هنر و ادبیات و بازسازی بصری روایات کلاسیک و انجیلی پایه گذاری شده بود. مدرنیسم این ارتباط را قطع کرد. نظریه " چشم معصوم " یا آن چه منتقدان مدرنیست بصری آن را به هنری که " تنها حس بصری " را جذب می‌کند تعبیر کردند، قلمرویی را تشکیل داد که زبان، با دلالت‌های منطقی و متعارفش، از آن حذف شده بود. در جای آن، الویت به احساسات و عواطف داده شد. اما از سویی دیگر زبان بر مدرنیسم سایه افکنده بود. کازیمیر مالویچ، پیت موندریان و "واسیلی کاندینسکی"23 هر یک رساله‌ای قطور، درباره نظریه انتزاع گرایی نگاشتند.


در اغلب سبکهای دوران مدرنیته، زبان ، به معنای کلمه، حضور دارد. به عنوان نمونه در سبک کوبیسم خود کلمات اغلب در نقاشی‌ها و کلاژها حضور داشتند. گویی زبان، چهارچوب یا زمینه‌ای است برای هنر مدرن، یعنی نوعی عامل تعیین کننده برای شرایط و معیارهای برخورد عاطفی بیننده و اثر هنری است. موقعیت بیننده ابتدا توسط نظریه‌ها تعیین می‌گردد و فقط پس از گذر از این مرحله است که به وی این آزادی داده می‌شود تا به احساسات خود توجه کند. بخشی از انقلاب مدرنیسم در این بود که هنر را از قلمروی عمومی زبان و روایت مشترک، به طرف حوزه فردی و خصوصیِ احساس و عاطفه منتقل کند. در مدرنیته احساس و عاطفه، اساسی‌تر، طبیعی‌تر و "جهانی‌تر" از کلمات دیده می‌شوند.







what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:20 - 0 تشکر 529304

سیر تحول کاغذسازی در ایران





 ایرانیان از طریق چینیان با هنر کاغذ سازی آشنا شده و از این فن، در تهیه کتب و نسخ نفیس خطی سود بردند.



سیر تحول کاغذسازی در ایران

ایرانیان از واپسین ده های نیمه نخست سده دوم هجری، با کاغذ آشنا شدند و این بنابر روایتهای تاریخی، به سبب حضور تعدادی اسیر چینی در شهر مرو، به سال 134ه.ق بوده است. و گفته اند یک از اسیران طرز کاغذساختن را که در چین فراگرفته بود، به سمرقندیان آموخت. دیری نپایید که در شهرهای بزرگ خراسان، کارخانه های کاغذسازی به راه افتاد و کاغذهای خراسانی به دیگر شهرهای اسلامی رسید. در دیگر سرزمین های اسلامی به تبع خراسانیان کاغذسازی رونق گرفت و از انواع کاغذ خراسانی، نوع سمرقندی آن مقبول تر و ارزنده تر تلقی می شد. به نوشته جهشیاری (قرن4ه.ق) ایرانی ها عموما جز آنچه در ایران بدست می آمد، بر چیز دیگری کتابت نمی کردند. بعدها کاغذ از راه ایران به سوی مغرب رفت و مسلمانان سوداگران کاغذهای ساخت چین بوده اند.


انواع کاغذ ایرانی


از آغاز گسترش اسلام تا قرن ششم قمری، انواع کاغذهایی که برای کتابت بکار می رفت از جهات گوناگون متفاوت بود:


کاغذ خونه


کاغذ ناصری


کاغذ فرعونی


کاغذ نوحی


کاغذ سلیمانی


کاغذ طلحی


کاغذ منصوری


کاغذ جعفری


کاغذ خانبالیغ


کاغذ سمرقندی


کاغذ بغدادی


ابن ندیم در کتاب الفهرست در مبحث سیر تحول کاغذسازی، از انواع کاغذهای هنرمندان ایرانی نیز سخن به میان آورده و از شش نوع کاغذ ایرانی که با این عناوین یاد کرده است:


سلیمانی(منسوب به سلیمان بن راشد، والی خراسان در روزگار هارون الرشید)، طلحی ( به نام طلحه بن طاهر، دومین امیر طاهری: 207-213ه.ق)، نوحی( منسوب یه نوح سامانی)، فرعونی ؛ جعفری(منسوب به جعفر برمکی)، طاهری( منسوب به طاهر دوم از ایران طاهری: 230-248ه.ق) .




