• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 613)
چهارشنبه 18/5/1391 - 10:0 -0 تشکر 497182
(بیانات و خاطرات حضرت امام خمینى (ره ) درباره نماز1) بسیار خواندنی

بسمه تعالى

پیمودن راه آسمانى ((معنویت )) آسان تر از راههاى زمینى نیست . نماز كه پیمودن كرانه هاى وسیع عالم و هم بال شدن با فرشتگان و كروبیان است ، بیش از سفر بر خاك و پیمودن راه زمین نیازمند ((راهنما)) و ((الگو)) است .

بهترین اسوه و سرمشق در این وادى ، گفتار و رفتار اولیاء الهى و سالكان راه معنویت و محبت و عشق به خداست . پویندگان مشتاق این مسیر، چشم دل به شیوه و سیره رهیافتگان و واصلان به حق مى دوزند تا چگونه پیمودن این راه را- كه بى خطر و لغزنده هم نیست - بیاموزد و به اسوه ها تاءسى جویند.

یكى از برجسته ترین ، محبوب ترین الگوهاى رفتارى و سیر و سلوك معنوى در عصر حاضر، امام خمینى ((قدس سره )) است . او كه تمام عمر را یكسره در طریق بندگى و اخلاص گام زد و همه هستى خویش را وقف راه خدا و عبودیت او نمود. عشقى ویژه به نماز و نیایش و دعا و تهجد داشت . واپسین لحظات حیات او نیز آمیخته با عطر نماز و قرآن بود.

نهضت الهى او كه امت ما را به آزادى رساند و اهل قبله را در جهان . شوكتى دوباره بخشید، زمینه ساز حیات دین و احیاى معنویت و توجه به خدا در این عصر مادیت و گریز از مذهب بود.امام راحل ، از مصادیق بارز كسانى بود كه به تعبیر قرآن كریم ((اگر به آنان تمكن و حكومت و قدرت بخشیم ، نماز را بر پاى مى دارند...). رضوان همیشگى خدا بر روح بلند او باد. كه دمى از خدا جدا نبود و هر چه داشت ، از رهگذر همین پیوند و اتصال ، مبدا قدرت و عظمت بود و هر چه جز ذات الهى و جذبه هاى قدسى ، در نظرش ناچیز و بى جلوه مى نمود.

آنچه پیش رو دارید، آینه اى است شفاف و زلال . كه جایگاه نماز را در سخن و عمل امام نشان مى دهد.سطر سطر این مجموعه ، مى تواند سرلوحه و سرمشق خودسازى و تهذیب نفس و آراستن چهره جان به زینت معنویت باشد. امام عاشقان و شهیدان ، درباره نماز چه گفت ؟ نماز در نظر او چه موقعیتى داشت ؟ چگونه نماز مى خواند؟ و از نماز چگونه نیرو مى گرفت و زلال مى شد؟

امید است كه این دفتر نورانى را كه در برابر دیدگانتان گشوده اید. با شما از این رمز و رازها سخن بگوید و لحظات عمر شما را خدایى و با صفا سازد.



چهارشنبه 18/5/1391 - 10:6 - 0 تشکر 497197

صادق خلخالى


ایشان به نماز جماعت خیلى اهمیت مى دادند و تا آنجا كه ما مى دیدیم ، همیشه در نماز جماعت حاضر مى شدند. به نماز اول وقت هم خیلى اهمیت مى دادند. یك بار ایشان همراه مرحوم آقا مصطفى (3) به منزل ما تشریف آوردند. ظهر كه شد، نگاهى به فرزندشان كردند و فرمودند: ((ظهر است ، باید نماز بخوانیم . قبله كدام طرف است ؟)) همان جا ایستادند و نماز خواندند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:6 - 0 تشکر 497199

