• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 23475)
يکشنبه 13/5/1387 - 13:21 -0 تشکر 50413
مقاله ی سینمایی

  

در این قسمت شما می توانید مقاله های منتشر شده از انجمن فیلم و سینما را مشاهده کنید .

 

این مقالات نوشته ی افراد تبیان است و در مواردی که از جایی برداشته شده است ، منبع آن در زیر آن ثبت گردیده ، در صورت استفاده از مقالات ذکر منبع و درج نام نویسنده ی مقاله الزامی است .

  

مدیریت سینمای تبیان

 anjoman.cinema@tebyan.net

دوشنبه 9/10/1387 - 12:5 - 0 تشکر 79930

سینمای سورئالیست بونوئل

« با اندیشه مرگ مدت درازی است كه آشنایی دارم. از همان هنگام كه اسكلت ها را در حین كارناوال هفته ی مقدس از خیا بان های كالاندا می گذراندند،مرگ جزیی جدا نشدنی از زندگی من بوده است و هرگز نخواسته ام كه فراموش و یا انكارش كنم اما، هنگامی كه دینی نداری نمی توانی به راحتی درباره مرگ سخن بگویی.»

این  هابه خوبی تعریفی دقیق از احساسات شخصی و هنری یك فیلمساز حرفه ای و عجیب است. هم چون بسیاری از سو رئالیست های هم زمان خودش بونوئل، دچار تضادی است كه از طرفی مدعی بی طرفی و بی تفاوتی به پایان و سرانجام زندگی است و از طرف دیگر، درون مایه تاثیر گذار آثارش با تصاویر مرگ و عقاید عجیب و خاص درباره خدا همراه است كه او آن را بی پروا و با سرو صدا ی زیاد  اعلام می كند.

بونوئل تصویری رادیكال و خشن ومعترض به اجتماع را در معرض دید می گذارد كه در آن جامعه بشری ،فاسد و بر ضد آزادی های انسانی است.

درباره بونوئل نظرات مختلفی وجود دارد. عده ای او را صاحب نوعی رئالیسم و عده ای او را سورئالیستی ماركسیست و شورشی می دانند كه بر ضد طبقه روحانیت بود. عده ای او را معنوی گرا و عده ای دیگر او را عمیقا وفادار به فرویدیسم و نظرات او می دانند.

محتوی سناریو های بونوئل بسیار متنوع اند از سناریو های نا معقول و بسیار تراژیك تا هجویه ها و فیلم هایی كه به رسوایی های اخلاقی و اروتیسم می پردازد.

بونوئل از دیرباز در حلقه منتقدان اروپایی به عنوان فیلمسازی صاحب سبك و معتبر در كنار نام هایی  چون آیزنشتاین، چاپلین و فلینی شناخته می شد ، گو این كه  به تازگی در  آمریكا اعتبار زیادی به دست آورده است.

بونوئل در مدت 50 سال فعالیت هنری اش 32 فیلم ساخت و در كشورهای اسپانیا،فرانسه،مكزیك ،یتالیا و آمریكا فعالیت كرد.

او با به كار گیری طنزی گزنده و تلخ، ارزش های انسانی و انسان هایی كه آن را علی السویه می دانند به چالش كشید. تصویر سازی او از كانال سورئالیسم و با به تصویر كشیدن صحنه هایی كه همچون جرقه ای آدمی را به ناخود آگاه می برند ، انجام می شد.

بونوئل می گوید: « خرد كردن خوش بینی حاكم در جهان بورژوازی و وادار كردن بیننده برای زیر سوال بردن برتری های طبقاتی، از تلاش های من است.

ادامه دارد ... 

دوشنبه 9/10/1387 - 12:7 - 0 تشکر 79932

بونوئل در 22 فوریه 1990 در كالاندا كه شهر كوچكی در استان تروئل اسپانیا است به دنیا آمد. در جوانی از تعلیمات دینی  ژوزئیت ها كه شاخه ای ازمذهب كاتولیك است، بهره جست و استعداد فوق العاده خود را در موسیقی، ورزش و علوم طبیعی  نشان داد. در خانواده ای میانه رو، نیمه روشنفكر، زمیندار ، ثروتمند و بورژوا ،  بدون هیچ سختی و با راحتی كامل  بزرگ شد. بیان این جزییات درباره خانواده بونوئل برای شناختن آثار او اساسی است. باید بدانیم كه او پیش از هر چیز یك اسپانیایی تبار دست پرورده بورژوازی اسپانیا بود.

