بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا بقیة الله الاعظم
ممكن است كسى سؤ ال كند آنانكه ایمان واقعى و قلبى به دین خدا نداشتند چرا اسلام آوردند و از چه رو در مقابل مسلمین تسلیم شدند؟ در پاسخ مى توان گفت : كه تسلیم این گروه ممكن است دو علت داشته باشد. یكى ترس و آن دیگر طمع . ترس از این نظر كه اگر در صف مشركین و كفار باقى بمانند ممكن است جنگى پیش آید و ناچار شوند در جبهه به نفع كفار شركت كنند و بر اثر حملات قوى و نیرومند سربازان اسلام كشته شوند و یا اسیر گردند. اما طمع از آن جهت كه مى دیدند دولت اسلام مستقر گردیده و ریشه اسلام تثبیت شده است . رسول گرامى مملكت به وجود آورده و بیت المال ایجاد كرده است ؛ پیروان پیغمبر درآمدها و منافعى در این دولت دارند؛ گاهى از بیت المال استفاده مى كنند و زمانى از غنایم جنگ بهره مى برند و بعضى از اوقات عایدات دگر دارند. اگر اینان بروند و بظاهر قبول اسلام كنند، پیمبر گرامى ، اسلام آنان را مى پذیرد و در صف مسلمین قرار مى گیرند و از منابع و درآمدهایى كه عاید مسلمانان مى گردد بهره مند مى شوند. اینان بظاهر مسلمانان بودند و در باطن دشمن اسلام و مسلمین . قرآن این گروه را به منافق تعبیر فرموده و یك سوره به نام ((منافق )) آورده است . این گروه در ظاهر، وقتى به مسلمانان مى رسیدند مى گفتند: ما علاقه مند به شما هستیم و ایمان آورده ایم :
و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزئون (38)
اما وقتى با شیاطین و هم عقیده هاى خود خلوت مى كردند، به آنان مى گفتند: ما همچنان با شما هستیم و مسلمانان را مسخره مى كنیم .
نتیجه آنكه اولین تفاوت بین ایمان و اسلام آن است كه مومنئن اولا داراى عقد قلبى و اطمینان خاطرند و در مقام دوم ، اطمینان خاطر خود و عقیده واقعى خویش را به زبان مى آورند.
اما منافقین عقد قلبى ندارند، به اسلام و كتاب خدا باطنا معتقد نیستند، بلكه به منظور جلب منفعت یا دفع ضرر آمده و بظاهر قبول اسلام كرده اند تا از قتل و اسارت در جبهه جنگ مصون بمانند و از منافع بیت المال و غنایم بهره مند گردند.
اما تفاوت دوم : در مكتب پیمبران الهى مؤ من واقعى كسى است كه به تمام آنچه از طرف بارى تعالى بر آن پیغمبر نازل شده است ایمان بیاورد، باور نماید، و عملا بر طبق آنها رفتار كند.
اما گاهى اتفاق مى افتاد كه بعضى از افراد در مقابل پیغمبر خودشان اینچنین نبودند و به تمام ما انزل الله باور نمى آوردند یا عمل نمى كردند، بعضى را مى پذیرفتند و قسمتى را رد مى كردند. قرآن شریف این مطلب را در دو مورد ذكر كرده است :
یكى در كارهاى ناروا و عهدشكنى هایى كه بنى اسرائیل نموده بودند و تعدى و تجاوزهایى كه داشتند آورده و فرموده است :
** افتومنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض (39)
آیا به قسمتى از كتاب الهى ایمان مى آورید و به بعض دیگر كافر مى شوید و اعراض مى نمایید؟
درباره مسلمانان اخلالگر و آنانكه مى خواهند بین مردم ایجاد فساد كنند فرموده است :
** و یقولون نومن ببعض و نكفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلك سبیلا(40)
ایشان مى گویند: ما به پاره اى از آنچه خداوند بر پیمبر نازل فرموده است ایمان داریم و به قسمتهاى دگرى ایمان نداریم و به آنها كافریم .
این گروه مى خواهند براى خود راه مخصوصى را باز كنند و آنچه از آیات قرآن و تعالیم الهى را كه مطابق خواسته هاى آنهاست بپذیرند و آنچه را كه میل ندارند رد كنند.
38- سوره 2، آیه 14.
39- سوره 2، آیه 85.
40- سوره 4، آیه 150.
اللهم عجل لولیك الفرج