• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 2941)
پنج شنبه 3/6/1390 - 23:29 -0 تشکر 358254
کلاس اخلاق: صفات مؤمن

با نام خدا و سلام

مؤمن از منظر لغت

آنچه در كتب لغات راجع به معنای كلمه مؤمن گفته شده اند اینكه:  كلمه «مؤمن» از ماده«امن» مشتق شده است اگر متعدى بنفسه باشد بمعنى ایمنى دادن است مثل «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» یعنى آنها را از ترس ایمن گردانید و «مؤمن» كه از اسماء حسنى است از همین معنى است، یعنى ایمنى دهنده 

در برخی از منابع لغت آمده است:«والأصل أن یستعمل فی سكون القلب»یعنی كلمه مؤمن كه از «أمن» مشتق شده است به معنای آرامش قلبی می باشد. چنانچه در برخی منابع لغت نیز معنای مذكور البته با عبارت متفاوت ذكر شده: «أصل الأَمْن: طمأنینة النفس و زوال الخوف» یعنی اطمینان و آرامش قلبی و برطرف شدن خوف و ترس می باشد. و تمام اهل لغات در اینكه كلمات، مؤمن، ایمان؛ از فعل«أمن» مشتق شده اند؛ هیچ گونه اختلاف وجود ندارد ولی ممكن است عبارات و تعابیر كمی متفاوت باشند و به عبارت دیگر همه لغویون با عبارات مختلف و متفاوت به معنی «واحد» اشاره كرده اند كه عبارت باشد از «آرامش و سكون در قلب و رفع و برطرف شدن خوف و حشت از نفس» اگر به عبارات كه اهل لغات راجع به كلمه «أمن» بیان كرده‌اند توجه شود، بیانگر معنی واحد اند:«أن یُسْتَعْمَلَ فى سُكُونِ القَلْب»‏«الأَمْن ضدّ الخوف»، پس بنا بر این «مؤمن» از منظر لغویون به كسانی اطلاق می شود كه آرامش خاطر داشته باشند و هیچ گونه خوف، وحشت، اندوه در قلبش نداشته باشند.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

يکشنبه 6/6/1390 - 10:45 - 0 تشکر 359222

با نام خدا و سلام

اما ادامه بحثمون : صفات جزئى: در دسته‏اى دیگر از روایات، صفات از حالت كلى در آمده و به نحو جزیى تبیین شده است.چنان كه در روایتى از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) منقول است كه:

على (ع) به مجلسى از قریش برخورد مى‏كنند و بعد به مجلسى دیگر از اوس و خزرج و مى‏بینند كه در مجلس اول سخنان بیهوده مى‏رانند اما در محفل دوم كارهاى متین و صحیح انجام مى‏دهند .على (ع) از این حال شگفت زده مى‏شوند و خدمت رسول الله مى‏رسند و حكایت هر دو مجلس را باز مى‏گوید.سپس از پیامبر (ص) بیان صفات مؤمن را طلب مى‏فرمایند.در این هنگام رسول الله (ص) كه سرشان را به زیر انداخته، سرشان را بلند كرده، فرمودند: «عشرون خصلة فى المؤمن»بیست خصلت در مؤمن است.

«فان لم یكن فیه لم یكمل ایمانه: إن من أخلاق المؤمنین، یا على: الحاضرون الصلاة»

اگر این خصال در او نباشد ایمانش به كمال نرسیده است، یا على مؤمنین در وقت نماز به نماز حاضر مى‏شوند.

«و المسارعون الى الزكوة»در پرداخت حقوق مالى شرعى تسریع مى‏كنند.

«و المطعمون المساكین»مساكین و فقرا را اطعام مى‏كنند.

«الماسحون رأس الیتیم»دست محبت بر سر ایتام مى‏كشند.

«المطهرون اطمارهم»لباسشان كهنه، اما تمیز است.

كنایه از این است كه آنچه شرع از نظر پوشش تعیین فرموده است، مى‏پوشد.

«الذین ان حدثوا لم یكذبوا»آنچه به آنها مى‏گویند فورا تكذیب نمى‏كنند.

مقصود این نیست كه مؤمن آنچه را مى‏شنود ساده‏لوحانه تصدیق مى‏كند، چه بسا آنچه را كه به مؤمن مى‏گویند دروغ باشد، اما فورا تكذیب نمى‏كند.