به نوشته جهشیاری (قرن4ه.ق) ایرانی ها عموما جز آنچه در ایران بدست می آمد، بر چیز دیگری کتابت نمی کردند




یاقوت حموی از دو نوع کاغذ دیگر ساخت ایرانیان نام برده، یکی " جیهانی" و دیگری " مأمونی" ، که نخستین به شهر جیهان –از بلاد خراسان- و دیگری به مامون خلیفه( 198-218ه.ق) منسوب بوده است. سمعانی نیز از کاغذ دیگری به نام " منصوری " نام برده و گوید: " از کسانی که به نسبت کاغذی شهرت یافته اند یکی ابوالفضل منصوری بن نصر بن عبدالرحیم کاغذی است(متوفی 423ه.ق) از مردم سمرقند، و کاغذ منصوری که در خراسان مشهور شده ، به او منسوب است."


البته در این نسبت تردید نیز روا داشته اند و بنابر گزارشی، ابوالحسن بن فرات ( متوفی 312ه.ق) پیش از وی ، این گونه کاغذ را به اهل قلم هدیه می کرده است.


کاغذ "خونجی " نوعی از کاغذ ایرانی بوده که در خونا(خونج، از شهرهای آذربایجان) می ساخته اند و یاقوت حموی در اوایل قرن هفتم قمری، درباره این شهر آورده است که به سبب پرداختن اکثر اهالی به صنعت کاغذسازی، آنجا را به نام " کاغذکنان" می خوانده اند. در میان انواع کاغذ ایرانی، کاغذ سمرقندی از همه مشهورتر و مرغوب تر بوده است، تا آنجا که به نوشته ثعالبی(متوفی429ه.ق) یکی از ویژگیهای سمرقند، کاغذ آنجا است که به علت لطیفی و زیبایی و نازکی، بازار " قرطازهای مصری" و پوست های را که پیشتر بر روی آنها می نوشتند، از رونق انداخته است. این کاغذ از طریق اسیرانی که زیادبن صالح (متوفی135ه.ق) از چین به سمرقند آورده بود راه یافت و گسترش چشمگیری پیدا کرد.


کثرت تالیفات و نشر کتب و توجه به ظرافت و شیوایی نسخه های خطی در دوره تیموریان، موجب شد که صنعت کاغذ سازی، مورد عنایت ویژه قرار گیرد، و با اینکه در بسیاری از شهرهای ایران ساخت کاغذهای مختلف و فراوان رونق داشت ، محصول کاغذ برای نسخه برداری از کتاب هایی که نوشته می شد، کافی نبود و بنابراین از سایر شهرهای ترکستان و هندوستان و آسیای صغیر به مقدار زیاد کاغذ به ایران وارد می شد و حتی مقداری هم از ونیز به ایران می رسید. ایرانیان در امر کاغذسازی ابداع ها و خلاقیتهای بسیار داشته اند، برای نمونه از چای ، پوست پیاز، جوهر، پوست گردو، گل گاوزبان، زعفران، پوست بادمجان و حنا برای رنگ آمیزی کاغذ بهره می بردند. کاغذ ابری که گونه ای از کاغذ هنری و تزیینی است، ابداع ایرانیان است و مبدع "رنگ آمیزی ابرکاغذ" شهاب الدین عبدالله مروارید متخلص به " بیانی" (865-923ه.ق) بوده است.




