• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 20807)
يکشنبه 12/3/1387 - 0:5 -0 تشکر 41696
صندلی داغ "خانم گل" منشی انجمن‌های تخصصی تبیان

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

با توجه به قانون نانوشته نیوتن که هر کی خربزه بخوره بازم می‌تونه بخوره ولی در انتها پای لرزشم می‌شینه دوست خوبمون کاربر "خانم گل" با توجه به اولویت‌ها به روی صندلی نشست.

سایر دوستان عزیز می‌تونن با در نظر گرفتن سند معرف انجمن صندلی داغ و اهداف انجمن سوالاتشون رو از ایشون بپرسن.

و آما، در راستای هدف اصلی انجمن مبنی بر شناخت بیشتر خود بر حسب سوالات دوستان، از خانم خانم گل می‌خوایم که در انتهای کار، گزارش کاری از صندلی داغ خودشون در اختیارمون بذارن. این خیلی مهمه و لطفاً حتما اجراش کنید.

مجددا از همگیه دوستان خواهشمندم که قبل از زدن هر پست حتما سند معرف رو مطالعه بفرمایند تا خدای ناکرده بعدا شرمنده کسی نشیم، پیشاپیش و پساپس از همکاری همگیتون سپاس‌گزارم، باتشکر.

 

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

جانشین انجمن مکانیک و روباتیک

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

چهارشنبه 15/3/1387 - 22:19 - 0 تشکر 42212

-:- به نام حضرت دوست -:-

سلام سلام سلام... به افتخار سوپر جت انجمن ها... خانم گل عزیز... بیبیب هورراااااااا... واقعا آفنر خانم گل جونم....خیلی خوب دارید پیش میرید ها.... اما فكر كه نكردید كه سوالای ما تموم میشه !! هوم؟؟ تا خون در رگ ماست... سوالامون برا شماست... پروانه جونم ممنون از پاسخ هاتون... راستی شرمنده هی مرگ بودا... خب سری اول سوالام مرگ بید!! من هنوز وارد قسمتای ترسناكش نشدم كه اگه خدا بخواد امشب نوبت اون بخشا هست.... اهم اهم..راستی من از پست محسن خسرو حالت سكته بهم دست داد... امیدوارم هنوز خونسردی خودتونو حفظ كرده باشید... بفرمایید این یه لیوان آب آلبالوی تگری.. نخسوز شما.... و اما سوالا...( اون خدایی نكرده ها رو خودتون بزارید دیگه!! ممنون)

1_ اگه یه شب خوابیدید و وقتی بیدار شدید دیدین كه بالا سر یه كسی عین خودتونین ( همون جسمتون) و شما یه روحید!! چه حسی بهتون دست میده!!

2_ دوست داشتید روحتون زندگی مثل حسن گلاب رو تجربه میكرد؟


3_ اگه بدونین یكی از عزیزانتون فقط 1 هفته دیگه زندس چی كار میكنین؟؟

4_ اگه قرار باشه برای جدایی ها یه راهی رو بگید كدوم راهو میپسندید؟؟

5_ آیا مرگ رو جدایی میدونین؟؟

6_ فكر میكنین روحتون سراغ فرد خاصی بره؟؟

7_ چرا دوست نداریم مرگ عزیزانمون رو ببینیم و همیشه میخوایم قبل اونها با اینكه مرگ برای خودمون هم خیلی سخته از دنیا بریم؟؟

8_اگه بخوابید و بیدار شید و ببنین یه كسی خیلی قشنگ شوكولاتتون كرده ( همون كفن رو میگم) چه حسی بهتون دست میده!!

9_ اگه زنده زنده دفن بشید ( اینجا دیگه رسما یه خدایی نكرده ی خفن انگیزناك میخوادا) و یه دفه به هوش بیاید و همه جا تاریك باشه و قطره های آب رو صورتتون بچكه و حركت قشنگ مورچه ها رو رو تنتون احساس كنید چی كار میكنید...( خدایا توبه... چه سوالی شد)

10_ تا حالا نماز شب اول قبر برای كسی خوندید؟؟ این مهمه كه چه كسی برای آدم این نمازو بخونه؟؟ برای شما چی؟؟

ادامه دارد...

چهارشنبه 15/3/1387 - 22:22 - 0 تشکر 42213

-:- به نام حضرت دوست -:-

11_ فكر میكنین به اون فرشته های نازنین كه میان سوال جواب میكنن شب اول قبر چه جوری جواب میدین؟؟

12_ چیز خاصی توو وجودتون هست كه بهتون برای پاسخگویی های اون دنیا امید بده!!

13_ فكر میكنین روحتون در تاریكیه یا در روشنایی؟؟ ( وقت مرگ رو میگما)

14_ آیا شفیعی دارید برای خودتون؟؟ اگه نداشته باشید چی میشه؟؟

15_ چرا هاله ای كه حسن گلاب میدید سبز بود؟


16_ تا حالا كور بینا دیدین؟

؟

17_ دوست داشتید كور بینا باشید یا كور ناشنوا؟؟

18_ فكر میكنین الآن چی هستید؟؟ بینای شنوا؟؟ بینای ناشنوا؟؟ نابینای ناشنوا!! یا موارد دیگه!!‌( در مورد خصوصیت های رفتاریتون میگما

)

19_ اگه هر كدوم از موارد بالایی هستین روز قیامت چه جوابی خواهید داشت؟؟

20_ رد شدن از پل صراط چه جوریه؟؟ میگن از مو نازكتره؟؟ برا رد شدن ازش چه كاری كردین تو این دنیا؟؟

21_فك میكنین اگه دستاتون زبون باز كنن چی میگن!!

