بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نام ها و صفات شیطان
چه تلبیس ابلیس منظور شد یكایك بدین سجده اقرار كرد | جز ابلیس كز سجده انكار كرد | به خود گفت من ز آتشم او ز خاك | گر از سجده روى از تو تابم چه باك | بشد طوقى از لعنتش در گلوى | |
2. وسواس ؛ به معناى چیز وسوسه گر، وسوسه كننده ، كلامى كه در باطن انسان مى گذرد از درون خود انسان بجوشد یا شیطان و یا از كس دیگرى - كه از بیرون عامل آن شود وسواس گویند. وسواس در اصل صداى آهسته است كه از به هم خوردن زینت آلات بر مى خیزد و به هر صداى آهسته اى هم گفته مى شود. معناى دیگر آن افكار بد و نامطلوب و مضرى است كه به ذهن انسان خطور مى كند. یا با صداى آهسته به سوى چیزى دعوت كردن و مخفیانه در قلى كسى نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. كلمه و ماده وسواس در قرآن پنج بار استعمال شده :
((من شر الوسواس الخناس ، الذى یوسوس فى صدور الناس ))
((فوسوس لهما الشیطان ))
((فوسوس الیه الشیطان ))
((و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما یوسوس به نفسه ))
3. خناس ؛ به معناى كنار رفتن ، عقب گردكردن و پنهان شدن است ؛ چون هنگامى كه انسان به یاد خدا بیفتد و نام او را ببرد، شیطان عقب گرد مى كند. پنهان و مخفى مى شود. این واژه نیز به چند اعتبار معناى خاصى پیدا مى كند؛ مثلا رجوع كردن و برگشتن به این اعتبار كه انسان وقتى از خدا غافل شد و او را فراموش كرد، شیطان براى وسوسه و اغوا نمودن بر مى گردد. پنهان كارى ، از این رو كه انسان وجود وسوسه را كمتر حس مى كند، و همه جا هست ، با ظاهرى مى آید و خود را در لعابى از حق ، در پوسته اى از راست در لباس عبادت و گمراهى در پوشش هدایت ، جلوه گر مى شود.
دشمنى دارى چنین در سر خویش |
مانع عقل است و خصم جان و كیش یك نفس حمله كند چون سوسمار | پس به سوراخى گریزد در فرار | در دل او سوراخ ها دارد كنون | كه خدا آن دیو را خناس خواند | كو سر آن خار پشتك را بماند | مى نهان گردد سر آن خارپشت | دم به دم از بیم صیاد درشت | تا چو فرصت یافت سر آرد برون | زین چنین مكرى شود مارش زبون) | |
4. رجیم ؛ به معناى سنگسار كردن ، سنگ زدن ؛ سنگ زده شده ؛ از روى گمان سخن گفتن ؛ رانده شده از خیرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان ؛ زده شده با سنگ هاى شهابى است و وقتى مى خواهد به آسمان عروج كند ملائكه او را با سنگ هاى شهابى مى زنند و بر مى گردانند.
حضرت عبدالعظیم فرمود: از امام هادى علیه السلام شنیدم كه مى فرمود: ((رجیم )) یعنى رانده شده از مواضع خیر، هیچ مؤمنى را به یاد نمى آورد مگر آن كه بر او لعن نماید. در علم خدا گذشته است : هنگامى كه حضرت مهدى (عج ) قیام كند مؤمنى نیست مگر آن كه شیطان را سنگ مى زند.
از امام صادق علیه السلام مى پرسند: چرا شیطان ((رجیم )) نامیده شده ؟ حضرت فرمود: براى آن كه او رجم و سنگسار مى شود. عرض كردند: آیا به سبب رجم و سنگسار، او از بین مى رود و یا اعضا و جوارحش شكسته و قطع مى شود؟ آن حضرت فرمودند: خیر، بلكه از بین نمى رود؛ زیرا در علم خدا گذشته كه شیطان در زمان قیام حضرت قائم رجم و سنگسار مى شود.
5. عزازیل ؛ این كلمه لغت ((عبرى )) است و به معنى عزیز شده ؛ كسى كه در میان ملائكه عزیز و با احترام بوده ، كسى كه عزت و توانایى ظاهرى داشته باشد. شیطان را از این دو عزازیل گفته اند كه در میان ملائكه عزیز و با احترام و در عبادت خدا كوشا و سخت مقاوم بوده است .
