پدرم مرحوم سیدحسن امامی معروف به امام روحانی بودند و در هیئتی همراه با آقای كشفی توحید درس میدادند. كسب و كار ایشان تجارت چای بود. مرحوم پدر پس از شهادت سیدحسین بیش از دو سال تاب نیاوردند و درگذشتند. ایشان به ما حرفی نمیزدند ولی پس ازشهادت سیدحسین كمرشان شكست و قامت راست نكردند. پدرم مردی بسیار متدین و رشید بودند و بارها در قضیه اجبار بی حجابی رضاشاه در دفاع از زنانی كه مورد تعرض پاسبانها قرار میگرفتند با آنها درگیر و گرفتار میشدند.