عباس محفوظى


یك مرتبه نزدیكیهاى ظهر از خواب بیدار شده بودند و به من گفتند: ((ربابه من امروز دیر از خواب بیدار شدم . شما حواست جمع باشد، ساعت یازده و نیم بیایى و مرا از خواب بیدار كنى .)) دیگر من هر روز هر چه دستم بود، باز هم فراموش نمى كردم كه باید آقا را بیدار كنم . تا مى رفتم در آشپزخانه باز مى كردم ، مى دیدم در حال وضو گرفتن هستند و خودم خجالت مى كشیدم . تا رویشان را برمى گرداندند، مى گفتم : ((آقا! خودتان گفتید كه بیایم و بیدارتان كنم .)) مى گفتند: ((خوب كردید كه آمدید مرا بیدار كنید.)) تنها همان یك مرتبه اتفاق افتاد كه ایشان ساعت دوازده بیدار شدند. از یازده و نیم تا یك مشغول نماز بودند. از دفتر زیاد به من قند و آب مى دادند كه ببرم و تبرك كنم . من هر چه لاى در را باز مى كردم كه براى استخاره بروم پیش ایشان ، یا قند یا آب تبرك كنم ، مى دیدم ایشان در حال نمازند. ایستاده ، نشسته ، خوابیده ، همه اش نماز نافله مى خواندند. ساعت یك بعد از ظهر كه مى شد، (پنج دقیقه این ور و آن ور نمى شد، مگر اینكه كارى از دفتر برایشان پیش مى آمد یا دكترها كارشان داشتند) ایشان در اتاق اندرونى زیر پله ها بودند. بعد برایشان ناهار مى كشیدیم و مى بردیم و تا ساعت دو بعد از ظهر آنجا بودند. بعد از ساعت دو براى استراحت مى رفتند. ساعت چهار بعد از ظهر نوبت چایشان بود. چند مرتبه كه برایشان چاى بردم ، ایشان خواب بودند و من دلم نمى آمد كه بیدارشان كنم . مى رفتم قدم مى زدم ، بلكه خودشان بیدار شوند؛ مى دیدم بیدار نمى شوند. بعد مجبور مى شدم آهسته آهسته بگویم : ((آقا، آقاجان )) یكدفعه مى گفت ((بله .)) مى گفتم : ((برایتان چاى آورده ام . ساعت شش الى شش و نیم بعد از ظهر، باز نوبت قدم زدنشان بود. مى آمدند، قدم مى زدند و بعد مى رفتند و مشغول نماز مى شدند. اخبار كه شروع مى شد، به آن گوش مى دادند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:7 - 0 تشکر 497200

ربابه بافقى


در یكى از جلسه ها كه حضرت آیه الله خامنه اى نیز به عنوان رئیس جمهور وقت در آن شركت داشتند، آقاى هاشمى رفسنجانى به عنوان رئیس مجلس ، فرماندهان سپاه و دیگر نیروها و من به عنوان فرمانده نیروى زمینى نیز حضور داشتیم . جلسه در اتاق كوچك امام تشكیل شده بود. ایشان بر روى مبل نشسته بودند و ما در برابرشان بر روى زمین حلقه زده و نشسته بودیم . نمى دانم كه نوبت گزارش ‍ كدام از ما بود كه امام ناگهان از اتاق خارج شدند. برخورد امام (ره ) براى ما بسیار تكان دهنده بود. فرد گزارش دهنده نتوانست جمله ناتمام خود را تمام كند چرا كه مات و مبهوت مانده بود كه چه بگوید و براى چه كسى بگوید. اولین كسى كه لب به سخن گشود و حرف زد، آقاى هاشمى رفسنجانى بودند. ایشان گفتند: ((آقا! كسالتى ایجاد شده است ؟)) حضرت امام با تندى برگشتند و با قاطعیت جواب دادند: ((خیر، وقت نماز است .)) من ناخودآگاه به ساعتم نگاه كردم . افق تهران را از پیش مى دانستم و مى توانم بگویم كه ساعت و وقت بلند شدن امام براى نماز با افق تهران دقیقه اى تفاوت نداشت . در هر صورت این برخورد امام در ما حال و وضع عجیبى را به وجود آورد. ایشان به طرف سجاده اى كه پهن بود. رفتند. ما از ایشان پرسیدیم : ((اجازه مى دهید در محضرتان نماز بخوانیم ؟)) ایشان فرمودند: مخالفتى ندارم .)) بعد همه ما به سرعت آماده شدیم و با حضرت امام نماز را اقامه كردیم . در آن جلسه جنگى ، دائم سوالهاى بسیارى در ذهن من چرخ مى زد: چرا در جلسه به این مهمى ، جلسه جنگى ، حضرت امام مى توانند جلسه را قطع كنند و به نماز بروند؟ چرا امام به عنوان ولى امر مسلمین با آن همه علم و دانش ، جلسه به آن مهمى را كه مربوط به مسلمین بود قطع كردند، آن هم به خاطر نماز اول وقت ؟ چگونه حتى به آن سخنگو اجازه ندادند كه حرفهاى آن سخنگو تمام بشود؟ در واقع حالت عبادى امام چنان بود كه نمى توانستند از چند لحظه پیش به سخنان سخنگو توجه داشته باشند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:7 - 0 تشکر 497202