یاقوت حموی از دو نوع کاغذ دیگر ساخت ایرانیان نام برده، یکی " جیهانی" و دیگری " مأمونی" ، که نخستین به شهر جیهان –از بلاد خراسان- و دیگری به مامون خلیفه( 198-218ه.ق) منسوب بوده است




 پس از عبدالله بیانی، در عصر شاه تهماسب ، امیر محمدطاهر مجلد، در رنگ آمیزی ابری کاغذ ابداعاتی به عمل آورد و کاغذهای ابری او در ایران شهرت یافت. گاهی برای سهولت کتابت و روانی قلم، کاغذها را آهار و مهره می کردند- یعنی با لعاب نشاسته، روی کاغذ را با بلور یا سنگ صاف صیقل می داند. آهار و مهره کردن بر نوشته در روزگار ساسانیان نیز رواج داشته است و در سده های نخستین اسلامی ویژه نوشته های دینی پیمان نامه ها، زنهارنامه و قراردادها بود.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:20 - 0 تشکر 529305

هنر کتاب آرایی در ایران





یک از هنرهای تمدن درخشان ایرانی که جلوه های بسیار ظریف آن نشان دهنده رواج علم و دانش و کمال ذوق مردم این سرزمین است، هنر کتاب سازی و کتاب آرایی است.



هنر کتاب آرایی در ایران

آثار هنری مربوط به کتاب آرایی در نسخ خطی ایرانی ، از نقاشی، نقش و نگار، تذهیب، جلدسازی گرفته تا زیبایی های هنر کتاب سازی و صدها ریزه کاری و ظرافت و حسن ترکیب در رنگها و اشکال هندسی و آرایش صفحات کتاب به سبکهای گوناگون هنری و در نهایت آراستن آن با هنر خوشنویسی ایرانی همگی گواه تمدن پیشرفته ایران زمین است.


در تاریخ تمدن ایران، سابقه نسخه نویسی کتاب خطی پر دامنده است. از روزگاری که کتاب نویسی در ایران رایج شد تا روزگار ما ، هزاران کتاب به دست ایرانیان نوشته شده که بر صفحه ها و جلدها ، زیباترین نقشها و رنگها را ترسیم کرده و اندیشه را تجسم بخشیده اند. در جلدهای سوخت و معرق و روغنی، سرپنجه های هنرمندان بی نام و نشان ، نازکترین قلمها و روشن ترین طرحها را بر پوست خشک و مقوای شکننده جاودان ساخته و خویش و بیگانه را از اعجاز و شگفتی کار به تحسین و شگفتی واداشته است. با نگاهی به نسخه های خطی متون قدیم، عربی یا فارسی ، و بررسی تاریخ تحریر آنها ، به سادگی می توان دریافت که کتاب نسخ علمی تا قرن 9ه.ق رایج و مرسوم بود و در قرن 9، یعنی عصر تیموریان که در دربار هرات هنر خوشنویسی و نقاشی اوج بیشتری گرفت، کتابت نسخه های مرغوب و زیبا و مزین از کتاب های ادبی ، که بیشتر مطلوب شاهزادگان و اعیان بود و در ایران و مناطق مجاور خاستار بسیار داشت، رونق و رواجی خاص یافت. اشاره های کوتاه و گذرا در این مقاله به تاریخ کتابت و کتاب سازی و کتاب آرایی برای نمایش گوشه ای از تمدن درخشان ایران است، بویژه که آثار هنری ایران، در حوزه های نسخ خطی، جایگاهی جهانی کسب کرده است.