«و اذا وعدوا لم یخلفوا»اگر وعده كنند تخلف نمى‏كنند.

«و اذا ائتمنوا لم یخونوا»در امانت خیانت نمى‏كنند.

«و اذا تكلموا صدقوا»به راستى و صداقت تكلم مى‏كنند.

«رهبان باللیل و اسد بالنهار»پارسایان شبند و شیران روز.

«صائمون النهار قائمون اللیل»روزها روزه‏دار است و شبها در قیام‏اند براى عبادت‏اند.

«لا یؤذون جارا و لا یتأذى بهم جار»همسایگان را نمى‏آزارند ـ اذیت ارادى ـ و به گونه‏اى نیست كه همسایگان از آنها در آزار باشند. ـ غیر ارادى ـ .

شاید هم مقصود این است كه نه تنها خود اذیت نمى‏كند، مراقب است كه عائله‏اش هم موجبات اذیت همسایگان را فراهم نكنند.

«الذین مشیهم على الارض هون»(در زمین با نرمى و تواضع گام بر مى‏دارند). حالت تكبر ندارند.

«و خطاهم الى بیوت الارامل»گامهایشان به سوى خانه‏هاى بى سرپرستان است.

«و على اثر الجنائز»در تشییع جنازه مؤمنان شركت مى‏كنند.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

يکشنبه 6/6/1390 - 10:58 - 0 تشکر 359231

در روایتى دیگر، ابو حمزه ثمالى از امام سجاد (ع) نقل مى‏كند:

«المؤمن خلط علمه بالحلم»مؤمن علمش با حلمش در آمیخته است. علم در مؤمن تكبر و خود خواهى پدید نمى‏آورد.

 «و یجلس لیعلم» (مى‏نشیند تا بیاموزد). و مجلسى كه بهره علمى نداشته باشد شركت نمى‏كند.

«و یصمت لیسلم»(سكوت مى‏كند تا سالم بماند). از آفات سخن گفتن احتراز مى‏كند

«و ینطق لیفهم»(اگر صحبت مى‏كند براى طلب فهم است).

«لا یحدث امانته الاصدقاء»(آنچه از دوستانش به رسم امانت مى‏داند به دوستانش نیز باز گو نمى‏كند).

امانت به معنى مطلق آن منظور است.

«و لا یكتم شهادته اعداء»(حق را كتمان نمى‏كند، اگر چه به نفع دشمنش باشد).

دو جمله فوق به نحو بسیار زیبایى كنار هم آمده است.چیزهایى كه از دوستان به امانت پیش او گذاشته شده است به دوستان نمى‏گوید، چه رسد به دشمنان.در جمله بعد مى‏فرماید، در موضع كتمان حقیقت حتى علیه دشمنان هم كتمان حق نمى‏كند چه رسد علیه دوستان، یعنى دوستان را با كتمان شهادت آنها، تضعیف نمى‏كند!

«و لا یفعل شیئا من الحق ریائا و لا یتركه حیاء»هرگز چیزى را كه در آن شائبه ریا هست، انجام نمى‏دهد و به دلیل خجالت و حیا كار درست را ترك نمى‏گوید.

توضیح آنكه براى عمل نیك دو آفت است كه یكى پسینى است یعنى پس از تحقق، در حال وقوع موجب تضییع آن مى‏شود و دیگر پیشینى است یعنى پیشینى كه مانع تحقق كار نیك مى‏شود.ریا آفت پسینى است و حیا آفت پیشینى و شیطان در هر دو موضع فعال است.

«ان زكى خاف ما یقولون»نسبت به آنچه درباره‏اش مى‏گویند بیم دارد.

«و یستغفر الله مما لا یعلمون»نسبت به آنچه دیگران نمى‏دانند از بدیها استغفار مى‏كند.

«لا یغره قول من جهله»از تعریفهاى جاهلانه و متملقانه مغرور نمى‏شود.

«و یخشى احصاء من قد علمه»بیم دارد لغزشهایش از ناحیه كسى كه از آنها با خبر است بر ملا شود.

مؤمن گول تعریفهاى جاهل را نمى‏خورد، چون خودش را خوب مى‏شناسد و از اینكه عیوبش بر ملا شود، نیز مى‏هراسد.خدا و رسول و مؤمنان و فرشتگان الهى از اعمال آدمیان با خبرند و مؤمن همواره از بر ملا شدن سیئاتش مى‏ترسد.

