• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 3380)
جمعه 13/5/1391 - 17:17 -0 تشکر 490142
آیین زندگى از دیدگاه امام رضا (علیه السلام )

مقدمه - زندگى مادى امروز از یك طرف انسان را به صورت ((ابزار)) و از طرف دیگر به صورت ((حیوان )) در آورده است . آثار و نتایج شوم و تلخ ناشى از این امر، در ملتهایى كه به آخرین مرحله تمدن مادى رسیده اند، به وضوح دیده مى شود. آمارهاى وحشتناك تخلفات و جنایات در این ملتها، مى تواند دورنمایى از حقیقت این تراژدى را نشان دهد.
یگانه عاملى كه مى تواند آدمى را از ضایعه ((ماده پرستى )) برهاند و كیان و شخصیت او را از خطر خود بیگانگى مصون دارد، برخوردارى از حیات طیبه است .
از بررسى دقیق منابع اسلامى بر مى آید، راه تحصیل حیات طیبه در این جهان معلول چهار عامل است :
1 - سلامت جسم
2 - سلامت روح (آرامش خیال )
3 - مساعد بودن شرایط همزیستى (همسر و فرزند و همنشین شایسته )
4 - حسن عاقبت
آدمى در سفر حیات با موانع و گردنه هاى زیادى مواجه است و این موانع او را از هر سو به گمراهى مى كشاند. انسان از هر گردنه اى بگذرد، خطرى دیگر با قیافه اى جدید عرض اندام مى كند. هیچكس در این سفر نمى تواند بدون راهنما باشد، تنها كسانى مى توانند در این سفر پرخطر راهنماى انسان باشند كه به همه مقتضیات جسمى و روانى و نیازمندیها و خواهشهاى طبیعى این اعجوبه آفرینش آشنایى كامل داشته باشند تا بتوانند او را به درك صحیح از اصول مسلم نظام آفرینش نایل كرده به شاهراه زندگى شرافتمندانه و آزاد رهنمون سازند.
آرى ، تنها پیشوایان راستین دین مقدس اسلام ، نمونه و شاخص چنین امرى هستند.
معمولا این بزرگواران با پرستش خداوند متعال به همه بندگى ها پشت پا زدند و در كوتاهترین مدت ، بزرگترین مواهب الهى را كه لایق یك انسان پاكباز است ، به دست آوردند. پیروى از تعالیم حیاتبخش این وارستگان مى تواند آب زندگانى را در كام انسان زلال و گوارا سازد و زندگى جاودانه اى را براى او به ارمغان آورد.
هر كه مى خواهد از ((حیات طیبه )) برخوردار باشد. باید این راه قدسى را بپیماید تا حقیقت انسانیتش بشكفد و رشد یابد و به معراج رسد. چه در غیر این صورت حیات واقعى ممكن نیست و كسى كه برنامه و نقشه زندگى خود را با تعالیم این بزرگواران ترسیم نكند، نه تنها بدبخت است ، بلكه صلاحیت زندگى هم ندارد، تعالیمى كه از پیشوایان دین براى سعادت انسانها وضع شده است ، اگر چه قسمتى از تمایلات آزاد آدمى را محدود مى كند ولى در واقع همین قوانین ضامن حفظ آزادى واقعى بشر و حفظ آن از خطر هرج و مرج و نابودى است .
((نخستین شرط آزادى محدودیت است ، زندگى تعادل نیروهاى متخالف است . همچنان كه معلق بودن زمین در فضا، نتیجه تعادل نیروهاى متخالف مى باشد)).(1)
((زیباترین و عمیق ترین حالتى كه ممكن است به ما دست دهد، روحانیت بذر است . روحانیت بذر هر علم حقیقى را مى افشاند. كسى كه از این حالت بى خبر باشد و نتواند واله و شیدا شود و به حالت جذبه و شور در آید. بتى بیجان است . به راستى چیزى وجود دارد كه دركش براى ما مقدور نیست و به صورت برترین دانشها و درخشنده ترین زیبایى ها تجلى مى كند و استعدادهاى محدود و ناقص جزبه ظاهر بسیار مقدماتى آن را درك نمى تواند كرد. این علم و این احساس ، در درون ایمان واقعى نهفته اند.(2)
قرآن مى فرماید:
من عمل صالحا من ذكر او انثى وهو مؤ من ، فلنحیینه حیوة طیبة .(3)
((هر كس عمل صالح انجام دهد و (نیكوكارى كند) در حالى كه مومن باشد، خواهد مرد (باشد) و خواه زن ، ما او را به (داشتن ) حیات طیبه ، (زندگى خوش و صاف و بى كدورت ) زنده خواهیم كرد.))
((نكته جالب در این آیه كریمه ، این است كه قرآن كریم مردم بى ایمان و بدكار را زنده و حساس نمى خواند. مى فرماید كسانى كه نیكوكارى كنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زنده مى كنیم و از مردگى خارج مى سازیم ، آن وقت مى فهمند كه زندگى بى معنا و بى هدف نیست ، مى فهمند سعادت واقعیت دارد، مى فهمند كه مى شود در این دنیا طورى زندگى كرد كه كدورتى از رنج و ناراحتى وجود نداشته باشد)).(4)
كتابى را كه در برابر خود گشوده اید، رهنمودهاى امام هشتم (علیه السلام ) در زمینه حیات طیبه است . امید است مطالعه و دقت در سخنان گوهر بار آن حضرت ، چنان توفیقى را برایمان فراهم آورد كه بتوانیم تمایلات مادى و معنوى خود را با تعالیم ارزشمند آن حضرت تطبیق داده ، آنها را از فناپذیرى مصون داشته و به آن رنگ جاودانگى بخشیم و از این طریق فضاى زندگى خود را روشن و با طراوت سازیم .
اصفهان - محسن كتابچى
منابع
1- لذات فلسفه ، ص 345.
2- كتابهایى كه دنیا را تغییر داده اند، ص 336.
3- سوره نحل ، آیه 97.
4- حكمتها و اندرزها ((شهید مطهرى ))، ص 41.

 
 محسن كتابچى

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:30 - 0 تشکر 490205

14 - اجراى امنیت و عدالت در محیط خانواده
از شرایط لازم براى ایجاد نظم و انضباط و جلوگیرى از هرج و مرج در محیط كوچك خانواده ، حسن مدیریت پدر است .
پدرانى كه به علت فرمانروایى مطلق ، با توسل به زور و خشونت و ستمگرى اعضاى خانواده را به وحشت مى اندازند و آنان را به اطاعت كوركورانه خویش وامیدارند، ظلمى بسیار بزرگ مرتكب شده ، علاوه بر اینكه افراد خانواده را از رشد طبیعى خود باز مى دارند، مانع رشد معنوى و كمالات لایق فرزندانشان نیز خواهند شد.
گاه نیز مادران نادان كه كودكان خود را درك نمى كنند و به شخصیت آنها توجهى ندارند، براى آرام ساختن آنان ، از نیروى تخیلشان سوء استفاده كرده آنها را از موجودات موهوم و افسانه هاى چون ((لولو)) و ((غول )) و یا موجودات واقعى مانند ((سگ )) و ((گربه )) و ((گرگ )) مى ترسانند و سعى مى كنند از راه وحشت و ترس آنها را ساكت و خاموش كنند و به اطاعت خود مجبور سازند. این روش تربیتى نادرست نیز برخلاف موازین شرع و عقل است و ناكامیهاى غیر قابل جبرانى را براى فرزندان به بار مى آورد، بطورى كه عكس العمل آن تا پایان عمر در تمام زندگى آنها مشهود است .
لا یحل لمسلم ان یروع مسلما.(192)
براى هیچ مسلمانى شایسته نیست كه مسلمانى را به وحشت اندازد.
((مسو)) حكیم ایتالیایى مى گوید:
((آینده و عظمت هر ملتى تنها بسته به تجارت و صنعت و دارایى و رزمجویى افراد آن ملت نیست ، بلكه منوط به استعداد كودكان آن ملت و به درجه بى باكى و ترسناكى آنهاست ، باید به خاطر داشت كه ترس مرضى است مثل سایر امراض و اقدام در معالجه آن ضرور مى باشد. اگر آدم بى باك گاهى اشتباه مى كند، آدم ترسو همیشه خطاكار است )).(193)
راههاى امنیت روانى (یا مبارزه با ترس ) براى فرزندان
1 - خوددارى از ترساندن اعضاى خانواده به هر شكل .
2 - نیرومند كردن جسم و روح فرزندان به جهت مقاومت آنها در برابر مخاطرات ترس .
3 - پاسخگویى مستدل و منطقى به مشكلات روانى فرزندان .
4 - ارائه الگوى بى باكى به فرزندان . هرگاه پدر یا مادر ترسو باشند. نمى توانند براى فرزندان خود سرمشق بى باكى باشند.
5 - تلقین بى باكى به آنها.
6 - پرهیز از جروبحثها و طرح مشاجرات خانوادگى در حضور فرزندان .
امام رضا (علیه السلام ) فرموده است :
ان الله تعالى یبغص القیل والقال ... .(194)
((همانا خداوند جدال بى مورد را بسیار ناخوش دارد)).