تاریخچه کتاب سازی در ایران


سنت کتاب سازی در ایران، از سابقه دیرینی برخوردار است ، بنابر کهن ترین روایت در این باره ، کتاب اوستا بر پوست گاو آراسته به آب زر نوشته شده بود که در آثاری چون" نامه تنسر" و "مروج الذهب" مسعودی و "تاریخ طبری" ، نیز این گزارش نقل شده، که نسک های اوستا با خط زرین بر دوازده هزار پوست گاو نگارش یافته بود. به نوشته ثعالبی مرغنی ( حدود 410ه.ق) :"که زرتشت کتابی در بلخ به گشتاسب شاه آورد، که آن را بر پوست دوازده هزار گاو نوشتند، و هر کلمه را در پوست کنده، قشری را از طلا در آن قرار دادند"، آثار ایرانیان پیش از اسلام، بیش بر الواح گلی و سنگی و پوستهای دباغی شده گاو و گوسفند و گاه بر " توز" – " پوست خدنگ"- و کاغذ حصیری قدیم (پاپیروس) و مانند آنها نقش می بسته است و معمولا قلمهای آهنی یا چوبی و نی بکار می برده اند.


به نوشته حمزه اصفهانی (350ه.ق/ 960م): " در ایام ملوک اشکانی بعد از اسکندر هفتاد کتاب این سرزمین را در علوم نجوم و طب و فلسفه و کشاورزی ، به یونانی و قبطی ترجمه کرده بودند".  و در سنه 350ه.ق پنجاه عدل از این گونه کتابهای نوشته بر پوستها را از بنای قدیم جی- سارویه در اصفهان یافتند.


در قرن بیستم، در کاوشهای باستان شناسی آسیای میانه در نسا، و کشف قباله های اورامان، و برخی اسناد تحریری بر چرم گاو و الواح به زبان پارتی همگی گواه استواری است بر سابقه کتاب نویسی و کتاب سازی ایرانیان در دوره های پیش از اسلام.




به نوشته حمزه اصفهانی (350ه.ق/ 960م): " در ایام ملوک اشکانی بعد از اسکندر هفتاد کتاب این سرزمین را در علوم نجوم و طب و فلسفه و کشاورزی ، به یونانی و قبطی ترجمه کرده بودند".  و در سنه 350ه.ق پنجاه عدل از این گونه کتابهای نوشته بر پوستها را از بنای قدیم جی- سارویه در اصفهان یافتند.




 بی گمان در ایران پیش ار اسلام به ز آثار دینی کتابهای دیگری هم وجود داشته است. بویژه در عهد ساسانی کتابهایی به زبان پهلوی در دست بوده که بعدها به دست مسلمانان به عربی ترجمه شد. کتاب هایی همچون خدای نامه کلیله و دمنه و هزار افسانه، سندبادنامه، ویس و رامین و جز اینها، همگی از آثار پیش از اسلام به زبان عربی و پارسی برگردانده شده اند. با این همه سنت کتاب نویسی و رواج کتاب، در ایران قدیم، با دوره بعد از اسلام قابل مقایسه نیست. کهن ترین نسخه خطی از آثار ایرانی که به زبان فارسی دری نگارش یافته ، یکی کتاب "الابنیه عن حقایق الادویه" تالیف ابومنصور هروی، به خط شاعر معروف اسدی طوسی سراینده گرشاسب نامه است. با تاریخ کتابت در سال 448ه.ق، که اینک در کتابخانه ملی وین نگهداری می شود و دیگری شرح "تعرف کلاباذی"، مکتوب به سال 473ه.ق که در موزه کراچی هند محفوظ است، نسخه دیگر" هدایت المتعلمین" تالیف اخوینی، مکتوب به سال 478ه.ق که "بادلیان آکسفورد" نگهداری می شود و دیگری کتاب "ترجمان البلاغه" محمدبن عمر رادویانی، مورخ 507ه.ق که در ترکیه بدست آمده است.