یكی از منتقدین می گوید كه بی پروایی گفتار برای یك اسپانیایی تبار شیوه ای از اندیشیدن است و همچنین مشخصه سرزمینی است كه به مسائل جنسی بسیار می پردازد و به شكل برجسته ای به خاطر جنگ های داخلی با اندیشه مرگ عجین شده است.

بونوئل می گوید كه كودكی اش  به سرعت و در بین زادگاه و زاراگورا گذشته است.و دو احساس از كودكی تا همیشه در او باقی مانده اند. یكی اروتیسم بی پرده  كه در لایه های زیرین پنهان بوده اند و دیگری هشیاری دائمی اش درباره مرگ و پایان زندگی. او می گوید كه : « من در میان رقیبانم استثنایی محسوب نمی شوم. هنر من  كاملا اسپانیایی است كه با دو حس  اسپانیایی بودن و تاثیر اندیشه و تصویر مرگ ناشی از  جنگ های داخلی بی رحم و درنده آمیخته است، آن چه كه تا كنون به نمایش در نیامده بوده است.»

هنگامی كه بو نوئل بزرگتر شد ، علاقه زیادی برای رفتن به پاریس و تحصیل موسیقی از خود ابراز كرد اما به جای آن او را به مادرید فرستادند تا در آن جا مهندسی كشاورزی بخواند. پس از چند سال، رشته تحصیلی خود را به حشره شناسی تغییر داد و  به  برفراری دوستی با گروهی از جوانان هنرمند پرداخت كه در آینده هنری او تاثیر به سزایی داشتند.

این همراهان و دوستان نزدیك شامل فدریكو گارسیا لوركا و خوزه مورینو ویلای شاعر  و سالوادور دالی، نقاش صاحب سبك و برجسته اسپانیایی بودند.

در مدت اقامت بونوئل در مادرید، بونوئل علاقه  به هنر تئاتر و هنرپیشگی را بیش از پیش   نشان داد و مقدمات  سینمای سورئالیست خود را كسب كرد.

در سال 1925 با اخذ مدرك فلسفه و ادبیات فارغ التحصیل شد و به پاریس رفت تا به حلقه دوستانش بپیوندد. در شهر پاریس با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و به وسیله دوستان صاحب نفوذ پدرش به بهترین انجمن های روشنفكری  شهر معرفی شد.

خیلی زود به عنوان دستیار كارگردان ژان اپشتاین استخدام شد. بونوئل درباره اپشتاین می گوید: « تنها كارگردان دوران جمود سینمای فرانسه  كه شایسته نام سینماگر روشنفكر است، اپشتاین است.»

بونوئل همزمان با  پرداخت و صیقل دادن مهارت هایش به عنوان دستیار كارگردان به انتشار مقالات پرداخت كه از قابل ذكرترین  نشریه ای كه او در آن می نوشت، La Garcia Hispanomericana   بود.

ادامه دارد ... 

دوشنبه 9/10/1387 - 12:9 - 0 تشکر 79934

در سال 1929 رسما به سورئالیست های فرانسه پیوست و با این شكل گرفتن ، اولین پروژه سینمایی خود را به عنوان كارگردان آغاز كرد. در جمع حلقه دوستان خود..كه نام رزیدنیكا بر آن گذاشته بودند و با همكاری  سالوادور دالی فیلم سگ آندلسی را ساخت. در سال 1930 بار دیگر با دالی در فیلمی كه به نام  عصر طلایی همكاری كرد.

بعضی از منتقدان بونوئل را هیچكاكی سورئالیست می دانند. استادی قابل احترام و ارزشمند كه تسلط كاملی به رسانه سینما داشت و هنری را كه به بازیچه ای سطحی نگر  تبدیل شده بود ، متحول كرد. بونوئل، سورئالیسم را جنبشی انقلابی، اخلاقی و شاعرانه می دانست و در این باره می گوید:

« همه ما تنها حامیان یك بعد از ابعاد انقلاب بوده ایم. سورئالیست ها تروریست نیستند اما پیوسته با اجتماعی كه آن را بی ارزش می دانند در ستیزند. اسلحه آن ها مسلسل ها نیستند بلكه رسواگری و افشاگری است. افشا گری  عامل قوی برای انقلاب است و قادر است كه جنایات اجتماعی  و بهره كشی انسان از هم نوعش را و همچنین چهره امپریالیسم سلطه گرو سو استفا ده های او را به تصویر بكشد و  در مجموع می تواند تمام ماجراهای مخوف پشت پرده را بر روی پرده بیاورد. »