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:30 - 0 تشکر 490206

15 - توجه به تفاوتهاى فردى فرزندان
از آنجا كه زندگى بشر یك زندگى دسته جمعى است و اداره آن جز از طریق تعاون و خدمت متقامل امكان پذیر نیست ، دستگاه آفرینش همه انسانها را یكنواخت نیافریده و استعداد هرگونه كارى در آنها به ودیعه ننهاده است ، بلكه براى هر یك از افراد، استعداد مخصوصى آفریده و زندگى ویژه اى تعیین نموده است كه در طى آن هر فردى با استعدادهاى مخصوصى كه دارد، نواقص وجودى خود را رفع نموده و به سعادت و كمال لایق خود برسد و البته روشن است كه اختلاف افراد انسانى در جهات مختلف ، رمز بقا و دوام زندگى اجتماعى و گردش چرخهاى آن است ، زیرا همین اختلاف در كیفیت توانایى رشد فكرى و ذوق افراد در نقشهاى مختلف ، چرخ عظیم اجتماع را به گردش در مى آورد.
((اگر ذوق واستعداد همه مردم در عرض هم و براى یك مطلوب و یا مطلوبهاى انگشت شمار پرورش مى یافت و میزان استقامت روحى و جسمى همگان یكسان بود، بدون تردید برنامه اجتماعى و در نتیجه زندگى انسان مختل مى گردید و به قول ((ابو على سینا)) اگر همه مردم از زمره ملوك و فرمانروایان و جملگى از اهل كسب و حرفه بودند، جامعه قوام نمى یافت و نظام آن مى گسیخت . اگر همه غنى بودند، هیچكس به دیگرى در امور اجتماعى معاونت و براى او كار نمى كرد و اگر همه تهیدست بودند، از زیان و نومیدى هلاك مى شدند)).(195)
یكى از نشانه هاى قدرت پرودرگار این است كه همانگونه كه افراد آدمى را از نظر قیافه و ساختمان ظاهرى ((رنگ ، چهره ، صورت ، ساختمان چشم و مو، آهنگ صوت و حتى خطوط زیر سرانگشتان )) با یكدیگر متفاوت آفریده ، از نظر خصوصیات اخلاقى و روانى ((قوه عقل ، هوش ، درك ، استعداد روحى و...)) نیز ویژگى هاى گوناگون و تفاوتهاى بسیارى در آنها قرار داده است .
قرآن مى فرماید:
((چرا در برابر مقام شامخ خداوند توانایى كه شما را با ممیزات مختلف و اندازه گیرى گوناگون آفریده است ، تعظیم نمى كنید)).(196)
((چرا در برابر مقام قضاى الهى گذشته و در جهان خلقت به وجود آمده است ، در نزد خدا اندازه و میزان ثابت و معینى دارد)).(197)
((ما معیشت آنها را در حیات دنیا در بین آنها تقسیم كردیم و بعضى را بر بعضى دیگر برترى دادیم تا یكدیگر را تسخیر كنند و به هم خدمت نمایند)).(198)
((مفهوم آیه مذكور این است كه تفاوت درجات مردم سبب مى شود كه بعضى مسخر دیگر مى باشند و یا به تعبیر دیگر با هم تعاون متقابل كنند، بیمار مسخر طبیب است و طبیب در نیازهاى خود مسخر معمار و یا كشاورز و تاجر است ، چرا كه هر كدام بر دیگرى از جهتى برترى دارند و همینها سبب ((خدمات متقابل )) یا به تعبیر قرآنى ((تسخیر)) مى شود)).(199)
((ابن خلدون )) دانشمند مشهر قرن هشتم هجرى ، در یكى از سخنانش ‍ درباره لزوم اختلاف گروههاى انسانى مى نویسد:
((این حكمت خداست در میان آفریدگانش كه به وسیله آن معاش آنها منظم و مصالح زندگى آنان آماده مى شود و بقاى نوعشان كمال مى پذیرد، زیرا وجود انسان جز در پرتو تعاون افراد به یكدیگر، كمال نمى پذیرد تا از این راه مصالح زندگى خویش را تامین كند زیرا روشن است كه یك فرد به تنهایى نمى تواند از عهده نیازمندیهاى خود برآید و اگر ندرتا به طریق فرضى چنین فردى دیده شود، بقاى او به صحت نخواهد پیوست . بعد براى تایید نظریه خود به آیه 31 از سوره مباركه زخرف اشاره مى كند)).(200)
یكى از اركان موفقیت و نیكبختى براى انسان ، آن است كه از قوانین متقن خلقت پیروى كند و تمایلات جسمى و روانى خود را با اندازه گیرى صحیح ارضا نماید. این امر مستلزم آن است كه هر فردى از استعداد درونى و ساختمان طبیعى اش به خوبى آگاه باشد تا بتواند نیروهاى خلاق خود را به كار گیرد و نبوغ خود را شكوفا سازد، زیرا در هر سرى شورى است . خوشبخت كسى است كه ذوقش را دریابد، انحراف از این اصل مسلم ، سبب مى شود كه بشر از كمال لایق خود محروم بماند به طورى كه عكس العمل آن تا پایان عمر، در تمام جوانب زندگى او مشهود گردد و منشا ناكامى ها و شكستهاى گوناگون شود.(201)
((ژان ژاك روسو)) معتقد بود كه هر چیز كه از دست خداوند و یا خالق طبیعت بیرون مى آید، خوب است ، فقط دستهاى بشر آن را خراب و فاسد مى سازد.(202)
((دكتر الكسیس كارل )) فرانسوى مى گوید: ((افراد انسانى را نمى توان چون ماشینهاى یك كارخانه یكسان و یك شكل ساخت . از آنجا كه افراد آدمى متفاوتند، تربیت دسته جمعى آنان به خوبى ممكن نیست و مدرسه نمى تواند جاى تربیت فردى پدر و مادر را بگیرد. آموزگاران همیشه از عهده پرورش فكرى كودكان خوب بر نمى آیند. تربیت خصایص اخلاقى و هنرى و مذهبى كودك نیز ضرورى است . نقش پدر و مادر در این امر آنقدر بزرگ است كه نمى توان از آن چشم پوشید.
اگر اجتماع به شخصیت افراد توجه كند، ناگزیر به عدم تساوى آنان اعتراف مى نماید. هر كس باید بر حسب خصایص فردى خود مورد استفاده قرار گیرد زیرا خوشبختى وى با توافق صحیح با نوع كارش بستگى دارد. ما با تلاش در یكنواخت كردن و یكسان كردن افراد، این اختصاصات را كه بسیار مفید بوده اند، پایمال كرده ایم . بایستى افراد انسانى را به جاى یكنواخت كردن ، متفاوت دانست و این اختلاف را با تعلیم و تربیت و عادات زندگى آنان محسوستر ساخت )).(203)
خداوند متعال با آنكه انسان را با تفاوت استعدادها و شایستگى ها آفریده است ، با این وصف هم به او آزادى اراده داده و هم مسئولیت و وظیفه ، ولى در عین حال یكى از عوامل بنیادى را نیز تلاش و كوشش او قرار داده است و هر كسى را مسئول اعمال خویش دانسته و این حقیقت را روشن ساخته است كه كامیابى و یا شكست انسان در زندگى ارتباط نزدیكى با سعى و تلاش او دارد.(204 )
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): حدثنى ابى عن جدى ، عن ابائه (علیهم السلام ) قال : قال امیرالمؤ منین : ((لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا، فاذا استووا، هلكوا)).(205)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت على (علیه السلام ) فرموده است : ((مردم همواره در خیر و سعادت هستند تا وقتى كه از نظر ساختمان فطرى و استعداد درونى با یكدیگر تفاوت داشته باشند پس هرگاه با هم مساوى شدند (و هر كدام هماهنگ با سرشت و استعداد درونى پرورش نیافتند) دچار سقوط و هلاكت مى شوند و از كمال لایق خود محروم خواهند ماند)).
بر اولیا و مربیان لازم است كودك را براساس نیازمندیها، فعالیتها و گرایشهاى ویژه اى كه دارد، پرورش دهند، بر اساس اختلاف استعدادهایش ، تفاوتهایى از نظر قانون و ارزش كار براى فرزندان خویش ‍ تعیین مى كنند، این روش تربیت نارسا به نظر میرسد زیرا از پرورش تمام جنبه هاى كودك عاجز و ناتوان است .