22_ اگه دلتون زبون داشت چی میگفت؟؟

23_ اگه یه كسی كه چشم برزخی داشت شما رو دید و از شدت بدی اعمالتون و زشتی وجودتون زار زار گریه كرد چه میكنین؟؟

24_ اگه همون فرد از شدت خوبی و قشنگی درونتون باز زار زار گریه كرد چه میكنین؟؟

25_ دوست دارید چه كسی زیر تابوتتون رو بگیره؟؟ ( خدایی خدا نكرده رو بزارید دیگه.. اه اینا چی بیدن من میپرسم... واقعا كه... )

26_مزارتون كجا باشه قشنگه؟؟(‌خدایا واقعا توبه... دیگه دارن تموم میشن

)

27_ سوال یلدای عشق رو باز تكرار میكنم... چرا اون نوشته این قدر منو متاثر كرد... چرا آبروی منو تو دانشگاه برد؟؟ چرا؟؟ چی داشت توش؟؟ لو بده پروانه جون.... آفنر...

28_ یه دعا برا ی همه ی اونایی كه الآن دستشون از این دنیا كوتاهه..

.

29_ یه دعا برای همه ی اونایی كه الآن چشاشون به مانیتور دوخته شده..

.

30_ یه جمله ی خیلی قشنگ( ترجیحا از خودتون) درباره ی زندگی... ( بالاخره پس از سلسله مباحث مرگ... میخوام برم سراغ زندگی آخه... پس یه جمله ی قشنگ میخوام كه چراغ راهم باشه....) فعلا... یاعلی..

.

مواظب خودتون و دلای پاکتون باشید.

چهارشنبه 15/3/1387 - 23:14 - 0 تشکر 42216

سلام

ممنون خانم احمدی به خاطر جوابهاتون ولی خداییش فکر نمی کنید به بعضی هاش خیلی کلی جواب دادید؟

از یه جوابتون خیلی خوشم اومد ( همون دوست دختر و دوست پسر) واقعن اگه توی دوستی ها با حفظ حرمتها جنسیت مطرح نباشه چقدر خوب میشه. متاسفانه در حال حاضر بیشتر پسرها و همینطور دخترها تا یه کم با یه نفر از جنس مخالفشون صمیمی می شن فکر می کنن که این همون فرد مورد نظرشونه در حالی که اون طرف اصلن اینطور فکر نمی کنه.

در ضمن بهتون توصیه می کنم که حتمن شروع به نواختن سازی که علاقه دارید، بکنید و تغییراتی رو که در خودتون ایجاد میشه ببینید. نگید وقت ندارم چون این یه چیز دیگست.

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود

گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت

چهارشنبه 15/3/1387 - 23:33 - 0 تشکر 42217

_GiGiLi_ :
1. زندگی چیه ؟ چه رنگیه ؟ چه مزه ایه ؟
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق...
گاهی شیرینه گاهی ترش(دلم نمیاد بگم تلخ)
2. زنده ها ترس دارن یا مرده ها ؟
من از مرده ها میترسم
3. هدف از زندگی ؟
سوال سختیه...میشه بهش جواب ندم؟...اگه قبول نکنی فکر میکنم و بعد جوابشو میگم
4. تا امروز از زندگیتون راضی بودین ؟
شاکرم...
5. زندگی سخته یا آسون ؟
گاهی خیلی سخت میشه...
6. سهراب میگه : « زندگانی سیبی ست ، گاز باید زد با پوست » ! منظور سهراب چی بوده ؟ ( یه موقع زندگی دردش نیاد بعد بخواد تلافی بكنه ؟! )
یعنی باید با خوب و بدش ساخت...(خوب و بدو باید با هم تجربه کرد)... 
این برداشت شخصیه بنده اس
7. در این 23 سالی كه از خدا عمر با بركت گرفتین بیشتر بخشیدین یا بخشیده شدین ؟
خانم محترم بنده هنوز 22 سالمه...چند ماه دیگه 23 سالم میشه...تو این هیر و ویر و گیر و دار چرا سنمو میبرین بالا...مراعات کن عزیزم....ای بابا
فکر میکنم بخشیده شدم
8. ترج یح میدین ببخشین اما فراموش نكنین یا فراموش كنید اما نبخشین ؟
ترجیح میدم ببخشم اما فرموش نکنم( چون حداقل در ظاهر بخشیدم و وجدان طرف مقابل راحت شده)....هر چند در عمل معمولا این کارو نمیکنم..
9. در چه صورت اشتباه یكی رو می بخشین ؟ همون اول بسم الله یا میگین طرف باید اونقذه التماس كنه تا من دلم خنك شه ! ( من كه می دونم شما از اوناش نیستین ! )
بستگی به فردش داره  ...زیادم مطمئن نباش که از اونها نیستم....گاهی خیلی هم  بیرحم میشم
10. چه چیزی مایه آرامش زندگیه ؟ آیا شما اونو در زندگیتون دارین ؟
احساس رضایت از چیزی که هستیم....نه کاملا
11. سهم معنویت در زندگی شما
زیاد
(این لزوما  به این معنی نیست که خودم ادم خیلی خوب یا معنوی باشم)
12. سهم شانس   =     =     =   ( = ایضاً )
فیفتی فیفتی...پنجاه پنجاه
13. سهم لبخند     =     =     =
سهم زیادی تو زندگیم داره
14. سهم اخم       =     =     =
این هم سهم زیادی تو زندگیم داره ولی به مراتب کمتر از لبخند
15. سهم عشق و دوستی =   =   =
زیاد
16. سهم كینه و نفرت  =   =   = 
متوسط رو به کم
17. سهم تبیان  =  =   =
زیاد
18. دیگه چه چیزایی می تونن سهامدار در زندگی ما باشن ؟
گذشت،فداکاری،دورغ،و...
19. شانس همون قضاست ؟
فکر نمیکنم
20. ما باید در خدمت زندگی باشیم یا زندگی در خدمت ما ؟
گزینه دو
21. مراد از روزگار ؟
گذر عمر
22. اگه زندگی اونجوری پیش نره كه ما میخوایم تقصیر دست روزگاره ؟
با اینکه سخته قبولش ولی مقصر اصلی خودمونیم
23. " دست روزگار " چه آرایه ای داره ؟ ( پارازیت می اندازییییییییییم ! )
هولم نکن الان میگم....شما اولشو بگی من تا آخرشو میگم....