به نظر دالی هدف سورئالیسم به وجود آوردن جنبشی ادبی و هنری و یا فلسفی نبود بلكه در هم ریختن طبقات اجتماعی بود. در حقیقت قصد سورئال این است كه بر احساسات از مجرای ذهنی و حركت به سمت نا خودآگاه آدمی تاثیر بگذارد و با استفاده از پارانویا و سیال ذهن ،جهان واقعیت را به رسوایی بكشد.

مایكل گولد در سورئالیسم و سینما می گوید: « اگر تصویری كه دیده می شود برای ذهن عاقل بسیار سنگین باشد یعنی این كه بی اندازه خشن و  تهدید آمیز و بی پرده باشد دیگر نمی توان آن را نفی و یا رها كردو از نا خود آگاه به خود آگاه آدمی می آید. »

 به عنوان سورئالیسمی خالص، در سگ آندلسی چشم دختری با تیغ بریده می شود، دهان مردی كاملا از صورتش برداشته می شود و یا جسد الاغ مرده ای زینت بخش پیانو می شود. هر كدام از این صحنه ها  از نظر عقلانی باورنكردنی اند . این كه بونوئل به این نوع سورئالیسم پرداخت علاوه بر ابعاد انقلابی و روانشناسانه به علت پرداخت اخلاقی هم بود. می گوید كه برای اولین بار در زندگی اش با یك سیستم اخلاقی روشنفكرانه مواجه شده است كه با نفی كردن تمام ارزش های موجود  قلمرو جدیدی را به وجود آورده كه در آن تمام اعمال  قابل توجیه هستند.

مشخصه های سورئالیستی فیلم های بونوئل شامل استفاده از صحنه های نامعقول، مونتاژ ویژه و استفاده از صدا است كه به فیلم های او كیفیتی رویایی می دهد.

قوی ترین تصاویر بونوئل  طنز آلود و یا رمز آلودند. چرا كه باور داشت كه اساس هر هنری راز است و جهان نیز  راز  بزرگی است.

در سال 1929 فیلم سگ آندلسی همان  طوری كه دالی و بونوئل می خواستند ایجاد شوك و رسوایی كرد. این فیلم نظرات مختلفی را برانگیخت. بسیاری آن را شاعرانه، عجیب و افشا گرانه دانستند كه به دین و بورژوازی حمله می كند.

نكته جالب این است كه مخارج این فیلم  توسط مادر بورژوای بونوئل  تامین شد.

سگ آندلسی با آن كه سگی در فیلم دیده نمی شود با هدف آشكاری می خواست كه ذهن بیننده را درگیر كند  و با ایجاد شوك نظرات سوررئالیست ها را به مخاطبان برساند.

بونوئل در باره این فیلم می گوید كه او و دالی تنها یك قول و قرار در حین ساخت این فیلم داشتند و آن این بود كه : « هیچ عقیده و یا تصویری كه ممكن است بخواهد كه تصویر نامعقول را  توضیح دهد و آن را توجیه كند، پذیرفتنی نیست.»

بونوئل می گوید: « باید همه درها را به سوی  نامعقول می گشودیم و تصاویری را نگاه می داشتیم كه ما را متعجب می كند بدون آن كه آن ها  را توضیح دهیم. »

فیلم رویایی است و مانند یك رویا می تواند هم شادی بخش و هم ناراحت كننده باشد. در صحنه آغازین فیلم بونوئل آن جایی كه چشم دختر را با تیغ می برند. می دانیم كه وارد جاده پر پیچ و خمی شده ایم. ترتیبی كه نمایش این تصاویر  دارد ما را به سمت نوعی دوباره سازی ذهنی هدایت می كند . همان طور كه رویا بازتابی از تجربیات روز گذشته ماست.

بونوئل برای نمایش صحنه های وهم آلود از لنزهای تغییر یافته و فیلتر دار و دیگر امكانات سینمایی آن روز بهره نبرد. بلكه به نوعی از زبان و بیان غیر روایی سر راست دست یافت كه با ایجاد شوك  فضایی وهم آلود ایجاد می كند و با عصبی كردن و برانگیختن احساس تماشاگر به فضای رویا گونه خود دست می یابد.