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:31 - 0 تشکر 490207

16 - تشویق فرزندان بر اساس لیاقتها و شایستگى هاى خاص خود
برترى دادن بعضى از فرزندان (به حسب لیاقتهایشان ) بر بعضى دیگر، در برخى موارد جایز است ولى هرگاه موحیات و كینه توزى و دشمنى دیگران را فراهم كند، باید ترك شود.
در روایتى مى خوانیم :
على بن ابیطالب (علیه السلام ) مى فرماید: روزى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در منزل ما استراحت كرده بود، امام حسن آب طلبید، رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برخاسته قدرى شیر دوشید و در ظرفى كرده به دست امام حسن (علیه السلام ) داد. حسین از جاى خویش بلند شده ، خواست كاسه شیر را از دست حسن بگیرد، اما پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) جلوى حسین را گرفت و او را از این كار باز داشت .
حضرت زهرا كه این منظره را تماشا مى كرد، عرضه داشت : یا رسول الله ! گویا حسن را بیشتر دوست دارى ؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ داد: چنین نیست ، بلكه دفاع و پشتیبانى من از حسن (علیه السلام )، این است كه او حق تقدم دارد و زودتر از حسن (علیه السلام ) تقاضاى آب كرد. پس باید رعایت نوبت را نمود.(206)
((ابوهریره )) گوید:
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام ) در حضور رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) كشتى مى گرفتند، رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) به امام حسن مى فرمود: آفرین حسن ، آفرین حسن .
فاطمه از روى تعجب خطاب به پیامبر كرد و عرضه داشت :
اى رسول خدا! با اینكه حسن بزرگتر از حسین است ، او را بر علیه حسین تشویق مى كنى ؟! پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ داد: علتش این است كه حسین از تاییدات الهى برخوردار است و جبرئیل او را تشویق مى كند. بدین سبب من او را تشویق مى كنم .(207)
قائل شدن تساوى در موارد تبعیض مایه تباهى و از هم گسستن نظام زندگى است . فرزندى كه موازین علم و ادب و یا مزایاى دیگر اخلاقى را رعایت نمى كند، یكسان نگریستن به چنین فردى علاوه بر اینكه روح فضیلت خواهى را در دیگران مى كشد، خود ستمى است بر این فرد كه به طور خودرو، رشد كند و بالا رود. عدم رعایت یكسونگرى به فرزندان در مواردى به حسب حال ایشان ، مهرى است كه از جانب مربى باید اعمال شود، گرچه ظاهر كار تبعیض است ولى در باطن مهر است و محبت .
عن سعدبن سعدالاشعرى : قال ساءلت اباالحسن الرضا (علیه السلام ) عن الرجل یكون بعض ولده احب الیه من بعض ویقدم بعض ولده على بعض ؟ فقال : نعم قد فعل ذلك ابو عبدالله (علیه السلام ) نحل محمدا وفعل ذلك ابوالحسن (علیه السلام ) نحل احمد شیئا، فقمت انابه حتى حزته له ، فقلت : جعلت فداك ! الرجل یكون بناته احب من بنیه ؟ فقال : البنات والبنون فى ذلك سواء، انما هو بقدر ما ینزلهم الله عزوجل منه .(208)
((راوى )) گوید:
از امام رضا (علیه السلام ) پرسیدم مردى برخى از فرزندانش را بر برخى دیگر ترجیح مى دهد و یا یكى را بیشتر از دیگرى دوست دارد. (این چه حكمى دارد)؟ حضرت فرمود: آرى امام صادق (علیه السلام ) نیز اینطور رفتار مى كرد.(209) به ((محمد)) علاقه بیشترى نشان مى داد و حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) نیز به ((احمد)) علاقه داشت و او را بر دیگر فرزندش برترى مى داد. هنگامى كه از جاى خود برخاستم ، عرض كردم ، فدایتان شوم . مردى كه دختر خود را از پسرش بیشتر دوست دارد، همان حكم را دارد، حضرت فرمود:
پسر و دختر در این حكم باهم مساویند.
از این احادیث ، نكته بسیار مهمى به دست مى آید و آن ، این كه دوران كودكى آنقدر كه مورد توجه روان شناسان است . حائز اهمیت نیست ، یعنى اینطور نیست كه پرورش كودك در این مرحله ، تنها عامل تعیین كننده رفتار آینده فرد باشد، بلكه دوران كودكى مخصوصا مرحله اول آن ، آثار و عوارضى به همراه دارد كه بر شخصیت منعكس مى شود ولى در یك حوزه محدود، نه به آن صورت مبالغه آمیز كه در دوران شناسى مادى بیان شده و تعیین كننده نهایى رفتار شخص باشد. آگاهى و شناخت نسبت به این حقایق ، بدون شك بسیارى از دیدگاههاى تربیتى و روان شناسى را كه در اذهان راه یافته و نیز به صورت حقایق غیرقابل انكار جلوه مى كنند، تغییر خواهد داد. با توجه به قضیه بردران یوسف كه از پدرشان خواستند یكى را بر دیگرى ترجیح ندهد تا مبادا تمایلات خصمانه وادارشان سازد كه با برادرشان بد رفتار كنند و همچنین موضوع برترى دادن فرزندى بر دیگر فرزندان توسط امامان (علیهما السلام ) مى توانیم مشكل را اینگونه حل كنیم كه برادران یوسف در نهایت امر، بعد از آگاهى از ماهیت عداوتشان قادر به تعدیل رفتار خود گشتند، به طورى كه برادرشان را با فریاد خطاب كردند: تا تا الله اثرك الله علینا، ((به خدا قسم خداوند تو را بر ما برگزید و برترى بخشید)). اما این عداوت درونى هنگامى تعدیل شد كه از یك طرف به جایگاه یوسف و رابطه انسانى اش پى بردند و از طرف دیگر تمام نقشه ها و طرحهاى ایشان با شكست روبرو گشت ، و به این ترتیب ، در داستان برادران یوسف مى بینیم كه تعدیل رفتار امرى ممكن و كاملا محتمل است و همچنین امامان (علیهما السلام ) كه بعضى از فرزندانشان را بر بعضى دیگر برترى مى دادند، آثار و عوارضى كه منجربه مشكل تعدیل شود، به همراه نداشته است .(210)
از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است :
روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) در محضر پدرش امام صادق (علیه السلام ) سخنى گفت كه باعث شگفتى و سرور شادى پدر شد.
حضرت در مقام تشویق از فرزند خود، او را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
یا بنى ! الحمدالله الذى جعلك خلفا من الاباء، وسرورا من الابناء، وعوضا عن الاصدقاء.(211)
((اى فرزندم ! سپاس خداى را كه تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و بهجت فرزندان و جانشین دوستان قرار داد. (یعنى فرزندم ، تو با این شایستگى و لیاقتى كه از خود نشان مى دهى ، هم بهترین خلف و جانشین پدر هستى و هم بهترین فرزند و مایه روشنى چشم پدر و هم بهترین یار و مونس پدر به جاى دوستان او مى باشى ).
هشدار مهم تربیتى یا زنگ خطر!
امام باقر (علیه السلام ) فرموده است :
قال والدى (علیه السلام ) والله انى لا صانع بعض ولدى واجلسه على فخذى وافكرله فى الملح ، واكثر له الشكر، وان الحق لغیره من ولدى ولكن مخافة علیه منه ومن غیره ، لئلا یصنعوا به ما فعلوا بیوسف اخوته ، وما انزل الله سورة یوسف الا امثالا لكیلا یحسد بعضنا بعضا كما حسد یوسف اخوته وبغوا علیه فجعلها حجة ورحمة على من تولانا ودان بحبنا وحجة على اعدائنا ومن نصب لنا الحرب .(212)
به خدا سوگند براى حفظ ظاهر، گاه یكى از فرزندانم را بیشتر نوارش ‍ مى كنم ، او را روى زانو مى نشانم ، مهر و محبت بیشترى نثارش مى كنم ، با اینكه آن فرزند دیگرم شایسته این همه عنایت و تكریم است و نه این . ولى بر آنان مى ترسم كه از ناحیه فرزندان و یا دیگران آسیبى برسد.
همانطور كه برادران یوسف به یوسف ستم نمودند. خداوند سوره یوسف را بعنوان نمونه هایى از سرانجام حسد بیان فرمود تا ما نسبت به یكدیگر حسد نورزیم آنچنان كه برادران یوسف بر او حسد بردند و بر او ظلم كردند، خداوند آن داستان را حجت و رحمت قرار داد، نسبت به كسانى كه با ما دوستى بورزند و به محبت ما نزدیك شوند و بر دشمنان ما و كسانى كه با ما جنگ و ستیز دارند، حجت گردید.
در این روایت به ماجراى حضرت یوسف و برادران او استدلال شده كه اگر برادران یوسف توجه خاص پدر را نسبت به یوسف احساس نمى كردند، درباره او حسد نمى بردند. پس در موارد احساس خطر لازم است صاحبان حق را در انظار دیگران برترى نداد، مبادا مورد حسد و ظلم و ستم دیگران واقع شوند و عواقب وخیم آنها را تهدید كند.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:31 - 0 تشکر 490209

17 - جدیت و سخت گیرى در آموزش تعالیم مذهبى جوانان
دوران جوانى ، دورانى پربحران و آشوب است . روح جوانان به مقتضاى دوره جوانى همچون دریاى خروشانى است كه همواره متلاطم و طوفانى است و داراى جزر و مدهاى سریع و پى در پى مى باشد. جوانان روحى حساس و سریع التاثیر و پر توقع دارند، میل به كمال در آنها شدید است ولى معمولا راه سعادت را نمى دانند. لذا بیش از همه محتاج به هدایت هستند و اگر راهنمایى محروم شوند، بر اثر طغیان غرایز در لجنزار بدبختى سقوط خواهند كرد. براى اصلاح حال جوانان راهى جز آموزش دادن دستورات و قوانین نجاتبخش دین مقدس اسلام نیست .
بر اولیاى جوانان لازم است اولا خودشان به اساس اسلام و تعالیم روحبخش آن آشنایى داشته و علاقه مند به آن باشند. ثانیا به آن تعالیم عمل كنند و دستورات آنرا به كار ببندند. ثالثا عشق به فراگیرى تعالیم مذهبى را در جوانان ایجاد نمایند و آنان را براساس روش تشویق به كسب معارف اسلامى وادار كنند، در غیر اینصورت با روش تنبیه و تهدید، به آنان بفهمانند كه راه وصول به عزت و بزرگوارى جز طریق دیندارى نیست .
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): لو وجدت شابا من شبان الشیعة لا یتفقه ، لضربته عشرین سوطا.(213)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر جوانى از جوانان شیعه را بیابم كه در مقام فراگیرى دانش در دین نباشد، پشت او را با تازیانه ملامت و توبیخ یا تنبیه بدنى ((در حد بیست تازیانه )) به درد مى آورم تا اینكه موازین دینى را كه برنامه زندگى اوست ، بیاموزد.
1 - یكى از اساسى ترین و عمومى ترین مسائل حیاتى و اجتماعى براى هر جوان مساءله تقلید است و تقلید در این مورد به معنى پیروى جاهل ((نسبت به احكام دین )) از عالم دانا و عاقل (مجتهد) است .
معمولا هر فرد ناوارد به حكم عقل باید به شخص مطلع و كار آزموده مراجعه كند.
كسى كه مى خواهد خانه بسازد، به مهندس عالم و دانا و كاردان رجوع مى كند.
هر فردى كه لباس مى خواهد، نزد خیاط مى رود.
بیمار عاقل بى اطلاع از علم طب ، نزد طبیب حاذق مى رود،$ .
لذا افرداى كه در امور دینى و معنوى جاهل و بى اطلاعند، باید از مجتهد و مرجع كه در امر دین استاد و بادانش است ، تقلید كنند.
مجتهد كسى است كه سعى و كوش مى كند و خود را براى تحصیل علم و دانش به رنج انداخته ، براى كسب فضیلت ، هر مشقتى را تحمل مى كند تا بتواند یك حكم شرعى را به طریق استدلال و عقل از كتاب خدا و سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اخبار ائمه دین استنباط نماید.
مجتهد تنها كسى است كه در احكام مذهبى تخصص دارد و دیگران صلاحیت دخالت در این فن را ندارند.
2 - هر جوانى كه خود را از تقلید بى نیاز پندارد، با یك پندار دروغى و خنده وار خود را فریب داده است.
3 - دین شناسى كلید بینش و دل آگاهى جوانان و سبب زنده نگهداشتن گرایش دینى و باطراوت ماندن روحیه كاوشگرى در آنهاست و به قول دانشمندان غرب همواره مذهب را در بین آنها [up to dete] یعنى مطابق شرایط زمان و مكان نگاه مى دارد و این عامل در واقع نیروى حیاتبخش ‍ اسلام و تاجى درخشان بر تارك آیین جعفرى است .