«المؤمن من طاب مكسبه و حسنت خلیقته و صحت سریرته»درآمدش پاكیزه است و خلقش نیكو و باطنش سالم است.

«و انفق الفضل من ماله»بیش از مورد احتیاجش را انفاق مى‏كند.

«و امسك الفضل من كلامه»از گفتار اضافى در كلام خوددارى مى‏كند.

«و كفى الناس من شره و انصف الناس من نفسه»مردمان از شرش در امان هستند و درباره مردم، هر چند به زیان خود، انصاف مى‏دهد.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

يکشنبه 6/6/1390 - 23:50 - 0 تشکر 359489

teachman گفته است :
[quote=teachman;521731;358808]با نام خدا و سلام
دوستان عزیز و همراه !! بحث ما درباره مؤمن در کلام وحی تقریبا تمامه اگر مشکلی نیست و سوال یا بحثی نمونده به ادامه بحث صفات مؤمن در روایات بپردازیم؟>؟>؟>

هر چند چندین پست از اتمام نشانه های مومن در قرآن گذشته ولی حیفم آمد این نكته از قلم بیافتد. 

با اجازه تیچمن گرامی اینجا مطرح می كنم. بعنوان پرانتزی در بین بحث فعلی

صحبت از صفات مومنین بود كه در سوره فتح بیان شده بود . چند صفت برشمرده می شود تا می رسد به اینجا كه این مثالها قبلا در تورات و انجیل هم آمده است: 

سیماهُمْ فی‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ  (29-فتح)

قرآن بعد از بیان همه این اوصاف مى‏افزاید:" این توصیف آنها (یاران محمد ص) در تورات است (ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ) این حقیقتى است كه از پیش گفته شده و توصیفى است در یك كتاب بزرگ آسمانى كه از پیش از هزار سال قبل نازل شده است.
__________________________________________________

ولى نباید فراموش كرد كه تعبیر" وَ الَّذِینَ مَعَهُ" (آنها كه با او هستند) سخن از كسانى مى‏گوید كه در همه چیز با پیامبر ص بودند، در فكر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها كسانى كه همزمان با او بودند هر چند خطشان با او متفاوت بود.
سپس به توصیف آنها در یك كتاب بزرگ دیگر آسمانى یعنى" انجیل" پرداخته، چنین مى‏گوید:" توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است كه جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محكم شده و بر پاى خود ایستاده است، و به قدرى نمو و رشد كرده و پر بركت شده كه زارعان را به شگفتى وا مى‏دارد" (وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فازره فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ «1».
جمله" استوى على سوقه" مفهومش این است به حدى محكم شده كه بر پاى خود ایستاده (توجه داشته باشید كه" سوق" جمع" ساق" است).
__________________________________________________
در میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر آیه این است كه این دو توصیف جداگانه در دو كتاب آسمانى بوده است، و لذا كلمه" مثل" تكرار شده، در حالى كه اگر عطف بر یكدیگر بود فصاحت ایجاب مى‏كرد كه بگوید: ذلك مثلهم فى التوراة و الانجیل.

تعبیر" یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ" یعنى به حدى از نمو سریع و جوانه‏هاى زیاد، و محصور وافر، رسیده، كه حتى كشاورزانى كه پیوسته با این مسائل سر و كار دارند در شگفتى فرو مى‏روند.
جالب اینكه: در توصیف دوم كه در انجیل آمده نیز پنج وصف عمده براى مؤمنان و یاران محمد ص ذكر شده است (جوانه زدن- كمك كردن براى پرورش- محكم شدن- بر پاى خود ایستادن- نمو چشمگیر اعجاب‏انگیز).
در حقیقت اوصافى كه در تورات براى آنها ذكر شده اوصافى است كه ابعاد وجود آنها را از نظر عواطف و اهداف و اعمال و صورت ظاهر بیان مى‏كند و اما اوصافى كه در انجیل آمده بیانگر حركت و نمو و رشد آنها در جنبه‏هاى مختلف است (دقت كنید).
آرى آنها انسانهایى هستند با صفات والا كه آنى از" حركت" باز نمى‏ایستند، همواره جوانه مى‏زنند، و جوانه‏ها پرورش مى‏یابد و بارور مى‏شود.
سپس در دنباله آیه مى‏افزاید: این اوصاف عالى، این نمو و رشد سریع، و این حركت پر بركت، به همان اندازه كه دوستان را به شوق و نشاط مى‏آورد سبب خشم كفار مى‏شود" این براى آن است كه كافران را به خشم آورد"