و نیز عزازیل ، نام بزى است كه كفاره گناهان را بر او مى گذارند و در وادى بایر و بى آب و علف رها مى كنند تا كفاره گناهان قوم را به جایى نامعلوم ببرد.
6. حارث ؛ در حدیث طولانى از امیر المومنین علیه السلام نقل شده كه : از آن حضرت سؤال شد: اسم ابلیس در میان ملائكه آسمان چه بوده ؟ آن حضرت فرمود: حارث و نیز در حدیث صافى از امام رضا علیه السلام نقل شده : نام او حارث بوده ولى ابلیس نامیده شد، زیرا از رحمت خدا ماءیوس گردید.
7. صاغر؛ یكى از صفات شیطان است . به معناى پست و ذلیل ، ذلیل بودن به واسطه رفتن عزت و حكومت و استقلال ، از بین رفتن حیثیت و مقام و حقیر و زبون بودن و.....
بعد از آن كه شیطان انسان را سجده نكرد و در مقابل خدا تكبر نمود، خداوند خطاب به او كرد و فرمود:
فاخرج انك من الصاغرین .
((از بهشت خارج شو؛ زیرا تو از افراد ذلیل و زبون و درمانده و پستى )).
به خاطر سجده نكردن از مقام عزت و بلندى به زیر افتادى و سرنگون شدى ، نه این كه سود نبردى ، بلكه ضرر و زیان هم كردى .
8 و9. مذئوم و مدموره ؛ یعنى ذلیلا نه و با خوارى رانده شده ؛ راندن به قهر و غلبه ؛ طرد كردن از رحمت ، معیوب شده ، ننگ عار و تمام این ها درباره شیطان صادق است ، چون او را با خفت و خوارى و با قهر و غلبه از بهشت بیرون كردند.
10. مذموم ؛ سرزنش شده ؛ زیرا خداوند بعد از آن كه شیطان سجده نكرد او را سرزنش كرده و خطاب نمود: چرا سجده نكردى ؟ آیا كافر شدى یا از بلند مرتبه گان بودى ؟
11. غوى ؛ یعنى راه هلاكت را در پیش گرفتن ؛ نومیدى از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه كردن ؛ كارى جاهلانه كه از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانى كه ناشى از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسیدن .
چون شیطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا حضرت آدم علیه السلام و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر كرد، از مقصد خودش باز ماند و از رحمت خدا ناامید شد.
12. عفریت ؛ یعنى قوى ، پرزور، زیرك ، گردش كش ، و خبیث ؛ اگر جن خبیث باشد همان را شیطان مى گویند و یا اگر با داشتن خباثت و شرارت نیروى زیادى هم داشته باشد عفریت نامیده مى شود. همان طور كه در داستان حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، وقتى كه حضرت فرمود: چه كسى تخت بلقیس را براى من مى آورد؟ عفریتى از جن گفت : من مى آورم ، معلوم مى شود كه به اسم اعظم واقف بوده است ؛ زیرا مى خواست در یك مدت كمى تخت را كه صدها كیلومتر از آن جا دور بود بیاورد.
13 و 14. مارد و مرید؛ كه معنى هر دو تقریبا یكى است و به معنى شیطان سركش و متمرد؛ ظالم و عصیان گر، بى شخصیت اعم از انسان و جن و شیطان ؛ عارى از خیر و نیكى و بركت و فایده و (شیطان مارد و شیطانا مریدا) در قرآن به همین معنى آمده است .
15. شیصبان ؛ مرحوم علامه مجلسى مى گوید: یكى از نامهاى شیطان شیصبان است و به بنى عباس هم بنوشیصبان مى گویند؛ زیرا شیطان در نطفه بعضى از آنها رسوخ كرده بود.
16. ابومره 17. ابوخلاف ، 18. ابولبین ، 19.ابیض ؛ كه او مردم را به خشم مى آورد.
20. وهار؛ به خواب مؤمنان مى آید و آنان را اذیت مى كند.
21. ابولبینى ؛ یكى از دختران ابلیس ((لبینى )) است و لقبى براى ابلیس است .
22 و 23. نائل ، و ابوالجان است .