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:31 - 0 تشکر 490210

18 - آموزش قرآن و احكام به فرزندان
قال على بن موسى (علیه السلام ): اجعلوا لبیوتكم نصیبا من القرآن ، فان البیت اذا قرى فیه القرآن یسر على اهله ، وكثر خیره ، وكان سكانه فى زیادة .(214)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: براى خانواده خود بهره اى از قرآن كریم ، قرار دهید، زیرا در خانه اى كه قرآن قرائت شود، گشایش براى ساكنان فراهم آید و خیرش فراوان شود و اهل خانه در بركت و فزونى باشند.
حضرت امام خمینى (رحمة الله علیه ) فرموده است :
قرآن كتابى است جامع و حاوى همه گونه معارف ، از معرفة الذات تا معرفة الافعال است و از مقاصد مهم آن ، تطهیر باطن انسانها از پلیدیها و تحصیل سعادت است . هر طایفه اى به قدر استعداد خود از این كتاب استفاد مى كند. قرائت آن ثواب و پاداش الهى را در بر دارد و چنان كه قارى با دید تعلیم و تربیت در آن به تعمق بپردازد، به هدایت ، تعلیم و نور طریق سلوك انسانیت دست مى یابد.
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):
هو حبل الله المتین ، وعروته الوثقى ، وطریقته المثلى ، المودى الى الجنة والمنجى من النار، لا یخلق من الازمنة ، ولا یغث على الالسنة ، لانه لم یجعل لزمان دون زمان ، بل جعل دلیل البرهان .(215)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: قرآن ریسمان محكم خداست ، وسیله اطمینان بخش و راه مستقیم اوست ، راهى است كه به بهشت منتهى مى شود، سبب نجات و رهایى از آتش دوزخ است ، قرآن با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمى شود و بحث و گفتگو از آن سبب كاستى آن نمى گردد، زیرا كه به زمان معینى اختصاص ندارد.
االامام الرضا (علیه السلام ): عن ابیه (علیه السلام ): ان رجلا ساءل ابا عبدالله (علیه السلام ): ما بال القرآن لا یزداد على النشر والدرس الا غضاضة ؟ فقال : ان الله تبارك وتعالى لم یجعله لزمان دون زمان ، ولا لناس ‍ دون ناس ، فهو فى كل زمان جدید، وعند كل قوم غض ، الى یوم القیامة .(216)
امام رضا (علیه السلام ) از پدرش روایت مى كند كه مردى از امام صادق (علیه السلام ) پرسید: چرا چنان است كه قرآن هر چه بیشتر پخش شود و بیشتر مورد بحث قرار گیرد، تازه تر و شادابتر مى شود؟
در پاسخ فرمود: خداى متعال آن را مخصوص زمانى خاص غیر از زمانهاى دیگر، قرار نداده است (خداوند قرآن را براى زمان معین و مردمى مشخص ‍ مقرر ننموده است ) به همین جهت است كه در هر زمان ، نو و جدید و در نزد هر قوم تازه است تا روز قیامت .
ناپلئون سیاستمدار معروف جهان ، روزى وارد كتابخانه شد و دستور داد كتابى را برایش بیاورند. مترجم ، كتابى را كه آورد، قرآن بود و به این آیه برخورد كه ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم وبشر المومنین (217) و براى وى ترجمه كردند. پس از بازگشت ، ناپلئون آن شب را به این اندیشه بود و خواب راحتى نداشت . فردا مجددا در كتابخانه دستور داد تا آیاتى از قرآن را برایش ترجمه كردند و روز سوم نیز، آنگاه دو جمله تاریخیش را ابراز داشت و گفت :
آنچه كه من احساس كردم و از این كتاب استفاده نمودم ، این است كه : ((اگر مسلمانان به دستورهاى جامع این كتاب عمل نمایند، روى ذلت و خوارى را نخواهند دید، مگر اینكه ما در میان آنان و قرآن جدایى بیفكنیم .(218)
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): لو اردت ان اختمه فى اقرب من ثلاثة لختمت ولكنى ما مررت بآیة قط الا فكرت فیها وفى اى شى ء انزلت وفى اى وقت .(219)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((اگر بخواهم قرآن را در كمتر از سه روز به پایان رسانم ، مى توانم ولى من به هر آیه اى كه میرسم ، در معنى آن مى اندیشم همچنین در شان نزولش و زمان نزولش مطالعه و فكر مى كنم )).

