• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6344)
چهارشنبه 27/2/1391 - 15:44 -0 تشکر 454402
اشعار مهدی سهیلی

سلام

تو این تاپیک اشعار مهدی سهیلی رو قرار میدم

امیدوارم که خوشتون بیاد

من که خودم اشعارش رو خیلی دوست دارم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
پنج شنبه 28/2/1391 - 3:35 - 0 تشکر 454474

سلام

ممنون از ایجاد این مبحث زیبا

شعرای ایشون واقعا زیبا و دلنشینن

یا علی

دوشنبه 1/3/1391 - 22:19 - 0 تشکر 455747

چرا ادامه نمیدی عزیز؟
من عاشق شعرهای قشنگ استاد سهیلی هستم
منتظرم که فعالیت شما را نظاره گر باشم
دستانت پرتوان

سه شنبه 2/3/1391 - 14:59 - 0 تشکر 456014

behroozraha گفته است :
[quote=behroozraha;558041;455747]چرا ادامه نمیدی عزیز؟
من عاشق شعرهای قشنگ استاد سهیلی هستم
منتظرم که فعالیت شما را نظاره گر باشم
دستانت پرتوان

سلام
چشم حتما ادامه میدم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 14:59 - 0 تشکر 456015

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;454474]سلام
ممنون از ایجاد این مبحث زیبا

شعرای ایشون واقعا زیبا و دلنشینن

یا علی

سلام
خواهش میکنم
بله واقعا دلنشینه
ادامه میدم بازم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:5 - 0 تشکر 456016

زخم کهنه
ای تلخ ای شرنگ

ای خانه زاد ننگ
ای دزد بد سرشت
ای هائن دو رنگ
گر در فلك ستاره شوی آرمت به چنگ
ور ماه نقره فام شوی پوشمت به شب
گر شب شوی به ضجه برانگیزمت ز خواب
ور در جهان به نام شوی پیچمت به ننگ
آب حیات اگر بشوی ریزمت به خاك
گر گل شوی به باغ و چمن می دهم به باد
گر دامنی ز غنچه شوی افكنم به آب
ور در میانه دم زنی از صلح و آشتی
با هر فریب و حیله برانگیزمت به جنگ
ای خانه زاد ننگ
ای خائن دورنگ
گر بر رخم غبار شوی شویمت به اشك
گر بر لبم ترانه شوی سوزمت به آه
گر یوسف زمانه شوی افكنم به چاه
گر جام پادشاه شوی كوبمت به سنگ
ای پست تیره رای
ای خانه زاد ننگ
دریا اگر شوی به خروش آرمت چو موج
گر بر شوی به ابر فرود آرمت ز اوج
گر
پا نهی به بزم برون راننمت به قهر
شهدوم اگر دهی بنهم روی در شرنگ
گر بر شوی به كوه بیندازمت ز پای
گر صخره یی بزرگ شوی بر كنم ز جای
آینه گر شوی نهمت در میان زنگ
گر زلف چون كمند شوی می برم به تیغ
ور در هوا عقاب شوی می زنم به تیر
آن گونه كز زمین و زمان آرمت به تنگ
گر چون سگان كوی فغان بر كشی ز دل
هر لحظه گردن تو ببندم به پالهنگ
عیش از تو دورباد
ای خائن دورنگ
چشم تو كور بادای تلخ ای شرنگ
ای دزد بدسرشت
فكرت گسسته باد
ای خانه زاد ننگ
روح تو خسته باد
دست تو بسته باد
چون نام تو عشیره ی تو سرشكسته باد
اما تو نه ستاره شوی نه چمن نه ماه
ای پست روسیاه
ای اب زیر كاه
ای دشمن شرف
ای مظهر گناه
تو زخم كهنه یی
ای خوك جیفه خوار
ای ننگ روزگار
باید چو مار بادیه ها كوبمت به سنگ
ای خانه زاد ننگ
ای تلخ ای شرنگ
عیش از تو دور با د
ای خائن دورنگ

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:11 - 0 تشکر 456018

نگرش
در آینه بنگر كه صفا را نگری

در باغ ببین كه غنچه ها را نگری
در خلقت خود به چشم اندیشه نگر
تا مرتبه ی صنع خدا را نگری

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:12 - 0 تشکر 456019

نه دانشی نه کتابی
مرا بود گل اشكی به زیر هر قدمی

كه زیر پاست بسی روی نتزنین صنمی
نگاه مست میفكن به خاك راه از ناز
هزار نرگس چشمست زیر هر قدمی
روان زنده نددیم به شهر مرده دلان
مگر خدا برساند به ما مسیح دمی
زمانه قصر شهان را به چنگ طوفان داد
نه بزم ماند ونه خسرو نه جام می نه جمی
از این سرا چو روی جاودانه خواهی ماند
كه نیست هستی مارا نشانی از عدمی
به خارزار جهان در صفا چنان گل باش
به بوی آنكه به
گلزار آخرت بچمی
به تاج پادشهان سر فرو نمی آرم
چو من به عمر ندیدی گدای محتشمی
دژم مشو كه رسد خوان عیش بی كم و بیش
به خنده لب بگشا بی خیال بیش و كمی
دلم گرفت ز قریاد شوق و بانگ نشاط
چه خوش بود كه برآید صدای پای غمی
دلی سرور شناسد كه لطف غم داند
مخواه نغمه ی نی
بی نوای زیر و بمی
اگر چو مهر زنی نقش مهر بر دل خلق
چه حاجتت كه زنی سكه بر سر درمی
بسی ادیب نمایان بی اثر دیدم
نه دانشی نه كتابی نه گردش قلمی
ز مرگ روح نخیزد كسی كه مرده دلست
هزار نفخه اگر در روان او بدمی
شگفت نیست كه چون غنچه نامه گلرنگست
زدم ز خون دل خود
به برگ ها رقمی
اگر نبود مرا قصر زرنگار چه باك
با بام كاخ سخن بركشیده ام علمی