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

پنج شنبه 16/3/1387 - 0:51 - 0 تشکر 42226

سلام سلام سلام

وقت بخوشی و گرمی...

 در مورد گرمی هم فکر کنم از همه بیشتر برای خانم گل صدق کنه تا بقیه...

البته هنوز اولشه، یواش یواش آتیش زیر صندلی گر میگیره (نو اشتولی: یعنی عجله نکنید)

والا سوال خاصی که ندارم اما جایز دونستم که یه خورده چیزمیز بگم..

یکی اینکه کلی در تعجب ماندیم و البته کنجکاویه تقویت شده، به مانند شیر ادرون گل... 

چقده بیش از حد خلاصه و مفید بود زنگی نامتون؛ خودتون اینجوری فکر نمیکنین؟...

فوضولیمون که اینجوری بیشتر گل کرد که...

دوم اینکه، خوب ایرادی نداره؛ یعنی همون بهتر که منو نمیشناسین وگرنه امتیاز منفی بهم میدادین

 و کلی آبروم میرفت،

اگه بدونین من چه جونیوریم (جونور نیست هاااا اشتباه نخونین...)... البته ای کاش حداقل من آشناییت بیشتری با شما داشتم؛

 یکی اینکه باعث افتخارم بود و دوم اینکه حداقل از دست این حس فضول گرام خلاص میشدم. خدا اینم نخواست دیگه،

 چه میشه کرد...

و سومین مورد؛ خوب اگه نمیخواین بگین که توی دوره تحصیل چندتا دونه شاخه گل و دسته گل و تنه درخت

و اینجور چیزا به آب دادین،

خوب اینو صاف و روشن میگفتین، چرا عیب روی مخابرات و مهندسین زبدش میذارین، گناه دارن بخدا...

و نکته آخر و مهمترین نکته؛ بخاطر یه سری مشکلات احتمال خیلی زیاد دیگه سر و کلم اینجاها پیدام نشه... 

پس لطفا بدوبیراه نثارم نکنین، هرچی بدی و بی ادبی هم که ازم دیدین به بزرگی خودتون ببخشین...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
پنج شنبه 16/3/1387 - 2:14 - 0 تشکر 42236

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

خانم احمدی ممنونم از پاسختون، در مورد اون سوال هم منظورم شخصیت خود خانم گل بود، اینکه چقدر دوسش دارین، چقدر باهاش زندگی کردین، چقدر باهاش گریه کردین، خندیدین، اصلا خانم گل برای شما زندس یا نه فقط صرفا یه آیدی هستش؟ مثلا من با مک‌لارنم زندگی می‌کنم، خیلی باهاش خاطره دارم، خواستم بدونم شما چجوری هستین، ممنون میشم توضیح کامل بدین. در مورد دبیر سیستم هم ممنونم خیلی وقت بود تو ذهنم مونده بود.

آقا مجتبی عزیز چون اینجا گفتی داری میری منم همین جا جوابتو میدم، اونم اینکه امیدوارم که بری و برگردی چون خیلی دوس دارم تو صندلی داغ خودم حضورت رو ببینم، موفق باشی داداش.

