• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 10156)
دوشنبه 20/4/1390 - 20:23 -0 تشکر 338121
خاطرات عاشقانه وبه یاد ماندنی من وهمسرم

سلام

از خانم ها وآقایون متاهل میخوام خاطرات بیاد موندنی خودشون از زندگی مشترکشون ،رو اینجا بنویسند

به نظرم هم برای دیگر متاهلین وهم برای ما مجردها خیلی خوب باشه

پس خواهش میکنم حتما بیاید بنویسید

که شاید ثواب هم داشته باشه،چون وقتی ما از زندگی پر عشق ومحبت شما با خبر بشیم،به زندگی وازدواج دلگرم هم میشیم

الته هم خاطرات خوب وهم بد رو بنویسید،چون هر دو درس آموزه

مثلا از توجه همسر یا حتی از بی توجهیش

تاجایی هم که مجبور نشدید،برای تشکر مطلب ننویسید،فقط روی گزینه موفقم کلید کنیدیا مخالفم

بسم الله

تشکر

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

شنبه 25/4/1390 - 7:56 - 0 تشکر 340001

yasekaboud63 گفته است :

سلام

خیلی خوبه که مرد اینقدر به همسرش و زندگیش اهمیت میده خیلی کم میشه مردی اینجوری باشه اصلا فک کنم همین یک مورد باشه:D

rasoolalah گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;338637]

[quote=rasoolalah;354883;338129]البته من ازدواج نکردم
ولی تو تالارهای یکی از سایتها که میگشتم
یک خاطره از یک خانم خودنم که در مورد شوهرش نوشته بود،آنقدر زیباست که آرزو میکنم زندگی منم در اینده اینقدر عاشقانه باشه
ببینید:
""همسرم خاطره خوب برام زیاد ساخته.. اونقدر که نمیتونم در موردش صحبت کنم، یک نمونه کوچیکش اینه که هر روز صبح طوری از خواب بیدار میشه و کاراشو می کنه که نکنه منو از خواب بیدار کنه. بهش گفتم دوست دارم صبح ها ببینمت برای همین آروم منو می بوسه و خداحافظی می کنه..
اگه یه شب دیر بیاد حتما یه شاخه گل برام میخره که دیر اومدنش رو جبران کنه..
حتی اگه از خستگی نتونه چشماشو باز کنه، منتظر میمونه تا من خوابم ببره..
هر از چند گاهی برام نامه مینویسه و غافلگیرم می کنه..
تمام چیزهایی که متعلق به خاطراتمون هست رو نگه می داره، مثل یه بلیط سینما یا تئاتر و روش تاریخ می زنه..

بزرگترین خاطره ای که توی ذهنم ساخته، سالگرد ازدواجمون بود، که وقتی شب برگشتیم خونه، دیدم کل خونه رو پر از گل کرده، از جلوی در گلها رو چیده بود تا توی سالن و اتاقها... هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم..

خدا رو به خاطر وجودش شکر می کنم وامیدوارم لیاقت این عشق رو همیشه داشته باشم..
""

به نام خدا

سلام

اما به نظر من اشتباه می‌کنید یاس کبود گرامی

صبر کنید به وقتش ثابت می‌کنم :پی

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
شنبه 25/4/1390 - 9:32 - 0 تشکر 340017

rasoolalah گفته است :
[quote=rasoolalah;354883;338129]البته من ازدواج نکردم
ولی تو تالارهای یکی از سایتها که میگشتم
یک خاطره از یک خانم خودنم که در مورد شوهرش نوشته بود،آنقدر زیباست که آرزو میکنم زندگی منم در اینده اینقدر عاشقانه باشه
ببینید:
""همسرم خاطره خوب برام زیاد ساخته.. اونقدر که نمیتونم در موردش صحبت کنم، یک نمونه کوچیکش اینه که هر روز صبح طوری از خواب بیدار میشه و کاراشو می کنه که نکنه منو از خواب بیدار کنه. بهش گفتم دوست دارم صبح ها ببینمت برای همین آروم منو می بوسه و خداحافظی می کنه..
اگه یه شب دیر بیاد حتما یه شاخه گل برام میخره که دیر اومدنش رو جبران کنه..
حتی اگه از خستگی نتونه چشماشو باز کنه، منتظر میمونه تا من خوابم ببره..
هر از چند گاهی برام نامه مینویسه و غافلگیرم می کنه..
تمام چیزهایی که متعلق به خاطراتمون هست رو نگه می داره، مثل یه بلیط سینما یا تئاتر و روش تاریخ می زنه..

