• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 12611)
يکشنبه 27/9/1390 - 16:42 -0 تشکر 403191
زمستان در شعر و نثر

چند گام به پایان پاییز و آغاز زمستان مانده

هرچه دارید در وصف زمستان بیان کنید.

پنج شنبه 1/10/1390 - 21:1 - 0 تشکر 405213

azarkhanom گفته است :
[quote=azarkhanom;705102;405004]اقای فرخندی خیلی قشنگ بود شعرتون
مرسی.خیلی خوشم اومد

ممنون، خوشحالم که خوشتون اومده

دوشنبه 5/10/1390 - 11:18 - 0 تشکر 406517

من هم لذت بردم شاهین جان
انگشت کوچیکه مارو هم بگیر در مسیر شعرتان
ای والله

دوشنبه 5/10/1390 - 11:20 - 0 تشکر 406519

رسید بار دگر فصل زمستان
فراوان شد به عالم برف و باران
خجسته باد این نعمت بر ایران
همیشه شاد دل چون غنچه خندان
منصور مقدم

دوشنبه 5/10/1390 - 21:33 - 0 تشکر 406760


ممنون از استاد رهای بزرگوار و آذرخانوم عزیز، نظر لطفتونه
استاد من انگشت کوچیکۀ شما رو می گیرم، ولی با این هدف که کودکی باشم در کنارتون و مسیر شعرو درست طی کنم.
چه عالی، شعر جناب مقدم هم به جمع پیوست، تو نظرات خارج از انجمن خیلی از شعرای فی البداهه و زیبای ایشون لذت بردم
یا علی

سه شنبه 6/10/1390 - 9:28 - 0 تشکر 406912

چه مثال بامزه ای زدین اقای فرخندی
اگر کودکی باشین که انگشت کوچک استاد رو بگیرین که درکنارشون باشین
خیلی نمکی بود مثالتون

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 6/10/1390 - 19:44 - 0 تشکر 407175

سه شنبه 6/10/1390 - 20:3 - 0 تشکر 407179

نویسنده: منصور حسین آبادی دوشنبه 2/10/87 ساعت 9:27 عصر

به نام خدا

موضوع انشا: فصل زمستان را توصیف کنید.

زمستان یک فصلی هست که بعد از فصل پاییز است. در زمستان روی درختها برف می ریزد. وقتی که برف باریدن تمام می شود ما می توانیم در زیر درخت برویم و آن را تکان تکان بدهیم تا دوباره برف ببارد. من این کار را دوست می دارم. مادر من این کار را دوست نمی دارد. چون هروقت من این کار را می کنم مادرم من را کتک می زند و می گوید "توله سگ! این کارو نکن. سرما می خوری پول نداریم ببریمت دکتر." ولی من این کار را می کنم. مادرم برای اینکه من درختها را تکان تکان می دهم من را کتک می زند. مادر من زن مهربانی است. من او را دوست می دارم. او برای درختها که تکان تکان می دهم دلش می سوزد و من را کتک می زند. خانم معلم ما زن چاقی است . او می گوید درختها در فصل زمستان خوابیده اند و دوباره در فصل بهار بیدار شدند. زمستان یک فصلی هست که در آن هوا سرد بوده است. ما در خانه بخاری داریم ولی آن کار نمی کند. ما باید در آن نفت بریزیم ولی پدرم این کار را نمی کند. او می گوید در خانه برای نفت خریدن ما پول نداریم. یک شب که خیلی در آن سردم بود از رختخوابم بلند شدم و به نزد پدرم رفتم و او را با سرعت تکان تکان دادم تا بیدارش کنم و به او بگویم که سردم بوده است. وقتی او را بیدار کردم او من را کتک زد و من در زیر پتوی خودم رفتم و گریه کردم. در زمستان باران هم می بارد و روی زمین جمع می شود. در کفشهای من دو سولاخ بزرگ دارد و یک سولاخ کوچک هم هست و در آنها آب فرو می رود. همیشه پاهای من در زمستان یخ زده بوده است. در زمستان ممکن است مردم بمیرند. در پارسال یکی از همسایه های ما از سرما مرد. آنها بخاری نداشته اند. ما بخاری داریم ولی کار نمی کند. بخاری خیلی چیز خوبی است و در زمستان برای ما خیلی لازم داریم. در زمستان پرنده های قشنگ به مسافرت می روند و کلاغ می آید. کلاغ قارقار می کند. آنها برای درختها لالایی می گویند وگرنه درختها خوابشان نمی توانند ببرد. وقتی درختها در خواب هستند پدرم شاخه های آنها را میبرد. او می گوید آنها در خواب هستند و دردشان نمی کند. من یک برادر کوچک دارم. اسم او غزنفر است اما اسم من رحیم است. وقتی او در بعد از ظهر خواب بود من در آشپزخانه رفتم و یک چاقو آوردم و با آن دست برادرم را بریدم. ولی او بیدار شد و گریه کرد و من فرار کردم. وقتی شب شد پدرم از کار آمد و برادر کوچکم چقلی مرا کرد و پدرم هم من را بسیار کتک زد. من در زمستان آدم برفی درست کرده ام. مــن در حیات آدم برفی درست کرده ام. آدم برفی من هیچوقت دماق ندارد. آدم برفی من نمی تواند نفس بکشد و زود می میرد. من در کارتن دیده ام که دماق آدم برفی از هویج است. مادرم به من هویج نداده است. ولی یک بار من در آشپزخانه رفتم و یک دانه هویج که داشتیم دزدیدم و آن را دماق آدم برفی کردم و او توانست که نفس بکشد و خیلی خوشحال شد. وقتی مادرم فهمید خیلی مرا کتک زد. من در فصل زمستان خیلی بیشتر کتک می خورم و نمی دانم چرا اینجوری است. من فصل زمستان را دوست می دارم. این بود انشای من.