منبع: نرم افزار جامع التفاسیر نور(2)

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

دوشنبه 7/6/1390 - 5:32 - 0 تشکر 359578

با نام خدا و سلام

ضمن تشکر ویژه از نیری گرامی بابت همراهیشون در ادامه بحث می رسیم به

 بحث نوع عملکرد مؤمن در زندگی  که شاید پاسخ سوال jtayebeگرامی هم باشد

1.صیانت شهوت: مؤمن شهوتش را با ایمان مهار كرده است.

«و الذین هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملكت ایمانهم»

و آنان كه فروج و اندامشان را از عمل حرام نگاه مى‏دارند مگر بر جفتهاشان یا كنیزكان ملكى متصرفى آنها.

در این آیه، شهوت جنسى مطرح است.شایان ذكر است كه «كشتن شهوت» در متون دینى توصیه نشده است.در آیه فوق سخن از میراندن شهوت نیست، بلكه مهار شهوت مورد نظر است.در روایات متعددى، از مهار و غلبه بر شهوت به عنوان علامت ایمان نام برده‏اند.

براى تشخیص ایمان باید ملاحظه كرد كه شهوت بر انسان غالب است یا انسان بر شهوت؟ اگر قبضه نفس مؤمن در اختیار اوست، مؤمن بر شیطان نفس غالب است.مؤمن، امین است و بر جان خویشتن خیانت نمى‏كند.چون رها كردن این یاغى چموش خیانت به نفس است.مؤمن بر احساسات خویش حاكم است، چشم، گوش و اعضا و جوارح او در اختیار ایمان و عقل او است.

2 0 ترك معاصى: مؤمن از محرمات پرهیز مى‏كند و به اعمال شایسته و صالح رغبت دارد.در سوره شورى آمده است:

«و الذین یجتنبون كبائر الاثم و الفواحش»كسانى كه از گناهان بزرگ و فواحش اجتناب مى‏كنند.

ذكر واژه «الفواحش» یك نوع ذكر خاص بعد از عام است.گناهان، اعمالى هستند كه شارع مقدس از آن نهى فرموده اگر چه از دید افراد متعارف زشت نباشد.چنان كه قمار، از نظر ظاهر ممكن است قبحى نداشته باشد.اما برخى گناهان از نظر شرافت انسانى قبیح هستند، مانند زنا و لواط.این اعمال، زشتى ظاهرى هم دارند.لذا خداوند این دو نوع معصیت را جدا ذكر فرموده است.

درباره اعمال واجب نیز در آیه بعد ذكر خاص بعد از عام شده است:

«و الذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلوة»مؤمنان به درخواست پروردگارشان پاسخ مثبت مى‏دهند و نماز برپاى مى‏دارند.

چون نماز در میان اعمال واجب درخشندگى خاصى دارد، به طور جداگانه ذكر شده است.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

دوشنبه 7/6/1390 - 5:36 - 0 تشکر 359581

3 0 مهار خشم: خشم و شهوت براى شعله‏ور شدن نیازمند مقدماتى است.در قرآن كریم، توصیه‏هایى براى پیشگیرى غلیان غضب مطرح شده و نیزتوصیه‏هایى براى فرونشاندن آن پس از اشتعال بیان شده است.در سوره قصص در اوصاف مؤمنان مى‏فرماید:

«و اذا یتلى علیهم قالوا امنا به إنه الحق من ربنا انا كنا من قبله مسلمین اولئك یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا.و یدرؤن بالحسنة السیئة و مما رزقناهم ینفقون»و چون آیات بر آنها تلاوت شود گویند ایمان آوردیم كه این قرآن از جانب پروردگار ما نازل شده و ما پیش از این تسلیم بودیم اینان را دوباره پاداش نیكو دهند زیرا صبر و ثبات ورزیدند و بدى را به نیكى دفع مى‏كنند و از آنچه روزى آنها كردیم انفاق مى‏كنند.

«یدرؤون» به معناى «یدفعون» است.یعنى مؤمنان، بدیها را با نیكیها دفع مى‏كنند.این همان جنبه پیشگیرى است.آنها زمینه خشم را از بین مى‏برند.