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:31 - 0 تشکر 490211

19 - آشنا كردن فرزندان با مكتب اهل بیت
((عبدالله بن صالح هروى )) گوید: در محضر امام رضا (علیه السلام ) بودم ، فرمود:
رحم الله عبدا احیا امرنا قال : كیف یحیى امركم ؟
قال : یتعلم علومنا ویعلمها الناس فان الناس لو عملوا محاسن كلامنا لا تبعونا.(220)
خداوند رحمت كند كسى كه امر ما (مكتب اهل بیت و تشیع ) را زنده كند. كسى پرسید كه امر شما چگونه احیا مى شود؟
فرمود: معارف و علوم و فرهنگ ما را باید بگیرند و آن را به دیگران بیاموزند، زیرا اگر مردم خوبى ها و محاسن كلام ما را بشنوند و بشناسند، از ما خاندان رسالت پیروى خواهند كرد.
راى گوید: عرض كردم : اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) براى ما از امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده اند كه فرمود:
من تعلم علما لیمارى به السفهاء، او یباهى به العلماء، او لیقبل بوجوه الناس الیه فهو فى النار.
((هر كسى علمى را به این خاطر بیاموزد كه با علم خود با افراد سفیه و احمق مجادله و ستیز كند، یا با علم خود بر دانشمندان افتخار كند، یا مردم را متوجه خود نماید، مجازات چنین شخصى آتش دوزخ است )).
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
جدم راست گفت ، آیا مى دانى منظور از سفیهان در این سخن چه كسانى هستند؟
عرض كردم : نه نمى دانم .
فرمود: منظور داستان سرایان مخالف ما هستند.
سپس فرمود: آیا مى دانى منظور از دانشمندان چه كسانى هستند؟
گفتم : نه اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ).
فرمود: منظور علماى آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) هستند كه خداوند اطاعت و دوستى از آنها را واجب كرده است .
سپس فرمود:
آیا مى دانى مردم را متوجه خود سازد چیست ؟
گفتم : نه ، نمى دانم .
فرمود: سوگند به خدا، منظور از آن ادعاى امامت بدون حق است .
بنابراین اگر كسى علم را به خاطر این بیاموزد كه با افراد سبك مغز از داستان سرایان مخالف ما، مجادله و ستیز نماید و به دانشمندان آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) افتخار و برترى جویى كند و ادعاى امامت ناحق نموده و در پرتو علم خود، مردم را به سوى خویش فرا خواند، اهل دوزخ است . ولى اگر آموختن علم به این خاطر نباشد، خدا او را رحمت نماید، زیرا این امر سبب زنده شدن ولایت و (استحكام ) شیوه و برنامه ما مى شود.(221)
سئل عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): فى قوله تعالى : ((عم یتسائلون عن النباء العظیم الذى هم فیه مختلفون )) قال : امیر المؤ منین (علیه السلام ): ما لله نباء اعظم منى وما لله آیة اكبر منى ، وقد عرض فضلى على الامم الماضیة على اختلاف السنتها فلم تقر بفضلى .(222)
از امام هشتم (علیه السلام ) در تفسیر آیه كریمه : ((از چه مى پرسند، از خبر بزرگ كه خود در آن اختلاف مى كنند)).
فرمود: امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: خدا را خبرى بزرگتر از من نیست و خدا هیچ نشانه اى بزرگتر از من ندارد. بدون تردید برترى من بر امتهاى گذشته با اختلاف زبانها كه داشتند، عرضه شد و اقرار به فضلیت من نكردند.
((ابراهیم بن عباس طولى )) گوید:
در محضر امام الرضا (علیه السلام ) بودیم ، آن حضرت فرمود: در دنیا نعمت حقیقى وجود ندارد، یكى از حاضران گفت : پس اینكه خداوند در قرآن مى فرماید:
لتسئلن یومئذ عن النعیم .(223)
این نعیم كه خداوند در قیامت از آن سؤ ال مى كند، چیست ؟
این نعمت همان آب خنك است .
امام رضا (علیه السلام ) با صداى بلند فرمود:
این شما هستید كه اینگونه تفسیر مى كنید، بعضى از شما مى گویید: منظور از ((نعیم )) در این آیه ، آب خنك است و بعضى مى گویید: منظور غذاى لذیذ است و عده اى گویند: منظور خواب خوشگوار است . ولى پدرم از پدرش امام صادق (علیه السلام ) نقل كرد كه همین سخنان در مورد تفسیر ((نعیم )) در محضرش گفته شد. آن حضرت خشمگین گردید و فرمود:
ان الله لا یساءل عباده عما تفضل به علیهم ولا یمن بذلك علیهم ، والامتنان بالانعام مستقبح من المخلوقین ، فكیف یضاف الى الخالق ما لا یرضى المخلوقون به ولكن النعیم : حبنا اهل البیت وموالاتنا یسئل الله عنه عباده بعد التوحید والنبوة .(224)
همانا خداوند، بندگانش را در مورد آنچه كه به آنها تفضل و مرحمت فرموده ، بازخواست مى كند و به خاطر آن ، بر آنها منت نمى گذارد، منت نهادن در مورد نعمتهاى مادى از مخلوقات ، ناپسند است . پس چگونه رواست كه چنین كار ناپسندى به خدا نسبت داده شود؟ بلكه منظور از ((نعیم )): ((دوستى و ولایت ما خاندان رسالت )) است و خداوند در این باره ، پس از مسئله توحید و نبوت ، بندگانش را مورد سؤ ال قرار مى دهد.
من مات ولیس له امام ، مات میتة جاهلیة ، فقلت له كل من مات ولیس له امام مات میتة جاهلیة ؟ قال : نعم والواقف كافر والناصب مشرك .(225)
محمد بن اسماعیل گوید: امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
هر كس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است .
من عرض كردم : هر كس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است ؟
فرمود: آرى ، و واقف كافر است و ناصب مشرك .
عن ابن الجهم قال : قلت للرضا (علیه السلام ) جعلت فداك الشتهى ان اعلم كیف انا عندك ؟ فقال : انظر كیف انا عندك .(226)
ابن جهم گوید: به امام رضا (علیه السلام ) گفتم ، فدایت شوم ، مى خواهم بدانم كه در نزد شما چه مقامى دارم ؟
حضرت فرمود: بنگر كه من در نزد تو چه مقامى دارم .
ان رجلا اتى ابا جعفر (علیه السلام ) فساءله عن الحدیث الذى روى عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) انه قال : من قال : لا اله الا الله دخل الجنة . فقال ابوجعفر (علیه السلام ) الخبر حق . فولى الرجل مدبرا فلما خرج امر برده ثم قال : یا هذا! ان للا اله الا الله شروطا! الا وانى من شروطها.(227)
از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است كه مردى محضر امام باقر (علیه السلام ) رسید و از آن حضرت درباره حدیثى كه از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده كه آن حضرت فرموده است : هر كس كلمه مقدس ((لا اله الا الله )) بگوید، داخل بهشت مى شود.
سؤ ال كرد، حضرت امام باقر (علیه السلام ) فرمود: خبر راست است .
آن مرد برگشت و چون خارج شد، امام دستور داد، او را باز گردانند. فرمود:
اى مرد! ((لا اله الا الله )) داراى شرایطى است ، آگاه باش كه من از شروط آن مى باشم .

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:32 - 0 تشکر 490212

20 - ادب آموزى به فرزند
((ادب )) به معنى ظرافت و برازندگى مى آید و در اصطلاح بهترین صورت از صور انجام هر كارى است . رعایت همچون لباس فاخر و زینتى و نو است . آدمى با داشتن ادب از افتخارات پدران و نیاكان بى نیاز مى شود. ادب سرمایه اى است كه در هر كس باشد، صفات و امتیازات فراوانى را به همراه خود خواهد آورد. طبیعت هیچیك از نعمتهاى خود را به رایگان نمى دهد. طبیعت معامله گر است ، نه بخشنده . براى هر چیزى كه از او بخواهیم ، باید زحمت بكشیم و بهایش را بپردازیم . اگر میوه بخواهیم ، باید زحمت كشت درخت و نگهدارى از آنرا تحمل كنیم . اگر طلا و الماس بخواهیم ، باید زحمت خرد كردن و شكستن و تصفیه سنگهاى مخصوصى كه این دو معدن را دارد، بر خود هموار بكنیم و به همین گونه است سایر امور.
برنده واقعى در زندگى كسى است كه با داشتن ادب ، قیمت هر شى ء را مى پردازد و به اصول و مقررات هر كارى احترام مى گذارد. در این صورت است كه سفر حیات براى او به شكل سفرى دلپذیر و فرحبخش در مى آید.
بنابر آنچه یاد شد: اساس شخصیت معنوى انسان بر پایه ادب مستقر شده و تاثیرپذیرى این موضوع بخصوص در محیط خانواده بیش از هر جا محسوس است . عواطف و تمایلات كودكانه چون اسبهاى مهار گسیخته و رم كرده اى هستند كه كنترل آن با روح كوچك و اندیشه بسیار سطحى یك كودك امكان ندارد. این احساسات باید به دست تواناى یك پدر و مادر وارد و مربى عاقل كنترل گردد. بعضى پدران و مادران فكر مى كنند، هنگامى كه موجود تازه اى را به عرصه گیتى عرضه داشتند، دیگر وظیفه تربیتى به عهده آنها نیست در حالى كه آنها در برابرادب و تربیت یك فرد براى جامعه بشرى مسئولیت عظیمى دارند و باید یك انسان به تمام معنا تحویل جامعه بدهند، از آنجا كه كودكان نمى توانند راجع به خود بیندیشند و قضایا و منافع و مضار خویش را با نظرى صائب تجزیه و تحلیل نمایند، بر پدر و مادر است كه (عملا) كلیه آداب مطلوب را به فرزندان خویش آموزش دهند و از این طریق آنان را با راه و رسم زندگى آشنا نمایند تا آنها ارزشها و ضد ارزشها را بهتر درك كنند.
قرآن مى فرماید:
یا ایها الذین امنوا قوا انفسكم واهلیكم نارا وقودها الناس و الحجارة .(228)
((اى كسانى كه ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتشى كه هیزم آن انسانها و سنگها هستند، نگاهدارید)).
در تفسیر این آیه وارد شده است :
علموا انفسكم واهلیكم الخیر وادبوهم .(229)
((منظور این است كه خود و خانواده خویش را نیكى بیاموزید و آنان را ادب نمایید)).
از خدا جوییم توفیق ادب ... بى ادب محروم ماند از لطف رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد ... بلكه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در مى رسید ... بى شراء و بیع و بى گفت و شنید
در میان قوم موسى چند كس ... بى ادب گفتند كو سیر و عدس
منقطع شد نان و خوان از آسمان ... ماند رنج زرع و بیل و داسمان
از ادب پرنور گشته این فلك ... وز ادب معصوم و پاك و آمد ملك
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم ... آن زبى باكى و گستاخیست هم
((نفس آدمى به طور طبیعى ، وى را به اعمالى خلاف ادب وادار مى سازد و بنده براى راه یابى به حیات طیبه ، موظف است خویشتن را به صفات پسندیده مودب و متخلق سازد. نفس آدمى به طبع متجاوز خود در صحنه مخالفت با فضیلت و مصلحت مى تازد و بنده شایسته الهى مى كوشد تا مسیر او را از تمنیات ناروا بگرداند، كسى كه عنان نفس سركش خود را رها كند و در ارضاى تمایلات ناروایش آزاد بگذرد، به تباهى و فساد خویش ‍ كمك كرده است . كسى كه نفس متجاوز و سركش خود را در تمایلات نابجایش یارى نماید، خویشتن را شریك كشتن انسانیت خود نموده است )).(230)
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):
العقل حباء من الله والادب كلفة ، فمن تكلف الادب قدر علیه ومن تكلف العقل لم یزدد بذلك الا جهلا.(231)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
((عقل ، عطیه الهى است و ادب و تربیت نتیجه زحمت . آن كس كه در راه فراگیرى ادب به زحمت و مشقت تن در دهد، پیروز مى شود و سرانجام مؤ دب مى شود و آن كس كه در راه ازدیاد عقل خداداد كه جزء سرنوشت آدمى است (عقل طبیعى ) سعى و مجاهده نماید، جز بر نادانى خود نیفزوده است )).
بهترین بخشش و ارثى كه والدین براى فرزندان از خود به جاى مى گذارند، ادب و تربیت پسندیده است ، فرزندى كه از ادب و تربیت اسلامى برخوردار نباشد، دیرى نمى پاید كه كاخ شرف خانواده را ویران مى سازد و لكه ننگى براى گذشتگان خود مى شود.
((اخلاق و ادب انسان را اجتماعى مى سازد و از عدم اعتنا به دیگران و توجه مخصوص به خود كه اغلب بر اثر عادات به وجود مى آید، جلوگیرى مى كند.
ادب از آن جهت كه عمومى است ، جنبه جهانى دارد و اولین زبان زنده اجتماع است . زبان ادب ، همگانى و ابتدایى و براى همه مردم قابل فهم است .
ادب در حقیقت موجب احترام متقابل است و مى تواند رابط بین طبقات مختلف باشد، همه مردم قادرند به طور متساوى و بدون هیچ مخارجى آنرا داشته باشند و اگر كسى خود را از آن محروم كند، اشتباه كرده است .
ادب ، مبارزات طبقاتى را كاهش مى دهد.
با داشتن ادب ، فقیر از غنى و قوى از ناتوان مى تواند پذیرایى كند.
ادب بیشتر از تمام بیانیه هاى مربوط به حقوق بشر به مساوات و برادرى كمك كرده است )).(232)