خانم احمدی لطف می‌نید وبه این سوالات هم پاسخ بدین:

1) هدف چیست؟ چی شد که هدف به وجود اومد؟ هدف رو باید چقدر در نظر گرفت؟ هدف بزرگتر باشه میشه بهش رسید یا کوچکتر؟ ینی منظورم مثل سیبل میمونه، اصلا سیبل میتونه هدف باشه؟

2) الگو چیه؟ کیه؟ چه اتفاقی میوفته الگو به وجود میاد؟

3) الگوی شما تو زندگی؟ از امامان؟ از انسان‌های زمان خودتون؟ از بروبچز محیط نت؟

4) تا حالا فکر کردین که میتونید برا خیلی ها الگو باشین؟ اگه نه چرا مگه چیا هستش که فکر می‌کنید الگو نیستید؟ اگه بله اون نکات قابل توجهتون رو میگید؟

5) میگن عشق یعنی ع ش ق علاقه ی شدید قلبی!! نظر شما چیه؟

6) چرا تو جامعه‌ی ما کلمه دوستت دارم خیلی سخت از تو دهان بیرون میاد ولی تو خارج فرت فرت میگن آی لاو یو؟ مثلا خود من نمیتونم به بابام بگم دوستت دارم!!! یا همین طور مادرم!!! چرا واقعا آیا؟

7) شما مدیر انجمن خانواده بودین، قشنگترین بحثی که تو مدت شما درش ایجاد شد کدوم بود و دلیل انتخابتون چیه؟

8) شما از قلم خوبی برخوردارید اگه بهتون بگن برای صندلی داغ یه جمله نمادین بگید چی میگید؟

9) دوس دارین با کی دوست می‌بودین که الآن نیستین و با کی دوست نمیبودین که الآن دوستید؟

10) گفتید لبخند سهم زیادی داره، چقدر از لبخند‌هاتون از ته دل بوده و چقدر مصنوعی؟

11) به نظرتون خندیدن آدم رو سبک میکنه؟ مثلا منی که تو جشن 22 بهمن از اول تا آخرش نیشم باز بود ینی سبکم؟(هر چند کلا ما سبک وزن کار می‌کنیم ولی خب فلفل نبین چه ریزه بشکن بریز تو آبگوشت جارو به دمبش می بست)

12) چرا شما به ما نوشتن یاد نمیدین؟ منظورم نویسندگیه؟ نخسوزن طنز نویسی؟ واقعا چرا؟ ما حاضریم حتی شهریه هم بدیم !!! (ای بابا چرا جدی میگیرید شوخی کردم)

13) کودک درون چیه؟ اصن هستش؟ قبولش دارین؟ شما دارید؟ اسمش چیه؟ چند سالشه؟ میشه از خصلت‌هاش بگین؟

14) خانم احمدی شما دوس داشتین چکاره بشین؟‌ آیا تبیان شغل شما خواهد بود؟ دوسش دارین؟ با اون چیزایی که مد نظرتون بوده همخونی داشته؟

15) از چه ورزشی خوشتون میاد؟

ممنونم از پاسخ‌هاتون.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

پنج شنبه 16/3/1387 - 9:1 - 0 تشکر 42239

MCLAREN :

خانم احمدی شما رانندگی بلتین؟ اگه بلد باشین آیا دوس دارین تو شب عروسیتون پشت فرمون ماشین عروس بشینین؟ یا دوس دارین همسرتون بشینن؟ یا اینکه نه هر دو بزرگوار عقب بشینن و یه شوفر بشینه پشت رول؟ راستی دوس دارین ماشین عروستون چی باشه و چه رنگی؟

خیر بلد نیستم...به جزئیات اهمیتی نمیدم

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

پنج شنبه 16/3/1387 - 9:42 - 0 تشکر 42240

محسن خسرو :

سلام الان چند روزه که من منتظرم تا سوختن شما رو ببینم و مشاهدات رو یادداشت کنم

به به ...ظاهرا دوستان خیلی به من ارادت دارن...

شما برای من به عنوان همکار بسیار محترمید به عنوان وبلاگ نویس واقعا محبوبید و من همیشه وقتی از به روز شدن وبلاگ باران مسیحا آگاه میشم بلافاصله نوشته ی شما رو می خونم

شما به بنده لطف دارید...تشکر

شما هم تو نوشتن واقعا ناز می کنید رک می گم بهتون که همیشه طرفدارای باران مسیحا را در آرزوی خواندن نوشته هاتون میذارید و فکر می کنم دلیل این همه تاثیر دلنوشته بودن سایت شماست

!!! باز هم به بنده لطف دارید....تشکر

چرا عطر بارون رو تغییر دادید من وقتی برای اولین بار به وب شما سر زدم با شنیدن اون آهنگ تا به امروز هر وقت دلم می گیره و بعضی چیزا رو فراموش می کنم با شنیدن اون آهنگ احساسی تازه پیدا می کنم . آهنگ جدید وبتون اون حس رو نداره

حس میکنم زیادی تکراری شده بود...ضمن اینکه اهنگ جدید رو هم خیلی دوست داشتم
مدیریت شما در خانواده اون طوری که ذهن من یاری می کنه در بحث امپاتی درخشید و دیگه من اون درخشندگی رو تو کارتون ندیدم دلیلش چی بود آیا موافقید با من ؟
با شما کاملا موفقم....درخشندگی رو تو کارهای دیگه ام ندیدین چون نشد زیاد وقت بذارم...کم کاری از طرف بنده بوده
کار منشی انجمن چیه ؟ وظیفتون رو بیان کنید در تبیان :
خب یه سری وظایف روتین داره و یه سری کارهای فوق العاده:
شاید مختصرا بشه به چند مورد اشاره کرد مثل: نظارت بر تالار،مطالب ،نظارت بر عملکرد مدیران،هماهنگی های داخل موسه،پاسخگوئی به سوالات مشاوره،ایمیل انجمنها،و ...

