• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2856)
سه شنبه 29/9/1390 - 10:22 -0 تشکر 404045
به یاد شهید تهرانی مقدم

 

 

 

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/3/1391 - 19:8 - 0 تشکر 460313

¤ بابا نسبت به این همه فداكاری مادر، چه واكنشی نشان می داد؟



بابا واقعا از مادرم راضی بود و همیشه این رضایت را ابراز و از مادر قدردانی می كرد كه من اكثرا نیستم و شما تمام این سختی ها و خانه به دوشی ها را تحمل می كنی. كارهای بچه ها همیشه به عهده شما بوده است. چون از همان اوایل زندگی شان، بابا 3 ماه، 3 ماه یا 6 ماه، 6 ماه نبود و جالب است بدانید كه مامان یك دفتر دارد كه تمام خاطرات آن دوران را در آن یادداشت كرده است. مامان می گوید برای این خاطراتم را یادداشت می كردم كه اگر شما بچه ها پرسیدید كه مگر تو بابا را دوست نداشتی كه این قدر از او دور بودی، اینها را به عنوان مدرك نشانتان بدهم و بگویم كه چقدر دوستش داشتم.




خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/3/1391 - 19:9 - 0 تشکر 460315

¤ ازرابطه پدر و همسرت هم برایمان بگو.



بعضی دامادها، پدرخانم شان مثل كوه می مانند برایشان و زمانی كه فوت می كند، انگار می شكنند و پشتشان خالی می شود.
پدرم فقط پدرهمسرش نبود، به قول خودش، اسوه اش بود، مرادش بود. همیشه می گفت دوست دارد مثل پدرم شود و جالب است، الان همه می گویند چقدر شبیه پدرت شده! پدرم هم مثل پسرش دوستش داشت. در مراسم تشییع همه بیشتر حواسشان به او بود، این قدر كه حالش بد بود. الان هم خیلی كارها را به عشق بابا انجام می دهد.


خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/3/1391 - 19:12 - 0 تشکر 460316

¤ كدام ویژگی ازپدرت برای همسرت خیلی خاص بود؟



همت و تخصص پدر و كوتاه نیامدن از هدفش.


 پدر فردی نبود كه همین طوری همه چیزش را به پای كسی بریزد اما اگر می دید او پتانسلیش را دارد، چرا. بابا در محیط كار هر چه جوان بود، دور خودش جمع كرده بود. همیشه می گفت دركشورهای جهان سوم، كار كردن راحت نیست چون یك عده هستند كه مدام جلوی پایت سنگ می اندازند و می گویند نمی شود، ما نمی توانیم اما او با همه این شرایط كار می كرد. پدر آن قدر به این جوان ها كه همگی متولد دهه 60 بودند، عزت نفس و میدان داد كه الان توانسته اند چنین كارهای عظیمی را انجام دهند، كارهایی كه به لحاظ مسائل امنیتی نمی توان آنها را بازگو كرد.


خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/3/1391 - 19:13 - 0 تشکر 460317

¤ در رابطه با این همت و كوتاه نیامدن از هدف، دوستان بابا خاطره ای را برایت تعریف كرده اند؟



برای سوخت موشك ها به مشكل برخورد كرده بودند، قرار می شود یك مهندس شیمی برای كمك بیاید. آن مهندس بعد از كلی ناز كردن و گرفتن مبلغ هنگفتی بالأخره می آید. اما وقتی می بیند شرایط خیلی سخت است، كار را رها می كند و می رود.
بابا خیلی از این قضیه ناراحت می شود و می گوید چرا ما باید محتاج چنین افرادی باشیم؟! دوستان بابا می گویند خودش تك و تنها در طول ماه ها و ساعت های پیاپی به آزمایشگاه می رفت و این مواد شیمیایی را با هم تركیب می كرد! دوستانشان می گویند، آن قدر بوی این مواد شیمیایی بد و وحشتناك بود كه كسی اصلا نمی توانست از كنار سوله ای كه پدر آنجا كار می كرد، رد شود!
گاهی آن قدر هوای آنجا گرم می شد كه ماسكش را هم برمی داشته! دوستانش می گفتند قطعا اگر همین قضیه شهادت برایشان رخ نمی داد، در آینده این مواد شیمیایی اثراتش را می گذاشت. بابا خودش تنها می رفت آنجا كار می كرد تا بالأخره توانست مبتكر سوخت جامد موشك شود! به همین سبب بود كه آقا فرمودند، دانشمند برجسته.




خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 21/3/1391 - 13:40 - 0 تشکر 460555







¤ از روزی كه آقا آمدند منزلتان برایمان می گویی؟




روزی كه آقا آمدند منزلمان، آن قدر حس ایشان سنگین بود كه گفتند من مصیبت زده هستم. به طوری كه خانم شهید مطهری به ما گفتند امام خمینی هم، زمانی كه آقای مطهری شهید شدند، به ما گفتند من به شما تسلیت نمی گویم شما باید به من تسلیت بگویید! خانم مطهری گفت: آقا هم آن روز دقیقا همین طوری بودند. ما از این ناراحتی آقا، ناراحت بودیم. اگر یادتان باشد عید غدیر آن سال آقا سخنرانی نكردند. حتی روز سوم هم كه باز آمدند منزلمان، باز ناراحتی آقا برایمان خیلی سخت بود. البته من فكر می كنم علاقه بین پدر و آقا كاملا دوطرفه بوده است.








خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 21/3/1391 - 13:41 - 0 تشکر 460556







¤ شهید هم از احساسش نسبت به رهبر صحبتی كرده بود؟




بابا خیلی آقا را دوست داشت، خیلی. حتی در قضیه سال88، به ما می گفت، بچه ها! فقط ببینید آقا چه می گویند، درست پشت سر آقا حركت كنید. به حرف هیچ احدالناس دیگری گوش نكنید. حالا می بینیم كه این احساس عاشقانه ای كه بابا نسبت به آقا داشت، كاملا دوطرفه بوده است.
بابا تعریف می كرد، یك بار كه در جلسه ای برای ارائه گزارش كارها خدمت رهبر رفته بود، همه مؤدب و آرام نشسته بودند و گزارش كارها را می دادند. پدرم یك دفعه برمی گردد و می گوید: آقا! می دانی چرا من این قدر دوستت دارم، عاشقتم؟! چون تو فرزند امیرالمؤمنینی، چون راه ایشان را در جامعه دنبال می كنی، به همین خاطر، منم نوكرتم!
دقیقا با همین ادبیات! به قول خودش ادبیات طهرانی ها! آقا هم همان وسط پیشانی بابا را می بوسند. پدر آن چیزی را كه می گفت واقعا از عشق و درونش بود، برای همین به دل می نشست.










خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 21/3/1391 - 13:42 - 0 تشکر 460557





¤ وقتی رهبر به شهید گفتند «پارسای بی ادعا»، چه احساسی داشتی؟


ما می دانستیم كه بابا خیلی مؤمن است، خیلی آدم خوبی است اما اینكه آقای خامنه ای بفرمایند؛ «پارسای بی ادعا»، خب! خیلی حرف است یعنی این آدم این قدر عبادت و تقوایش كامل است، البته با وجود این ویژگی ها اصلا آدم تك بعدی نبود.








خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 21/3/1391 - 13:44 - 0 تشکر 460559







¤ یعنی چی آدم تك بعدی نبود؟




ایشان آدمی بود كه واقعا از زندگی دنیایی بهره عالی را می برد، نه اینكه بگویم مادیاتش در حد خیلی عالی بود اما واقعا از زندگی اش لذت می برد. ما هر چه خاطره در ذهن مان از این فرد داریم، فقط خوشحالی، شادی، تفریح، مهربانی، عشق و محبت است. 





همین فرد كه از دنیا به نحو كامل و كافی استفاده می كند، از آن طرف عبادت و تقوایش را كامل داشت، گریه های شبش را داشت. از آن طرف، یك لحظه خنده از لبش نمی رفت.



همین آدم با این همه مشغله و اوج فشار كاری جزوء هیئت رئیسه كوهنوردی بود و برای كوهنوردی به دماوند می رفت، حتی دوست داشت اورست و كلیمانجارو را هم فتح كند اما به لحاظ مسائل امنیتی، اجازه نداشت. ایشان جزو هیئت مدیره فوتبال بود.علاوه بر این پدر در والیبال هم لوح تقدیر زیاد گرفته است.






خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 21/3/1391 - 16:27 - 0 تشکر 460604

سلام

ممنون هیون جان

احساس آدم نسبت به شهدای معاصر طور دیگه ای و حسرتش بیشتره

یه جمله ای از حضرت آقا هست: «دیروز دروازه ی شهادت داشتیم، امروز معبری تنگ، باز هم فرصت هست، دل را باید صاف کرد»

خوشا به حال این شهدا که دلشون رو صاف کردند

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 22/3/1391 - 9:52 - 0 تشکر 460693

dehkade2010 گفته است :
[quote=dehkade2010;591792;460604]سلام

ممنون هیون جان

احساس آدم نسبت به شهدای معاصر طور دیگه ای و حسرتش بیشتره

یه جمله ای از حضرت آقا هست: «دیروز دروازه ی شهادت داشتیم، امروز معبری تنگ، باز هم فرصت هست، دل را باید صاف کرد»

خوشا به حال این شهدا که دلشون رو صاف کردند



سلام
خوش اومدین
واقعا خوش به حالشون که بهترین بهره رو از دنیا بردند. از دنیا پلی ساختند برای رسیدن به آخرت



خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.