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:32 - 0 تشکر 490213

21 - اصالت دادن به تربیت
(ترجیح روابط معنوى بر پیوندهاى مادى ):
هرگاه والدین در تربیت فرزندان خود نهایت سعى و كوشش را به كار برند و وظیفه خویش را در این راه انجام دهند، ولیكن فرزندان راه صحیح نپذیرند، بر والدین لازم است با طرد فرزندان خود، آنها را تنبیه عاطفى كنند.
قال یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح فلا تسئلن ما لیس لك به علم انى اعظك ان تكون من الجاهلین .(233)
فرمود: اى نوح ! پسرت از اهل تو نیست . او عمل غیر صالحى است (فرد ناشایسته اى است ) پس ، آنچه را از آن آگاه نیستى ، از من مخواه ! من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى .
از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام ) نقل شده كه روزى از دوستان خود پرسید:
مردم این آیه را چگونه تفسیر مى كنند؟ ((انه عمل غیر صالح )).
یكى از حاضران عرض كرد: بعضى معتقدند كه معناى آن ، این است كه فرزند نوح (كنعان ) فرزند حقیقى او نبود.
امام (علیه السلام ) فرمود:
كلا، لقد كان ابنه ولكن لما عصى الله نفاه عن البیه كذا، من كان منا لم یطع الله ، فلیس منا.(234)
((نه چنین نیست ، به یقین فرزند نوح بود، اما هنگامى كه گناه كرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت ، خداوند فرزندى او را نفى كرد، همچنین كسانى كه از ما باشند، ولى اطاعت خدا نكنند، با ما پیوند معنوى ندارند)).
قال الرضا (علیه السلام ) للحسن الوشاء فى قوله تعالى ((یا نوح انه لیس ‍ من اهلك ))(235) لقد كان ابنه ولكن عصى الله عزوجل نفاه الله عن ابیه كذا من كان منا لم یطع الله فلیس منا وانت اذا اطعت الله فانت منا اهل البیت .(236)
((امام رضا (علیه السلام ) به حسن وشاء در تفسیر آیه كریمه ((اى نوح او (پسرت ) از اهل تو نیست )) فرمودند: او پسر نوح بود ولى چون معصیت خداى عزوجل كرد، خدایش از وابستگى پدرش نفى كرد. همچنین هر كه از شیعیان ما فرمانبردار خدا نباشد، با ما پیوند معنوى و روحانى ندارد و تو مادامى كه فرمانپذیر خدا باشى ، در زمره پیروان ما اهل بیت رسالت خواهى بود)).
ان نوحا قال رب ان ابنى من اهلى وان وعدك الحق وانت احكم الحاكمین : فقال الله عزوجل : یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح ، فاخرجه الله عزوجل من ان یكون من اهله بمعصیته .(237)
حضرت نوح عرض كرد: پروردگارا، همانا پسرم اهل من است و وعده تو حق و تو حكم كننده ترین حكم كنندگانى . خداى عزوجل فرمود: اى نوح ، او اهلیت تو را ندارد كه او عمل ناشایسته است . خداى عزوجل به خاطر گناهى كه از فرزند نوح (علیه السلام ) سر زد، از اهلیت نوح (علیه السلام ) بیرون كرد.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:32 - 0 تشکر 490214

22 - پرورش مكارم اخلاق (روحیه بزرگوارى ) در فرزندان
از جمله مسئولیتهاى مهم خانواده در رابطه با فرزندان ، آن است كه در تربیت اخلاقى و پرورش عزت نفس آنان كمال مراقبت را معمول دارند و در هر شرایطى به تناسب فهمشان راه و روش صحیح زندگى را به آنان نشان دهند، فرزندان در عین اینكه براى یك زندگى اخلاقى مستعد هستند، براى پستى و رذالت نیز قابلیت دارند، مربى لایق و عاقل سعى مى كند، از چنین فرصتى استفاده كند و آنان را به مكارم اخلاق و ارزشهاى اصیل انسانى (همچون اداى امانت ، انصاف ، عدالت ،...) دعوت نماید و از این طریق ، راه رسیدن به مقاصد عالى و وصول به مفاخر و معالى را براى ایشان فراهم آورد. هر كه به چنین درجه از تربیت دست یابد، به هر مرتبه اى از مراتب دنیوى راه یابد، خود را كامل نپنداشته و به وضعیت خود قانع و دلخوش ‍ نمى شود، زیرا دنیا و شؤ ون مادى در نظر او بى ارزش است . آنچه در نظر او با اهمیت است ، شرافت و حیثیت انسانى است ، لذا او هرگز چیزى را با این سرمایه مبادله نمى كند و خویشتن را به بهاى ارزان نمى فروشد.
عن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): علیكم بمكارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثنى بها.(238)
حضرت رضا (علیه السلام ) از پدران گرامى خود حدیث كرد كه رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) به مردم مى فرمود: بكوشید تا به مكارم اخلاق تخلق یابید، زیرا خداوند مرا براى بسط اخلاق بزرگوارانه مبعوث فرموده است .
عن البزنطى : قال : قلت لابى الحسن الرضا (علیه السلام ) جعلت فداك اكتب لى الى اسماعیل بن داود الكاتب لعلى اصیب منه ، قال : انا اضن بك ان تطلب مثل هذا وشبهه ولكن عول على مالى .(239)
((بزنطى )) گوید: به امام رضا (علیه السلام ) گفتم : براى من نامه اى به اسماعیل بن داود نویسنده (در دستگاه ماءمون ) بنویس ، شاید از او چیزى به من رسد، حضرت فرمود: من براى شاءن تو دریغ دارم كه از او و امثال او، چیزى بخواهى . اما نیاز خود را از مال من بر آورده كن .
پس از یك سال از وفات حضرت رضا (علیه السلام ) مامون الرشید خلیفه وقت به بغداد آمد. اتفاقا روزى به عزم شكار به خارج مى رفت . گذارش به یكى از محلات كنار شهر افتاد كه جمعى كودك در راه با هم بازى مى كردند.
حضرت محمد بن على امام جواد (علیه السلام ) كه آن روز حدود یازده ساله بود، در كنار كودكان ایستاده بود. ماءمون نزدیك شد و كودكان فرار كردند، تنها امام جواد (علیه السلام ) از جاى خود حركت نكرد.
خلیفه كه از دور ناظر فرار كودكان و توقف امام جواد (علیه السلام ) بود، وقتى نزدیك آن حضرت رسید، عنان مركب كشید و گفت :
اى كودك ! چرا مانند سایر اطفال فرار نكردى و همچنان در جاى خود ماندى ؟!
امام جواد (علیه السلام ) بدون درنگ جواب داد:
اى خلیفه مسلمین ! راه عبور تنگ نبود كه با رفتن خود توسعه داده باشیم ، جرمى مرتكب نشده ام تا بترسم و فرار كنم ، گمان من درباره خلیفه مسلمین نیكو است ، مى دانم به كسى كه مرتكب گناه نشده ، آسیبى نمى رسانى ، به این جهت توقف كردم .
ماءمون كه تا آن موقع حضرت را نمى شناخت و از سخنان حكیمانه و رخسار زیباى وى به عجب آمده بود، پرسید: اسم شما چیست ؟ فرمود:
محمد گفت : پسر كیستى ؟ فرمود: فرزند على بن موسى الرضا (علیه السلام ) هستیم .
ماءمون به روان پاك حضرت رضا (علیه السلام ) درود و رحمت فرستاد و مركب خود را به راهى كه در پیش داشت ، به حركت در آورد.(240)