میشه از نظر من شما یک هنرمند چیره دست هستید که به این سادگی ها نمی تونیم ترشح شدن احساسات شما رو در عام شاهد باشیم

این ها رو باید بذارم به حساب تعریف؟....اگه اینطور باز هم تشکر میکنم

توی یه خیابون شلوغ یک آن دست خواهر گرامتون رو رها کردید و زبونم لال گم شدید تو اون جمعیت راه خونتون هم بلد نیستی چی کار می کنی . ( پلیس نداریما گفتم دلی جواب بده نه مثلا طنز !!!!)

خب با تلفن همراه با ایشون تماس میگیرم تا پیداشون کنم....(شرمنده سعی کردم خیلی دلی جواب بدم ولی این اولین راهی بود که به نظرم رسید)

یه بوم نقاشی با کلی رنگ در کنارت و تو باید شروع کنی. چی می کشی ؟ با چه رنگی شروع می کنی ؟ و اول کدوم یک از اجزا رو می کشی ؟ ( کلیشه ای جواب ندی که قبول نیست نمی دونم بوم رو سفید می ذارم و از این جور  چیزا بگی  میرم هیزم شکن میشم تا صندلیتو داغ کنم البته الان با انرژی هسته ای  دیگه هیزم شکنها هم در آمدی ندارند !!!!!!!!!!!!!!!!!!)

شما سعی کنین خونسردی خودتونو حفظ کنین...تهدید لازم نیست...
من یه صندلی میذارم جلوی بوم نقاشی،پارسا(خواهر زاده ی کوچولوم) رو میذارم رو پاهام...رنگ مشکی رو بر میدارم و براش چشم چشم دو ابرو میکشم و شعرش رو میخونم تا اون هم با من شعر بخونه....این خیلی لذت بخشه....(اول هم دو تا نقطه میذارم به جای چشم آدمک)
اگر قرار باشه با یک دوربین 35 ، مدیومی اندازه ی پرده سینما دنیا رو به تصویر بکشی از این دریچه به این کوچولویی چی ها رو ظبط می کنی ؟
سوالات فنی میکنیدا!....ستاره ها رو....شاید
 یه جا نشستی و تنها غریبی و کسی رو نمی شناسی به آدما نگاه می کنی . نظرت چیه ؟ آدما چه جوریند به نظرت پسر بچه ها دختر بچه ها دخترا و پسرا مردا و زنها پیر مرد ها پیر زنها همه و همه ... اونا رو چه جوری می بینی ؟ ( دوست دارم پاسخ بدی وگرنه نفوذم زیاده ها به داش مک لارن می گم صندلی آبجی رو به نقطه ی جوش برسونه )
شما خون خودتونو کثیف نکنید!....دارم جواب میدم
غریبه اند و آشنا....

یه سوال اساسی برای سوزوندن شما : خانم گل جامده یا مایع است یا گاز این می تونه خیلی به ما کمک کنه که بفهمیم چه جوری میشه خانم گل رو سوزوند . حتما برای احتراق باید به ماهیت شما پی ببریم

گاهی جامد و سخته و از مواضع خودش پائین نمیاد ...گاهی مایع است و انعطاف پذیره و با دیگران راه میاد.... گاهی گازه حضور آرومی داره و ترجیح میده تو خلوتش کسی نبینتش

 اگر قرار بود یه موجود دیگه باشی چی دوست داشتی باشی ؟ غیر از انسان نگی انسان ها .

پروانه....البته در اینصورت دوست دارم جائی باشم دور از شهر دور از آدم ها

 محسن مخملباف ( هم اسممه اصولا هنرمندان همشون محسنند ) توی یه فیلمش می گه پروانه ها عمرشون یه روزه . تو اون یه روز به دنیا میاند عاشق میشند زندگی می کنند و می میرند . چه قدر پروانه ای هستی ؟

اگه تعریف پروانه ای بودن اینه....ظاهرا همه مون خیلی پروانه ای هستیم

تو همون فیلم مرد فیلم محسن عمر مفیدشو با یک کرنومتر اندازه می گیره . تو چند ساعت یا چند دقیقه یا چند ثانیه عمر مفید داشتی ( ببین 0 ثانیه نداریم فهمیدی ؟ خودتون تو اون پادگانتون روحیه نظامی رو می فهمی دیگه می گم تیربارت کنند اگر بخوای بپیچونی .

شاید چند سال....
لا اله الا الله.... چرا اینقدر خشونت؟

 نام یک بازیگر ایرانی و یک بازیگر خارجی رو بگید که خیلی بهش علاقه دارید :

بازیگر ایرانی:خسرو شکیبائی
بازیگر خارجی:جک نیکلسون

داستین هافمن ، این بازیگر رو میشناسید ؟ بهش علاقه دارید ؟

بله میشناسمشون....بله
بازیشون تو فیلم پیتر پن خیلی با مزه بود
سینما با چیبس یا با تفکر ؟ ( می گی چیبس دیگه معلومه اگه بگی چیبس درخواست می دیم برای جلسات فیلم چیبس هم بیارند )
سینما با تفکر...(همین مونده تو جلسات نقد فیلم چیپس و پفک بفروشیم  )

 اگه یه روز یه کارگردان بزرگ بهتون پیشنهاد بازی در یک فیلم بزرگ بده قبول می کنی ؟ چرا ؟ ( از گفتن چرا اگر بخوای در بری من میدونم و مک لارن ؟؟؟!!!)