البته از دو اثر دیگر نیز نام برده اند: یکی کتابی به خط و تالیف بیهقی که در نیشابور پیدا شده و تاریخ کتابت آن نزدیک به سال 430ه.ق است . و دیگری "پیمان نامه بیع" متعلق به سال 401ه.ق که "مارگلیوث" برای نخستین بار در سال 1910م آن را منتشر کرد. توجه به کتاب و تاسیس کتابخانه ها پس از حمله مغول در عهد حکومت و وزرایی مانند خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی و خواجه نصیرالدین طوسی و دو برادر دانشمند "عطامک" و "شمس الدین" صاحب دیوان جوینی، و نشر کتاب و تزیین آن موجب شد که هنر کتاب سازی رونق و شکوه گذشه را بازیابد و از آن دوران یادگارهای پرارزش از هنر کتاب سازی بجای ماند. بهترین نمونه از آثار آن عهد را می توان نسخه ای از جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل الله وزیر دانست که مجالس نقاشی آن را هنرمند شهیر دوران مغول احمد موسی طی هفت سال (707-714ه.ق) تریبم کرده است و اینک در کتابخانه پادشاهی آسیایی لندن نگهداری می شود. نمونه دیگر، نسخه ای است از کتاب "منافع الحیوان" تالیف ابن بختیشوع که 94تصویر دارد و آن را به دستور غازان خان تهیه و ترسیم کرده اند و در موزه متروپلیتن محفوظ است . تزیین قران مجید نیز در این دوران ، زیباتر و کمال یافته تر از تزیین کتاب های دیگر بوده است. از سال 750ه.ق هنر تذهیب و مجلس آرایی در کتاب سازی روبه ترقی و کمال نهاد و دوره تیموریان دامنه کتاب سازی و کتاب آرایی بسیار وسیع شد.در تبریز و شیراز و بویژه هرات این هنر به مدارج عالی خود رسید.

what`s life?life is love.
شنبه 4/6/1391 - 21:20 - 0 تشکر 529306

بزکوهی نماد ایران باستان





تحقیقات پژوهشگران نشان می دهد نقش و طرح های به کار رفته در حدود 90 درصد از سنگ نگاره های باستانی کشف شده در سرتاسر جغرافیای ایران مربوط به بز کوهی است.



بزکوهی نماد ایران باستان

اگر چه دوره تاریخی این سنگ نگاره ها و فاصله انها از هم بسیار زیاد است اما با این حال شباهت های میان این طرح ها در نوع خود شگفت آور است.


سنگ نگاره ها یا هنرهای صخره ای کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجامانده از بشرند. کارشناسان بر این باور هستند سنگ نگاره ها سرمنشا و بستر بوجود آمدن حروف رمزی، خط، تبادل پیام، زبان، تاریخ، اسطوره ها، هنر و فرهنگ ها هستند به همین دلیل آنها از بهترین ابزارهای رمزگشایی ماقبل تاریخ به حساب می آیند.


هیچ مدارک و شواهد قابل اعتنایی بهتر از سنگ نگاره ها برای کاوش و بررسی و پژوهش در تمدن ها و فرهنگ های دور تاریخ در دست نیست، با کمک این طرح ها می توان تاریخ خط، هنر، زبان، محیط اقلیمی، اسطوره ها، فرهنگ و از همه مهمتر نوع اندیشه ی انسان های ادوار کهن را مطالعه کرد. هنرهای صخره ای، تنها هنرتجسمی است که مرز جغرافیایی مشخصی نداشته و همه ی ملل جهان فارغ از فرهنگ، نژاد و حتی اقلیم های جغرافیایی بسیار بعید از هم، از آن گذر کرده اند.


از این لحاظ هنرهای صخره ای اسناد دست اولی هستند که اکنون در دسترس پژوهشگران و افراد علاقمندند، با بررسی و پژوهش بر روی سنگ نگارها در ایران نشان می دهد نقش بیشتر از 90 درصد آنها را بزکوهی تشکیل می دهد، بقیه آثار نیز مربوط رقص های آیینی متعدد ، شکار، مضمون كتیبه های خطی پروتو ایلامی و ایلامی و نقش های دیگر است. این را محمد ناصری فرد متخصص نقوش صخره ای در ایران و نویسنده کتاب سنگ نگاره های ایران به خبرگزاری میراث می گوید.