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:15 - 0 تشکر 456020

نقش بی نگار
به بستان ها نسیم نو بهار

به جنگل ها سرود آبشارم
به هر صحرا پیام فرودینم
به هر گلشن نوای جویبارم
به چشم مهوشان الماس اشكم
به گوش
نازنینان گوشوارم
ز عهد كودكی درس محبت
چ خوش تعلیم داد آموزگارم
منم نقاش و با اشكی چو شنگرف
زنم بر چهره نقشی بی نگارم
گلنداما به گیوسی تو سوگند
كه بی چشمان مستت در خمارم
اگر یارم شوی منت پذیرم
و گر خوارم كنی خدمتگزارم
اگر جان بردم از چنگ غم تو
به چشمانت كه از جان شرمسارم
من آن یعقوب غمگینم كه عمریست
ز هجران دو یوسف اشكبارم
زمانه دیدن من بر نتابد
كه چون خاری به چشم روزگارم
به در بردم ز میدان گوی معنی
كه در دشت بلاغت تكسوارم
به جمع دوستان صفرم ز تسلیم
و گر دشمن بر آید صد هزارم
غلام
آن حریفانم كه دانند
به ملك لفظ و معنی شهریارم
رسد روزی كه دشمن هم ز خجلت
گل اشكی فشاند بر مزارم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:16 - 0 تشکر 456021

ناله ای در شب
ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من

وی نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
وین اشك دمادم
كه بود پرده در من
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
با یاد تو شادست دل در به در من
از نور تو مهتاب فلك آینه پوشست
وز بوی تو هر غنچه و گل عطر فروشست
دریا به تمنای
تو در جوش و خروشست
عكس تو به هر آب فند چشمه نوشست
خود دیده بود آینه ی حق نگر
دانی تو كه در راه وصالت چه كشیدم
چون تشنه ی گرمازده ی خسته دویدم
بسیار از این شاخه به آن شاخه پریدم
آخر به طربخانه ی عشق تو رسیدم
ام به طلب سوخت همه بال و پر من
غم نیست كسی را
كه دلش سوی خدا بود
در خلوت خود شب همه شب مست دعا بود
جانش به درخشندگی آینه ها بود
بیچاره اسیری كه گرفتار طلا بود
گوید كه بود آتش من سیم و زر من
هر جا نگرم یار تویی جز تو كسی نیست
از غم نفسم سوخت ولی همنفسی نیست
بی نغمه ی تو باغ جهان جز قفسی نیست
غیر
از تو به فریاد كسان دادرسی نیست
ای دوست تویی دادرس و دادگر من
محروم كسی كز تو جدا بود و ندانست
در گوش دلش از تو صدا بود و ندانست
آثار تو در ارض و سما بود و ندانست
عالم همه آیات خدا بود و ندانست
ای وای اگر نفس شود راهبر من
هر پل كه مرا از تو جدا كرد شكستم
هر رشته نه پیوند تو را داشت گسستم
آن در كه نشد غرفه ی دیدار تو بستم
صد شكر كه از باده ی توحید تو مستم
هرگز نرود مستی این می ز سر من
راه تو مرا از ره بیگانه جدا كرد
یاد تو مرا از غم بیهوده رها كرد
عشق تو مرا شاعر انگشت نما كرد
گفتم به همه خلق كه این طرفه خدا
كرد
بی لطف توكاری نرود از هنر من
من بی كسم و جز تو خدایی كه ندارم
گر از سر كویت بروم رو به كه آرم
بر خاك درت گریه كنان سر بگذارم
خواهم كه به آمرزش تو جان بسپارم
اینست دعای شب و ذكر سحر من

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:17 - 0 تشکر 456022

نازنینم پسرم
عكس پر خنده ی دوران طفولیت تو
رو در روی منست
دل او سوی خداست
چشم او سوی منست
خنده ات می بردم در دل دوران قدیم
كه جوان بودم و شاد
شاید این خنده ی تو
خنده بر روشنی موی منست
آری ای نور دلم
موی شبرنگ قدیمم امروز
موی همرنگ پر قوی منست
پسرم آگه باش
هركسی فصل زمستان و بهاری دارد
آدمی زاده به هر دوره شكاری دارد
گر كه نیروی جوانی نبود در تن من
ای زمان آهوی
شعر
در كمند من و نیروی منست
جان بابا سر بانوی سخن
همه شب بر سر زانوی منست
هر نفس دختر دلبند غزل
در كنار من و پهلوی منست
تو ندانی كه چه گل ها بدمد از قلمم
روح گلزار جهان گوشه ی مشكوی منست
باز هم خنده بزن
كه گل خنده ی تو
در زمستان امید
در
غمم تنهایی
یا به هر مرحله داروی منست
پسرم
گر چه از من دوری
عكس پر خنده ی دوران طفولیت تو
رو درروی منست
دل او سوی خداست
چشم او سوی منست
تو كه فرزند منی شعر خداوند منی
نگه عاطفه خیز و لب پرخنده ی تو
چشمه ی عشق من و مرغ سخنگوی منست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.