بستگی به کارگردان و بستگی به نقشی داره که قراره بازی کنم...در کل احتمال قبول کردنم خیلی کمه....بازیگری کار سختیه

چه سبک موسیقی رو دوست داری ؟ چرا ؟

پاپ..با روحیه ام بیشتر سازگاره

اگر تو شرایطی باشی که آدمای اطرافت طرز فکرشون با تو فرق می کنه چی کار می کنی ؟ ( طنز نداریما )

اگه طرز فکرشون رو قبول نداشته باشم و اگه برام ایجاد مزاحمت نکنه(یعنی به طور خودمونی هر کی سرش توکار خودش باشه)...کار خاصی نمیکنم....مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکنیم...اما اگه طرز فکرشون خللی تو کار من ایجاد کنه یا کسی بخواد بزور طرز فکر منو عوض کنه واکنش نشون میدم و مقاومت میکنم....
چند تا سکانس رو براتون تعریف می کنم حستون رو بگید . سکانس اول

اتاقی که دیوار های آن بارنگهای قرمز مزین شده و افرادی با لباسهای سیاه و عینکهای دودی و مسلسل هایی که در دستانشان قرار دارد در اطارف اتاق با چیدمان منظم قرار گرفته اند در روبروی شما میزی بارنگ بنفش و صندلی زرد  و روی صندلی خانم احمدی بزرگ نشسته و به شما خیره شده است و با نیش خندی به اطرافیانش می گوید : اتاق تمساح ها و به در اتاق پشت سرش اشاره می کند . اگر خواستی اتاق تمساح ها رو هم توصیف کن. ( این سکانس فیلم the godmother قراره من بسازمش و فکر کنم کار قشنگی بشه . )

فکر میکنم قاه قاه میزنم زیر خنده.....رنگهای جیغ تر از این نبود برای استفاده تو دکوراسیون؟ 
پیشنهاد میکنم اگه خواستین این فیلمو بسازین رو دکوراسیونش تجدید نظر کنید
سکانس دوم

پروانه ای داخل شیشه ای یه گوشه از شیشه تنها نشسته زانوهاشو تو بغلش گرفته و هق هق گریه می کنه و به بالا و درپوش شیشه نگاه می کنه و بعد از یه نگاه کوچولو با چشای کوچیکش سرشو بین دو تا دستاش قرار میده و گریه می کنه و گریه می کنه و به اون بچه های شیطونی که پشت شیشه دارند به زیباییش نگاه می کنند و می خندند و از گرفتن پروانه احساس غرور می کنند نگاه می کنه و به حصاری که از جبر براش درست کردند به مرگ فکر می کند .

احساس بدی دارم...احساس خشم....اعتراض
سکانس سوم

ماهی که تو آواریوم داره بالا و پایین می پره و از بازی کردن با ماهی های دیگه خود داری می کنه و فقط به دنیای بیرون آکواریوم دل بسته و فقط می خواد بپره و بره بیرون بی آنکه بدونه اون پشت ، پشت شیشه های آکواریوم زندگی برای اون وجود نداره و فرار از اون جبر به معنای نابودی است . پروانه ای کوچولو با صورتی زیبا و کوچک و دستانی ظریف به کنار آکواریوم می آید و صورت کوچیکشو به آکواریوم می چسبونه یواش به ماهی می گه . ماهی خوشگلم صبر کن تو هم آزاد میشی منو نیگا کن باورت میشه من همین چند لحظه پیش توی پیله ای بالای درخت انگوری روی شاخه ای کنار برگی اسیر بودم پس صبر کن خدا خیلی بزرگه منم خیلی خودمو زدم تو پیله ولی پیله سر وقتش باز شد و به من دنیا رو نشون داد . دنیایی که توش پر از رویاست رویا هایی که دنیاهای ما رو می سازند و دنیاهایی که رویاهای ما رو اثبات می کنند .

امیدوار کننده اس...شما صحنه ها رو قشنگ توصیف میکنید...فکر میکنم استعداد نویسندگی دارید
حرف بود امیدوارم همین طوری که پرسیدم جواب بدی .

راستی چه قدر به این دیالوگ اعتقاد داری که تو فیلم رنگ خدا از زبان پسرک نابینای قصه بیان میشه : شیشکی منو دوست نداره .  من خیلی بهش معتقدم شیشکی واقعا شیشکی شیشکی رو دوست نداره .

زیاد بهش اعتقادی ندارم...شاید تو برهه هایی از زمان آدم اینطور حس کنه ولی معمولا درست نیست
. خانم گل برای جلسه ی فیلم یه پیشنهاد بگو  . کارگردان مورد علاقتون : فیلم مورد علاقتون :

ژانر مورد علاقتون :

اینکه میشه سه تا پیشنهاد
ابراهیم حاتمی کیا
پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته(پرنده از قفس پرید)
وحشت

خانم گل خیلی خوشحال نشدم گفتی خلاقم . تا اونجایی که یادمه مخالف بودید با خلاق بودن بنده .