نمایش نا معقولی كه برخورد دراماتیك بین شهوت و عامل شهوت  است.

در سگ آندلسی رگه های تبار اسپانیایی بونوئل كاملا هویداست حتی جسد الاغ، مرگ و اروتیسم برجسته اشاره ای به این موضوع دارند. 

در سال 1965 بونوئل سیمون بیابان را در مكزیك  ساخت كه  دین درون مایه آن است. روایت عجیب و كوتاهی از راهبی كه در قرن پانزدهم میلادی برای عبادت و نماز و برای این كه تا آن جا كه امكان دارد به خداوند نزدیك شود، در بالای ستونی 60 پایی به مدت 37 سال باقی می ماند. و  لاجرم شیطان كه هر بار به چهره ای در می آمده، فریبش می دهد و  در مبارزه شكست می خورد.

در سال 1974 و تقریبا 50 سال پس از سگ آندلسی ، فیلم فانتوم آزادی را ساخت و در آن از تصاویر عجیب و خاص بهره جست . جایی كه اعدامیان فریاد مرگ بر آزادی سر می دهند. و یا جایی كه زوج بورژوایی درباره ی آداب اجابت مزاج بر سر میز صحبت می كنند و حال این كه صحبت درباره غذا را وقیحانه می دانند.

بونوئل فیلم عصر طلایی خود را با فیلم فانتوم آزادی  مقایسه می كند و می گوید: « دیگر به سادگی سال های دهه 30 نمی توان مردم را به رسوایی كشاند. امروز مجبورید كه با نسخه شیرین تری این كار را انجام دهید.»

بونوئل معتفد بود كه واقعیت صحنه دود آلودی از واقعیت های پنهانی است.

بونوئل به مدت 50 سال درباره بحران های اجتماعی با سبك منحصر به فردش  فیلم ساخت. هنر او به نژاد بشری اعتماد به نفس می بخشد. و  به بورژوازی، سادیسم و عدم احترام به توانایی بشر برای داشتن زندگی متفاوت و بهتر حمله می كند.

بونوئل در سال 1983 درگذشت.

مریم سپاسی وبلاگ زبان سینما 

دوشنبه 9/10/1387 - 12:14 - 0 تشکر 79935

فیلم نامه ی سگ آندلسی قابل دریافت از اینجا . کلیک کنید .

چند نما از فیلم سگ آندلسی .


دوشنبه 9/10/1387 - 12:38 - 0 تشکر 79947


Madonna of Port Lligat - 1949  Madonna of Port Lligat - 1949

دوشنبه 9/10/1387 - 12:46 - 0 تشکر 79950

من این نقاشی رو شخصا خیلی دوست دارم و اینجا قرار میدم .

تشکر می کنم از سایت تخصصی عکاسی و سایت اطلاع رسانی آفتاب .

در صورتی که عکسهای بیشتری از این سبک هنری را دوست دارید مشاهده کنید دار گوگل  dali  رو سرچ کنید البته در بخش فوتو .

چهارشنبه 11/10/1387 - 9:58 - 0 تشکر 80444

توضیح :

رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات٬ نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند٬ بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. این واژه همچنین برای شرح کارهای هنری که برای آشکار‌کردن راستی٬ چیزهایی چون زشتی و پستی را تایید کرده‌اند نیز به کار می‌رود.
رئالیسم همچنین اشاره به جنبش فرهنگی میانه قرن ۱۹ دارد که از فرانسه ریشه گرفت و گونهء هنری سرشناس تا اواخر قرن ۱۹ بود. با آشنایی با عکاسی٬ این منبع جدید دیداری شور ساخت چیزهایی که همچون واقعیت بودند را در مردم زنده کرد و این جنبش هنری شکوفا شد. رئالیسم به شدت با رومانتیسیسم مخالف بود.