از وبلاگ منصور 13

پنج شنبه 8/10/1390 - 1:2 - 0 تشکر 407788

وای، عجب انشای محشری، فوق العاده است، حظ کردم

پنج شنبه 8/10/1390 - 12:47 - 0 تشکر 408302

از اون جمله قبلیت منم خوشم اومد
و متشکرم به خاطر این همه تواضع

پنج شنبه 8/10/1390 - 12:50 - 0 تشکر 408304

شاید معروف ترین وقدیمی ترین شعری که در مورد برف نوشته شده قصیده ای باشه از کمال الدین اصفهانی شاعر قرن ششم و هفتم هجری کمالدین اصفهانی پسر جمالدین اصفهانی است و خود و پدرش هر دو از بزرگترین شاعران و قصیده سرایان پارسی هستند کمالدین اصفهانی را به دلیل علاقه به خلق معانی تازه و مضامین جدید و آوردن ردیفهای مشکل خلاق المعانی نیز میگویند
قصیده برف

:
هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف

گویی که لقمه ایست زمین در دهان برف

مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه است

اجرام کوه هاست نهان در میان برف

ناگه فتاد لرزه بر اطراف روزگار

از چه ؟ زبیم تاختن ناگهان برف

گشتند نا امید هم جانور ز جان

با جان کوهسار چو پیوست جان برف

با ما سپید کاری از حد همی برد

ابر سیاه کار که شد در ضمان برف

چاه مقنعست هم چاه خانه ها

انباشته به گوهر سیماب سان برف

زین سان که سر به سینه گردون نهاد باز

خورشید پای در ننهد ز آستان برف

...

گرچه سپید کرد همه خان و مان ما

یارب سیاه باد همه خان و مان برف

وقتی چنین نشاط کسی را مسلم است

کاسباب عیش دارد اندر زمان برف

هم نان و گوشت دارد و هم هیزم و شراب

هم مطربی که برزندش داستان برف

معشوقه ای مرکب از اضداد مختلف

باطن بسان اتش و ظاهر بسان برف

گلگونه ای بود به سپید اب برزده

هر جرعه ای که ریزد بر جرعه دان برف

تا رنگ روی باز نماید بر این قیاس

بعضی ازآن باده و بعضی ازآن برف

می میخورد به کام و زنخ میزند بجد

در گوش خود رها نکند سو زیان برف

آن را که پوشش و می و خرگاه و آتش است

وقت صبوح مژده دهد بر نشان برف

نه همچو من که هر نفس از باد زمهریر

پیغام های سرد دهد بر زبان برف

دست تهی بزیر زنخدان کند ستون

و ندر هوا همی شمرد پود و تان برف

خانه تهی ز چیز و ملا از خورندگان

آبی بریق می خورد از ناودان برف

دلتگ و بینوا چو بطان بر کنار آب

خلقی نشسته ایم کران تا کران برف

گر قوتم بدی ز پی قرص آفتاب

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.