نسیم باد نوروزی
نسیم باد نوروزی ز کویِ یــار می آید
بِکن زنگار دل جانا بوی دلدار می آید
بیا در باغ و از آنجا، نگر رخسار جانان را
شمیمِ عطر گیسویش به این گلزار می آید
می ِ نابی بده ساقی که بیدارم کند یکدم
دل غمدیده ی ما را دمی غمخوار می آید
به بستان گر روی بینی نوای بلبل و قُمری
دوای درد بی درمان بصد بیمار می آید
بیا بنگر به صحرا و بدشت و باغ و بر بُستان
صدای دلنشین آب از کوهسار می آید
ببین زین محشر عالم تمام مُردگان زنده
نسیم زندگی بر مؤمن و کُفّار می آید
اگر چه تار زلف او ربوده طاقت دل را
ز تاب جعد مشکینش بریُّ و بار می آید
هَزار دل غمین از دی، بیا در دامن گلها
بگوش باد برخوان نو بهار می آید
زخواب ناز برخیزید یاس و سوسن و لاله
صبا بر حال رنجوران پیِ تیمار می آید
«مُبین» از رحمت بی منتها با یک گل نرگس
به نوروزی بسر یلدایِ انتظار می آید
نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران