هنر و تمدن آفریقایی
در این نوشتار با عمده ترین علل تولید هنر پیکرتراشی در قبایل آفریقایی آشنا خواهید شد.
فرهنگ های هنر آفرین آفریقای سیاه در خلال قرن ها در کمربندی در طول غرب آفریقا جنوب صحرا در طول آفریقای مرکزی از اقیانوس اطلس در مغرب تا دریاچه های بزرگ در مشرق و از مصر و سودان در شمال به داخل آنگولا و رُدِزیا در جنوب کشیده شده اند. این منطقه در گذشته قلب آفریقای سیاه و محل تولید و پیدایش آثاری است که امروزه به عنوان اشیای هنری نفیس در موزه ها جای گرفته اند.
مردم ابتدایی آفریقای استوایی و جزایر دریاهای جنوب، هنر دامنه داری پدید آورده اند که بر پایه اصول زیبایی شناسی خاصی قرار گرفته است و با اصول زیبایی شناسی معمول در تمدن های پیشرفته هم دوران خود تفاوت دارد.
به همین دلیل این هنر را نه می توان با هنر ممالک دیگر قیاس کرد و نه می توان بدون شناخت از انگاره های بوجود آورنده ان ، به درکش نائل شد.هنر آفریقایی را باید در بستر بوجود آورنده اش بررسی و تفسیر کرد.
هنر آفریقا، بر آمده از جوامع قبیله ای است . در تفسیر این هنر باید این نکته را مد نظر داشت که هرچند بسیاری از اصول میان این قبایل مشترکند اما " هر جامعه قبیله ای دارای ویژگی های خاص خود بوده است"1
در تمدن و جامعه آفریقایی، اداره قبیله به یک ریش سفید، رئیس، کشیش یا شورای انتخابی واگذار می شد و این رئیس، جنبه های دنیوی و روحانی زندگی را کنترل و نهادهای سنتی، آداب و عقاید را حفظ می کرد. زندگی مردمان در دوران کهن تر از راه کشاورزی، دامپروری، شکار و خصوصا شکار ماهی تامین می شد و این مهم ترین دلواپسی این مردمان را تشکیل می داد. به همین دلیل آیین ها ، تشرفات و " تابو" های ویژه مرتبا وضع می شد تا این نگرانی را کاهش دهد. روابط علت و معلولی در این جوامع بر پایه و اصول علمی یا تجربی قرار نداشتبه همین دلیل به دنبال هر حادثه ای، عقاید خرافی و جادویی پدید می آمد که تبلور آن را می توان در اشیای مذهبی و آیینی این اقوام به خوبی مشاهده کرد.
مردم ابتدایی آفریقای استوایی و جزایر دریاهای جنوب، هنر دامنه داری پدید آورده اند که بر پایه اصول زیبایی شناسی خاصی قرار گرفته است و با اصول زیبایی شناسی معمول در تمدن های پیشرفته هم دوران خود تفاوت دارد.به همین دلیل این هنر را نه می توان با هنر ممالک دیگر قیاس کرد و نه می توان بدون شناخت از انگاره های بوجود آورنده ان ، به درکش نائل شد.هنر آفریقایی را باید در بستر بوجود آورنده اش بررسی و تفسیر کرد.
" نمونه بارز کارهای مردم ابتدایی ایجاد اشیای هنری کنده کاری شده، رنگ آمیزی شده و ساختگی مثل ماسک ها و شکل و شمایل هایی است که در آیین های مذهبی و تشریفات دنیوی مربوط به مراحل بسیار زیاد فعالیت انسانی به کار می روند. فرم های هنری که به دست هنرمندان حرفه ای ساخته می شدند، دارای طرح های سنتی بودند و هرکدام با معنی خاص خود در آداب و رسوم متناسب با آن بکار می رفته اند."2
جالب است که بدانید توجه گسترده نسبت به هنر بدوی و بومی آفریقایی در خلال سالهای 1904 و 1905م ، یعنی هنگامی صورت گرفت که عده ای از جوانان نقاش ساکن در پاریس و مونیخ به ارزشهای زیبایی شناسانه آنها پی بردند و این عقاید را در جوامع پیشرفته نشر دادند. لازم به ذکر است که در جامعه آن روز اروپایی، با روی کار آمدن هنر مدرن و کنار گذاشته شدن عقاید خشت و آکادمیک هنر کلاسیک جا برای زیبایی شناسی و تحلیل هنری چنین هنرهاییآرام آرام باز می شد و هنرمندانی مانند پیکاسو بعدها با الهام از این هنرها، دست به خلق آثار کاملا مدرن و آوانگارد کردند که باعث توجه هرچه بیشتر به هنر این اقوام، تحلیل علل و دیدگاههای پدیدآورندگان آن شد.
هنر پیکرتراشی آفریقا
همانطور که اشاره شد به دلیل آنکه هنر پیکرتراشی آفریقایی ریشه در آیین ها و سنت های کهن و جادویی دارد، واضح است که پیکرتراش با دقت الگوها و نقشینه هایی را که به طور سنتی برقرار شده بود می آموخت و نمی توانست این فرم ها را تغییر دهد والا دچار خشم رئیس قبیله می شد. از سوی دیگر این پایبندی به سنت باعث می شد هنرمند بتواند خلاقیت خود را در بخشیدن تعبیر و تفسیر اکسپرسیو و ساختاری اشیا بکار بندد و آثاری پدید آورد که امروزه به حقیقت خلاقانه اند.
مهمترین نکته در درک پیکرتراشی آفریقایی این است که در عقاید این مردمان، فیگورها و ماسک ها به عنوان محل حلول و اقامت یا جایگاه مسکن گزینی موقت روح نیاگان تراشیده می شدو این امکان را بوجود می آورد که بتوان مستقیما از آن روح طلب دادخوواهی و شفاعت کرد. پیکرهای نیاگان حالتی عام داشتند ودر بعضی نواحی آفریقای سیاه در جایی که همه خدایان یک قوم باهم تمام فعالیت های انسان را در کنترل داشتند این پیکرها گاهی نشانه ی خدایانبودند. دیدگاه های مانند آنیمیسم3 و آیین های تشرف، این اشیا را به بت واره هایی تبدیل می کرد که با گذشت ایام بر بار تقدسشان نیز افزوده می شد. ایشان عقیده داشتند که اگر عمل پیکرتراشی به درستی انجام گیرد ، نیرویی که در این پیکره جای گرفته است بیمار را شفا خواهد داد و انسان را در برابر خطرات شناخته و ناشناخته حفظ خواهد کرد.
وقتی صحبت از هنر آفریقایی می کنیم منظور هنری است که بر آمده از سنت و آیین است و این شامل هنرهای کاربردی که مردمان در زندگی روزمره بکار می بردند نمی شود.
مهمترین نکته در درک پیکرتراشی آفریقایی این است که در عقاید این مردمان، فیگورها و ماسک ها به عنوان محل حلول و اقامت یا جایگاه مسکن گزینی موقت روح نیاگان تراشیده می شدو این امکان را بوجود می آورد که بتوان مستقیما از آن روح طلب دادخوواهی و شفاعت کرد
پیکر تراشی هنر اصلی سیاهپوستان آفریقاست. این پیکرهاه و ماسکهای مذهبی عمدتا از چوب و گاهی از عاج تراشیده می شوند و با ناواع صدف، سنگ، چوب و الیاف تزیینی رنگ و تزیین می شوند.
از نظر فرمی نیز اصولا این پیکره ها نشان دهنده قالب پیکره انسانی و یا حیوانی است که هرچند از حالت رئالیستی صرف فاصله گرفته اما دارای جزئیات رئالیستی است. البته در برخی اشیا نیز با فرم های کاملا تجریدی و سمبولیک مواجه می شویم به طرز ماهرانه ایی آبستره شده اند.
پی نوشت:
1- تاریخ تحلیلی هنر/ ص:807
2- همان/ ص: 809
3- جان باوری