• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 4086)
چهارشنبه 12/4/1387 - 8:46 -0 تشکر 46138
لبخند های پشت خاكریز

سلام.

راستش بالاخره اون روزا توی جبهه ها به غیر از جنگ و خون ریزی رزمنده هامون یك خاطرات شیرین و جذابی رو داشتند كه تی این خاطرات نقل شده.

منم این تاپیك رو گذاشتم تا شما بچه های دفاع مقدسی بیایید تو و این خاطرات رو نقل كنید.

خودمم یه سری خاطره دارم كه براتون نقل می كنم.

                                            یا حق....

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

سه شنبه 5/6/1387 - 12:40 - 0 تشکر 54104

آقا ما سوت بزنیم
برای شب های عملیات و رفتن به کمین، گشت و شناسایی و مواقع حساس، رزمهای شبانه حکم تمرین و کارورزی داشت. همه توصیه فرماندهان را در این شبها این بودکه بجه ها به هیچ وجه با هم صحبت نکنند، حتی اگر ناچار باشند تا سکوت و خویشتن داری ملکه شان بشود، نه تنها حرف نزدن بلکه تولید صدا نکردند به هر شکل ممکن. برای همین گاهی که اسم کسی را صدا می زدند یا دعوت به صلوات می کردند، صحنه های خنده داری به وجود می آمد. از جمله در جلسه ای توجیهی به همین منظور دوستی از مسئول رزم شب که تأکید می کرد حتی در گوشی نباید حرف بزنید چون شب صداها خیلی سریع انعکاس پیدا می کند پرسید: آقا اجازه است، سوت چی، می توانیم بزنیم!

از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

سه شنبه 5/6/1387 - 12:42 - 0 تشکر 54105

قیامت «حسین فهمیده» یقه ما را می گیرد!!!

    سال 66 برای اعزام به ستاد مربوطه رفتم ولی از سنم ایراد گرفتند،‌ گفتم: من نیروی ایمان و عشق دارم و شما آن را نمی بینید. می خواهم همسنگر « حسین فهمیده » باشم تا روز قیامت یقه ما بچه های سیزده ساله را نگیرد.

 -   خلاصه با زبان ریختن و پارتی بازی رفتم جبهه.

    موقع عملیات كه شد و می خواستند نیروها را از "دزفول" به غرب ببرند دوباره سن و سال اسباب درد سرمان شد. به مسئول پنجاه ساله ای كه می گفت شما نمی خواهد بیایید گفتم: شما اگر مهمان منزلتان بیاید گل پژمرده را جلویش می گذارید یا غنچه تازه شكفته و شاداب را. (فهمید چه می خواهم بگویم) گفت: حالا دیگر ما پژمرده شده ایم! امان از زبان شما بسیجیها. دیگر چیزی نگفت.

از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

شنبه 30/6/1387 - 1:32 - 0 تشکر 59043

پرچم، پیشانی بند،انگشتر، چفیه، بی سیم روی کولش، خیلی با نمک شده بود. گفتم: چیه خودتو مثل علم درست کردی؟ میدادی پشت لباست رو هم برات بنویسن! پشت لباسش را نشان داد:جگر شیر نداری سفر عشق مرو. گفتم: به هر حال اصرار بیخود نکن. بی سیم چی نیاز دارم ولی تو رو نمیبرم. هم سنت کمه، هم برادرت شهید شده.  دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت: باشه نبر. ولی فردای قیامت شکایتت را به فاطمه زهرا میکنم، میتونی جواب بدی؟  گفتم: برو سوار شو...

چند روز بعد، در پایان عملیات پرسیدم: بی سیم چی کجاست؟  بچه ها گفتند: نمیدونیم کجاست. نیست!  به شوخی گفتم: نگفتم بچه است، گم میشه؟ حالا باید کلی بگردیم پیداش کنیم. بعد از عملیات داشتیم شهدا را جمع میکردیم. بعضیها فقط یک گلوله یا ترکش ریزه خورده بودند. یکی هم بود که ترکش سرش را برده بود. برش گرداندم. پشت لباسش را دیدم: جگر شیر نداری سفر عشق مرو...