در ادامه به مفهوم رئالیسم در سینما می پردازیم با بررسی آثار رئالیستی سینمای جهان

چهارشنبه 11/10/1387 - 10:1 - 0 تشکر 80445

رئالسیم را در نظریه ی ادبی - به زعم جان هارتلی - و با تکیه بر اصل باز نمایی می توان این گونه تعریف کرد: " رئالیسم عبارتست از کار کرد تکنیک های باز نمایانه ای چون : نشانه ها ، قراردادها ، راهبرد های روایی و از این قبیل ، برای به تصویر کشیدن جهانی مادی ، اجتماعی و یا اخلاقی که فرض می شود به گونه ای عینی خارج از باز نمودی که این ابزارها از آن جهان ارائه می دهند ، وجود وهستی دارد." سینمای رئالیستی بر همین مبنا عمل می کند . یعنی به دنبال آن است که زندگی را آن گونه که هست نمایش دهد یا به گونه ای تقریبا مستقیم وبی واسطه یا با استفاده از مصالحی از جنس زندگی برای رسیدن به توهمی از واقعیت که از هر لحاظ به اصل آن نزدیک باشد. از این رهگذر و با تکیه بر نظریات سوزان هیوارد ، دو نوع رئالیسم را در سینما می توان شناسایی کرد. 1. رئالیسم بدون مرز مشخص ( seamless)
2. رئالیسم با انگیزه های زیبایی شناسانه. سینما در هر صورت تنها تصویری از واقعیت را عرضه می کند و اغلب اوقات
ما با توهم واقعیت سر و کار داریم. توهم در اینجا یعنی واقعیت بیرونی و سوژه ی مورد نظر هنر مند اعم از کارگردان
و یا فیلمساز چنان عرضه شود که مخاطب به یک همذات پنداری با واقعیت عرضه شده ( که به راستی اصیل نیست
و فقط تصویری از آن ، بر پرده است) برسد و آن را به جای مدل اصلی و بیرونی بپذیرد ،با این حال مخاطب به این
قضیه آگاه باشد که آنچه اتفاق می افتد ،تنها واقعیتی روی پرده است و یک بازی است.
در رئالیسم بدون مرز مشخص ، اغلب به گونه ای رفتار می شود که توهم واقعیت ، از دید مخاطب پنهان بماند( نه این که
از بین برود ) به شکلی که مخاطب آنچنان در متن و بطن این توهم قرار بگیرد و محاط در ماجرا باشد که از شدت نزدیکی
با فضای اثر چندان متوجه این موضوع نگردد.از تمهیداتی استفاده می شود تا مخاطب چنان شیفته ی واقعیت عرضه شده گردد
وبه چنان همذات پنداری با اثر برسد که برای لحظه ای فراموش کند : " این فقط یک بازی است. "

cinema-paradiso-p.jpg

غالب ملودرام ها این گونه اند. در "سینما پارادیزو" ساخته ی ژوزف تورناتوره صحنه ها بسیاری وجود دارد که باز تابی
از این موضوع است و فیلم از بهترین روایت های خود - بازتابندگی سینماست . در یکی از سکانس ها ، پیرمرد تماشگری
که در سالن سینما پارادیزو ، به همراه دیگران مشغول تماشای وسترنی کلاسیک است چنان در حوادث فیلم غرق است
که با تیر اندازی بازیگر فیلم به سمت دوربین ، از شدت وحشت و پذیرش موضوع جان می سپرد ، یا در صحنه هایی که
تماشاگران با غم ها و مشکلات بازیگران در فیلم ها ( که به نوعی تورناتوره در فیلم خود نسبت به آنها ادای دین می کند)
اندوهگین می شدند و اشک می ریختند و با شادی آنها ، شاد می شدند و می خندیدند.سریال "جواهری در قصر " نیز که  از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد از این لحظه های وابستگی مخاطب و اثر بسیار دارد. این گونه فیلم ها
غالبا بر یک "تم" و یا تم های محدودی استوارند و مانند یک متن بسته - به زعم امبرتو اکو - در آنها یک خوانش و یا
تعدادی خوانش محدود بر بقیه ترجیح دارد.مثلا در "کازابلانکا" موضوع اثر ، دعوت آدمی به نوعی ایثار ، همدوستی ،
ذبح خود خواهی و بی تفاوتی ، کلبی مسلکی و منفعت گرایی فردی در پای اراده و آرمان خواهی جمعی است ، و یا در
" مالنا" ، تورناتوره از شکست تئوری های روانکاوانه چون فرویدیسم و تئوری های دینی چون تئوری کلیسا در رویارویی
با عشق و احساس اصیل آدمی ، فاشیسم و تمامیت خواهی ( توتالیتاریسم) درونی شده و اثر جبر اجتماعی بر وارونگی
ارزش ها سخن می گوید.حضور بازیگران حرفه ای و تاکید بر توانایی های آن ها جهت همذات پنداری مخاطب با اثر،
لزوم تدوین خوب و دراماتیک ،زوایای نا متعارف فیلمبرداری ، قاب بندی های ویژه و برداشت های غالبا کوتاه از دیگر
تمهیداتی است که در این نگره مورد استفاده است.