اصلا به خاطر ندارم غیر اینو هیچ وقت گفته باشم...بنده همیشه اذعان داشتم شما ادم خلاقی هستید

. امیدوارم حرفایی که اینجا زده شده ناراحتتون نکرده باشه چون معمولا من هر وقت اومدم حرف دلمو بزنم یه اتفاقی افتاده تو همه جا و بیشتر سعی می کنم تو دنیا بازیگر باشم . به عنوان سوال آخر شما هم بازیگرید تو دنیای مردم ؟.

سوالاتون برام جالب بود نکته ی ناراحت کننده ای نداشت
بله متاسفانه خیلی وقتها مجبورم بازی کنم....اون چیزی رو نشون بدم که نیستم...اخم کنم در صورتیکه اونقدر ها عصبانی نیستم یا لبخند بزنم در صورتیکه احساس خوشایندی ندارم....اینکه آدم خودِ واقعیش باشه شهامت زیادی میخواد و من متاسفانه این شهامت رو خیلی وقتها نداشتم

 امیدوارم بتونم در کنارتون همکار خوبی باشم و به وظیفه ام عمل کنم و زحمات شما رو هم تا اونجایی که می تونم جبران کنم .

بنده هم امیدوارم...زحمتی نبوده انجام وظیفه اس...
تشکر که وقت گذاشتین جناب آقای خسرو جردی

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

پنج شنبه 16/3/1387 - 10:4 - 0 تشکر 42241

Navaaye_Asemani

راستی من از پست محسن خسرو حالت سكته بهم دست داد... امیدوارم هنوز خونسردی خودتونو حفظ كرده باشید... بفرمایید این یه لیوان آب آلبالوی تگری.. نخسوز شما.... و اما سوالا...( اون خدایی نكرده ها رو خودتون بزارید دیگه!! ممنون)

نه عزیزم به قول جناب مکلارن ما ازاین بادا نیستیم که به این بیدا بلرزیم!!!...گاهی واقعا چه جملات قصاری دارن این جناب مکلارن 
1_ اگه یه شب خوابیدید و وقتی بیدار شدید دیدین كه بالا سر یه كسی عین خودتونین ( همون جسمتون) و شما یه روحید!! چه حسی بهتون دست میده!!

از ترس جیغ میزنم..روحا میتونن جیغ بزنن؟
2_ دوست داشتید روحتون زندگی مثل حسن گلاب رو تجربه میكرد؟
نه
3_ اگه بدونین یكی از عزیزانتون فقط 1 هفته دیگه زندس چی كار میكنین؟؟
خدا اون روزو برای من نیاره...تصورش هم واقعا سخته...فکر میکنم تو این یه هفته فقط تماشاش کنم دوست دارم لحظه لحظه بودن باهاش رو حفظ کنم
4_ اگه قرار باشه برای جدایی ها یه راهی رو بگید كدوم راهو میپسندید؟؟
متوجه منظورتون نشدم...بیشتر توضیح میدین؟
5_ آیا مرگ رو جدایی میدونین؟؟
جدائی موقتی
6_ فكر میكنین روحتون سراغ فرد خاصی بره؟؟
روح بنده یه مقدار ناآرومه....بعید نمیدونم بگرده و برای تفریح هم که شده چند نفری رو بترسونه... ....حواستون باشه از این به بعد رضایت خاطر خانم گل رو جلب کنید و گرنه...از ما گفتن بود....یوها ها ها ها
7_ چرا دوست نداریم مرگ عزیزانمون رو ببینیم و همیشه میخوایم قبل اونها با اینكه مرگ برای خودمون هم خیلی سخته از دنیا بریم؟؟
خب واضحه...علاقه و وابستگی باعث اینها میشه
8_اگه بخوابید و بیدار شید و ببنین یه كسی خیلی قشنگ شوكولاتتون كرده ( همون كفن رو میگم) چه حسی بهتون دست میده!!
 با لحن اعتراض آمیزی میگم: اه...ده دفعه گفتم از این شوخی ها خوشم نمیاد....کدوم بی مزه ای این کارو کرده؟
9_ اگه زنده زنده دفن بشید ( اینجا دیگه رسما یه خدایی نكرده ی خفن انگیزناك میخوادا) و یه دفه به هوش بیاید و همه جا تاریك باشه و قطره های آب رو صورتتون بچكه و حركت قشنگ مورچه ها رو رو تنتون احساس كنید چی كار میكنید...( خدایا توبه... چه سوالی شد)
چیکار میتونم بکنم؟...مور مورم میشه و احتمالا یه کم داد و فریاد میزنم تا کسی به دادم برسه....
10_ تا حالا نماز شب اول قبر برای كسی خوندید؟؟ این مهمه كه چه كسی برای آدم این نمازو بخونه؟؟ برای شما چی؟؟
خیر نخوندم
برای من مهمه چه کسی این کارو میکنه...دوست دارم کسی که رابطه ی خوبی با خدا داره این کارو برام انجام بده 