يکشنبه 31/6/1387 - 13:40 - 0 تشکر 59531

توی محاصره دشمن بودیم، بعد از یک مقاومت مفصل نماز ظهر را مجبور شدیم توی کانال بخوانیم. حسین بعد از نماز سرش را تکیه داده بود به دیواره کانال، برای خودش دعا می کرد. می گفت: خدایا، این را خواستم دادی، اون را خواستم دادی...

چیز هایی که از خدا خاسته بود را یکی یکی می گفت. بعد گفت: شهادت را می خوام، نخواه که اسیر بشوم، شهیدمون کن.

صدا زدم حالا مگه قرار اسیر بشی؟دیدم صدایش نمی آید، همان وقت تیر مستقیم خورده بود توی قلبش...دعایش مستجاب شده بود.

يکشنبه 31/6/1387 - 13:46 - 0 تشکر 59535

در سال های اول جنگ بنی صدر برای بازدید آمده بود به جبهه در بین راه آشپزخانه سیاری را دید که یک میله روی سرش بود، فکر کرد موشک است، گفت: این موشک تا کجا برد مفید دارد؟ یکی از بچه ها گفت از اینجا تا دستشویی... 

دوشنبه 8/4/1388 - 5:42 - 0 تشکر 127166

به نام خدا

با سلام

شاید امروز برای اولین بار بود که درست و حسابی به انجمن دفاع مقدس اومدم و یه مقدار از مطالب رو خوندم

اما وقتی دیدم که این انجمن زیاد فعال نیست یه مقدار بهم برخورد

از این به بعد سعی میکنم فعالیت خودم رو تو این انجمن بیشتر کنم

برای شروع این بحث رو میزنم

البته چون اینجا زیاد نمیومدم نمیدونم که این بحث تکراری هست یا نه برای اینکه بفهمم تکراری هست یا نه اسم بحث رو سرچ کردم دیدم نیست

اگر این بحث تکراری بود از مدیر محترم انجمن دفاع مقدس میخوام که این بحث حذف بشه

 منتظر شرکت تمامی دوستان در این انجمن هستم

امام زمان (عج) : اگر شیعیان ما به عهد و پیمانی که با ما بسته اند وفادار بودند فرج من به تاخیر نمی افتاد.   

دوشنبه 8/4/1388 - 5:46 - 0 تشکر 127168

با سلام

کی با حسین کار داشت؟ 

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»

ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

سایت شهید آوینی 

امام زمان (عج) : اگر شیعیان ما به عهد و پیمانی که با ما بسته اند وفادار بودند فرج من به تاخیر نمی افتاد.   

دوشنبه 8/4/1388 - 10:47 - 0 تشکر 127211

سلام

به نظرم این بحث تكراریه

پارسال مشابه این بحث رو خواندم

اگه می شه همون مجموعه رو كامل كنید بهتره!!

يا حسين

پنج شنبه 11/4/1388 - 14:42 - 0 تشکر 128495

با سلام

خیلی ممنون از fatemehbanoo گرامی

فقط اگه میشه یکی اول لینک رو به من بده

من پیدا نکردم

با تشکر  

امام زمان (عج) : اگر شیعیان ما به عهد و پیمانی که با ما بسته اند وفادار بودند فرج من به تاخیر نمی افتاد.   

جمعه 12/4/1388 - 11:31 - 0 تشکر 128766

یاد باد آن روزگاران یاد باد.

در موضوع سالهای مردانگی و غیرت و دوران حماسه و ایثار ،  ازهر زاویه ای که به آن پرداخته شود ، زیباست و دلنشین. اما نباید تک بعدی عمل کرد و به برخی موارد پرداخت و برخی را از قلم انداخت. شادیهایش به اندازه غمهایش ارزشمند است. امیدوارم دوستان مباحث جدیدی را هم باز نمایند

در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون     یاد شلمچه ، یاد فکه ، یاد مجنون

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.