على صیاد شیرازى


به یاد دارم كه به ملاقات ایشان رفته بودیم . آقا نماز ظهرشان را تمام كرده بودند من وارد شدم و گفتم كه عده اى از خانواده شهدا مى خواهند براى دست بوسى خدمت برسند. آقا آمدند و نشستند. كسانى كه در حسینیه بودند به صف شدند تا دست امام را ببوسند در همین حال گریه مى كردند و از مقابل امام رد نمى شدند. ما هم واقعا احساس شرمندگى مى كردیم ، كه این مزاحمت براى ایشان ایجاد شده و بین دو نمازشان وقفه افتاده است . بالاخره با ناراحتى تصمیم گرفتم كه به آنها بگویم رد شوند. یك مرتبه دیدم آقا با خوشرویى رو به من كردند و فرمودند: ((خوب حال شما چطور است ؟ نه ، بگذارید اینها باشند و سعى كردند مرا آرام كنند.))

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:7 - 0 تشکر 497203

محمد حسن قدیرى


وقتى به جماران رسیدیم كه وقت ملاقات امام تمام شده بود و درست سر ظهر بود، ایشان به داخل منزل رفته و براى نماز آماده شده بودند. وقتى براى دوستان مسئول دفتر جریان را تعریف كردیم و گفتیم : ((به حضرت امام بگویید طلبه هاى رزمنده آمده اند و اگر ممكن است آنان را به حضور بپذیرید.)) با كمال تعجب دیدیم كه گویا ایشان ، نمازشان را به خاطر جبهه و جنگ با عجله خواندند و تشریف آوردند و ضمن ملاقات با طلبه هاى رزمنده سخنرانى تقریبا مفصلى را ایراد فرمودند و این چیزى نیست جز توجه و عنایت زیاد به امر جهاد.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:8 - 0 تشکر 497204

محمد عبایى


دقت امام در خصوص وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود كه پلیسهاى فرانسه از روى رفت و آمد ایشان ساعتشان را میزان مى كردند. شاید این دقت بر روى وقت نماز براى بیشتر مردم قابل درك نباشد، ولى وقتى انسان به این درجه مى رسد، یعنى مى تواند به نظاره گرى آسمان و زمین بپردازد، این امر برایش طبیعى است . هنگامى كه امام به نماز مى ایستادند، احساس مى كردم كه تمام وجودشان ، نماز مى خواند. و وقتى چند نفر از برادرها براى محافظت مى ایستادند، مى فرمودند: ((احتیاجى نیست . در ساعت نماز باید نماز خواند.))

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:8 - 0 تشکر 497206

مرضیه حدیده چى


خضوع و خشوع ایشان به هنگامى كه با خداى خود راز و نیاز مى كردند، توصیف ناپذیر است . حضرت امام هیچ كارى را بر اقامه نماز اول وقت ارجح نمى دانستند. این منش بسیار بالاى ایشان از همان جوانى و طلبگى زبانزد كسانى بود كه ایشان را مى شناختند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:9 - 0 تشکر 497207

