• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 5843)
دوشنبه 10/11/1390 - 15:55 -0 تشکر 423774
حکایات پند آموز

سلام

 در این مبحث تصمیم بر اینه که حکایات قدیمی وعرفانی پند آموز برای شما عرضه بشه..حکایاتی که سرچشمه از عرفان ناب اسلامی داره ومیتونه چراغ راه  همه ما در حال حاضر باشه:

 جنید(یکی از عرفا)مریدی داشت که او را از همه عزیز تر می شمرد.دیگران را حسد آمد.شیخ از حسادت دیگر مریدان آگاه شد.گفت:ادب وفهم او از همه بیشتر است.امتحان کنیم تا شما را معلوم گردد.

فرمود تا بیست مرغ آوردند وگفت:هر مرغ را یکی بردارید وجایی که کسی شما را نبیند بکشید وبیاورید.همه برفتند وبکشتند وباز آوردند ،الا آن مرید...که مرغ را زنده باز آورد .

شیخ پرسید چرا نکشتی؟گفت:شما فرمودید جایی بروم که کسی مرا نبیند ومن هرجا رفتم حق تعالی مرا می دید..

شیخ رو به اصحاب کرد وگفت:دیدید که فهم او چگونه است وفهم دیگران چون؟همه استغفار کردند ومقام آن مرید را بزرگ داشتند

راستی دقت کردید:  وقتی در اتوبانها در حال حرکتیم نزدیک به دوربین های پلیس که می رسیم احتیاط می کتیم تا مبادا بعدا نتونیم پاسخگو باشیم ولی نسبت به دوربینهای خدا که همیشه حاضر وناظر بر کارهای ماست بی اعتناییم

                          این نیز بگذرد.....
يکشنبه 16/11/1390 - 15:28 - 0 تشکر 427217

سلام

از امیرالمومنین علی (ع)نقل شده است:

روزی در مدینه گرسنه شدم.پس به دنبال کار به اطراف مدینه رفتم.دیدم زنی دلوهایی را جمع نموده،گفتم:هر دلو آبی که برایت آوردم یک خرما باید بدهی وبا او چنین قرارداد بستم.پس شانزده دلو آب آوردم وشانزده خرما گرفتم.آمدم وبه پیغمبر خبر دادم وبا هم تناول کردیم...

اینجاست که باید بگیم..علی جان:

ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجا

                          این نیز بگذرد.....
يکشنبه 16/11/1390 - 22:31 - 0 تشکر 427379

ما کجائیم در این بحر تفکر، تو کجا؟
می روم تا نشود دست عدو پُر، تو کجا؟
با چنین شیعه، دل دشمن مولا شاد است
کم ندارم به خدا شاکی و دلخور، تو کجا؟

جناب برزخ، یه دنیا ممنون بابت این حکایتهای ناب و تلنگرهای ذهنی.
یا علی

دوشنبه 17/11/1390 - 13:21 - 0 تشکر 427664

سلام

مگس خان افغان بر سر قبر خواجه حافظ شیرازی آمد وخواست مقبره او را خراب کند.جمعی او را ممانعت کردند وقرار شد تفالی بر دیوان خافظ بزنند.این شعر آمد:

ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خود می بری وزحمت ما میداری

مگس خان از خراب کردن مقبره خودداری کرد

                          این نیز بگذرد.....
دوشنبه 17/11/1390 - 20:19 - 0 تشکر 427761

سلام
واقعا؟! این دیگه خیلیییییییییییی جالب بود، از تفال های تاریخی به دیوان حافظ شنیدم، خیلی خیره کننده و لذتبخشه.
یا علی

سه شنبه 18/11/1390 - 11:1 - 0 تشکر 427983

سلام

ابو جعفر نیشابوری روایت کرده است:جوانی بود که پیوسته می گفت:"یا قدیم الاحسان احسن الی با حسانک القدیم"

سبب این ذکر را پرسیدند..گفت:من قبلا مدتی لباس زن می پوشیدم و با زنها در مجالس عروسی وولیمه زنانه شرکت می کردم.تا اینکه در مجلس عروسی امیری حاضر بودم،وقتی مجلس تمام شد ومی خواستیم بیرون رویم خادم مجلس صدا زد در ها را ببندید .چون گوهر گرانبهایی از عروس گم شده است باید تمام اهل مجلس را تفتیش نمائیم.حالتی پیدا کرده بودم که از بیانش عاجزم.اگر نوبت به تفتیش من می رسید ومی فهمیدند من مرد هستم گردنم را می زدند.در همان حال شخصی به نظرم آمد وبه من گفت این ذکر را بگو:"یا قدیم الاحسان احسن الی باحسانک القدیم"

این ذکر را مکرر می گفتم وبا خدای خود عهد کردم که اگر مرا از این مخمصه یرهاند توبه نموده ودیگر این کار را اتجام ندهم.کمی مانده بود به من برسند صدائی بلند شد که دیگر کسی را تفتیش نکنید گوهر گم شده پیدا شد..من نفس راحتی کشیدم واز آن به بعد همیشه این ذکر را تکرار می کنم.

                          این نیز بگذرد.....
سه شنبه 18/11/1390 - 15:42 - 0 تشکر 428124

سلام
خیلی تو زندگی مون اتفاق می افته که خدا از مهلکه و معرکه ای نجاتمون می ده، اما به قول خود خدا، تا کشتی به ساحل می رسه، میشیم عین اولمون.
کاش ما انسانها اینقدر ناسپاس نبودیم.
یا علی

سه شنبه 18/11/1390 - 16:11 - 0 تشکر 428138

آیت الله محمد شاه آبادی نقل می کنند :
در زمان قدیم، حمام ها عمومی و دارای خزینه بود. روزی مرحومآیت ا...محمد علی شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند و چون می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد.
سرهنگی که اونیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان به طعن و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد.
ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عده ای که جنازه ای را حمل می کردند، شنیدند. پرسیدند چه خبر شده؟ اطرافیان جواب دادند که آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه ی دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از ۲۴ ساعت، از دنیا رفت...
بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند:
« ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز می دادم تا گرفتار نشود».

                          این نیز بگذرد.....
سه شنبه 18/11/1390 - 19:23 - 0 تشکر 428201

سلام
حکایت بیدارکننده ای بود، واقعا بعضی کارا تاوان سنگینی دارن.
ممنون جناب برزخ
یا علی

سه شنبه 18/11/1390 - 21:24 - 0 تشکر 428258

با نام خدا و سلام
داستان به اندازه فاصله زانو تا زمین

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: فاصله بین دچار یك مشكل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشكل چقدراست؟

استاد اندكی تامل كرد و گفت:"فاصله مشكل یك فرد و راه نجات او از آن مشكل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!"

آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند.

اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است كه باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشكل راه حلی پیدا كرد. با یك جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشكلی حل نمی شود. "

دومی كمی فكر كرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است كه بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."

آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:

" وقتی یك انسان دچار مشكل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است كه انسان در مقابل كائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.

بعد از این نقطه صفر است كه فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی كائنات دست به عمل زند.

بدون این اعتماد و توكل برای هیچ مشكلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم...

فاصله بین مشكلی كه یك انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است كه برآن ایستاده است!"

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

سه شنبه 18/11/1390 - 21:25 - 0 تشکر 428259

با نام خدا و سلام
به تاپیک حکایتها و برداشتهای انجمن تعلیم تربیت هم سر بزنید پشیمون نمی شید.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.