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

پنج شنبه 16/3/1387 - 10:56 - 0 تشکر 42242

Navaaye_Asemani

11_ فكر میكنین به اون فرشته های نازنین كه میان سوال جواب میكنن شب اول قبر چه جوری جواب میدین؟؟
نمیدونم چه جوری جواب میدم فقط امیدوارم جوابم براشون قانع کننده باشه چون به نظر نمیرسه زیاد اهل شوخی باشن 
12_ چیز خاصی توو وجودتون هست كه بهتون برای پاسخگویی های اون دنیا امید بده!!
 فقط امید به رحمت خدا...
13_ فكر میكنین روحتون در تاریكیه یا در روشنایی؟؟ ( وقت مرگ رو میگما)
 مطمئن نیستم
14_ آیا شفیعی دارید برای خودتون؟؟ اگه نداشته باشید چی میشه؟؟
نمیدونم دارم یا نه....باز هم امید به رحمت خودِ خدا...
15_ چرا هاله ای كه حسن گلاب میدید سبز بود؟
 خب شاید چون رنگ سبز رنگ معنوی ایه...شما دوست داری بنفش می بود؟
16_ تا حالا كور بینا دیدین؟
 نه ولی میدونم هستن ازاین آدمها
17_ دوست داشتید كور بینا باشید یا كور ناشنوا؟؟
کور بینا
18_ فكر میكنین الآن چی هستید؟؟ بینای شنوا؟؟ بینای ناشنوا؟؟ نابینای ناشنوا!! یا موارد دیگه!!‌( در مورد خصوصیت های رفتاریتون میگما
نا بینای نا شنوا!
19_ اگه هر كدوم از موارد بالایی هستین روز قیامت چه جوابی خواهید داشت؟؟
 نمیدانم چه میخواهم بگویم....زبانم در دهان باز بسته است....
20_ رد شدن از پل صراط چه جوریه؟؟ میگن از مو نازكتره؟؟ برا رد شدن ازش چه كاری كردین تو این دنیا؟؟
مهربانی....همین...
21_فك میكنین اگه دستاتون زبون باز كنن چی میگن!!
شکایت میکنن از کارهایی که باید میکردم و نکردم از کارهایی که نباید میکردم و کردم
22_ اگه دلتون زبون داشت چی میگفت؟؟
اینو واقعا نمیدونم...
23_ اگه یه كسی كه چشم برزخی داشت شما رو دید و از شدت بدی اعمالتون و زشتی وجودتون زار زار گریه كرد چه میكنین؟؟
منم همراه باهاش زار زار گریه میکردم و به حال خودم اشک میریختم
24_ اگه همون فرد از شدت خوبی و قشنگی درونتون باز زار زار گریه كرد چه میكنین؟؟
منم همراه باهاش زار زار گریه میکردم....اشتباه نکنین این بار اشک شوقه 
25_ دوست دارید چه كسی زیر تابوتتون رو بگیره؟؟ ( خدایی خدا نكرده رو بزارید دیگه.. اه اینا چی بیدن من میپرسم... واقعا كه... )
آدمهای خوب...
شخص خاصی مد نظرم نیست
26_مزارتون كجا باشه قشنگه؟؟(‌خدایا واقعا توبه... دیگه دارن تموم میشن )
تو یه دشت آروم ولی خیلی دور نباشه که خانواده ام بتونن گهگاهی بهم سر بزنن...دوست دارم تو دل طبیعت باشه...ولی مطمئن نیستم حاضر باشم بالای سرم یه درخت باشه ...میترسم ریشه های درخت بره توچشم و چالم

27_ سوال یلدای عشق رو باز تكرار میكنم... چرا اون نوشته این قدر منو متاثر كرد... چرا آبروی منو تو دانشگاه برد؟؟ چرا؟؟ چی داشت توش؟؟ لو بده پروانه جون.... آفنر...

شاید چون داستان من مانده ام تنهای تنها...با دل نوشته شده بود بر دل شما هم نشسته بود
28_ یه دعا برا ی همه ی اونایی كه الآن دستشون از این دنیا كوتاهه..
طلب مغفرت
29_ یه دعا برای همه ی اونایی كه الآن چشاشون به مانیتور دوخته شده..
شادی و احساس رضایت از زندگی....
در ضمن دوست عزیز یه کم برو عقب تر...از مانیتور فاصله بگیر...گهگاهم پلک بزن چشمات خسته نشه(اینو با لحن مجری های برنامه ی کوک بخونید)
30_ یه جمله ی خیلی قشنگ( ترجیحا از خودتون) درباره ی زندگی... ( بالاخره پس از سلسله مباحث مرگ... میخوام برم سراغ زندگی آخه... پس یه جمله ی قشنگ میخوام كه چراغ راهم باشه....) فعلا... یاعلی..
کار سختیه....یه چیزی که الان به ذهنم رسید میگم...فی البداهه اس پس زیاد بهش خرده نگیرین...
زندگی گاهی مثل یه کلاف کاموا میمونه میتونی ازش ژاکتی  برای خودت درست کنی تا تو لحظات سرما بهت گرما رو هدیه بده یا میتونی باهاش اینقدر بی هدف بازی کنی که بپیچه به دست و پات و اسیرت کنه... 
این یه جمله نبود ولی خب همین به نظرم رسید...ببخشید

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.