در آیه بعدى مى‏فرماید:

«و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم»وقتى از جاهلى سخن بدى مى‏شنوند، توجه نكرده و اعراض مى‏كنند و مى‏گویند كارهاى ما به خود ما مربوط مى‏شود و كارهاى شما به شما.

سپس مى‏فرماید:

«سلام علیكم لا نبتغى الجاهلین»سلامت بمانید، ما نادان را نمى‏طلبیم.

در قرآن كریم در وصف عباد رحمان مى‏فرماید:

«و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»هنگامى كه مخاطب اهل جهل قرار مى‏گیرند مى‏گویند: سلام بر شما.

این آیات نشان مى‏دهد كه مؤمنان با روش خاصى زمینه‏هاى غضب را از بین مى‏برند.یك جا به حرف جاهلان گوش نمى‏كنند و پیش خود مى‏گویند:

«لا نبتغى الجاهلین »از جهال پیروى نمى‏كنیم.

یعنى با روش جاهلانه با جاهلین برخورد نمى‏كنند.این برخوردها نوعى مهار نفس هم هست.

در برخى موارد هم مؤمن از خشم استفاده مى‏كند و آن جایى است كه بخواهد در برابر ظلمى بایستد.مؤمن ظلم پذیر نیست و لذا باید از نیروى غضب استفاده كند، اگر شخصا توانست ظلم را بر طرف كند، رأسا عمل مى‏كند و اگر نه از نیروى مؤمنان دیگر مدد خواهد گرفت.در آیه‏اى از سوره «شورى» در توصیف مؤمنان در برابر مهار شرعى قوه خشم مى‏فرماید:

«و الذین اذا اصابهم البغى هم ینتصرون»اینان نسبت به ظلمى كه درباره‏شان مى‏شود، از مؤمنان یارى مى‏طلبند.

«هم ینتصرون» یعنى یا از سایر مؤمنان یارى مى‏طلبند و یا آنكه وصف روحیه مؤمنان است كه در برابر ظلم یكدیگر را یارى مى‏كنند.

«و جزاء سیئة سیئة مثلها»و جزاى بدى و ظلمى كه در حق شما ـ مؤمنان ـ روا داشتند، (بدى در حد همان بدى است) نه بیشتر.

به مؤمنان توصیه مى‏كند كه از نیروى خشمشان به اندازه استفاده كنند.در باب قصاص هم قرآن به این مسئله توجه دارد.هنگام قصاص حق ندارى از حد تعدى كنى!

«فمن اعتدى علیكم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیكم»پس هر كه به جور و ستمكارى شما دست دراز كند او را بمقاومت از پاى درآورید بقدر ستمى كه به شما رسیده.

قرآن به مؤمنان توصیه مى‏كند كه در موضوع خشم باید «مماثله» را مراعات كنند.البته، همواره خداوند سفارش كرده كه اگر بتوانى بدون استفاده از نیروى خشم جلوى تجاوز را بگیرى، اولى است.

«فمن عفا و أصلح فاجره على الله إنه لا یحب الظالمین»پس كسى كه عفو كرد و اصلاح نمود اجرش بر خداست.خداوند ستمكاران را دوست ندارد.

از این آیه درمى‏یابیم كه اگر كسى توانست بدون استفاده از نیروى خشم، دست به اصلاح زند، در نزد خداوند پاداش دارد زیرا خداوند از تجاوز بدش مى‏آید.البته اگر با این روش نتوانستى بر خشمت غلبه كنى آن را اعمال كن تاحق از بین نرود.لذا فورا در دنباله آیه مى‏فرماید :

«و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما علیهم من سبیل»اگر براى جلوگیرى از ظلمى كه به شما شده است، از دیگران یارى بگیرید.مانعى ندارد.

آیه بعدى مى‏فرماید:

«انما السبیل على الذین یظلمون الناس و یبغون فى الارض بغیر الحق اولئك لهم عذاب الیم»

بدرستیكه مواخذه بر كسانیست كه بر مردم ظلم مى‏كنند و در زمین در پى امور باطل مى‏گردند آنها را عذابى دردناك خواهد بود.

دنباله آیه، از صبر و غفران تكلم فرموده است.و تذكر مى‏دهد كه مؤمن در مقام خشم بى اعتنا نیست و در جایى كه حق و معقول باشد، مى‏تواند از آن استفاده كند.