ادامه دارد ... 

چهارشنبه 11/10/1387 - 10:6 - 0 تشکر 80447

رئالیسم زیبایی شناسانه به گونه ای دیگر عمل می کند.رئالیسمی که فیلمسازی فرانسه ی دهه ی 30 میلادی از آن استقبال کرد  و "نئورئالیسم" معروف ایتالیایی از این دسته است.
رئالیسمی که به گفته ی هیوارد : " ... از همان شروع تشخیص داد که گفتمانهای رئالیستی ، نه فقط برخی حقایق را پنهان می کند ، بلکه موجد حقایق دیگری نیز می شود به بیان دیگر رئالیسم موجب رئالیسم ها می شود."
رئالیسم زیبایی شناسانه بی واسطه تر با زندگی عادی مردم و واقعیات آن در ارتباط است و همچنین در نمود جامعه ی طبقاتی و پرداختن به مسائل مربوط به فقر و محرومیت اجتماعی ، موفق تر بوده است. چون محصولات رئالیستی زیبایی شناسانه ،بی واسطه تر در ارتباط با واقعیات هستند و در غالب آنها تحمیل و تزریق ایده و نظری خاص با استفاده از ابزار روایی و تصویری به مخاطب ،چندان صورت نمی گیرد ،متن باز است و خوانشهای متعددی می توان از آن نمود خوانش هایی که همهدر سطح یکسانی از اهمیت قرار می گیرند. سر انجام آنچنان که هیوارد می گوید :" این نوع رئالیسم از فیلمبرداری در محلو نور پردازی طبیعی استفاده می کند . اغلب نقش آفرینان آن را بازیگران غیر حرفه ای تشکیل می دهند.
از نمای دوربهره می برد ، ... و از برداشت های بلند (برای جلوگیری از روش های مهار کننده تدوین ) و از زاویه ی نود درجه قائم استفاده می کند چون این زاویه هم سطح چشم است ، همچون نمایی عینی رابطه بر قرار می کند."
در این گونه ، قرار نیست توهم واقعیت پنهان بماند بلکه مخاطب به خوبی خواهد فهمید که با باز نمایی و تصویری از واقعیت در ارتباط است.کیارستمی پس از تولید "کلوزآپ" درجایی گفته :"من خیلی ساده مایل بودم تماشگران یادشان باشد که در میانه ی تماشای فیلمی هستند..." .

closeup.jpg

با این وجود مخاطب همذات پنداری لازم را با اثر خواهد داشت اما به اعتقاد من این نوع همذات پنداری اصیل تر و طبیعی تر ازنمونه ی قبلی است چرا که اینک مخاطب از فریب تصویر در امان است و نه در مواجهه با واقعیتی که با مصالح زندگی و بر اساس مدل بیرونی ساخته شده که با واقعیتی که خود زندگی است روبرو است. بیهوده نیست که کیارستمی نام یکی ازآثار خود را - که به زعم نگارنده در گونه ی رئالیسم زیبایی شناسانه است - "زندگی ودیگرهیچ" می نهد. برخی آثارمحسن مخملباف و غالب آثار عباس کیارستمی نمونه های خوبی از این گونه اند.البته دسته ی دیگری هم هستند که با تلفیق این دو نوع کلی ، ضمن دست یابی به رئالیسمی صریح ، به جذابیت های دراماتیک اثر نیز وفادارمانده اند و به جهانی تازه دست یافته اند.
سینمای مستقل آمریکا در این زمینه فیلم های خوبی عرضه کرده است.(سینماگران مستقلی چون جارموش، اسکورسیزی و... ) .
رئالیسم در ابعاد مختلف ، همچنان با قدرت در سینما به حیات خود ادامه می دهد و این مقال تنها یک روایت از این حضور بوده است.
[ فرزاد قناعت پور ]

