درباره شهید کلاهدوز از زبان دوست شهید
********
خانهی ما و خانواده آقا یوسف ( شهید یوسف کلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) روبهروی هم بود. یک روز ناهار آنجا میخوردیم و یک روز اینجا. آن روز نوبت خانه ما بود. ناهار بود یا شام، یادم نیست.
دیدم خانمش تنها آمده در حالی که همیشه با هم میآمدند. اما آن روز خانمش به نظر کمی دمق می رسید. پرسیدم: «چی شده؟» چیزی نگفت. فهمیدم که حتماً با یوسف حرفش شده است. چند لحظهای گذشت که دیدم در میزنند. در را که باز کردم، یوسف بود.
روی یک کاغذ بزرگ نوشته بود:
«من پشیمانم» و گرفته بود جلوی سینهاش.
همه تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جّو خانه عوض شد. این راحتیاش در اقرار به خطا برایم خیلی جالب بود.