بزرگترین خاطره ای که توی ذهنم ساخته، سالگرد ازدواجمون بود، که وقتی شب برگشتیم خونه، دیدم کل خونه رو پر از گل کرده، از جلوی در گلها رو چیده بود تا توی سالن و اتاقها... هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم..


خدا رو به خاطر وجودش شکر می کنم وامیدوارم لیاقت این عشق رو همیشه داشته باشم..

""

سلام :

زیبا بود . واقعا زندگی به همین سادگیه ، فقط باید باور داشته باشیم به این موضوع . به نظرم برخورد با خانوم تکنیک خاصی میخواد که خیلی هم راحته و ظریفه فقط باید توجه داشته باشیم و  مطالعه در این مورد ... فقط یک نکته رو بدونیم واسه خوشبختی همسرتون بکوشید مطمئن باشید خودتون خوشبخت میشید .

 گل باشید .

 

thank you for attention

شنبه 25/4/1390 - 9:34 - 0 تشکر 340018

yasekaboud63 گفته است :

سلام

خیلی خوبه که مرد اینقدر به همسرش و زندگیش اهمیت میده خیلی کم میشه مردی اینجوری باشه اصلا فک کنم همین یک مورد باشه:D

rasoolalah گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;338637]

[quote=rasoolalah;354883;338129]البته من ازدواج نکردم
ولی تو تالارهای یکی از سایتها که میگشتم
یک خاطره از یک خانم خودنم که در مورد شوهرش نوشته بود،آنقدر زیباست که آرزو میکنم زندگی منم در اینده اینقدر عاشقانه باشه
ببینید:
""همسرم خاطره خوب برام زیاد ساخته.. اونقدر که نمیتونم در موردش صحبت کنم، یک نمونه کوچیکش اینه که هر روز صبح طوری از خواب بیدار میشه و کاراشو می کنه که نکنه منو از خواب بیدار کنه. بهش گفتم دوست دارم صبح ها ببینمت برای همین آروم منو می بوسه و خداحافظی می کنه..
اگه یه شب دیر بیاد حتما یه شاخه گل برام میخره که دیر اومدنش رو جبران کنه..
حتی اگه از خستگی نتونه چشماشو باز کنه، منتظر میمونه تا من خوابم ببره..
هر از چند گاهی برام نامه مینویسه و غافلگیرم می کنه..
تمام چیزهایی که متعلق به خاطراتمون هست رو نگه می داره، مثل یه بلیط سینما یا تئاتر و روش تاریخ می زنه..

بزرگترین خاطره ای که توی ذهنم ساخته، سالگرد ازدواجمون بود، که وقتی شب برگشتیم خونه، دیدم کل خونه رو پر از گل کرده، از جلوی در گلها رو چیده بود تا توی سالن و اتاقها... هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم..

خدا رو به خاطر وجودش شکر می کنم وامیدوارم لیاقت این عشق رو همیشه داشته باشم..
""

سلام : اصلا اینجوری نیست ، مردها خیلی بااحساسند حتی توی تحقیقات جدید گفته شده مردها با احساس ترند نسبت به خانوم ها فقط مردونه ابراز علاقه می کنند ...

 

thank you for attention

شنبه 25/4/1390 - 9:36 - 0 تشکر 340020

rasoolalah گفته است :
[quote=rasoolalah;354883;339726]عیبی نداره،شاید خاطرات عاشاقانه همون سایت رو اینجا قرار دادم،تا متاهلین اینجا هم یک تحرکی بکنند
البته ما صبوریم،
اووو نیمه شعبان؟خیلی زود نیست؟بابا ما دیگه اینقدر هم عشق ازدواج نیستیمفکه 10 بیست روزه بریم خونه بخت(لبخند)

سلام به گل خودم :

یک توصیه دوستانه : با عشق به ازدواج ، ازدواج نکنید با عشق به عشقتون ازدواج کنید .

گل باشید .

 

thank you for attention

شنبه 25/4/1390 - 9:45 - 0 تشکر 340021

rasoolalah گفته است :
[quote=rasoolalah;354883;339728]اینم یک خاطره دیگه از اون انجمن(انجمن سایت همدردی)
خانم
بالهای صداقت نوشته:
همه خاطره های من و دلبندم قشنگ هست
همشون رو بذارید به حساب قشنگ ترین


***
یادمه تقریبا یک ماه و نیم پیش وقتی با علی داشتیم صحبت می کردیم تا مشکلاتمون حل بشه --- بعد از یکسری اتفاق ها من دیگه اصلا تمایلی به ادامه زندگی با علی نداشتم، تحت هیچ عنوانی دلم نمی خواست به زندگی با علی ادامه بدم ، طلاق برایم بهترین راه بود ... فرشته و شاد و مدیر خیلی راهنمایی دادند و قرار شد من یک بار دیگه این فرصت را به هردوتامون بدم تا دوباره از نو شروع کنیم ---
برای خودم سخت بود که علی را بپذیرم ... ازش پرسیدم
"چرا برای طلاق موافق نیستی؟"
"چرا اصرار داری دوباره با هم زندگی کنیم؟"
"چرا می گی منو دوست داری؟"
بهم گفت : چون دوستت دارم فقط همین
یادمه خیلی ناراحت شدم
هیچ دلیلی نداشت ... فقط می گفت چون دوستت دارم ...
خیلی سعی کردم آرام باشم و منطقی رفتار کنم و تصمیم بگیرم و یه فرصت دیگه برای با هم بودن داشته باشیم
تا اینکه امروز متن زیر رو خوندم

***

نقل قول:
مثل همیشه پسر و دختر که مدتی بود به هم خیلی دل بسته بودند توی یه کافه شیک نشسته بودند و داشتن به هم نگاه می کردند و حرف می زند.دخترک یه سوال از پسر پرسید :چرا منو دوست داری؟

پسر به من و من افتاده بود نمی دونست چی جواب بده :

دختر دوباره سوال کرد

پسر یه ذره فکر کرد و گفت به خاطر برق چشمات به خاطر صدای خنده هات به خاطر حرفای شیرینت به خاطر گرمی دستات

دختر خندید و گفت خوبه

وقتی از هم خدا حافظی کردند دختر تو راه خونه دائم به پسرک فکرمی کرد ناگهان صدای بوق یه کامیون اومد و ...

کامیون با دخترک تصادف کرد راننده اونو رسوند به بیمارستان ولی حالش خیلی بد بود دکترا به خانوادش گفتند چند روزی تو کماست شاید به هوش بیاد ولی زیاد امید نداریم

خبر به گوش پسر رسید دوان دوان اومد ببینه چی شده نشست کنار تخت دخترک یه کاغذ از جیبش بیرون اورد و یه نامه واسه دختر نوشت و گذاشت کنار دختر و رفت

توی نامه نوشته بود

خیلی دوست داشتم

دوست داشتم به خاطر برق چشمات ولی حالا چشمات بسته شدن

دوست داشتم به خاطر گرمی دستات ولی حالا بدنت سرد سرده

دوست داشتم به خاطر صدای خنده هات به خاطره حرفای شیرینت ولی حالا ساکته ساکتی


-----------------------------------------------------

دوست داشتن هیچ وقت دلیل نمی خواد خود دوست داشتن یه دلیل اگه اونی که عاشقشی ازت پرسید چرا دوسم داری بهش بگو چون دوست دارم

نمی خوام بگم تحت تاثیر نوشته شدم نمی خوام هم بگم متاثر نشدم
انگار یه جرقه توی وجودم زده شد و عشق علی رو با تمام وجود لمس کردم
چه خوب میشه بدون دلیل و انتظار همدیگر رو دوست داشته باشیم

سلام : دوست داشتن به خاطر ظاهر ... نمیخوام شعاری صحبت کنم ولی این گونه عاشق شدن دیوانگیست . برای چیزهایی ارزش قائل بشیم که ساخته دست خود فرد باشه اون ارزش داره نه ظاهری که هیچ دخالتی فرد در شکل گیریش نداره .

موفق باشید .

 

thank you for attention

شنبه 25/4/1390 - 10:52 - 0 تشکر 340039

سلام
ممنون از نظرات شما
منم میدونم که هیچ چیزی بی دلیل نمیشه
ولی شاید منظور شوهر اون خانم اینه که من دوستت دارم به خاطر خودت،نه اینکه برایم غذا میپزی ،یا بچه ها را تر وخوشک میکنی و....
در ضمن جریان اون دختر وپسر هم فقط یک نقل قول از آن خانم بود،(که به نظرم زیبا بود)
جناب اتاق عمل گرامی،سلام،ازدواج که عاشق شدن نداره،معلومه که من عاشق معشوقم میشوم وسپس عاشق ازدواج با او،نه عاشق ازدواج به تنهایی(لبخند)
میخوام بروم روی خاطره 3 با اجازه

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

شنبه 25/4/1390 - 11:3 - 0 تشکر 340041

خاطره سوم

از خانم:آریانا ng:

سلام
جونم براتون بگه که من وهمسرم کلا زیادی اهل سورپرایز کردن همیم وهردفعه سعی داریم تا کاری کنیم تا طرفمون کم بیاره.
اصولا همسرم همیشه به این معتقدبود که جشن ولن تاین برای خارجی هاست وما هم که ازخود بیگانه نیستیم نبایدبرامون مهم باشه.منم حرفی نداشتم.
اماااااا ،ولن تاین 89 سرکاربودم وطبق معمول سرم شلوغ بود که نگهبان اومد گفت خانوم ... یه آقایی دم درکارتون داره! تعجب کردم گفتم کیه؟ گفت راننده آژانسه ومیگه باشما کارداره.یه جوری هم می گفت که معلوم بود ازتعجب دهنش وامونده!!!! با هزارتا علامت سوال توی ذهنم رفتم پایین دم در.راننده آژانس نزدیکتراومد درحالی که یه دسته گل خوشگل هم دستش بود.گفت این گل برای شماست.گفتم: نه ازطرف کیه؟
گفت: نمیدونم خانوم ازگلفروشی ... برای شما فرستادن. من که واقعا متعجب شده بودم گفتم نه آقا اشتباه می کنید کسی قرارنبود برای من گل بفرسته!خیلی ترسیده بودم ازاینکه دوربین مداربسته ، نگهبان ... وای خدای من الان تو کل شرکت می پیچید، یعنی ازطرف کی می تونست باشه؟
خلاصه راننده وقتی دید نه واقعا من بی اطلاعم یک تکه کاغذ بهم دادکه روش اسم من و آدرس شرکت نوشته شده بودوقتی متوجه دست خطش شدم خندیدم وباخوشحالی تشکرکردم.
از آنجایی هم که خانومهای شرکت ما چشم دیدن منو ندارن، این ماجرا وقتی تو کل شرکت پیچید نمیدونیدچه حسی داشت! یک هفته فقط حرف اون بود . بچه ها داشتند می ترکیدن.الان هم هنوز ازحرص اونروزشون و اینکه چه روزبدی براشون بوده میگن.
خلاصه من اونروز واقعا کم آوردم.خیلی شیرین بود!

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

شنبه 25/4/1390 - 11:12 - 0 تشکر 340045

خاطره چهارم

خانم سبکتکین نوشته اند:

یه بار تولدم بود اوائل ازدواجم بود . رفته بودم سركار وقتی برگشتم دیدم شوهرم خونست . خونه رو پر از شمع كرده بود و روشنشون كرده بود . یه مقدار گل رو پرپر كرده بود و ریخته بود كنار شمعها . و یه كادو هم برام گرفته بود . تازه خونه رو هم عین دسته گل كرده بود (البته ناگفته نماند بعد از تولد فهمیدم هرچی دم دستش بوده به زور همینجوری چپونده تو كمدا كه فقط جلوی چشم نباشه 311 در كمدو وا می كردی می ریخت بیرون ) . وقتی اومدم خونه خیلی خوشحال شدم . خیلی فضای رمانتیكی بود اونروز بهم خیلی خوش گذشت .
یادش بخیر .

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

شنبه 25/4/1390 - 12:45 - 0 تشکر 340076

rasoolalah گفته است :
[quote=rasoolalah;354883;340039]سلام
ممنون از نظرات شما
منم میدونم که هیچ چیزی بی دلیل نمیشه
ولی شاید منظور شوهر اون خانم اینه که من دوستت دارم به خاطر خودت،نه اینکه برایم غذا میپزی ،یا بچه ها را تر وخوشک میکنی و....
در ضمن جریان اون دختر وپسر هم فقط یک نقل قول از آن خانم بود،(که به نظرم زیبا بود)
جناب اتاق عمل گرامی،سلام،ازدواج که عاشق شدن نداره،معلومه که من عاشق معشوقم میشوم وسپس عاشق ازدواج با او،نه عاشق ازدواج به تنهایی(لبخند)
میخوام بروم روی خاطره 3 با اجازه

سلام دوست عزیزم

خیلی از افراد هستند البته در خانوم ها بیشتر فقط دوست دارن ازدواج کنند ... چون که دوستشون ازدواج کرده و یا ...

 

thank you for attention

دوشنبه 27/4/1390 - 11:51 - 0 تشکر 341150

خاطره

خانم کاملیا:

 یک روز با شوهرم تو خیابون بودیم گفت امروز تولد مادربزرگشه بیا 1شاخه گل بگیریم بریم پیشش.(من عاشق 1 شاخه گل رز قرمز هستم ،البته بدون مناسبت ها!!Big Grin)بعد بهم گفت به سلیقه خودت 1 گل انتخاب کن منم 1گل رز سفید انتخاب کردم اونم چون می دونست من عاشق رز قرمزم هی اصرار کرد که قرمز رو بردارم خلاصه از اون اصرار و از من انکار Big GrinBig Grinبالاخره خریدیم و اومدیم بیرون و گفت اینم تقدیم با عشق به خانومه خوشگلم.درسته خیلی کوچیک بود اما خیلی سورپرایزم کرد و دلمو حسابی بردBig Grin
یک بار دیگه هم که من سورپرایزش کردم :گفته بود ساعت دوست داره من براش خریده بودم اما کلی پیشش غصه خوردم و گفتم خیلی دوس داشتم واست بخرم اما پولم به ساعت نرسید کاش می تونستم چیزی که دوس داری بخرم واست خیلی ناراحتم و...(کاملا از فکر اینکه واسش ساعت خریدم آوردمش بیرون)گفتم 1 چیز کوچیکتر که پولم می رسید واست خریدم امیدوارم خوشت بیاد و...وقتی روز تولدش کادوشو دادم از خوشحالی داشت می ترکید و از این سورپرایزم کلی خوشش اومد و هنوزم بعد از 6سال یاد آوری میکنه که خیلی اون کادو و سورپرایزت عالی بود. ایشاا... بتونی 1 راه خفن واسه سورپرایز شوهرت پیدا کنی.بعدا حتما به ما هم بگو چیکار کردی

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.