پرسش اما این است که علت انکه بز کوهی تا این میزان در هنر و آثار انسان های تاریخ کهن نقش داشته چیست، ناصری فرد در پاسخ به این پرسش می گوید: " به اعتقاد من نقش بزكوهی نماد ایران باستان، با مضمون آبخواهی ، زایندگی ، فراوانی نعمت و محافظت است. تعبیری از یك فرشته كه در مواقع سختی ها از آن كمك خواسته می شد و ریشه این باور به یكی از اسطوره های ایران باستان برمی گردد."




سنگ نگاره ها یا هنرهای صخره ای کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجامانده از بشرند. کارشناسان بر این باور هستند سنگ نگاره ها سرمنشا و بستر بوجود آمدن حروف رمزی، خط، تبادل پیام، زبان، تاریخ، اسطوره ها، هنر و فرهنگ ها هستند به همین دلیل آنها از بهترین ابزارهای رمزگشایی ماقبل تاریخ به حساب می آیند.




این پژوهشگر در توضیح این اسطوره می افزاید: " بر اساس داستانی اساطیری مربوط به ایران نخستین انسان روی زمین كیومرث بود كه در شاهنامه فردوسی از آن بعنوان نخستین پادشاه نام برده شده است. کیومرث حدود چهل سال برزمین زندگی كرد و سپس با اهریمن زشتی ها در افتاد و به دست اهریمن کشته شد. دو قطره خون كیومرث بر زمین می چكد و از آن یك بوته ریواس دو شاخه می روید. این دو شاخه ریواس برهم می پیچند و از یك شاخه ی آن پسر زیبای جوانی به اسم مشی (ماری) و از شاخه دیگر آن دختر زیبای جوانی به اسم مشیانه (ماریانه) متولد می شود وچون آنها غذا خوردن را نمی دانستند ، خداوند فرشته ای را قالب یك بزكوهی سفید رنگ می فرستد تا مشی و مشیانه را شیر بدهد. این بزكوهی تا آنها غذا خوردن را یاد بگیرند به آنها شیر می دهد، آنها بعد از گذشت سالیان بزرگ می شوند و روز سیزده فروردین با هم ازدواج می كنند. به اعتقاد من دلیل اینکه ما ایرانیان در روز سیزده فروردین سبزه گره می زنیمبه نوعی برگرفته از همین داستان اساطیری است."


بزکوهی نماد ایران باستان

ناصری فرد در ادامه می افزاید: " از این منظر به باور مردم ایران باستان، بزكوهی مظهر فرشته ای است كه خداوند برای بقا و ادامه ی حیات نسل بشر فرستاده است. نقش بزكوهی برای ایرانیان باستان نوعی مانیفست بوده كه رویكردی مقدس داشته است و این قداست بر نقش هایی قابل مشاهده است كه هنرمندان شاخ های بزكوهی را به شكل لوزی كشیده اند و لوزی در خط ایلام كهن و میانه hu هیو یعنی تقدیس است. از همین رو هرجا كه گذر آب باشد نقش های فراوان بزكوهی را می بینیم و مضمون آن آبخواهی است و بیان ارزش و اهمیت بی بدیل عنصر آب در نزد مردمان ایران باستان."


به همه این موارد باید این را نیز اضافه کرد که نقش بزكوهی در نماد شناسی جهانی جالب توجه است، چرا که آنها نیز بر این باورند كه نقش بزكوهی فرشته و جای پای خداست و نماد آب و باران خواهی است، دقیقاً مشابه همان تصوری که در ایران باستان رواج داشت.


بر اساس گفته های این متخصص نقوش صخره ای این نقش بركهن ترین سفالینه های ایران باستان نیز قابل مشاهده است علاوه بر این چندی پیش نیز استنلی کوهن باستان شناس فرانسوی در مقاله ای با عنوان نقش بزكوهی برسفالینه های ایران باستان، آن را نماد آبخواهی دانست.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.