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

جمعه 13/5/1391 - 18:32 - 0 تشکر 490215

23 - جلوه دادن ارزشهاى پایدار معنوى ، به امید باروركردن خصیصه هاى كمال جویى
جهاد با نفس
یكى از زیبایى هاى فوق العاده دین مقدس اسلام ، این است كه انسان را با تمام جنبه هایش نگریسته و تعلیمات خود را به نحوى تنظیم كرده است كه از هر جهت پاسخگوى نیازمندیهاى مادى و معنوى او باشد و اگر انسان به آن عمل كند، به آزادگى نفس خواهد رسید.
اسلام بزرگترین دشمن خانمانسوز بشر را همان هواى نفس و خواهش دل او قرار داده و جنگ و ستیز با این دشمن بزرگ داخلى را ((جهاد اكبر)) خوانده و كسى را كه بر هواى نفس خود غالب آید، مرد تمام عیار و شجاعترین شجاعان شناخته است .
در كلام امام رضا (علیه السلام ) آزادى حقیقى ، همان ترفع روح و عزت نفس و رهاساختن خویش از قید اسارت شهوات حیوانى و از بند استعباد و استبداد دیگران است و مقاومت و پیروزى ، در این دو جبهه داخلى و خارجى كه یكى ((جهاد اكبر)) و دیگرى ((جهاد اصغر)) نامیده شده است ، جز با سلاح قاطع عزم و اراده میسر نمى گردد.
واى كاین نفس شوم بدكاره ... كه هم آغوش تو است همواره
نه به تدبیر از او توان رستن ... نه به تزویر از آن توان جستن
پیروى از هواى نفس ، ممكن است در نظر انسان زیبا جلوه گر شود، ولى این زیبایى حقیقى نیست ، بلكه فریب شیطان است ، مارى است كه زیر ظاهر خوش خط و خال آن دندان زهرآگین پنهان است . آتشى است كه با وجود رنگ فریبنده اش ، خرمن وجود را مى سوزاند.
قشر عظیمى در برابر دیده باطن مى كشد و دیده را كور كرده ، آدمى را از مشاهده زیبایى روحى و اخلاقى محروم مى نماید.
آنچه در زندگى ضرورى نیست ... دل به راهش اگر بنازى به
پیش عادات ، سرافكنده مباش ... كه به هر حال سرافرازى به
خویشتن را به هیچ عادت و خوى ... به هوس مبتلا نسازى به
چون كه هر عادتى نیاز آرد ... از همه چیز بى نیازى به
اولیا و مربیان لایق ، باید اساس تربیتها را بر این پایه استوار نمایند، و این امر در صورتى امكان پذیر است كه آنها بین گفتار و عمل خود، هماهنگى لازم برقرار نمایند تا بتواند فرزندان را براى زندگى توام با فضیلت ، عدل ، آزادگى ، عشق به كمال و سعادت پرورش دهند.
((خوشبختانه شخصیت قابل پرورش و دائما در حال رشد و نمو است و هیچ سنى مانع تغییر و اصلاح نیست ... البته هر چه عمر بگذرد، تغییر عادت و طرز فكر و عمل دشوارتر خواهد بود و كوشش بیشترى لازم دارد)).(241)
فروى ان سیدنا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) راى بعض ‍ اصحابه منصرفا من بعث كان بعثه وقد انصرف بشعثه وغبار سفره وسلاحه یرید منزله فقال (صلى الله علیه و آله و سلم ): انصرفت من الجهاد الاصغر الى الجهاد الاكبر فقال له او جهاد فوق الجهاد بالسیف ؟! فقال : نعم ، جهاد المرء نفسه .(242)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در رهگذر با یكى از اصحاب خود كه از جبهه جنگ بر مى گشت ، روبرو شد، او ژولیده و غبار آلوده و مسلح به طرف منزل خود مى رفت . حضرت به وى فرمود: از جهاد اصغر بر گشته اى و به جهاد اكبر باز مى گردى . عرض كرد، مگر جهاد بالاتر از جنگ با شمشیر هست ؟! حضرت فرمود: آرى ، جهاد آدمى با نفس خود.
نفس تو دشمن درونى توست ... مابقى دشمن برونى توست
گر شود دشمن ، درونى نیست     ... باكى از دشمن برونى نیست
نیست بر رهروان ستمكاره ... هیچ دشمن چو نفس خونخواره
یا بیندازدت به حرص و هوى ... یا بیالایدت به عجب و ریا
زهد یا هنر وارستگى از خود
از جمله احساسات روحى جوانان ، نگرانى و بى تابى در برابر مشكلات و مصائب زندگى است . بى تابى در برابر مصائب همچون سوهان ، روح را مى آزارد و آن را آنچنان زبون و ناتوان مى سازد كه آثارش را در قیافه و چهره بى تاب ظاهر ساخته و از این طریق تاریكى و وحشت دوران را نمودار مى سازد و سبب هم واندوه زیادترى مى گردد.
((ما در زندگى روزانه گرفتار بیم و نگرانى هستیم ، خشم و پریشانى و دلمردگى به سبب چیزهایى پیش پاافتاده اى كه محیط محدود زندگى ما را پر ساخته است ، پیوسته تعادل ما دستخوش اختلال مى سازد، چرا كه ما خود به دست خویش زندانى تنگناهایى شده ایم كه نمى توانیم از آنها رهایى یابیم ، عارفان و حكیمان اثبات كرده اند كه آدمى مى تواند در جهانهاى پهناورترى زیست كند به شرط آنكه اندیشه را از بند ناچیزهاى روزانه رها سازد. گروهى در این رهایى بسیار پیش رفته اند و گروهى نیز اندكى ، ولى همه آنان كه این مقصود را در پیش روى دارند، كم یا بیش توفیق خواهند یافت و آنگاه خواهند دید كه به نوعى صلح و صفاى درونى رسیده اند)).(243)
((زهد)) در اصل به معناى اعراض و بى میلى و در اصطلاح عبارت است از ترك هرگونه وابستگى مطلق به ارزشهاى مادى و عدم رغبت به آن .
زهد و وارستگى ، بالاترین حربه دفاعى در برابر دشمن وحشتناك جزع و بى تابى است . در پرتو این عامل ، تمام موانع و سدهایى كه آدمى را از رشد و كمال باز مى دارد، شكسته مى شود، ارزشهاى فریبنده انسان را متزلزل نمى كند، بر دل و جانش چیره نمى گردد و او همچنان در شاهراه هدایت و كمال به مسیر خود ادامه مى دهد.
خلاصه این نیروى حیاتبخش یك نوع آزادگى خاصى به انسان مى بخشد كه در مسیر زندگى تمام موانع را كنار زده و با رشد شخصیت معنوى به سرعت پیش رود.
((ژان ژاك روسو)) مى گوید:
((من كه مى دانم فناپذیر هستم ، چرا در این جهان براى خود بستگى هایى ایجاد كنم ؟ در این جهان كه همه چیز تغییر مى كند، همه چیز مى گذرد و خود من هم به زودى نابود مى شوم ، بستگى به چه دردم مى خورد؟ اى ((امیل ))! اى پسرم ! اگر تو را از دست بدهم ، دیگر برایم چه باقى خواهد ماند؟ در هر حال ، باید خودم را براى این حادثه ناگوار آماده نمایم ، زیرا هیچكس نمى تواند مرا مطمئن سازد كه قبل از تو خواهم مرد. پس اگر مى خواهى خوشبخت و عاقل زندگى كنى ، قلب خود را به زیبایى هاى فناناپذیر وابسته نما، سعى كن خواسته هایت محدود و وظیفه ات مقدم بر همه چیز باشد.
فقط چیزهایى را طلب كن كه با قانون اخلاق مغایر نباشد.
به خودت عادت بده كه همه چیز را بدون ناراحتى از دست بدهى و بدون اجازه وجدان هیچ چیز را قبول ننما، در این صورت حتما خوشبخت خواهى شد و به هیچیك از چیزهاى زمینى دلبستگى شدید پیدا نخواهى كرد)).(244)
جمعى در مفهوم زهد و پارسایى به اشتباه گراییده و سوراخ دعا را گم كرده اند، این گروه كه از قلمرو حقیقى زهد خارج گشته اند، پنداشته اند كه پاراسایى به این است كه از اجتماع بریده و به آرامى به كار شخصى خود بپردازند و چشم از انحرافات فردى و اجتماعى بپوشند تا در طوفان بلیات دچار نگردند و مصونیت خویش را بدین وسیله تضمین نمایند. مدعیان این طرز فكر، بدین تطبیق كاذب مى خواهند خود را از زیر بار مسئولیتها آزاد كرده ، موجبات رضایت باطنى خویش را فراهم سازند.
باید دانست برداشت نادرست از زهد و پارسایى از مواردى است كه اسلام به شدت با این مبارزه نموده و پیشوایان دین در هر زمان با این دنیاپرستان متدین نما، ریاكاران دروغین ، گندم نمایان جوفروش روبرو مى گشته آنان را توبیخ و سرزنش مى نموده و از عمل ننگین خودنمایى و عوامفریبى برحذر مى داشته اند. بدیهى است عمل بدون اخلاص و خودنمایى بدون واقعیت به زودى بر همه كس آشكار و مشت این دغلبازان باز خواهد شد و كوس ‍ رسوایى آنها برملا خواهد گشت ، سرانجام خائن از خادم ، عامل از جاعل ، باز شناخته خواهد شد.
عن الرضا (علیه السلام ) قال : قال عیسى (علیه السلام ) للحواریین : یا بنى اسرائیل لا تاءسوا على ما فاتكم من الدنیا كما لا یاءسى اهل الدنیا على ما فاتهم من دینهم اذا اصابوا دنیاهم .(245)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت عیسى (علیه السلام ) به حواریون فرمود: اى فرزندان اسرائیل : بر آنچه در دنیا از دست داده اید، اندوهناك نباشید، همچنان كه دنیا دوستان هر اندازه دینشان را از دست دهند، اندوه ندارند زیرا دنیاى خود را به دست آورده اند.
این جمله كوتاه و پرمحتواى امام رضا (علیه السلام ) در واقع یكى از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل مى كند و آزادگى خاصى را براى انسان به ارمغان مى آورد كه او موقعیت خود را در جهان گم نكند و روح دنیاپرستى بر او غالب نشود. همین حالت بى اعتنایى و وارستگى است كه سبب مى شود، زاهد به همه موانع پشت پا زده و به سرعت به مسیر تكامل خود پیش رود.