فلسفه جهاد با كفار و ستمگران همین است، اما مؤمن مجاز به مثله كردن كافر در جنگ نیست زیرا خشم مؤمن در دایره مهار شرعى است.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

دوشنبه 7/6/1390 - 16:57 - 0 تشکر 359930

با نام خدا و سلام

در ادامه بحثمون به حالات مؤمن در روابط اجتماعى میپردازیم: 

1.محبت به مؤمنان و شدت نسبت به كفار: قرآن مى‏فرماید: مناسبات مؤمن با مؤمنان باید بر اساس محبت،

 دلسوزى و گذشت باشد اما در برابر كفارنباید بر اساس محبت و ولایت باشد .بلكه باید بر اساس شدت و

سطوت برخورد شود در سوره فتح مى‏خوانیم:

«محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الكفار رحماء بینهم»پیامبر و مؤمنانى كه با وى هستند، در برابر كفار غلیظ و شدید و در میان خود مهربان و با گذشت هستند.

از نظر قرآن، مؤمن خودسرانه عمل نمى‏كند و پایبند مشورت با مؤمنان است.این دستور، یك اصل كلى در روابط اجتماعى مؤمنان است كه حقوق مؤمنان نباید نادیده گرفته شود.البته، مشورت نسبت به مؤمنان است نه كفار.در دنباله آیه فوق پس از آنكه فرمود: «پروردگار را اجابت مى‏كنند و نماز برپاى مى‏دارند» ، بلافاصله مى‏فرماید:

«و امرهم شورى بینهم و مما رزقناهم ینفقون»كارهاشان را بر اساس مشورت انجام مى‏دهند و از آنچه ما روزیشان كرده‏ایم انفاق مى‏كنند . مراد از «امر» در اینجا، كار شخصى نیست، مربوط به كل جامعه است.

البته، كارهایى كه به مشاركت مؤمنان باز مى‏گردد نیز مشمول آیه است، مثلا در كوچه‏اى كه چند مؤمن در آن زندگى مى‏كنند، امور كوچه میان آن مؤمنان به شور اداره مى‏شود.هر امرى كه مؤمن دیگرى در آن حق دارد، مشمول مشورت است و نباید خودسرانه عمل شود.

2.ولایت متقابل: ارتباط مؤمنان با یكدیگر دو محور دارد: محور اول محبت است كه پشتوانه ارتباط مؤمنان است.

محور دوم، ولایت و سرپرستى است.مؤمنان در بین خود، رابطه سرپرستى متقابل دارند.براى مثال، رابطه میان پدر و فرزند، یا مادر و فرزند را در نظر بگیرید، رابطه جمعى است و بر دو اساس استوار است، پدر یا مادر در عین این كه فرزندانشان را دوست دارند، سمت سرپرستى آنان را نیز دارند.سرپرستى در اینجا ریشه در محبت دارد.عشق اولیا به فرزندان موجب مى‏شود تا بر اعمال آنان مراقبت و نظارت داشته باشند و این اصل تنها شامل پدر و مادر نمى‏شود، هر كسى كه به دیگرى علاقه‏مند است، از شخص مورد علاقه، محافظت و مراقبت مى‏كند.این مراقبت و یا محافظت در دو حیطه دفع ضرر و جلب منفعت صورت مى‏گیرد.یعنى او را به سوى منافع خودش ارشاد و هدایت مى‏كند و از مضرات باز مى‏دارد.

مؤمنان به دلیل كمال محبتى كه بینشان برقرار است، حق سرپرستى و ولایت بر یكدیگر پیدا مى‏كنند.فقها مى‏فرمایند ولایت، امرى جعلى است، یعنى از جعل شارع مقدس پدید مى‏آید.البته، این جعل پشتوانه و تكیه‏گاهش «محبت» است.شارع مقدس بر این مبنا، یك سلسله احكام را جعل فرموده است.در سوره توبه مى‏خوانیم:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض»مردان مؤمن و زنان مؤمن نسبت به یكدیگر ولایت دارند.

هر مؤمنى نسبت به مؤمن دیگر (اعم از مرد و زن) سمت سرپرستى پیدا مى‏كند. «ولى» هم به معنى سرپرست است و هم به معناى دوست.دوستى باعث جعل ولایت است.مقتضاى این دوستى چیست؟ نظارت و مراقبت.از اینجاست كه حكم امر به معروف و نهى از منكر منشأ مى‏یابد.در دنباله آیه شریفه آمده است:

«یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر»امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند. امر به معروف و نهى از منكر مترتب بر همان ولایت است.امر به معروف یعنى هدایت و ارشاد و نهى از منكر یعنى مراقبت از این جهت كه خداى ناكرده مؤمن به بد و منكرى گرفتار نشود .

این رابطه، مخصوص مؤمنان است اما رابطه میان منافقین به عكس است.نه تنها محبت و دوستى در كار نیست بلكه بین ایشان دشمنى حكمفرماست.در همان سوره توبه مى‏فرماید:

«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف»منافقین و منافقات هم از یك قماش هستند [اقتضاى حال این گروه چیست؟] امر به منكر و نهى از معروف مى‏كنند.

مؤمنان بر خلاف منافقین، نسبت به یكدیگر كاملا حالت مراقبت و دلسوزى دارند.اگر یكى از آنان مشاهده كرد كه برادر یا خواهر مؤمنش دچار لغزش شده است بى تفاوت نمى‏نشیند، همان گونه كه پدر از لغزش و خطاى‏فرزندش رنجور مى‏شود.روشن است كه نهى از منكر مراتب و شرایطى دارد.

3.اطاعت الهى و ولایى: از ویژگى آثار مؤمنان در مناسبتهاى اجتماعى، اطاعة الله و اطاعة الرسول است.شایان توضیح است كه ما دو صنف احكام داریم:

در یك صنف از احكام، رسول الله (ص) واسطه خدا با بندگان است و دستورهایى را ابلاغ مى‏كند .اجراى این نوع دستورها، اطاعة الله است مثلا پیامبر (ص) واسطه ابلاغ دستور نماز بوده است.اگر ما نماز خواندیم، اطاعت از خدا كردیم.

در صنف دیگر احكام، رسول الله (ص) واضع است از قبیل: امر به جنگ و بسیج سیاسى اجتماعى جامعه و قضاوت.البته چون خداوند فرموده: از رسول الله (ص) اطاعت كنید، اطاعت از رسول، به اطاعت از خدا باز مى‏گردد.در نتیجه، مؤمن هرگز میان اطاعة الله و اطاعة الرسول تفاوت قائل نمى‏شود.لهذا در ادامه آیه‏اى كه شرح داده شد، آمده است:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و یطیعون الله و رسوله اولئك سیرحمهم الله» مردان و زنان مؤمن نسبت به یكدیگر ولایت دارند، امر به معروف مى‏كنند و نهى از منكر مى‏نمایند، نماز بپا مى‏دارند و زكوة میدهند و اطاعت خدا و رسولش را مى‏نمایند.بزودى خدا اینان را مشمول رحمت خود قرار خواهد داد.

از این آیه نتیجه مى‏شود كه مؤمن نه تنها به احكام فردى ملتزم است كه در امور اجتماعى، سیاسى، حكومتى نیز موظف به مشاركت و تكالیفى است كه باید بدان‏ها پایبند باشد.

مطالب  برگرفته از سایت حوزه

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

دوشنبه 7/6/1390 - 22:29 - 0 تشکر 360078

با نام خدا و سلام
تا اینجا بحث من تمومه اگر دوستان نکته یا سوالی دارن بسم الله
این قسمت کلاس پرسش و پاسخ پرسش از شما و پاسخ هم از خودتون من هم در خدمتم

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

چهارشنبه 9/6/1390 - 23:39 - 0 تشکر 361016

با نام خدا و سلام
ظاهرا کسی نیست یا اگر هم هست سوالی پاسخی در کار نیست
با این اوصاف پایان کلاس را اعلام می کنم
و کلاس را با صلوات بر محمد وآل محمد پایان می دهیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

پنج شنبه 10/6/1390 - 8:23 - 0 تشکر 361112

اقا اجازه
عید فطر بود. ما رفته بودیم بیرون از شهر یكی دو روز نبودیم.

چند روزی فرصت می دادید تا خلق الله از تعطیلات برگردن....

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

پنج شنبه 10/6/1390 - 9:48 - 0 تشکر 361121

با نام خدا و سلام
مشکلی نیست دوست عزیز در خدمتیم کلاس فوق برنامه برگزار می کنیم

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.