على اكبر آشتیانى


پس از فوت آقا بروجردى یك بار در خدمت امام (ره ) به تهران رفتم . حدود یك ساعت به ظهر مانده بود، به منزل آقاى لواسانى كه در امامزاده یحیى بود، رسیدم . ایشان از آنجا كه به مسجد رفته بودند، تشریف نداشتند. در خدمت امام نشسته بودم كه از اندرونى منزل آقاى لواسانى ، دو لیوان فالوده گرمك آوردند. من در مقابل امام به دلیل ابهت و عظمت ایشان و احترام بیش از اندازه اى كه برایشان قائل بودم ، خود را مقید مى كردم كه بسیار منظم بنشینم . امام كه این جزئیات را بسیار دقیق و سریع درك مى كردند و مى فرمودند: ((اگر ناراحتید، پا شوید و بروید بخوابید.)) به اتاق دیگرى رفتم و در آنجا استراحت كردم . اول ظهر، هنگامى كه موذن اذان مى گفت ، امام ، قدس الله روحه ، در را زدند و فرمودند: ((آقاى صانعى ! اول ظهر است . اگر مى خواهید، نماز بخوانید.)) پا شدم آمدم وضو گرفتم و پشت سر امام به نماز ایستادم . ایشان بسیار مقید بودند كه نمازشان را در اول وقت بخوانند و آن روز هم با این كه تازه از راه رسیده بودند و با آقاى لواسانى كه از دوستان صمیمى شان بودند، صحبت مى كردند. به قول ما طلبه ها ((قعده )) هم داشتند، همه این شرایط را نادیده گرفتند و نماز را اول وقت خواندند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:9 - 0 تشکر 497208

یوسف صانعى


روزى كه شاه فرار كرد ما پاریس در نوفل لوشاتو بودیم ، پلیس فرانسه خیابان اصلى نوفل لوشاتو را بست ، تمام خبرنگاران كشورهاى مختلف آنجا بودند. خبرنگاران خارجى از آفریقا، از آسیا، از اروپا و آمریكا، و شاید 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش ‍ مى كردند. باور كنید به تعداد این جمع ، خبرنگار در آنجا بود، براى اینكه خبر بزرگ ترین حادثه سال را مخابره مى كنند. شاه رفته بود و مى خواستند ببینند كه امام چه تصمیمى دارند، امام بر روى صندلى ایستاده بود در كنار خیابان ، تمام دوربینها بر روى امام زوم شده بود امام چند دقیقه صحبت كردند و مسایل خودشان را گفتند. من كنار امام ایستاده بودم . یك مرتبه برگشتند و گفتند: ((احمد ظهر شده ؟)) گفتم الان ظهر است . بى درنگ امام گفتند: والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته . شما ببینید در چه لحظه اى امام صحبتهایشان را تمام كردند. براى اینكه نمازشان را اول وقت بخوانند. یعنى در جائى كه تلویزیونهاى سراسرى كه هر كدام میلیون ها آدم بیننده دارد، C.N.N بود، B.B.C لندن بود، تمام تلویزیونها چه در آمریكا و چه در اروپا بودند. خبرگزاریها همه بودند، آسوشیتدپرس ، یونایتدپرس ، رویتر و تمام خبرنگاران روزنامه ها، مجلات ، رادیو - تلویزیون ها در چنین موقعیت حساسى امام حرفشان را قطع كردند و رفتند سراغ نماز.

چهارشنبه 18/5/1391 - 10:10 - 0 تشکر 497210

احمد خمینى


در پاریس امام ساعت سه بعد از نیمه شب ، از خواب برمى خواستند تا به برنامه هاى عبادى خود بپردازند و نیز برخى از اخبار جهان را كه از روزنامه هاى خارجى ترجمه شده بود، بخوانند، صبحانه را ساعت هفت صبح مى خوردند و بعد از صبحانه تا ساعت نه صبح به كارهاى مربوط به مسائل داخل ایران رسیدگى مى كردند. از ساعت نه تا ده صبح كارهاى شخصى مربوط به خودشان را انجام مى دادند. از ده تا دوازده ظهر نیز مصاحبه و دیدارهاى خصوصى داشتند از دوازده ظهر تا دو بعد از ظهر برنامه نماز و نهار بود و بعد از آن یك ساعت استراحت مى كردند. از ساعت سه الى پنج بعد از ظهر به كارهاى مربوط به انقلاب ایران در رابطه با خودشان از قبیل اخبار و نامه هاى رسیده مى پرداختند. از ساعت پنج بعد از ظهر نماز مغرب و عشا و رسیدگى مجدد به مسائل داخلى ایران ادامه پیدا مى كرد تا ساعت نه شب كه موقع شام ایشان بود. بعد از شام تا ساعت یازده به رادیوهاى مختلف و اخبارى كه قبلا ضبط شده بود، گوش مى دادند و ساعت یازده مى خوابیدند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.