((قتیبة بن سعید))(246) مى گوید:
وارد یكى از قبایل عرب شدم ، صحرایى دیدم پر از شترانى كه همه مرده بودند كه به شماره در نمى آمد. در آنجا پیرزنى بود. پرسیدم این شتران از آن كه بوده است ؟ گفت : آن پیرمرد را كه بالاى آن تل مى بینى كه نشسته و پشم مى تابد. به سراغ او آمدم ، گفتم : اینها همه از آن تو بوده ؟ گفت به نام من بوده است . گفتم : چه شده كه به این روزگار افتاده اند؟ او در جواب (بى آنكه اشاره اى به آفت و علت مرگ ومیر آنها كند) گفت : آن كس كه داده بود، گرفت . گفتم : (ناراحت نیستى و) در این باب چیزى نگفته اى ؟ گفت : بلى ! این دو بیت را گفته ام :
لا والذى انا عبد من خلائقه ... والمرء فى الدهر نصیب الرزء والمحن !
ما سرنى ان ابلى فى مباركها ... وماجرى من قضاء الله لم یكن !
((سوگند به آن كسى كه من بنده اى از مخلوقات او هستم كه انسان در دنیا هدف مصائب و محنتها است )).
((اگر شترانم در خوابگاه خود بودند و این قضاى الهى كه اتفاق افتاد، رخ نمى داد، خوشحال نمى شدم )). (من تنها به رضاى او خشنودم و هر چه او خواسته است ، همان را مى پسندم ).(247)
رمز سبكبارى در زندگى
قال الرضا (علیه السلام ) للحسن بن سهل وقد ساءله عن صفة الزاهد فقال (علیه السلام ): متبلغ بدون قوته ، مستعد لیوم موته ، متبرم بحیاته .(248)
امام رضا (علیه السلام ) به ((حسن بن سهل )) كه از امام (علیه السلام ) درباره صفت زهد پرسیده بود، فرمودند:
1 - بدون (حرص و ولع ) به روزى اكتفا و بسنده مى كند.
2 - (به وسیله انجام واجبات ، ترك محرمات و دارابودن مكارم اخلاق ) آماده روز مرگ خویش است .
3 - از زندگى (تكرارى و یكنواخت خود) ملول مى باشد.
در حالات بزرگمهر حكیم وارد شده است كه همواره روحیه متعادلى داشت و هیچوقت از چهره اش شادى و غمناكى دیده نمى شد.
هنگامى كه رمز این حالات را از وى پرسیدند، گفت :
((از دست رفته با ریزش اشك جبران نمى شود و رسیدنى و آینده نیز با شادى و سرور پایدار نمى گردد)).(249)
در یكى از مجلات نوشته شده بود:
تاجرى آمریكایى كه تمام اموالش طعمه آتش شده بود و طبق اظهارات خودش میلیونها تومان سرمایه بوده ، وقتى برخى از آشنایانش به عنوان تسلیت و تسكین پیش او آمدند، طبق معمول او را خیلى عادى دیدند. گویى هیچ حادثه اى برایش اتفاق نیفتاده است . هنگامى كه از عدم اعتنا وتوجهش به این حادثه پرسیدند: با خونسردى پاسخ داد: غم و اندوه برگذشته سودى ندارد، بلكه فكر مى كنم كه ثروت از دست رفته را چگونه گرد آوردم و این فكر براى من مهمترین مساءله است .
توكل یا رمز پیروزى و شكست ناپذیرى
یكى از راههاى عظمت روح و تعالى نفس و اوج به مقام ربوبى ، توكل به خدا و قطع وابستگى به مخلوقات است . این صفت پسندیده به منزله بهاى شى ء نفیس و نردبان است براى كسى كه مى خواهد درجات كمال را بپیماید.(250) لذا توكل در روایات یكى از علایم اولیاى خدا به شمار آمده است .(251)
توكل بر خدا باعث افزایش قدرت روحى شخص متوكل و سبب نجات او از هر شر و بدى و دژ محكم و تسخیر ناپذیرى است كه صاحب آن را در مقابل هر آفتى حفظ مى كند. چنین شخصى اگر در میدان نبرد و مبارزه روبروى دشمن سرسخت هم قرار گیرد، هرگز خود را نمى بازد و از میدان به در نمى رود و شجاعت و دلیرى و شهامت فوق العاده از خود نشان مى دهد و با قوت و قدرت ایستادگى مى كند تا دشمن را مغلوب نماید و خداوند نیز او را از شر ستمكاران نجات دهد.
توكل و امید به خدا نیروى جدیدى را در انسان زنده مى كند و محرك تلاشهاى سازنده براى رسیدن به مقاصد آرزوهاى بلند مى گردد. سفارش ‍ اسلام (به پیروان خود) این است كه در مورد آرزوهایى كه خود بنده امیدى به تحقق آن ندارد همواره امیدوارتر باشد، چه ممكن است نتیجه آن مطابق میل او در مى آید.(252)
همانگونه كه حضرت موسى بن عمران (علیه السلام ) براى پیدا كردن آتش ‍ حركت كرد و هنگام حركت به نتیجه آن امیدى نداشت كه ناگهان خداوند او را مورد خطاب قرار داد و وى را پیامبر خویش گردانید و با او تكلم كرد، و همانطور كه ملكه سبا به سوى سلیمان آمد و سلیمان امیدوار او نبود كه او از دین خود برگردد، و لكن تسلیم سلیمان شد و از دین خود برگشت و همچنین ساحران فرعون كه حضرت موسى امیدوار نبود كه ایمان آورند، در حالى كه به موسى و خداى او ایمان آورند.(253)
در مناجات شعبانیه مى خوانیم :
الهى هب لى كمال الانقطاع الیك ، وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیك ، حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة .
((خدایا، بالاترین مرتبه انقطاع به سوى خودت را به من عنایت كن و دیده هاى دل ما را با روشنایى نگرش به سوى خود، تابناك گردان تا آنجا كه دیده هاى دل حجابهاى نور را سوراخ نماید و به معدن عظمت برسد.(254)
من اراد ان یكون اقوى الناس فلیتوكل على الله ، وسئل عن حد التوكل ، ماهو؟ قال : ان لا تخاف سواه .(255)
هركس مى خواهد نیرومندترین مردم باشد، باید بر خدا توكل كند. پرسیدند: تعریف توكل چیست ؟ پاسخ داد: این كه از غیر خدا نترسى .
تفسیر توكل در كلام امام هشتم (علیه السلام )
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): التوكل درجات : منها تثق به فى امرك كله فیها فعل بك ، فما فعل بك كنت راضیك وتعلم اءنه لم یاءلك خیرا، وتعلم ان الحكم فى ذلك له ، فتتوكل علیه بتفویض ذلك الیه ، ومن ذلك الایمان ، بغیوب الله التى لم یحط علمك بها فوكلت علمها الیه ، والى امنائه علیها، ووثقت به فیها وفى غیرها.
((آیة الله العظمى اراكى )) مى فرمودند:
((من در سفر حج كه مشرف شدم ، بسیار مشتاق بودم كه حجرالاسود را استلام كنم و یك روز با جمعى از دوستان همراه براى طواف رفتیم كه شاید به كمك و مساعدت آنان قدرى جمعیت راه دهند و ما بتوانیم براى یك بار استلام حجر را بنماییم ، همین كه با آن همراهان و یاوران به نزدیك حجر رسیدیم و نزدیك بود استلام كنیم كه ناگهان یك فشار انبوه جمعیت چنان ما را از آنجا بركنار زد كه هر كدام به گوشه اى پرتاب شدیم ! و این نتیجه عدم انقطاع به خدا و همان فى الجمله اعتماد و اتكایى بود كه به آن همراهان داشتیم )).(256)
((هنگامى كه انسان به ((ثقة )) یعنى اطمینان نفسانى ، دست یافت كه همه چیز از خداست : ((لا حول و لا قوه الا بالله )) و خدا او را همواره زیرنظر داشته و همه امور آشكار و پنهان وى را مقرر مى دارد، در اینصورت در هنگام اقدام به كارهاى زندگى ، از اینكه به مصلحت او هست یا خیر، به خدا توكل مى كند و آنگاه كه حتى به خواست و مصلحت خویش نیندیشیده و فقط جلب رضاى او و تحقق اراده او را خواستار است ، این حالت را ((رضا)) گویند، اگر به حالتى دست یافت ، چه در امور زندگى و چه غیر آن ، به طور كلى همه چیز را به خدا واگذار نموده و حتى خود و اراده خود و همه چیز را از خدا و در خدمت تحقق اراده او بداند، این حالت را ((تعویض )) نامند)).(257)
آثار توكل :
1 - مصون بودن از حمله و آسیب شیطان
2 - داراشدن ملكه تقوا
3 - قوت نفس
4 - آسایش روح و روان
5 - پیمودن درجات كمال
6 - بى نیازى و عزت واقعى
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: توكل داراى مراتب و درجاتى است .
یك رتبه از آن ، این است كه : در تمام كارهایت به خدا اعتماد كنى ، در آنچه كه نسبت به تو انجام داده و به هر چه با تو كرده خشنود باشى و بدانى كه از خیرخواهى در حق تو كوتاهى نكرده است و بدانى كه صلاح و حكم در این زمینه از آن اوست و با سپردن امور بر او توكل مى نمایى .
رتبه دیگر توكل ، ایمان به امور غیبى است كه علم تو بدان راه ندارد و علم آن را به وى و به امینان وى مى سپارى و در آنها و جز آنها به او توكل مى نمایى .
(به مسائل دیگرى كه از جانب امناى الهى مى رسد، اطمینان مى نمایى ).
فقیرى به در خانه ثروتمندى رفت و گفت شنیده ام كه مالى جهت مستحقان در نظر گرفته اى و من بى نهایت محتاجم ! ثروتمند بهانه اى آورده ، گفت : آن مال نذر نابینایان است و تو نابینا نیستى . فقیر گفت : اشتباه مى كنى ، نابیناى واقعى منم كه در خانه خداوند خالق و رازق را رها كرده و در خانه چون تویى آمده ام ! این بگفت و روى از ثروتمند بگردانید و رفت .
توانگر خادم خود را دنبال او فرستاد و عذرخواهى كرد، ولى پذیرفته نگردید.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.