تبیان، دستیار زندگی

سلام

من در مورد دانشجوها نطری دارم كه البته فقط مختص دانشجو‌ها نمی‌دونم اما تاكیدم روی دانشجو‌هاست. چرا كه قشر فرهنگی جامعه اند.

به نظر من دانشجو‌ها بعضی اوقات حرف یكدیگر را نمی‌شنوند و فقط حرف خود را می‌زنند. اصلا گوش نمی‌دن طرف مقابل چی میگه. اگر هم گوش می‌دن دلیلش اینه كه بتونن یه جواب كوبنده بدن!! كافیه بحث‌های سیاسی رو گاهی نگاه كنیم. تو صحبت های بعضی‌ها تا حالا دیدین یكی به طرف مقابلش بگه من باهات موافقم؟

آیا بعضی ها حذب باد نیستند؟ باز مثال سیاسی می‌زنم. بعضی وقتا می‌بینیم یه دانشجو داره خیلی متعصبانه از یكی طرفداری میكنه. اما پای صحبتش كه می‌شینیم میبینیم دلایلش اون قدرا متقن نیست كه اینهمه تعصب نشون میده.

البته طرف صحبتم همه دانشجوهانیستن. خیلی‌ها روشنفكر‌تر از این حرفا هستن. من مخلص اونا هم هستم. روی صحبتم بـــــــعضیان.

وای... بعضی وقتا این طرز تفكر آسیـب میرسونه. آسیـــــــــــــــب

سلام.
برای اون موقعی بود که توی دانشگاه و رسانه مُد شده بود که به هر منتقدی انگ ضدولایت فقیه می زدن خود اقا این التزام رو بیان کردن. وقتی اقا کف التزام رو برای رسانه ها و بقیه سیاسیون مشخص کردن، محدوده ی ضدولایت خواندن بعض منتقدین کم شد یعنی دیگه کسی حق نداشت که تا کسی خلاف قانون عمل نکرده بهش همچین حرفی رو گفت و خیلی از تحلیل گرا هم این اقدام اقا رو در راستای وحدت ملی و جذب حداکثری و دفع حداقلی تفسیر کردن.
بحث سر تقسیم بندی وقتی وارد شد که دوستان ادم ها رو به دو دسته ی افسرده و متعصب دسته بندی کردن.
اگر کسی با اقا مشکل داره لطفا جوش نیاره.
اقا برای همین خط کشی های غلطی که تو جامعه شیوع کرده بود چنین فتوایی رو داده بودن که کار رو برای خیلی از دوستان روشن فکر و دگراندیش رو راحت کرد چون راحتتر می تونستن هرچی دلشون می خواست بگن چون طبق فرمایش اقا انتقاد منطقی هم ایرادی نداره. حتی اگر به فلان هم اعتقاد نداشته باشه تا از قانون تخلف نکنه ما خودی می دونیمش.

با نظر صابخونه راجع به امار 99% شون موافقم.

فورا پای خط قرمز رو وسط میکشن تا نتونیم چیزی بگیم...باشه...اشکال نداره!

به قول اخوان ثالث:

هوا بس ناجوانمردانه سرد است!

سلام.
اصولا رفقا نسبت به حرف زدن توهم توطئه دارن.
والا کسی خط قرمز رو وسط نکشید.
من فقط طرز برخوردم با دوستانم توی دانشگاه رو عرض کردم که به راحتی به کسی که انتقادی یا مخالفتی می کنه برچسب دشمن یا رقیب نمی زنم، که البته بخاطر تبعیتم از فتوای امام خامنه ای هست.
شرط التزام دقیقا برای همین عرض کردم که جلوی خیلی از خط کشی ها رو توی اون فضا گرفت.
حالا هرجور دوستان راحتن.

ببینید این یه حقیقته .........ما صرفا چون اسم دانشجو بودن رومونه دلمون میخواد اعتقادات و عقایدمونو بیان کنیم.......و اگر کسیم لب به اعتراض بزنه میخوایم هرجور شده نظر خودمونو تحمیل کنیم.......... البته بعضی افرادم هستند که واقع بینن و درمورد جواب های درست و البته حساب شده کوتاه میان.......

پای منطق و ایدیولوژی که تو بحث میاد وسط؛گاهی یه چیز نگرانم میکنه!!

مثلا شما به یک عقیده مسلم و صد درصد از پایه درست معتقدید منتها به شیوه همه فن حریف توانایی استدلالش واسه طرف مقابلتون رو ندارینو اتفاقا برعکس اون فرد نسبت به عقیدش حسابی دستش پره و کلی برهانایی موجه از نظر خودش رو مطرح میکنه

گاهی انقدر اصولی برات جدل میکنه و صغری و کبری و مقدمه و موخره و دلیل و برهان میچینه که دهن آدم وامیمونه

خب شاید واسه امثال ما که به لطف خدا تو خانواده های مذهبی بزرگ شدیم یه سری عقاید از پایه ریشه ای شکل گرفته باشن ولی من همش میگم اگر این ریشه رو نداشتم معلوم نبود الان چه تفکر و منطقی رو پیش رو داشتم!!

مدتیه بحثای فلسفی و اسطوره شناسی و دین شناسی رو پیش گرفتیمو گاهی جاهایی اندیشه متضاد انقد سفت میاد جلو که کم میارم

میگم نع من به قرآن و نشونه هاش معتقدمو فلان پدیده ای که مورد بحثه تو قرآن فلان جور ذکر شده پس منم طی همون طریقم

اما بعضا جوابم قانع کننده نیس چون تو این حوزه فقط مستندات علمی پژوهشی مستدله نه دینی

زودی هم متهم میشم به نگاه تعصب دار!! چرا؟ چون نسبت به آموزه های دینیم دارم پاسخ میدم


کلا از هردو قشرش فراووونه!! هم منطقی هم غیر منطقی

همش بستگی به نوع نگرش و طیف تعریفی فرد از منطق داره

من یه ساعت از خودم حرفای قلمبه سلمبه در وَ کرده بودم همش پرید آخه لوگین نکرده بودم.

سلامبهمگی

چه جالب من از چند سال پیش برخی مباحثات بعضی کابران تبیانی از جمله جناب میلادی و سها و...رو دنبال می کردم...الان هم دنبال کرده ام ببینم مصداق این تاپیک چه کسی خواهد بود(!؟)
هر چند که خیلی بحث شان داغ نشده فعلا.
سعی می کنم خیلی به قضاوت کشیده نشم.
-------------
مبحث جالبیه.
-------------
فعلا ;-)

در مورد این مبحث می شود هزاران حرف زد و آخر سر هم به جایی نرسید!

یه دكتر میگفت كه من یه بار مناظره میكردم تو یه جلسه. از اول تا آخر جلسه یه عده طرفدار من بودن، یه عده دیگه طرفدار طرف مقابلم. هیچ وقت نشد كه گروه مخالف، برا من دست بزنه و برعكس. این یعنی چی؟ یعنی حضار طرفدار حقیقت نبودن. بلكه طرفدار من یا طرف مقابلم بودن.

سلام
یه دكتر میگفت من یه بار تو یه جلسه با یكی مناظره می‌كردم. از اول تا آخر جلسه یه عده طرفدار من بودن و عده ای دیگر طرف مقالم رو داشتن. هیچ وقت نشد طرفدارای من برای طرف مقابلم دست بزنن و برعكس. یعنی چی؟ یعنی حضار طرفدار حقیقت نبودن بلكه طرفدار من یا طرف مقابلم بودن...