زنی پیشِ دامنِ پیراهنِ دختر بخت بسته را بر می چید و با چاک پایین یقهاش با قفلی می بست. شب هنگام او را به سر چهار راه می برد و می ایستادند. دختر خاموش می ایستاد و زنی که همراه او بود کلید قفل را به یکی از مردان رهگذر – البته بیشتر مردان جوان – می داد و از او میخواست تا قفل بستة جامة دختر را باز کند. جوان اگر در خواست زن را می پذیرفت و قفل جامة دختر را می گشود ، به عقیده ایشان بخت دختر باز می شد و بختِ « گشایندة قفل » بسته