چهارشنبه 11/10/1387 - 10:18 - 0 تشکر 80448

رئالیسم در سینما و عکاسی
به طور کل توضیح دادن این سبک در سینما بسیار مشکل است و تنها به قسمتهایی بسنده می کنیم. به این دلیل که باید تاریخ سینما را تا رسیدن به این سبک به طور مفصل و پایه ای بررسی کنیم.فیلمهای رئالیستی در سینما به دو بخش عمده ی فیلمهای مستند و فیلمهای رئالیستی اجتماعی تقسیم می شوند. که ظهور هر کدام از این ها لازمه ی زمان مشخصی است. و بوجود آمدن این سبک در هنر سینما در هر کشور و هر سینمایی قابل بحث عمیق است.
لویی و آگوست لومیر، سازنده ی نخستین فیلمها بودند. برادران لومیر مخترع "سینماتوگراف" (دستگاه نمایش دهنده فیلم) بودند.نخستین فیلمی که به صورت رسمی نمایش داده شد در تاریخ 28 دسامبر 1895 در زیر زمین گراند کافه – واقع در بلوار کاپوسین پاریس – بود این تاریخ را به طور کل به عنوان سر آغاز تاریخ سینما به رسمیت می شناسند.
همزمان با اختراع لومیرها در فرانسه ادیسون نیز دستگاهی به نام "کینتوسکوپ" (kinetoscope ) را اختراع کرد. اما تصاویر متحرک آن از یک روزنه و تنها برای یک نفر قابل دیدن بود. نخستین فیلمهای لومیرها تنها یک سری تصاویر از زندگی عادی و روزمره مردم بود، مثل غذا دادن به کودک (کودکی روی زانوی مادرش نشسته و مادرش غذا را به دهان او می گذارد) یا خروج کارگران از کارخانه ( عده ای کارگر که کارخانه لومیرها را ترک می کنند) باغبان آبپاشی شده ( جوانی پایش را روی شلنگ آبیاری یک باغبان می گذارد وقتی باغبان شلنگ را بررسی می کند، ناگهان آب به شدت به صورتش می پاشد) و بعدها صحنه معروف "ورود قطار به ایستگاه" قطاری که لوکوموتیوش به نظر رها شده می آمد و به شدت باعث وحشت تماشاگران شد! لومیرها سازنده فیلمهایی بودند که امروزه "مستند" نامیده می شوند. فیلم مستند گرچه واقعیت زندگی روزمره است اما در سینما چیزی که به عنوان رئالیسم به مفهوم خاص به فیلمها نسبت داده شد. چیزی جدای فیلمهای مستند بود.
بارزترین نوع سینمای رئالیسم نوین در آلمان پس ار سال 1924 بود. (سبک اکسپریسونیسم- که توضیح آن طبق روال تاریخی آورده خواهد شد - در آلمان دهه ی بیست اوج گرفته بود و راهنمای سبک رئالیسم شد)درسالهای پس از جنگ آلمان بسیاری از کارگردانان خود را از قالب های سینمایی پس از جنگ رها کردند و رئالیسم نوینی در پایان سالهای بیست در هنر سینما پایه گذاردند. و ظاهرا هرگونه برخورد عاطفی از نوع رمانتیک با شخصیتهایی که توصیف می شوند از فیلمها طرد شد. و تصمیم گرفته شد که فرد به هیچ وجه نباید مرکز ثقل توجه قرار گیرد واین توجه باید معطوف به عده ی کثیری از افراد گردد و واقعیت گرایی نوین، ناب ترین بیان خود را ارائه داد.
جنبش دیگر رئالیسم به صورت رئالیسم شاعرانه در فرانسه در سالهای اختراع صدا در سینما (1928) تجلی یافت. سالهای میان 1935 تا1939 برای سینمای فرانسه به صورت سالهای پرباری در آمد و موفق به ابداع و کسب روش ویژه ای شد که در خارج از فرانسه موجب کسب اعتبار برای آن گردید.
گرایش به واقعیت ها، انتقاد شدید اجتماعی همراه با نوعی بدبینی نامشخص، از ویژگی های بیشتر فیلمهای این دوره به شمار می رود. ژان ویگو با فیلم "درباره ی نیس"، که فیلمی انتقادی – طنز بود پا به عرصه سینمای رئال فرانسه گذاشت. در این فیلم که نوعی فیلم مستند اجتماعی بود، دو فیلمبردار با دوربین مخفی خود از زنان ثروتمندی که در بلوار آنگلز شهر نیس به گشت و گذار مشغول بودند فیلم برداری کردند و بعد ویگو در حین مونتاژ، صحنه هایی از شهر قدیمی نیس را با تصاویری جالب از باغ وحش در هم آمیخت. تصاویر تحریک آمیز هتل های اشرافی دنیای یکنواخت و پر امتیاز اشراف را به زیر سوال کشید. درباره ی نیس یک فیلم ساخته پرداخته ی مونتاژ بود که تصاویر آن در برخورد با یکدیگر معنی و مفهوم پیدا می کردند. فیلم دیگر ویگو"نمره ی اخلاق صفر" نیز نقطه نظری مستند به شمار می آمد. اصطلاح رئالیسم شاعرانه اولین بار به فیلمهای مارسل کارنه داده شد.
خصوصیت فیلمهای رئالیستی عبارت بودند از علاقه و توجه به محرومین، توجه به مسائل اجتماعی و به ویژه تعارض های میان فرد و جامعه و تجزیه و تحلیل افراد در محیط های خاص. اصولا پیدایش رئالیسم در حوزه هنر عکاسی به طور مستقیم به پیشرفتهای تکنولوژیک بشر مرتبط است.. یک دیدگاه جالب این است که پیدایش رئالیسم به طور مشخص با کشف دوربین عکاسی مرتبط است. یعنی پیدایش وسیله ای که به انسان امکان ثبت و ضبط کامل یک لحظه (و یا برش) از زندگی را میدهد. بررسی همزمانی کشف و پیشرفت تکنولوژی دوربین عکاسی با ایجاد و پیشرفت سبک رئالیسم ادبی به شکلی تایید کننده نظر فوق است. در یکی از روزهای تابستان سال1827 ژوزف نیسفور نیپس موفق به ثبت اولین تصویر ثابت شد . البته مدت کمی بعد نمونه بهتری از عکس و دوربین Niépce به وسیله Louis-Jacques-Mandé Daguerre ساخته شد . این دوره زمانی را تقریبا با دوره کاری بالزاک میشود یکسان گرفت. جالب اینجاست که در سال 1877 صفحات عکاسی (فیلم عکاسی) جدیدی به وسیله George Eastman ساخته شد که عملا انقلابی در ساختار دوربین های عکاسی پدید آورد. دوربینهای ساخته شده بعد از تولید این صفحات عکاسی را به عنوان اولین نسل جدی دوربینهای عکاسی امروزی به حساب می آورند. اما نکته جالب اینجاست که این پیشرفت چشمگیر در صنعت عکاسی با دوره کاری امیل زولا ( 1840-1902 ) هماهنگی دارد. به عنوان مثال امیل زولا ( نویسنده ی ناتورالیست) شاهکارش "ژرمینال" را در فاصله سالهای 5-1884 نوشت. این به این معنی است که پیشرفت تکنولوژیک در صنعت عکاسی با انتقال جریان ادبی رئالیسم به ناتورالیسم هماهنگی زمانی دارد. این هماهنگی زمانی کاملا معنادار است و نشانه اثر گذاری این جریانها بر یکدیگر و رشد هر دوی آنها ست. یعنی ایجاد توانایی در ثبت و ضبط لحظات و عینیت بیرونی افراد و اشیا و گسترش توانایی در این نحوه نمایش. عکسهای رئال نیز مانند فیلمهای رئال در دسته عکسهای مستند و خبری دسته بندی می شوند. عکسهایی از لحظات طبیعی زندگی انسانها یا حیوانات و... خصوصیت عکسهای رئالیستی- انسانی نیز در بیشتر موارد علاقه و توجه به محرومین، موضوعات جنگ و خسارات جنگی، توجه به مسائل اجتماعی و همان تعارض های میان فرد و جامعه و تجزیه و تحلیل افراد در محیط های خاص بود که بدون اغراق عکاس( برعکس سبک های دیگر در عکاسی که لازمه ی آنها اغراق می باشد) و از راه ثبت مستقیم لحظه یا ثبت فرد در لحظه ای غیر از ژست و به طور طبیعی است. عدم استفاده از رتوش، گریم، نورپردازی خاص و نشان دادن جزئیات صورت از خصوصیات عکسهای پرتره ی رئالیستی است. عکسهای رئالیستی در فضایی کاملا طبیعی و با نوری طبیعی و بدون اغراق ثبت می شدند.
عکاس معروف Dorothea Lange آثار رئالیستی جاودانی در زمینه ی عکاسی ارائه کرده است.

منبع : سایت عکاسی  

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.